ترقي پوسيده نردبان;پاپوش
جامعه در پاپوش فرهنگ تبعات به نگاهي
و فردي امري افراد براي دوختن پاپوش اول درنگاه شايد*
به رسيدن براي افراد كه آيد نظر به خصوصي حساب تصفيه
آن به وليوقتي.زنند مي آن به شاندست منافع و اهداف
راحتي به معضل اين كه ميبينيم ميكنيم ، عميقنگاه
تنهايي به و بياندازد خطر به را ملت يك منافع ميتواند
آسيبهاي سياسيو اقتصادي ، مهلك ضربههاي ميتواند
.سازد وارد جامعه يك پيكره به جبراني غيرقابل فرهنگي
به منجر بگيرد صورت كه سطحي هر در و صورت هر به پاپوش *
بي زمينههاي آمدن فراهم و آينده از بيم روابط ، آسيب
و نخبگان نمودن منزوي و ساختن دور و تبعيض ظلم ، عدالتي ،
اقتصادي سياسي ، حساس پستهاي به رسيدن در شايسته نيروهاي
هر از دور به اگر كه افرادي.شد خواهد كشور فرهنگي و
گيرند بدست را مردم امور و برسند قدرت به وتوطئه تباني
به اسلامي برايجامعه زمينهها درتمام را شكوفايي و رشد
.آورد خواهند ارمغان
بر را راستش دست كه حالي در مطيع ، و مظلوم چهرهاي با
نزديك.ميشود اتاق وارد است شده خم كمي و گذاشته سينه
كمرش خميدگي بر دستش دو كردن دراز با ميرسد كه رئيس ميز
بعد و بفشارد گرمي به را رئيس دست تا شود مي افزوده نيز
آقاي از ستايشگرانه و چاپلوسانه رفتار به ميكند شروع هم
...رئيس
از آقايان ، .بود شما خير ذكر كه بودم جلسهاي تو قربان ،
سازمان اداره در شما بالاي مديريت و مردمداري تبحر ،
اينكه از كردم افتخار لحظه آن در من كنيد باور ميگفتند ،
رئيس كه.شايستگي همه اين حيف !اماهستم شما كارمند
!!چي؟ كه:ميگويد كند ، نگاهش آنكه بدون ميزند لبخندي
شده خيره او به رئيس ميبيند وقتي نيست ، مهمي زياد چيز
پشت...آقاي مورد در قربان ، :ميدهد ادامه ترس از است
به بيشتري دقت با حالا كه رئيسميزند حرف خيلي سرشما
!!ميزند؟ حرفهايي چه خوب:ميگويد ميكند گوش او حرفهاي
ببخشيد مرا:ميگويد ميكند پا آن و پا اين كه حالي در
و ساخت خيليها با شما:ميگويد ميخواهم ، معذرت شما از
.شماهستم غلام كه من..و داريد پاخت
به را خودش بهانهاي به اوست ، هفته هر كار تقريبا اين
او ، از فراوان ستايشهاي و تعريف از پس و ميرساند رئيس
اطلاعش به كرده جمعآوري افراد ، از كه را گزارشهايي
.ميرساند
معاون كارهاي ميدهم قول شما به رئيس آقاي" ;بعد ماه شش
".دهم سامان را قبليتان
صدد در شما يا دوختهاند؟ "پاپوش" شما براي تاكنون آيا
و رفتارها اينگونه ريشه برآمدهايد؟ ديگران براي پاپوش
تاريخ در ميشود؟ ناشي كجا از غيراجتماعي ارتباطات
ريشه همواره "پاپوش" پديده ما ، سرزمين نشيب و پرفراز
خيلي هنوز كه است اجتماعي ناسالم روابط جمله از و داشته
خود اجتماعي روابط در خويش اهداف به رسيدن براي افراد از
.ميبرند بكار را آن ديگران با
در كه است حكومتهايي خاص بيشتر مناسبات گونه اين البته
امنيت از افراد تبع به ندارد جايگاهي انتقاد و نقد آن
جان حفظ براي جامعه افراد لذا.هستند برخوردار هم كمتري
و ريا تزوير ، مانند اعمالي به دست خود موقعيت و مال و
دارند كه را آنچه هر تا ميزنند ، يكديگر براي چيدن توطئه
در رفتارها گونه اين شدن رايج با ترتيب بدين و.كنند حفظ
در بعدي نسلهاي براي فرهنگ يك صورت به كمكم مردم ، بين
ميبندند ، بكار باشد لازم كه هرجا را آن و ميآيد
ما جامعه در بحال تا گذشته از هنوز ضدفرهنگ اين متاسفانه
.است مانده بجا
ترقي پوسيده نردبان پاپوش ،
من نظر به:ميگويد (كارمند) عليخاني ندا رابطه اين در
را وجدانشان و بگيرند نديده را نفسشان عزت وقتي آدمها
خواستههايشان به رسيدن براي كاري هر به بگذارند زيرپا
كه است ابزارهايي از يكي هم پاپوش و بدگويي.ميزنند دست
اهدافشان به تا دادند قرار خود ترقي نردبان افراد اين
سطوح تمام در معضل اين متاسفانه.بپوشانند عمل جامه
هميشه اداري محيطهاي در بخصوص دارد وجود بيش و كم جامعه
خراب را ديگران خودشان منافع براي كه هستند عدهاي
طريق بدين و ميپردازند افكار تخريب به و ميكنند
ميآورند بدست ديگران مقام قدرتو بواسطه را منصبهايي
خارج كار صحنه از را مردم حال به دلسوز و مفيد افراد و
.ميكنند
سيستم در بايد مشكل اين رفع براي:ميگويد ادامه در وي
بازي فضاي مديران و بگيرد انجام اساسي تحول ما ، مديريتي
تنفيذ و پخش با و كنند ايجاد خود كاري محيطهاي در را
خود كاركنان به شايسته افراد به مسئوليتها و اختيارات
هوش لياقت ، مهم پستهاي و منصب كسب در شايستگي كنند ثابت
و نفاق نه است رفتاريشان و اخلاقي سلامت و تخصص و
بايد مديران ضمن در.آن و اين به كردن خيانت و رياكاري
و معايب كنند پيدا جرات كاركنان تا باشند هم انتقادپذير
اگر نباشد اينطور واقع در نمايند ، مطرح را كار نواقص
خطر به كاريش و شغلي امنيت كرد انتقادي مديرش از كارمندي
به نسبت كاركنان بين اعتماد و كاري صداقت مسلمابيافتد
هرگونه رفتن بين از موجب مديران ، با كاركنان و يكديگر
.ميشود فرصتطلبي
پاپوش شدن نهادينه
كه آنچه ابتدا:است عقيده براين (كارمند) حاجي مهندس
در پاپوش شدن نهادينه بحث بگيرد قرار توجه مورد بايد
در ايرايج وسيله عنوان به امروز زيرا است جامعه
تحقيقاتي و علمي محافل حتي و اجتماعي -كاري محيطهاي
شغلي ، امنيت كه طوري به -ميگيرد قرار استفاده مورد
خطر به را جامعه افراد وفرهنگي علمي جايگاه و حرفهاي
كه دارد بسياري عوامل و ريشه مساله اين است ، انداخته
شدن سست و فرهنگي فقر -اقتصادي تنگناهاي ميتوان
اقتصادي مشكلات همان دنبال به كه جامعه ارزشي پايگاههاي
يا خواسته كه برد ، نام ميشود ، ايجاد سياسي بحرانهاي و
.ميكند فراهم افراد اخلاقي مفاسد براي را زمينه ناخواسته
.است تخريب بحث ميگردد مطرح كه اولينچيزي پاپوش دربحث
آنها سوالبردن زير و شخصيتافراد كردن خراب با زيرا
.زد دسيسه توطئهو به دست ميتوان ديگران ، نزد در
منافع يكي موثرميباشد آن شكلگيري در عامل دو دراينجا
با ميكند سعي قدرت رسيدنبه براي كه ميباشد فرد شخصي
خارج آنبه منفي نوع از البته رقابت ابزار از استفاده
فرد دشمني و عناد وديگري كند اقدام صحنه از رقبا نمودن
آزار پي در روحي مشكلات و عقدهها و علتكينه به كه است
.برميآيد ديگران اذيت و
-فردي پيشرفت و رقابت عرصه مسلمادر:گفت ادامه در حاجي
همين به كند دنبال را خويش شخصي منافع ميخواهد كسي هر
با اينكه بهجاي افراد ولي ايجادميشود خاطررقابت
و بپردازند رقابت به فكريشان و علمي شايستگيهاي به توجه
ضعفهاي كمبودهاو از برعكس باشند تكامليكديگر جهت در
.ميزنند ريشهيكديگر به وتيشه مينمايند استفاده همديگر
اين به نسبت مواقع بعضي در عكسالعملجامعه متاسفانه
چنين به دست كه كساني است ، دادنآن قرار توجه مورد معضل
هم تشويق نميگيرند ، قرار كه موردتوبيخ ميزنند اعمالي
بيشتر اداريوخدماتي محيطهاي در مساله اين -ميشوند
خطرناك پديده اين با مبارزه براي من پيشنهاد.است شايع
جايگاهي در كس هر دادن قرار و كاري منظم سيستم برقراري
و طرد همچنين ;ميباشد دارد ، را شايستگيآن و لياقت كه
با كه جامعه اجرايي فعاليتهاي از كساني دست كردن كوتاه
خود براي جايي ميخواهند ديگران از كردن نمامي و توطئه
پيدا فرصتي اگر افراد اين زيرا.كنند باز مسئولان نزد در
كه است دليل همين به.ميكنند خيانت هم آنها خود به كنند
با همبستگي و رفاقت از را شيعيانش (ع)"صادق جعفر امام"
سخنچين ، و توطئهگر ، ستمكار.ميدارد برحذر گروه سه
توطئهميكند بهنفعتو روزي كه كسي:ميفرمايند ايشان
به تو براي كه كسي.كرد خواهد توطئه تو ضرر به ديگر روز
و كند ستم تو شخص به كه نميكشد طولي مينمايد ستم ديگري
تو ميكندعنقريباز نمامي تو نزد ديگران از كه كسي
.كرد خواهد نمامي ديگران نزد
نفاق و ريا از پيلهاي پاپوش
تملقگويي:است عقيده اين بر جامعهشناس نيازي محمد دكتر
وسيله بدين فردتملقگو.است بدگويي مقابل نقطه
ضعفهاي و برساند است آن پي در آنچه به را خود ميخواهد
.بپوشاند را خود
از پيلهاي بايد مقصودي چنين به رسيدن براي بنابراين
نفوذ ديگران در بتواند تا بتند خود دور به نفاق و ريا
به افراد و كند پيدا شيوع درجامعه حالتي چنين وقتي.كند
خود به گونه اين اجتماعي ، ظاهري و فردي دلايلمختلف
آن دنبال به و رفت خواهد كنار صحنه از صداقت بگيرند ،
شرايطي درچنين.كرد خواهد بروز اجتماعي معضلاتمختلف
قدرت ، مراكز به شدن نزديك با ميكند تلاش فرد استكه
افراد ساير تضعيفموقعيت خودبه اميال دستيابيبه ضمن
ديگران ، درمورد نادرستخود اظهارات با گاه حتي و بپردازد
اين در بسا چه.دهد جلوه خوار ورئيس مدير درچشم را آنها
وفعاليتبه كار ازصحنههاي متخصص و لايق افراد رهگذر
دولتي سيستمهاي در بيشتر كه روند اينشوند گذاشته كنار
.است آمده در خطرناك معضلي صورت به امروز ميخورد چشم به
شيوع جامعه در معضلي چنين وقتي:ميگويد ادامه در وي
بر تاثيررا اولين و ميشود آغاز هم بحران ميكند پيدا
زيرا ميگذارد واخلاقياتمردم رفتار نحوه و عمومي افكار
كه است قانون و بينظم ريختهو هم جامعهبه دريك
شومفرصتطلباني توطئههاي قرباني موفق و لايق مديران
.ندارند خود شخصي منافع تامين جز هدفي كه ميشوند
صحنه از نخبگان شدن دور
و فردي امري افراد براي دوختن پاپوش اول درنگاه شايد
به رسيدن براي افراد كه آيد نظر به خصوصي حساب تصفيه
آن به وليوقتي.زنند مي آن به شاندست منافع و اهداف
راحتي به معضل اين كه ميبينيم ميكنيم ، نگاه عميق
تنهايي به و بياندازد خطر به را ملت يك منافع ميتواند
آسيبهاي سياسيو اقتصادي ، مهلك ضربههاي ميتواند
در.سازد وارد جامعه يك پيكره به جبراني غيرقابل فرهنگي
دنيويوتحكيم خواستههاي به رسيدن براي افراد وقتي واقع
به دست خود اجتماعي و اقتصادي سياسي ، موقعيتهاي بخشيدن
پايمالشدن بينظمي ، بحران ، بروز موجب بزنند ، كاري هر
به خيانت نهايت در و ريا و مكر بازار رونق مردمو حقوق
ويژگيهايي جامعه افراد كه است موقع وآن شد خواهد مردم
رسيدن در تعهد و خلاقيت لياقت ، آزادمنشي ، صداقت ، مانند
زيرا ميدانند بيفايده را برتر موقعيتهاي و منصبها به
در برتر و بهتر شرايط به را آنان آنچه شرايطي درچنين
و نيرنگ نوع رفتارهايياز كارگيري به ميرساند جامعه
پاپوشبه:گفت ميتوان رو اين از.ميباشد ريا فريبو
روابط ، آسيب به منجر بگيرد صورت كه سطحي هر در و صورت هر
ظلم ، عدالتي ، بي زمينههاي آمدن فراهم و آينده از بيم
نيروهاي و نخبگان نمودن منزوي و ساختن دور و تبعيض
و اقتصادي سياسي ، حساس پستهاي به رسيدن در شايسته
تباني هر از دور به اگر كه افرادي.شد خواهد كشور فرهنگي
و رشد گيرند ، بدست را مردم امور و برسند قدرت به وتوطئه
به اسلامي برايجامعه زمينهها درتمام را شكوفايي
.آورد خواهند ارمغان
كنوني درجامعه را پاپوش پديده روزنامهنگار ، محققي سپيده
برنامه مديريتي ، عدم ضعفهاي و اجتماعي زائيدهبحرانهاي
ومتخصصدر متعهد افراد كارگيري به و مناسب ريزي
روابط افت قوانين ، درست واجرانشدن اجرايي فعاليتهاي
روحيه و اقتصادي منفعتهاي شدن وجايگزين وانساني عاطفي
روابط اگر:اوميگويد.ميداند افراد در ماديگري
ديگران حقوق گذاشتن زيرپا و زدوبند براساس افرادجامعه
را روابط اين اساس باشد ، شخصيشان منافع به دستيابي براي
وجدان و عاطفه و صورتمحبت بدين و ميدهد خيانتتشكيل
و بيمعنا را جامعه به نسبت مسئوليت و تعهد و كمرنگ را
اخلاق و منطق از كه آدمهايي من بهنظر.كرد خواهد مفهوم
به را خودشان اينكه براي نيستند ، برخوردار قوي وجدان و
استفاده ممكن روشهاي پستترين از برسانند رياست صندليهاي
ميگذارند خود هوش و زيركي حساب به هم را اين و ميكنند
.دانايي و زيركي نه است فريب و نيرنگ اين درحاليكه
نهجالبلاغه در (ع)علي اميرمومنان كه روست همين از شايد
ليكن نيست زيركتر من از معاويه سوگند خدا به":ميفرمايد
اگر.است فجور و فسق و كردن خيانت و بيوفايي او روش
هر ولي بودم ، مردم زيركترين من نبود زشت نيرنگ و فريب
".ميگردد دل شدن تاريك به منجر فسقي وهر است فسق نيرنگي
ايمان خود توانمنديهاي و شايستگيها به كه آنان بيشك
هيچ در و هرگز برخوردارند ، بالايي عزتنفس از و دارند
قرار نيرنگباز و توطئهگر افراد ، تحتتاثير شرايطي
نشان ضعف خود از افرادي چنين مقابل در و نميگيرند
.نميدهند
طبقاتي خشم و امكانات نداشتن
بنابه:ميگويد زمينه اين در روانشناس شهنواز دكتر
ديده افرادي در غالبا تخريبگري روحيه علمي تحققات
بدرفتاري و ، ناكامي محروميت و طردشدگي با كه ميشود
ماندن ناكام درواقعبودهاند روبهرو زندگي در بسيار
پيدايش موجب ميتواند هدف به رسيدن براي فرد تلاشهاي
بهنوبه كه گردد تخريب و انتقام تنفر ، نوع از احساساتي
.ميكند فراهم ديگران به صدمهزدن براي را رفتارهايي خود
هستند ديگران شخصيت تخريب دنبال به كه افرادي مسلما
حسادت و ديگران مقابل در بودن خودكمبين عقدههاي داراي
زيرسوال و كردن كسر و كم با ميكنند سعي كه ميباشند
اقتصادي حتي و اجتماعي سياسي ، حيات افراد ، شخصيت بردن
.دهند بسط ا آنر و حفظ را خود
راه ديگران ، اجتماعي حيات انداختن خطر به با آنها طبع به
آرزوهاي به و بازميكنند خود ترقي و پيشرفت براي را
افراد است مسلم كه آنچه.ميپوشانند جامهعمل خود
نوعي كه رواني و روحي مشكلات بر علاوه تخريبگر
اخلاق نداشتن و بياعتقادي از ميباشد نيز روانپريشي
نسبت كه هستند بيايماني افراد اينها.ميبرند رنج هم
درواقع ندارند ، اعتقادي هيچ بشريت و آفرينش و بههستي
اينكه بدون ميكنند زندگي حال زمان براي فقط اينها
.است انتظارشان در سرنوشتي چه آينده در بدانند
نابهنجار رفتارهاي اينگونه:داشت اظهار ادامه در وي
.است شايعتر اقتصادي -اجتماعي پايين طبقات در معمولا
مييابند پرورش تخريبگر افراد كه محيطهايي در زيرا
امري ضداجتماعي رفتارهاي و فقر خانواده ، ازهمپاشيدگي
از ناشي و اكتسابي ميتواند حالت اين البته.است رايج
محيط از وقتي ناراضي فرد.باشد هم اجتماعي آموختههاي
ايام در مربيان مادر ، و پدر مانند خود ، اطرافيان و
بزرگسالي ، در ادارهاش رئيس و همكار دوست ، و كودكي
ميكند ، محبت كمبود احساس نوعي باشد ، به داشته ناراحتي
خود دادن جلوه مهم در سعي كمبود اين رفع براي لذا
كاري هر به دست جايگاه اين به رسيدن براي و مينمايد
و هوش علمي ، توان و لياقت از آنجاييكه از.ميزند
جهت از اينكه به توجه با و نيست برخوردار زيادي ذكاوت
نتيجه در است بوده روبهرو مشكل با هميشه رواني و روحي
دست دارد نظر در كه جايگاهي به نميتواند بهراحتي
تا است انساني و غيراخلاقي ابزارهاي بهدنبال پس.يابد
اين از يكي.برساند هست پليدش نيت در كه آنچه به را او
.است پاپوش و توطئه ابزارها
بروز در موثر عوامل روانشناسي ديدگاه از ترتيب بدين
نداشتن و سوءتربيت به بخشي نابهنجار رفتارهاي اينگونه
برميگردد محروميتها و طبقاتي خشم به بخشي و امكانات
:ميگويد پايان در وي.بگيرد قرار توجه مورد بايد كه
همان داد انجام معضل اين حل و تعديل براي ميتوان آنچه
و سالم اخلاق سايه در.است جامعه اخلاق نگهداشتن پاك
با زيرا.ماند خواهد سالم جامعه روان و روح كه است پاك
و شد خواهد بيمار هم افراد روان و روح اخلاقي ، فروپاشي
.زد خواهد دامن مردم بين در را اجتماعي مفاسد
اين اگردارد بسزايي نقش پرورش و آموزش امر اين در
رفتار ما كودكان شود شروع خانواده از ابتدا آموزش
خود مادر و پدر از را كردن قضاوت باعدالت و صادقانه
و مربيان از شدند مدرسه وارد هم وقتينمايند مي كسب
اجتماع وارد وقتي مسلما گيرند ، مي ياد خود معلمين
.ميبندند بهكار را آن شدند هم بزرگتري
از كه رفتارها اينگونه كردن نهادينه با صورت بدين
وارد وقتي فرد گرفته شكل مدرسه در و شده آغاز خانواده
مورد در عدالت و صداقت با گردد كار بازار و جامعه
براي و ميگيرد تصميم و مينشيند قضاوت به ديگران
تلاش توان ، هوش ، به متكي جامعه بالاي درجات به رسيدن
شناخت با درواقع.ميشود خود سازنده و مستعد پيگيري و
خويش تواناييهاي داشتن قبول و بهنفس اعتماد با و خود
بهدست دارد را آن شايستگي كه را جايگاهي ميتواند
.بياورد
از قبل "پاپوش" مانند ضدارزشي و نابهنجار پديده مسلما
جامعه سياسي بحرانهاي و اقتصادي تنگناهاي معلول اينكه
بايد كه است اجتماعي آسيب و فرهنگي معضل يك باشد ،
.گردد درمان تا كرد برخورد آن با ريشهاي بهطور
اجتماعي مناسبات و روابط و اخلاق اصلاح به بايد ابتدا
فكري نظام در بنيادي و اساسي تغيير با و پرداخت افراد
رشد براي را زمينه آنان ، بينش و كردار و رفتار شيوه و
و شخصيت تكامل با تا كرد فراهم جامعه فرهنگي ارتقاء و
مفهوم و معنا اجتماعي عدالت جامعه ، افراد فكري تعالي
ابعاد ، اعم همه در عدالت اجراي با امر اين.كند پيدا
و ملي ثروت تقسيم و قضايي اجتماعي ، اقتصادي ، از
براي كشور در كه همهچيزهايي و گوناگون فرصتهاي
همه نصبهاو و عزل در حتي و دارد اهميت انسانها
ميتوانند كشور سهگانه قواي در مسئولان كه كارهايي
اجراي و عدالت هدف اگر و است امكانپذير دهند انجام
عدالت تفكري چنين سايه در مردم باشد عادلانه هاي روش
جاي جاي در را آن و ميكنند تجربه را آن و حس را
، دموكراسي مطمئنا امر ميگيرند ، اين بهكار زندگيشان
در است اقتصادي عدالت همان كه است وجهآن بهترين به
و معنا واقعي معناي به اجتماعي ، دموكراسي عدالت سايه
كس هر كه است موقع آن در و كرد خواهد پيدا مفهوم
تخصصي ، علمي ، تواناييهاي و شايستگيها براساس ميتواند
مسند بر تكيه اخلاقيش سلامت و كاري وجدان و استعداد
.بزند امورمختلف در قدرت
منيژهطلايي
|