جهان در اپوزيسيون فرهنگ و رسمي فرهنگ
عرب
العالم امين محمود دكتر مصري ، انديشمند با وگو گفت
در زيرا.است رسمي فرهنگ همان اساسا زده بحران فرهنگ *
انسجام و صداقت از و روبهروست تناقض با خود درون
فرهنگ اين بيان ميان آشكار تناقض شاهد ما.نيست برخوردار
هستيم رسمي سياستهاي و ممارستها واقعيت و
مصري برجسته ناقد و انديشمند امينالعالم محمود:اشاره
وي با را زير گفتوگوي "البيان" عربي روزنامه كه است
فرهنگ ميان تفاوت بر سخنش جاي جاي در او.است داده انجام
.ميكند تاكيد عرب جهان در اپوزيسيون فرهنگ و رسمي
ميداند ، زده بحران را عربي دولتي و رسمي فرهنگ العالم ،
از و متناقض خود درون در فرهنگ استاين معتقد زيرا
عمدا رسمي فرهنگ ميگويد وي است ، دور به صداقت و انسجام
.ميگيرد ناديده را كنوني دوران و جامعه واقعيتهاي
عقبماندگي دلايل بحران ، اين محتواي پيرامون پرسشهايي
و اسلامي -عربي فرهنگي ميراث آن ، پيشرفت شروط و عربي خرد
ابداع و انديشه آزادي و آن نامقبول و مقبول مقولههاي
دكتر با "البيان" وگوي گفت در كه است مواردي ازجمله
.ميگذرد نظرتان از كه شده مطرح امينالعالم محمود
انديشه و فرهنگ گروه
است؟ بحران دچار عربي فرهنگ واقعا آيا*
مقوله وارد و خارج تجريد مقوله از ابتدا بدهيد اجازه -
ما بيگمان ، است؟ عرب فرهنگ كدام منظور.شويم تشخيص
زبان با و هستند عربها آن مبدع كه داريم عربي فرهنگ
جريانها ، فرهنگ ، همين درون اما.ميشود بيان عربي
.دارد وجود گوناگوني فرهنگي و فكري تمايلات و گرايشها
در سياسي نظام هر اينهاست؟ از يك كدام شامل بحران صفت
نميكند حكومت نظامي و اداري سركوب نيروي با فقط جهان
حكومت براي نيز -فرهنگ و انديشه يعني -ايدئولوژي از بلكه
.ميكند استفاده سلطه و
كه دارد انديشههايي و مسلط فرهنگ مسلط ، حاكميت هر لذا
آموزش و فرهنگ و گروهي رسانههاي از استفاده با ميكوشد
چيره ، فرهنگ اين با رويارويي در.سازد حاكم را آنها
به كه دارند وجود مخالف فرهنگي و فكري گوناگون هاي جريان
فرهنگها ، اين از يك كدام.ميكوشند چيرگي براي خود نوبه
من ، نظر به اپوزيسيون؟ فرهنگ يا رسمي فرهنگ هستند؟ بحراني
در زيرا.است رسمي فرهنگ همان اساسا زده بحران فرهنگ
انسجام و صداقت از و روبهروست تناقض با خود درون
فرهنگ اين بيان ميان آشكار تناقض شاهد ما.نيست برخوردار
فرهنگ اينهستيم رسمي سياستهاي و ممارستها واقعيت و
سياسي انگلصفتي و وابستگي تا ميگويد سخن استقلال از
و طرحها از همهروزه نيز و كند لاپوشاني را فزاينده
فساد تا ميكند صحبت زندگي سطح رفتن بالا و دستاوردها
را همهجانبه توسعه در ناتواني و فزاينده فقر و گسترده
و غفلت فرهنگ اشاعه جهت در فرهنگ اين.كند لاپوشاني
فرهنگ كه درحالي ميكوشد ، ميانتهي عواطف و خضوع و تبعيت
و جامعه ، واقعيتهاي اشياء واقعيت به عيني نگرش و آگاهي
ناديده ميبريم ، بهسر آن در كه را دوراني واقعيتهاي
.ميگيرد
چيست؟ بحران اين محتواي بود ، بحران وصف اين *
سياسي بلكه نيست فرهنگي بحران ، اين محتواي من ، نظر به -
.برميخيزد عرب حاكم نظامهاي ماهيت از كه است
حل به رغبتي و هستند نالايقي و عقبمانده اينهانظامهاي
گسستگي و وابستگي و ماندگي پس در كه مردم اساسي مشكلات
.ندارند مينمايد ، رخ قومي
و ابداع عرصه در عربي خرد قدرت به معتقدان از شما *
وشروط عقبماندگي دلايل شما ، نظر از.هستيد پيشرفت
چيست؟ خرد اين پيشرفت
عربي خردهاي بلكه وجودندارد عربي خرد يك من نظر به -
خرد يك مروت حسين و است عربي خرد يك قطب سيد.دارند وجود
قدرت جهان ، در ديگر خرد هر همانند عربي خرد.ديگر عربي
وجود معيني شرايط اما دارد را پيشرفت و بسندگي و ابداع
عقل ذاتا عربي ، عقل.است نگهداشته عقب را او كه دارد
.ميدارد باز تحرك از را او شرايط بلكه نيست عقبماندهاي
بهتر زيرا كنيم صحبت عربي انديشه مقوله بايداز البته
تفاوت هم با نيز اعمال.شود بدل وعمل انديشه به خرد است
ديگراعمالي برخي و هستند عقلاني اعمال ، برخي دارند ،
كه هستند فكري قلههاي مخالف نيروهاي نيز.جامدند و خشك
دارد قصد نظام اين.هماهنگاند جهاني نظام روند با همگي
مسطح جهاني به را آن و ببرد پيش خود مصالح طبق را جهان
.كند تبديل خويش مصالح خادم و ويكطرفه
آشكار ماهواره فيلمو و سريال همه اين راز اينجا در
تحميل قصد بزرگ ، به كوچك انديشه تبديل با كه ميشود
كلا كوششها ، برخي به احترام با.دارند را خود فرهنگ
و انديشه كه ميدانيد شما و هستند ثبات خواهان نظامها
كشمكش يك لذا.ميكنند عمل ثبات نوع هر ضد بر فرهنگ
وجود فرهنگي مبدع نيروهاي و حاكم ي نظامها ميان هميشگي
.است ابداعگر نيروهاي گرفتن ناديده آن قصد كه دارد
ابداع ، و توليد براي عربي خرد قدرت من ، باور به رو اين از
تبديل مشاع قدرت به بايد كه است خارقالعادهاي قدرت
لذا.شود محدود روشنفكر نخبگان از برخي به نبايد و شود
وگروهي فراگير شكلي به انتقادي و عقلاني انديشه بايد
و مهمترين انتقادي ، و عقلاني انديشهيابد گسترش
به البته است ، عقبماندگي از فراروي براي ابزار بزرگترين
و دست به محدود و گيرد قرار تودهها دست در كه آن شرط
وظيفه اين و نباشد روشنفكران از نخبگاني اقليتييا عقل
.است روزگار اين در عرب روشنفكران مبرم و اساسي
نميگيرد پا عربي فرهنگ كه اعتقادند اين بر پارهاي *
باره اين در شما نظر غربي ، فرهنگ از مطلق گسستگي با مگر
چيست؟
-غربي -فرهنگ اين در انساني مشترك موارد واقع در -
اين وگرنه گرفت ناديده را آنها نميتوان كه وجوددارد
است انسان فرهنگي ميراث كل گرفتن ناديده معناي به گسستگي
چنين اگردارد سهم آن آفرينش در اسلامي عربي ميراث كه
ما فرهنگ.شد خواهد تثبيت ما ووابستگي ماندگي عقب نباشد ،
كنوني فرهنگ و اسلامي -عربي كهن انتقادآميزسنت درك با
همچنين.مييابد تكامل و ميكند رشد ميشود ، برپا غرب ،
دموكراتيك ، نوسازي ، ما ملي حيات است لازم كار اين براي
بدون -كنوني دوران تمدن هنگامه در و شود يكپارچه و آزاد
.باشيم داشته مشاركتفعال -طلبي برتري تقليديا وابستگي ،
به صحيح نگاه درباره پرسشي به را ما سنت ، درباره صحبت *
ميكشاند؟ آن
و كشمكش و كمال بايد سنت به صحيح نگاه براي من نظر به -
نمود به نبايدكنيم درك را آن تنوع و اختلاف و تباين
شرايط بايد بلكه كنيم بسنده سنت بيروني حاشيههاي و سطحي
آمدند؟ وجود به اشاعره و معتزله چرا.نماييم بررسي را آن
سرچيست؟ بر آنان اختلافهاي
ماهيت اشياء ، مختلف ماهيت كه كنيم مطرح را پرسشي بايد
جنبش چراكنيم مشخص را اختلاف شرايط و مختلف شيء
(پارادوكس) دوگانگي يك فقط اين آيا آمد؟ پديد صوفيگري
تغيير به تمايل و باواقعيت چالشي يا بود؟ واقعيت با صرف
نگاه لذابايد.فراوانند پرسشها انسان؟ مصلحت جهت در آن
.شويم مطلع آن علل از و باشيم داشته سنت به را خود خاص
ظاهري نمود به نبايد و است گونهگون فرهنگي سنتي ، فرهنگ
به نبايد قرن اين فرزند من.كنيم بسنده آن سطحي و
حتي يا كنم رد را ياآن كنم برخورد سنت با مطلق شيوهاي
كمال و تمام به را سنت بايدشوم روبهرو گزينشي آن با
چهارچوب در و بشمارم محترم واقعياش ارزش با و آن
و آمد پديد چگونه كه اين و بينديشم دربارهاش تاريخياش
خودم زمانه و شرايط طبق سپس.رسيد پايان به خودش زمان در
پيدا متحرك ارزش يك سنت صورت ، اين در.بيفزايم برآن
پس.آمد خواهد بيرون منجمد و خشك چهارچوب از و كرد خواهد
.باشم داشته هم غرب به بايد را سنت به عقلاني نگاه همان
من.دارم غرب به كه است موضعي همان سنت به نسبت من موضع
موضععقلاني يك بلكه نميپذيرم هست كه همانگونه را غرب
.دارم آن به نسبت نقدآميز
چيست؟ زير كتابهاي درباره شما مختصر پاسخهاي*
و زندگي به نگاهي" بدوي ، عبدالرحمان دكتر "من زندگينامه"
خلدون ، ابن آيا" النقاش رجا از "محفوظ نجيب ادب
محمود دكتر از "برده سرقت به را الصفا اخوان انديشههاي
.اسماعيل
و انديشمند] بدوي عبدالرحمان دكتر انديشه با من انديشه -
براي امادارد فراوان تفاوت[ فرانسه دانشگاههاي استاد
ميراث و عرب معاصر فرهنگ عرصه در روشنگرانهاش كوششهاي
ثمره وي ، زندگينامه.قايلم عميق احترام انديشهمان كهن
آنها با زندگي در كه است نادرستي ارزيابيهاي و موانع
.بود روبهرو
باآن ميتوان كه است بسياري نواقص زندگينامه ، اين در
به و رفت فراتر ازآن و پرداخت آن تحليل به بود ، مخالف
مخالف او با بگذار.پرداخت آن ارزشمند فكري و علمي موارد
عميقمان ستايش بيآنكه بكنيم هم گفتوگو ضمن در و باشيم
علمي والاي ارزش و معاصرمان فرهنگ در ايشان نقش از را
انديشمندان ساير درباره امر اين.بداريم دريغ كارهايشان
مخالف يا موافق آنان با چه ابداعگرانمان و دانشمندان و
.ميكند صدق -باشيم
هست هم محفوظ نجيب خاطرات حاوي كه دوم كتاب درباره اما
رمانهاي و ادبيات همان وي واقعي خاطرات بگويم بايد
نجيب كه است مصر تاريخ عيني زندگينامه كه اوست ابداعي
.كرده بيان را آنها خود ابداعي و شخصي بيان با محفوظ
بلكه نيست سياسي تاريخ فقط و است مصر ابداعي تاريخ اينها
سنتها ، عادتها ، غنايي ، هنري ، اجتماعي ، سياسي ، تاريخ
تاريخ اينها.است مصر مردم عواطف و احساسات ارزشها ،
.است گذشته قرن يك طول در مصريان زندگي برجستگيهاي عميق
انساني ارزش داراي محفوظ نجيب رمانهاي همه ، اين با
مركزي به وي دستيابي و ديدگاه ژرفاي ثمره كه است فراگير
توانست محفوظ نجيب.است اساسي حقايق بيان براي ابداعگر
.نمايد بيان را جهان "عام" وضع مصر ، "خاص" وضع بيان با
هر در را جوهرانسان از توانست ، سيمايي مصري كوچك "محله"
به.بدهد دست از را ويژگيهايش بيآنكه دهد ارائه مكان
ياد دركتاب نه و -ادبياتش در محفوظ نجيب خاطرات من ، نظر
برخي از آنها دربازگويي احتمالا چوننمودمييابد -شده
نجيب كه -رماننويسي هنر خلاف بر و است نكرده صحبت چيزها
رعايت خاطر به نيز و -مينامد خبيث هنر را آن محفوظ
احتمالا يا.است كرده رابازگو مسائل برخي شرايط ،
برخي بر النقاش رجا استاد يعني وي زندگينامه نويسنده
حال هر به.است كرده تاكيد مسائل ديگر از بيش مسائل
ادبيات در پرباري گنجينه محفوظ ، رمانهاي و زندگينامه
.است جهان و عرب
درباره كه اسماعيل محمود دكتر دوستم كتاب درباره اما و
:بگويم مايلم است شده نوشته الصفا اخوان و خلدون ابن
اخوان انديشههاي خلدون ، ابن شود گفته كه است تاسف باعث
رويكرد دو اين ميان اصولا است؟ برده سرقت به را الصفا
به آنان عقلاني رويكرد رغم به.است بسيار تفاوت فكري
بر روحي و باطني شكل رياضي ، و طبيعي علمي ازمسائل بسياري
كوششهاي در گرچه و داشت چيرگي فلسفيشان ديدگاه
را آن كه داشت وجود درخشاني عقلاني نشانههاي فلسفيشان ،
به اما ميدادند بروز رياضي و طبيعي علوم عرصه در
.بودند نزديكتر گنوستيك گرايشهاي
كه بودند سياسي فعاليتهاي به كنندگان دعوت از آنان
عمومي چهارچوب لذا.باشد دربرداشته را فراگير تغييرات
تفاوت ابنخلدون انديشه عمومي چهارچوب با آنان فلسفه
از برخي تعيين و تاريخ به نگاه در خلدون ابن.دارد
وي.بود برخوردار عقلانيت از والايي ازمرتبه خود قوانين
در بلكه بربر و عرب عمومي تاريخ در نه را قوانين اين
و مسائل از برخي واقعما در.است كرده اجرا خويش مقدمه
و الصفا اخوان علمي ديدگاههاي ميان مشترك مفاهيم
ديدگاهها اشتراك اين اما ميبينيم ابنخلدون ديدگاههاي
آنان از يك هر ديدگاه از برخاسته بلكه نيست سرقت از ناشي
چهارچوب با كه دارد ارتباط خاصي فكري چهارچوب با و است
ميان مشترك اينرومسائل از.دارد اختلاف ديگر فكري
از برخاسته و عمومي ساختار نه و جزئيات از ناشي آنها
ميان در البته كه است عربي تمدن شرايط و نشانهها برخي
تفاوت زمينه ، اين در.داشت وجود تفاوت آن باختر و خاور
.كنيم اضافه بايد نيز را زماني
بنيطرف عزيزي يوسف:ترجمه
|