(ع)علي نظرامام سنجشوپژوهشاز معيارهاي
واقعگراييواستدلالمنطقي(پاياني بخش )
را واقعي دلايل است ، حكمت اساس و اصل بودن ، حقيقت ملازم"
و سازيد مسلح و مجهز منطق و برهان با را خود و گيريد فرا
(18)".بپرهيزيد كاري مغلطه و شبهه از
چنين روايت اين درباره طباطبايي علامه استاد شادروان
روش نحوهاتخاذ به سخنانش اين در (ع)علي" نوشتهاند ،
است عبارت آن و ميكند اشاره حقايق به رسيدن براي علمي
رجال اجماع و اتفاق به آن در كه برهان و استدلال روش از
اعتماد علما نزد آن شهرت و بودن مسلم يا و برقولي
را آن اينكهمردم از اعم.است حقيقت حقيقت ، پس.نميشود
(19)".باشند آن منكر يا بشناسند
آزمايش و تجربه
محك انسان ، براي علمي شناخت راه مطمئنترين و نزديكترين
علوم به منحصر مسئله اين.است امور آزمايش امكان و تجربه
اجتماعي ، مسايل از قلمروهايي در و نبوده حسي و تجربي
اگر" ميفرمايند (ع)امام.است صادق نيز...و ديني
در (20)".ميماند پنهان راهها نبود ، تجربهها و آزمايشها
را انسان تجربيات از برآمده دانش ايشان نيز ديگري روايت
:ميفرمايند و كرده قلمداد آن پرورش و خرد اعتلاي موجب
افزايش تجربه و علم با كه است طبيعي استعداد عقل"
امكاني تجربه ، (ع) امام نظر از (21)".مييابد
به و است آدمي شناخت و عقل تغذيه براي پايانناپذير
خواهد قرار عقلي گسترش مسير در دائما آدمي آن وسيله
(22)"...نميپذيرد پايان تجربه" زيرا گرفت ،
بلاغت و نقد
نظر از را آنها ارزيابي و ادبي آثار تحليل و تجزيه نقد ، "
عباسي عصر در صورت بدين نقد واژه بار نخستينگويند فني
معني چند به واژه اين آن ، از قبل ولي شد ، برده كار به
و نكوهش معني به جمله آن از گرفته ، قرار استفاده مورد
و درهم ساختن جدا هنگام به صرافان نزد و كردن بدگويي
و ذوق با محققان.است رفته كار به تقلبي از اصلي دينار
بدي ، نيكويي ، سنجش در را واژه اين داشتند كه ادبي قريحه
(23)".بردهاند كار به ادبي آثار نازيبايي و زيبايي
را متون بررسي و نقد آنكه با عربي ادب نقد تاريخنگاران
نقدهاي و بلاغت علوم عنوان تحت) مضبوط علم يك صورت به
ميگردانند باز قمري هجري دوم قرن به (...و متون ضمني
ادب پيدايي به ميبايد را آن پيدايش كه معتقدند اما
براي معيارهايي اين بنابر.بازگرداند جاهلي عهد در منظوم
وگرنه ميداشته ، وجود بايد سست اشعار از سره شعر سنجش
اين.نميگرديد حفظ عهد آن اول درجه ادبي آثار از بسياري
نثرهاي و سخنوري خاصه نثر ، در بعدا البته موضوع
داشت عربان ميان در زيادي كاربرد كه حماسي و خطابهاي
كه بود شناختي ادب معيارهاي همين واسطه بهنمود رخ نيز
و ياران حافظه در نگيني همچون (ع)علي امام سخن
در رضي شريف دست به و شد ماندگار همروزگارانش
(ع)امام آثار ساير و اثر اين.گرديد جاودان "نهجالبلاغه"
واجد بود ، بيهمانندي ادبي متن خود آنكه بر علاوه
نيز متون نقد و درك و فهم براي نكتههايي و سنجيدارها
نمانده مخفي عربي ادب تاريخ محققان نظر از امر اين.بود
اهميت عرب ، ادبيات تسنن اهل تاريخنگار عبدالجليل مثلا و
:عربياينگونهدريافتهاست رادرروندتحولادب(ع)آثارامام
عليهالسلام علي به كه ادبي آثار مجموعه در است شايسته"
را بزرگمرد اين.كنيم نظر بيشتري دقت با است ، منسوب
از حال عين در و است پرابهام چهرهاي و غريب سرگذشتي
ديواني بر علاوه.است برخوردار دين و ادب در عظيم شهرتي
نسبت وي به منثور متون انبوهي مظنون ، سخت و پرحجم
حكمتآميز ، سخنان خطب ، بر است شامل كه ميدهند
شناخت در نظريه شناسي ، فرجام باب در مواعظي ضربالامثال ،
دستور باره در اشاراتي حتي و عرفاني اخلاق اسلام ، مكتب
(24)"...تازي زبان
يا نحو علم پيدايش درباره عبدالجليل براين ، افزون
روايات":ميگويد تازيان زباني مطالعات هسته بنيانگذاري
پيامبر داماد ،(ع)علي امام حضرت به را نحو اختراع تازي ،
مواد نخستين كه بود او گويند.ميدهد نسبت (ص)اكرم
پس آن از كه "نحو" كلمه و فرمود تعليم را دستوري مطالعات
نيز.شد ابداع او توسط گرديد ، اطلاق علوم از رشته براين
متوفي) دولي ابوالاسود او شاگرد شناس ، نحو نخستين گويند
(25)".بود (هجري سال 48 به
نقد معيارهاي
با است قايل مكتوب دانش و نوشتار براي (ع)امام كه ارزشي
در حضرت آن.ميباشد مقايسه قابل ديگري نمونه كمتر
و نوشتار و دانش و خرد رابطه به مكرر و مختلف بيانهاي
اشاره بشر معرفت تكاملي روند در يك هر ارزش و جايگاه
عنوان به متن ، و نوشتار ترتيب ، بدين (26).فرمودهاند
شايان بشر ، پژوهشي و فكري فعاليت ماندگار و نهايي ماحصل
فراتر با اماماست بسيار ارزشهاي واجد و بررسي و تامل
متن معنايي دايره آن ، معناي و موضوع و متن سطح از رفتن
و ميگردانند باز آن سرچشمههاي ژرفترين به را
در نكته اين (27) ".است نيت نشانگر نوشتار":ميفرمايند
اشارتي اما آيد ، نظر به ساده و بديهي شايد اول وهله
.ميشود محسوب متن با برخورد در پيچيده و ظريف بسيار
حقيقت در متن ، يك ظهور در انگيزهها بدويترين جستوجوي
آن موجوديت لايههاي آخرين تا آن بازشناسي و شكافي كالبد
امام از پايه ، اين تا "متن درك" اعتلايميشود محسوب
برترين بركرسي كه امام مرتبه زيرا نيست ، عجيب البته علي
محض عقل همچون ديگران ميان در و نشسته حكمت درجات
!دهد رضا اين جز چيزي به نميتواند ميدرخشد ،
نيازمند دو هر متون ، بازفهمي و نقد حال عين در و آفرينش
اين بدون.است نوشتار موضوع از وافي و مشترك شناختي
.ميشود متوقف متن يابنده گسترش و آفريننده حركت شناخت ،
آن از آنچه درباره":كه ميفرمايد توصيه اكيدا (ع) امام
آنچه از":ديگر سخن به و (28) "مگوي سخن نداري شناختي
در وظيفهاي كه هنگامي و مياور ميان به حرفي نميداني
(29)".مگشاي سخن به لب نداري گفتن سخن
محدوديت قبول ميشود ، استنباط بياناتي چنين از آنچه
واقعنگرانه نكتههاي از يكي.است انسان معرفت و شناخت
ارزش ميشود ، تكرار (ع)امام بيانات در متنوعي صور به كه
نخستين.نادانستههاست جهان به نسبت انسان آگاهي اهميت و
و ندانستن به آدمي اعتراف جهان ، اين به ورود براي پله
.است حقايق و علوم و پديدهها به نسبت معرفتي محدوديتهاي
منتهاي شود ، علم تمام به رسيدن مدعي آنكه" بنابراين
(30)".است ساخته آشكار را خود ناداني
(ع)امام كه است لازم نكته اين ذكر اصلي ، بحث طرح از قبل
شيوه او كلام.بود بيهمتا و يگانه اديبي و سخنور خود
محسوب عربي ادب در اخير هزاره يك از بيش طول در بلاغت
بركت به مسلما برجستهاي و والا جايگاه چنين.ميشود
آمده پديد عربي ادب و زبان دقايق امامبر اطلاع و اشراف
اول درجه آثار با را ايشان مدت طولاني ممارست بيشك و
نشان فرهنگ اين در موجود امثال و نثر و شعر از اعم ادبي ،
قرآن با ديگري كس هر از بيش امام اين ، از بالاترميدهد
كلام آهنگ به را آن وحي ، نزول ابتداي از و بوده مانوس
و مفسر بزرگترين او.است درمييافته و ميشنيده (ص)رسول
عاليترين اين با انس بركت به و بود ربوبي كلام ضابط
با.يافت دست ادب قله اوج به بلاغت ، و فصاحت معيار
تثبيت كاهش و بيافزايش الهي آيات ايزدي ، مرد آن تلاشهاي
وسعت بر عباس ، ابن همچون افرادي مكرر تاكيدات.گرديد
گواهي ايشان تفسير عميق شيوه و قرآن از امام دانايي
پيش خلفاي همچنين -معتبر عالمان اجماع قول بنابر.ميدهد
از ديگري سطح هيچ با (ع)علي فهم و درك -امام از
كه است حالي در اين و نيست مقايسه قابل قرآن دريافتهاي
اين با و بود متقدم مفسران اعاظم از خود عباس ، ابن مثلا
.بود نميتوانست بيش شاگردي (ع)علي برابر در مرتبه ،
و ميسروده نيز شعر (ع)امام كه است مسلم اين بر علاوه
اگر اشعار اين از برخياست موجود ايشان به منسوب ديواني
ديگر بخشي اما است ، ايشان به منسوب و امام سخن مضمون
آنها اصالت در نبايد و بوده ايشان سرودههاي از قطعا
نقاد و سنج سخن و سخنور خود" (ع) امام.داشت روا ترديد
امام داوري نيز و نهجالبلاغه در سخن اوج.است بوده شعر
بر خود جاهلي ، نامدار شاعر امروالقيس شعر برتري درباره
(31) ".است گواه سخن اين
(ع)امام كلي نظريه اجمال عنوان به ميتوان را نكات اين
و پديدهها با انسان عقلاني برخورد و معرفت كيفيت درباره
و بسيط پايههاي همين بر.گرفت نظر در جهان مسائل
(ع)امام فرمودههاي برخي به توجه با و واقعگرايانه
نوشتارها و متون درباره را ايشان داوري معايير ميتوانيم
سرفصلي مثابه به را معيارها اين از يك هر و كنيم ذكر
.بهكارگيريم متون نقدوتحليل برايانديشهبيشترپيرامون
تامل و فهم واسطه به متن در درنگ
.نميدانند صحيح را متن با يكباره و سطحي برخورد (ع)امام
ميبايد آن ، خواننده چه و متن نويسنده چه ايشان ، نظر از
به نوشته و متن حقايق در رسوب براي را خود تلاش نهايت
لحاظ به خواندن يا نوشتن صورت اين غير در.گيرند كار
معنا و عمق از و داشت نخواهد ديگر كارهاي با تفاوتي كيفي
.بود خواهد بيبهره
عقل رسوخ و وزانت افزايش به بدينگونه را نويسنده امام ،
از پيش نگاشتي ، مكتوبي هرگاه":ميكند ترغيب مكتوباتش در
برخرد كه زيرا بنگر ، آن بر دوباره مهرزني ، آن بر آنكه
(32)".ميزني مهر خود
.است امكانپذير متن در خردورزي و تدبر با دانش ، پيدايش
بخش "گزارشگر خرد" و "ژرفنگر خرد" نوع دو به را خرد امام
و اخبار در كه ميداند كساني را راستين دانشمندان و كرده
با آن در بشنويد ، خبري چون".ميكنند ژرفنگري نوشتهها
گزارشگران كه گزارشگر ، خرد با نه كنيد ، تعقل ژرفنگر خرد
برخوردي چنين (33)".اندك آن در ژرفنگران و فراوانند دانش
(ع)امام نظر از "فهم" و ميشود متن "فهم" موجب معرفت ، با
آن با فهم كه دانشي باشيد ، آگاه..." تدبر ، با است ملازم
(34)"...ندارد خيري بيتدبر خواندن هلا ندارد ، خيري نيست ،
كه علمي از مقصود":گويد روايت اين شرح در صدرالمتالهين
و تقليدي علم نخست:است علم دو از يكي نباشد ادراك آن در
محكمي دليل از و نشده قائم برهان برآن كه است گماني يا
زيرا.است حكايات و نقلي علوم دوم و است نيامده حاصل نيز
نقل و دارند حافظه در را اخبار و داستانها كه آنان
.برند گمان خود به كه بسا چه روايات ، و حديث كنندگان
از اصولا تدبر بدون قاري و ادراك و تفهم بدون عالم پس
خالي است نفاق نوع دو از بدترين كه علمي نفاق نوعي
(35) "...نميباشد
بيحاصل مطالب نگارش از اجتناب
اعتقادي حضرت آن كه ميدهد نشان(ع)امام فرمايشات بررسي
بهتر عبارت به.دارند نگارش و دانش ماحصل و نتيجه به تام
.ميشمارند معتبر تعهد مرتبه در را معرفتي هر و نوشتار هر
را نوشتهاش كه است كسي مردم نادانترين" امام ، نظر از
(36)".كند پر ياوه مطالب از
و نغزنويسي ميشود ، عايد كه نتيجهاي موضع ، اين از
ميآيد پديد هنگامي "ياوه" زيرا.است معاني به پرداختن
كه است براين تصور را بسياري و رسد پايان به "معني" كه
امام ، .شد خواهد تمام نيز كلام اعتبار معني ، پايان در
كارگزارانش به خطاب و ميكند نفي را كلامي چنين ارزش
:مينويسد
سازيد ، كم را سطرها بين فاصله كنيد ، نازك را قلمهايتان"
(37)"...بپردازيد راواگذاريد ، ، بهمعاني بهمن زيادهگويي
متفاوت و موافق آراء در مطالعه
زمينهاي هر در گوناگون آراء از اطلاع كه معتقدند امام
در باشد ، بيخبر مختلف آراء از آنكه".راهگشاست
دريافت و درك ديگر نوع همچنين (38)".درماند چارهجوييها
و پيشينه دريافت و مطالعه را ، امور شدن مشتبه هنگام در
درك درباره كه است كلي رهنمودي اين و ميدانند امور غايت
و برهم و هم در چون را امور و كارها":راهگشاست نيز متون
.(39)".سنجيد توان آن آغاز با را يك هر پايان شود ، مشتبه
رضوي مسعود
:پانوشتها
اثر الهي ، وفلسفه علي از نقل ص 406 ، العقول ، تحف -18
طباطبايي علامه
رسائلعلامه مجموعه در مندرج الهي ، فلسفه و علي -19
ص 218 اسلامي ، فرهنگ نشر دفتر طباطبايي ،
ص 135 همان ، الحيات ، -20
ص 40 غررالحكم ، -21
ص 16 همان ، -22
ص 13 اميركبير ، ضميري ، ضيف ، ترجمه شوقي ادبي ، نقد -23
دكتر ترجمه عبدالجليل ، .م.ج عرب ، ادبيات تاريخ -24
ص 96 آذرتاشآذرنوش ، اميركبير
ص 140 همان ، -25
همشهري ، ،(ع)علي كلام در دانشوري و حكمت:مقاله به رك -26
ص 6 و 871 ، شمارههاي 870
غررالحكم ، ص 33 -27
ص 332 همان ، -28
ص 10 فيضالاسلام ، نهجالبلاغه -29
ص 300 غررالحكم ، -30
اسوه ، ص 8 ، مقدمهدكتر ، انتشارات(ع)علي امام ديوان -31
امامي ابوالقاسم
ص 29 غررالحكم ، -32
ص 1130 فيضالاسلام ، نهجالبلاغه -33
كافي ، ترجمهآيتاللهكمرهاي ، انتشاراتاسوه ، ص 101 اصول-34
ص 123 ج 2 ، خواجوي ، ترجمه ملاصدرا ، كافي ، اصول شرح -35
ميرزاحسين حاج المسائل ، مستنبط و الوسائل مستدرك -36
ص 322 ج 11 ، موسسهآلالبيت ، نوري ،
ص 105 ج 41 ، ،..بحارالانوار -37
ص 267 ;غررالحكم -38
ص 1118 الاسلام ، فيض نهجالبلاغه -39
|