رمان در من هستي همه چكيده "چلچلهها"
است نويسي
رماننويس گلابدرهاي محمود با غيرمتعارف مصاحبهاي
كوه در شبها.دارد خاصي زندگي گلابدرهاي محمود:اشاره
حقيقت در.است خود كارهاي دنبال كه هم روزها و ميخوابد
آخر درميگذراند شميران كوههاي در را ايام بيشتر
دره در مصاحبهكننده و دارد مطلب اين به اشاره هم مصاحبه
.است كرده مصاحبه ايشان با دارآباد
باشد ، آميخته طنز به ميرسد نظر به گلابدرهاي پاسخهاي
ميان از را گلابدرهاي نگاه ميتوان ترديد بدون ولي
.دريافت او شوخي نيمه جدي نيمه سخنان
:گلابدرهاي محمود شده منتشر آثار
چهارم چاپ كورهپز ، سگ 1348 ،
دوم چاپ پركاه ، 1350 ،
سوم چاپ نجار ، اباذر 1351 ،
باديه 1357 ،
چهارم چاپ انقلاب ، لحظههاي 1358 ،
هشتم چاپ اسماعيل ، اسماعيل 1361 ،
آهني حسين 1361 ،
سرد صحراي 1362 ،
پرستو 1363 ،
سوم چاپ دال ، 1363 ،
كوهي آهوي 1365 ،
امريكا سال ده 1380 ،
جلال آقا 1380 ،
چلچلهها 1380 ،
آورديد؟ رو داستاننويسي به شد چطور *
دست كه روزي باشه؟ من دست اين كه بوده من دست چي -
و هدايت صادق و من خط بهشت ، در سرنوشت مينوشت سرنوشت
سرنوشت ، دست نوشت مدار اين بر رو بقيه و گلستان ابراهيم
.بهشت در سرنوشت
و خواند را آن كسي چه و نوشتيد كي را خود داستان اولين *
كرديد؟ ارائه كجا
ساعت انشا ، 2 كلاس سر بودم ، كه آلاحمد جلال شاگرد -
سال مال اين ، .ميبست كلاسو در جلال آقا ميخوندم ، انشا
افسانه نام به رماني سالهاي 411340 ، .بود 391338
باعث آقا حاشيهنويسي جلال ، آقا به دادم.نوشتم اسيران
كه افكاري جهانگير به آقا ، .كنم كار روش سال هفت كه شد
هم من كرد ، مرا سفارش بود ، فرانكلين انتشارات متفكر مغز
چند و شيروانلو فيروز گليامامي ، او به دادم را كتاب
اسيران افسانه بودند ، فرانكلين انتشارات در كه ديگر نفر
سال كتاب شود چاپ اگر گفتند و پسنديدند و خواندند را
سه رمان -فرانكلين انتشارات تايپيست -گنجعليخان ميشه ،
انتشارات آن رسمالخط با را اسيران افسانه صفحهاي هزار
ميز روي رفت اسيران افسانه رمان شده تايپ.كرد تايپ
و شد چي ديگه -دريابندري نجف فرانكلين انتشارات سردبير
سگ نام به ديگرم رمان -1347-سال همان -است مفصل نشد چي
شيوه و تكنيك با ايران در كه بود رماني اولين كه كورهپز
از كه شد چاپ بود ، شده نوشته نوجوانان و كودكان ادبيات
و كودكان فكري پرورش كانون و فرح با كه كساني طرف
و عنايت حميد.شد شناخته سال كتاب بودند ، مخالف نوجوانان
نقد كتاب بر ديگران ، و گلسرخي خسرو و گرمارودي موسوي
طاهباز ، سيروس از قبل.كردند تعيين هم جايزهاي و نوشتند
پرورش كانون انتشارات مدير سرشناس تودهايهاي از يكي
براي كتاب خريد مسئول و نوجوانان و كودكان فكري
عنوان به كانون در كه من با اوبود كانون كتابخانههاي
دليل ، همين به بود ، مخالف ميكردم ، كار ارشد پژوهشگر
كانون كتابخانههاي براي را كورهپز سگ كه نداد اجازه
براي -فرح نديمه -ليلياميرارجمند ضمن ، پيش در و بخرند
كانون مخالفين به من اگر كه كرد تهديد مرا و آمد سوسه من
شدم ، بيخيالش من ، ...و بگيرم را جايزه بروم و بپيوندم
.بعد و پركاه بعد و نوشتم را نجار اباذر رمان اين ، از بعد
زباني تكنيك و نوشتاري شيوه داراي شما رمانهاي *
. دارد فرق ديگران شيوه با حقيقت در و است ويژهاي
.ندارم ديگران كار با كاري من بگم كه ميگم نمونهاي -
.كرد چاپ و نوشت را "مادر" رمان سال 1906 در گوركي ماكسيم
سال 1924 در و شد كمونيستي انقلاب روسيه در سال 1917 در
جديد تكنيك كشف كمونيست ، حزب مركزي كميته ادبيات شاخه
"سوسياليستي رئاليسم":گفت و كرد اعلام را رماننويسي
بيست گوركي ، ماكسيم خود كه حالي در.شد آغاز "مادر"با
ماكسيم كه ميدونينداشت نامگذاري اين با كاري قبل ، سال
كه كساني همان دست به و استالين دستور به بعدا گوركي ،
.شد كشته بودند ، گذاشته وكتابش او براي را سبك اين
ادبيات در اثري مولوي ، مثنوي از قبل تا كه اين ديگر
بود ، مولوي خالقش كه بياني تكنيك و زباني شيوه با ايران
چلبي حسامالدين كه روزهايي و شبها.است نشده ديده
خود حتي و مينوشت را مثنوي بيت هزار شش و شصت و ششصد
خود ويژه كه مخصوصي بياني شيوه كه نميدانست نيز مولوي
.است كرده ارائه و ابداع اوست ،
جلال.ميآورم هم ديگر نمونه يك نمونه ، دو اين از غير
خودش براي خاصي تكنيك و بياني شيوه و نثر كه آلاحمد
سبك صاحب فارسي نثر در روزي كه نميدانست خودش نيز ، دارد
به هستيم ، مولوي و جلال جوجه كه هم ما.ميشود شناخته
و تكنيك بگويند بعدها شايد.هستيم مبتلا سرنوشت همان
ما رفتند ، كه خيليها مثل شايد گلابدرهاي ، محمود شيوه
.برويم هم
پايبند واقعگرايي به داستانهايتان در اندازه چه تا *
هستيد؟
در گوركي ماكسيم دوران از قبل تا واقعگرايي كلمه اين -
رئاليزم رئاليزم ، :ميشد خوانده نام سه به جهان ادبيات
سال از گفتم قبلا كه طور همانمحض رئاليزم انتقادي ،
.شد اضافه آن به هم سوسياليستي رئاليسم بعد ، به 1924
است شده نامگذاري افراد توسط جديدي هاي"ايسم" حال البته
...و جادويي رئاليزم:مثل
ذهن از كه مخلوقي هر ندارد ، غيرواقعي و واقعي كه داستان
روزي نيز ، واقعيت خود:است واقعيت همان شود ، خلق خالق
يلي رستم كه":ميفرمايد بزرگ فردوسي حكيم بوده ، خيال
".داستان رستم كردهام منش /سيستان در بود
گذشته ، دهههاي در ايران در داستاننويسي شما نظر به *
است؟ كرده تجربه را تازهاي فضاهاي چه
"دهه" تا چند هفتصدسال ، فرنگياس ، مال "مه" ،"دهه" اين -
يكي ،"دههها" اين از يكي توي سال ، هفتصد از بعد است؟
ماست ، زمان "حافظ" كه هم سپهري سهراب نشده ، پيدا حافظ مثل
.هاست"دهه" اين از يكي كدوم تو نيست معلوم
چه شما ، داستانهاي ساير با مقايسه در چلچلهها كتاب *
از دستهاي چه در را آن شما خود و دارد مميزهاي وجه
ميدهيد؟ قرار خود كارهاي
از چه است ، رماننويسي در من هستي همه چكيده چلچلهها ، -
.جهان امروز رماننويسي تكنيك نظر از چه و نثر نظر
چيست؟ تكنيك و نثر از منظورتان *
با راه در داستانهاي و هدايت حاجيآقاي با بوفكور -
هم با آسمان تا زمين ، گلستان جني گنجدره اسرار و پسرم
:مانند غزلي -نداريم بزرگتر او از كه - حافظ.دارند فرق
بيا":مانند هم غزلي و دارد "...كرده خوي و آشفته زلف"
دارد ".رسيد شاه منصور رايت كه
يا فرهنگي -اجتماعي عناصر چه چلچلهها رمان نگارش در *
است؟ بوده شما كار دستمايه اقتصادي ،
تولستوي ، صلح و جنگ شد حاصلش روسيه ، با ناپلئون جنگ -
و شماليها -سياهپوستان با آمريكايي سفيدپوستان جنگ
روسيه ، با هيتلر جنگ رفته ، باد بر شد حاصلش -جنوبيها
ولي بود جنگ واقعا جنگها ، اين البته.آرام دن شد حاصلش
حمله بلكه نبود جنگ جنگها آن مثل ما ساله هشت جنگ
روسي ، ميگهاي با صدام بعث ارتش ديده دوره ژنرالهاي
به آمريكايي شيميايي بمبهاي انگليسي ، چيفتن تانكهاي
پاچيده هم از ارتشش بودكه اي كرده انقلاب تازه مملكت
مشت يه به مجهز ارتش يك حمله جنگ اين حقيقت در.بود شده
.بود نوجوان و جوان
يا است عشقي داستان چلچلهها داستان !گلابدرهاي آقاي *
جنگي؟
و دنآرام ي"آكسينيا" و صلح و جنگ ي"ناتاشا" مگر -
عشقي داستان قهرمان.. و رفته برباد ي"اوهارا اسكارلت"
بودند؟
بيروني واقعيات با نسبتي چه شما رمانهاي شخصيتهاي *
واقعيات با اندازه چه تا شما رمانهاي حوادث و دارند
دارند؟ رابطه بيروني
دوم چاپ به سال همان در و شد چاپ سال 1350 در كه پركاه -
نام درآمدن آب از يكي":ميشود آغاز جمله اين با رسيد ،
هم من دست و نبوده دستي داستان اين آدمهاي نام با تو
".نبوده
است؟ بوده چه شما تكنيك و نگارش شيوه چلچلهها ، رمان در *
با امپرسيونيزم ، با رئاليزم چلچلهها ، رمان در -
محمود" و "شمرونيزم" با سوررئاليزم با دادائيزم ،
از قبل چيه؟ حرفا ايناست شده پاطي قاطي "گلابدرهييزم
يارو ، اين و تنهايياش سال صد و ماركز يارو ، اين كه اين
كه -كبير ساعدي غلامحسين بشن ، پيدا پائو مائولو ، پائولو ،
صادق دست بغل پاريس "پرلاشز" توي الان و بيامرزدش خدا
و خونديم هم ايرانيا ما و نوشته اينارو -خوابيده هدايت
اين بود ، جلال جوجه كه هم ساعدي و جلالم جوجه كه منم
.كردهايم كهنه حرفهارو
كه بودند فرموده نشريهاي در مملكت متفكر مغزهاي از يكي
اضافه بعد ، و ندارند خواندن كتاب به عادت ايرانيها
بودم ، رفته كشور از خارج به كه ماموريتي در كه فرمودهاند
ديگه.ميخونن كتاب مترو توي زنها يا دخترها ديدم
شصت و ششصد اين پس نبودن كتابخون ايرانيان اگه نميدونه
اشعار و شمس غزليات اين و مولوي مثنوي بيت هزار شش و
حالا ، همين خونده؟ كي را حافظ ديوان و سعدي گلستان و عطار
مالياش وضع كه ميكنه چاپ حافظ يك ناشري هر سال 1380
حافظ اشعار رامنظورم كتابها اين.راهبيندازد قدري را
مترو كه اينجا ميخونه؟ كي ميخره؟ كي -است سعدي و مولوي و
زنها و دخترها كه -هست مترو نيمچه يه حالا البته -نداره
كينگ استيون كدومه؟ حرفها اينزانوهاشون رو بذارن كتاب
چاپ نسخه ميليون بيست تيراژ با كتابش هر كه آمريكايي
نياز ميگيره هم را حقالتاليفش درصد بيست جلوجلو و ميشه
كتابش خريدار آمريكاييها كه چرا؟ كنه توليد كه داره
مترو ايستگاه در كه كينگ استيون كتاب هر.هستند
در ميشه ، خريداري ايستگاه كتابفروشي از سانفرانسيسكو
از.زباله سطل تو ميافته لوسآنجلس مترو ايستگاه
ميگه ميگه ، چي كينگ استيون بپرسيم كه هم خوانندهاش
كتاب از چهارميش و بيست و صد كتاب اما ميگه چي نميدونم
را سرم من شد باعث زيرا.بود بهتر سوميش و بيست و صد
در كه دهسالي اين توي من.بخوابم مترو تو و روش بذارم
با هم كردهام صحبت كينگ استيون با هم بودم آمريكا
.كتاباش خريدارهاي
كن كه بپرسي آمريكا متروهاي توي كتابخونهاي اين از اگه
اونا.نميدونيم ميگن هستند ، كي پروست و فالكنر و يكسي
.بخوابن كه ميذارن زانوهاشون رو ، روي كتاب مترو توي
حالا و كشور از خارج ماموريت آقارفتند اين حالا
ايرانيان كه ميگويند و ميكنند برگشتهاند ، مصاحبه
.بكنيم كتابخونشون را آنها بايد نيستند كتابخون
چيست؟ شما آينده كارهاي *
.خجسته انتشارات پست به خورديم آورديم شانس عمري آخر ما -
اينم بيداد داد اي ديديم.كرديم صحبت مديرش با و رفتيم
اسيران افسانه از فصلي كه داره خبر حتي.خودماست مثل كه
و جنگ بهمان در قلهاي بر كلبهاي از فصلي و جنگ فلان در
زگيل از فصلي و جنگ فلان در خادم آقاي خالي خانه از فصلي
در جنگ فلان در سوخته لولوهاي از فصلي و جنگ بهمان در
...شده چاپ شاه دوران
كه است اين منظورم شدهاند؟ چاپ آماده رمانها اين *
كارهاند؟ نيمه هنوز يا شدهاند تمام
در فصلش يك رمانها اين از كدام هر از كه كردم عرض -
و شده كامل رمانها اصل.است شده چاپ زمان آن جنگهاي
چند يا يك اختيار در را آنها دارم نظر در و است موجود
بچه سرنوشت كتاب ولي.بگذارم ميكنم انتخاب خودم كه ناشر
تشييع و -است دومشان ويراست كه -حرملهها حكومت و شمرون
حروفچيني بهدست خجسته انتشارات را شاملو احمد جنازه
.است سپرده
كوه و دارآباد دره به را ما كه حالا گلابدرهاي آقاي *
در كه را دال آشيانه كه بپرسيم ميخواستيم كشاندي ، كمر و
به را ما چرا اصلاكجاست آمده ، جلال آقا كتاب پايان
كردي؟ مصاحبه ما با كمر اين پناه در و نبردي دال آشيانه
و را صباح حسن نظامالملك ، خواجه و سلجوقي شاه ملك اگر -
شما كردند ، پيدا را قوايشبنلادن تمام با بوش جورج اگر
آشيانه ايران همه.كنيد پيدا ميتوانيد را دال آشيانه هم
من":بودم گفته دال رمان در پيش سال هجده كه مناست دال
كه بكشند دام به رو دالي ديدي حالا تا.دماوندم دل دال
اينجا تا چطوري !اومده برفي عجب راستي ".باشم ديوميش من
اومدين؟
.ديگه اومديم بالاخره *
باشين مواظب پايين ، ميرين دارين نكنه ، درد شما دست -
.پايين شين پرت نخوره سر پاتون
و داديد گفتوگو وقت ما به هم كه اين از ممنون خيلي*
هستيد ، ما سلامت مواظب هم و كشانديد كوه به مارو هم
.خداحافظ
.علييون -
|