اجبار نه وظيفه ايمني ، كمربند
مربي يك از ماندگار درسي
آسمان اشكهاي زيبايي به
...سرآمد كي مهرباني
اجبار نه وظيفه ايمني ، كمربند
ايمني كمربند از استفاده طرح پيرامون ملاحضاتي
همشهري شنبه 26/8/80روزنامه روز شماره 2564 وقتيدر
از استفاده عدم دليل به تهراني راننده هزار خواندم27
وقتي زيرا !نكردم تعجب (1)شدند جريمه ايمني كمربند
جايي به ايمني كمربند طرح زمينه در پيشنهاد يك سرنوشت
سرنوشت كه است معلوم انداخت ني عرب معروف قول به كه بكشد
!بود خواهد چه ايمني كمربند طرح
در انتظامي نيروهاي رانندگي و راهنمايي معاونت پيش چندي
رديف سرنشينان ايمنيبراي كمربند از استفاده اطلاعيهاي
را كشور جادههاي از عبور حال در شخصي خودروهاي اول
ماده برابر قانون اين رعايت:افزود و كرد اعلام اجباري
اجباري رانندگي و راهنمايي قانون اجرايي آئيننامه 13
(2).شد خواهد جريمه ريال دههزار آن از متخلف و است
آييننامه ماده 59 به تبصره دو باالحاق سال 1372 در
به نقليه وسايل تمامي سال 1347 مصوب رانندگي و راهنمايي
اول رديف سرنشينان و آنها رانندگان و مجهز ايمني كمربند
.شدند ايمني كمربند از اجباري استفاده به موظف خودروها
طور به طرح اين شد قرار زمان همان در اينكه جالب نكته
.شود گذاشته اجرا به گيلان استان در آزمايشي
ارديبهشت 72 يازدهم يعني طرح اين آزمايشي اجراي روز از
طرح اين و ميگذرد ماه چند و سال هشت از بيش حال تا
گذاشته كنار ميرفت انتظار آنچه از زودتر خيلي آزمايشي
اجراي عدم براي دليلي و توضيح كوچكترين هم هيچكس و شد
مردم طرح آزمايشي اجراي كوتاه مدت همان در اما !نداد آن
اجراي كوتاه مدت همان در اينكه يكي:بودند چيز چند شاهد
ايمني كمربندهاي فروش با طلب فرصت و سودجو عدهاي طرح
نان به گزاف قيمتهاي به استاندارد غير حتي و استاندارد
با كه رانندگان از بسياري اينكه ديگر.رسيدند نوايي و
ورودي مبادي در تنها و خبر بي جا همه از خود ، خودروهاي
كمربند طرح شدن پياده متوجه راه پليس ايستگاههاي و شهر
نكته سومين !شدند جريمه پرداخت به مجبور بودند شده ايمني
صحبت كه جا هر وقت همان در اينكه زمينه اين در ذكر قابل
از كه بود رانندهاي كمتر ميشد ، ايمني كمربند از
ايمني كمربند از استفاده كردن وانمود خصوص در شگردهايش
و باشد نداشته گفتن براي چيزي راه پليس چشمان مقابل در
كار به كه ترفندهايي كردن تعريف تاب و آب با همچنين
وانمود و ميگذرد راه پليس جلوي از كه هنگامي تا ميبست
مجالس گفتوگوهاي نمك است بسته ايمني كمربند كه كند
گول را خودشان افرادي چنين اينكه از غافل !بود مختلف
.را راه پليس نه ميزنند
منجر حوادث كارشناسان ، گزارش بنابر كه طرحي ببينيم حال
كه كشوري در و (3)ميدهد كاهش %تا 50 را رانندگان فوت به
در كشته نفر هزار شانزده سال 1379 در تنها شد گفته
رانندگان اكثريت استقبال مورد (4)است داشته جادههايش
از 8 پس كه آنجا تا است نگرفته قرار كشورمان نقليه وسايل
تازهترينش كه جريمه حربه با شدند مجبور امر مسئولين سال
!شوند عمل وارد ميباشد تهراني راننده هزار شدن 27 جريمه
(5)
از استفاده عدم علت وقتي امروز چه و پيش سال در8 چه
ميبينيم ميكنيم سوال رانندگان از را ايمني كمربند
كمربند وقتي:نظير ميدهند منطقي غير و مشابه پاسخي
بودن بند و قيد در و ناراحتي احساس ميبنديم را ايمني
را ايمني كمربند وقتي ميگيرد ما قلب...!ميكنيم
...!ميبنديم
و بدهد تكان را خودش بتواند رانندگي حال در بايد آدم
!...غيره
كار آغاز از كه است اين دهنده نشان همه اينها آري ،
جامعه در را ايمني كمربند از استفاده فرهنگ نخواستيم
جا ما جامعه در آن از استفاده جهت همين به و دهيم رواج
كساني اينكه براي است روشن پاسخ نيفتاد؟ جا چرا !نيفتاد
را رانندگي و راهنمايي مقررات آئيننامه و قانون كه
از استفاده براي هم تبصره دو سال 72 در وقتي و مينوشتند
به را دلشان تنها كردند اضافه آن ايمنيبه كمربند
پرداخت و اجباري استفاده كلمات كارگيري به و آن تصويب
و اصلي بازوي دو به توجهي كوچكترين و كردند خوش جريمه
بازو دو اين.نداشتند ميكرد كمك طرح موفقيت به كه مهمي
آزمايش مراكز ديگري و رانندگي تعليم آموزشگاههاي يكي
و سال هشت همان در اگر.بود گواهينامه صدور و رانندگي
مسئله اين به نويس آييننامه و قانونگذار پيش ماه چند
تعليم آموزشگاههاي كليه ميكرد اعلام و ميكرد توجه
تعليم خودروهاي هستند موظف كشور سراسر در رانندگي
تعليم ضمن در و نموده ايمني كمربند به مجهز را رانندگي
تعليم هنگام در كه سازند موظف را رانندگي دهندگان
چراغ زدن صندلي ، و آيينه تنظيم:كه همانگونه رانندگي
تاكيد و تعليم مرتبا را دنده كردن خلاص و راهنما
تعليم آنها بر مقدم حتي هم را ايمني كمربند بستن ميكنند
صدور و رانندگي آزمايش مراكز يعني ديگر بازوي و بدهند
براي كه را خودروهايي كليه گواهينامهواداربشوند
كمربند به مجهز ميگيرند كار به رانندگي آزمايش انجام
و دقت همان هم گيرنده آزمايش محترم افسران و سازند ايمني
زدن و خودرو صندلي و آيينه تنظيم خصوص در كه را حساسيتي
مورد در ميدهند خرج به دنده كردن خلاص و راهنما چراغ
از كار اين اگر.دهند خرج به هم ايمني كمربند از استفاده
سرانگشتي حساب يك با ميگرفت صورت پيش سال هشت همان ،
ملاحظهاي قابل تعداد چه امروز تا كه شد متوجه ميتوان
رانندگي گواهينامه و ديدند رانندگي تعليم كه كساني از
.ميديدند تعليم ايمني كمربند بستن مورد در گرفتند
و سال هشت همان در اينجانب اينكه ذكر قابل و جالب نكته
سال 1372 در اولينبار براي را پيشنهاد اين پيش ماه چند
مسئولان استقبال با كه كردم درج گيلان محلي مطبوعات در
گذشت وجود با اما گرديد ، روبهرو رانندگي و راهنمايي وقت
اقدام مورد اين در هنوز پيشنهاد ، ازآن ماه چند و سال 8
است ، شده داغ ايمني كمربند بحث دوباره كه حال.است نشده
وظيفه يك ايمني كمربند از استفاده كنيم اعلام است بهتر
نظام سربازي مقدس خدمت به كه همانگونه !اجبار نه است
.داد وظيفه نظام به را جايش بعدها و ميشد گفته اجباري
لاهيجان -مشفقي بهمن دكتر
:پاورقيها
. تيرماه 1380 17-ش 2444 -همشهري روزنامه -1
. همان -2
.آبان 28-ش 1412 -همشهري روزنامه -3
.تيرماه 80 26-ش 345 -جامجم روزنامه -4
.26/8/80-ش 2564 -همشهري روزنامه -5
مربي يك از ماندگار درسي
(آبادان پالايشگاه) كار مشغول آبادان در كه پيش سالها
از يكي به.بگيرم رانندگي تصديق گرفتم تصميم بودم ،
را فردي تعليم ، جهت ايشان و كردم مراجعه نقليه مسئولين
معرفي من به داشت سابقه رشته اين در سال سي از بيش كه
شهر به تا كردم آغاز ايشان با را خود تمرينات من و كرد
و رفتيم (وارده با) شهر داخل به تمرين براي روزي.رسيد
قرمز چراغ علت به چهارراه سر.شدم رانندگي مشغول من
خط از متر نيم مقدار به جلو چپ چرخ حركت موقع ايستادم
راست دست:گفت من به ناراحتي با ايشان.كرد تجاوز وسط
شو ، آماده:گفت عصبانيت و ناراحتي با و كنم توقف
شيك خانهاي) !كنيم دزدي و برويم خانه آن به ميخواهيم
پرسيدم را موضوع مرتبه چند و كردم تعجب من (داد نشان را
:گفت عصبانيت با او شدم جويا خود عمل با را دزدي رابطه و
او نزد در مردم مال بگيرد را مردم جان است حاضر كه كسي
ناموس اسمش وسط خط اين:گفت سپس او.است كوچكتر بسيار
.كند عبور خط اين از نبايد راننده و است رانندگي
همان به رانندگي و راهنمايي مقررات به هم هنوز اگر
احترام آموخت من به وجدان با و دلسوز مربي آن كه اندازه
شد؟ نخواهد بهتر ما ترافيك و رانندگي وضعيت آيا بگذاريم ،
ر -علياصغر
آسمان اشكهاي زيبايي به
و خشك تابستاني پي در امسال پائيز طراوت پر بارانهاي
نامهها ، ميان در.كرد هديه قلبها به را شادي تشنه ،
دلنشين و زيبا عبارات در را باران صميمي و ساده بازتاب
را نوشته.يافتيم همشهري نوجوان خوانندگان از يكي
.ميخوانيم
* * *
آفريد ، را آفريد ، زيبايي را پائيز كه خداوندي نام به
.آفريد را باران
اما كننده خوشحال و زيبا ظاهرشزيبايي كلمه چه.باران
زمين نثار را آنها آسمان كه اشكهايي از پر دارد باطني
داده هم دست به دست ابرها.است شده تاريك آسمان.ميكند
كه برقساختهاند سرم بالاي را سياه يكپارچه سقفي و
اندازه و ميكند روشن كوتاه لحظه يك براي را شهر ميزند ،
باران.ميرسد گوش به رعد غرش صداي زدن برهم چشم چند
نم بوي خرمالو ، خيسدرخت برگهاي بوي.ميبارد نمنم
را زيبايي بوي زنبق ، تر برگهاي بوي حياط ، باغچه خاك
شيشه به تگرگ سپيد دانههاي.ميگيرد شدت باران.ميفهمم
تق.بشكنند را آن ميخواهند كه انگار و ميخورند اتاقم
خرما پهن برگهاي روي را الهي باران درشت دانههاي تق
همين كاش ميكنم آرزو.است دقايق قشنگترين.ميشنوم
باران تماشاي به پنجره پشت چوبي كلبه يك در لحظه
هر حال هر بهميزدم پارو كوچك قايقي در يا ميايستادم
جا همه و نيست جا هيچ كه اويي.هست هم او باشم ، كه جا
را خودم هم تا دادي بينا چشم دو كه شكرت خدايا.هست
.را باران زيبايي هم را ، دنيايم هم ببينم ،
تهران از ساله نميني 17 مرادخواه سحر
...سرآمد كي مهرباني
از كه ميرسيد نظر به و بود آلودي خاك جوان مرد كه مسافر
:گفت راننده به باشد برگشته كار سر
ميشه؟ چقدر كرايهاش ميشم ، پياده بعدي چهارراه من آقا ، "
"
:داد جواب بود ، هيكل درشت و ميانسال كه راننده
"صدتومن"
:گفت تعجب و عصبانيت با مسافر
"!ميگيرن تومن پنج و هفتاد اينجا تا رسالت از صدتومن؟"
و رفت راست سمت به و كرد ترمز راهنما زدن بدون راننده
با سرما پشت زيادي عده و داشت نگه خيابان وسط تقريبا
و ما از و گذاشتند بوقهايشان روي را دستهايشان بيرحمي
سر را خود بغض هم رانندهگرفتند انتقام متخلف راننده
:گفت و كرد خالي مسافر
"!راحتتره واست شي ، سوار اتوبوس بهتره شما داداش ، "
جيبش از چرك و مچاله صدتوماني اسكناس يك ;شد پياده مسافر
:گفت و داد راننده به و درآورد
.باشه حلال بايد ميبري بچهات و زن واسه كه نوني"
"!بده رو بقيهاش
راه و گذاشت گاز روي را پايش گرفت ، را اسكناس راننده
بود ، گرفته را در دستگيره كه طور همان مسافر.افتاد
فرياد حال همان در و كرد دويدن به شروع ماشين همراه
:ميكشيد
"!!پولم بقيه پولم ، بقيه"
در.كند رها را دستگيره شد ناچار او سرعت شدن بيشتر با
خانمي.افتاد زمين به و داد دست از را تعادلش حال همان
راننده به بود نشسته عقب صندلي در فرزندش دو با كه
:گفت و كرد اعتراض
"!بده رو خدا بنده اين پول بقيه آقا"
:گفت راننده
"ها؟ پولش؟ بقيه"
توي و آورد بيرون دستش كنار كاسه از خرد پول مقداري بعد
و مرد به و برگردم نداشتم جرات من.كرد پرت خيابان
.كنم نگاه زمين روي پولهاي
وسيله هر يا اتوبوس تاكسي ، سوار كه بار هر و روز هر
ناظر و شاهد مختلف شكلهاي به ميشويم ديگري عمومي نقليه
و عصبانيت خشونت ، نامهرباني ، هستيم برخوردها نوع اين
.است ساخته مسموم را كوچك اجتماعات اين فضاي درگيري
به حتي ميكند ، سلام راننده به شدن سوار موقع كسي كمتر
اكنون و ميشد بازنشسته بايد قبل مدتها كه پيري راننده
روي از بيشك ميكند كار استراحت به نياز اوج در اگر
فكر در ;هستند عبوس و گرفته همه.است ناخوشايند ضرورتي
تنها كنند باز سخن به لب اگر و ساكتند و رفتهاند فرو
از باروتي انبار شخص هر.ميآورند زبان بر شكوه و شكايت
سر برميسازد منفجر را او جرقهاي كوچكترين كه است خشم
.مينوازند توهين و ناسزا با را يكديگر پول ناچيز رقمهاي
صدا و سر و دود از كلافه و خسته راننده براي دلش هيچكس
يا كلامي يا و كند درك را او نميكند سعي و نميسوزد
خاطر به هيچكسبگذارد او سختي همه اين بر مرحمي لبخندي
با كهتنها مشكلاتي.است ديگري هموطن و همشهري كه ندارد
كتككاري و جنجال به ميشود ، حل ساده "ببخشيد" يك
.ميانجامد
در كه است بزرگي اجتماع از مينياتورهايي اتوبوس و تاكسي
بين هم فروشي سبزي و خيابان خانه ، در.ميكنيم زندگي آن
كه است هنري گذشت و بخشش.نيست برقرار آشتي و مهر ما
عكس مدتهاست كه است چشمهاي مهرباني كردهايم ، فراموش
و روز كه است سياهي كابوس پول و نديدهايم آن در را خود
و خسته اگر است تعجب جاي چه.ساخته تيره را شبمان
. كلافهايم
را خنداني مسافران رويا در و ميبندم را چشمهايم
تا و ميگويند صبحبخير سلام ، راننده به كه ميبينيم
صحبت آينده خوشتر روزهاي و گذشته خوش خاطرات از مقصد
كرايه سر بر ايرانيها رسم به شدن پياده موقع و ميكنند
.ميكنند تعارف زيادي مدت
خرمي فريده
|