شناختي جامعه راهحلهاي اجتماعيو مسائل
:اشاره
حدود علني اجراي پيرامون اخير موضعگيريهاي و بحثها
حوزه به گاه آن ، مذهبي -حقوقي جنبههاي از جدا اسلامي ،
عدهاي كه آنجا خصوصا ;ميشد مرتبط نيز اجتماعي مسائل
كننده ، كنترل مجرمين ، مجازات در مزبور روش بودند معتقد
مسائل با برخورد راه اصليترين و مناسبترين كننده ، يا حل
مسائل ماهيت در كنكاش ضمن حاضر ، مقاله.است اجتماعي
و ويژگيها به آن ، رهگذر از تا دارد آن قصد اجتماعي ،
پرتوي اجتماعي مسائل شناختي جامعه راهحلهاي خصوصيات
محك به بيشتري روشنبيني با فرهيخته خوانندگان تا بيفكند
.بپردازند گفته پيش مدعيات ارزيابي و
انديشه و فرهنگ گروه
علوم در رايج اصطلاحات و مفاهيم پيرامون توافق عدم
امري خاص ، طور به شناسي جامعه در و عام طور به اجتماعي
جامعه مفهوم خود گاه توافق عدم اين.است آشكار
در ما آنچنانكه ميگيرد ، بر در را جامعه حتي يا شناسي
سوي از مختلفي تعاريف ارائه شاهد اينموارد ،
مختلف درموزههاي قياس ، همين بههستيم نظريهپردازان
.ميخورد چشم به بيش و كم مسئله اين نيز شناسي جامعه
با حدودي تا ما ،"اجتماعي مسائل جامعهشناسي" حوزه در
مسئله" اصطلاح مفهومي فضاي كردن مشخص و تعريف در ابهام
تفاوتهاي اين اعظم قسمت آشكارا.هستيم روبهرو "اجتماعي
سوي از شده برگرفته بنيادين چارچوب به ارجاع با تعريفي
بسته شناس ، جامعه آنكه توضيح.است تبيين قابل شناس جامعه
متقابل كنش نظريه تضاد ، نظريه كاركردگرايي ، آنكه به
در برگزيند ، خود تحليل بنيان مثابه رابه...يا نمادين ،
مسائل شناسي جامعه جمله از و شناسي جامعه حوزههاي همه
با كه كرد خواهد اتخاذ را خاصي روش و بينش اجتماعي
.دارد همخواني و سنخيت قبلي برگزيده چارچوب
جامعه ، از تلقي نوع:"جامعه" به نسبت كلان رويكرد سه
از فارغ.است اجتماعي مسائل با ما برخورد چگونگي بر موثر
حاصل) مصنوع يا طبيعي مبنايي جامعه تشكيل كه موضوع اين
"چيست؟ جامعه" كه پرسش اين به پاسخ در دارد ، (قرارداد
را جامعه موضعاول ، .كرد اشاره موضع سه به ميتوان
از تلقي اين در.ميگيرد نظر در افراد ماوراء كليتي
و است افراد مجمع حاصل از فراتر چيزي جامعه جامعه ،
تكتك خصوصيات با را آن نميتوان كه دارد ويژه ماهيتي
تضاد ، و كاركردگرايي ساختگرايي ، مكاتب.ساخت مرتبط افراد
.فهماند قابل جامعه از برداشتي چنين ذيل در عمدتا
جامعه كه است برآن اول ، موضع مقابل نقطه در دوم موضع
پديده هر لذا و نيست آن دهنده تشكيل افراد جز چيزي
موضع ايناست فردي پديدهاي نهايي تحليل در اجتماعي
مطالعه به حداكثر و ميداند افراد كمي جمع حاصل را جامعه
ميپردازد اجتماعي شناسي روان قالب در اجتماعي پديدههاي
پديده به اجتماعي پديده تقليل يا تحويل به مايل اغلب و
.است شناسي روان به شناسي جامعه تحويل و رواني
تعامل تداوم از ناشي و فرايند يك حاصل را جامعه سوم موضع
پديده هر و ميداند اجتماعي گروههاي و افراد ميان
ديدگاه.ميكند فرض متقابل رابطه يك نتيجه را اجتماعي
.دارد جامعه از برداشتي چنين عمدتا نمادين متقابل كنش
به است بهتر اينجا در:اجتماعي مسئله به نسبت رويكرد دو
.كنيم اشاره اجتماعي مسئله با برخورد در عمده رويكرد دو
مدنظر جامعه مردم ديدگاه از را اجتماعي مسئله اول رويكرد
اجتماعي واقعيت يا موضوع اساس ، يك براين.ميدهد قرار
مسئله يك به بدل اجتماعي گروه يا جامعه يك در زماني
آن مزبور اجتماعي گروه يا جامعه اعضاي كه ميشود اجتماعي
يك عنوان به موضوع يك تلقي آشكارا.كنند تلقي معضل يك را
شرايط و وضعيت ميان مقايسه با عمدتا حالت ، اين در مسئله
باشد بايد آنچه يا و آن گذشته وضعيت با موضوع يك كنوني
شد ، خواهد اشاره كه همانطور.ميشود پديدار (آينده در)
آنچه ميان اختلاف با نيز مرتن ديدگاه از اجتماعي مسئله
در كه نيست شك.ميگردد مشخص "باشد بايد" آنچه و "هست"
اليت نقش فوق ، معيار با مطابق اجتماعي مسئله يك ايجاد
يك ساختن برجسته عمومي ، افكار به جهتدهي در (نخبگان)
خاص ، موضوع يك كردن كانوني خلاصه طور به و اجتماعي پديدار
به يا و) مردم اين نهايي تحليل در اما است ، توجه قابل
چيز چه ميسازند مشخص كه (جامعهاند اعضاي دقيقتر طور
.نيست چيز چه و است اجتماعي مسئله
نخبگان صرف تشخيص حاصل را اجتماعي مسئله دوم ، رويكرد
-اقتصادي -اجتماعي -سياسي) نخبگان اساس براين.ميداند
وضعيت خود ، ذهني معيارهاي به توجه با كه هستند (فرهنگي
ميتوانند خاص موضوعي با ارتباط در را جامعه يك در موجود
رويكرد ، اين پذيرش صورت در.نكنند يا كنند تلقي مسئله
توجه بدون اجتماعي مسئله با ارتباط در شناس جامعه وظيفه
در برنامهريزي آن ، از عموم درك نحوه و اجتماعي زمينه به
جامعه اعضاي اينحالت در چون است بديهي.است آن حل جهت
آنچه با ارتباط در اجتماعي مسئله مادي حاملين عنوان به
تلقي مسئله را آن و نيستند توجيه است شده تلقي مسئله
حل به معطوف اقدامات با آنها همراهي انتظار نميكنند
اجتماعي مسئله به رويكرد اين در.نميشود محقق نيز مسئله
كه كرد تصور را حالتي ميتوان ذهني طور به حداقل همچنين
تلقي اجتماعي مسئله يك عنوان به را موضوعي جامعه آن ، در
يا و ندارند برداشتي چنين نخبگان كه حالي در.ميكند
اعضاي نزد ميشود تلقي مسئله نخبگان نزد آنچه بالعكس ،
(1).نميشود درك مسئله يك همچون جامعه
كه همانطور:اجتماعي مسائل حل در "نبايدها" و "بايدها"
و "اجتماعي مسئله" ،"جامعه" از ما درك نحوه كرديم مشاهده
و متكثر ميتواند رابطه اين در ديگر مقولات از كثيري
ميتوان اجتماعي مسائل حل در همه اين باباشد ناهماهنگ
اشاره آن حل راه و مسئله درك وشيوههاي متدها سري يك به
حل جهت در برنامهريزي بدانها توجه رهگذر از كه داشت
ادامه در.ميگردد توفيق قرين احتمالا اجتماعي مشكلات
.داشت خواهيم اشاره موارد اين از برخي به
در:ميشود خوانده اجتماعي مسئله آنچه وضعيت تعيين -1
است ، اجتماعي مسئله يك ميشود ادعا كه آنچه هر با برخورد
دو از خود مهم اين.پرداخت آن وضعيت تعيين به بايد ابتدا
ساخت مشخص بايد اول منظر در.باشد توجه مورد بايد منظر
جامعهاند مسئله ، اعضاي عنوان به موضوع يك تلقي معيار
ميكنند تلقي مساله را موضوعي نخبگان اگر.نخبگاناند يا
پرداخت ، عمومي افكار اقناع به اجتماعي مساله حل براي بايد
مساله ، بهعنوان موضوع درك اجتماعي بستر ايجاد بدون
حتي چه شد نخواهد منجر مساله حل به راهحلي هيچگونه
جامعهواقعيتي اعضاي كه زماني تا كه كرد ادعا ميتوان
يك را آن نميتوان نكنند تلقي معضل يا مساله بهعنوان را
آنچه براي نميتوان حداقل يا و كرد قلمداد اجتماعي مساله
پاسخي نميشود تلقي مساله يك عنوان به آنها براي كه
بهعنوان.(ندارد پاسخي نشده مطرح پرسش).آورد فراهم
بايد نخبگان ، و جامعه ميان مشترك درك ايجاد جهت در گامي
بايد نهايت در فرآيند اين.گفت سخن آنها ميان تعامل از
ارتباطات.شود منجر (نسبي حداقل) همرايي يك ايجاد به
.و سياسي ، اقتصادي ، اعم معناي به) قدرت اليت ميان نهادينه
دريافتهاي ايجاد به عمومي ، حوزه گسترش و مردم و (.
حل براي وفاق ايجاد مساله ، طرح توان و ميشود منجر مشترك
حل به معطوف عملي اقدام براي زمينهسازي نهايت در و آن
تعامل ظرفيت گسترش اساس اين بر.ميآورد فراهم را مساله
از مشابه درك آمدن فراهم به خود جامعه در جمعي گوي گفت و
مورد راهحلهاي شدن فراهم نيز و اجتماعي اوضاع و شرايط
به را موضوعي جامعه كه وضعيتي در.ميكند كمك اجماع
ندارند برداشتي چنين نخبگان ولي كرده تلقي مساله عنوان
اتفاقنظر تا كرد پيشنهاد را راهكار همين ميتوان نيز
ميتوان صورت هر در.شود محقق اجتماعي مختلف سطوح ميان
محقق زمان طي در رايي اتفاق چنين آن در كه شرايطي گفت
پيدايش ديگر سوي از.است "مسالهساز" شرايطي نميشود
سطح در چه و نخبگان نزد چه اجتماعي مساله وجود ذهنيت
ذهنيتي چنين پيدايش شرايط و است توجهي قابل مساله جامعه ،
بر مقدمه" در رابطه ، اين در ماركساست بررسي قابل خود
طرح را مسائلي انسان كه ميدارد اظهار "سياسي اقتصاد نقد
آنها حل مادي مبادي و باشد آنها حل به قادر كه ميكند
.باشد شده فراهم
خوانده اجتماعي مساله آنچه وضعيت تعيين دوم ، منظر از
نوع يا اجتماعي مساله با ما برخورد سطح با مرتبط ميشود ،
.است(ماازجامعه برداشت بهتبعنوع)ماازمسالهاجتماعي درك
از فراتر واقعيت يك مثابه به جامعه كلان ديدگاه در
صرفا عوامل پيامد اجتماعي مساله جامعه ، افراد مجموعه
از.دارند اجتماعي صرفا راهحلهاي لذا و اجتماعياند
است شرايطي حاصل اجتماعي مساله گفت ميتوان ديدگاه اين
به را افراد نميتوان لذا و است فرد كنترل از خارج كه
عبارت به.داد قرار سرزنش مورد كجرويشان يا انحراف سبب
شود ، تلقي مسالهزا و بيمار اجتماعي ساختار اگر ديگر ،
موجد خود اينكه نه گرفتارند مسائل اين چنبره در افراد
معطوف بايد اجتماعي مسائل حل لذا و باشند اجتماعي مساله
.باشد فردي نه و اجتماعي راهحلهاي ارائه به
اجتماعي مساله افراد ، مجموعه مثابه به جامعه ديدگاه در
نظر امعان مورد جامعه اعضاي تكتك با ارتباط در عمدتا
مسائل براي شده ارائه راهحلهاي لذا و ميگيرد قرار
سازنده واحد بهعنوان "فرد" به معطوف عمدتا اجتماعي
مسائل برخوردبا سطح اين در آشكارا.است اجتماع
مساله پيدايش مسئول كه است جامعه نه و فرد اين اجتماعي ،
.ميآيد حساب به اجتماعي
ميشود باعث افراد تعامل حاصل امري عنوان به جامعه تلقي
ميانه ، موضعي اتخاذ با اجتماعي ، مسائل با برخورد در تا
رابطه تا گردد سعي و شود تاكيد اجتماعي گروههاي نقش بر
(2).گيرد قرار جدي توجه مورد جامعه گروه ، فرد ، متقابل
ذهنيت بايد ابتدا اجتماعي مسائل با برخورد در ترتيب بدين
و وفاق ايجاد جهت در و كرد بررسي را جامعه و نخبگان
با برخورد سطح بايد سپس.نمود تلاش آنها ميان اجماع
توجه با.ساخت مشخص را (خرد ميانه ، كلان ، ) اجتماعي مساله
جامعهشناسي در تركيبي ديدگاههاي رشد روبه سيطره به
در ابتدا بايد اجتماعي مسائل راهحل كرد توصيه ميتوان
اجتماعي راهحلي اجتماعي مساله هر" رويكرد كلان ، سطح
برخوردبا به سپس و دهد قرار خود كار سرلوحه را "دارد
(افراد) خرد و (اجتماعي گروههاي) مياني سطوح در مساله
سياسي ، برخورد كه داشت ياد به بايد صورت هر در.بپردازد
خود عمدتا و ندارند كارايي اجتماعي مسائل با...حقوقي
(3).شوند تلقي اجتماعي مساله يك عنوان به بايد
ناخواسته پيامدهاي بهعنوان اجتماعي مسائل تلقي -2
از ناشي نبايد اغلب را اجتماعي مسائل:اجتماعي كنشهاي
مجهولالهويه و معدود افراد آگاهانه كنش يا تعمد ، توطئه ،
از جدا كه است چنان اجتماعي كنش هر ماهيت.كرد قلمداد
و عوارض خود با است اجتماعي كارگزاران مدنظر آنچه
اكثر گاه اينكه البته.دارد نيز ناخواستهاي پيامدهاي
عملكرد و سوءتدبير زاييده خاص جامعهاي اجتماعي مسائل
مختلف جوامع در و است استثنايي موضوعي باشد تصميمگيران
مسائل بايد اقدامات ، و تصميمات بودن بهينه فرض با
.آورد حساب به ناگزير كاركردهاي اكثر از ناشي را اجتماعي
حل كه پذيرفت بايد همچنين شود ، پذيرفته نكته اين اگر
ثابت و كليشهاي برنامه يك با تنها نيز اجتماعي مسائل
كه ميكند ايجاب انساني روابط پيچيدگي.نميگردد محقق
جهت در آمادگي و اجتماعي مسائل پيدايش انتظار در همواره
.باشيم آنها حل
پيدايش مداوم و پيوسته جريان يك با جامعه در ما واقع در
يكسو از پروسه اين قطع كه روبروئيم مسائل حل -مسائل
و نامطلوب ديگر سوي از و (مسائل پيدايش عدم سويه) ناممكن
با ارتباط در.است (مسائل حل از ناتواني سويه) خطرآفرين
پويا جامعه يك در اجتماعي مسائل مستمر پيدايش ناگزيري
كه تمدني هر در":است توجه شايسته دورانت ويل از زير سخن
كهنه عادات و غرايز كه ميرسد دوراني دارد گسترش به روي
و سازمانها و نميگردد سازگار كننده تغيير محركات با
به صدفهاي مانند حيات سرسخت فشار زير در قديم اخلاقيات
(4)".ميگردند خرد فشرده هم
حل براي جامعهشناختي توصيههاي:راهحلها پويايي -3
براي لذامكاناند و زمان تابع بهشدت اجتماعي ، معضلات
-مكاني جوانب بايد اجتماعي مساله هر حل و درك توصيف ،
به آن بر علاوه.گرفت نظر در را آن محدودكننده زماني
اصلاحي برنامه يك ناخواسته عواقب پيشبيني آنكه دليل
ايجاد است ، ناممكن اجتماعي مساله يك حل به معطوف
هر چون همچنين.است ضروري مشكل حل پروسه در انعطافپذيري
اجتماعي كنش و اقدام يك خود اجتماعي مساله حل براي اقدام
ميكند ، تغييراتي دستخوش را اجتماعي محيط -زيست لذا و است
خود تغيير قابليت بايد اجتماعي مسائل حل براي طرحي هر
مساله حل با مرتبط اقدامات از حاصل تغييرات مطابق را
صورتي در اصلاحي اجتماعي برنامه يك نتيجه در.باشد داشته
شرايط سازگاريبا توان كه همنشينميگردد موفقيت با
.باشد دور به جزميت و بودن صلب از و داشته را متغير
كهن افشار جواد
دارد ادامه
:پانوشتها
مسئله"يك همچون خود ميتوانند وضعيتهايي چنين (1)
.شوند تلقي "اجتماعي
كاركردگرايي ، مكاتب برداشت نحوه درباره مطالعه براي (2)
اجتماعي مسئله از و جامعه از نمادين متقابل كنش و تضاد
در "اجتماعي مسائل جامعهشناسي" مقاله:به بنگريد
.ص 6 سال 1379 ، خرداد همشهري ، 21 روزنامه
دارند اجتماعي حل راه اجتماعي مسائل اينكه بر تاكيد (3)
هر"ميكرد اظهار كه دوركيم.است شده پذيرفته اصلي
گوشزد را مهم همين "است اجتماعي علل داراي اجتماعي پديده
ساير در كه داشت بهخاطر بايد بهعلاوه.مينمود
راهحل نيز سياست و اقتصاد جمعيهمچون حيات حوزههاي
طرح حوزه با متناسب يعني سياسي و اقتصادي بايد مسائل
مسائل اينكه به راجع نظري اظهار ديدن برايباشند مشكل
بنگريد دارند (سياسي نه و) اقتصادي حلهاي راه اقتصادي
مورخه31 همشهري روزنامه با طبيبيان دكتر مصاحبه به
مسائل فرهنگي حل ضرورت در همچنين.ص18 مرداد1380 ،
نيازمند فرهنگي مسائل":مينويسد نقيبزاده دكتر فرهنگي ،
در سياسي و نظامي راهحلهاي با و است فرهنگي راهحلهاي
-سياسي جامعهشناسي بر درآمدي) "دارد قرار محض تعارض
اظهاراتي مشاهده براي نهايت در و.(ص 187 -سمت انتشارات
:به بنگريد سياسي مسائل سياسي حل ضرورت به راجع
.و126 صص 123 -بشيريه حسين -سياسي جامعهشناسي
چاپ ;زرياب عباس ترجمه فلسفه ، لذات ;دورانت ويل (4)
.تقديمنامه ;1377;يازدهم
|