جنگ زهر عشقپاد
بخش واپسين - صلح فلسفي بنيانهاي
نشات مرگ غريزه از خشونت و جنگ به تمايل فرويد نظر از *
در عشق يا زندگي غريزه يعني آن ضد همواره ولي ميگيرد
ماست دسترس
فرويد زيگموند
آيا دارد؟ وجود جنگ خطر از بشر نجات براي راهي آيا
محافظ كه كرد هدايت مجرايي به ميتوان را آدمي پرخاشجويي
اينها ويرانگريباشد؟ و كينهتوزي انگيزه برابر در او
فاشيسم و نازيسم خشونت گسترش با همزمان كه بود پرسشهايي
به نگراني از سرشار نامهاي در آينشتاين آلبرت اروپا در
ماه دو فرويد ، .كرد مطرح فرويد نزد ژوئيه 1932 ، تاريخ 30
را خويش انديشههاي آن ، در و نوشت او به پاسخي بعد
احتمالي راههاي و آدمي رفتار رواني شالودههاي درباره
پاي وقتي:ميگويد فرويد.كرد تشريح بشر كشمكشهاي ختم
خود درون در حتي خشونتگري باشد ، ميان در متعارض منافع
اينگونه سريع حل با تنها است ، ناپذير پرهيز گروه
مسالمتآميز رفع براي موجود امكانهاي كه تعارضهاست
نگاهي حتي حال ، بااين.است پيشرفت در پيوسته اختلافها
يك ميان كه ميكند آشكار جهان تاريخ به سطحي و زودگذر
ميان جماعات ، ساير از گروهي يا ديگر جماعتي و جماعت
نژادها و كشورها شهرهاو ميان ، كوچكتر و بزرگتر واحدهاي
تعارضهاي سلسله هميشه مختلف ، وممالك قبايل و اقوام و
جنگ عذاب راه از كمابيش همه كه داشته وجود پايانناپذيري
تاراج و غارت به يا جنگها اينگونهاست يافته فيصله
حاصلي مغلوب سرنگوني جز و كشورگشايي به يا ميانجامد
.ندارد
جنگ ، به دادن پايان مطمئن طريق يگانه فرويد اعتقاد به
در كه است همگان قبول و رضايت اساس بر مركزي قدرتي تاسيس
حصول براي.بگويد را كلام آخرين منافع ، تعارض موارد همه
عالي قضايي ديوان تاسيس يكي:است لازم چيز دو مقصود اين
بيفايده اول ركن.آن به كافي اجرايي قدرت تفويض ديگري و
عنوان به ملل جامعه بدونشك ، .دوم شرط اجراي با مگر است
شرط داراي ولي.است شرط نخستين واجد نظر مورد عالي ديوان
ممكن شرطي به فقط و ندارد اختيار در نيرويي.نيست دوم
كشورهاي يعني اعضا ، كه كند پيدا دسترسي آن به است
از.آورند فراهم آن براي نيرويي چنين جامعه ، تشكيلدهنده
به غرايز ، درباره ما اسطورهشناسي اين از فرويد نظر
پايان غيرمستقيم روش بر ناظر ضابطهاي ميتوان آساني
از جنگ به تمايل كه هم فرض به.كرد استنتاج جنگ به دادن
در را غريزه نوع دو فرويد].بگيرد نشات ويرانگري غريزه
غريزه و مرگ غريزه ميدهد ، قرار هم مقابل در انسان وجود
در [اروس] زندگي يا عشق يعني آن ، هموارهضد [زندگي
افراد بين عاطفي پيوندهاي موجد كه چيزي هر.ماست دسترس
:قسماند دو بر مذكور پيوندهاي.است جنگ پادزهر باشد آدمي
ولو دارد وجود عشق يا محبوب با آنچه مانند روابطي نخست
نيست لازم روانكاوباشد جنسي غرض و قصد هرگونه از خالي
و اديان.باشد داشته ابايي زمينه اين در عشق كلمه ذكر از
:است آمده چنانكه ميگويند ، سخن زبان همين به نيز مذاهب
دستور البته كه بدار دوست خودت مانند را خودت همسايه
ديگر عاطفي پيوند !دشوار آن به كردن عمل ولي است مقدسي
افتادن بكار باعث و ميشود برقرار همسانپنداري راه از
اين.ميشود است ، بشري جامعه بناي كه اشتراك احساس اين
شكل انسانها بنيادين و مهم شباهتهاي براساس همسانيابي
است جماعت هر در وضعي وجود آشكارا مطلوب كمال.ميگيرد
كند ، عقل دستورهاي تابع را خويش غريزي حيات آن در هركس كه
و كامل اتحاد چنين ايجاد براي ديگري راه هيچ اين جز
قطع مستلزم امر اين ولو نيست ، متصور آدميان ميان پايداري
وضع در كه ، اين مسلم اما باشد ، دوجانبه عاطفي پيوندهاي
روشهاي ساير.نيست بيش خامي خيال اميد اين فعلي ،
نتيجه اما عمليترند ، شك بدون جنگ از جلوگيري غيرمستقيم
مجسم خاطر به را آسيابي كريه تصوير و داد نخواهند آني
شود ، آماده آرد تا كه ميچرخد آهسته آنقدر كه ميكنند
.مردهاند گرسنگي از مردم
صلح ما.باشيم متنفر جنگ از اينكه جز نداريم چارهاي ما
.باشيم چنين كه ميخواهد ما ارگانيك طبيعت زيرا خواهيم مي
مشكلي با نظرمان توجيه در دلايلي يافتن براي بنابراين ،
كه آنگونه.است توضيح نيازمند نكته اين ولي نيستيم مواجه
پيش از ديرين ، روزگاران از بشر فرهنگ تكامل ميبينم ، من
.است بوده جريان در ميكند ، ياري بشر حافظه كه دوراني از
طرف از و خويش سرشت و ساخت در عناصر بهترين طرفي ، از ما ،
همين مديون را بشري محنت و رنج عوامل از بسياري ديگر ،
است ، نامعلوم نتيجهاش ناشناخته آن علل و منشا.پديداريم
.است تشخيص قابل آساني به آن ويژگيهاي از برخي ولي
بسيار فرهنگي تغيير اين با ملازم رواني دگرگونيهاي
است عبارت دگرگوني اين و نيست انكارناپذير و است چشمگير
از ناشي واكنشهاي از كاستن و غريزي هدفهاي تدريجي طرد از
ما نياكان شعف و سرور باعث روزگاري كه احساسهايي و غرايز
حتي يا نيست اعتنا خور در ما نظر از يا امروز ميشد ،
و اخلاقي آرمانهاي در كه دگرگونيهايي.است تحملناپذير
جهت از.است داشته ارگانيك علل مالا داده ، روي ما ذوقي
نيرومندتر يكي فرهنگي پديدارهاي ايجاد عامل دو رواني ،
ديگري و است مسلط ما غريزي حيات بر كه بود عقل قوه شدن
خطرهاي و فايدهها همه با پرخاشجويي سائقه شدن دروني
حالت و خوي ضد ترديد بدون جنگ.است بوده آن بر مترتب
به و است كرده تحميل ما به فرهنگ رشد كه است روانياي
ما ، در امر اين.ميشود ما بيزاري و خشم سبب ناچار
حساسيتي بلكه عاطفي ، و عقلي وازنش تنها نه صلحخواهان
ناشي رسواييهاي.ميآورد پديد آن وجه شديدترين به مزاجي
سنجيده زيباشناسي معيارهاي با بايد آنها زشتي كه.جنگ از
فجايع كه است مهم همانقدر بيزاري و وازنش اين در شود ،
صلحخواه نيز آدميان بقيه تا كنيم صبر بايد چقدر جنگ ،
اميد ، اين شايد ولي.گفت نميتوان هيچوجه به شوند؟
فرهنگي خوي و خلق يعني عامل اين كه نباشد موهوم آرزويي
سبب بزودي آينده ، جنگهاي وضع از بجا ديگريترس و آدمي
چه از مقصود اين كه زد حدس نميتوان اماشوند جنگ پايان
ميتوانيم فعلا.شد خواهد حاصل كورهراههايي و شاهراهها
جنگ ضد بر كند ، كمك فرهنگ رشد به هرچه كه باشيم مطمئن
".كرد خواهد عمل
پايدار صلح برقراري موانع
از پايدارتر شالودههايي بر صلح تا شده كوشش ديرباز از"
كه شده ملاحظه حقوقي نظر از.شود استوار خاص قراردادهاي
پاياندهنده كه واقعيت اين صرف به صلح ، قراردادهاي
مغلوبان.آلودهاند خشونت به جملگي هستند ، خصومتها
پا زير مناسب فرصت نخستين در همواره را صلح قراردادهاي
آن در كه دوري از تا كوشيد بايد بنابراين.ميگذارند
كرد تلاش بايد.شد خارج ميآفريند ، هموارهخشونت خشونت ،
و شوند خاص ديدگاههاي جايگزين عام ديدگاههاي تا
بينالمللي قوانين يا مقررات به را خود جاي قراردادها
از قبل اما.كند ميسر را زور به توسل از پرهيز تا بدهند
دستخوش را صلح پايههاي كه شناخت را اموري بايد چيز هر
و تنظيم فرصت امور ، اين شناخت با زيرا ميكنند ، تزلزل
بين از را تزلزل عوامل اين بتوانند كه خاصي قوانين تدوين
نقشههاي تمام كه است جهت همين به.ميشود فراهم ببرند ،
طور به يا آشكارا ، شدهاند ، پيشنهاد قرنها طي در كه صلح
".شدهاند بنا جنگ علي نظريه برپايه ضمني ،
:از عبارتند پايدار صلح موانع از برخي
و فكري مكتب يك بهعنوان صلحگرايي به توجه عدم -1
.ايدئولوژيك
"دان ديويد":صلح مطالعات جهت مناسب روششناسي فقدان -2
يا فكري فضايي ايجاد براي كه ميكند اشاره نكته سه به
طبيعي وضعي صلح:الف:است لازم صلح تحقيقات جهت فلسفي
انديشه اين به امر اين.نيست اينطور جنگ نتيجه در و است
ولي است ، ضروري بلايي گاه جنگ چه اگر كه ميشود منتهي
به بتوان اگر.كند جستجو را صلح انسان كه ميكند حكم عقل
جنگ دهد نشان كه يافت دست مناسبي و كافي صحيح ، اطلاعات
به معقول كه چيزي تنها آنگاه ، بردارد ، در نامطلوبي عواقب
خواهند عاقل گروههاي يا افراد كه است آن ميرسد نظر
:ب.كنند جلوگيري مخرب منازعات و جنگ بروز از تا كوشيد
پديدههاي زيانبارند ، بشر حال به كه منازعاتي و جنگها
آنكه مهمتر و:پ.جست دوري آنها از بايد و بوده نامطلوبي
محرك يا اساسي فضيلتي بايد صلح پذيرفت ، بايد را صلحطلبي
".شود تلقي انسان رفتار اصلي
توليد جهت علمي پيشرفتهاي و علم از سوءاستفاده امكان -3
در دانشمندان نخبهترين امروزه:مخرب سلاحهاي بكارگيري و
شيمي ، فيزيك ، قبيل از علمي شاخههاي از بسياري
به نظامي آزمايشگاههاي مجهزترين در...و زيستشناسي
سلاحهاي.كارند به مشغول نظامي فناوري زمينه در تحقيقات
سلاح نوع دهها و هيدروژني هستهاي ، ميكروبي ، شيميايي ،
از ترس.است علمي تحقيقات نوع اين حاصل ديگر غيرمتعارف
عالمگير جنگي در مهلك سلاحهاي نوع اين همزمان بكارگيري
منازعه ، حال در كشورهاي توسط دوم و اول جهاني جنگ مشابه
قرار نابودي معرض در زمين كره روي بر را حيات كل كه
و جنگ فرايند.است زمين كره ساكنين همراه امروزه ميدهد ،
كه است موضوع اين از حاكي تاريخ در آن از ناشي كشتارهاي
دليل به تلفات ميزان بر ، رويم مي آينده به رو چه هر
تلفات لحاظ از".گرديده افزوده جديد سلاحهاي از استفاده
تاريخ در دوران جنگزدهترين بيگمان بيستم قرن انساني
در نفر ميليون يكصد از بيش تاكنون ، قرن اين طي.بشراست
نفر ، روزي 3500 متوسط طور به يعني شدهاند ، كشته جنگ
جهانياند ، 000/617/19 جنگ دو به مربوط افراد اين اكثريت
دوم جهاني جنگ در نفر و 000/351/38 اول جهاني جنگ نفردر
".جنگها ساير در مابقي و
بهتر سياسي حل راه يك عنوان به جنگ به دولتمردان توجه -4
به را جنگ كه دولتمرداني و سياستمداران بسا چه:مناسب و
منظور به خارجي و داخلي بحرانهاي از عبور جهت روشي عنوان
براي جنگميگيرند نظر در خود قدرت و حاكميت بقاي و حفظ
با مقابله براي آسان راهحلي چيز ، هر از قبل دولتمرد ، يك
اختلال و آشفتگي دستخوش داخلي اوضاع وقتي.دشواريهاست
كمك تخفيفتشنج به جنگ ، اعلان مانند چيز هيچ ميشود ،
توازن ايجاد و دشوار سازشهاي از را دولتمرد جنگنميكند
عموم تصور خلاف بر.ميسازد بينياز متباين منافع ميان
مردم ;كشمكشهاست اينگونه پايان جنگ كه گفت ميتوان
جنگ.ميپردازند جنگ به بحث از اكراه دليل به غالبا
به حتي جنگ.ميآورد فراهم را دولتها خاطر آسايش موجبات
اطاعت ، سكوت ، تا ميدهد اجازه دموكراتيك دولتهاي
به را گوناگوني محروميتهاي و انفعالي فرمانبرداري
تحميل درآمدهاند ، رعيت صورت به عملا كه شهروندانشان
به رهبران و ميآيد در تعليق حالت به انتخاباتكنند
جنگ از دولتمردان.ميشوند مبدل ناشدني انفصال دولتمردان
محض به.ميكنند استفاده راهحل عنوانخوشايندترين به
دست قدرت به كه سياستمداراني جنگ ، گمنامترين اعلان
".ميشوند مبدل مفتخر و عاليقدر پيشواي نوعي به مييابند ،
اغلب در نظامي صنايع:نظامي صنايع شدن اقتصادي-5
كه است اهميتي چنان داراي صنعتي كشورهاي بويژه كشورها
-نظامي مجتمعهاي.كردهاند جذب خود به را زيادي كارمندان
از يكي همواره سرد جنگ از پس قدرتمند كشورهاي در صنعتي
طوري به بوده كشورها اين اقتصاد براي سودآور و مهم صنايع
انبوه سيل جهان ، از نقطهاي در بحران بروز هنگام به كه
گواهي به"ميگردد ارسال آنها به نظامي سفارشهاي
در سوئد استكهلم صلح مطالعات بينالمللي موسسه ارزيابي
دريافت جهان كشورهاي كه تسليحاتي بهاي سال 1992 ،
سال همان در و بوده دلار معادل 405/18ميليارد كردهاند ،
همين به.ميدهد نشان كاهش درصد ميزان 25 به مبلغ اين
ميزان همين تقريبا نزولي روند اين سال 1992 ، در شكل ،
جايگاه سال 1991 ، در متحده ايالات.است نموده طي را كاهش
نگاه جهان تسليحات صادركننده بزرگترين عنوان به را خويش
مجموع از درصد اسلحه ، 46 صادرات از كشور اين سهمداشت
از مسكو سهم سال 1991 ، دراست بوده جهان تسليحات صادرات
صادرات از اروپا جامعه آنكه حال.نميرفت فراتر درصد 11
بريتانيا ، كشور سه ميان اين در.داشت سهم درصد اسلحه 26
واز نموده احراز برجستهاي جايگاه فرانسه و آلمان
به را درصد اروپا85 مشترك بازار اسلحه صادرات مجموع
يكي عنوان به بار نخستين براي آلمان.دادند اختصاص خود
گشته نمايان تسليحات صادركننده قدرتهاي ترين برجسته از
چين سهم بالاخره و ايستاد فرانسه و بريتانيا از بالاتر و
.رسيد درصد ميزان 8 به سال 1992 اسلحه صادرات از
بينالمللي موسسه اول طراز پژوهشگر "آنتوني يان"دكتر
به آمريكا مشي خط اگر":ميگويد استكهلم صلح تحقيقات
منازعات شدناز دور به جنگافزارها مشتريان ترغيب
ولي داشت ، خواهند كمتري نگراني مردم باشد ، داشته اختصاص
خود راه به شما فروش از جلوگيري براي دليلي وجود بدون
شما.ميخواهيد بازرگاني پيشرفت شما زيرا دهيد ، ادامه
و آمريكا كارگران كار تداوم حفظ به تعهد.ميخواهيد پول
بزرگترين اصلي عامل آنان ، درآمد حفظ به نسبت همان به
".است بوده جنگافزار صادرات اخير معاملات
خود ملل سازمان:بينالمللي نهادهاي و سازمانها ضعف -6
و مسائل دچار عالمگير و جهاني سازمان مهمترين عنوان به
مالي ، مشكلات سازمان ، بر حاكم بوروكراسي قبيل از مشكلاتي
در ضعف سازمان ، به وابسته ادارات و سازمانها گسترده حجم
تخاصمات نهايي حل در كافي توانايي عدم و اجرايي ضمانت
دائمي اعضاي توسط وتو حق امتياز از استفاده كشورها ، ميان
سازمان عنوان به صرفا را ملل سازمان...و امنيت شوراي
كرده تبديل اختلافات حل براي نهايي ملجا نه و ميانجي
به نياز ملل سازمان منشور جهاني صلح حفظ براي لذا است ،
-علمي نخبگان نقش كه دارد جديدي اصلاحات و بازخواني
كه 6 نحوي به.باشد سياسي نخبگان از بيشتر آن در فرهنگي
و صيانت براي نوين ، اصول پذيرش با جهان جمعيت ميليارد
كنند تفويض را قدرتي چنان ملل سازمان به بشر حيات حرمت
را كشورها ساير به حمله توانايي تنها نه كشوري هيچ كه
را جهاني صلح برقراري داعيه تنهايي به بلكه باشد ، نداشته
.نپروراند سر در
ثابتي منوچهر
است موجود روزنامه دفتر در منابع *
|