حسين امام ميدان در گذري
تهران شهر بزرگ ميدانهاي از حسينيكي امام ميدان:اشاره
يعني شهر ، قسمت سه به اصلي شاهراه عنوان به كه ميباشد
متعدد مغازههاي وجود.ميشود جنوبمنتهي و غرب شرق ،
امر اين و است كرده تبديل خريد مركز يك به را ميدان اين
البته.است شده منطقه اين در جمعيت وفشردگي تراكم باعث
مالي بضاعت از افرادكه از خيلي مغازهها ، اين باوجود
تلفن ، برق ، مخارج از دغدغه بدون ، نيستند برخوردار
كردهاند پهن بساط خيابان كنار در مغازه كرايه مالياتو
دوم دست گروه اين اجناس بيشتر ، كه ميكنند دستفروشي و
اتوبوس ايستگاههاي و پيادهروها هميشه.ميباشد كهنه و
كهمبداتعدادي اين وجود با و ميباشد جمعيت از مملو
آلودگيهوا از اما است ميدان اين در اتوبوسهايبرقي از
كه است مديدي مدتهاي پياده عابر پل دو و است نشده كاسته
براي فقط كه پلهاوانگار اين هستند ، اوضاع اين شاهد
بدون افراد گرديدهاند ، نصب بدوش خانه افراد خوابيدن
در.ميشوند رد خيابان وسط از پلها اين بهوجود توجه
از ناشي بيشتر كه هوا آلودگي بر علاوه ميدان اين
وجود محيطيهم و آلودگيصوتي ماشينهايدودزااست
اتومبيلها ممتد بوقهاي و سروصدايماشينها كه چرا دارد
كه چالههايي پيادهروهاو و جويها كثيفي و طرف يك از
افزوده آلودگيها اين بر ديگر طرف از زائد آبهاي از مملو
از كه ميشوند ديده مختلفي چهرههاي جمعيت ميان در.است
كار دنبال به و آمدهاند اينجا به خودشان ديار و شهر
افغاني ، و ايراني كارگرهاي و افرادبيكار. هستند
كه گداياني و معتاد و خلافكار شهرستاني ، افراد سربازهاي
، ميكنند گدايي و كردهاند دراز دست پيادهروها كنار در
بيشتر كه هستند اشخاصي جمله از كوپنفروشها دستفروشهاو
در همه اينانميدهند تشكيل حسينرا امام ميدان جمعيت
ميگردندبدون دنبالچيزيگمشده به انگار و حركتند
.خواهند چهمي بدانند هم خودشان اينكه
آمد و رفت حسين امام ميدان در كه افرادي تمام ميان از
كار مشغول خالصانه كه ميشوند ديده هم اشخاصي ميكنند
در كه ناچارند حال هر شغليبه موقعيت علت به و هستند
و كسب محل چون باشند آمدداشته و رفت حسين امام ميدان
-حدودا 24 جوان يك.است شده واقع ميدان اين در آنها كار
امام ميدان":ميگويد است بوتيك يك فروشنده 25سالهكه
پرسه ميدان اين زياديدر شلوغشدهافراد حسينخيلي
افرادخلافكار از خيلي و هستند كار دنبال به و ميزنند
درگيري و نزاع روز هر و كردهاند پاتوقخود را اينجا هم
گدايي رويآشفته سرو با هم مياندازند ، عدهاي راه به
به وادار را كوچك بچههاي آنها از خيلي حتي و ميكنند
".ميكنند گدايي
هر ترمينالو شده حسين امام ميدان ":ميگويد جوان اين
امام ميدان به هم سري ميآيداول كه جايي هر از كسي
فروشي ساندويچ يك در كه ديگري جوان پسر ".ميزند حسين
خريد براي آدم جور همه اينجا در":ميگويد ميكند كار
دانشگاه محل اين نزديكي در كه زماني از ، حتي ميآيند
بوجود فرهنگي لحاظ از مثبتي تاثير شدههيچ تاسيس آزاد
از بعضي چون ، است شده افزوده آن شلوغي بر فقط نيامده
از بعضي حتي يا و نيستند برخوردار خوبي كيفيت اجناساز
فروش به ارزانتر دليل همين به زدگيدارند لباسها
".ميرسند
خريد براي را مناطقي افراد تمام جوامع بيشتر در البته
داشته دستمزدشانهماهنگي حقوقو با ميكنندكه انتخاب
كه اين لحاظ حسينبه امام ميدان در مثال عنوان به باشد ،
برخوردارندافرادي ازكيفيتپايينتري اجناس از بعضي
ميدان اين برخوردارندبه هم پاييني خريد قدرت از كه
اين از كردن خريد با را احتياجاتشان بتوانند تا ميآيند
.نيست كم هم افراد گونه اين تعداد كه كنند برآورده مكان
بر كه ميبينم را سبزهروي زن دو قدس نزديكيفروشگاه در
قوطي و نباتي قوطيروغن تعدادي و نشستهاند زمين روي
از يكي.محلآوردهاند اين به فروش براي شيرخشكرا
در و دارم بچه پنجتا":ميگويد است اهواز اهل كه آنها
و ميباشم شوهرم دوم زن من ميكنم ، زندگي نزديكيورامين
ما زندگي سختي. ميكند جايديگريدستفروشي در هم شوهرم
او كنار در ديگركه زن آن و "است كشانده اينجا به را
روستاهاي از يكي در و هستم بهبهان اهل":نشستهميگويد
به روز نداريهر و گراني خاطر ، به ميكنم زندگي ورامين
شيرخشك و روغننباتي تعدادي رومو مي مولوي و ناصرخسرو
".ميرسانم فروش به اينجا در سود كمي با بعد ميخرمو را
خريداري شيرخشكرا قوطي يك جواني زمانخانم همين در
فروشگاهها و مغازهها در ميپرسممگر او از ميكند
ميكنيد خريداري دستفروشها از شما كه نيست شيرخشك
نداشتهاند شيرخشك يا سرزدهام كه كجا هر به":اوميگويد
فروش به بالايي قيمت با باشند داشته اگر يااينكه
دستفروشها از كه مجبورم خاطر همين به.ميرسانند
لااقل ميباشد مغازهها ارزانتراز چون كنم خريداري
هم اجناس جور اين كه ميكردند فراهم مسئولينشرايطي اگر
ميرسيد فروش به فروشگاهها بيشتر در ديگر اجناس مثل
قوطي يك خريد نبوديمبراي مجبور ما و بود بهتر خيلي
".سربزنيم جا همه شيرخشكبه
كاري هر به وادار را انسانها زندگي سخت شرايط هميشه
كاري نوع سرمنشاهر نداري و گرسنگي و فقر ميكند
و خود شكم نگهداشتن سير افرادبراي از خيلي و ميباشد
نخواهند تا ميكوشند دارند توان كه آنجا تا فرزندانشان
.كنند دراز ديگران روي به نياز دست
حسين امام ميدان از منشعب خيابانهاي از دريكي
كه دوماست اجناسشاندست تمام كه هستند مغازههايي
لوازم اين به وقتي.ميباشد منزل لوازم اجناس اين بيشتر
كسياين ميشود ميپرسممگر خود ميكنماز نگاه
مردي اماكند خريداري مستعملرا و كهنه اجناس
است مغازهها اين از يكي صاحب سالهكه حدودا50
ميتوان و داشته شغلوجود اين قديم از هميشه":ميگويد
سابقهاي مغازهها اين در دوم دست لوازم فروش كه گفت
بساطكنارخياباني صورت آغازبه در كه دارد سيساله
در اجناس اين هم حاضر حال در و صورتدكه به بعد و بود
در كه است سالها ميگويد او.ميرسد فروش به مغازهها
صورت به را اجناس اين تمام هستمما شغلمشغول اين
كه افرادي و ميكنيم خريداري روزنامهها طريق آگهياز
لوازمرا اين هستند طبقهضعيفجامعه بيشترجزو
ندارند را نو اجناس خريد توانايي ، چون ميكنند خريداري
".بخرند را كهنه مجبورنداجناس
است كار مشغول مغازهها اين از يكي در كه جواني پسر
و خريد كار در پدربزرگم و پدر چون و دارم سال ميگويد25
روي كار بهاين هم من بودهاند دوم دست لوازم فروش
خانوادهها از بعضي روانشناسدر يك گفته طبقآوردهام
است حاكم آنها بين در كه خاصي سنتهاي و تعصبات لحاظ به
و كنند دنبال را پدرانشان شغل كه مجبورند آنها فرزندان
خود ، فرزندان استعداد و علاقه گرفتن نظر در پدرانبدون
.باشند آنها شغل رو دنباله كه مجبورميكنند آنانرا
از مينشينيمآنها جوانان اين صحبتهاي پاي به وقتيكه
علاقه نداشتن خاطر به كه چرا ميگويند ، شغلشان نارضايتي
لحاظ از كه باشند بايد راهي دنبالهرو كافي انگيزه و
روانشناسي ، نظر از ، نميكند ارضاء آنانرا رواني
در بدون شدهاند بزرگ خانوادههايي درچنين كه جواناني
روي از بايد استعدادشان و ، علاقه ، هوش رغبت گرفتن نظر
موفق كار اين در قطعا و كنند رادنبال پدر شغل اجبار
هميشه انگيزه و علاقه نداشتن دليل به ، بود نخواهند
شده تمام خود براي را چيز همه و شد سردرگميخواهند دچار
از دسته اين تعداد كه ميپندارند شده تلف را خود عمر و
.نيست كم جوانان
پاساژ وسط در ميزنم ، حسين امام پاساژ به هم سري راه در
دستي چرخ يك روي بر ميبينمكه پيرمرديلرزانرا
او.ميكند فروشي دست و گذاشته روسري جورابو تعدادي
و دارم سال 67:ميگويد نشسته ، چهرهاش بر زردي رنگ كه
."دستفروشيكردهام صورت اين به استكه سال پنجاه حدود
كاريت وضعيت سال همه ازاين بعد ازاوميپرسمچرا
ميدهد راتكان سختيسرش به كه حالي نشده ، در بهتر
تمام در بخورمو حلال هميشهميخواستمنان":ميگويد
به و پشتوانهاينداشتهام هيچ و خاليبوده دستم عمرم
روز كنم ، يك كار نيستمخوب قادر ناتواني و مريضي علت
."خانهميافتم حالمريضيدر با هفته يك و ميكنم كار
را اجناسم معبر مامورينسد بار چندين":گويد مي او
از تعدادي فقط توانستم مغازهدارها كمك با اما گرفتند
كار سختي به هم الان همين. بگيرم تحويل را اجناسم
مجبورملقمهناني زندگي سخت شرايط خاطر به ميكنم ، اما
پاساژ مغازهدارهايداخل از يكي"درآورم حلال
با مامورينسدمعبر بار يك وقت چند هر ":ميگويد
را اجناسشان مواقع از بعضي در و دستفروشهابرخورددارند
فقط حسينمشكل امام ميدان در جمعآوريميكننداما
گذراندنزندگي براي هم اينان چون دستفروشهانيست ، وجود
اساسيافراديهستند مشكلدرآورند ناني لقمه بايد خود
و آمدهاند اينجا به كار براي ديگر شهرهاي اكثرااز كه
پا و دست خود براي كوپنفروشيرا مثل كاذبي شغلهاي
ميكنند معبر پيادهروهاسد بيشتردر اينان كردهاند ،
بكشند آنقدرزحمت ناني لقمه براي بايد كه دستفروشها تا
را مسئولينامكاناتي اگر.كنند گذرانزندگي بتوانند تا
كار به مشغول خودش ديار و شهر در كسي هر تا آورند فراهم
اين وجود.نميشود بزرگ شهرهاي هيچكسآواره ديگر شود
البته منفيدارد ، تاثير هم ما كاري روند در افراد
هم مشكلات اين از يكي كه است زياد اينجا در مشكلات
آلودگي و مرورماشينها و خاطرعبور به هوا ، آلودگي
اينجا وضعيت به رسيدگي هيچ شهرداري و ميباشد محيط
هميشه.دخالتيندارد هيچ هم سازندگي لحاظ از و نميكند
".زائدميباشد آبهاي به آلوده جويها و كثيف پيادهروها
ديگر طرف از مناسب كار نبود و طرف يك از جمعيت افزايش
كردن پيدا بهاميد بيكار افراد از خيلي كه شده باعث
كه تصورند اين چونبر.كنند مهاجرت بزرگ شهرهاي به كار
كاري امكانات بودنشان خاطروسيع به شهرهايبزرگ شايد
مناسب كار شهريزمينه هر در اگر.باشند داشته بهتري
.ميافتد اتفاق كم بسيار مهاجرتهم پديده شود ، فراهم
":رشتهروانشناسيميگويد سالهدانشجوي م 21.زهرا
دانشجويان آمد و رفت براي مناسبي حسينجاي امام ميدان
و حالكارگرها به فكري بايديك همه از اول.نيست
قرق را حسين امام ميدان محدوده كه افغانيهابكنند
چون داريم مشكل دانشگاه به آمد و رفت براي ما.كردهاند
.كنيم رد جمعيت اين ميان از بهسختي را خود بايد روز هر
نه منطقه اين در تاسيسدانشگاه با كه ميكنم فكر من
به فقط بلكه نشده حاصل پيشرفتي هيچ فرهنگي لحاظ از تنها
كه افرادي علاوهبر چون.است شده افزوده محل اين شلوغي
رفت محل اين در روز ساعات تمام ودر ندارند مناسبي شغل
دادهاند قرار خود پاتوق را مكان اين و ميكنند آمد و
رفت ميدان اين همدر دانشجو زيادي روزانهتعدادبسيار
كثيفيو خاطر به اغلبمجبوريم ما و ميكنند آمد و
." كنيم خيابانعبور كنار پيادهروهااز كف خرابي
باشد ، مي تحصيل ارتباطاتمشغول رشته در كه ديگري دانشجوي
شده ايجاد حسين امام درميدان كه تغييري تنها ":ميگويد
بهترشده قبل از مغازهها از بعضي ظاهر فقط كه است اين
از بتوانند كه خاطراين به فروشيها ساندويچ از بعضي و
مغازههاي باشند بيشتريداشته مياندانشجويانمشتري
تغيير بود سنتي و ساده صورت به كه قبل حالت از را خود
توانستند نو لعابي و رنگ و دكوربنديجديد با و دادند
".كنند بهتر قبل از را خود وضعيتكاسبي
تاسيس مناسب و سرسبز آرام محيط يك در دانشگاه نبايد چرا
كلاس سر در مشكلي هيچ بدون بتوانند تادانشجويان شود
حسين امام ميدان در كه افرادي اكثر.شوند حاضر خود
مناسبي محل را ميدان اين و هستند مهاجر ميكنند رفتوآمد
راحتتر افراد اينگونه و ميبينند كار پيداكردن براي
چون و كنند پيدا را خود زبان هم ودوست رفيق ميتوانند
محسوب شهر اصلي ميدانهاي از يكي عنوان به محل اين
جامعهشناس يك.است برخوردار هم بيشتري شلوغي از ميشود
رفتوآمد محيطهايي چنين در كه افرادي بيشتر":ميگويد
جامعه پايين طبقه جزء هستند كار دنبال به و ميكنند
نوع همه فروش و خريد محل عنوان به را اينجا و ميباشند
بايكديگر مختلف فرهنگهاي با افراد چون و ميدانند اجناس
بيشتر در حتي و آمده بوجود تجانس عدم يك ارتباطند در
افراد ، اينگونه دارند يكديگر بر سوئي تاثيرات مواقع
كه شغلهايي تا ميروند كاذب شغلهاي دنبال به بيشتر
".باشد داشته بهتر آيندهاي
يكي حسين امام ميدان در مراد و تهران سينماي دو وجود
مدير گفته طبق.ميشود محسوب ميدان اين شلوغي ازعلتهاي
سينما دو اين به كه افرادي بيشتر" سينماها اين از يكي
خيلي و هستند وسرباز شهرستاني مسافرهاي و كارگر ميآيند
براي است نزديك سينما به كارشان محل چون ديگر افراد از
دو سينما درب ميآيندجلو سينما دو اين به فيلم ديدن
معرفي محمد و امين را خود كه ميبينم را ساله نوجوان 18
ترك بعد و خوانده درس راهنمايي اول كلاس تا محمد ميكنند
به":ميگويد سينماست آپاراتچي پدرش كه او كرده تحصيل
اينجا به پدرم به كمك براي اوقات بعضي بيكاري خاطر
".ميآيم
درد چه به درس نباشد كار وقتي ندادي؟ ادامه را درست چرا
خوانده درس دبيرستان دوم كلاس تا كه امين و ميخورد
دوست امابدهم ادامه را درسم كه نميكشد مغزم ":ميگويد
انتخاب را كامپيوتر رشته و بخوانم درس توانستم اگر دارم
".كنم
رجائي مهرنوش
|