شوراي جلسات در فعال حضور عدم خاطر به
بار حجاريان ترور از پس
جراحت علت به شهر
كرد عذرخواهي شهروندان از ديگر
افسردگي براي علتي جزميت ،
گرفته طلاق شوهرهاي و زن براي توصيههايي
بگوييم؟ چه طلاق بچههاي به
شد دستگير قتل بهاتهام فلاحيان علي فرزند
تهران فردوس پاساژ در نفر سقوط 3
بدن از گرمي كيلو دو تومور خارجشدن
اهواز در نوزادي
شد بازجويي همبستگي روزنامه مديرمسئول
شد موقت توقيف "زنجان امين" هفتهنامه
شوراي جلسات در فعال حضور عدم خاطر به
بار حجاريان ترور از جراحتپس علت به شهر
كرد عذرخواهي شهروندان از ديگر
از تهران شهر شوراي عضو حجاريان سعيد:اجتماعي گروه
كند خدمت مردم به خود مجروحشدن مدت در نتوانسته اينكه
.كرد عذرخواهي شهروندان تمامي از
شهر شوراي در خود حضور اولين در نيز پيش چندي كه حجاريان
نقاهت و معالجه دوران در خود غيبت خاطر به ترورش از پس
مردم از ديگر بار ديروز بود كرده عذرخواهي شهروندان از
.خواست پوزش
گروهي با ديدار در كه حجاريان خبر مركزي واحد گزارش به
تقويت ميگفت سخن جوانان غيردولتي سازمانهاي اعضاي از
مدني جامعه تقويت موجب را كشور در غيردولتي سازمانهاي
تاكيد دولت از سازمانها اين استقلال ضرورت بر دانستو
.كرد
يك عنوان به دارد آمادگي تهران شهر شوراي:افزود حجاريان
غيردولتي سازمانهاي قانونمند طرحهاي از غيردولتي سازمان
.كند كمك آنها به و حمايت
را غيردولتي سازمانهاي و مردم مشاركت پايان در حجاريان
مشاركت خواستار و دانست مهم كشور سياسي توسعه فرآيند در
خرداد انتخابات 18 در غيردولتي و مردمي سازمانهاي فعال
.شد امسال
افسردگي براي علتي جزميت ،
و كس هيچ حوصله و حال ديگر" كنيد توجه عبارتها اين به
انرژيم" ،"كسلم و خسته ميكنم احساس" ،"ندارم را چيز هيچ
عبارتها اين "نيست ساخته من از كاري ديگر و شده تمام
ميتوان را افسردگي.است افسردگي از حالتي دهنده نشان
است احساسي.دانست خاص موقعيت و وضعيت يك به نسبت واكنشي
غمگيني ، از حالتي با فرد يك براي معمول طور به كه
.است همراه بيحوصلگي و گرفتاري
كنيم ، افسردگي احساس مواقع بعضي است ممكن ما از كدام هر
از يكي فوت كار ، يا تحصيل در نشدن موفق خاطر به است ممكن
.دهد دست ما به افسردگي احساس خانواده از دوري يا نزديكان
اين ميشود مشخص علايم از سري يك با افسردگي حالت
و شغلي عملكرد كاهش انرژي ، كاهش:از عبارتند علايم
بيخوابيهاي خوابي ، كم مانند خواب در اختلال اجتماعي ،
.پرخوابي برعكس يا شبانه مكرر بيداريهاي شب ، انتهاي
برعكس يا وزن كاهش و بياشتهايي مانند گوارشي اختلالات
تمركز در اشكال مكرر ، سردردهاي وزن ، افزايش و پرخوري
و خيره نگاه قامت ، و قد خميدگي ظاهري ، وضع نظر از حواس
لباس ، و ظاهري وضع بودن نامرتب و ژوليدگي پايين ، به رو
دادن چين با همراه دهان و لب گوشههاي افتادن پايين
فعاليتهاي كاهش كند ، صورت به حركت و رفتن راه ابروها ،
و ديگران با معاشرت كاهش جنسي ، ميل كاهش مانند لذتبخش
از كه آن بدون ميخورد غذا بيميلي با افسرده فرد.تفريح
ديگران با گفتگو رفتنو مهماني او براي ببرد لذت آن طعم
جلوه وقت اتلاف نظرش در حالا بوده قبلالذتبخش كه
كه عملي هر انجام از ميكند نااميدي احساس او ميكند
درماندگي احساس نوعي به و ميكند خودداري باشد شاديبخش
انجام عهده از نيست قادر كه ميپذيرد افسرده شخص.ميكند
غيرممكن كسلكننده ، و خسته او براي كاركردن.برآيد كارها
آن آورد بدست هم موفقيتي كاري در اگر.بود خواهد دشوار و
ميدهد دست از را خود موفقيت و ميكند قلمداد بيارزش را
.برميدارد تلاش و كار از دست زود خيلي و
و غم" شكل به فقط ميتواند افسردگي افراد ، اغلب نظر به
كرد تغيير احوال و اوضاع كه زماني و باشد "موقتي اندوه
است ممكن مثال براي ميرود بين از خودبخود نيز احساس اين
و شود ديگري ديار و شهر عازم ماموريت يك انجام براي فردي
اندوه و غم احساس خود فرزندان و همسر از بودن دور علت به
.كند
در اندوه و غم از احساسي ميتواند نيز سكونت محل تغيير
محيط به كردن عادت و زمان گذشت با ولي آورد بوجود فرد
است ممكن.ميرود بين از نيز اندوه و غم احساس اين جديد
زيادي مدت "سوگ" از ناشي افسردگي مانند حادتري موارد در
سوگ.برگردد خود طبيعي و قبلي وضع به فرد تا بكشد طول
دوستان ، از يكي فوت دنبال به كه است غمگيني احساس نوعي
واكنشي سوگميآيد بوجود خانواده نزديكان يا آشنايان
شخص براي آن از ناشي اندوه و غم احساس اما دردناك ، است
طبيعي نظام مدتي است ممكن چند هر است طبيعي داغديده ،
.نيست بيمارگون اما بزند هم بر را او زندگي
و طبيعي شده ، بيان وضعيتهاي از ناشي افسردگي احساس
امري افسردگي در آنچه ميشود گرفته نظر در بهنجار
نظام به است مربوط ميشود ، شمرده غيرعادي و نابهنجار
نسبت افراد تفكر طرز و (دگماتيسم) انديشي جزم اعتقادي ،
يعنياشياء خود ، پيرامون اشياء و اشخاص دنيا ، خود ، به
طرز بلكه ميشوند افراد ناراحتي باعث كه نيستند امور و
باعث كه است امور و اشياء به نسبت آنها باور و فكر
خود خودي به امور و اشياء اين.ميگردد آنها ناراحتي
بد و خوب چيز هيچ است معتقد شكسپير ويليام.هستند خنثي
بد يا خوب را آن كه است انسان فكر بلكه ندارد وجود
خصوص به انسان ناراحتيهاي اكثر اين بنابر.ميكند
اشياء از او تلقي طرز و تفكر طرز از ناشي افسردگي ،
به داشتن اعتقادآنها خود نه است امور و پيرامون
در آنها مداوم نشخوار و انعطافناپذير و جزمي باورهاي
باورها اين از رهايي براي.ميشود افسردگي باعث ذهن
نمونه براي.پرداخت خود فكري نظام شناسايي به بايد ابتدا
.نماييد توجه ميآيد جدول در كه جزمي عبارت چند به
هر است ، شده تهيه اليس آلبرت توسط بالا دهگانه عبارتهاي
اندازه همان به باشد بيشتر صحيح پاسخهاي تعداد چه
.بود خواهد بيشتر افسردگي
اين بررسي و نقد به نوبت جزمي ، باورهاي شناسايي از پس
كه يافت دست آگاهي و بينش اين به بايد.ميرسد عقايد
افراد و خارجي رويدادهاي از ناشي ما گرفتاريهاي و مشكلات
.است نهفته ما شده دروني و جزمي عقايد در بلكه نيست ديگر
ما اطراف در واقع دنياي تا داد تغيير را خود ذهن بايد
را خويش درون بايد خود دنياي تغيير براي.كند تغيير
را مثبت راه وقتي كنيم ، شروع خودمان از بايد دهيم ، تغيير
توصيف اين با.ميبخشيم بهبود را خود زندگي كرديم انتخاب
:ميپردازيم شده مطرح دهگانه عقايد بررسي و نقد به
مهم مرا كه كساني تاييد به من كه عقيده اين برابر در (1
داشتن براي پرسيد خود از بايد هستم ، نيازمند ميشمارند
قرار ديگران تاييد مورد كه دارد لزومي چه خوب احساس يك
قرار ديگران دست بازيچه را خود هم كار اين با بگيريم؟
نگاه راضي صرف را خود توان و نيرو تمام هم و ميدهيم
و نگيريم قرار تاييد مورد مبادا كه ميكنيم ديگران داشتن
او بگيريد نظر در را مدرسه مدير يك.بگيرند ايراد ما از
داشته همكاري مدرسه كاركنان و معلمين با كه اين جاي به
است آن پي در هميشه سازد فراهم را مدرسه مايحتاج و باشد
ازاين هميشه.دارد نگاه راضي را خود مافوق اداره ، در كه
قرار مافوق تاييد مورد كه كند كاري مبادا كه دارد ترس
كه ميآورد فشار خود همكاران به مدام اينرو از نگيرد ،
و بگيرند ايراد ازاو مبادا تا كنند چنان و كنند چنين
و كارايي فكري طرز چنين داشتن با.نگيرد قرار تاييد مورد
كاركنان با همكاري و مدرسه صرف كه اين جاي به او انرژي
ميشود خود مافوق داشتن نگاه راضي صرف بيهوده شود مدرسه
و بالغ انسان يك.شود افسردگي دچار او است ممكن حتي و
براي.نميكند تفكري طرز چنين قرباني هيچگاه را خود عاقل
.نيست ديگران ازطرف شدن تاييد به نياز خوب احساس يك داشتن
و شايستگي كاملترين بايد من كه اين به اعتقاد (2
امري چنين به دستيابي باشم ، داشته را عملكرد بالاترين
براي توان ، ازحد بيش و فراوان تلاش نيست امكانپذير
آن دنبال به و ميسازد مواجه شكست با را ما آن به رسيدن
بايد من كه اين.ميدهد دست ما به ناتواني و حقارت احساس
بينانهاي واقع برداشت باشم داشته را شايستگي كاملترين
ضعفي نقاط هستيم انسان كه اين خاطر به مانيست اززندگي
را چيز همه بخواهيم اگر.نيستيم كامل صددرصد و داريم هم
.باشيم افسرده بايد هميشه بگيريم نظر در مطلق صورت به
داشته را عملكرد بالاترين بايد كه اين به داشتن اعتقاد
و كاركردن از كه اين جاي بهاست منطقي غير نيز باشيم
كار.ميانديشيم آن پيامد به واقع در ببريم لذت فعاليت
.آن منفعت و سود براي نه داشت دوست كار براي بايد را
به بگيريد نظر در را دانشجو يا دانشآموز مثاليك براي
است فكر اين در مدام ببرد لذت خواندن درس از كه اين جاي
.نه يا ميكند كسب كامل نمره درس آن از امتحان در كه
اگر متوسط قانون طبق.كرد انتخاب را بودن متوسط ميتوان
موفقيت عملكردمان در (درصد يعني 50) موارد از نيمي در ما
كه ميآيد پيش زماني.ميرسد نظر به عادلانه باشيم داشته
كاملترين ندارد لزومي پس نميشود ما نصيب هم درصد اين 50
.باشيم داشته را عملكرد بهترين و
هستند نادرست و بد كه اشخاصي كه اين به داشتن اعتقاد (3
طرز اين شوند سرزنش نادرستي و بدي خاطر به كه سزاوارند
كه هرمقامي در انسانها تمام.نيست منطقي و درست نيز فكر
دچار مواقع بعضي رفتارهايشان يا و دركارهايشان باشند
براي مطلقي و كامل سنجش وسيله واقع در. ميشوند اشتباه
غلطي و نادرست رفتار و اعمال.ندارد وجود نادرست و درست
با است ، ندانستن و جهالت نتيجه ميزند سر فردي از كه
ايجاد او رفتار در تغييري فرد ، كردن مذمت و سرزنش
فرد.بكند هم خرابتر را اوضاع است ممكن حتي نميشود
و كند درك را رفتار اين علت ميكند سعي كه است كسي معقول
رفتار ادامه از مانع و كرده راهنمايي را او توانست اگر
.شود نادرستش
طرد غلط به يا هستم ناكام وقتي كه اين به اعتقاد (4
دشوار ، را موقعيت ميگيرم قرار بدرفتاري مورد يا ميشوم
است ، غلطي فكر طرز نيز اين.مييابم فاجعهآميز و وحشتآور
را درماندگي و ناكامي احساس زندگي طول در است ممكن ما
وحشتآور مساله اين كجاي بپرسيم خود از بايد.كنيم تجربه
به فوري رسيدن امكان كه بياموزيم بايد.است فاجعهآميز و
طرد غلط به كه اين درموردندارد وجود آرزوهايمان بيشتر
كه اين جاي به ميگيرم قرار بدرفتاري مورد يا ميشوم
رفتاري چه پرسيد خود از بايد كنيم فرض دشوار را موقعيت
شخصيت اگرميكنند طرد را ما ديگران كه ميزند سر ما از
قرار مردم بيشتر پسند مورد كه است گونهاي به ما
بايد هستيم تندخو و عصباني فردي اگر مثلا نميگيرد
و گوناگون افراد با ما هرحال به كنيم ، اصلاح را خودمان
كه رفتارهايي است ممكن.داريم برخورد متفاوت فرهنگهاي با
عدهاي براي و عدهايخوشايند براي ميزند سر ما از
موقعيت ندارد لزومي ترتيب اين به.باشد ناخوشايند ديگر
.بگيريم نظر در وفاجعهآميز دشوار را
بوجود بيروني عوامل را ناراحتيها كه اين به اعتقاد (5
نميتوانم بنابراين نيستند كنترل قابل و ميآورند
فقط خارجي عواملنيست صحيح دهيم تغيير را خود احساسات
باعث يا و آورند وارد جسماني صدمه ما به ميتوانند
به رنجها و درد و ناراحتيها از زيادي قسمتشوند محروميت
بيش توجه.است ذهن دادندر جلوه بزرگ و گرفتن جدي خاطر
خود به گرفتن سخت و ديگران كارهاي و گفتهها به حد از
كه بپذيريم اگر.داشت نخواهد افسردگي احساس جز نتيجهاي
است خود به كردن تلقين و احساسات نتيجه ، ناراحتيها اين
كه است كسي عاقل فرد.ميشود آسان ما براي احساسات كنترل
ميشود ناشي او درون از ناراحتيها بيشترياز قسمت بداند
.است تغيير قابل و
به ميرسد نظر به تهديدكننده يا خطرناك چيزي وقتي (6
به داشتن اعتقاد ميشوم ، نگران و ميكنم فكر آن به اجبار
اضطراب.ميآورد بوجود فرد در را اضطراب باوري چنين
نسبت خاص علت به را آن نميتوانيم وقتي كه است هيجاني
به مربوط اضطراب اين است ممكن.ميكنيم تحمل را آن دهيم
كه كنيم تصور دليل بدون است ممكن باشد ، سخنراني يك
است ممكن يا بودو نخواهد خوشايند حضار براي ما سخنراني
ذهن در را افكار اين چقدر هر.بخندند ما به حضار
مضطرب و نگران بيشتر بسازيم غول يك آن از و بپرورانيم
نگراني اين بگويد خود به كه است كسي عاقل فردميشويم
نگران شرايطي چنين در است ممكن هركسي و است طبيعي امر يك
آماده بيشتر سخنراني براي را خودم سعيميكنم من و شود
.كنم
ترجيح خود مسئوليتهاي و سختيها با شدن روبهرو جاي به (7
فكري طرز چنين به اعتقاد با.كنم دوري آنها از ميدهم
خواهد آسانتر زندگي ، مشكلات از دوري و كردن فرار ما براي
دوري و كردن فرار است ، منطقي غير عقيدهاي چنين.بود
مراتب به كار و زندگي مسئوليتهاي و ازسختيها كردن
كه مييابد در معقول فرد يك.است آن انجام از دشوارتر
.است لذتبخش مسئوليتپذيري و مبارزه با همراه زندگي
حساسيت و دقت با كه واميدارد را فرد مسئوليتپذيري
مسئوليت قبول.برساند شب به را آن و شروع را روز بيشتري
، اين است ، شخص بلوغ و توانايي معيارهاي بهترين از يكي
به اگرميشود ديگر باورهاي تقويت و حمايت سبب باور
دلخواه نتايج به كه بدانيم و باشيم نداشته اعتقاد شكست
كه آنها.باشيم مسئوليتپذير كه است كافي ميرسيم خود
بار زير از كه آنها و هستند نيرومند هستند مسئوليتپذير
.هستند ضعيفي افراد ميكنند خالي شانه مسئوليت
در كه رويدادي دارند ، زيادي اهميت گذشته تجربههاي (8
بر نيز امروز است داده قرار تاثير تحت را زندگي گذشته
است ، نادرست عقيده اين.دارد اثر من رفتارهاي و احساسات
و غور گذشته رويدادهاي و تجربهها بر حد از بيش تاكيد
رفتار اصلاح مانع و ميآورد وجود به فرد براي بهانهاي
ولي است سخت گذشته مشكلات بر يافتن غلبه.ميگردد او
خوشايندي نتايج گذشته تلخ خاطرات يادآوري نيست غيرممكن
و است گذشته گذشته ، داشت ، نخواهد ما كنوني زندگي در
حال زمان است تغيير قابل كه چيزي تنها.تغيير غيرقابل
رويدادهاي به كه آنچه از بيش كه است كسي عقلاني فرد است ،
.نمايد توجه موجود كنوني وضعيت به بينديشد گذشته
راهحل بهترين زندگي دشوار واقعيتهاي براي نتوانم اگر (9
كه اين به داشتن اعتقاد.ميشوم ناراحت خيلي كنم پيدا را
است ، باطلي عقيده دارد وجود بهترين و كامل راهحل يك فقط
تاكيد و اصرار ديگر طرف از.ندارد وجود چيزي چنين چون
چون و است مطلقگرايي عقيده يك راهحل بهترين يافتن براي
يك.ميشود اضطراب دچار يابد دست آن به نيست قادر فرد
راهحل چندين ميتواند كه آنجا تا ميكند سعي عاقل فرد
كند پيدا را راهحل درستترين آنها بين از و كند پيدا را
مساله حل شيوه از استفاده.درآورد اجرا به را آن و
.است فرد رواني بهداشت نشاندهنده
تعهدي زياد مدت به و هستم منفعل و بيعلاقه وقتي (10
بيش توهمي خوشبختي چنين.ميرسم واقعي خوشبختي به ندارم
نزدن وسفيد سياه به دست و بودن منفعل و بيعلاقه.نيست
.است افسردگي آن نتيجه و است ملالآور و كسلكننده بسيار
مجبور" كه باشد داشته را عقيده اين است ممكن فرد مثلا
هم مشكلات با شدن روبهرو واز بدهم انجام كاري نيستم
اين".بمانم رختخواب در است بهتر ميكنم پيدا نجات
شانه و مشكلات با شدن مواجه از كردن فرار نوعي هم عقيده
است بهتر گفت بايد پس.است مسئوليت بار زير از كردن خالي
فكري بايد هم مشكلات مورد در و بيايم بيرون رختخواب از
نميتوان كه ابد براي.نميشوند حل خود بهخودي چون بكنم
.نكرد كاري و ماند بيتعهد
سلامت به و كنند فكر منطقي افراد كه آن براي:نتيجه
نظام در بايد يابند دست سازگارانه رفتاري و عاطفي
و خشك باورهاي و اعتقادات كنند تجديدنظر خود اعتقادي
شوند ، خارج آنها سلطه زير از و كنند شناسايي را خويش جزمي
و بردارند مطلقگرايي و نبايدها و بايدها از دست
تصورات و تفكر براساس نگرشهايشان و باورها نظام سرانجام
كاهش ناراحتيها كه است صورت اين دربيابد سازمان منطقي
در.ميكند تغيير مطلوب جهت در شما رفتار و مييابد
فرد رفتار و عواطف بر منطق و عقل فردي ، چنين زندگي
ارزش خود براي ميرسد ، رهبري خود به و ميگردد حكمفرما
فكري و اعتقادي نظام در او.دارد قبول را خود و است قايل
آمادگي باليدگي و رشد براي و بود خواهد انعطافپذير خود
.دارد
خسروشاهيان مجيد
گرفته طلاق شوهرهاي و زن براي توصيههايي
بگوييم؟ چه بچههايطلاق به
يك روحيه بر مخربي تاثير ميتواند و است تلخ طلاق حقيقت
كودك مسالهاي ، چنين با رويارويي در.باشد داشته كودك
شرايطي چنين تحت پس ، .ميشود شديد سردرگمي حالت دچار
تاثيرات متوجه تا كنند ايفا را نقشي چه بايد والدين
بگويند؟ چه كودكانشان به بايد آنها شوند؟ آن زيانآفرين
***
صورت به و است ازدواج يك پايان بيانگر طلاق
آن دروني روابط و خانواده تغيير موجب جبرانناپذيري
و مشاجره رنج ، مقداري با همراه طبيعتا طلاق ، هر.ميشود
ممكن كه ميگذارد جاي بر زخمهايي و ميباشد خاطر آزردگي
.نكند پيدا التيام هم زمان گذشت با حتي است
شود عظيم روحي فشار يك موجب ميتواند طلاق كودك ، يك براي
اين بتواند تا دارد نياز خود والدين كمك به او آنگاه و
خود كه ميدهد نشان تحقيقات.بگذارد پشتسر را مرحله
بلكه نميشود ، كودك يك در روحي تخريب سبب تنهايي به طلاق
.ميكند همراهي را آن كه است والدين طولاني مشاجرات اين
خودم تا داشتم بزرگي قيچي كاش اي":ميگويد ساله 5"جني"
داشته را من از نيمي والدينم از كدام هر و كنم نصف را
".باشند
اما است مسلم و حتمي طلاق ، هنگام در دعوا ، مقداري وجود
داشتن نگه دور مادر يك يا پدر يك عنوان به شما مسئوليت
شنيدهايم را جمله اين ما همه.است مشاجرات اين از كودك
".كودك نه ميشوند ، جدا كه هستند مادر و پدر اين":كه
كه زماني چنين در.است آزاردهنده طلاق واقعيت اما
هستند ، ترس و خصومت عصبانيت ، با درگير خودشان بزرگترها
ميان تفاوت شناخت.ميشوند كودكشان نيازهاي متوجه سختي به
يك ايجاد سوي به قدم اولين والدين ، و كودك يك نيازهاي
بخاطر بايد والدين.است طلاق از پس سالم رابطه
در خللي تا گذارده كنار را خود روحي آزردگي فرزندانشان
آماده بايد آنها.نشود ايجاد فرزندان نيازهاي از حمايت
وارد را آنها و كنند فداكاري كودكانشان براي تا باشند
هم با كه هم چقدر هر مادر و پدر يك.نكنند خود درگيريهاي
درگير هم با كودكان سر بالاي نبايد باشند ، داشته اختلاف
.شوند
... دادن خبر
بسيار امري نگفتهها ، و گفتهها جريان در كودك دادن قرار
همزمان ، و هم با بايد والدين باشد ، مقدور اگر.است جدي
در آنها فرزندان اگر.بدهند اطلاع فرزندانشان همه به
جداگانه كدام هر براي است بهتر دارند ، قرار مختلفي سنين
دارند حق كودكان.بدهند توضيح دركشان ، سطح با متناسب و
از نيست لازم.ميگيرد صورت جدايي اين چرا كه بدانند
والدين اما شود داده توضيح كودك براي پيمانشكني ،
اميد اين به ما":بگويند قبيل اين از چيزهايي ميتوانند
اما.باشيم داشته دوست را همديگر ابد تا كه كرديم ازدواج
.ميدهد خاتمه دعواها اين به ما جدايينيستيم خرسند حالا
اينكه عليرغم كه كنند تاكيد فرزندان به بايد والدين "
ارتباط در خود فرزندان با اما ميشود جدا هم از راهشان
كه بگويند و كنند اعتراف خود اشتباه به بايدبود خواهند
دستشان از كاري اما مطلعند خود فرزند ناراحتي ميزان از
تا كنند مخفي را خود احساسات نبايد آنها.نميآيد بر
هم آنها حتي و نيست چارهاي كه بدانند هم كودكان
صورت به را طلاقشوند جدايي اين مانع نميتوانند
آن با هستند مجبور خانواده همه كه دهيد نشان بحراني
.شوند مواجه
ميكنند ، ناتواني و بيهودگي احساس طلاق هنگام در كودكان
ملاقاتها برنامهها ، مورد در كه بپرسيد آنها از بنابراين
كه ميشود موجب اين كه چرا دارند ، پيشنهادي چه تعطيلات و
.هستند زندگيشان از بخشي كنترل در هنوز كنند احساس آنها
دهيد دخالت امور در مقتضيات ، به توجه با را خود فرزندان
بحران براي راهحلي يافتن در نيز آنها كنند احساس تا
.هستند سهيم خانواده
تا كنند كمك خود فرزندان به والدين باشد لازم است ممكن
ميتواند خود اين برسانند ، دوستانشان گوش به را خبر اين
آور شرم و ننگ لكه يك طلاق هنوز كه چرا باشد سخت بسيار
طلاق به نسبت دارند ، كه سني شرايط به توجه با كودكان.است
درك و شناخت با ميتوانند والدين.ميدهند نشان واكنش
خود كودكان به راحتتر و بهتر سني ، گروه هر خاص واكنشهاي
از خردسالان ، :(سالگي از 5 قبل) خردسالي دوران.كنند كمك
و هستند وابسته خود والدين به بيشتر فيزيكي نيازهاي نظر
و است ناپذير انعطاف آنها منطق.ميترسند شدن ترك از
.كنند حل خود براي را ابهامات نميتوانند
نكرده رشد هنوز معلول و علت از آنها فهم كه آنجايي از
شود ، ناپديد والدين از يكي اگر":كه ميكنند گمان است ، پس
پيوسته دبستانيها ، پيش ".برود هم ديگري است ممكن
آنها و نرود دنبالشان به مادرشان يا پدر نكند كه نگرانند
نابالغ نيز ، زمان از دركشان كه چرا ميكنند صبر سختي به
قرار شرايطي چنين تحت سن ، اين در كه كودكاني.است
و باشند داشته مشكل خوابيدن براي شبها است ممكن ميگيرند
دوراني ، چنين در.بترسند خود والدين از بودن دور از يا
غالبا.است متعارف ادراري ، شب و شست مكيدن چون عاداتي
گوشهگيري و ميشوند ناراحت ميدانند ، مقصر را خود آنها
هم از مادرش و پدر كه سالهاي نه كودك "مگان".ميكنند
دعوا من بخاطر آنها انگار":ميگويد شدهاند جدا
اين شدم باعث و ميكردم مشكل ايجاد من انگار ميكردند ،
".شود چنين
سنين اين در كودكان:سالگي تا 8 مدرسه ، 5 آغاز سالهاي
از نگران هميشهميكنند وبيهودگي گناه طردشدگي ، احساس
از ناشي افكار و توهمات.هستند خود والدين دادن دست
يك در پدر":كه ميگويند مثلا.ميدهد آزارشان تخيلات
جديدي مادر برايم پدر آيا" يا "است شده حادثه دچار زلزله
."ميآيد؟ ديدنم به دوباره آيا" "گرفت؟ خواهد
بسيار.ميكنند خيالبافي زيادي تبحر با كوچك دختران
امور در است ممكن و هستند دمدمي غالبا ميكنند ، گريه
.كنند پسرفت مدرسه
دست از سنين اين در كودكان بيشتر:سالگي تا 12 سنين 9
عصباني گرفتهاند ، طلاق اينكه بخاطر خود ، مادر و پدر
و ميبرند رنج تنهايي و ناراحتي احساس از شدت به.هستند
بغضشان ميافتند ، خانواده گذشته خاطرات ياد به كه هنگامي
بيماريهايي از كودكان اين.ميافتند هقهق به و ميتركد
باز رفتن مدرسه از و مينالند درد دل و سردرد مثل
.ميمانند
پر "نميدهد اهميت كسي" كه احساس اين با كودك است ممكن
در كه جدي خطر.دهد نشان بيعلاقگي ، درس به نسبت و شود
به است ممكن كه است اين دارد قرار سنين اين كودكان برابر
آنچه به تا بياورند روي دزدي و دروغگويي مثل رفتارهايي
متوجه است ممكن كودكان اين از بعضي.برسند ميخواهند كه
وقتي ساله دختر 12 يك مثال عنوان به باشند ، مادر يا پدر
مادرش مثل تا كند تلاش است ممكن ميبيند ، را پدر پريشاني
.كند هياهو اين سرگرم را پدر و بياندازد راه قال و قيل
يك احساس مادرش برابر در است ممكن پسر يك منوال همين به
.باشد داشته را حامي
اين در كه معتقدند والدين بهطوركلي ، :بلوغ و جواني دوره
و باشند متوجه را چيز همه كه اندازهاي به افراد سنين
نسبت سرسختانه نيز جوانان اما ، كردهاند ، رشد كنند ، درك
به خانواده ، كانون فروپاشي.ميدهند نشان واكنش طلاق به
براي جوان يك زيرا.ميكند تهديد را جوانان خاص طور
كمك به شديدي نياز خود ، متجاوزانه حركتهاي كردن محدود
.دارد خود والدين
اشتباه نيز آنها نكند كه هستند نگران بسيار نوجوانان
خود آينده نگران آنها.كنند تكرار را خود والدين
بود؟ خواهند موفق ازدواج يك به قادر آيا:ميباشند
دارند ، جديدي ارتباطات والدينشان اينكه ديدن با آنها
مادر يا پدر آسيبپذيري ديدن با است ممكن.ميشوند اذيت
آنها ، با همدلي جاي به و دهد دست آنها به شرم احساس خود
.گردانند روي آنها از است ممكن
:طلاق كودكان به كمك براي راه هفت
سخت بسيار كه است درستكنيد استفاده "طلاق" كلمه از - 1
ضروري لغت اين از استفاده كه ميگويند كارشناسان اما است
سردرگمي موجب غالبا نامعلوم و مبهم توضيحات زيرا است
.نيست او تقصير كه بگوييد خود كودك به - ميشود20 بيشتر
و ندارد او به ارتباطي هيچ والدينش جدايي كه كنيد تاكيد
اينرا همچنين.نميشوند جدا خود كودك از هرگز والدين
پدر دوباره كه نيست كودك يك توان در كه كنيد روشن برايش
عملي كلماتي با را طلاق - برگرداند30 هم نزد را مادرش و
تا دهيد نشان عملي كارهاي با را خود توضيحات.دهيد توضيح
خود بتواند و باشد چيزهايي چه منتظر بايد كه بداند كودك
به ميرود ، كه است پدر اگركند آماده تغييرات براي را
.كرد خواهد ملاقات را او چگونه و كجا كي ، كه بگوييد كودك
تا داريد نگه محله و مدرسه همان در را او كه كنيد تلاش
يا يك معمول بهطور جريان اين.يابد خاتمه طلاق اصلي شوك
يك.باشيد داشته مضاعف توجه او به - ميكشد40 طول سال دو
شكسته امنيت اين وقتي و است بروالدين متكي شدت به كودك
تشريفات و مراسمميكند گيرافتادگي احساس ميشود ،
را خانواده كانون اينها كه چرا كنيد زياد را خانوادگي
به نسبت اما باشد سخت است ممكن اينكه با - ميكند50 حفظ
را يكديگر والدين وقتي.دهيد نشان احترام خود ، سابق همسر
پس ، ميگيرند ، قرار شديدي استرس تحت كودكان ميكنند متهم
به معلمانش از - كنيد60 رفتار هم با عزت با كه كنيد سعي
كادر و معلمان.كنيد ياد خودتان شريك و همكار عنوان
تا دهيد قرار خود خانوادگي شرايط جريان در را مدرسه
افت و پريشاني ابتدايي نشانههاي و كودك رفتار متوجه
براي حمايت جلب و كردن پيدا درصدد - باشند70 تحصيلي
شما.باشيد نداشته ننگ احساس طلاق ، با.باشيد خودتان
انجمنها باداريد فيزيكي و روحي حمايتهاي يكسري به نياز
ميتوانند جهت دو هر از كه باشيد ارتباط در گروههايي و
.كنند حمايت را شما
فرايدي مجله / صادقي عاطفه:ترجمه
شد دستگير قتل بهاتهام فلاحيان علي فرزند
كه درگيري يك در اطلاعات اسبق وزير فرزند:اجتماعي گروه
گلوله ضرب به را ناجا اطلاعات ماموران از يكي آن موجب به
.شد دستگير كشت ،
علي ساله فرزند 24 فلاحيان محسن ابرار روزنامه گزارش به
شريعتي خيابان در كوچهاي در اطلاعات اسبق وزير فلاحيان
از يكي و شده درگير ناجا اطلاعات ماموران از تن دو با
محل از آن از پس و ساخت مضروب گلوله بهضرب را آنها
پس ساله 22"ميربيگ خسرو" دوم گروهبان.شد متواري حادثه
در واقع (ع)حسين امام بيمارستان به شد مجروح كه آن از
پزشكي كادر تلاش وجود با اما شد منتقل نظامآباد
در شديد خونريزي و جراحات شدت بهعلت بيمارستان ،
.جانسپرد بيمارستان
خسرو انتقال از پس ابرار روزنامه خبرنگار گزارش براساس
بلافاصله محل در حاضر ماموران بيمارستان به "ميربيگ"
مدت ظرف آنان و ساخته مطلع را نامجو كلانتري 106 ماموران
.كردند دستگير را فلاحيان محسن كوتاهي
حاضر شعبه 1602 در جاري هفته سهشنبه روز قتل به متهم
به مقتول خانواده اعضاي از هيچيك حضور بدون و شده
پاسخ اسماعيلي قاضي پرسشهاي به و پرداخته ماجرا جزئيات
.است داده
تهران فردوس پاساژ در نفر سقوط 3
از سقوط اثر جاريبر هفته شنبه ظهرسه از پيش نفر سه
تهران اسلامبول چهارراه در "فردوس" طبقه پاساژ 7 بلندي
.دادند دست از را خود جان
درحال ميشود گفته و بودند پسر و پدر مقتولين از نفر دو
فلزي داربست بالاي از كه بودند ساختماني عمليات انجام
.كردند سقوط پاساژ كف به ساختمان
شنبهدر سه صبح ساعت 10 حادثه اين عيني ، شاهدان گفته به
بهعلت (پدر) فولادوند رسول كه افتاد اتفاق حالي
براي كه پسرش و شد پرت پايين به داربست از نامعلومي
.كرد سقوط پدر همراه به ميكرد تلاش وي سقوط از ممانعت
پاساژ مدير صالحي عليرضا مهندس سوم نفر:گفت كسبه از يكي
علت به كارگر دو اين سقوط از بعد دقايقي كه بود فردوس
كرد پرتاب پايين به را خود حادثه اين تحمل در ناشكيبايي
كه پليس 110 فوريتهاي ماموران.داد دست از را خود جان و
حاضر محل در بودند شده خبردار حادثه از اوليه ، دقايق در
.كردند آغاز را خود پليسي اقدامات و شدند
را بازار پياپي ، حوادث اين پي در نيز بازار اين كسبه
.كردند تعطيل
بدن از گرمي كيلو دو تومور خارجشدن
اهواز در نوزادي
در نادري ساعته جراحي 4 عمل يك طي:همشهري خبرنگار-اهواز
.شد خارج نوزاد يك بدن از گرم وزن 2000 به توموري اهواز ،
اهواز ، پزشكي علوم دانشگاه عمومي روابط گزارش به بنا
بيسابقه عمل يك در اطفال تخصص فوق جراح استاديان دكتر
كمر ناحيه از را شده ياد تومور مادرزادي تراتوم نام تحت
.ساخت خارج روزه نوزاد 6 باسن و
گرفته صورت اهواز ابوذر بيمارستان در عمل اين است گفتني
.است رضايتبخش نوزاد عمومي حال و
شد بازجويي همبستگي روزنامه مديرمسئول
روز كه گفت ديروز سلامي ابراهيمباي:اجتماعي گروه
مرتضوي قاضي سئوالات به ساعت سه مدت به سهشنبه
بود ، شده همبستگي روزنامه از كه شكايتهايي خصوص در
.است داده پاسخ
خبرنگار با گفتوگو در همبستگي روزنامه مديرمسئول
رمضان وكيلم حضور با كه جلسه اين در:افزود ايرنا
روزنامه عليه جديد شكايت چهار شد ، برگزار مشهدي حاجي
.شد مطرح همبستگي
موتلفه روزنامهجمعيت اين جديد شاكيان:گفت وي
يزد ، پاسداران سپاه و دادگستري رياست اسلامي ،
ملاحزاده قاضي و ايران اسلامي جمهوري صداوسيماي
.هستند
به منسوب ويژهنامه در مقاله يك درج سلامي ابراهيمباي
تعطيلي درباره مطلبي شود ، منتشرمي يزد در كه همبستگي
شكايت و كاوياني حميد مقاله دانشجويان ، تلويزيون
عليه جديد شكايات جمله رااز زاده ملاح قاضي خصوصي
.خواند همبستگي روزنامه
اعلام ما به:كرد تصريح همبستگي روزنامه مديرمسئول
مطرح روزنامه اين عليه ديگري شكايات كه است شده
.است نگذاشته ما اختيار در را آنها فعلا قاضي اما شده
به سلامي ابراهيمباي كه است جلسهاي دومين اين
روزنامه خصوص در وارده شكايات درخصوص قاضي سئوالات
.ميگويد پاسخ همبستگي
دو قاضي از نيز جديد شكايات به پاسخگويي براي وي
مرتضوي آقاي موافقت مورد كه كرده استمهال هفته
.گرفت قرار
شد موقت توقيف "زنجان امين" هفتهنامه
روز زنجان عمومي دادگاه اول شعبه:اجتماعي گروه
را "زنجان امين" هفتهنامه موقت توقيف قرار سهشنبه
.كرد صادر
گزارش حسب:است آمده دادگاه حكم در ايرنا گزارش به
امين" زنجانهفتهنامه استان دادگستري به واصله
گذاشتن پا زير و قانوني وظايف از تخطي ضمن "زنجان
باشد ، داشته بايد نشريه يك كه خطيري مسئوليت
ايجاد غيراز كهحاصلي نموده مطالبي بهنشر اقدام
:است آمده حكم اين ادامه در.ندارد مردم بين تفرقه
با و گذاشته فراتر را قدم نامه هفته اين
فرصتطلب عدهاي غيره و زبان اختلاف عنواننمودن
يا آرامشخواسته و نظم برهمزدن و شورش به را
از ديگري قسمت در.مينمايد دعوت شهر در ناخواسته
آمده"زنجان امين" نامه هفته از مطالبي نقل ضمن حكم
و هفتهنامه اين مدير كه ميرسد بهنظر چنين:است
و كرده فراموش را خود اصلي مسئوليت گردانندگانآن
به را مردم امنيت و آرامش برهمزدن مسئوليت
بند 5 استناد به:است آمده پايان در.عهدهگرفتهاند
اقدامات قانون ماده 12 و اساسي قانون اصل 156
قرار مطبوعات قانون و 35 مواد 2 ، 6 ، 34 و تاميني
اعلام و صادر "زنجان امين" هفتهنامه موقت توقيف
.ميگردد
|