سينما در قدسي امر
پاياني بخش - سينما استعلايي رويكرد و مدرنيته
تجربه به نميتوان مذهبي شعائر و شعارها كارگيري به با
مذهبي ، تبليغ گرايش با كساني.يافت دست سينما استعلايي
روي به هاليوودي استارهاي سوپر از يكي هيئت در را مسيح
با را سرسخت ملحدي همدلي بتوانند شايد ميآورند پرده
بيننده آنان ولي آورند ، دست به مسيح رنجهاي و آزمونها
سطح تا را مسيح بلكه نميدهند ، ارتقا مسيح سطح به را
.ميآورند پايين بيننده
ازو
شرق در استعلايي سبك بارز نمونه "ازو ياسوجيرو" فيلمهاي
تجاري نظر از و بومي و طبيعي وي فيلمهاي در سبك اين.است
را ژاپن سنتي انديشه و هنر كه ازو.است موفقيتآميز
مدرن رسانه به را شرقي سنت اعتبار و وزن ميكند ، تصوير
.است كرده منتقل فيلم وبيقاعده
محافظه فيلمسازي اسلوب و اثر موضوع مورد در آشكارا ازو
و صدا از كه بود ژاپني كارگردانان جزوآخرين او)بود كار
نو قالبي در را گذشته سنت تا كوشيد و (كرد استفاده رنگ
و دارد قدمت سال صد تنها مدرن تمدن" ژاپن در.كند عرضه
دوام سال هزار دو كه تمدني بر است پوستهاي واقع در
تمدن همان ذن ، انديشه و هنر ازو فيلمهاي در ".است داشته
ازو.است آن بر پوستهاي مثابه به سينما و است ديرپا
نوعي"فيلمهايش ويژگي سينماست ، عيار شكلگراييتمام
صرفهجويي و ايجاز به خاطر تعلق مرتاضانه ، دقت و سختگيري
در همواره ازو دوربين.است محدوديت منتهاي به گرايش و
تاتامي تشكچه روي سنتي طريق به كه است فردي چشمان سطح
.زمين سطح از متري يك ارتفاع در تقريبا يعني.است نشسته
ازو.هست نيز او زندگي پاسخهاي و پرسشها ازو ، فيلمهاي
سالخورده مادر با و ماند خانه در بلكه نكرد ازدواج هرگز
با فرزندان روابط درباره بيشتر فيلمهايش.كرد زندگي خود
ناشي رواني آسيبهاي و ازدواج براي سخت تصميمات و والدين
اصلي شخصيت سال و سن.است خانواده "شدن متلاشي" از
سال و سن با عموما فيلمسازان ، بيشتر همچون ازو فيلمهاي
هرچه شخصيتهايش او شدن پيرتر با و است متناسب وي خود
.ميشوند ژاپن قديميتر و سنتي فضيلتهاي تجسم بيشتر
با نكرد كوشش ازو كه است اين از حاكي نشانهها همه مثلا
.بپردازد خود شخصيت كاوش به شخصيتهايش روانشناسي به توسل
از را خود بازيگران تا كرد سعي وجود همه با بالعكس ،
نظر بهسازد تهي عاطفي ، يا روانشناسانه جزئيات هرگونه
اين بر دال همانند ، شواهد بسياري و شواهد اين كه ميرسد
يا شخصي مكاشفه از بزرگتر پاداشي دنبال به ازو كه است
ميكوشيد شرق سنتي هنرمندان همچون او.بود روانشناسانه
سنتهاي در كه بنيادين اصلي ارائه منظور به را خود شخصيت
.بگيرد ناديده داشت ، وجود ژاپن
.ميدهد جهت خلاها و سكوتها به ذن سنتي هنرمند همچون ازو
است ، ازو فيلمهاي در فعال اجزايي گونگي تهي و سكوت
صداهايي انكار كه ميدهند جواب آنها به طوري شخصيتها
پاسخهايي چنين چند هر.است محسوس چيزهايي و شنيدني
فعال ، سكوت از آشكار نسبتا نمونه يك است ، پوشيده معمولا
لحظاتي ستسوكوهارا.ميشود ديده تابستان اوايل فيلم در
تصميمي دارد ، ازدواج قصد كه است گفته خود والدين به پيش
بحثي از پس والدين است ، شده آنها ناراحتي موجب كه
.ميروند بالا طبقه به مايوس و سرخورده مودبانه ،
حالي در مادر و است شده خيره دوربين به پدر بعدي نماي در
.ميكند صحبت او با است كاري انجام مشغول زمينه پس در كه
كلام مادر"آه" ميدهد جواب پدر و ميگويد چيزي مادر
اتاق مادر."آه" ميدهد جواب دوباره پدر و ميگويد ديگري
.ميرود راه زمينه پس در بيصدا هارا و ميكند ترك را
ميآيد آن پي در كه سكوتي "آه":ميگويد ديگر بار پدر
از پرمعنيتر مراتب به ميگذارد ، جاي بر شگفتآور تاثيري
ساختار.آورد زبان به ميتوانست مادر كه كلامي هر
داخلي صحنههاي تهيگونگي ، و كنش مبناي بر ازو فيلمهاي
.است گرفته شكل آن ختامي قطعه و صحنه و خارجي و
در معمولا و داخلي نماهاي در عموما كشمكشها
در تهيگونگي.ميشود آشكار سرد و آرام گفتوگوهايي
اشاره ضمني طور به بشر به است ، غيبت نتيجه ازو كارهاي
حس نوعي آن از ناشي حس و ندارد عيني حضور او اما ميشود
و بيهدف اكنون" ازو فيلمهاي.است تنهايي و اشتياق
در ازو شخصيتهاي.ميكند ترسيم را"جاويد و خودبسنده
در كسي وقتي.ندارند گذشته و ميكنند زندگي حال زمان
و صرفا او (ميافتد اتفاق غالبا كه) ميميرد ازو دنياي
رنه آثار برخلاف ازو فيلمهاي در.است رفته لحظه همان در
بسيار حضوري گذشته او براي ندارند ، حضور ارواح برگمن ، و
.دارد اندك
برسون
است ، غرب در استعلايي سبك نمونه "روبربرسون" فيلمهاي
بيگانه خويش جامعه فرهنگ با ازو ، فيلمهاي برخلاف ولي
بسيار برسون فيلمهاي تعداد.ناموفق تجاري نظر از و است
كاري دوره سال هفت و بيست طول در فيلم نه:است بوده اندك
تمام.است پالودگي و تهذيب از فرآيندي ازو همچون برسون ،
.است روحاني آزادي درباره برسون زندان مجموعه فيلمهاي
طريق از آزادي ،((1950م روستا كشيش خاطرات در
به محكوم يك فيلم در.ميآيد دست به مذهبي محدوديتهاي
آزادي بهمثابه زندان از گريز (م 1956) است گريخته مرگ
در.است آزادي مثابه به اسارت ،((1959م جيببر در و است
ايمان چارچوب در آزادي ،(م 1961)ژاندارك محاكمه فيلم
عواطف برسون آثار در.ميدهد رخ مادي زندان و مذهبي
آيين و نماز.ميانجامد "شكلگرايي" به غالبا معنوي
و همه اوراد ، و نيايشها تذكرهها ، سرودها ، رباني ، عشاي
.است متعال بيان منظور به "شكلگرا" شيوههايي همه
.است مذهب و سنت بر مبتني برسون و ازو آثار در شكلگرايي
شكلگرايي.است ايمان القاي اساسي روش آنان نظر در شكل
زيرا ميشود ، فيلم آفرينش روند در بيننده فعال شركت موجب
.دهد نشان واكنش شكل به متن تناسب به بايد او
سينما در اهميت اين.ميدهد اهميت بسيار جزئيات به برسون
دقيق جزئيات به متعصبانه توجه بازميگردد ، مذهبي هنر به
مشهود بيزانسي معماري و اسلامي فرشهاي و چيني ظروف در
.است
.است جزيي امور بزرگداشت برسون نزد در واقعيت
اين ولي است ، برسون فيلمهاي همه بر غالب استعاره زندان ،
زندان نوعي از برسون شخصيتهاي:است دوپهلو استعاره
يك به.تن زندان يعني زندان ، محدودكنندهترين ميگريزند ،
در تنها نه او ميكند ، "فنا" را خود بازيگران برسون معنا
از اجتناب با بلكه ميكشد ، را آنها داستاني شكل
نيز هنري نظر از فيلم ، يك از بيش در بازيگر بهكارگيري
بعدي ، فيلم در و است شده "كهنه" بازيگر.ميكند چنين
.شود فنا بايد داردكه وجود (مشابه ولي) جديد بازيگر
ميرسد ، استعلاء نوعي به شخصيتهايش پرداخت با برسون
استعلايي سبك.است متفاوت بسيار بااو كه پرداختي
راه ميشود ساخته آنجا در فيلم كه كجا هر به ميتواند
.كند پيدا
دراير
بشر بنيادين معماهاي از برسون روبر ياسوجيروازوو
عشق جسم ، مرگ ، طبيعت ، به بشر نگرش:دارند متضادي تصورات
آن بيان به نياز دارند ، مشترك عنصري دو آن ولي.فيض و
.است فيلم شكل همان دو آن نزد در كه "شكل" يك در "غير"
سر استعلايي سبك برابر در كامل بهطور هرگز دراير كارل
قائل آن براي كه احترامي وجود با او.نياورد فرود تسليم
و بود آن فنون از بسياري پيشگام خود آنكه با و بود
به مصمم هرگز داد ، افزايش را آن از بهرهوري بهتدريج
تبحر نيز آنها در كه روانشناسانه و بيانگر فنون كامل ترك
از برعكس كه نبود ، ناآگاهي روي از او مقاومت.نشد داشت ،
هنر و زندگي در متعال ماهيت درباره بنيادينش ترديدهاي
ترديد او نوشتههاي و فيلمها همه در.ميگرفت نشات
كند بيان را متعال بايد هنر آيا:ميخورد چشم به يكساني
تجربه را متعال كه (فيلمساز يا داستاني شخصيت) شخصي يا
به دروني؟ يا است بيروني واقعيتي متعال است؟آيا كرده
او)زندگيش پايان به شدن نزديك با دراير كه ميرسيد نظر
سبك يك سوي به پيش از بيش ;(درگذشت م سال1968 در
هرگز وي ولي ميكرد ، حركت استعلايي ومشخصا پيراسته
رها را خود -سبكي نتيجه ، در و -معنوي و بنيادي ثنويت
.نكرد
كه برميخوريم شخصيتهايي به غالبا دراير فيلمهاي در
مارته ، ژاندارك ، :بيگانهاند يكسره خود پيرامون با
.اردت فيلم در خدا شيداي يوهان ، و خشم روز فيلم جادوگر
برسون ، فيلمهاي شخصيتهاي همچون نيز شخصيتها اين
از.ندارند واقعيت با استعاري و انساني تماس هيچگونه
.است گانه دو تماشاگرنيز بر تاثيرشان رو اين
آساني ، عين در برسون و دراير ژاندارك ميان مقايسه
نمايش نحوه به دو آن نگرش تفاوت آشكارا و هست نيز سودمند
است "مصيبت" يك دراير فيلم.ميدهد نشان را مقدسين زندگي
تاريخي شخصيت فيلم ، دو هر موضوعمحاكمه يك برسون فيلم و
حيات روانشناسي بر دراير ، كه درحالي ليكن است ، "ژان"
وي حيات فيزيولوژي بر را خود تاكيد برسون دارد ، تاكيد وي
است ، بيگانه انساني ژان فيلم دو هر در.است ساخته معطوف
واكنش خود اجتماعي محيط به دراير ژان كه حالي در ولي
چيز هر از پيش كه است منزوي روحي برسون ژان ميدهد ، نشان
ژان تقدس فيلم دو هر.ميگويد پاسخ خود دروني نجواهاي به
دست بدان وي انسانيت نمايش با دراير:ميسازند آشكار را
به را ژان دو ، هر.وي الوهيت نمايش با برسون و مييابد
خداست و انسان ميان وميانجي ميكشد رنج كه كسي مثابه
و قرباني و مصلوب برهاي همچون وي به دراير.مينگرند
برسون همانند درايرباشكوه و مجسم شمايلي چونان برسون
رنج وجود ضرورت هرگز او.ميكند ستايش را رياضتجويي
.است نداده قرار پرسش مورد را مكاشفه ابزار بهعنوان
بطن در را خود رياضتجويي غالبا برسون نيزمانند دراير
استعاره غربي خداشناسي در.ميكند بنا زندان استعاره
منتهي روح و جسم جدايي ديگر عبارت به يا مرگ به زندان
گوتيك معماري تضادهاي و تنشها دراير فيلمهاي.ميشود
را مكاني گوتيك هنرمند همانند دراير.دارد خود در را
همانند و ميجست مادي عالم حيطه در معنوي ارزشهاي براي
به مواردي در و تجريد و ناكامي به جستجويش گوتيك ، هنرمند
جامع كليساي همانند دراير فيلمهاي.منتهيشد تحريف
جهاني انكار و تاييد ميان توازننااستوار نوعي گوتيك ،
.است
شهادتي پي در خشم روز در.است تناقض از پر او فيلمهاي
.ميآيد جواني دوران عشق از صحنههايي شده ، سبكپردازي
حرارت پر بوسهاي به قدسي امر نهايي فراخواني اردت در
همان در و ماندن زنده براي ژاندارك تقلاي.ميشود قطع
.است گوتيك تقلاي از نمونهاي "بودن خدا با" حال
ديگر جهان و جهان اين ميان را تنشي دو هر دراير و برسون
بيان تجريد به توسل با را تنش اين و ميكنند تجربه
را "تجريد" و "طبيعتگرايي" بر را "سبك" دو هر.ميكنند
فضا گوتيك هنرمند همانند دراير.ميدهند ترجيح همدلي بر
"تجريدي خطوط يافته تشديد بيان" از او.ميكند تقسيم را
استفاده قاب در موجود عناصر تقسيم و تضاد ايجاد براي
و دارد توجه كانون چندين غالبا دراير تصوير قابميكند
.مينمايد خويشتن با تضاد در و ناراضي و ناآرام
استعلايي تجربه تا افزوده ارزش از
فرزند بلكه نيست ، آييني و ديني رسوم زاده متحرك تصاوير
عقب به بخواهد هنرمند اگر.است تكنولوژي و سرمايهداري
و كارفرمايان تنها بازگردد ، آن سرچشمههاي به يعني
.يافت خواهد را فنسالاران
كه هنري) يابد حضور سينما در بخواهد "قدسي امر" كه آنگاه
به را برانگيزي جنجال و نامعمول نتايج (است زميني ذاتا
درگير است اندي و دهه دو ما كه پديدهاي.ميآورد وجود
.هستيم آن
تصاوير شناسي هستي" نام به خود رساله در بازن آندره
هيچگاه دين و هنر ميان كه است برآن ،"شده عكسبرداري
نميتواند درآخر بازن اما.است نداشته وجود بنيادي وحدتي
:ميگويد و بگيرد ناديده را هنرمندان خلاقيت حقيقت
گرايش دو اين توانستهاند همواره بزرگ هنرمندان البته"
."كنند تلفيق را
غبطه يكديگر به آشكارا واقعيت ، جستوجوي در هنرها
و ميبرند رشك زماني هنرهاي بر فضايي هنرهاي.ميخوردند
پيدرپي نقاشيهاي زمان ، تقليد براي نقاش هوگارت بالعكس ،
دقيق توصيفات از فضا خلق براي بالزاك و آفريده را
نوعي خواستار هنرها از يك هر.كرد استفاده نقاشيگون
را واقعيت از تازهاي جنبه بتواند كه بود واقعگرايي
و مكان نظر از كه هنري يافتن براي مداوم كاوش و كند عرضه
واقعيت در هنرها فزاينده غوطهوري سبب است واقعگرا زمان
.شد
جزو سينما ، در "قدسي امر" انتقال به مشتاق هنرمندان
را قدسي غير رسانهاي كردند تلاش كه بودند كساني نخستين
حضرت تعزيه" لوميرنمايش.دهند سوق قدسي نتايج سوي به
فيلم به سال 1898 در را "بوهميا در واقع هورتيس در مسيح
ساخت "مسيح" از تخيلي فيلمي سال 1899 در مهليس درآورد ،
بهنام نمايشي فيلمي وزكادر 1901م ميرود راه آب روي كه
پيوسته فيلمسازان پس آن از.آفريد را "اسرافكار پسر"
.سازند سينما وارد مستقيما را معنوي امر تا كوشيدهاند
تصوري از زياديناشي حد تا فيلمهايي چنين معمول ناكامي
معنوي واقعيت و سينمايي واقعيت درباره اشتباه ولي منطقي
به نميتوان مذهبي شعائر و شعارها كارگيري به با.است
تبليغ گرايش با كساني.يافت دست سينما استعلايي تجربه
استارهاي سوپر از يكي هيئت در را (ع)مسيح مذهبي ،
ملحدي همدلي بتوانند شايد ميآورند پرده روي به هاليوودي
ولي آورند ، دست به مسيح رنجهاي و آزمونها با را سرسخت
مسيح بلكه نميدهند ، ارتقا مسيح سطح به را بيننده آنان
.ميآورند پايين بيننده سطح تا را
زمانو با همگام بايد هنر در معنويت كه داشت توجه بايد
هنر از تعريف بهترين ترتيب همين به.برود پيش هنرها تحول
فرودهاي و فراز با و است سيلان در كه است تعريفي معنوي ،
داشته ايمان قدسي امر به كسي اگر.ميگيرد شكل زمان روح
امر عصري ، هر در و هنر هر در ميداند قطعا باشد
و مييابد را خويش سبك و جايگاه مناسبترين استعلايي
ابزارهاي از استفاده با و شتابزده قشريگريهاي با نبايد
.پرداخت ديني امور حقنه به قدرت
راد بشيري منوچهر
|