انساني درجامعههاي ذهني الگوهاي
برول لوي "ابتدايي ذهنيت" كتاب
درباره برول لوي لوسين انسانشناختي ديدگاههاي به نگاهي
انساني جامعههاي فرهنگي و ذهني الگوهاي تحول
جامعهها ، تحول چگونگي بررسي در فرهنگي انسانشناسان;اشاره
جامعههاي آيا ;اينكه قبيل از پرسشهايي با همواره
ميكنند؟ پيروي فرهنگي و ذهني خاص الگوي يك از انساني
ميگذرد؟ مشخص سير خط يك از جامعهها همه تحول آيا
معنايي چه خاص جامعه يك تاريخي فراگرد در اصولاپيشرفت
پيشرفت ميزان لحاظ از را جامعهها ميتوان آيا دارد؟
درباره ارزشداوري با آيا صورت اين در كرد؟ درجهبندي
ديدگاهي چنين آيا نيستيم؟ روبهرو آنها فرهنگي دادههاي
...و نميرسد؟ "تاريخ پايان" ايده به
فرانسه ، مكتب در بويژه فرهنگي انسانشناسان ميان از
درخوري پاسخ پرسشها اين به تا كوشيد "برول لوي لوسين"
جامعههاي در ذهني الگوهاي كه بود معتقد لويبرول.دهد
است ممكن اگرچه كاركرد ، و ساختار نوع نظر از انساني
اين از.متفاوتند هم با باشند ، داشته مشتركي خاستگاههاي
ذهني ساختار نظر از جامعه نوع دو ميان جدايي به قائل رو
و منطقگريز و پيشامنطقي ذهنيت داراي جامعههاي -بود1
وي رو اين از.علمي و منطقي ذهنيت داراي جامعههاي -2
متحول دوم الگوي به جامعهها همه سرانجام كه بود معتقد
چالشهاي با برول لوي ديدگاههاي امروزه اگرچه.گشت خواهند
متهم را او و شده روبهرو فرهنگي نوين انسانشناسي در جدي
اروپامداري ذهنيت الگوي از پيروي و تاريخگرايي به
مطلب وي ، انديشههاي تاثير و اهميت لحاظ امابه كردهاند ،
نوشته "فرهنگ و انديشه زبان ، " كتاب از استفاده با كه زير
گرامي خوانندگان شما نظر به است ، شده نگاشته موقن يدالله
.ميرسد
انديشه و فرهنگ گروه
فراگردهاي مورد در بيشماري مردمشناسان و انسانشناسان
عقب و نيافته رشد اقوام" يا "ابتدايي انسانهاي" ذهني
عمل به پژوهشهايي تطبيقي روش از استفاده با "مانده
بررسي پديدارهاي ميان در مدارك ، افزايش با.آوردهاند
سرعت همان به و ميشد آشكار همنوايي نوعي پيش از بيش شده
در جهان چهارگوشه در يا ميشدند كشف نيافته رشد اقوام كه
كه ميشد مشاهده ميگرفت ، صورت جامعتري مطالعه موردشان
در فوقالعاده شباهت بر علاوه جهان دوسوي يافتههاي
نمادها ، همان و دارد ، وجود كامل مطابقت جزئيات ريزترين
و زايش با دررابطه رسوم و اعتقادات همان و جادويي مراسم
.ميشوند مشاهده اسطورهها همان و مرگ
ميان تاارتباط ميكوشد همواره انگليسي انسانشناسي مكتب
دهد نشان "متمدن انسان" ذهنيت با را "وحشي انسان" ذهنيت
پيشروي از را آنان تبيين همين و كند تبيين را آن و
كه ميدانستند بديهي را موضوع اين آنان.است بازداشته
اين و كرده تبيين شيوه يك به فقط ميتوان را واقع امور
جمعي (تصورات) بازنماييهاي كه بود اين از عبارت شيوه
عاليتر كاركردهاي از (وحشي انسانهاي) بررسي مورد گروههاي
به آنها ارجاعشدهاند ناشي ما خود ذهن مانند ذهني ،
حد اين كه) متفاوتاند حدي تا ما ذهنيت با كه ذهنيتي
بودن يكسان مكتب اين.نرسيد آنان ذهن به (شود تعيين بايد
اصل يك منزله به زمانها و مكانها همه در را انسان ذهن
از و است پذيرفته متعارف اصلي منزله به حتي يا موضوعه
.نيست آن آشكار بيان به نيازي كه است بديهي چنان آنان نظر
ما ذهن با متفاوت ابتدايي اقوام ذهن كه ميگويند آنها
با كه كاركردها ، اين كه يافت را شيوهاي بايد فقط نيست ،
و ذهني تصورات اين توانستهاند است ، يكسان ما ذهن كاركرد
عمومي فرضيه اينجا در و كنند ايجاد را آنها ميان روابط
انگليسي انسانشناسي مكتب كه (ميسم آني) "انگاري جاندار"
را پياپي مرحله دو فرضيه اين.ميشود مطرح است آن هوادار
مناظري از "ابتدايي انسان" نخست مرحله در:ميكند تبيين
.ميشود برانگيخته و شگفتزده ميبيند خود روياهاي در كه
آنها با و ميبيند را غايب اشخاص و مردگان رويا در او
سخنان به و ميكند لمسشان ميجنگد ، ميكند ، گفتوگو
معتقد بازنماييها اين عيني واقعيت به و ميدهد گوش آنان
غايب اشخاص يا مردگان مانند نيز را خود درنتيجهميشود
بالفعل وجود كه ميپذيرد و ميپندارد دوگانه سرشتي داراي
ميتواند كه است روحي هم و است آگاه و زنده شخصي هم او
"ابتدايي انسانهاي" ميان در باور اين.شود جدا او از
فريبي خود همان معرض در آنان همه زيرا است ، جهانگير
.ميشود ناشي آن از اعتقاد اين كه دارند قرار روانشناختي
پديدارهاي تبيين براي "ابتدايي انسانهاي" دوم مرحله در
علتي دادن نسبت و ميگذارند تاثير حواسشان بر كه طبيعي
و رويا از را خود شده استنتاج تبيين پديدارها ، اين براي
آنها.ميدهند تعميم را آن و ميبرند كار به وهمهايشان
"ارواح" طبيعي رويدادهاي همه پس در و هستي شكلهاي همه در
با معتقدند كه ميكنند تصور را "غاياتي" و "اشباح" و
كردهاند تجربه جانوران و اطرافيانشان و خود آنچه
انجام كه است آساني و ساده منطقي فراگرد اين.مشابهاند
روانشناختي توهم اندازه به "ابتدايي انسان" ذهن براي آن
اجتنابناپذير و لازم خود خودي به دارد قرار معرضش در كه
.است
انديشيدن در تلاش بدون "ابتدايي انسان" ترتيب اين به
براي كه ذهني فراگردهاي تاثير براثر صرفا و خردمندانه
فلسفه اينميپرورد را خود فلسفه است ، يكي انسانها همه
.است كودكانه و خام بيشك
بازنماييهاي و اسطورهها انگليسي انسانشناسي مكتب نظر از
روانهاي ارواح ، به اعتقاد نظير و (توتميسم مانند) جمعي
نتيجه همدلانه جادوي به اعتقاد و كالبد از خارج و جدا
مكتب اعتقاد به.است "انسان ذهن" ساختار ضروري
نيافته رشد اقوام ذهن در فراگرد اين انگليسي انسانشناسان
اصل اين درباره شكي اگر.است يكي اروپايي ذهن در و
كه نيز انگاري جاندار فرضيه باشد ، داشته وجود متعارف
وجه هيچ به و ميگيرد قرار شك معرض در است متكي برآن
.رود بكار برهان و دليل منزله به نميتواند
تعداد ميان در شعائري اعمال و اعتقادات نمادها ، وجود
ميبرند سر به يكديگر از دور بسيار كه اقوام از زيادي
شمار به شده محقق يكديگرند مشابه نوع لحاظ از اما
را مشابه تصورات اين كه فراگردهايي نتيجه در و ميروند
تكرار دقيقا كه تشابهايي چنين و يكسانند ميكنند ايجاد
كه هنگامي اما.باشند اتفاقي صرفا نميتوانند ميشوند
كار به موضوع اين اثبات براي شده واقعيتهايگردآوري اين
يا) انگاري جاندار به اعتقاد در تصورات اين منشا كه روند
ذهن خودنخستينواكنش كه است ، (خودانگيخته طبيعي فلسفه
معتبر اندازه همان به ديگر است ، تجربه درخواست به انسان
اين به شعائريكه عمل يا باور تبيينهر بيشك.نيستند
فراگرد اين و است تبيينيمحتمل فقط ميآيد ، دست به طريق
.است وگمان حدس بر مبتني فقط ذهني
به ما اگر كه انگليسيميگويند انسانشناسي مكتب اعضاي
را اعتقاداتآنها چگونه بوديم "ابتدايي انسانهاي" جاي
ميداديم؟ انجام آنان مشابه اعمالي يا ميكرديم ، پيدا
فراگردهاي كه ميپندارند موضوعهرامسلم اصل اين آنها
ذهن فراگردهاي دقيقاهمانند"ابتدايي انسانهاي" ذهن
است ، زيرااز خطرناك بسيار موضوعه اصل اين اما.آنهاست
را موضوعه اصل اين آنها تاي پنج تنها شايد مورد صد ميان
علت بايد كه پديدارهايي ديگر سوي ازكنند تاييد
اعمال و اعتقادات نمادها ، مانند تبيينشوند وجوديشان
آيا بنابراين.اجتماعياند پديدارهاي آشكارا همه شعائري
جاندار نظريه اما نيستند؟ جمعي "بازنماييهاي" آنها
اصل آن با و ميگيرد قرار ترديد مورد اينجا در انگاري
هم زيرا ;ميشود متزلزل نيز است آن اساس كه موضوعهاي
فقط موضوعهنامبرده اصل هم و انگاري جاندار نظريه
كه صورتي در.ميگيرند نظر در را فرد ذهن فراگردهاي
پديدارهاياجتماعياند نمادها مانند جمعي بازنماييهاي
(ميدهند توضيح را نمادها وجودي جمعيعلت بازنماييهاي)
قوانين ايندارند را خود قوانين اجتماعي پديدارهاي و
.نمود آشكار فرد منزله به فرد تحليل با نميتوان هرگز را
طريق از تبيينبازنماييهايجمعي در كه تلاشي نتيجه در
مانند) ميشود مشاهده فرد در كه ذهني عمليات كاركرد
به (غيره و عليت نظريه سادهلوحانه كاربرد تداعيمعاني ،
.است شكست محكومبه پيشاپيش آيد ، عمل
كه فردي ذهن الگوي از باشدكه داشته وجود آن به شايداميد
.شود علمي استفاده باشد تجربهاي هرگونه فاقد ميشود تصور
و او درون كه طبيعياست پديدارهاي بازنماي چنينذهني
فاقد مطلقا فرديكه الگوي اما.ميدهند پيرامونشروي
تصور كه است خيالي قدر همان باشد ، تجربهاي هرگونه
نيست درك قابل الگويي چنين اجتماعي ، حيات از پيش انساني
از بيش چيزي و نيست اثبات نادرستياشقابل يا ودرستي
.نيست دلخواه فرضيه
به خود اصلي يافتههاي را بازنماييهايجمعي اگر اما
كه بپنداريم منزلهواقعيتي به را آن آوريمو شمار
قطعا صورت آن در گيرد ، قرار علمي بررسي مورد ميتواند
وچنين داشت نخواهيم فريبنده و محتمل"تبيينهايي"
نخواهند انگليسي مكتب "تبيينهاي" سادگي به تبيينهايي
براي كه شد خواهيم رويارو پيچيدهاي مسائل با بود ، بلكه
راه و داشت نخواهيم اختيار در كافي يافتههاي آنها حل
اميد اين اما.بود خواهند فرضي غالبا حلهايپيشنهادي
بهتدريج جمعي بازنماييهاي مطالعه با كه دارد وجود
تفسير و يافته دست آنها بر حاكم قوانين بهشناخت
ذهنيت حتي و " ابتدايي اقوام"ازذهنيت درستتري
.آوريم دست به خودمان
نيافته رشد اقوام جمعي بررسيبازنماييهاي با
اشغال را طبيعت كل كه ارواحي به اعتقاد كه درمييابيم
اين با ارتباط در كه شعائريميشود اعمال موجب كردهاند
براي ابتدايي انسان ذهن كنجكاوي نتيجه و است ارواح
اعمال اسطورهها ، كه نظرنميآيد به.نيستند جستجويعلل
تبيين براي تمايل از جادو و زرع و كشت به شعائريمربوط
پاسخاقوام بلكه باشند ، گرفته سرچشمه (پديدارها) عقلاني
و عظيمند و عميق كه جمعياند واحساسات نيازها به ابتدايي
با تبيين براي چنينميلي البته.دارند تحميلي نيرويي
نيز اكنون هم وشايد ميكند بروز گروهاجتماعي هر رشد
باشد ، شده ظاهر اقوامي چنين ذهني كاركرد در آن از اندكي
هدايتكننده كنترلهاي از يكي آوردن شمار مسلمابه اما
بازنماييهاي منشا منزله به ابتدايي اقوام كاركردذهن
.واقعيتاست طبيعيمسلمابرخلاف باپديدارهاي مرتبط جمعي
تبييني چنين انگليسيبا انسانشناسي مكتب اينكه علت
اعتقاداتدر ميكننداين فرض كه است اين ميشود ، خرسند
واحساس انديشه لحاظ از دارندكه وجود افرادي ذهن
اين جمعي سرشت كه اماهمين.آنانند خود دقيقامانند
آشكار تبيين اين بگيريمنارسايي نظر در را بازنماييها
فردتحميل بر را اندخود جمعي چون بازنماييها.ميشود
را آنها آنكه نه دارد ايمان آنها به فرد يعني;ميكنند
است ، اين جمعي بازنماييهاي قانون.بداند خود ذهن آفريده
بر بازنماييها سلطه باشند ، عقبماندتر اقوام چه هر كه
"ابتدايي انسان" ذهن بنابراين.است شديدتر واعضايش جامعه
را"چرا" و "چگونه" مانند پرسشهايي ميتواند دشوار
دارند غلبه فرد بر كه جمعي بازنماييهاي تجمع.كند مطرح
را تصورش حتي كه ميانگيزاند بر عظيمي احساس چنان او در
تفكرآرامي با دشواري برانگيختيبه اين.كرد نميتوان
.است سازگار پديدارهاست علل بررسي لازمه كه
يكديگر به نسبت كه مجموعهايهستند اجتماعي پديدارهاي
.دارند قرار رابطهمتقابل ودر انسجامند داراي
رسومخود ، و نمادها با جامعهاي نوع هر بنابراين
با ذهنيتهايمختلف.دارد را خاصخود ضرورتاذهنيت
خود بهعلاوه متناسبندو مختلف گونههاياجتماعي
.اند جمعي بازنماييهاي از معيني جنبه رسوم ، و نمادها
بنابراين.ميبخشند عينيت بازنماييها به فقط آنها گويا
جامعههاي مختلف گونههاي تطبيقي مطالعه كه درمييابيم
نيز و مطالعهتطبيقيبازنماييهايجمعي با انساني
ديگر سوي از.ميشود مرتبط بازنماييها اين ميان پيوندهاي
.دارند سلطه خود خاص جامعه بر بازنماييها همين
انتقال كه سنتها و مانندسخنگويي خصوصياتي شيوه همين به
همه ميان در ميمانند ، باقي كه ونمادها مييابند
طريق از انساني ومجتمعهاي است مشترك انساني مجتمعهاي
.ميشوند متمايز جانوران جهان از آنها
متجانسي اساس جا همه انسان ذهن عاليتر عمليات بنابراين
خود ساختار در است ممكن كه ارگانيسمهاي مانند اما.دارند
عملياتعاليترذهن باشند ، داشته عميقي تفاوتهاي
.دارند اساسي تفاوتهاي نيز مجتمعهايمختلف در انسانها
مردود را ساختهاي پيش از الگوي نوع هر بايد بنابراين
گوناگون جوامع در را انسانها ذهني عمليات كه دانست
.ميدهد تقليل يكسان بهگونهاي
معتقد كه كنيم پيشداورييآزاد از را خود ذهن نخست بايد
جمعي وبازنماييهاي عام بهطور جمعي بازنماييهاي است
پيروي روانشناسي قوانين از خاص ، طور به نيافته رشد اقوام
ويژه قوانين ابتدايي انسانهاي جمعي بازنماييهاي.ميكنند
انسان" مطالعه با نميتوان را قوانين اين و دارند را خود
مطالعه با برعكسكرد كشف "سفيدپوست و متمدن يافته ، رشد
ميان پيوندهاي و غيرمتمدن افراد جمعي بازنماييهاي
ما ، منطقي اصول مقولاتو تكوين بر كه آنهاست بازنماييهاي
.ميشود افكنده پرتوي بيترديد
انسانشناسان پژوهشهاي دسترسيبه عدم صورت در شك بدون
توسط كه اطلاعاتي بويژه مختلف ، كشورهاي ومردمشناسان
اين حل به اميدي است شده فراهم فرانسوي جامعهشناسي مكتب
.نداشت وجود عملي قالب در حل براي آن طرح حتي يا مسالهو
و جمعي بسياريبازنماييهاي از مكتبفرانسوي تحليل
مقدس ، آنچه درمورد گروهي تصورات مانند آنها مهمترين بويژه
راه كه دستاوردياست يگانه هستند ، جادو و توتم مانا ،
در بازنماييها اين سيستماتيككردن و هماهنگ براي را
برول لوي لوسين.است كرده هموار ابتدايي انسانهاي ميان
نشان توانست آنان براساسپژوهشهاي آمده دست به نتايج با
فراگردهاي بر "ابتدايي انسانهاي" ذهني فراگردهاي دهدكه
داده نسبت وي خود نوع از انسانهايي معمولابه كه ذهني
را جايي است توانسته بودكه اومعتقد.نيستند منطبق ميشود
عموميترين و كند كشف دارد قرار دو آن ميان تفاوت كه
.بيابد را ابتدايي ذهنيت مختص قوانين
كه ابتدايي اقوام ذهنيت بررسي در كه است معتقد برول لوي
مردم ذهنيت با را آن است بهتر است ، مبهم بسيار موضوعي
نظر به متمايز چنين كه (اروپائيان يعني)كنند مقايسه خود
آثار در جامعهشان خاص ذهنيت كه ميگويد او.ميرسد
حد به جديد و قديم روانشناسان و منطقدانان فيلسوفان ،
تحليل كه زد حدس نميتوان البته شدهاند ، تعريف كافي
كه نتايجي در را تعديلاتي چه آينده در جامعهشناختي
بنابراين.آورد خواهد وجود به آمدهاند دست به تاكنون
از ذهني فراگردهاي مطالعه برول لوي پژوهشهاي واقعي موضوع
.است ابتدايي اقوام جمعي بازنماييهاي طريق
دارد ادامه
|