و سياسي جرايم ضرورت علني دادگاه
مطبوعاتي
فرهنگ كاربردي آموزش در مديريت روشهاي
و سياسي جرايم ضرورت علني دادگاه
مطبوعاتي
و اصل 165 دو بهويژه اساسي ، قانون اصول به نگاهي با *
چگونه "بودن علني" آنكه نخست ;ميگردد مطرح سوال دو 168
تصريح مورد اصل ، يك قالب در آن لزوم كه است وصفي
ميان در چرا آنكه ديگر و گرفته قرار اساسي قانونگذار
جرايم درخصوص طرح قابل تضمينات و ويژگيها و اوصاف انواع
تصريح و تاكيد مورد بودن علني مقوله مطبوعاتي و سياسي
است؟ شده واقع
اشاره
او پيشرفت ، براي بشر فهم ميرود پيش به بشر تاريخ هرچه
تصورش آن از قبل كه است كرده صحنههايي به ورود ملزم را
بود قادر قوا ، تفكيك نظريه اگر.است مينموده محال نيز
از تا سازد همراه نويني مناسبات با را كهن نظامهاي
دولت حداقل دخالت نظريه باشد ، برخوردار دمكراتيك سازوكار
به مبتلا مسائل در مردم مشاركت حوزه آن ، شدن كوچك و
نظارت قضايي بخش در امر اين.است كرده بيشتر را خودشان
"بودن علني" مقوله سه كه جايي تا ميطلبيد را مردم بيشتر
محاكم صلاحيت" و دادگاه در "منصفه هيات" وجود دادگاهها ،
مورد متهمين ، سرنوشت تعيين در آنها جايگاه و "دادگستري
سرنوشت ميتوانست امر اينگرفت قرار عمومي افكار توجه
بررسيهاي در عدالت آيا.سازد روشن مردم براي را عدالت
رژيم فرمايشي دادگاههاي تجربه بود؟ ساري و جاري قضايي
تدوين در تا شد باعث سياسي زندانيان محاكمههاي و شاه
مورد فوق موضوع سه ايران اسلامي جمهوري اساسي قانون
عدالت شدن جاري در مردم نظارت اصل و گيرد قرار جدي عنايت
خطير امر اين به توجه با رود ، شمار به آسياب سنگزيرين
بودن علني موضوع دارد نظر در زير مقاله نويسنده
.دهد قرار بررسي مورد اساسي قانون در را دادگاهها
انديشه گروه
به رسيدگي مساله به اساسي قانون اصول از اصل يك اختصاص
اين كه است اهميتي از حاكي مطبوعاتي ، و سياسي جرايم
داشته قانون اين واضعين ذهن در آنها به رسيدگي و جرايم
اصل هيچ كه ميگردد روشنتر آنگاه بهخصوص نكته اين.است
،(1)است نپرداخته ديگر جرايم خاص ويژگي بيان به ديگري
سه به تصريح با جرايم اين به اساسي قانونگذار ويژه توجه
محاكم صلاحيت" و "منصفه هيات" ،"بودن علني" مقوله
توجه مورد بايد آن چرايي كه است پذيرفته صورت "دادگستري
بودن علني مساله به تنها اينجا در ليكن.گيرد قرار
.ميشود پرداخته
و 168 اصل 165 دو بهويژه اساسي ، قانون اصول به نگاهي با
وصفي چگونه "بودن علني" آنكه نخست ;ميگردد مطرح سوال دو
قانونگذار تصريح مورد اصل ، يك قالب در آن لزوم كه است
و اوصاف انواع ميان در چرا آنكه ديگر و گرفته قرار اساسي
و سياسي جرايم درخصوص طرح قابل تضمينات و ويژگيها
شده واقع تصريح و تاكيد مورد بودن علني مقوله مطبوعاتي
از اساسي ، قانونگذار كه است چگونه ديگر بيان به است؟
اصول در بعضا اهميت لحاظ به كه -متهم گوناگون حقوق ميان
ايجاد براي را بودن علني وصف -است شده منعكس اساسي قانون
به و يافته مهم -تمثيل باب از چه و حصر باب از چه -تمايز
سوال بهويژه سوال ، دو اين به پاسخ است؟ نموده اشاره آن
.بود خواهد ما سخن اصلي محور اخير ،
در را اساسي سيستم و سبك دو بشري ، دادرسيهاي تاريخ
عنوان به يكي از كه مينماياند ما بر دادرسي زمينه
(3)"اتهامي سيستم" عنوان به ديگري از و (2)"تفتيشي سيستم"
دو اين چرايي و چيستي بيان از دور به ،(4) ميشود ياد
نگرش نوعي از حاكي دو ، اين از يك هر كه گفت بايد سيستم ،
و "حكومت" ديگر بيان به و "آزادي" و "قدرت" مقوله دو به
اهميت با متناظر تفتيشي سيستم كه گونهاي به ;است "مردم"
يا) آزادي برابر در (حكومت يا) قدرت به بخشيدن تقدم و
اتهامي سيستم حاليكه در ميباشد آن حفظ در كوشش و (مردم
همين درك با و است آزادي حامي و مردمي نگرشي نشانگر
علني چرا كه برد پي امر اين علت به ميتوان كه است مختصر
غيرقابل وصف بودن سري و اتهامي سيستمهاي مهم وصف بودن
با دو اين از يك هر چرا و ;است تفتيشي سيستمهاي انكار
(5).دارند ملازمه سالار مردم و استبدادي حكومت گونه دو
رسميت به معناي به دادرسي بودن علني ديگر ، منظري از
از نبودنقدرت فارغ و دادرسي بر نظارتمردم شناختن
نخست داشت خواهد اثر چند امر اين و است مردمي نظارتهاي
است ، موثر حكومت زيادهرويهاي از جلوگيري و قدرت مهار در
و است دارا مهمي نقش قضايي اشتباهات كاهش در دوم
در را امنيتي احساس (پيشين اثر دو نتيجه در و) بالاخره
.است بسياري مفيد اثرات زمينه خود كه ميپراكند مردم
قابل ديد دو از قضايي اشتباهات كاهش در بودن علني تاثير
در دادرسان و محاكم افزون توجه و دقت نخست است ، بررسي
توجه ديگر و سري محاكمات نسبت به رسيدگيعادلانه انجام
خود كه نظرات ، اعلام و فني و علمي نخبگان و حقوقدانان
.گردد تلقي ميتواند دادگاه براي خوبي راهنماي
برخي براي را زمينه ميتواند بودن علني حال عين در
به را قضايي استقلال آن تبع سازد؟ فراهم جوسازيها
حيطه رادر اصلي كدام كه است آن نكته اما.افكند مخاطره
نباشد؟ محاسن و معايب را آن كه گرفت سراغ ميتوان اجتماعي
آن محاسن كه پذيرفت را اصلي بايد كه است آن اساسي و مهم
نيزبر را تلاش و باشد داشته فزوني معايبش و مضرات بر
اصل 165 كه روست اين از.گذارد آن منفي تبعات كاستن
درصدد محاكمات بودن علني شمردن اصل از پس اساسي قانون
مستثني را امور از برخي و برآمده آن منفي تبعات كاستن
:است نموده
است بلامانع افراد حضور و ميشود انجام علني محاكمات ، "
عمومي عفت منافي آن بودن علني دادگاه ، تشخيص به آنكه مگر
تقاضا دعوا طرفين خصوصي دعاوي در يا باشد عمومي نظم يا
".نباشد علني محاكمه كه كنند
كه است آن نمود اشاره آن به بايد اصل اين خصوص در آنچه
را آن و كرده اقدام بودن علني تعريف به نوعي به اولا
تفسيري هرگونه لذا است دانسته افراد حضور بودن بلامانع
بلامانع همچون) باشد تعريف اين مغاير كه بودن ازعلني
اساسي قانون منافي و نادرست (اشخاص برخي تنها حضور شمردن
نبايد را آن استثنائات بهويژه و اصل اين ثانيا و است
محاكمات بودن سري بر اصل عملا كه ساخت عملي گونهاي به
مقولاتي "عمومي نظم" و "عمومي عفت" آنكه خصوص به ;گردد
اين تفسير در عادي مقنن تلاش اينرو از.ميباشند مبهم
.بود خواهد اصل اين صحيح اجراي جهت در گامي اصطلاح ، دو
نيز دوم سوال پاسخ حدودي تا گرديد ، بيان آنچه به توجه با
.است آمده فراهم آن به پاسخگويي زمينه لااقل يا شده روشن
با رسيدگيها بودن علني ارتباط خصوص در كه آنچه از گذشته
و سياسي جرايم خاص ويژگي شد بيان آزادي و قدرت مقوله دو
دو را جرايم اين به رسيدگي بودن علني اهميت مطبوعاتي ،
مردمي و عموميت برتر صبغه از عبارتست آن و ميكند چندان
به مطبوعات ديگر بيان به.رفتارها از دسته دو اين بودن
به خود سرنوشت و قدرت در مردم دخالت نوين ابزارهاي عنوان
آنكه ضمن دارند قرار حساسيت مورد حكومتها سوي از شدت
با تعارض در كه آنجا بهويژه نيز سياسي رفتارهاي
برخوردار خاصي حساسيت از نيز باشد حكومتي انديشههاي
انديشههاي با همگام رفتارها اين كه چند هر ميگردند
سياسي و مطبوعاتي رفتارهاي وثيق ارتباطباشد نيز مردمي
حكومت ، با رفتارها اين تعارض بالاي امكان و مردم با
مساله دو اين با حكومتها شديد برخورد براي را زمينه
در مردم دادن دخالت كه روست همين از.ميسازد فراهم
برخورد جهت در اقدامي ومطبوعاتي سياسي جرايم دادرسيها
اساس همين بر شايد و ميگردد ، تلقي منصفانه و عادلانه
را آن حضور منصفه ، هيات مخالفين از برخي حتي كه است
.شمردهاند مستثني جرايم از دسته دو اين درمحاكم
وصف به اساسي قانونگذار توجه كه ميشود واضح ترتيب بدين
دادرسي يك مختلف اوصاف و تضمينات ميان از بودن علني
در منصفه هيات حضور با امر اين ساختن همراه و عادلانه
داشتن برحذر و دادرسيها اين ساختن مردميتر راستاي
و سياسي مجرمين با خصمانه و سويه يك برخوردهاي از حكومت
.است مطبوعاتي
اثر تاكيد يك بر علاوه محاكمات ، بودن علني به تصريح اما
كه است تخصيصي آن و دارد همراه به نيز را ديگري مهم
در صرفا و "بايدها" از فارغ.ميگردد اصل 165 متوجه
،"هست" اساسي قانون در كه ازآنچه حقوقي بحث يك چارچوب
كه معناست بدان اين و ميباشد اصل 165 مخصص اصل 168
و علني همواره سياسي و مطبوعاتي جرايم به مربوط محاكمات
عموميو عفت بهانه به ديگر بيان بهاست مردم نظارت با
محاكمات نمودن برگزار سري به نميتوان عمومي نظم يا
سياسي جرايم اكثرمصاديق در آنكه بهويژهپرداخت مذكور
گرفت سراغ نيز را عمومي نظم با تعارض از گونهاي ميتوان
در.نمود غيرعلني را محاكمات اينگونه غالب آن تبع به و
اجتماعي عرصه روشهاي ديگر همچون بايد را روش اين هرحال
قانونگذار هرچند.ميباشد معايبي متضمن كه دانست
.دهد انجام نيز اقداماتي آن مضرات كاهش در ميتواند
مطبوعاتي جرايم مورد در" كه سخن اين نه اساس براين
علني نحو به خود جرم ارتكاب چون كه نمود استدلال ميتوان
غيرعلني ضرورت ادعاي است ، گرفته صورت مطبوعات طريق از و
مساله" راهگشاي (6)"نميرسد نظر به پذيرفتهاي امر بودن
موجه قانونگذار به توصيه اين نه و است (7)"مصالح تزاحم
تعيين با كه بود خواهد قانونگذار برعهده" كه ميباشد
را آنها كشور عليه خارجي و داخلي امنيت ضد جرايم موارد
خصوص اين در را دادگستري و خارج سياسي رسيدگي زمره از
جرم يك علني ارتكاب اولا آنكه چه (8)".نمايد دلالت
جرم مصاديق تعيين ثانيا و نيست آن علني رسيدگي بر دليلي
نارواست جرم بودن سياسي بر مترتب آثار به توجه با سياسي
جرم نه و كرد بار سياسي جرم بر بايد را آثار كه چرا
از مسلما عملي كه آنجا سخن ، ديگر بهآثار بر را سياسي
سياسي جرايم زمره از آن ساختن خارج است سياسي جرم مصاديق
آن به رسيدگي نمودن غيرعلني امكان آوردن فراهم دليل به
.بود خواهد نادرست
مهديزاده مهدي
:پينوشتها
و جرايم از سهگونه اساسي قانون براساس آنكه توضيح -1
و عام حالت آن نخست قسم.است شده تفكيك يكديگر از رسيدگي
به مربوط جرايم دوم قسم ميباشد ، رسيدگيها و جرايم كلي
ژاندارمري ، ارتش ، اعضاي انتظامي يا نظامي خاص وظايف
محاكم در كه است اسلامي انقلاب پاسداران سپاه و شهرباني
به مربوط سوم قسم و (اصل 172) ميشود رسيدگي نظامي
يا مامورين به نسبت مردم اعتراضات و تظلمات شكايات ، "
كه ست "آنها حقوق احقاق و دولتي آئيننامههاي با واحدها
(اصل 173) ميگيرد قرار رسيدگي مورد اداري عدالت ديوان در
اولين عام حالت بر استثنايي اخير ، قسم دو كه است بديهي.
بيان در اساسي قانون انحصاري توجه خصوص در كه آنچه و
مطرح مطبوعاتي و سياسي جرايم نسبت به و جرايم ويژگي
و عام عرصه در ديگر بيان به.است نخستين حيطه در گرديد
سياسي جرايم تنها اساسي قانونگذار رسيدگيها و جرايم كلي
داده قرار خاص توجه مورد را آنها به رسيدگي و مطبوعاتي و
.است
Le systeme inquisitoife -2
Le Systeme accusatoife-3
آنها از كه تلفيقي سبكهاي انكار معناي به سخن اين -4
(Le systeme mixte) مختلط سيستم عام عنوان با ميتوان
.نيست كرد ، تعبير
مشخص شيوه دو اين تاريخي پيشينه به نگاهي با امر اين -5
آشوري ، محمود دكتر:ك ن خصوص ، اين در.ميگردد
ص 18 (سوم ، 1376 چاپ سمت ، :تهران)ج 1 كيفري ، آئيندادرسي
.تا 33
"مطبوعاتي و سياسي جرايم حقوقي تحليل" هاشمي ، محمد دكتر-6
ص تابستان 1371 ، و بهار شماره 10 حقوقي ، تحقيقات مجله ،
.142
.ص 142 همان ، -7
.ص 143 همان ، -8
فرهنگ كاربردي آموزش در مديريت روشهاي
از بهرهگيري چگونگي دانش از عبارتاست مديريت :اشاره
هرچه براي انساني نيروي منابع و استعدادها توانها ،
رو اين از.اجتماعي تحول مختلف عرصههاي شدن شكوفاتر
پيوند و كار و ساز ايجاد با تا ميكوشد فرهنگي ، مديريت
كار به انساني نيروهاي خواستهاي ميان انساني و عقلاني
از موجود ، سياسي و اجتماعي نظامهاي اهداف و شده گماشته
را ميانجي و كارساز نقش آنها ، ميان فرهنگي آموزش طريق
نظرات تحميل خطر باشد ، اين از غير اگر چون.كند اعمال
به و يافته افزايش جامعه برآحاد نظام يك كارگزاران
به ميآيد پي از كه مطلبي.ميزند دامن اجتماعي استبداد
مديريت آموزش با ارتباط در عموميفرهنگ بررسيويژگيهاي
:ميخوانيم هم با.است پرداخته فرهنگي
منابع امور اداره هم و تجاري امور اداره هم مديريت واژه
امور اداره يعني) اخير مفهوم.دربرميگيرد را انساني
هنر به داشتن اشاره براي كه مدتهاست (انساني منابع
.ميگيرد قرار استفاده مورد كارها انجام به افراد واداشتن
تمام از بتوانند آنكه براي صنعتي كشورهاي در امروزه
سرشار منابع از استفاده جهت گوناگون ، ابعاد در ويژگيها
روشهاي و متدها انواع از كنند استفاده انساني نيروي
مثال عنوان به.ميكنند استفاده فرهنگي آموزشي ، مديريت
اجتماعي تحولات و تغيير بر مبتني آمريكا متحده ايالات در
امور حوزه در ميشود پديدار همواره كه گستردهاي فرهنگي
عنوان تحت آمده ، بوجود تخصصي مديريت نوعي انساني منابع
طريق از اهداف مبناي بر مديريت در. هدف مبناي بر مديريت
و سلائق اميال ، مديران آموزشي نظامهاي خرده و كانالها
جامعه الگوهاي با را زيردستان كاربردي اهداف نهايتا
سمت به جامعه افراد طريق اين از ميكنند ، همنوا و تنظيم
و كرده انتخاب خودشان كه برميدارند گام و حركت سويي و
آموزشي ، الگوهاي طرق از شدهها انتخاب اين دقيقا اما
اين آمده ، بوجود شده القاء آنها به زمان درگذر كه فرهنگي
باعث سيستمي اهداف و دروني خواستههاي و اميال همنوايي
به توان حداكثر و قوا تمامي با انساني افراد كه ميشود
نظامهاي خواست حقيقت در كه بردارند گام سويي و سمت
و خودجوش دروني حالت حركت اين چون بنابراين است ، اجتماعي
را رواني روحي ، زماني ، هزينه كمترين كرده پيدا مطلوب
رفتار ديگر عبارت به و داشت برخواهد در سيستمها براي
دستوري و شده ديكته حالت از جامعه نظام كاربردي هنجارهاي
را اجتماعي سد و استبدادي مطلق ، حالت نهايتا كه
.درميآورد خودجوش و مشاورهاي دوستانه ، شكلي به دربردارد
آموزش طريق از دارند مدنظر آموزشي كاربردي مديريتهاي
آنچه و دارند نظر در سيستمها آنچه بين تطبيقي فرهنگي
پديدار پايدار پيوندي علمي صورت به هستند آن خواهان مردم
.كنند
جهت فرهنگي آموزشي كاربردي مديريتهاي اصلي نكته چهار
اجتماعي هنجاري ، نظامهاي سازي دروني علمي اهداف به رسيدن
به (جامعه خرد سطح در) كار نظامهاي و جامعه كلان سطح در
:ميباشد زير شرح
فرهنگي الگوي در آموزشي راهبري مديريتهاي در:اول
مديران باشد ، داشته مطابقت زمان فرهنگ با بايد مديريتها
دقيقا را بهرهبرداري مورد جامعه فرهنگي خصوصيات بايد
در بودن عام به بايد فرهنگ خصوصيات ارزيابي در بشناسند ،
اختياري و اجباري و تغيير عين در ثبات آن بودن عينخاص
واقف دقيقا جامعه آموزشي مديران فرهنگ ، عناصر بودن
انسانشناسان كه همانگونه به كه ترتيب بدينباشند
نقطه از فرهنگها تمامي پهنانگر بهصورت هرچند آوردهاند
عناصر دقيقا اما دارند ، يكساني حالت بيروني الگوهاي نظر
ديني اكولوژي ، تاريخي ، اجتماعي ، شرايط با فرهنگ هر دروني
برنامهريز مديران و است شده سرشته كه است جامعه هر..و
كامل آگاهي فرهنگي حوزه هر عناصر به دقيقا بايد فرهنگي
.باشند داشته
دائمي تحولات و تغييرات يعني فرهنگ دوم خصوصيت مورد در
آگاهي و دقت آموزشي برنامهريز مديران بايد نيز فرهنگي
به توجه با نسلها وگذار تغيير با چون باشند ، داشته كامل
امروز جوامع در فرهنگها دستاندركاران گسترده ارتباطات
كه مخاطبين با نميتوانند ثابت فرهنگي الگوي يك داشتن با
همنوا و هماهنگ منطقي ، ارتباط باشند جامعه يك مردم همانا
سنجيهاي نياز و سنجيها نظر اينرو از نمايند ، برقرار
منطبق برنامهريزي و گوناگون ردههاي در مردم از مستمر
همين به.ميباشد كاربردي و راهبردي اصول از يكي برآن
اختيار و جبر به بايد فرهنگي برنامهريزان و مديران گونه
ژرفانگر ، نظر جوامع فرهنگي برنامههاي در نيز فرهنگي
.باشند داشته جانبه همه و عميق
ميباشد ، مخاطبين روشنگري و آگاهسازي در مديريت نقش:دوم
آموزش كاركردهاي جزء غالبا برنامه اين اهداف به رسيدن
طريق از.ميباشد غيررسمي و رسمي بعد دو در پرورش و
الگوهاي بايد ابتدا پرورش و آموزش رسمي نهادهاي
ساخت در..و سازي همسان فرهنگپذيري ، جامعهپذيري ،
آكادميك رسمي آموزشهاي طريق از و شود پديدار هنجارها
جمله از آموزشي شقوق ديگر رهگذر اين در.شود جاري
همسالان ، گروههاي تلويزيون ، راديو مانند جمعي رسانههاي
اهداف همسانسازي در نيز..و گردهماييها سخنرانيها ،
ايجاد هماهنگي بايد افراد فردي اميال و جامعه سيستمي
.نمايد
گرفتن نظر در شد آورده نيز فرهنگي مبحث در همانگونه:سوم
در تحول و تغيير ارزيابي و جامعه اجتماعي سرعت
كه آنجايي از.است فرهنگي آموزشي كاربردي مديريتهاي
بهطور انساني دانش و تجربه جمله از زندگي شقوق تمامي
بر مبتني انسانها است ، تغيير و تطور و رشد حال در مداوم
مردود را روزمره وظايف تكرار جوامع اجتماعي سرعت
تعارضهاي نقشها ، در لزوما تكرار ، صورت در و ميشمارند
مديريتهاي بنابراين ميشود ، پديدار اجتماعي گوناگون
را مطلوب فضاي بردارند ، ابتدا گام بايد مسير دو در فرهنگي
و خلاقيتها به منجر نهايتا كه كنند هدايت و ايجاد
تكرار و روزمرگي حالت از را شرايط گرديده نوآوريها
در جهان آموزشي سيستمهاي با ديگر رويكرد در و درآورده
زودتر هرچه را جهاني نوآوري هرگونه بوده ، تنگاتنگ ارتباط
جامعه آموزش جريان در فرهنگ همساني از پس نموده دريافت
فرهنگي آموزشي مديريتهاي اين بنابر.نمايند تزريق
داشته بايد مداوم دگرگوني و انعطافپذير حالت همواره
.باشند
نهادهاي انگاري ساختار و نگري بركل ويژه تاكيد:چهارم
فرهنگي آموزش كاربردي مديريتهاي هنگامي.ميباشد جامعه
مطلوب برآوردن يعني شده تعيين پيش از اهداف به ميتواند
نهادها تمامي كه باشد داشته اميد جامعه نيازهاي فرهنگي
سيستمي جرياني يك در و كننده تكميل منظم ساخت يك مانند
در اگر است بديهي.باشند داشته يكديگر با ماتريسي ارتباط
با نتوانند گوناگون نهادهاي اجتماعي كلان سيستم يك
آموزشي كاربردي مديريت كنند كار ارگانيك بهصورت يكديگر
زيادي توفيق نيازها رفع جهت در انساني نيروي فرهنگي
.داشت نخواهد
نوابخش مهرداد دكتر
ماخذ و منابع
"انسانشناسي مباني -چراغ با گردشهر" محمود -روحالامين -1
زمان 1364 كتاب انتشارات
-عطار انتشارات "فرهنگشناسي زمينه" محمود -روحالامين -2
1315
محمد مترجم "آموزشي رهبري و مديريت" وايلز كيمبل -3
1377-دولتي مديريت آموزش مركز -عليطوسي
|