موافقين و مخالفين منظر دو از شدن جهاني
:اشاره
و فزاينده تعامل بيان براي مختصري اصطلاح شدن جهاني
وراي در بازارها و نهادها شركتها ، افراد ، ميان پيچيده
جريان رشد غالب در را خود شدن جهاني است ، ملي مرزهاي
بازيگران نفوذ افزايش و رشد و تداوم مالي ، فناوري تجارت ،
و فراملي شركت جهاني ، عمليات بينالمللي ، مدني جامعه
به مرزها وراي در اطلاعات مبادله و ارتباطات شديد افزايش
.ميكند نمايان اينترنت طريق از ويژه
اعم دربرميگيردكه را بشر زندگي مختلف ابعاد شدن جهاني
اقتصاد عرصه در كه حقوقي -فرهنگي سياسي ، اقتصادي ، از
شود ، مي كالاهايفراملي و توليد ابزار آزاد جريان باعث
ميگذارد تاثير تحت را كشورها ملي حاكميت سياست عرصه در
.ميشود منجر فرهنگي سازي همگون به فرهنگ عرصه در و
روبهرو شدن جهاني چالش با گوناگون فرهنگهاي امروز
گزينهپيشرو چهار چالش اين مقابل در ملتها هستند ،
-انزواگرايانه 3 برخورد -منفعلانه 2 برخورد -دارند1
فرهنگ سرنوشت ملتها.فعال برخورد -تهاجمي 4 برخورد
روشن چالشها اين مقابل در خود انتخاب با را خويش
فرهنگ شدن جهاني منتقدين زيرنظريه مقاله.ميسازند
مورد شدن جهاني پديده در را اطلاعات و ارتباطات ونقش
پرسش اين پاسخگويي به دارد وسعي ميدهد قرار بررسي
رفتن بين از باعث فرهنگ شدن جهاني آيا كه بپردازد
حال در خود نه يا ميشود ملي هويتهاي و بومي سنتهاي
.نويناند عصر براي جديد زايشفرهنگي
انديشه گروه
فرهنگ تعريف
، فرهنگ برجسته مردمشناس گيرتس كليفورد تعريف بنابه
به كه نمادها ، در نهفته معناهاي الگوي"از است عبارت
از نظامي بر دارد دلالت و يافته انتقال تاريخي صورت
بيان نمادين صورتهاي با كه ارثرسيده به برداشتهاي
(1)"است شده
تعريف را خود هويت كه ميكند كمك ما به تنها نه فرهنگ
آن طريق از آدمي كه است وسيلهاي حال عين در بلكه كنيم
مبادله آن به مربوط نگرشهاي و زندگي از را خود شناخت
از متشكل جهان در اما.ميبخشد وتوسعه وتداوم ميكند
پذيرفت؟ بايد را "معنايي الگوي"كدام بسيار ، فرهنگهاي
دست از را خود معنايي ربط موجود معنايي الگوهاي همه
از پيش مدتها واقع در فيلسوف ، ياسپرس ، كارل.دادهاند
دارد نياز بدان جهان آنچه":گفت اطلاعات عصر فرارسيدن
:نوشت خود زندگينامه رساله در وي "است جهانشمول فلسفهاي
راه در جهاني فلسفه پگاه تا اروپايي فلسفه شامگاه از"
".هستيم
فرهنگ شدن جهاني تعريف
فرهنگها از زدايي سنت و فرهنگي همگوني با شدن جهاني
به فرهنگي خصوصيات تبديل راه كه است فرآيندي و همراه
محلي فرهنگهاي آن پي در كه گستر جهان فرهنگي نظم از بخشي
دنبال را ميشوند ابداع نو از يا و ميشوند محو يا
.ميكند
از عدهاي انتقاد مورد فرهنگ شدن جهاني از تعريف اين
كه اين وجود با كه معتقدند آنها گرفته قرار انديشمندان
اساسي سرفصلهاي از يكي فرهنگ شدن همگون شدن ، جهاني بحث
همگن دنياي يك مرحله يك در نميرسد نظر به اما است ،
شدت به كه جريانها جهانيشدن سرعت آيد ، بوجود فرهنگي
با نميتواند است گيتي شدن شبكهاي و فناوري توسعه مديون
معنيدار ساختارهاي از كه را فرهنگها شتاب همان
(2).كند تحول برخوردارنددچار
فرهنگي همگوني به منتهي شدن جهاني كه ايده اين فوكوياما ،
عليرغم جوامع است معتقد او چالشميكشد ، به را ميشود
اين ميكنند ، حفظ را خود فردي خصوصيات اقتصادي فشارهاي
در را كشور يك اقتصادي سامان كه هستند فرهنگي ارزشهاي
تاثير عدم معني به اين.ميدهند شكل جهات از بسياري
فرآيند كه است درست نيست ، شدن جهاني فرآيند از جوامع
همگرايي سياسي و اقتصادي ايدئولوژيهاي ميان شدن جهاني
فرهنگ در عميقتري عناصر حال درعين اما كرده ، ايجاد
وجود به آنها در راحتي به همگرايي كه دارد وجود كشورها
(3)نميآيد
محصولات كه ميگوييم سخن هنگامي فرهنگ شدن جهاني از
به پديده اين.درميآيند گردش به جهاني سطح در فرهنگي
.است داده ميدان متناقض حتي متفاوتو واكنشهايي بروز
و دمكراتيك جهاني ايجاد نويديدرمسير را پديده اين برخي
ميگيرد شكل جهاني فرهنگ يك به اتكا با كه ميدانند متحد
"جهاني دهكده"استقرار به "لوهان مك مارشال"قول به و
و رفتن دست از حاصل را آن ديگر عدهاي.ميانجامد
سربرآورده وضعي چنين اينكه از و ميدانند هويت گمگشتگي
.ميخورند تاسف است
خود نميتواند كشوري هيچ و فرهنگ هيچ كه است اين واقعيت
آنها به نسبت و دارد نگه دور تحولات اين از يكسره را
انقلاب بايك بشريت كه گفت ميتوان آيا.بماند بياعتنا
روبهرو سرمايهداري دوم انقلاب يك و كاپيتاليستي ديگر
است؟ شده
دارد قرار پديدهديگري با ارتباط در جهاني فرهنگ پديده
اين در.مينامند كالاهايفرهنگي جهاني بازار را آن كه
فرهنگي كالاهاي به تبديل فرهنگي پديدههاي واقع در معنا ،
فروش و خريد معرض در جهاني مقياس در و ميشوند جهاني
بازار يعني فرهنگي بازار كه هنگامي.ميگيرند قرار
ميگذارد سر راپشت وبومي ملي محدوديتهاي فرهنگي كالاهاي
جهاني بازار از ميكند عمل جهاني مقياس در دليل ، هر به و
عرضه به كه جهاني بازاري يعني ميرانيم سخن شدهفرهنگ
.ميآورد روي فرهنگي كالاهاي
كه پيچيده است كليتي تيلور ادوارد تعريف اعتبار به فرهنگ
رسمها اخلاق ، قانونها ، هنرها ، باورها ، شناختها ، شامل
عضو عنوان به انسان كه ميشود عاداتي و لياقتها همه و
فرانسوي ، فرهنگ محقق وارنيه ، قول به.ميگيرد فرا جامعه
بدون جامعه اعضاي كه است جامعه هر قطبنماي معنا اين در
خود رفتار بايد چگونه و آمدهاند كجا از كه نميدانند آن
جهاني جريان در آيا كه است اين پرسش حال.كنند تنظيم را
فقط و ميدهند دست از را خود قطبنماهاي جوامع همه شدن
چيزي چنين آيا كرد؟ خواهند عمل قطبنما يك اساس بر
يك درون از قطبنما اين آيا است؟ امكانپذير اصولا
خود از تبعيت به وادار ناچار را همه و است برآمده فرهنگ
محصول كه يافت دست قطبنمايي به ميتوان آيا ساختهاست؟
جدي سوالهايي همه اينها باشد؟ فرهنگها همه مشترك
از پژوهشگران از شماري كه است سبب همين به.سازند ودوران
بر فرهنگ يك غلبه از و ميگويند سخن فرهنگي امپرياليسم
.هراسانند مدرن تكنولوژي به باتوسل ديگر فرهنگهاي
فرهنگهاي از شماري حتي و غربي غير انديشمندان نگراني
تنوع امحاء و جهان فرهنگ فرهنگبر يك تسلط از غربي
گوشه در فزاينده گونهاي به جهان شدن آمريكايي يا فرهنگي
چارهجوييهاي و ميخورد چشم به كنوني دنياي وكنار
اين با رويارويي منظور به انديشه و عمل عرصه در تازهاي
از آسيبپذيرتر اينجا در.ميشود پيريزي و طراحي پديده
شدهاند ، خلاق غير و غيرفعال يا هستندكه فرهنگهايي همه
انحصارطلبي ، به توسل و انديشه تنوع نفي با داخل در يا
هموار بيگانگان با مبارزه لواي تحت را طلبي تسليم بيشتر
.ميسازد
در گرفتهاند قرار انحصارطلبي معرض در كه فرهنگهايي
انحصارطلبي تفكر با كه حاكم طبيعتايدئولوژيك با نهايت
دربرابر انحصارطلبان.برميخيزند مقابله به است شده عجين
در اما انعطافاند غيرقابل و انديش خشك دروني عناصر تنوع
.هستند تسليمطلب بيروني و ناشناخته عناصر با رويارويي
در.برنميآيند بيگانه عامل به پاسخگويي عهده از كه زيرا
تسليمطلبي توجيه به و ميكنند پيدا انفعالي حالتي نتيجه
دست عرصه دو در خلاق فرهنگهاي لحاظ همين به ميبندند دل
فكر بايد كه است دروني عرصه در يكي:ميزنند پيكار به
كه است بيروني عرصه ديگر دو و كنند نقد را انحصارطلبانه
عهده به را المللي تحولاتبين در فعال و خلاق نقشي بايد
(4).بگيرند
فرهنگ شدن جهاني منتقدين
دارد ، وجود شدن جهاني پديده درمورد مختلفي ديدگاههاي
.مخالف وگروهي ميباشند پديده اين با موافق گروهي
و فرهنگ حوزههاي در شدن جهاني مقابل در واكنش مخصوصا
.ميشود مشاهده اقتصاد از بيشتر سياست
سلطه فرهنگ ايجاد باعث شدن جهاني منتقدين ديدگاه از
طمع و حرص و خشونت خصلت داراي را فرهنگي وچنين ميشود
فرهنگهاي شدن ، جهاني كه معتقدند گروه اين.ميدانند
جهانيكه فرهنگ ونوعي ميكند كمرنگ را ومحلي بومي
قدرت اساس بر را است گرايي ومصرف سلطه فرهنگ معمولا
.ميدهد شكل جهاني رسانههاي و ارتباطاتي رسانههاي
و آخرين نميتواند كردن آمريكايي كه معتقدند گروه اين
متحده ايالات زيرا باشد ، شدن جهاني به بهترينپاسخ
فرهنگيرنج و اجتماعي عديده مشكلات از آمريكاخود
.روبهروست زمينه اين بسياريدر چالشهاي با و ميبرد
شك بي":ميگويد ارتباط اين در "مظفر چاندرا" دكتر
است گذاشته تاثير وديدگاهها ارزشها از برخي بر شدن جهاني
جهانقرار عمده فرهنگهاي و مذاهب ريشه و اصول در كه
غلط ، و درست و بد و خوب مفاهيم دقيقتر عبارت به.دارند
بينگروهي ، و شخصي روابط ويژگيهاي وجامعه ، فرد نقش
سرمايه تخريبگر قدرت با همه و همه زندگي هدف مفاهيم
و جهاني بازار نيز و بينالمللي جهاني ، مصرفگرايي
زبانهاي از برخي حتي.است نابودي حال در جهاني رسانههاي
روند با نيز ارزشمند بسيار سنتهاي از وبرخي بوميان
(5).است رفتن بين از حال در شدن جهاني
شدن جهاني و مسالهفرهنگ درباره چاپواتساتاانان
به كه فرهنگي تصاوير براساس"شدن جهاني" از تعريفي
آنچه:ميگويد وي.داد ارائه ميشود ارسال فراسويمرزها
جهاني"ميبينيد ، رخداد درحال فرهنگي عرصه در كه را
(شدن محلي -جهاني يا) شدن گلوباليزه بلكه نيست ، "شدن
كه هستم آنچه من":است چنين فرد تعريف فرهنگ اين در.است
در را خود مفاهيم كه ميشود موفق سلطه فرهنگ".ميخرم
(6).نمايد القا خريدار ذهن
تدريجيمحيطزيست تخريب باعث گرايش همين وتقويت انعكاس
نابودميشوند ، جنگلها و يافته كاهش زيستي گونههاي و شده
.ميشوند آلود دريا هوا ، زمين ،
.است جهاني"فرهنگي تك" رشد نگرانكننده ديگر مساله
روابط شبكههاي و جهانيغرب رسانههاي سوي از كه فرهنگي
ديكته مردم به كه فرهنگي ميشود ، تبليغ آنها عمومي
چه كند ، چگونهزندگي و بخورد چه بپوشد ، چه كه ميكند
و جهاني رسانههاي زنجيرههاي اين.كند فكر وچگونه بداند
وسيع اكثريت شركتها ماليو درجهان آنها متحدان
كه تبديلميسازند غيرفعال مصرفكنندگان به را انسانها
دادن شكل توانايي و شدهاند خالي خود فرهنگي هويت از
ميان دنيا جهاني ، نظام اين در.ندارند را خود سرنوشت
جهاني.است شده تقسيم واقليتقدرتمند قدرت بي اكثريت
اشاره.باشد غرب فرهنگي سلطه براي ديگر جهاني شايد شدن
آمده اطلاعاتيپديد راسروبناي در داردكه نكته اين به
صنعتي كشورهاي از برخي اروپاو متحده ، ايالات جهان در
كشورهاي شد آغاز شدن جهاني روند كه زمانيدارند قرار
اين به خود برتريهاي انتقال به ثروتمندترشروع
است ، كننده نگران مسالهبويژه اين نمودند ، تازه عرصههاي
محصولات انتقال مفهوم به فقط جهان درمحصولات سلطه زيرا
نيز صادراتفرهنگي بر دلالت بلكه نيست ، جهان اطراف به
جاي به ايجادميكندتا بالقوهاي توان سلطه ايندارد
مصرفگراييغربي فرهنگ از گستردهاي جريان بومي فرهنگي
كه باشد زيبايي كلمه فقط شدن شايدجهانيشود جايگزينآن
نظم جهت تلاشهايشان كردن پنهان براي چندمليتي شركتهاي
كار مصرفگراييبه فرهنگ ويروس با جهان به بخشيدن
.ميبرند
از پديدهاي را شدن جهاني كه نظريهپردازاني مقابل در
شدن جهاني پديده كه معتقدند عدهاي ميدانند ، غرب سوي
تحولانقلاب.است بشري تاريخي تحولاتكلان ادامه
اطلاعاتي ، انقلاب به سپس و صنعتي انقلاب به كشاورزي
خاص گروه يك دستاورد را آن بتوان كه است آن از گستردهتر
به را گذشته چندسده تحولات ميتوان مسلما.نمود قلمداد
اگر حتي اما داد ، نسبت شدن غرب غربگراييومثل غرب ،
ديگري پديده عملابه باشد ، شده آغاز ازغرب جهانگستري
دستاورد كشاورزي انقلاب كه طور همان.است شده تبديل
كه بشريبود ميراث كل ونتيجه خاورميانه سيستمتمدنهاي
ابتدا كه اين ضمن صنعتينيز انقلاب شد ، عالمگير بعدا
ديگرمتولي و است شده عالمگير حاضر درحال برآمده غرب از
نسبت اطلاعاتي انقلاب تحولات بديع ويژگي اما ندارد ، خاصي
طرح نتيجه آن ظهور و بروز كه است اين قبلي انقلاب دو به
و جايي همه آن سردمداران و پيشتازان.نيست خاصي برنامه و
دو روابط از اقتصاد تازه روند اين ودر هستند جايي هيچ
آن در كه عقبمانده وكشورهاي كشورهايپيشرفته محوري
به را خود بود ، جاي كننده ودوميمصرف توليدكننده اولي
وانديشه ، فرهنگ زمينه ودر است داده توليد در عموم مشاركت
چند" الگوي به را خود جاي "مدرنيته طرح"انحصارطلبي
آغاز در تحولات روند خلاصه طور به.است داده"فرهنگي
فرصتهاي و امكانات آورنده فراهم و ساز زمينه جديد هزاره
(7).است تهديد و بامخاطره همراه والبته تازه
.روشننيست خيلي سياست و فرهنگ درحوزههاي شدن جهاني نقش
طرفداري فرهنگي منفعلانهمحصولات مصرف از سطح ، يك در
تماشاگران به را كهافراد است اين آن ترجيح و ميكند
به ديگر ، سطح در كند ، سياسيتبديل موجود وفاداروضع
شيوههاي به را آنها ميدهدو توانايي گروهها و افراد
شكوهها بيانكننده تا ، ميسازد مجهز ارتباطيكارآمدتر
از گستري جهان.خودباشند سياسي و فرهنگي واعتراضهاي
مثلااز را گروهها افرادو ديگر ، درسطحي و ديگر سوي
تلويزيوني ، برنامههاي در"ديگري" با روكردن روبه طريق
وعضويت پايبنديگستردهتر به آنان توجه جلب طريق از
محيط ويژگي به زمين ، يكسياره جامعه در بدانها بخشيدن
گستري جهان نماي تناقض سرشت اين ميسازد ، خودآگاه زندگي
بهتر":است داده نشان جامعهشناس ، رابرتسن ، رولند را
صورت به آن معناي كليترين در معاصر گستري جهان به است
همگاني مستلزم كه كنيم نگاه دوگانهاي فرايند شدن نهادي
كالاها ، گستري جهان.است همگاني كردن بومي و بومي كردن
روزگاري كه را ، بسياري جهاني ، بازي قاعدههاي و ارزشها
ميكند ، معرفي مختلف نقاط به داشت تعلق خاص ناحيه يك به
برسانند ، جدي آسيب ناحيه انسجام به اينها اگر اما
.شد نخواهند پذيرفته
نتيجهگيري
را گيتي گوناگون فرهنگهاي شدن ، جهاني و ارتباطات انقلاب
چنين در.است داده قرار دايمي رويارويي و تماس در
و فرصتها با برابر در فرهنگها و ملتها موقعيتي
و تفاهم موجب سويي از كه گرفتهاند قرار نويني تهديدهاي
.ميشود آنها ميان متفاوتي برخوردهاي موجب ديگر سوي از
بزرگي فرهنگهاي گورستان بشر تاريخ:ميگويد فروم اريش
نتوانستند كه است سبب بدان آن فاجعهآميز پايان كه است
و بخردانه و شده برنامهريزي واكنش چالشها ، برابر در
(8).دهند بروز ارادي
نبايد ملتها و كشورها فرهنگها ، شدن ، جهاني چالش در
بزنند ، غالب فرهنگهاي منفعلانه و كوركورانه پذيرش به دست
فرهنگي سياست نگرش چهارچوب فعال برخوردي در بايد بلكه
را موجود تهديدات تمامي راستا اين در و دهند شكل را خود
يكم و بيست قرن ابتداي در عمده كار.كنند تبديل فرصت به
و مردم فرهنگها ، ميان همزيستي جديد وضعيت يك ابداع
.است مشترك تمدن يك در مذهبي گوناگون عرصههاي در نژادها
را مناسب ساختارهاي بتوانند بايد كشورها شرايط اين تحت
روند اين در.نمايند ابداع فرهنگي جديد عصر اين براي
آن نه باشند ، داشته مشاركت بشري تمدنهاي كليه ميبايد
باشد ، داشته اجازه خاص فرهنگ يك يا و گروه يك صرفا كه
(9).كند تعريف خود منظر از را ديگران
كاظمي مريم
است موجود روزنامه دفتر منابعدر *
|