باغ" نمايش بازيگر راد ايرج با وگو گفت
مرز ;عالم قبله يا "ما نماي شب
نيست مشخص وحرفهاي بازيگريآماتور
توضيح و قلندر چهل و مويز يك بازتاب
شهر تئاتر
قبله" يا "ما شبنماي باغ" نمايش بر نقدي
كارگرداني به و اكبررادي نوشته "عالم
با سرزميني در خاكستري مردي مرزبان هادي
سفيد و سياه نگاه
باغ" نمايش بازيگر راد ايرج با وگو گفت
مرز ;عالم ياقبله "ما نماي شب
نيست مشخص وحرفهاي بازيگريآماتور
رادي اكبر ديگراز نمايش دو ايندر از پيش راد ، آقاي *
نمايش اين و كردهايد بازي مرزبان كارگردانيهادي به و
است ، نويسنده اين كارگردانواز اين با شما كار سومين
نيست؟ طور اين
كار را خيس سنگفرش روي شب و آميزقلمدون قبلا من بله -
سومين ما نماي شب باغ يا عالم نمايشقبله الان و كردم
.ميكنم مرزبان آقاي با استكه كاري
خيلي ايشان كار اين رادينوشته مجموعآثاريكه در *
نمايشنامه مايك شبنماي باغ نمايشنامه ، .است متفاوت
آثار با كه شما يافته ، پالايش زبان يك با است تاريخي
ميكنيد؟ ارزيابي چگونه را اثر اين داريد ، آشنايي ايشان
در ايشان براي كه مقولهاي دارندكه اذعان هم رادي آقاي -
ايشان تاكيد مورد كه چيزي و دارد اهميت نمايشنامه اين
كه ميتوانگفت هم واقعا استكه نمايش زبان همان است
ارائهآن در دقتيفوقالعاده و شده كار بسيار آن روي
به تماشاگران ، با زبان اين اينكه حالااست گرفته صورت
كند برقرار ارتباط ميتواند چقدر نمايشي ، كار يك عنوان
در ما تلاش البته.پرسيد تماشاگران از اينرا بايد
است بوده توانمان حد ارتباطتا مفاهيموايجاد انتقال
حال هر به ولي شود مي ديده تلاش اين ارائهمتن در وحتي
از.نيست ما تماشاگر براي آشنايي بسيار زبان ، زبان اين
تاريخيبه نگاهي واقع اثر ، در اين هم ، نمايشي نظر
اين به رادينسبت نگاه با ما نيست ناصرالدينشاه زندگي
زندگي يا شاه ناصرالدين زندگي برميخوريم ، شخصيتتاريخي
فيلتر از همه تاريخي دوره يك زندگي شرايط يا قاجاريهو
كه نتيجهاي آن انتهاينمايش ودر است شده رد ايشان نگاه
داراييك نمايش.ميشود استحاصل بوده مدنظرايشان
اين اصلي نقش منكه هستمثلاخود خاصي دگرگونيهاي
شاهيك ناصرالدين طبيعتااين دارم عهده به را نمايش
.نيست تاريخي واقعيتهاي با منطبق شاه ناصرالدين
اعتراف بايد شاه ناصرالدين نقش در شما بازيگري مورد در *
چگونه شيوه اين.ميكنيد بازي باورپذير خيلي شما كه كنم
است؟ شده حاصل
ناصرالدين نقش در قبلاهم من گفتهام كه همانطور -
بازي نوع شاه ناصرالدين آن اما كردهام بازي شاه
بازي از نخواستم هم نمايش اين در.داشت واقعگرايانهتري
بازي راديبه اكبر نگاه با اما شوم دور واقعگرايانه
ديد منطبقبا من نگاه.رسيدم شاه واقعيناصرالدين
كردم سعي و است مرزبانبوده هادي نظرگاه با اكبرراديو
نشود كشيده ادا به ولي است شده غلو گاهي چه اگر بازي اين
سعي ميشود كاريكاتوري شخصيت درلحظاتياين اگر حتي و
موفق كه اين.بازيكنم را باور كاريكاتوريقابل كردم
و بدهند نظر ومنتقدانبايد نه ، كارشناسان يا بودهام
مغتنم برايمن صاحبنظرانتئاتر منتقدانو هميشهنظر
.بوده
ميبينم ، يك را گروه سه نمايشمن اين بازيگران مورد در *
هستند حرفهاي نيمه كه ديگر گروهي هستند آماتور گروهكه
را نمايشي هم با گروه سه اين.حرفهاياند كه گروهي و
آيا نمايش اصلي نقش ايفاگر عنوان شمابه.دادهاند شكل
آماتور و بازيگراننيمهحرفهاي با رابطه در بهمشكلي
نخورديد؟ بر
تطبيق را خودمان چنينتركيبي ، در كنيم سعي بايد ما -
يك با حرفهاي يك وقتي كه است بديهي بدهيم ، البته
اما سختميشود جاهايي در بستانها بده كند بازي آماتور
سعي بايد داريم را تركيبي چنين وقتي كه ميكنم فكر من
راحتيو استاحساس تجربهتر كم كه آن كه ، باشد اين بر
نه و بگيرد كار به را خودش حداكثرتوان تا بكند آزادي
واقعيخودشهم توان از كه بكند عمل گونهاي به اينكه
اگر.نهراسد كه بكند راحتي آنقدراحساس يعني شود دور
صميميت آن باشد حاكم اجرا و تمرين حين در فضاييصميمي
.ميكند كمك تجربه بازيگرانكم كهبه دارد گيرايي يك
ارزيابي چگونه حاضر حال در بازيگريرا وضعيت راد آقاي *
ميكنيد؟
به برميگردد ، تئاتر بدنه كليت بازيگريبه حال هر به -
آيا كه برميگردد اين به برميگردد امكاناتتئاتر
آيا.نه يا است شده تعريف حرفهاي تئاتر عرصههاي
آيا.است مشخص حرفهاي و آماتوري بازيگري خصوصيات
سالن ، كدام است معلوم آيا دارند تعريفمشخصي سالنها
به آماتورهاوكجامتعلق به متعلق كجا است حرفهاي سالن
بازيگر تعريف در را معضلاتما اين است دانشجويان
دو تجربه عدهايبا اينكه.ميكند مشكل دچار هم حرفهاي
صورتاتفاقي بعدبه و نميروند صحنه روي بيشتر يا سال
بازيگر.كند حل را مشكلي نميتواند.ميكنند صحنه كار
وي. است وذهنيتشتئاتري افكار دائما تئاتر حرفهاي
.است تئاتر كار مستمر جريان دارددر آماده بياني و بدني
را بعدي نمايش تمرين.ميكند بيان و صدا تمرين صبحها
چنين امكان اما.است بازي درحال صحنه روي هم شبها و دارد
دستاندركارانتئاتر ديگر يا و بازيگران براي روندي
از يك هر با رابطه در ميتوانيم زماني پس.ندارد وجود
.كنند پيدا را خودشان تعاريف كه كنيم مسائلصحبت
.نيست بازيگر يك دركار مداومت واقع در *
اگر.دارد منقطعوجود شكل به عمل اين بله ، متاسفانه -
را ومابقي بكند تئاتر در بازي را سال از ماه بازيگريشش
بازيگري با رابطه در چون باشد فعال تلويزيون و سينما در
در مخصوصا.نيست طور اين متاسفانه اما است خوب است
را نمايش يك ونبودنسالن ، امكانات نبود علت به ما تئاتر
بازيگر چند فترت ، دوره اين ، در ميگذاريم مسكوت ماهها
خاطر به واقع ديگردر بازيگران. ميشوند ازگروهجدا
كاملا كه را نقشهايي دوباره بايد واردها تازه آن
فرسوده را امرآنها همين و بكنند تمرين آمادهاند
وجايگاه نرسيم گفتم كه تعاريفي به اگر كل در.ميكند
اين نكند پيدا هويت سالنها نشود ، مشخص كشور هنر در تئاتر
تماشاگران براي هم و تئاتر هنرمندان براي هم سردرگميها
سالنها و بگيرند شكل گروهها اگر اما.خواهدداشت وجود
بلاتكليفيبيرون اين از هنرمندان و مردم كنند پيدا هويت
مشخص هم تئاتر هنرمندان تحول مسير ضمن ودر ميآيند
تلاش آماتوري گروه يك در آماتور هنرمند يك.ميشود
حرفهاي ونهايتا حرفهاي نيمه سطح به خودرا تا ميكند
يك دفعه يك كه نباشد اين و شود طي بايد مسير اين برساند
.برعكس و كند اجرا نمايش حرفهاي سالني در آماتور
توضيح و قلندر چهل و مويز يك بازتاب
شهر تئاتر
;اشاره
تحت خردادماه شنبه 12 روز صفحه 10 در مطلبي چاپ پي در
تئاتري بروشورهاي درباره كه "قلندر چهل و مويز يك" عنوان
برايمان توضيحي شهر تئاتر عمومي سويروابط از بود ،
سرپرست خلج منصور توضيحات حاوي كه است شده ارسال
اين هم با.است نمايشي هنرهاي اسناد مركز و كتابخانه
.ميخوانيم را توضيح
يك عنوان تحت مطلبي خردادماه مورخ 12 همشهري روزنامه در
به نگاهي آن هدف كه بود رسيده چاپ به قلندر چهل و مويز
بخش در اما بود ، كشورمان در تئاتري بروشورهاي وضعيت
آقاي تصدي زمان در كه كردهاند ادعا نويسنده پاياني ،
اختيار در را خود بروشورهاي از مهمي بخش ايشان بزرگمهر ،
دنبال تحقيقيبه دلايل به بنا بعد چندي و گذاشته ايشان
در آنها از كدام هيچ شدهاند متوجه ميگشته ، آنها از يكي
.نيست "مركز آرشيو و كتابخانه"
نمايشي هنرهاي مدارك و اسناد مركز و تخصصي كتابخانه -1
تصدي سالها طي (باشم فهميده درست را ايشان منظور اگر)
سوي از ديگري چيز يا و پوستر بروشور ، برگ يك اينجانب
.است نكرده دريافت ايشان
خاطر به هرگز كتابخانه اين در تصدي سالها طي اينجانب -2
.باشد افتاده مكان اين به گذارشان غفاري آقاي ندارم
متن پوستر ، بروشور ، هر خاطر ، طيب با مركز اين اما -3
در اماني صورت به بخواهند ايشان اگر كتابي و نمايشي
.ميگذارد اختيارشان
قبله" يا "ما شبنماي باغ" نمايش بر نقدي
كارگرداني به و نوشتهاكبررادي "عالم
با درسرزميني خاكستري مردي مرزبان هادي
سفيد و سياه نگاه
اكبر ،"خيس سنگفرش روي شب" كلاسيك نمايشنامه از بعد
"عالم قبله" يا "ما شبنماي باغ" نمايشنامه با رادي
برعكس رادي.كرد شگفتزده را خود طرفداران و تماشاگران
همچون و نهاده كنار به را ارسطويي ساختار خود ، پيشين كار
به نقبي شخصيت چند روان توي هزار در ذهن ، سيال جريان
در شاه است ، شاه ناصرالدين شخصيت ، اولين.است زده فراخور
اما ;است سرنهاده پشت را متعددي اتفاقات خود ، زندگاني
كه حضوري دارد ، شفاف حضوري وي ذهنيت در هميشه اتفاق چند
بيماريهاي اولا بكشاند ، صحنه به را آن رادي شده باعث
بوده گريبان به دست آن با هميشه ناصرالدينشاه كه متعددي
يكي.هستند جمله اين از ادرار كنترل عدم و نقرس درد ;است
شخصيتپردازي "ما شبنماي باغ" نمايشنامه برجسته نكات از
در را شخصيتها تعدد ما كه حالي در است ، ملموس و جاندار
تعدد كه بودهايم شاهد كمااينكه.شاهديم صحنه روي
پرورش و پرداخت از را نويسندهها بعضي شخصيتها ،
اول وهله در رادي كه تصويري اما است ، بازداشته شخصيتها
با ما و است وجهي چند تصويري داده ، شاه ناصرالدين از
كه را شخصيت اين و ميشويم آشنا شاه روحيات مختلف ابعاد
باور قابل و زنده خود مقابل در است آمده تاريخ دل از
خشونتي موارد بعضي در بذلهگويي ، بر علاوه شاهميبينيم
با مهرباني ، و نرمي به گاهي كه حالي در دارد ، رعبآور
اعطا كسي به صلهاي يا و ميبخشد را كسي پدرانه حالتي
قهقهه كه حالي در كه دارد را آن توانايي ضمن ، در ميكند
نيايد كوتاه "الماس خواجه" التماسهاي مقابل در سرداده ،
و خويش خاطر تفريح حتي و خاطر رضايت با و راحتي به و
وي.بدهد را وي سر قطع دستور "مليجك" مخصوصا درباريان
گردش دنيا":ميگويد كه آنجا ;ميشود نهيليست گاهي
انتقاد كوچكترين مقابل در زماني ;شاه"است عصرانهاي
در زماني و ميكند پرخاشگري "اعتمادالسلطنه" مودبانه
طنز لفاف در طعنه و توهين با توام افشاگري همه اين مقابل
.ميخندد فقط شيرهاي كريم بازي مضراب و مطايبه و
جمله از آزادانديشي نويسنده هر آزادمنشانه ، نگاه اين
كه آورده فراهم نمايشنامهاي چنين اين كه است رادي اكبر
را چيز همه مطلقنگريها ، و سفيدها و سياه سرزمين در
چنگ آدمي روان تاريك زواياي همه به و ميبيند خاكستري
رفتاري مشابهت البته.ميزند كنار پرده و مياندازد
"اشرف جناب" ،"خاقان امين" ،"خلوت امين" جمله از درباريان
شغلي شرايط در كه است اجباري از حكايت "حاجبالدوله" و
كه هستند گوياني بليقربان آنان.است نهفته باريان در
خم ارادت كمر كوتاهتر هرچه و بگويند بله بلندتر هرچه
چاپلوسي ، اين در و كوشيدهاند خود ، موقعيت حفظ در كنند ،
اين در اما.بربايند هم از را سبقت گوي ميكنند تلاش
ديگر حكايتي "اعتمادالسلطنه" حكايت بيرنگ جماعت همرنگي
به شدايد تحمل با است ، كتابت و قلم اهل كه آدمي.است
با ميكند تلاش عفن ، فضاي آن در مردم ، مصالح خاطر
تا بگذارد ، شاه بر اندك هرچند تاثيري سازنده ، انتقادهاي
شبنماي باغ" نمايشنامه زنان.افتد موثر امور اصلاح در
بر بهرجهت باري و بودهاند نويسنده توجه مورد هم "ما
در "انيسالدوله" و شاه عشقي رابطه.نميشوند ظاهر صحنه
كمال در كه عشقي ;است عشق از مدرن كاملا نگرش يك واقع
كه "انيسالدوله" مورد در شاه زيرا.دارد وجود آزادي
بين از باعث رسمي عقد كه است معتقد است ، همسرش بهترين
صيغه در هميشه را وي خاطر بدين ميشود ، عشق رفتن
براي آزادانديشي با هم انيسالدوله ، ".است نگهداشته
انتخاب وي براي را خوبروي دختران حتي شاه ، لذت و راحت
خود ويژه نگرش داراي شاه دختر "فخرالدوله" حتي.ميكند
بگونهاي.است پدرش سيرت مخالف حدودي تا كه نگرشي ;است
اما.مينمايد عاجز وي درك از "مجدالدوله" همسرش حتي كه
"مليجك".است ديگري حكايت ميانه اين در "مليجك"
ميپذيرد ، شاه كند اراده هرچه و دارد لقب عزيزالسلطان
اين اماميداند نوجوان اين مديون را خويش جان شاه زيرا
به كمكم نمايشنامه نويسنده ذهنيت در تاريخي شخصيت
و ميشود تبديل حاكمان و حاكم شاهان ، و شاه روان بلندگوي
پنج از را بشري تاريخ رفته فراتر خاص مكان و زمان از
تنوع اين با كل در و مينوردد در تاكنون پيش سال هزار
شاه ، ناصرالدين زندگي بهانه به و اپيزوديك شكلي به شخصيت
كه را تاريخ مظلومان فرياد و مينشيند قدرت نقد به رادي
.ميبخشد جان صحنه بر ميدهند سر مظلوميت ناله
;نميبينيم صحنهآرايي در متاسفانه را سيال جريان اين
طراحي متن ، سيال حركت برخلاف ايستا ، دكوري با ميرفخرايي
حاكم ، عمودي خطوط با ايستا طراحي همين و است چيده را صحنه
تاثيري كارگرداني طراحي و بازيگران حس حتي و اجرا روي
به بخشيدن تنوع براي مرزبان تلاش.است گذاشته منفي
و نوري مختلف تمهيدات از استفاده و كارگرداني جنبههاي
.نمينشيند بار به كمال به موسيقيايي
اصلي بازيگران تكتك از گرفتن بازي و بازيگران هدايت اما
از متفاوت وجهي راد ايرجدارد مريزاد دست فرعي و
اين از پيش وي كه اين با ;است كرده ارائه شاه ناصرالدين
متفاوت ، نگاهي با بار اين اما بود كرده بازي نقش اين در
متفاوت ابعاد و ميشود ظاهر صحنه بر تازه ايست و ژست با
ايرج بازي جلوه.ميدهد ارائه كمال به را شاه متغير و
مصطفي ، است درباريان فضاسازي مديون هم زاويهاي از راد ،
عليرضا صباغي ، مهدي فرجاد ، جليل رامز ، عبداللهي ، علي
از گذشته.دارند بسزايي سهم جلوهگري اين در درويشنژاد
همانگونه نيستند غافل نيز خويش شخصيت ايفاي از كه اين
وجه و "اعتمادالسلطنه" شخصيت.رفت اشاره متن تحليل در كه
حضور و حس با درباريان ديگر با درباري شخصيت اين تمايز
نوع با توفيقي.مييابد توفيق توفيقي عباس فوقالعاده
كه -بجا و موقع به عكسالعملهاي صورت ، حالات بيان ،
يك نقش توانسته -هست نيز كار كارگرداني مرهون البته
حاكمان و ضدفرهنگ حكومت در كه را كتاب اهل و فرهنگي
پس آخرين حفظ براي شكيبايي و تحمل با ضدمردمي و خيانتكار
دارد تلاش اخلاقي و فرهنگي انساني ، جنبههاي ماندههاي
همگون ، تركيب يك در بازيها مجموعه.دهد نشان كمال به را
نقش در محمدي محمدآقا.است آورده گردهم را موفقي گروه
زن نقش در شيري محمد ماندني بياد بازي و شيرهاي كريم
نقش در فتحعليبيگي داود پرقدرت اما كوتاه حضور و پوش
مثل قديميترها از حرمخانه زن بازيگران و خواجهالماس
هستي و فرجاد مارال و قنبرزاده دريا تا گرفته سمر نازنين
يكصدوبيست انگيزه و انرژي با همه آرامجعفري و گلپرور
حفظ شهر تئاتر مجموعه اصلي سالن در را بيننده دقيقه
رابطه به كاملتر نگاهي عالم ، قبله بهانه به تا ميكنند ،
راهي چراغ شايد تا بيفكنند تاريخ طول در مردم و حكومت
.گردد
احمدزاده عليرضا
|