سيدحسين والمسلمين حجتالاسلام با گفتوگو
(ع)شاهمراديرئيسستادتكريمسالامامعلي
قرارنميداد اصل را جزييات (ع)علي امام
زوج يگانهترين
(ع) علي مولا براي
وليهاللهالعظمي منقبت در
(س)فاطمهالزهرا
سيدحسين والمسلمين حجتالاسلام با گفتوگو
(ع)شاهمراديرئيسستادتكريمسالامامعلي
نميداد قرار اصل جزيياترا (ع)علي امام
اهل توجه مورد همهگاه دين بزرگان سيره و زندگي:اشاره
تاسيس به كه ما جامعه براي دقت اين.است بوده نظر و دقت
با ميبايست يازيده ، دست ديني محورهاي با حكومتي نهاد يك
ميان اين در.باشد همراه افزونتري توجه و حساسيت
رويكرد (ع)علي اميرالمومنين اخلاقي و عملي آموزههاي
بزرگوار آن از سويي از كه چرا ميكند ، طلب را ويژهاي
ديني ، اخلاقي ، حكمي ، سخنان حاوي كه نهجالبلاغه كتاب
از و ماست ميان در ارزشمند سندي عنوان به است ، ...و فقهي
تجربهها به توجه با نيز همام امام آن عملي سيره سو ديگر
دست به متراكم حجمي در كه گرانسنگ ، و پيدرپي حوادث و
رفتار براي مناسب معياري ميتواند كه است دست در آمد ،
كه ميدهد نشان اميرالمومنين روش و سيره.باشد امروزمان
كلاني ساختار اصلاح پي در حكومتي رفتار در بزرگوار آن
پود و تار سوم ، خليفه دوران بيرويگيهاي اثر بر كه بود
.بود ساخته روبهرو اخلاقي زوال با را اسلام حكومت
دغدغههايش از خود نهجالبلاغه ، در محتشم آن گفتارهاي
آن كه ميرساند و ميكند حكايت مردم و شهروندان به نسبت
و داشته نظارت حاكمان كردار و كار بر همهگاه بزرگوار
سال اندي و دوران 4 كه متراكمي و خونين نزاعهاي علت
درد ريشههاي به توجه همين بود ، مشحون آن از ايشان حكومت
حجتالاسلام با.بود جزيي امور به پرداختن از پرهيز و
سال تكريم ستاد رياست كه شاهمرادي سيدحسين والمسلمين
را تهران شهرداري هنري فرهنگي ، سازمان (ع)امامعلي
(ع)ابيطالب عليابن حضرت سيره پيرامون دارد ، برعهده
شاهمرادي حجتالاسلام.ميخوانيد كه است شده گفتوگويي
امام سيره از پيروي در شعارگرايي غلبه از گفتوگو اين در
.ميگويد سخن اميرالمومنين آموزههاي به عمل بر (ع)علي
رفتارهاي برخي ميتوان اميرالمومنين سيره به نگاهي با *
نوعي به كه رويدادهايي و حوادث برابر در را بزرگوار آن
اين.نشست مقايسه به ميدهد ، روي زمان آن جامعه در
بودند مطرح شهروند يك عنوان به امام كه زماني از رفتارها
گرفتند دست در را قدرت مسلمين حاكم عنوان به كه زماني تا
به را خاصي عملي اخلاق ميتواند ، و است بررسي و طرح قابل
امام آموزههاي كه است اين من صريح پرسش دهد ، نشان ما
رفتارشان چگونگي و قدرت صاحب و حاكم يك عنوان به (ع)علي
است؟ بوده استوار اخلاقي بنيادهاي چه بر شهروندان با
الگوي و اسوه (ع)علي امام. بسماللهالرحمنالرحيم -
بهخصوص هستند ، تاريخي مقاطع تمامي در انسانها تمامي
از بيش قرابتي و پيوند بزرگوار آن با كه شيعيان ما براي
است ، آمده كريم قرآن در.داريم انسانها و اديان ساير
براي رسولالله ;يعني ،"حسنه اسوه فيرسولالله لكم"
در ويژگي اين.هستند نيكويي الگوي و اسوه انسانها تمام
(ع)علي در بهخصوص دارد ، بروز و ظهور نيز معصوم ائمه ساير
.ميشود ياد ابوالائمه عنوان به وي از كه
براي توانستند ائمه ساير ميان در (ع)علي حضرت چون البته
شرايط به توجه با و بگيرند دست به را حكومت و قدرت مدتي
جامعه در را حاكميت از خاص گونهاي زمان آن اجتماعي
و نكتهها ايشان زندگي لذا كنند ، اعمال زمان آن اسلامي
اگر.دارد ما امروزين جامعه براي فراوانتري آموزههاي
بزرگوار آن زمان حوادث و زندگي از درست بهرهبرداري چه
نياز ايشان زمانه و زندگي از دقيق آگاهي به اول درجه در
.دارد
چه داراي ميبريد ، نام آن از شما كه آگاهي اين *
است؟ ويژگيهايي
منحصر زمان آن تاريخ دانستن به نبايد دوره آن از آگاهي -
دوره آن به شيوهفقاهت و متد با بايد بلكه شود ، محدود و
تمامي فقاهتي ، نگرش شيوه در دقيقتر تعبير به.نگريست
رفتار و بيان آن از تا ميشود گرفته نظر در جوانب
در سپس و آوريم دست به دانش و آگاهي بوده كه آنگونه
.بنديم كارش به خود زمانه و زندگي
كه ، باشد آن بايد گام نخستين (ع)علي امام سال در پس
وي دقيقتر شكلي به ميشناسند ، را همام امام آن كه كساني
اين حتي (ع)علي امام سال در متاسفانه اما.بشناسانند را
باقي شعار حد در و نگرفته قرار دقيق توجه مورد هم مورد
اميرالمومنين فكري و شخصيتي گوناگون وجوه و است مانده
.است مانده مغفول همچنان
داشتند رفتاري شيوه يك مسلمين حاكم عنوان به (ع)علي امام
به شهروندان به نسبت (ع)علي شخص عنوان به ايشان هم و
نيست ، رفتاري اختلاف اختلاف ، اين البته.ديگر گونهاي
.است جايگاه اختلاف بلكه
كنيد؟ روشن ما براي را مساله اين مثالي با ميتوانيد *
ظلم آن ، شخصي معني به ،(ع)علي شخص به كه كسي آن مثلا -
رافت ، كمال و ميگذرد خويش شخصي حقوق از ايشان ميكند ،
ميدارند ، روا اشخاص به نسبت را عطوفت و گذشت مهرباني ،
ميشود ، روبهرو حاكم يك عنوان به (ع)باعلي كه كسي آن اما
اگر.برادرش برابر در حتي ;نميآيد كوتاه هيچگاه ايشان
آن كه ميشويم متوجه كنيم ، دقت (ع)علي امام رفتار در
براي.ميكرد چشمپوشي افراد فردي خلافهاي از بزرگوار
فلان من":ميگويد و ميآيد حضرت آن نزد كه زني نمونه
اشتباه !نه":ميفرمايند امام كه "شدهام مرتكب را خطا
تكرار را بيان اين بار سه تا وقتي زن نهايت در و "ميكني
سوي از..و ميپذيرند فرد اقرار عنوان به ايشان ميكند
كه ندادند فرمان خود ماموران به هيچگاه(ع)علي امام ديگر
به كه بخواهند وي از زور به و شود تعرض شهروندان حريم به
سعي ايشان جوانان با برخورد در يا كند اقرار خطايش
نظر در هميشه و ببخشند را كوچك گناهان ميكردند ،
گستاخ و جري گناه به نسبت اينكه از قبل فرد كه ميگرفتند
.ببرند بين از را عامل آن شود ،
تا شهروندان فردي گناه برابر در كه (ع)علي امام همين اما
متوجه وقتي ميكند ، چشمپوشي و ميورزد رافت پايه بدين
آن از ميشود ، حاكمانش از يكي اشتباه كمترين و كوچكترين
.نميكند اغماض
بلند اسلامي حدود اجراي براي را تازيانه وقتي (ع)علي
چه اگر ميآيد ، بصره فرماندار چون فردي سراغ به ميكنند ،
مجازات به ميدادند ، صورت فردي خطاهاي كه كساني
و حاكمان كه نبود معني آن به كار اين اما ميرسيدند ،
(ع)علي تيزبين چشم ;مانند امان در مجازات از قدرت صاحبان
.بود آنان كار مراقب و ناظر جا همه
علوي سيره مطابق بخواهيم ما اگر ميفرماييد شما يعني *
كارگزاران رفتار به نسبت حساسيت ميبايست كنيم ، رفتار
باشد؟ مردم فردي رفتار به نسبت حساسيت از بيش دولتي
نبايد چند هر.كنيم شروع كلانها از بايد ما. دقيقا -
كلانها در ما من ، نظر به اما باشيم ، غافل كوچك خطاهاي از
به مربوط و فردي و جزيي مسائل در و ميدهيم شعار
بزرگترين.ميكنيم اعمال نامتعادل سختگيري شهروندان
به نسبت كه است اين بياموزيم بايد علوي رفتار از كه درسي
.داريم روا افزونتري حساسيتهاي آنها رفتار و قدرت صاحبان
حكومت اندي و سال چهار در (ع)علي چرا كه بپرسيم بايد ما
چون ؟!چرا بود ، نزاع و جنگ در مدام مسلمين ، بر خويش
آنها با و كرده ريشهيابي را بزرگ سرطاني غدههاي
شام حاكم با و نكند توجه آنها به ميخواست اگر ميجنگيد ،
و نكند مبارزه قاسطين و ناكثين و مارقين و بصره حاكم و
كه برسد جزيي منكرهاي از نهي و معروف به امر همين به
فلان كه ميبينيد شما الان.نميشد مشكلاتي چنين دچار
نه و ميدهد مردم به وعدهاي دولتي مركز يا وزارتخانه
.ميكند هم تخلف بلكه نميكند ، عمل وعدهاش به سالها تنها
را مساله اين نميتواند هيچكس و هيچجا معمولا اما
مالك براي (ع)امام كه نامهاي در اگر شماكند پيگيري
مسئول را مالك ايشان كه ميبينيد كنيد دقت نوشتند ، اشتر
را كارهايي چه كه ميدهد حكم وي به آنكه ضمن و ميكند
وي به تحذيرگونه نگاهي و زباني با مقابل در بدهد ، انجام
من هم كه باش شهروندان با رفتارت مراقب" كه ميدهد هشدار
تواي اشتباهات كوچكترين و خداوند هم و هستم تو مراقب
".كند وارد را ضربات بزرگترين ميتواند مالك
زمانها برخي چه ، اگر يعني ;نيست چنين اينجا در اما
مجازات به دارند دست به را قدرت كه افرادي كه ميشنويم
ما دقيقتر تعبير به.ندارد تداوم كار اين اما ميرسند ،
افراد دست به را قدرت اعمال و اقتدار نخست درجه در بايد
مراقب اينكه ديگر و كنند اشتباه كمتر كه بسپريم كفايت با
تاثير تحت و نظارت عدم دليل به كفايت با فرد آن باشيم
.نشود كم كفايتش درجه از چاپلوس ، و متملق افراد برخي
كه ديديم خودمان مديران مجموعه همين در ما چقدر
حساستر پست در را فرد همين اما شده ، ثابت فرد بيكفايتي
.گماشتند كار به مهمتري و
كاري فردي اگر كه ميافتد اتفاق اين چرا ميكنيد فكر *
قدر شود ، خوار و تخفيف آنكه جاي ميدهد ، به انجام خطا
اگر كه نبود اينگونه (ع)علي امام زمان در چرا و ميبيند
بركنار شهر يك بر حكومت از ميداد ، انجام اشتباهي حاكمي
شود؟ گماشته ديگر شهري حكومت به و
كه كاري اولين (ع)علي.است حاكم ضوابط بر روابط چون -
عنوان به من روابط گفت ، اطرافيانش به كه بود اين كرد ،
در هم اسلام حاكم عنوان به و دارد قرار خود جاي در فرد
.خود جاي
بلكه داريم ، كم را رفتارها اينگونه تنها نه ما اما
رهبر كنيم ، خوش را دلمان اينكه.است "كالمعدوم النادرو"
براي ملاكي نميتواند هستند ، كه هستند ، اينگونه انقلاب
.باشند نبايد چرا بقيه پس باشد ، ما جامعه در علوي رفتار
همه را..و زدن حرف نكردن ملاحظه و رودرواسي بدون
ارتباطبودند ، در رهبري معظم مقام با نوعي به كه افرادي
و تشكيلات در چيزها خيلي البته ديدهاند ، رفتارشان در
وجود آنها در خطا امكان كه ميافتد اتفاق ايشان زيردستان
ميشوند ، مطلع ايشان كه مواردي آن مطمئنم من اما دارد ،
دوست از كسي هر.ميكنند برخورد قاطعيت با و كرده رسيدگي
دارند ، اذعان رهبري معظم مقام قاطع رفتار به نسبت دشمن و
اين براي نميتواند آيتاللهخامنهاي رفتار تنها اما
قوه نميكند ، رفتار اينگونه وزيرمان ;باشد كافي كشور
مردم آبروي با كه مراكزي نميكند ، رفتار گونه اين قضاييه
حيثيت با دقتي و ملاحظه هيچ بدون احيانا دارند ، سروكار
مفيد و مثبت بالا مسئولان هرچند لذا.ميكنند بازي مردم
قاطعيت اين وقتي اما باشند ، قاطع خود كار در و بينديشند
باشد ، نداشته وجود بوروكراسي بدنه در جديت و صداقت و
با كه مردم.داريم علوي رفتار ما كه شد مدعي نميتوان
در قضاييه قوه رئيس با كه مردم نيستند ، ارتباط در وزير
معاونانش و مدير فلان يا و قاضي با آنها نيستند ، ارتباط
و نبودن جدي و بيدقتي با كه هستند همانان و دارند كار
و سلب را شهروندان شكيب و صبر دارند ، خود در كه انانيتي
فراهم را نظام به نسبت شدنشان بدبين و اعتراض موجبات
.ميكنند
سامان شبه يك رفتارها اينگونه ندارد توقع كسي البته
به افراد و نيست مثبت هم امور جهت متاسفانه اما بيابد ،
در كه چيزي بدترين.ميدهند شعار وجه بهترين به عمل جاي
درافتاد آن با بزرگوار امام آن و داشت وجود (ع)علي زمان
ميدانيد.بود تبعيض وجود رسيد ، شهادت به هم نهايت در و
ستمهاي از برخي بنياميه وقتي (ص)اكرم پيامبر از پس كه
و آشنا و دوست به و بازي فاميل گرفت ، دست به را حكومتي
.كرد پيدا ويژهاي رواج و رونق دادن حكومتي سمت بستگان
عمر زمان در شد ، شروع ابوبكر حكومت اواخر از كار اين
ظهور منصه به عثمان زمانه در و كرد فراهم را خود بسترهاي
دست به را حكومت (ع)امامعلي وقتي دليل همين به رسيد
چه دادند ، قرار تبعيض رفع را خود كاري اولويت گرفتند ،
رابطه حاكميت و تبعيض جامعه در نداند امروزه كه است كسي
اما ميدانند ، همه.ميكند بيداد اندازه چه تا ضابطه با
.نميافتد اتفاقي هيچ
كنيد؟ اشاره نمونهاي به ميتوانيد *
در را مدير يك درآمدهاي و حقوق اگر.گوياست خود آمارها -
در فرض به ايشان كه ميبينيد كنيد ، بررسي وزارتخانه يك
يك در مشابه پستي در اما ، است ، گرفته تومان هزار ماه 200
حقوق تومان هزار حتي 800 و تا 500 فردي ديگر وزارتخانه
وجود به تبعيضي چنين وقتي نيست ، تبعيض اين آيا ميگيرد ،
اين آنها جمله از كه ميآورد خود با هم ميآيد ، تبعاتي
كارهاي به خود ، زندگي نيازهاي تامين براي افراد كه است
بخواهد هم كسي اگر.بزنند دست غيراخلاقي حتي و غيرقانوني
و ميشود له ارتباطات چكمههاي زير صدايش بكند ، اعتراضي
ژورناليستي و لفظي نزاعهاي و جنگ تمامينميكند بر سر
.نميشود گشوده مردم كار از گرهي و ميماند كاري سياسي به
سياسي جريان و حزب فلان اعتراضات نداند ، كه است كسي چه
.است بيشتر اختيار و قدرت گرفتن دست به براي تنها
به را قدرت كه ميكند تلاش حزبي هر حكومت ، يك ساخت در *
دموكراسي اصول از قدرت كسب براي تلاش اصولا و آورد دست
باشد؟ مذمومي امر نميرسد نظر به و است
كردن بيآبرو با دروغ ، كدام با پول ، كدام با حزب تلاش -
دست به را قدرت و باشد حزبي اينكه در..و فرد كدام
ميدهد را كاري چنين اجازه قانون وقتي نيست ، حرفي بگيرد
حزبمان و خود رشد براي ما از برخي آيا اما.نيست مشكلي
اينگونه برابر در (ع)علي.كنيم پايمال را نفر چند بايد
ابتداي در كه است يادمميكرد مبارزه و ميايستاد حركات
شاه / است آزاده خميني" ميدادند شعار مردم انقلاب
شنيدند ، را شعاري چنين وقتي بهشتي شهيد مرحوم"است زنازاده
شاه است ، زنازاده شاه گفته كسي چه كنيد ، صبر":گفتند
شما لذا ".نيست درست شعاري چنين اما بود ، بدي آدم
حرفي و سخني هم دشمنتان عليه بخواهيد اگر كه ميبينيد
عليه امروزه اما.باشد سند و مدرك و دليل با بايد بزنيد
كه نيست كسي ولي مييابد ، رواج فراواني شايعات افراد
و شيعه ما بگوييم كه اين صرفبگيرد را شايعات اين جلوي
بدون اينها اما است ، صوابي به سخن علاقهمنديم (ع)علي به
پسر خدا.آخرت كار به نه و ميآيد دنيا كار به نه عمل ،
ولايبقي معالكفر يبقي الملك".نيست هيچكداممان خاله
روا هم بر كه است ظلمي رفتارها اين تمامي...و "معالظلم
.ميداريم
ما اگر بگويم ، بايد كنم جمعبندي را سخنانم بخواهم اگر
ميتوانيم داديم ، رواج را علوي رفتار كل و كلان صورت به
معظم مقام كه آنچه من نظر به.باشيم توفيق به اميدوار
همين منظورشان كنيم ، پيشه را علوي رفتار فرمودند ، رهبري
و تهجد و فردي رفتار چه اگر است ، ماجرا كلان بخش
و خانواده با نيكو رفتار و خدا از ترس و نمازخواني
چشم به فراوان (ع)امامعلي سيره در نيز...و دوستان
شخصي زندگي و سيره به ديگر فرصتي در اميدواريم كه ميآيد
.بپردازيم هم بزرگوار آن
پورمهدي سام:گفتوگو
زوج يگانهترين
:جستارگشايي
سلام عظام اهلبيت و (ع)علي اميرالمومنين منقبت و مدح
و ادب اهل ميان در ديرينه فخري اجمعين ، عليهم الله
حماسه ، مثال بي حكيم از.است بوم و مرز اين سرايشگران
ايران ، مدرن شعر پرفروغ ستاره تا فردوسي ابوالقاسم استاد
معنويت و شخصيت و سخن مفتون نحوي به يك هر يوشيج ، نيما
در.سپاردهاند المتقين مولي به دل و بوده امامالموحدين
اين به مطالبي داريم قصد حضرت ، آن گرامي زادروز آستانه
علي رباني فرمايشات و فضايل متعدد ابعاد باره در بهانه
به واقع در را مطالب مجموعه اين و نماييم تقديم را (ع)
همشهري ، و معارف گرامي خوانندگان به نامهاي تبريك مثابه
به امارساند خواهيم نظر نظراهل به آتي شمارههاي در
بهاءالدين دكتر از يادداشتي مبارك ، عيد اين فرخندگي
نيز و (ع) علي باب در ايشان از سرودههايي و خرمشاهي
امامتاند آسمان زهره ولايت مكمل كه (س) زهرا فاطمه
.ميگردد منتشر
معارف گروه
موليالموحدين حضرت بزرگداشت سال كه گذشته سال از
و اسلام جهان در (ع) ابيطالب عليبن اميرالمومنين
دست در يا شد منتشر مهمي آثار بود ، جهان اسلامشناسي
دانشنامه ، سه ميان آن از كه است نشر آستانه در و تدوين
حيات نخست.برد نام ميتوان را موسوعه و دايرهالمعارف
الفبايي مجموعهاي كه (ع)حضرتعلي دانشنامه:سعيد
از و است ، تشيع دايرهالمعارف دال تا الف ازمقالات
عمر 18 در كه است سازمان اين دفتر فرعي فرآوردههاي
اهتمام جلد حدودا 14 از نهم جلد سازي آماده به سالهاش
اثري 12 (ع) ابيطالب عليبن الامام موسوعه دوم.دارد
و كتاب" به مستند و محققانه بسيار و عربي زبان به و جلدي
محمدي حجتالاسلام استادان كوشش به است "حديث و سنت
از كه طباطبايي ، محمود و طباطبايي محمدكاظم و ريشهري
.يافت انتشار -جلد به جلد نه و -كلا قم دارالحديث سوي
آن درصد نود تقريبا كه مهم ماندگار و مرجع اثر سومين
با مستقل سازماني كه (ع) علي امام نامه انديشه است آماده
محمد و رشاد اكبري صادق اسلام حجج استادان علمي اشراف
همكار ، و همقلم پنجاه از بيش همكاري با اسفندياري
.شد خواهد منتشر سال 1381 در انشاءالله ،
تصحيح يك و نهجالبلاغه شرح چند و ترجمه ده از بيش و
و مشهد در نهجالبلاغه [ميم ضم به] تمام عنوان تحت جديد
يك و.است يافته انتشار (عج)مهدي امام موسسه سوي از قم
در نهجالبلاغه به مربوط فقط مدخل حدود 800 با كتابشناسي
.شد منتشر جاويدان ميراث:وقف و 25 شماره 24
از تعبير] رباني انسان آن ملكوتي مقام بزرگداشت كنگره و
كه است نزديك سالك پارساي انسان گويد مي كه ابنسيناست
متوالي روز چند در گلشني مهدي استاد جناب دبيري به
اولين تدوين و جمع توفيق ناچيز بنده اين كه شد برگزار
آقاي نظر زير را كنگرهنامه يا همايشنامه آن از مجموعه
تدوين و جمع مشغول حاضر حال در و كرد پيدا گلشني دكتر
جلدي سه مجموعهاي به احتمالا كه هستيم بعدي دفترهاي
به نيز ، حتي ديگري تحقيقي كارهاي و شد خواهد بالغ
بحث مجال آغازه ، اين در كه گرفته انجام ديگر زبانهاي
.نيست واسعتر
ران همچون -ناچيز شعر چند سراينده كه سطور اين نگارنده
اين دنبال در كه هست هم - (ع) سليمان پيشگاه به ملخ
و ابوالائمه كه را زوج يگانهترين اين ميآيد ، "اشاره"
مسلمانان همه شيعيان ، بلكه همه مانند هستند ، امالائمه
مثل -آزاده اسلامشناسان از بسياري بلكه و همدل و پاكدل
(س) زهرا فاطمه حضرت درباره تحقيقي كه ماسينيون لويي
گفت ميتوانستم كاش) اعتقاد به هم عاطفي مهر به هم -دارد
كه زندگيشان كتاب در هم و.ميدارد دوست علمي (تحقيق
-كتابهاشان زندگي هم و هستند حقيقتجو سالكان رهآموز
اندكشماري روايات و احاديث (س) خيرالنساء حضرت از اگرچه
توصيه به كه ميكوشد ميكندو تامل -است باقيمانده
سيزده و (ص) مرتبت ختمي حضرت عظمي اسوه به تاسي با قرآن
و گونه اسوه كه نزديكشان اصحاب و ديگر معصوم
.كند پيدا "طيبه حيات" زندگيآموزند ،
مولي درباره شعر و مقاله چند بسته -شكسته قلم اين صاحب
و نقد چند; دارد (س) زهرا فاطمه درباره شعر دو و (ع) علي
دلنشين ترجمه جمله از مهمنهجالبلاغه ترجمههاي بر نظر
فرهنگ و ترجمه و شهيدي سيدجعفر دكتر آقاي جناب استادم
تدوين آفتاب فرهنگ نام به نهجالبلاغه مفاهيم
جلدي و 10 مفيد و متين اثري كه معاديخواه حجتالاسلام
دو اين از پس كه دارد ديگر مقاله شش - پنج ونيز است
كه (ع) "كريم قرآن و ابيطالب عليبن" (3 از عبارتند
رسولالله از بعد كه را حضرت عظيم شان از شمهاي آن در
با طبعا] اشارات شامخترين وآلهاجمعين عليه صلواتالله
و ژرف ژرفا [تواريخ و تفاسير در مشروح نزولهاي شان
نوشتهاند كتابها اينباره در و هست ، او درباره فراوان
بدانجا تا دادهاند ، اختصاص آن به را كتابها از بخشي يا
كمابيش (سني و شيعه) فريقين قرآنشناس صاحبنظران كه
به اشاره آيه حدود 300 در مجيد قرآن در كه دارند توافق
به اشاره در آيه چند و).دارد وجود (ع)اميرالمومنين حضرت
و قرآن دانشنامه كتاب در مقاله اين ((س) زهرا حضرت
و پسند به پيش ، سال يك حدود در و چاپ ، قرآنپژوهي ،
نشريه همين در معارف بخش صاحبنظران و همكاران صلاحديد
اخير شماره در كه "(ع) علي حضرت مصحف" (شد40 چاپ تجديد
حضرت ويژهنامه - بينات ارجمند و قرآني نشريه
حوض (و 5 است شده منتشر و چاپ تازگي به - اميرالمومنين
مرا كه است وجيزه همين (علي 8 زره(حجهالوداع 7(كوثر 6
و اهلناالضر و مسنا قد ايهاالعزيز يا" زيباي آيه ياد به
-نيز 30 (9(آيه 88 يوسف سوره) مزجاه ببضاعه جئنا
و (ع) علي حضرت قصار كلمات منظوم ترجمه كه دارم 40رباعي
با.است شده چاپ نشريه همين در رباعي ، سي شامل فقره يك
ميدهم تسلي را خود دل گونه اين برگوبار كم كارنامه اين
نوشتن براي علمي توشه و توان من چون نيز كسان بسياري كه
به.ندارند باشد ، زوج يگانهترين اين شان در كه چيزي
.شد سروده و نگاشته ببري سعادتي تا بنما ارادتي مدلول
*
فصوصالحكم اتم ، مجلاي ولياللهالاعظم ، حضرت پيشگاه به
عليه صلواتالله ابيطالب ، عليبن حضرت خاتم ، خاتم
وسلم آله و واسوته
او نام بلندست شدكه پديد مردي
او مرام آمد بلندتر هم نام از
كردگار نام از وي نام است شده مشتق
او نام به دولت سكه زنند خوبان
رسد فرا فرشته فوجفوج عرش از
او بام پشت كند وقوف لحظهاي تا
وي "كلاه طرف سايهپرور" فردوس
او جام ز چكيده قطرهايست چو كوثر
الهياند شعر مطلع كه قمر و شمس
او نظام از ربا نظم منظومهوار
وحدتش خرابات ز سرخوشان و مستيم
او بيتالحرام به حلال رز خون شد
فروترست الهي وحي ز فقط نهجاش
او كلام كمال و كجا ناقصان ما
محمدي سرخ گل از عطرش برخاست
او قيام از كفر فتنه و كفر بنشست
همتش بست ميان چو شب دفع بهر از
او نيام از دميد آفتاب تيغ بس
"نيست انتقام در كه است لذتي عفو در"
او انتقام نديد و بديد جهان عفوش
رسيد سر وحي و شد ختم چو پيغمبري
او پيام و پند به گوش سپرد دنيا
رسيد فرا سائل كه بود نماز غرق
او احترام پي اجازه گرفت حق از
درس گرفت حاتم و سائل گرفت خاتم
او غلام بگوش حلقه آزادگيست
قرن هزار از بعد كه است توسني افلاك
او رام گشت سپس و جان و داد تن
اوست دست به دوزخ و جنت كليد حقا
او دارالسلام و وي بر سلام بادا
هنروري از كنم وام ختام حسن
او نام ارچه ياد به نيست كه سخن ، صاحب
شهيد شد محراب به و پديد شد كعبه در"
"او ختام حسن و مطلع حسن به نازم
خرمشاهي بهاءالدين
(ع) علي مولا براي
ساختهاند خود خداي را تو عده يك
نشناختهاند بندگيت به عده يك
دانند تا بگشا لب خدا شعر اي
باختهاند را قافيه روان ، بيراهه
***
نامه بر قلم:تودلنشين تيغ اي
هنگامه در التيام هم خرق هم
سماع هنگام چه؟ درويش و من فرق
جامه او ولي چاك ، زدهام جان من
***
(ع)عليبنابيطالب حضرت تامات كلمات از بعضي منظوم ترجمه
العرب ادهي لكنت لولاالتقي *
فرسودم رنجها كه علي فرمود
ناسودم دمي معاويه دست از
تقوا بند پاي نبود هرگاه
بودم من عرب فرد هشيارترين
الخير فرص فانتهزوا مرالسحاب تمر الفرصه *
مست آيد علم و مال و زجمال انسان
هست عالم در آنچه هر از شود غافل
گذرد شتابان بس نيك ، فرصت چون
دست از نيكو فرصت مده و هشدار
خرمشاهي بهاءالدين دكتر
وليهاللهالعظمي منقبت در
(س)فاطمهالزهرا
مپرس كه زهرا واله شدهام سان آن امشب
مپرس كه پا از افتادهام شده مهرش مست
گفت ،"آتذويالقربي" او حق براي حق
مپرس كه قربي عاشق شدم غريبانه بس
اما اسمش ميكشد يدك به را فدك صد
مپرس كه حاشا و دژخويي زآنهمه خوندلم
او با مدارا نكردند خلق از قومي
مپرس كه مدارا گونه اين ميكنم بيجهت
گويم امت مادر منقبت فقط من
مپرس كه مهاجا و هجو گون همه از بريام
خوشخويي خوشسخني ، آموختهام وي از
مپرس كه غوغا -غائله از گونهام آن خسته
است من جان از پارهاي او كه گفت (ص)پدرش
مپرس كه يا پدر گفت چرا اينكه بپرس يا
ولا و مهرست سرچشمه كه روي آن گفتاز
مپرس كه تولا غرق شدهام ولايش به
روگرداند او از هركه از كنم تبرا من
مپرس كه تبرا سر از يافتم معنياي
نيست "بيعت" از بجز " با" سپس تولاست ، "تا"
مپرس كه حورا انسيه پي سان آن رفتم
نبود رعايت و اسلام رايت جز "راء"
مپرس كه يسنا و ياسين به پيوسته "ياء"
ميداشت بالا عالم و ملك با گفتوگو
مپرس كه سينا بوته هر ز گفت رازها
كرد سينا دل به (ع)موسي كه مناجات هر
مپرس كه نجوا آيه آن در كرده بيان حق
گشتم گريزان لات از هم و لا از هم من
مپرس كه اسما آموختم شده معلم كو
فرموده جلي ذكر خدا تسبيح پي
مپرس كه هماوا گونه آن شده فرشته با
بينيم كثيري خير كزو بود او كوثر
مپرس كه نوشا تو دست از شيعهات ميشود
نيكند خويلد بنت و آسيه و مريم
مپرس كه نمايا اسطوره چواستاره او
فرزندانش و شد كوثر ساقي همسرش
مپرس كه دلارا و عرشند دوآرايه هر
صفت خورشيد خمسه همگي پيمبر با
مپرس كه ما شب شكستند آذرخشانه
ولي جمله زده تطهير آيه در غوطه
مپرس كه دريا پالايش به نيست حاجتي
رخشنده ذر عالم آن در خورشيد مثل
مپرس كه دروا ذره همگي هواشان در
رحمان خداي و بود ، كسان رنج تو رنج
مپرس كه والا سوره آن در گفته "اتي هل"
بخشيدي جان و درخشيدي ظلمات به تو
مپرس كه را حق رحمت بشناختهام تو از
تو همسر و تو حق در كه آيات بس اي
مپرس كه تعالي خداوند كرده بيان كه
گيرم زهرا دامن ندهد دستم كه گر
مپرس كه صحرا دامن پي به سر ميزنم
درجنت و سر ، به تحسر دست زنم يا
مپرس كه آلا زآنهمه ميطلبم را هيچ
"است من كار جان دادن او ديدن پي از"
مپرس كه فردا و امشب بس به افتاده كارم
است غزل يا اين بود قصيده كه ندانم من
مپرس كه زهرا واله شدم گونه آن دانم
خرمشاهي بهاءالدين
|