جنگ قصه آسيبشناسي
هند مومبايي جشنواره در "آتش و آب"
سوره دانشگاه در سوتهدلان
جنگ قصه آسيبشناسي
فراست قاسمعلي
تفكيك اساسا و است ايران امروز قصه از تابعي جنگ ، قصه
آسيبشناسي لذامينمايد نامعقول و ناشدني هم از دو اين
قصه آسيبشناسي كاملاخاص موارد استثناي به جنگ قصه
.است ايران امروز
مختلفالاضلاع كه همانندكرد مثلثي به ميتوان را قصه
كه باشند باور اين بر عدهاي است ممكن.است
بر نظريهاي احتمالاهيچ اما باشد هم متساويالساقين
ضلع سه اين ازشد نخواهد يافت آن بودن متساويالاضلاع
را آن دليل همين به كه -آن بزرگ اضلاع از يكي
جامعه در متاسفانه.است نويسنده -ميدانم مختلفالاضلاع
و قبل ميرود ، قصه آسيبشناسي از سخن جا هر و وقت هر ما
گرچه.ميشود محكوم كه است (حكومت) جامعه چيز ، هر از بيش
مهم اين به گفته پيش مثلث دوم ضلع و است وارد اتهام اين
حقيقت اما تاخت خواهد آن بر جسورانه قلم اين و است مربوط
گرفتن ناديده آن با قلم اهل از عدهاي ستيز كه ايناست
و اساس همين بر.است بوده آنان كاستيهاي توجيه و قصور
نويس قصه قصه ، وچون چند در را نقش مهمترين كه بنابراين
كالبدشكافي به حوزه ، آن به ورود از پيش است ، عهدهدار
.ميشود پرداخته بخش اين
تلاش
بازيگر يك امروز كه پذيرفت بايد ناچار را واقعيت اين
باسواد قلم اهل يك از بيسواد ، سال و سن كم هشت درجه
محترمترو راحتتر ، مشهورتر ، بهمراتب متفكر
كه انگاشت ناديده نبايد نيز را اين.است آسودهخاطرتر
يا پدران اجتماعي مقايسهموقعيتهاي با دو اين فرزندان
بر چه صورت اين در و گرفت خواهند نتيجهاي چه خود مادران
.آمد خواهد (نويسنده فقط نه و) تحصيل و دانش و علم سر
اين فعلي دغدغه است ارزشمندي و مهم بسيار بحث كه بحث اين
در كه مطلبي پرداخت آن به بايد ديگر جاي و نيست نوشتار
با نيز نويسندهخود گاه كه است اين گفت بايد راستا اين
كم دست به گذاشتن وقت كم با ميشودو همراه ظلم اين
.ميزند دامن قلم و نوشته گرفتن
سه من":خودميگفت رمان از دفاع در معروف نويسندهاي
ديگري نويسنده "!كردهام كار رمان اين روي آزگار ماه
جلويم ميز روي (صفحه دويست زير حدود) آن از كوچكتر رماني
!"كردهام كار كتاب اين روي كامل هفته دو":گفت و گذاشت
يك براي -روزي شبانه كار حتي -كار ماه سه واقع به آيا
است؟ كار صفحهاي سيصد رمان
و عمق دارد قصد گفتار لحن اين با نويسنده اين وقتي آيا و
ديگر كه نيست معني اين به كند بيان را خود زحمت نهايت
انگاشته اين ، از مراتبكمتر به زماني با را خود آثار
است؟
به فلوبر گوستاو كه نامهاي كنار بگذاريم را دو اين
بر سرد عرق كتاب اين !من خداي":مينويسد لوكه لوئيز
از يعني گذشته ماه پنج ظرف در فكرميكني.مينشاند تنم
همين"(1)صفحه پنج و شصت نوشتهام؟ چقدر تاكنون اوت ماه
مينشينم ميزم پشت روزهاست":مينويسد ديگر جاي نويسنده
دور و ميكنم وپاره مينويسم!نوشته سطر يك از دريغ اما
".ميريزم
يا و خوانده يا فن اهل همه را "ايليچ ايوان مرگ"
حاصل حجم كم داستان اين اما نيست حجيمي كتاب.ديدهاند
شايد.است بزرگ تولستوي روح عرقريزي و تلاش سال دو
با فلوبر و تولستوي مقايسه كه بگيرند خرده خوانندگاني
شرايط كه بهخصوص.اعتدالاست از دور نظر مورد نويسندگان
استاد.است نبوده همتراز ما جامعه با نيز آنان جامعه
هم استو امروزين هم كه ميزنم مثال را محمود احمد
.دمخور جامعه فعلي مشكلات با (ما از بيش بلكه و) ما همچون
كه بيمارياي و سن كهولت عليرغم سترگ ، نويسنده اين
به در سالهاست ميآزارد ، را گرامي آن روح و تن سالهاست
است ، كرده وقفقلم را خود شبانهروز و بسته خود روي
اگر يا و نكردهايم هرگز يا تاكنون ما امثال كه كاري
همين امانكردهايم او همتراز كردهايم كمي بسيار درصد
فرموده نميدهد رضايت نوشتهاي هر به اينكه با نويسنده
دور و كرده پاره جا يك را رماني از صفحه بيست و صد
بعد بازنويسي در و كنم آزاد آن از را ذهنم تا ريخته
جديد نوشته در را آن از بخشي يا عبارات كه نشوم وسوسه
.بگنجانم
را كار همين برسيم محمود سن به هم ما شود گفته شايد
اساسا برويم پيش منوال همين به اگر آيا ولي ميكنيم ،
هم ما است تامين او شود گفته شايد يا شد؟ خواهيم"محمود"
حضرتش با خوشبختانه بنده.ميكرديم بوديمچنين اگر
از زندگيبرخي از و عادي كاملا را او زندگي و مرتبطم
.ميبينم نيز پايينتر نظر مورد نويسندگان
ژاپن بزرگ فيلمساز كوروساوا ياد مرا موارد اين
هنگام كه كارياشميخواندم شيوه در.مياندازد
گرچه.ميكرد برداشت بار بيست زاويهاي از فيلمبرداري
وقابل مفيد گذشتهاند او نظر از كه برداشتهايي همه
آنها از يكي به تنها مونتاژ ميز پاي او اما استفادهاند
اين در ميريزد ، دور بيرحمانه را بقيه و ميدهد رضايت
قرار بزرگ سعدي شعر مصداق شيوهكاري اين با ما آيا صورت
:كه نميگيريم
خواني نمط بدين قرآن تو گر
مسلماني رونق ببري
جسارت
و نويسنده جسارت امروز قصه در محسوس خلاهاي از يكي
.است اجتماعي موضوعهاي با شجاعانه برخورد
بودم رفته خرمشهر به بيسر نخلهاي نوشتن براي كه زماني
كه ديدم عراقي يك از وصيتنامهاي عراقيها سنگرهاي در
امام آقا به برنگشتم اگر دخترم" بود نوشته دخترش به خطاب
قبول او از.ديد واجب را تو دشمن با جنگ پدرم بگو حسين
".كن
و داشتهام وگو گفت آنها با فراوان كه اسرايي زبان از يا
در چه عراقيها از برخي كه شده شنيدهداشتهايم
دولتيان چشم از دور اردوگاهها در چه و عراق درمانگاههاي
طرف آن از.كردهاند كمك ما رزمندههاي به جان پاي تا و
عمليات هنگام ديگران كهبرخلاف بودهاند هم رزمندههايي
ميكردهاند ، اين خالي را ميدان بهانه و دليل هزار به
!خوردهاند؟ رقم جنگ قصه كدام در واقعيتها
جامعهاند متن در كسانيكه را جوانان گريزيبعضي دين
برخي امامييابند در دريافتهو دارند باز وچشماني
قصه كجاي در اينها.دارند اين از غير باوري ما بزرگان از
است؟ ايران امروز
حضرت و پيامبر زمان عكس به نظام مسئولان كاركرد زمينه در
درباره آنان از و ميشد گرفته مسئولان يقه كه (ع)مولا
دست گاهي امروز ميشد ، سوال ناهنجاريها و نابسامانيها
كه ميبرند را آبرويشان و ميگيرند را جواني پسر و دختر
نتيجه در و است كمتر اسلامي انقلاب عمر از عمرشان ، كل
وقتي جوان اين.نظاماند همين شده تربيت و دستپرورده
نسبتي چه ميبيند را...ستدهاي ميلياردي ، دادو اختلاسهاي
داستان كجاي اينها ميكند؟ پيدا (انقلاب)جامعه و دين با
نبودن جسور تنها خلا اين دليل البته صد)هستند ما امروز
آن به خود جاي در كه دارد تاثير هم حكومت نيست ، نويسنده
(پرداخت خواهم
نوشتن درد
درد و نوشتن درباره كسي با تولستوي كه درگفتگويي
از يكي كه ميآيد فغان و درد به چنان ميكند ، نويسندگي
پيشه از اوت 1904 روز 28":ميگويد و ميشود مبهوت حضار
اين تا را او هرگز من.گفت سخن دلتنگي و خشم با نويسندگي
به بايد وقتي فقط آدم ميگفت.بودم نديده برآشفته حد
فرو دوات در را خود قلم نوك بار هر كه بپردازد نوشتن
(1)".گذارد جا آن در را خود تن گوشت از پارهاي ميبرد
كه جا آن.ميآزارد نيز را چخوف نازنين قلب درد ، همين
اين در چخوف است قرار و ميفرستد او براي قصهاي برادرش
و خودت براي خدا را تو":مينويسد چخوف.بدهد نظري خصوص
(2)"شو قائل ارزش كارت
نكته آن كه باشد نكتهاي يا حرف حاوي بايد قصه آري
اثر آن بر يا كنده را نويسنده قلب و روح از گوشهاي
ننوشتن كه گذارد كاغذ بر قلم بايد حرفي براي.است گذاشته
به و باشد ناممكن نويسنده براي آن انگاشتن ناديده و
داستاني آثار اغلب كه است حالي در اين.نكند رها و بگيرد
بيمايگي و بيدردي به و بري مقدس درد اين از ما
.آلودهاند
چراغنخوردن دود
كه ميدهد نشان بهخوبي قلم اهل بزرگان زندگي به نگاهي
رنج هنر و رياضت زيور به كه بودهاند كساني آنها اساطين
كتاب براي سال بزرگ 15 تولستوي.بودهاند آراسته بري
گذاشتن ، مايه جان از يعني اينچيستعمرصرفميكند هنر
كه زيبايي بسيار عبارت همان.پوشيدن چشم راحتي و لذت از
خراب را خود خانه رماننويس:ميگويد كوندرا ميلان
(3).(بنويسد)بسازد را رمانش آن مصالح با تا ميكند
.شود ساخالين راهي ميگيرد تصميم سال 1890 در ناگهان چخوف
و سختي در هم آن ميكشد طول ماه شش درشكه با سفر اين
اين علتميدانيم منطقه آن جغرافياي از ما كه سرمايي
است ، ضروري برايم كار اين":مينويسد چنين خود او را سفر
فكر به هميشه بايد آدم..شدهام بيحال و تنبل چون
(4)".باشد خودسازي
آن دليل و نبوده تنبل هيچگاه او كه ميدانيم همه
-1904).اوست چهارساله و چهل عمر در او درخشان كارنامه
همين آن دلايل از يكي ميشود چخوف چخوف ، اگر اما (1860
دود" ما بزرگان و علما زيباي اصطلاح به و كار استمرار
.است متوسط وحتي ضعيف آثار به ندادن تن و ها"خوردن چراغ
و قصهبافي ما قلمبهدستان از عدهاي بايدگفت متاسفانه
تعداد بنايي كه گونه همان.ميكنند قصهسازي
است ، بيشتر بنايياش عمر كل از ساخته كه ساختمانهايي
نويسندگياش عمر كل از كتابهايش تعداد نيز قصهساز اين
فروش با و بفروشد تا است ساخته بنا آن همچون و است بيشتر
(قصه) خانه (نيست هم كم كه)فرهنگي معاملات بنگاه يك در آن
خريدار كه مصالحي و نقشه متراژ ، با.بگيرد سفارش ديگري
.ميدهد سفارش
پزشك كه حال پرسيدم حكيمي محمدرضا حضرت مسلم استاد از
را آن و منع مطالعه از چشم بيماري خاطر به را شما
درد فرمود ميخوانيد؟ همه اين چرا كرده حرام برايتان
چشمم خواندن ، با كه دردي از ميكشم ازنخواندن كه حسرتي
!است نابرابر ميآزارد را
از آزگار ماه بيست كنراد جوزف همچون حاضريم چقدر ما
خود ي(نسترومو) با و بپوشيم چشم زندگي معمول دلخوشيهاي
!كنيم؟ نرم پنجه و زندگيدست و
(جامعه) حكومت
برداشت تفاوت مبتلاست ، بدان امروز قصه كه مشكلاتي از يكي
و قصه كنه و ذات در است مشكلي.نيست نويسنده و حكومت بين
منظر از عراقيها عراق ، و ايران رويارويي در كه اين آن
كلام يك در و بيعاطفه تجاوزگر ، خائن ، "گروه يك" حكومت
ي"گروه" خودي رزمندههاي سو اين از.رنگاند "سياه"
اين.اند"سفيد" كلام يك در و وطنپرست شجاع ، فداكار ،
حكومتهاي بلكه نيست ايران حكومت شامل تنها تقسيمبندي
.دارند ديدي چنين متجاوز دشمن به نسبت نيز ديگر
يك را دشمن نويسنده ، كه ميشود شروع جا اين از اختلاف
تكتك از مجموعهاي را آنها بلكه.نميداند سياه "گروه"
نه و خوباند خوب نه كه انسانهاييميداند ها"انسان"
.بديهايي حال عين در و دارد خوبيهايي انسان اين.بد بد
ديد از) است دشمني با جنگ در ويژگيها اين با انساني چنين
تشكيل او همچون هايي"انسان" تكتك از نيز آنها كه (او
.شدهاند
و اند"انسان" بودن دشمن از قبل و ابتدا دشمن آدمهاي اين
حكومت نگاه و است جزيي نگاه نويسنده نگاه لذا.دشمن بعد
در والا بپندارد دشمن را آنها دارد حق حكومت.كلي نگاه
خواهد روبهرو جدي خطر با را مملكت كيان ناگهاني يورشي
را دشمن بايد ناچار به نيز نويسنده سو اين از.ديد
.خوب خوب نه و بد بد نه بداند انساني
چيزي و برميگردد قصه تعريف و ذات به ديد اختلاف اين
و برداشتها در دو هر.نپذيرد يا بپذيرد حكومت كه نيست
نبايد و) نميتوانند هيچكدام و محقاند خود دريافتهاي
صورت اين در.كند منصرف خود برداشت از را ديگري (هم
ببيند "انسان" يك را دشمن نويسنده كه بپذيرد بايد حكومت
روبهرو مشكل با دو هر صورت اين غير در "گروه" يك نه و
باشند نرسيده درست باور اين به كه حكومتهايي.بود خواهند
حمايت طبيعتا باشند داشته هم نويسنده از حمايت بناي اگر
همخوان آنها نگرش نوع با كه است نوشتههايي و نويسنده از
ما جنگي قصههاي از بسياري در كه ميشود اين نتيجه.باشد
طور همان نميشود ، يافت خوب قدري حتي يا خوب عراقي هيچ
بهچشم بدي ايراني رزمنده هيچ آنها از بسياري در كه
.نميخورد
!هم همانند نيز عراقيها همه و هماند مثل ايرانيها همه
و معرفتشناسي در.نيست هيچكس مثل هيچكس كه صورتي در
آدمها همه تعداد به و نيست يكي خدا به رسيدن راه توحيد
به اليالله الطرق) دارد وجود "او" به رسيدن راه
حتي وقتي.اختلافسالك يعني سلك اختلاف اين (عددانفسهم
داشته انتظار ما چرا نميكنند فكر هم مثل دوقلو انسان دو
!باشند؟ هم مثل جنگيمان داستانهاي رزمندههاي همه باشيم
دارد ادامه
:ها پانوشت
.ايذر و گلدنبي.ا ويراسته تولستوي ، با گفتگويي -1
.ص 191 يرميلوف -2
.همايونپور پرويز ترجمه رمان ، هنر -3
. ص 262 ميلوف ير -4
هند مومبايي جشنواره در "آتش و آب"
در حضور براي جيراني فريدون ساخته "آتش و آب":هنري گروه
.شد پذيرفته هند مومبايي جشنواره
جشنواره در گذشته ، مهرماه در اين از پيش "آتش و آب"
مومبايي ، جشنواره در حضور و بود كرده شركت نيز قاهره
جشنواره.ميشود محسوب آتش و آب بينالمللي حضور دومين
.ميشود برگزار هند در ماه آذر هشتم تا اول از مومبايي
بلورين تنديس دو برنده امسال ماه شهريور "آتش و آب"
آتيلا و حاتمي ليلا شد ، سينما خانه جشن در بازيگري
انتخاب (نقش 2) مرد و زن بازيگر بهترين بهعنوان پسياني
.شدند
سوره دانشگاه در سوتهدلان
كارگردان حاتمي علي ياد و نام بزرگداشت جلسه: هنري گروه
و سينما دانشجويان از جمعي همت به ايران سينماي سبك صاحب
در آذر دوشنبه 19 روز تهران سوره دانشگاه فرهنگي معاونت
برنامه اين در.ميگردد برگزار دانشگاه اين اجتماعات سالن
سينماي منتقدان و هنرمندان و دانشگاه استادان از جمعي
به "سوتهدلان" فيلم همچنين و داشت خواهند حضور ايران
.آمد درخواهد نمايش
|