صادق درگذشت سالگرد سومين تيرماه 13
ماند ناخوانده كه نويسندهاي است چوبك
ميسازد را امروز شعر شاعر فرديت
!دارويي گياهان خواص حواشي با شعر
شعر
مسكو جشنواره ويژه جايزه "شهر پوست زير"
كرد دريافت را
در اجتماعي فيلمهاي جشنواره دي تا 22 15
ميشود برگزار آبادان
صادق درگذشت سالگرد سومين تيرماه 13
ماند ناخوانده نويسندهايكه است چوبك
چوبك ، صادق خاموشي از سال سه امسال ، تيرماه سيزدهم :اشاره
دوره يك طي كه نويسندهاي.ميگذرد معاصر فقيد نويسنده
در اعتنا درخور و مهم آثاري (13241345) ساله يك و بيست
بر نيز نسبي تاثيري و آفريد پارسي معاصر نويسي داستان
كه چوبك صادق.نهاد جاي به خود از پس نويسندگان از نسلي
دانست ، هدايت صادق مكتب شاگردان از را او حقيقت در بايد
سال و 32 نهاد كناري به را داستاننويسي سال 1345 ، از پس
.گذراند سكوت در را آن از پس
ايراني نام صاحب نويسنده اين زندگي به گذرا نگاهي نخست ،
درباره مجمل هرچند حديثهايي و حرف سپس و ميكنيم
.آثارش و نويسنده
مرفه نسبتا خانوادهاي در سال 1295 تيرماه در چوبك صادق
از سالي دو شد زاده چوبك كه زماني.شد زاده بوشهر در
اعلام وجود با و ميگذشت در 1914 اول جهاني جنگ آغاز
وقت ، دولت رئيس مستوفيالممالك ، سوي از ايران بيطرفي
و بيماري و قحطي و فقر چون جنگ پيامدهاي و نتايج
كافي اندازه به كشور در نيز اين از پيش كه نابساماني
و گرديد برابر چند و كرد سرايت نيز ايران به داشت ، وجود
دست به ايران جنوب اشغال شاهد بود جنوب فرزند كه چوبك
ايران جنوب در نيز اين از پيش البته كه انگليسي نيروهاي
مردم مبارزه نظارهگر ديگر سوي از و بود داشتند ، فعاليت
دليران يا و قشقاييها دشتستانيها ، جمله از جنوب دلاور
.بود انگليسي قشون با ژاندارمري نيروهاي و تنگستان
بندر ايران ، جنوب اشغال هدف به نيل براي كه انگلستان
بود داده قرار خود تجاوز مورد را چوبك زادگاه يعني بوشهر
رئيسعلي فرماندهي به بوشهر آزاديخواهان ايستادگي با
برتري به توجه با نيز ايستادگي اين اما شد ، مواجه دلواري
دادند ، خودباخته افراد به انگليسيها كه فريبي و نظامي
پيشروي شيراز سوي به انگليسي نيروهاي و شكست هم در
بر در 1921 رضاشاه كه بود شرايط اين پي در.نمودند
نظام يك آوردن كار روي البته و خود اقتدار با و سركارآمد
.آورد ارمغان به را يكپارچگي و امنيت و نظم ديكتاتوري ،
و داد ادامه بوشهر در را خود تحصيلات سالگي نه تا چوبك
ادامه آنجا در را خود تحصيلات تا رفت شيراز به آن از پس
.دهد
ناتل پرويز و فرزاد مسعود با چوبك آشنايي سال سال 1314 ،
با چوبك ميان آشنايي زمينه كه آشنايياي.بود خانلري
.آورد فراهم را هدايت صادق يعني معاصر داستاننويس
او با اين از پيش دوسال كه خانم قدسي با سال 1316 در
استخدام به دبيري سمت با.كرد ازدواج بود ، شده آشنا
تدريس به خرمشهر در سال يك طي و درآمد فرهنگ وزارت
.پرداخت
خيمهشب" نام به چوبك داستان مجموعه نخستين درسال 1324
به مجموعه اين در "ادب اسائه" داستان كه شد منتشر "بازي
براي چوبك سالها اين در.است شده تقديم هدايت صادق
انگليسي زبان تدريس چون ديگري كارهاي به خود امرارمعاش
سمت با بعددر 1326 سال دو و زد دست منشيگري شغل يا
كار به مشغول انگلستان سفارت عمومي روابط اداره در مترجم
.شد
چوبك داستان مجموعه دومين نام "بود مرده لوطيش كه انتري"
اين در "قفس" داستان.شد منتشر و چاپ سال 1328 در كه است
كه است شده تقديم هدايت صادق به شفاهي بهطور نيز مجموعه
،"قفس".است دانسته ادبي ارزش هرگونه فاقد را آن هدايت
و خفقانآور وضع دهنده نشان كه است ضعيفي تمثيلي داستان
كه دستي:ميباشد سوم جهان جوامع بر حاكم ديكتاتوري
ميكشد بيرون را پرندهاي و ميرود قفس درون به هرازگاهي
!ميبرد را گلويش پرندگان ديگر چشم درپيش و
نفت شركت به مترجم عنوان با (1328) سال همين در چوبك
صنعت كه بود آن از پس سال و شد وارد انگلستان و ايران
.شد ملي مصدق ، محمد دكتر مبارزات پي در ايران نفت
و رفت آمريكا به هاروارد دانشگاه دعوت به سال 1334 در
در نيز.كرد ديدن واشنگتن و نيويورك بوستون ، شهرهاي از
"شوروي جماهير اتحاد نويسندگان كانون" دعوت به سال همين
.نمود ديدن نيز بخارا و سمرقند شهرهاي از و رفت مسكو به
معروف داستان همان كه را "چوبي آدمك" سال همين در نيز
.كرد ترجمه پارسي به است "پينوكيو" ايتاليايي
را "دريا" فيلم گلستان ابراهيم كه بود قرار سال 1341 در
و چوبك "بود شده توفاني دريا چرا" كوتاه داستان براساس
نرسيد پايان به كار اين كه كند تهيه فرخزاد فروغ شركت با
.شد رها كار نيمههاي در و
نام با چوبك معروف ازداستانهاي يكي (1342) بعد سال
پرداخته و ساخته كه "تنگسير".شد منتشر و چاپ "تنگسير"
مستقيم تاثيرپذيري و است پرويزي رسول از كوتاهي قصه شده
آن در "دريا و پيرمرد" داستان ويژه به و همينگوي از چوبك
انديشه مجله منتقدان حمله مورد خود زمان در ميشود ، ديده
چرا.بود چوبك براي پرباري سال سال 1344.گرفت قرار هنر و
اين در "آخر چراغ" و "قبر اول روز" داستان مجموعه دو كه
.شدند منتشر سال
.دانست چوبك نويسندگي دوران پايان نقطه بايد را سال 1345
كه "صبور سنگ" رمان يعني چوبك نوشته واپسين سال اين در
كارهاي موفقترين از يكي واقع به شايد و مشهورترين
.شد منتشر و چاپ ميرود ، شمار به او داستاني
همايش" در رسانيدن بهم حضور براي چوبك سال 1351 در
امروزي پايتخت آلماآتا ، در "آفريقايي و آسيايي نويسندگان
شوروي جماهير اتحاد از بخشي زمان آن در كه] قزاقستان
.نمود سفر كشور اين به [ميشد محسوب
امير كارگرداني به "تنگسير" فيلم (1353) بعد سال دو
به وثوقي بهروز ايران ، معروف هنرپيشه بازي با و نادري
و زبان استاد سمت سال اين در چوبك.آمد سينماها سالن
از پسبود عهدهدار را پنسيلوانيا دانشگاه پارسي ادبيات
آمريكا در سپس و رفت انگلستان به ابتدا و شد بازنشسته آن
.شد مقيم
براي بزرگداشتي مراسم سال 1369 ماه فروردين نوزدهم در
بعد سال يك و شد برگزار بركلي دانشگاه در چوبك صادق
داستانهاي از مجموعهاي كه "مهپاره" كتاب ترجمه (1370)
به ترجمه براي را آن فرزاد مسعود و ميباشد هندو عاشقانه
.شد منتشر و چاپ تهران در بود ، سپرده چوبك
او ميتوان گوهرين كاوه تعبير به كه چوبك صادق سرانجام
تير سيزدهم در دانست ، "ايران داستاني ادبيات آبروي" را
متحده ، جهان ايالات بركلي در (ژوئيه 1998 4)1377
مرگ مقال اين نويسنده ازديد اما.گفت بدرود را ادبيات
انتشار با و اين از پيش سال دو و سي چوبك صادق راستين
خود به حقيقي صورت چوبك نوشته واپسين يعني "صبور سنگ"
.بود گرفته
حدود از فراتر چوبكچيزي داستاننويسي به راجع بحث
چند هر اشارههايي ناچار به اما.است مقال اين حوصله
از معدودي چند هر كه نكته اين به اشراف با ميكنيم ، گذرا
فضاي اما است ، شده چاپ تجديد اخيرا چوبك كارهاي
اين در ما براي را اين از بيش بحث جاي چوبك داستانهاي
.نميگذارد مقال
خيمه" يعني اثرش نخستين چاپ با را خود نويسندگي چوبك
آغاز آلاحمد جلال با همزمان درست سال 1324 در "شببازي
داستاني اثر نخستين (1324) سال اين در نيز آلاحمد.كرد
برخلاف اما.كرد منتشر را "بازديد و ديد" نام با خود
بر اثري نتوانست نخستينش نوشتههاي با كه آلاحمد
با شد موفق چوبك كند ، كسب شهرتي حتي يا گذارد نويسندهاي
اشراف با.آورد پديد "تبچوبك" نوعي خود آثار نخستين چاپ
ادامه و مقلد راه آغاز در نويسنده دو هر كه نكته براين
را هدايت قضاوت نيست بد اما.بودند هدايت صادق راه دهنده
راجع ميشود ، محسوب ايراني پيشرو نويسندگان سلسله سر كه
اين":بخوانيم فرزانه.ف.م از نقل به آلاحمد ، و چوبك به
صادر بحرطويل.چوبك آقاي شهير نويسنده جديد شاهكار هم
.كرده
را آنداد دستم به را "بود مرده لوطيش كه انتري" كتاب
نوشته چيزها بسيار درحاشيههايش مداد ، با هدايت زدم ، ورق
[...].بود
كه شما بوديد؟ نگرفته را ايرادهايش چاپ از چراقبل -
ميكرديد؟ تصحيح را چوبك و احمد آل نوشتههاي هميشه
معلومات ديگر تنها ، نه اينها.شد تمام ديگر دوره آن -
هم را شدهاش چاپ بلكه نميدهند ، نشان من به را خطيشان
بالاي گفت ميشود مگر [...].ميدهند زوردستم به
تا.ميدانند ارجمند استاد را خودشان همه ابروست؟ چشمتان
كه صورتي در.ميكنند صادر شاهكار شاهكاررو بخواهد دلت
يا سركوچه لبويي فلان وصف و شرح دارد ، كتاب و حساب نوشتن
هم اگر [...]نميشود انقلابي ادبيات كه بقال فلان
مدعايي پر همين علت به نميشود پيدا اينجا نويسندهاي
معلومات كه افتاده پا پيش چندمطلب كردن واگو.است
كه بود نوشته نوول تا سه دو وقتها آن چوبك اين.نميشود
پيزرلاي وقتي از ولي.آلاحمد همينجور.خواند ميشد اي ،
ماكسيم هم يكي همينگوي ، ارنست شد يكي گذاشتند پالانشان
.درميآوردند سر خودشان مدلهاي كار از كاشكيوطني گوركي
و "پو" ،"هدايت" داستاننويسي شگردهاي تاثير تحت چوبك
ادامه همان چوبك واقع به اما.پرداخت خود كار به "چخوف"
مكتب هر و چيز هر از بيش چوبك سبكاست هدايت راه دهنده
يك را او نميتوان ولي است ، نزديك "ناتوراليسم" به ديگر
اگر شايد دانست ، آن واقعي معناي به و كامل "ناتوراليست"
باشد بهتر بگذاريم چوبك نويسندگي شيوه بر نامي باشد بنا
يك تا بدانيم "افراطي رئاليست" يك بيشتر را او كه
پلشتي و تباهي و زشتي از آكنده چوبك آثار"ناتوراليست"
در كه البته صد و است ميزيسته درآن چوبك كه است اجتماعي
اندازه از بيش گاهي تباهي و وفساد فقر دادن نشان اين
حقايقي را اينها ميتوان مجموع در وليميكند اغراق
و دارد وجود گوناگون انحاء به ما جامعه در كه دانست
حقايق اين بيطرفانه كردن بازگو در تنها نويسنده وظيفه
و اجتماع پايين طبقات به راجع چوبك داستان.است بوده
چوبك كه فضايي.است آنها ميان فحشاء و فساد و فقر وجود
"يخ كوه" ترانه ياد به را من ميكند تصوير را آن
نه دشتي ، نه:است سپيدي و يخ و برف جا همه كه مياندازد
است ، نديده كسي هم را بهار و درختي نه گلي ، نه كوهي ،
واقعا آيا اينكه اما !پليدي و تباهي و زشتي تنها و تنها
اينگونه ميزيسته درآن چوبك كه جامعهاي احوال و اوضاع
به حال) داده جلوه اينگونه را آن چوبك اينكه يا است بوده
كه است چيزي ،(ياغير و گوركي چون نويسندگاني تقليداز
!ميگذاريم چوبك آثار خوانندگان عهده به را آن
بيان در چوبك كه كرد اضافه بايد هم را نكته اين البته و
تاكنون را نويسندهاي هيچ شايد و تواناست بسيار جزئيات
در اندازه اين تا كه باشيم نداشته او همرديف ايران در
اين حتيباشد كرده عمل موفق داستاني جزئيات بيان
از كه ميرود پيش جايي تا بينانه ريز و دقيق توصيفات
و فكر و درون و ظاهر وراي به ميتوان شخصيتها ظاهر صورت
تا جزئينگاري اين شدت نيز گاهي اماپيبرد آنان ذهن
بازهم و ميكند ودلسرد خسته را خواننده كه است حدي
.چوبك كار در افراطگرايي
احمد آل و چوبك درباره هدايت صادق از كه قضاوتي مسلما
از تاسي به نيز ما كه بود نخواهد آن دليل كرديم نقل
حكم آلاحمد و چوبك درباره و بينديشيم همانگونه هدايت
همه از فارغ گفته ، هدايت كه آنچه آيا ولي.كنيم صادر
تنها نه ايران داستاننويسان حقيقت از نمايي جنجالها ،
اين بايد !ندارد؟ همراه به را ما امروز بلكه دوره آن در
نويسندگان جمله از هدايت كه باشيم داشته توجه هم را نكته
تقليد مغربزمين نويسندگان از اصولا كه است ايران پيشرو
و هيات در را آن آنگاه و پذيرفته تاثير بيشتر و نكرده
كرده عرضه "بوفكور" چون آوانگارد حتي يا و قالبنويني
.است
صادقي ، "ملكوت" !پارسي ، معاصر داستاننويسي حوزه در اگر
"سووشون" و دولتآبادي "كليدر" گلشيري ، "احتجاب شازده"
چه آنگاه كنيم ، رااستثنا ديگر داستان دو يكي و دانشور
توجه !چيست؟ آن ماحصل و ميماند داستاننويسي اين براي
رديف در بيشتر نيز بالا كارهاي اكثر كه باشيد داشته
!چطور؟ كوتاه داستان در ;ميگيرند قرار بلند داستان
و دارند دترمينستي سرنوشتي چوبك داستانهاي كاراكترهاي
:ندارند دخالتي هيچ خود وضع تغيير در ميماندكه اين به
هيچگاه براي تغييري هيچ و شده وضع آنان براي كه سرنوشتي
چوبك هم را اين واقع به شايد.پذيرفت نخواهد صورت آن در
داستانهاي از بويژه باشد ، گرفته وام هدايت از
حتي."خون قطره سه" يا "بگور زنده" چون مجموعههايي
رمان در "زارمحمد" سرنوشت منتقدان برخي ادعاي برخلاف
كه نيست زارمحمد اين و است خورده رقم پيش از نيز تنگسير
!ميزند رقم خود دست به را خود سرنوشت
ميكند ، بدل داستاني به را اجتماعي كوچك واقعه هر چوبك
تكنيك يا و فرم وجه هيچ به نوشتههايش گاهي كه جايي تا
در "عدل" حكايت مثال براي.ندارند را كوتاه داستان يك
طرح هيچاست دسته اين از "خيمهشببازي" داستان مجموعه
تنها و نميگيرد صورت آن در داستاني عمل يا و توطئه و
افتاده آبي جوي در كه است شكسته پا و دست اسبي حال شرح
به يعني.اسب دور به گردآمده مردمان نظرهاي اظهار و است
احمد آل و چوبك از انتقاد در هدايت كه چيزي همان واقع
.است كرده عنوان
مسائل به نسبت.نبود سياسي يافردي روشنفكر يك هرگز چوبك
شد باعث بياعتنايي همين.بود بياعتنا و سرد روز سياسي
نوشتهاي در هدايت صادق همراه به را او طبري احسان تا
بيشتر وي اصلي منظور البته كه دهد لقب "مايوس روشنفكر"
را نكته اين بايد وليچوبك تا است بوده هدايت صادق
و داستانها از بسياري در چه هدايت ، حتي كه شد متذكر
و بود سياسي فردي اظهارنظرهايش در چه و حكايتهايش
اعتنايي كمترين چوبك ولي ميكرد لحاظ را روز سياسي مسائل
را خود نويسندگي كار تنها و تنها و نداشت اوضاع اين به
مكتب طرفدار لقب او به كه بود ترتيب بدين و ميداد ادامه
.دادند را "هنر براي هنر"
برخي بر كار آغاز در كردم اشاره پيشتر كه همانطور چوبك
آنان نهاد ، اما جاي به تاثير خود از پس نسل نويسندگان از
كار ضعيف زواياي و جنبهها تنها ديگري مقلد هر همانند
چوبك خود گفته به بنا هم بعد و گرفتند ياد را چوبك
نام بورخس از بعدها ولي نوشتند من دست روي از خيليها"
معاصر ادبيات در چوبك متاسفانه احوال اين همه با ".بردند
.است مانده باقي ناخوانده پارسي
ادبيات در هميشه براي چوبك داستانهاي آيا اينكه اما
من نظر به كه است موضوعي نه ، يا شدهاند ماندگار پارسي
تاكنون كه آنچه اما.شد خواهد مشخص آن تكليف آينده در
يكي چوبك آنكه عليرغم متاسفانه كه بوده اين بوده ، پيدا
است ، جزئيات نقاشي در ويژه به ما نويسندگان تواناترين از
و بوده زوال به رو ايران نويسي داستان عرصه در نامش
اينجا در و ميكنيم واگذار ديگري مقال به را دلايلش.هست
روند در چوبك:كه ميكنيم اشاره نكته اين به تنها
نوع يك به و ندارد مشخصي و ثابت سير خط خود داستاننويسي
آن خود ، از داستاننويسي فرآيند و روال در "همگونگي"
كردند ، پيدا دست آن به آلاحمد يا هدايت فرضا كه گونه
كه پرسشي به پاسخ در دولتآبادي محمود.است نيافته دست
چوبك صادق آثار ماندن باقي ناخوانده درباره فرياد فريدون
نوسانات داراي چوبك آثار چون":ميگويد چنين ميكند ،
و سياق لحاظ از هم و مضمون لحاظ از هم ;هستند فراواني
شغل را نويسندگي ميكنم حس من كه آنقدر نوشتني ، شگردهاي
هم را خوانندگانش ناهمخواني.آورد حساب به بايد چوبك دوم
مقايسه و تصور شما.ميدانم كارهايش ناهمنواختي محصول
سنگ با را تنگسير و تنگسير با را شببازي خيمه كنيد
دو كار كم دست يا كارسه ، انگار كتابها ، اين..و صبور
سنگ ناخوشي آن با را تنگسير سلامت آن.هستند نويسنده
و هستند متفرق ميبينيم ما و شده ارائه آنچه ،[...] صبور
و -هدايت تاثير تحت آغاز در چوبك.نيستند يكديگر ادامه
ميپردازد ، اجتماعي پست مضامين به -هدايت ذاتي جوهر بدون
رنگ است ، داستانهايش هدايت نبوغ فاقد چون اما
جستجوي در آن از بعد.ميگيرند خود به ناتورئاليستي
كه تنگسيرميرسد به يكجا و برميآيد خود براي هويتي
من نظر به و است خودش بومي گذشتههاي به بازگشت نوعي
پشت را تنگسير چون اما [...]ميكند خلق ارزشي با داستان
خنازيري و نكبتآلود چهره صبور سنگ در ميگذارد ، سر
قبر اول روز از سر كه است آن دنبال و ميدهد ارائه
البته ".است همكهنه بسيار و ضعيف كه درميآورد
اينگونه هم اگر تازه چوبك ، داستانهاي بودن ناتوراليستي
فاقد و دادن ادامه را هدايت كار با ارتباطي هيچ باشد ،
هم نكته اين به دولتآبادي نيز و.ندارد بودن او نبوغ
از پيش و سال 1344 در "قبر اول روز" كه است نكرده توجه
است "صبور سنگ" واقع به و است شده منتشر 1345"صبور سنگ"
و چاپ نگارشي ، نوع هر با حال "قبر اول روز" دنبال به كه
:گفته دولتآبادي كه همانطور حال هر در.است شده منتشر
چه است ، معاصر ادبيات تاريخ از بخشي جزو چوبك صادق"
"!ناخوانده چه و خوانده
است؟ مرده چوبك آيا:اينست واپسين پرسش
:ميشنويم هم با او "انسان آه" شعر از را پاسخش
نمردهام من
نمرده هيچكس و
كشته را مرگ آدمي
*
پلشت چركين سياه نعشكش
تهي
برگشت گورستان به
پيروزان عليرضا
ميسازد را امروز شعر شاعر فرديت
:اشاره
و امروز شعر درباره متنوعي و متفاوت ديدگاههاي تاكنون
است آن برسر بحث.است رسيده چاپ به صفحه اين در آن مخاطب
اين اصلا ديدگاهها برخي ندارد؟ مخاطب چرا امروز شعر كه
مخاطب امروز شعر كه بودند معتقد و كشانده نقد به را سوال
ديگر برخي.ندارد اعراب از محلي پرسشي ، چنين و دارد
امر اين كه ندارد مخاطب امروز شعر كه بودند باور براين
در بايد نيز را آن دليل و نيست پسنديده روي هيچ به
مخاطبان وضع و اجتماعي شرايط شاعر ، چون مولفههايي
است نتوانسته امروز شاعر گروه ، اين نظر بهكرد جستوجو
همخوان جامعه نيازهاي با كه بدهد شعر به فرمي و معنا
.باشد
شعر بودند معتقد گرچه كه داشتند وجود نيز ديگري گروه
آن آينده به ميتوان ولي ندارد ، عمومي مخاطب امروز
جايگاه امروز شعر كه شعرهاست همين خلال از و بود اميدوار
از كه حقشناس عليمحمد.آورد خواهد دست به را خود
اينباره در است ايران امروز ادبيات نخبگان و منتقدان
آن مخاطب شدن كم باعث امروز شعر در فرديت كه دارد اعتقاد
بسيار كه نيست نگرانكننده تنها نه امر اين و است شده
شعر چرا" كه پرسش اين به را وي پاسخ هم بااست بخش اميد
.ميخوانيم "ندارد؟ مخاطب ايران امروز
حقشناس عليمحمد
كه دارد وجود امروز شعر و قديم شعر بين عمدهاي تفاوت
.باشد ميتواند امروز شعر ماندن بيمخاطب راز تفاوت همين
دهنده تداوم و سنتها پاسدار كهن شعر كه است اين تفاوت
و اسطورهها براي محملي و بود جامعه رسوم و آداب
و مشخص جامعه يك كه چيزهايي آن همه و افسانهها
به افراد كهن ، شعر فضاي در كه است اين ميدارد ممتازنگاه
و رسوم و آداب و فرهنگ با شده شخصي مختلف روايتهاي
.ميشدند روبهرو خود قومي خاطرات و اسطوره
احساس خوانندگان كهن ، شعر عرصه در امر ، اين نتيجه در
شعر آنكه حال ميكردند فرهنگشان و جامعه به نسبت اهليت
انبوه و جامعه عمومي فرهنگ كننده منعكس كه ازآن بيش جديد
فردي خصوصيت كننده بازگو باشد همگاني سنن و رسوم و آداب
است ، فردي و خصوصي شدت به كه جديد شعر بنابراين.است شاعر
اجتماعي امنيت و آرامش هيچگونه با همراه مخاطب براي
كه است جهت همين به.نيست آن با سو هم و سنخ هم و نبوده
عامه فرهنگ از گرفتن فاصله و شدن خصوصي دليل به شعر اين
تفرد و تشخص نشانه حال هر در اين و ندارد چنداني مخاطب
.است امروز شعر
و سنتها از گرفتن فاصله با امروز شعر ديگر عبارت به
خود مخاطب گرچه شعر ، عمومي اصول و آداب از نكردن پيروي
دست به هم تازهاي بيهمتايي و اصالت ولي داده دست از را
امروز شعر فرم و زبان كه اينجاست ديگر نكته.است آورده
در ميگيرد ، فاصله شعر جاافتاده فرم و عامه زبان از هم
انتظارات و امروز شعر فرم و زبان ميان طرف يك از نتيجه
فرم از ممتاز و متشخص ديگر طرف از و ميافتد جدايي عامه
شعر ، تاكنون گفت بايد واقع در.ميشود ديگران شعر شكل و
شاعر شخصيت جلوهگاه شعر حالا و بوده عمومي فرهنگ پاسدار
هم محدودي برد و شده تخصصي خيلي جديد شعر نتيجه در.است
حوزه متخصصان و محدود بسيار مخاطبانش و است كرده پيدا
شود ، غفلت آن از نبايد كه مهمي موضوع.هستند فن اهل و ادب
است جهاني پديدهاي وضعي ، چنيناست وضع اين بودن جهاني
از يكي در كوندرا ميلان.نميشود ايران به محدود و
و دهان به گوش و چشم مردم ، گذشته ، در است گفته كتابهايش
ولي ميطلبيدند ، رهنمود آنها از و داشتهاند شاعران سخن
زباني جامعه پيامآور نه شاعر.نيست شكل آن به وضع امروز
به كه است هنرمندي بلكه جامعه ، آن پيامبر نه است خودش
را عامه فرهنگ دغدغه كه آن از بيش و دارد تعلق مدرن جهان
.است خود ممتاز خلاقيت درآوردن جلوه به درصدد باشد داشته
شاعران كه است حرف همان ديگر شكل واقع در كوندرا سخن اين
كه بحثي.هستند نوآور امروز شاعران و بودند سنت تابع قديم
امروز شعر وضعيت كه است اين است ، طرح قابل اينباره در
رشد نشاندهنده و است اميدبخش و عالي بسيار ايران در
و كننده خوشحال بسيار امر اين.ماست جامعه در فرديت
كه ميدهد نشان گذشته شعر به نگاهياست كننده اميدوار
وجود زبان و ذهن لحاظ به شاعران ، ميان چنداني فاصله
زبان و ذهن ميان ميگذرد زمان چه هر امروز ولي نداشت
زبان و ذهن است كافيميآيد وجود به زيادي فاصله شاعران
پنجاه شاعران زبان و ذهن با را (سال 1380) امروز شاعران
اين در شاعران زبان و ذهن كه ببينيم تا بسنجيم پيش سال
خود اين.است گرفته فاصله يكديگر از چقدر سال پنجاه
از كمتر شاعران.ماست ادبيات در صدايي چند و تشخص نشانه
بهرهبرداري ادبي مشترك سنت يك از كمتر و تقليد يكديگر
رفتن دست از پس شود پرسيده اينجا در است ممكن.ميكنند
از را خود مخاطب امروز شعر كه اين من ، نظر ؟به چه مخاطب
نيستند ، عموم مدرن ، شعر مخاطب چون نيست ، مشكلي ميدهد دست
.ميانديشند و ميكنند فكر كه هستند علاقهمنداني بلكه
باشند داشته را خود شاعران هم مردم كه است طبيعي البته
آن مخاطب عام طور به مردم كه شعرها اينگونه و دارند كه
به.است متفاوت كاملا است من موردنظر كه شعري با هستند
شعر زبان كه داشت نخواهيم حافظي ما ديگر گفت بايد حال هر
هر كه داريم متعددي شاعران شعر باشد ، بلكه همگان زبان او
.ميآيد خوش معيني گروه مذاق به كدام
!دارويي گياهان خواص حواشي با شعر
هم ، موضوع همين و است بسيار آن عجايب كه دارد دنيايي شعر ،
ديده بسياري مجموعههاي تاكنون.ميكند توجه قابل را آن
و عبارات توضيح به مصحح يا نويس حاشيه يا شاعر كه بوديم
شعر درخواندن خواننده تا گمارده همت شعر يك سخت واژگان
وشاعر شود چاپ شعري مجموعه كه اين اما.نشود مشكل دچار
آورد ، را "داروئي گياهان خواص باحواشي"عبارت كتاب جلد در
موثر خواننده جلب و جذب در ميتواند چگونه نيست معلوم
شده ذكر گياهان برخي نام مجموعه ، اين شعرهاي در افتد؟
گياه اين خلاصه معرفي به شاعر كه است آن جالب و است
آورده مبسوط توضيحي گياه دارويي خواص در و نكرده بسنده
:ببينيد را شاعر توضيحات و ابيات اين مثلا.است
سپيدار دست ميشود شكسته "
ديدار جهل وزنجيرههاي من
بود همين ما بيان شيرين غم
"دلدار مينشيندپيش كي گل كه
":مينويسد بيان شيرين توصيف در شاعر شعر ، بيان از پس
ناميده نيز سس السوس ، اصل به كه بخشي معجزه گياه همان
آن بر ميتوان را دارويي خاصيت يكصد از متجاوز.ميشود
آمده عمل به آن روي كه مدرنيته طب آزمايشات با.داد نسبت
مرور به را اعصاب سلسله اختلالات ميتواند كه شده مسجل
"...نمايد ايجاد يبوست دررفع كار گشايش و كند تنظيم
!است آن حاشيهنويسي و شعر از نوعي هم اين بله ،
خواننده يك
شعر
عمر
بهبهاني سيمين
ساغري به جاري هستي كند پر كه آمد عدم از
سكون پويا لحظه
مصوري جريان شد گرفت
بود ايستاده رها نيمه لحظهها پيگير رشته
نميچكيد ساكن همه زان
ساغري به خردي رشحه
رقص بينشاط بيحركت ، زمين بر پروانه سايه
و نيل
كبوتري بال تيغه نميبريد را فضا
برگها انبوه برسر موربي خطوط باد
در برده سر شده خم
تناوري درخت شاخ سجود
درافكند ساغر به باده قطرهاي كه آمد عدم از
قطره يكي چو خود
مادري زهدان خم در اوفتاد
استخوان و غضروف و رگ پس شد بسته خون و شد نطفه
هر به ديده
پيكري آورده كف به جان گشود ديدني
بلوغ و شكوفايي و شور رشد و درك و دبستان و شير
و عشق هوس و قلب
وهمسري فرزند خانهو اشتياق
كمال و كارآيي و كوشش سال و ماه گشت غم و شادي
زوال و پيري تن ، سودن
كمتري هيچ از همه اين
روان شد تشنه عدم به هم جهان سوي آمد عدم از
ناگهان و چرخيد عقربه
دري هر ز درآمد مرگ
رقص سايه و كرد دعا شاخه كشيد هو و برآشفت باد
گذشت فضا از تيغهبال
ساغري به شد روان باده
... تو و
(رشت) نقشجهان مازيار
گفتي تو و
بود خوب چقدر
كه قطاري همان با
ميآيد كوهها همين پشت از
كنيم ، سفر
چاي استكان يك بيتلخي
.سپيدرود ماهيهاي شيريني به
گذشته روزها ، آن از عمري حالا
وقت هر من و
ميزنم حرف تو حرفهاي با
ميرود خواب به انگشتهايم لاي خورشيد ،
.شمردهام را بيستاره شب اين ستارههاي تمام من و
بينديشم آن به كه آنم بر
چاووشي مهدي ترجمه - دان استيفن
كتاب انتشار خاطر به امسال و آمريكاست اهل دان ، استيفن
بر علاوه.شد "پوليتزر" ادبي جايزه برنده "متفاوت ساعات"
است ، برخوردار ادبي درمحافل زيادي اهميت از كه جايزه اين
"آمريكا ادبيات و هنر آكادمي" ديگريهمچون معتبر جوايز
.است داده اختصاص خود به نيز را
كتاب در دان.است شده منتشر شعر مجموعه تاكنون 11 وي از
زندگي در متفاوت ساعاتي كشف به تنها متفاوت ، ساعات
انسانها فراسوي فلسفي و تاريخي زندگي به بلكه نپرداخته ،
داشته توجه زندگي حقايق به چشمگيري بهطور و كرده رخنه
:ميخوانيم هم با را او شعر از نمونهاي اينكاست
مرد خواهند نفر هزار ده امروز ،
وجدآورند ، آنها كوچك جايگزينان و
فقداني هر از كه است حسي اين و
دست شخص به
.ميدهد
ميدهم ادامه و مرد خواهم اندكي نيز من
.را نوشتن
ميرانم منزل به را خود
است ، ابري بهسادگي آسمان
ندارد كم پريروز يا ديروز از هيچچيز
نيست دليلي هيچ:كوتاه سخن
هردليلي ، به يا
بينديشم آن به كه برآنم اكنون چرا نميدانم
را پارسايي كوتاه عمر
;ميفهمند حقيقي عاشقان كه
نميدارد جلوهگر موجه را آنها
.روحشان و خود براي بجز
;باشم برنتافتني و خودپسند ميخواهم هم ناگهان
.منظم و ميزان هوشيار ، و تيز
بگذري شاهراه از و باشي حيوان بفهمم ميخواهم
مفيد عبارتي هيچ بدون انسانباشي
ميرويم انسانها ما كه گردي سفري رهسپار
!دارد معنا چه
ندارم را چيزي ديگر توقع
دارد وجود آنچه از ميخواهم فقط
شوم لبريز بيشتر كمي
ميفهمد كه قهقههاي سوي به روان
.آنجاست چيز همه و نيستم چيزي من
ميآيد ، داده بشارت توفان غروب ، همراه
كوچكند قايقهاي در اندكي
ميشوند ، آورده تحير با كه
حيات دهندگان ادامه
.مرد خواهند نيز آنها حتي
مسكو جشنواره ويژه جايزه "شهر پوست زير"
كرد دريافت را
بهخاطر ايراني سينماگر ، بنياعتماد رخشان:هنري گروه
هيات ويژه جايزه برنده شهر زيرپوست فيلم كارگرداني
مسكو فيلم بينالمللي جشنواره سومين و بيست داوران
.شد
شده آغاز مسكو در گذشته هفته از كه جشنواره اين
كارگردان ، بنياعتماد.رسيد پايان به شنبه روز بود ،
گفت جايزه اين دريافت از پس شهر پوست زير فيلم
.است نداشته را جايزه اين دريافت انتظار بههيچوجه
آمريكاييفناتيك فيلم به جشنواره اين نخست جايزه
هوپمن تهيهكنندگيپيتر به و بين هنري ساخته ،
ماشكوفاز مسكو ، ولاديمير فيلم جشنواره.گرفت تعلق
بازي بهخاطر مرد هنرپيشه بهترين بهعنوان را روسيه
.كرد آلمانيعجولمعرفي فيلم در
در اجتماعي فيلمهاي جشنواره دي تا 22 15
ميشود
برگزار آبادان
:گفت خوزستان اسلامي وارشاد فرهنگ مديركل:هنري گروه
اجتماعي فيلم جشنواره برگزاري به مربوط امور تمامي
.ميشود برگزار شهرستان اين در امسال آبادان
دلايلي به بنا گذشته سالهاي در:افزود خسرونشان
ولي ميشد انجام استان مركز در جشنواره كارهاي
جشنواره ميزباني كه شهر هر شده گرفته تصميم امسال
.دهد انجام نيز را آن امور همه ميگيرد بهعهده را
انجام تسريعدر بهمنظور:كرد عنوان همچنين وي
فيلم جشنواره جشنوارهدبيرخانه اين برنامههاي
.است شده تشكيل شهر دراين آبادان اجتماعي
آبادان اجتماعي فيلم جشنواره:داشت اظهار نشان خسرو
بولتن بههمراه كه ميباشد فصلنامه يك داراي
دبيرخانه هماهنگي با و آباداني نيروهاي توسط روزانه
.ميشود منتشر و تنظيم تهيه ، آبادان در جشنواره
جشنواره زمان رئيسه ، هيات تصميم طبق:كرد تاكيد وي
افزايش يكهفته به روز سه از آبادان اجتماعي فيلم
.است يافته
از:افزود خوزستان اسلامي ارشاد و فرهنگ مديركل
نمايش به جشنواره دراين خارجي فيلمهاي امسال
.شد خواهد گذاشته
اجتماعي فيلمهاي موضوع با آبادان فيلم جشنواره
.است شده برگزار آبادان در پي در سالپي سه تاكنون
هفته يك مدت به امسال ماه دي از 15 جشنواره اين
.شد خواهد برگزار
|