زنان اجتماعي نقشهاي
هيجدهم سده انديشمندان از يكي "فوريه ژان" گويا ;اشاره
ارزيابي براي":دارد مضمون اين به جملهاي فرانسه ،
حد و نحوه به بايد جامعه ، هر در آزادي كيفيت و اندازه
گونهاي به شايد جمله اين "نگريست جامعه آن زنان آزادي
احقاق راه در كه است كساني توجيهات از بسياري بيانگر ژرف
.برميدارند گام زنان رفته دست از اجتماعي و مدني حقوق
وضعيت گوياي دانستن ، زنان آزادي را آزادي معيار واقع در
.دارد وجود جهان زنان مورد در كه است تلخي و انكارناپذير
و انگليسي فيلسوف "ميل استوارت جان" فوريه از پس شايد
زنان مسائل باب در را اجتماعي فلسفيو تاملات جامعترين
زير ايران ، در كتاب اين.رساند چاپ به خودش زمانه در
.است رسيده جديد چاپ به "زنان انقياد" عنوان
راه در كه فكري جريانهاي و مكتبها مهم وظايف از يكي
نحوه از آگاهي ميپردازند ، بحث به زنان حقوق تبيين
در عواملي چه اينكه و است انساني جامعههاي شكلگيري
كه زير مطلب در.است بوده موثر امروزي شكل به جامعه تحول
اجتماعي علوم رشته در ارشد كارشناسي ازپاياننامه بخشي
تحولات از دورنمايي ترسيم با تا كوشيده نويسنده است ،
آنها خلال از زنان اجتماعي نقش به انساني ، جامعههاي
به توجه امروزه كه عواملي برخي به سپس و داشته اشاره
قرارداده ، انديشمندان شماري كار سرلوحه زنانرا مسائل
.ميخوانيم را مطلب اين هم با.ميپردازد
انديشه و فرهنگ گروه
زاويههاي از را بشر زندگي تاريخ مردمشناسان ، و مورخان
در را خاصي عوامل هريك ، و كردهاند دستهبندي متفاوتي ،
اين در مجموع ، در.دانستهاند مهم دستهبندي اين
آنان كه بودهاند دخيل معيارهايي و ملاك دستهبنديها
ابعاد و ساختار اختراعات ، و تكنيك تكنولوژي ، :از عبارتند
و جمعيت فزوني اقتصادي ، ساختار مذهب ، و دين خانواده ،
بررسي ، مورد موضوع برحسب نيز ، ما...و اجتماعي كار تقسيم
همه گرفتن نظر در با) را تاريخ طول در زنان اجتماعي نقش
پدر زنسالاري ، تعاونگرايياوليه ، دورههاي به (معيارها
.كردهايم طبقهبندي مدرن تعاونگرايي و سالاري
از خالي ديگر طبقهبنديهاي همچون طبقهبندي اين هرچند
طبقهبندي ، اين مطالعه با حال اين با بود ، نخواهد اشكال
ديگر طبقهبندي به نسبت كه ميكنيم مشاهده خوبي به
بهره بدون ديگر الگوهاي از سو ، يك از كه چرا است ، كاملتر
كه ميشود متذكر الگو اين ديگر ، سوي از و است نمانده
مراتبي سلسله و ترتيب به دورهها اين قطعا نيست لازم
دورهها اين از كدام هر كه ميكند بيان بلكه آيد بوجود
.آيد بوجود شرايطخاص برخي پيدايش با است ممكن
.است دشوار بس كاري تاريخ ، دوران در زنان نقشهاي ارائه
را انسان حيات سال ميليونها دوران ، اين اينكه خاطر به
سال هزار حدود 10 تاريخي دوران حال عين در و پوشانده
هيچ ،(اوليه تعاونگرايي) اول دوره در.است داشته دوام
دوم دوره اما.نميشد مشاهده جنسها از يك هيچ از سلطهاي
تمام زنان نفع به كار تقسيم سالاري ، زن شكلگيري با و
شناخته ولد و زاد اصلي عامل عنوان به زنان و ميشود
.ميشوند
دوره) بعد دورههاي در مردان به زنان از قدرت انتقال با
سير ولد و زاد و جمعيت.ميدهد رخ جامعه ساختارهاي روي
طرف از.است مسائل اهم از آنان تغذيه و ميپيمايد صعودي
كمياب ميشد ، محسوب آدميان حيات اصلي عامل كه شكار ديگر ،
و ميگيرد قرار توجه مورد مردان راهكارهاي اين بنابر.شد
تغذيه به موفق ميدهند ، انجام كه كشفياتي سلسله يك با
دو هر حاكميت با دوره ، چهارمين.ميشوند (انساني جوامع
تعاونگرايي) ميشود محقق جامعه و خانواده سطح در جنس
جامعه بين كه بيشماري تفاوتهاي وجود با.(مدرن
يك در اما دارد ، وجود مدرن تعاونگرايي و اوليه تعاونگراي
بين تعاون براساس نقشها تقسيم موضوع آن ، و مشتركند خصيصه
.است مرد و زن
معنا الگوبدين اين طرح ساخت ، نشان خاطر بايد البته
بهطور را مراتب سلسله اين انساني جوامع تمام كه نيست
الگويي ارايه هدف ، بلكه ميپيمايند قطعي و منظم متوالي ،
از و كرده ترسيم را زنان نقشهاي روند بتوان كه است
.راند سخن جامعه عناصر و ساختها بر قدرت عملكرد
اوليه تعاونگرايي -1
ادامه براي و گذاشت وجود عرصه به پا بشر كه زماني از
برخاست ، طبيعت با مبارزه به ضرورت حكم به خود ، زندگاني
با اينحال با.برداشتهاند گام يكديگر كنار در مرد و زن
در و نقشها بين عادلانه تقسيم انساني ، اجتماعات تشكيل
شكل نابرابر قدرت نتيجه در و رفت ميان از جامعه اداره
ميتواند باشد همراه جنسها از يك هر با قدرت اگر.گرفت
.باشد مهم بسيار جامعه متفاوت ساختارهاي به دهي شكل در
جامعه ساخت از متفاوت سالار زن جامعه يك ساخت فيالمثل
مشاغل و وظايف مرد و زن اول دوره در.است سالار پدر
و بودهاند هم مكمل و همكار حال اين با داشتهاند مختلف
بر و است نبوده برديگري يكي برتري مبين پيش ، از چيز هيچ
پديد آنان بين كه متوازني و متعادل مناسبات تعاون ، اثر
.بود يافته استحكام آمده ،
گردآوري و شكار برپايه زندگي شيوه اجتماعات ، اين در
به زن ميرفت ، شكار به مرد.است قرارگرفته خوراك
شكار به نيز گاهي و است بوده مشغول خوراك جمعآوري
براي كه داشت خاص توانايي دو ، اين از يك هر.ميرفت
هم برابر دو هر ارزشبوده ضروري كاري ، دادن انجام
فرزندان و است مكاني دو مرحله ، اين در اقامت محل.ميبود
مرحله اين به ماركس اوليه كمون.تبارياند دو همواره
.ميگردد اطلاق
سالاري زن -2
كار كه چرا مييابد ، بسيار قدرت زن زنسالاري ، دوره در
اساس اساسا.است دامداري مرد مشغله و است كشاورزي زن ،
تعيين مهم ، عامل همين را بالعكس يا و مرد بر زن برتري
از يك هر دست در تكنيكي و اقتصادي عامل اگر.ميكند
ارزشها سپس و ميكشد يدك به را قدرت يك آن باشد ، جنسها
خواهد برتري اين از ذهنيتها قبول سراغ به نيز هنجارها و
و كار اقتضاي به زن سالاري زن دوره در كه همانطوري.آمد
ميشود دانسته طبيعت سرور و مادر كشاورزي ، يعني فعاليتش ،
فعاليتهاي گرفتن اختيار در با پدرسالاري دوره در ،
و كرد پيدا رشد نرينگي يافتن اهميت مردان ، توسط اقتصادي
مردسالاري توجيه پي در نيز فرهنگها و آن ، عقايد پي در
.برآمدند
به مرد و زن وظايف بين تعادل عدم دوره ، اين در همچنين
جوامع از بعضي تشكيل اساس امر ، همين شايد و ميآيد وجود
در.است بوده يافته ، تفوق مرد بر آنها در زن كه اوليه
:از است بوده عبارت انساني ، اقتصاد اوليه عناصر عهد ، اين
خانواده ديگر ، طرف از.كشاورزي و باغداري صيدماهي ، شكار ،
كلانها احيانا و طايفهها قبايل ، تشكيل به منجر بزرگ
دوره ، اين در زنان كشفيات چايلد گوردن زعم به.است گرديده
و زدن جوانه به زنان توجه خاطر به بزرگ سنگي آسياي ساخت
و بذر نگهداري براي بزرگ ظروف ساخت غلات ، توليد باز دوره
بافندگي و ريسي نخ در نوآوري سفالين ، ظروف اولين اختراع
درختان الياف و شاخه و ريشه از بافندگي.ميشد شامل را
فعاليتهاي نياز و زنان بيشتر فرصت علت به دوره اين در
بيشتري توسعه شده شكار حيوانات پوست شدن كم و كشاورزي
جايگاه و موقعيت در ترقي باعث جديد اختراعات اين.يافت
از فرزند انتساب تنها نه كه طوري به شد ، زنان اجتماعي
يكي.هستند مونث نيز خدايگان نخستين بلكه است آنها نام
بين خونريزي ، و جنگ عدم دوره ، اين در اساسي ازويژگيهاي
نشاني آنان بين در خصمانه فعاليتهاي از لذا.است اقوام
.نيست
از و ميزيسته ايران مختلف مناطق در تاريخ قبل ما انسان
براي را سنگي ابزارهاي و ميكرد معاش امرار شكار طريق
به شكار كه مناطقي در.است ميبرده كار به خويش نياز
گياهي ريشههاي تهيه كار به زنان نبود كافي اندازه
انسان كه شد سبب كار اين در ممارست شايد و ميپرداختند
منطقه اين در چون و ببرد پي نباتات روئيدن راز به
از ديگر بسياري نيز و بوده زنان عهده بر آتش نگاهباني
زنسالاري كه گفت ميتوان ميدادند ، انجام زنان را امور
همين از ميبايست داشته ، وجود تاريخ قبل ما ايران در كه
.باشد گرفته نشات امر
حتي ماد ، دولت تشكيل از قبل آريايي قبايل اجتماعي سازمان
جماعت سازمان براين و داشت قبيلهاي ساخت آن از بعد
يادآور نويسندگان از برخي.بود گرفته بنيان عشيرتي
و سالاري مادر ابتدا در اجتماعي سازمان اين كه ميشوند
شيوه و ديگر اقوام با برخورد از پس تنها و بود نسبي مادر
خود تحول سير در و يافت دگرگون سامي اقوام اجتماعي نظام
باره اين در.داد شكل تغيير پدرسالاري و نسبي پدر به
،(ايران غرب ساكن آرياييهاي اولين) گوتيها از ميتوان
حكومت و نسبي مادر شيوه از كه نيز سيت قبايل از ماساژتها
.داد نمونه ميكردند ، پيروي زنان
مردسالاري دوره -3
مردسالاري جامعه پيدايش:الف
اين شده زنان پايگاه ارتقاي باعث كه عواملي همان درست
شايسته و الوهيت حد تا را آنان و شده مردان نصيب بار
شكار ، شدن محدود علت به دوره اين در.برد بالا ستايش ،
كج جاي به خيش اختراع با و آوردند روي كشاورزي به مردان
به موفق آن پي در و ساختند مستحكم را خويش موقعيت بيل ،
به يافتن دست همچون شدهاند ، رابطه اين در نيز فنوني كشف
فيزيكي خصوصيات نقل ، و حمل نوين اشكال نوين ، انرژيهاي
...و آجر با مسكن ساخت فلزات ، زمينه در قوانيني كشف غلات ،
براي ديگري جهان تا شد باعث كه اساسي عامل آن اين ، بنابر
مرد تا بود توليدي -اقتصادي عامل بخورد ، رقم انسانها
.سازد زن جانشين كننده توليد عنوان رابه
پيامدهاي صرفا دادهاند ، رخ زمان اين در كه ديگري مسائل
خيش از استفاده با وسيع كشتزارهاي.بودهاند تغييري چنين
جمعيت غذاي ميتوانست بردهها ، سپس و حيوانات نيروي و
قبايل حيات نظر از مشكلي چون و نمايد تامين را اضافه
عنوان به خانواده رفتهرفته و شده يكجانشين نداشت ، وجود
از.شد بزرگتر و وسيعتر گروههاي جايگزين اجتماعي ، سازمان
شده تامين مردان وسيله به كه غذايي توليد مازاد ديگر طرف
چون اقشاري نيز و صنعتگر قشر آمدن بوجود باعث بود
.شد شهر نام به مكاني در نظاميان و روحاني پيشهور ،
تازه اقشار اين كه بود رسيده حدي به غذايي توليد واقع در
مازاد از معاش امر براي" ميتوانستند رسيده دوران به
اين از."كنند استفاده دامداران و كشاورزان فرآوردههاي
گذشته به نسبت سنگينتري وظيفه دامداران و كشاورزان" پس
بود بيشتر توليد براي تلاش از عبارت آن و كردهاند پيدا
(ديگر اقشار و)صنعتگر قشر خوراك آن ، مازاد از بتوانند تا
.نمايند تامين را
.خورد هم به طبيعت و انسان بين تعادل مردسالاري ، دوره در
زمينهاي و بيشتر توليد به يافتن دست براي كشاورز انسان
بريدن طريق از كشت زير سطح افزايش جز چارهاي مرغوب ،
.نداشت همسايگان و قبايل ديگر كشتار ديگر طرف از و درختان
كشيده چالش به دوره اين در نيز جنس برحسب كار تقسيم
قابل مرد زنسالاري ، اقتصاد بنياد رفتن دست از با.ميشد
نقش ميگيرد قرار اهميت مورد آنچه و ميشود ستايش و ثنا
خوردن هم به با نتيجه ، در.مادر نه است توليدمثل در پدر
اجتماعي موقعيت آمد ، بوجود زنسالار جامعه در كه توازني
اسطورهها و فرهنگها در پس ، اين از و شد دگرگون نيز زن
تازهاي تعريف زن ، اجتماعي جايگاه تغيير براساس نيز
.شد ترسيم او از متفاوت سيماي و شد ارائه
مالكيت شدن پديدار دوره ، اين در اساسي ويژگيهاي از يكي
از بعد دو هر كه است بري ارث متفاوت شيوه و خصوصي
زنسالاري ، دوره درآمدهاند بوجود خانواده شكلگيري
دوره در ولي مييافت انتقال قبيله به زن از ثروت
به نه و ميشد منتقل پسران به پدر از ثروت مردسالاري ،
ثروت توزيع از ميتوان كه شيوههايي جمله از. دختران
درون ازدواج به تمايل آورد ، بهعمل جلوگيري خانواده
موضوع اين توضيح در. برونگروهي ازدواج جاي به است گروهي
بين جنگي اينكه ، خاطر به زنسالاري ، دوره در كه گفت بايد
مبادله قبايل بين مرد و زن نگيرد ، صورت اقوام و قبايل
خويشاوندي منجربه اول وهله در كه تبادل اين و ميشدند
اصلي علل البته.ميشد آنان بين جنگ مانع بود ، قبايل بين
پي در اما بود ، شكارگاهها حيات تضمين خاطر به تبادل
.نبود شكارگاهها تضمين به نيازي جامعه ، اقتصاد ساخت تغيير
آغاز عنوان به گروهي درون ازدواج تيلون ، گرماين عقيده به
مفهوم" بدينسان و.ميشود قلمداد زنان روي به در بستن
موجوداتي به را آنها نقش و ميپذيرد تحقق زنان ابزاري
خانوادگي گروه براي كننده توليدمثل و مستخدمه زايا ،
."ميدهد تقليل
مردسالارانه تاريخ طول در زن پايگاه:ب
مرد تاريخ آغازين نقطه ما كه است يادآوري به لازم
تنها و نيست مشخص آن خاتمه اما داديم نشان را سالارانه
.بخشيدند پايان آن به ناقص طور به هم آن جوامع ، از برخي
نيز جوامع اين كه ندارد وجود تضميني هيچ ديگر سوي از
.نشوند زنسالاري يا مردسالاري استبداد دچار دوباره
و ارائه هدف ، پيداست اينمطلب عنوان از كه همانطوري
كه چند هر.است جديد و كهن تمدنهاي در زن مقام نقش بررسي
ارائه اما ندارد ، وجود جوامع تمام در دقيق بررسي امكان
و مقام شناخت مورد در ناقص يا كلي چند هر اطلاعات ، برخي
فايده از خالي امروز به تا تاريخي مسير طي در زن منزلت
گام از بهتر مسير ، يك در كردن خطر احتمال.بود نخواهد
.است آن در ننهادن
بوده متزلزل كهن ، تمدنهاي در زن مقام و نقش كلي طور به
كرده اشاره مهم دليل چند به زمينه اين در امانيا.است
و سادگي توكل ، قناعت ، براساس مردم معيشت كه ، آن اول.است
ارتزاق راه در مرد فعاليت و شده رقابتبنيانگذاري عدم
ميتوان.بود كافي آنان زندگاني وسايل تهيه و خانواده
زمينههاي در زنان گسترده فعاليت به كه گرفت نتيجه
كه مختلف اديان ظهور اينكه ديگر.نبود ضرورتي اقتصادي
روح نمودن تعديل و ماجراجويانه افكار كردن مهار براي
بود ، لازم زمان آن معمول بيعدالتيهاي از ناشي عصيانگري
. گرديد زنان كردن محدود موجب
پورپيچا شعبان موسي
دارد ادامه
|