|
|
معنوي مثنوي بر فقه تاثير
پرداخته بدان كمتر تاكنون كه جالبي ازموضوعات يكي:اشاره در فقه و حقوق تاثير ;است طرفه و نو خود نوبه به و شده گوناگوني موارد تاثير زيرا.است شعر بويژه فارسي ادبيات توسط فارسي ادب و شعر در...و قرآن ، فلسفه عرفان ، همچون گرفته ، قرار بحث مورد مبسوطي طور به ومحققان دانشمندان و شده نگاشته آنها پيرامون مشبعي رسالههاي و مقالات در البته كه -ميشود افزوده آن دامنه بر هم روزبهروز حقوق تاثير موضوع اما -است ارزشمند و لازم كاري خود جاي و گرفته قرار بحث مورد اندك بسيار پارسي ادب بر فقه و علل شايد اين و ;است كرده برخورد بدان كمتر نگارنده پرداخته بدان ديگري جاي در بايد كه باشد داشته مختلفي .شود دانايان و حكيمان پارسيگوي ، عارفان و شاعران ميان در تاريخ در را والايي مقام يك هر كه ميشوند يافت بسياري سنايي ، فردوسي ، ;دادهاند اختصاص خود به سرزمين اين ادب از ديگر اديب و شاعر دهها و نظامي ناصرخسرو ، سعدي ، حافظ ، آنان وامدار ما ملت پربار ادبيات كه هستند بزرگمرداني رومي بلخي جلالالدين مولانا ميان ، اين در اما.است اين فكري تراوشات كه معنوي مثنوي.داراست را ديگر مكانتي و معنوي علمي ، قدرت بيانگر تنهايي به است خويش عصر نابغه و چيرگي با آن در كه ايرانياست عالم و عارف اين ادبي و معرفت از دريايي -نيست هركسي مقدور كه -خاصي توانايي بزرگي مفسران و شارحان -است كرده عرضه بشريت به را دانش طور به و نگاشتهاند تفسير و شرح جاودانه اثر اين بر عرفان ، همچون بشري گوناگون معارف تاثيرات نيز جداگانه علومي تاثير نيز و ;مثنوي بر تجربي علوم و تاريخ فلسفه ، قرار بحث مورد را آن بر قرآن و حديث همچون مذهبي .دادهاند مثنوي بر حقوق و فقه تاثير به ميشود ارائه كه بحثي در حقوقي و فقهي نكات به مثنوي اشعار در كه مواردي و مولانا .است شده پرداخته رفته اشارت معارف گروه فصل اسلامي ، حقوق و فقه در كه مقولههايي از يكي .است "فقه قواعد" بحث داده اختصاص خود به را گستردهاي محدودتر قوانين استنباط منشا كه كلي بسيار قانون يعني حقوق در البتهميباشد ديگر متعدد قوانين مبناي يا بوده دارد وجود مقولهاي چنين نيز اروپا مثلحقوق غيرمذهبي حكم به جديد حقوق در و ميكنند تعبير نرم به آن از كه انطباق قابل كه (خاص مورد يا خاص شخص به توجه بدون) كلي فرق و ميشود باشدگفته مختلف نمونههاي و موارد بر قانون ماده30 مثل -شده بيان قانون يك ضمن كه نميكند از يا ;باشند كرده بيان را آن حقوق علماي يا -مدني پارهاي اشعارزير در مولانا.باشد عرفي يا عقلي بديهيات :است برده بهكار عالمانه را قواعد اين از علياليد قاعده "علياليد" قاعده اسلام ، حقوق در فقهي مهم قواعد از يكي يد وضع (جاهلا يا عالما) عدوان نحو به كس هر يعني.است است موجود اگر را مال آن بايد و است ضامن كند غير مال بر .دهد تحويل صاحبش به را آن مثل نيست موجود اگر و عينا ما علياليد" نبوي حديث به مستند كه مذكور قاعده معني قانون ماده311 در كامل طور به است "توديه حتي اخذت :است شده منعكس گونه بدين مدني و نمايد رد آن صاحب به عينا را مغصوب مال بايد غاصب" و بدهد را آن قيمت يا مثل بايد باشد شده تلف عين ، اگر ".بدهد را آن پول بايد نباشد ممكن عين رد ديگري علت به اگر وصيت پادشاه آن حكايت ذيل در مثنوي ششم دفتر در مولانا جا فلان من ممالك در سفر اين در كه را خود پسر سه كردن :ميگويد نهيد ، ترتيب چنين پايدار نبود دزديده كاله دار پاي تا را دزد آرد ليك فشارد بايد هي كم اين است عاريه "گزارد بايد همه بگرفتي كانچه" بيت 33592 ششم ، دفتر صوفي بهميه صوفيان فروختن حكايت ذيل دوم ، دفتر در و :ميگويد سماع و سفر جهت به را مسافر بسپردهام تو به را خر من گفت كردهام موكل خر بر را تو من ميار حجت كن توجيه با بحث "بيار واپس بسپردمت من آنچه" تو به دادم من آنچه خواهم تو از "تو به فرستادم آنچه بازده" برد چه هر دستت كه پيغمبر گفت" "سپرد واپس عاقبت در بايدش اين به راضي سركشي از اي ورنه دين قاضي خانه تو و من نك دوم ، بيت 9545 دفتر مسلمين مال حرمت اصل اسلامي ، حقوق و فقه مسلم اصول و قواعد از ديگر يكي امنيت زيرا.است مردم اموال و مشروع مالكيتهاي به احترام و كسب راه در آنان شوق و شور و مردم اطمينان موجب مالي عدم برعكس ، و شد خواهد مشروع منافع آوردن دست به و كار ميشود باعث ديگران مالي حقوق به تجاوز و مالي امنيت ندارند ، خود مادي دستاوردهاي حفظ به اعتماد چون مردم همين و ;ندهند نشان اشتياقي تلاش و كار و كسب به نسبت .خواهدشد ركوداقتصادي باعث :ميگويد رابطه همين در اساسي قانون اصل47 آن ضوابط.است محترم باشد مشروع راه از كه شخصي مالكيت" ".ميكند معين قانون را (ص)نبوي سنت بر مبتني سليم ، عقل بر تكيه بر علاوه فوق اصل .ميرود بهشمار اسلامي حقوق منبع دومين كه است از زيادي احاديث مشروع ، مالكيتهاي حفظ اهميت زمينه در :است شده نقل اكرم پيامبر (ص 164 ج 1 ، صغير ، جامع) دمه كحرمه مالالمسلم حرمه -الف .است محترم وي خون همچون مسلمان مال ص ج ، احياءالعلوم ، ) ماله و دمه المسلم من حرم الله ان -ب .است شمرده محترم را مسلمانان خون و مال خداوند (105 حرمه و معصيهالله من لحمه اكل و كفر قتالالمومن -ج است كفر مومن قتل (ص63 ج 1 صغير جامع) دمه كحرمه ماله مالش و الهيست گناهان از (كردن غيبت) گوشتش خوردن و .است محترم خونش همچون شد ذكر كه مسلمانان مال حرمت اصل تائيد در مولانا :ميگويد يقين دان ايشان خون ايشان مال يمين در آيد زور از مال كه آن ز سوم ، بيت157 دفتر تعهدات به التزام جامعه در مالي و اقتصادي امنيت باعث كه ديگري مورد است منعقده قراردادهاي و تعهدات به مردم التزام ميشود و عقود نتايج به اعتماد عدم نباشد چنين اگر زيرا مرج و هرج بالتبع و جامعه اقتصادي تزلزل باعث التزامات :آمده مدني قانون ماده10 در كه لذاست شد خواهد منعقد را آن كه كساني به نسبت خصوصي قراردادهاي" ".است نافذ نباشد قانون صريح مخالف كه صورتي در نمودهاند عقود و قراردادها به بايد جامعه افراد همه نتيجتا عدم صورت در و باشند ملتزم كردهاند منعقد كه مشروعي الزام قانون حكم به عقد ، مفاد از سرپيچي و التزام .شد خواهند را بند آن خشم ز كوبد سرش بر را سوگند او روي بر ميزند شو دست بالعقودش اوفوا ز تو مگو او با ايمانكم احفظوا ميكند كه با عهد داند آنك و تند او گرد تارو چون كند تن بيت 402138 دوم ، دفتر دارد ، تصريح "بالعقود اوفوا" قاعده به كه فوق اشعار :ميفرمايد كه است مائده شريفه سوره اول آيه از برگرفته ايمان كه كساني اي.بالعقود اوفوا آمنو الذين ايها يا" .كنيد وفا پيمانها به آوردهايد مجازات بودن شخصي اصل ملل حقوق بلكه و اسلام حقوق در قطعي و مهم امور از يكي كه صورت بدين.است مجازات بودن شخصي اصل امروزي ، متمدن آن مجازات به وي خود تنها شود ، جرمي مرتكب شخصي چنانچه مانند افرادي و نمايد تحمل را آن بايد و شده محكوم جرم او گناه در دخالتي كه وي نزديكان و همسر و فرزندان در كه حالي در مصونند ، مجازات تحمل از نداشتهاند بر علاوه باستاني ، ملل حقوق از پارهاي در قديم زمانهاي ميشدند ، محكوم مجازات به نيز وي فرزندان و همسر مجرم ، (38 ، "اخري زر و ازره و لاتزر" آيه ذكر با كريم قرآن ولي شخص ، هر مجازات كه است كرده تصريح عقلي قاعده اين به (نجم .اوست خود خاص پيش زندان اهل كردن شكايت ذيل دوم ، دفتر در رومي ملاي :ميگويد مفلس آن ازدست قاضي وكيل نيست برد را او شكر و صبر يار بيست و سي خواهي و سال صد در خواه "برنداشت غيري زر و وازر هيچ" نكاشت چيزي تا ندرود كس هيچ بيت1730 دوم ، دفتر خود فرزندان مرگ بر شيخي نكردن جزع ذيل رابطه ، همين در :ميگويد "برنداشت غيري وزر وازر هيچ" برفراشت خدايم وازر نيام من جوان اي شيخست وزرست بي كه آن نهاد كف اندر چو حق قبول در بيت 21789 سوم ، دفتر دادرسي آيين دعوا طرفين بين خصومت رفع اسلام ، حقوق دادرسي قواعد در است ، دو آن سخنان استماع و قاضي نزد دو هر حضور به منوط جهتي به وي از يا بوده ديگري بر حقي مدعي كسي اگر لذا وي و برد حاكم نزد به خويش بايددعواي باشد ، داشته شكايتي خواهد دادرسي دو آن بين خوانده ، يا عليه مدعي احضار با كشورهاي همه موضوعه حقوق دادرسي آيين در موضوع اين كرد بدون ندارد حق حاكمي هيچ لذا است ، شده تصريح نيز جهان حكم مدعي ، سخنان شنيدن به اتكا صرف به عليه مدعي احضار مثلي فارسي زبان در است دليل همين به -كند صادر را دعوا -".برميگردد راضي رود ، قاضي به تنها هركس" كه شده معروف به را متظلم پشه (ع)سليمان كردن امر داستان در مولانا :ميگويد مورد اين در حكم ديوان به خصم احضار دوي زيبا اي گفت سليمان پس بشنوي جان از كه بايد حق امر دادور اي هان است بگفته حق دگر خصمي بي تو خصمي از مشنو حضور خصماندر دو هر نيايد تا درظهور حاكم پيش نيايد حق نفير صد آرد بر گر تنها خصم مگير او قول بيخصم هان و هان بيت94646 -سوم دفتر مستمره سيره و سليم عقل بر ابتناي بر علاوه قاعده اين داده نسبت (ع)علي حضرت به كه است حديثي از مستفاد عقلا ، :شده تسمع حتي الاول كلام تسمع فلا خصمان ، اليك تقدم اذا" (ص 90 اول ، ج احمد مسند) تقضي كيف تري فسوف كلامالاخر ديگر فرد سخن تا مينمايي را تن دو بين دادرسي كه هنگامي چگونه كه بنگر و مده گوش مدعي سخن به اي رانشنيده .كرد خواهي دادرسي طرف دو مرافعه ، هر هنگام به بايد قاضي كه اين بر علاوه را دعوا طرفين مستندات و دلايل بايد بلكه كند احضار را طرف بودن محق به علم وسيله ، بدين تا نمايد بررسي نيز در ما اساسي قانون اصل166 در چنانچه.نمايد پيدا مدعي مستند و مستدل بايد دادگاهها احكام:است آمده زمينه اين شده صادر حكم آن اساس بر كه باشد واصولي قانون مواد به "است متمدن ملل همه دادرسي سيستم در بيش و كم رويه اين طرفين مستندات به توجه بدون قاضي لذا.است شده پذيرفته مستندات و دلايل داراي مدعي كه اين به علم و دعوا به تمسك از و ورزد مبادرت حكم صدور به است ، نبايد علمآور شده منع شديدا احتمالات ، مبناي بر حكم صدور و گمان و ظن :ميفرمايد حجرات سوره آيه 12 در تعالي خداي چنانچه.است الظن بعض ان الظن من كثيرا اجتنبوا امنو ايهاالذين يا) يغني لا الظن وان):ميفرمايد نجم سوره آيه 28 در و (اثم .نيست كافي حقيقت شناخت براي پندار (شيئا الحق من تا رفت كه را بزرگي آن برادران نصيحت قضيه در روم ملاي كرده ذكر را ظن به تمسك ممنوعيت كند ، عرضه شاه بر را خود :است گرو كردم خود عمر ره درين من برو خواجه اي باد بادا هرچه برق چو ظن در ليك كردي راه شرق چو وحي پي كن ره آن عشر "خواندهاي الحق من يغني لا ظن" ماندهاي شرقي ز برقي چنان وز بيت 54103:ششم 6 دفتر شد ، ذكر آن از كوچكي نمونههاي كه دادرسي ظرايف و دقايق .گردد خطير و حساس امري قضا و دادرسي مسئله شده باعث متداعيان جان يا مال يا آبرو سستي ، و اهمال اندك با زيرا قاضي انتخاب در شده باعث مردم حال رعايت.ديد خواهد لطمه صفات بر علاوه بايد او و بشود زيادي دقت او ويژه صفات و صفات به است لازم مشاغل ساير تصدي براي كه حسنهاي .ميشود تعبير عدالت به آن از كه گردد متصف نيز عاليتري شايسته اشخاص انتخاب در بسياري دقت اينكه عين در ولي انساني قاضي چون ميآيد ، عمل به قضا امر تصدي براي كه است مستنداتي وي علم منبع و خطاست معرض در و معمولي دعوا حقيقت و باطن به نميتواند ميشود ، اقامه محكمه در :است ظاهري امور مبناي بر دادرسي وي كار لذا.پيبرد ميتنند ظاهر به كه قاضياني ميكنند ظاهر اشكال بر حكم نمود ايمانش و گفت شهادت چون زود قوم اين كنند مومن او حكم بيت 62175:چهارم دفتر به عالم كه نيز (ع)معصومين ائمه و پيامبر حتي چنانچه در و كرده استناد مسائل ظواهر به تنها هستند ، امور بواطن چنانچه.ميكنند خودداري غيبي علوم به تمسك از احكامشان الله و بالظاهر نحكم نحن":است منقول (ص)اكرم پيامبر از بر خداوند و ميكنيم حكم ظاهر براساس ما ".السرائر يتولي شكايت" حكايت در مولانا مورد همين در.است مسلط نهانها آورده "را مراو قاضي نايب گفتن جواب و قضا آفت از قاضي :است ميگريست و بنشاندند اي قاضي زچيست گريه قاضيا نايب گفت تست فرياد و گريه وقت نه اين تست باد مبارك و شادي وقت بيدلي راند حكم چون آه گفت جاهلي عالم دو آن ميان در واقفند خود واقعه از خصم دو آن دويند زان داند چه مسكين قاضي حالشان از غافلست و جاهلست مالشان و خونشان در رود چون بيت 82744:دوم دفتر -بندرچي رضا محمد دارد ادامه |
|