آفتابگردان و گنجشك داستان
شعر
دارد دراز سر قصه اين
ميشود شورايي هنري حوزه سينمايي امور
بينالمللي جشنواره هفدهمين برگزاري
فجر موسيقي
آفتابگردان و گنجشك داستان
شعر يك به نگاهي
:اشاره
بررسي نيز و بازخواني گفتيم ، گذشته هفته در كه همانگونه
برآن شعر صفحه همراهان از بسياري كه بود موضوعاتي از شعر
آن براي هم بابي كه بودند خواسته و گذاشته تاكيد انگشت
.بگشائيم
عبدالعلي توسط صلاحي عمران از شعري بازخواني اين ، از پيش
ميكنيم ، بررسي را شعري شماره ، اين در.خوانديم را دستغيب
.ميدانيم ضروري را نكتهاي ذكر آن از پيش اما
وجود دقيقي و مشخص اصولاخطكش شعر ، نقد و بررسي براي
بيش شعر ، نقد.كنيم بررسي را شعر و گذاشته را آن نداردكه
حتي و دارد بستگي او شاخصهاي و منتقد نگاه به چيز هر از
اين.مييابد ويژهاي جاي نيز "سليقه" اينباره در
بيتوجه آن به نميتوان و است داشته وجود هميشه موضوع
دامنهاي چنان آن از ويژگيهايش با نو و سپيد شعربود
نهايي حرف كه كند ادعا نميتواند منتقد كه است برخوردار
.ميزند را
نشود ، گمان كه آمد لازم حيث اين از گفته اين ، هرحال به
براي كه ميگيرد انجام معيارهايي با هميشه شعر يك نقد
.است قبول قابل شاعران ، و منتقدان همه
شاعر نام البتهميكنيم بررسي را شعر يك توضيح ، اين با
از ميتواند كه مناسبي محيط تا نياوردهايم عمد به را
.بماند باقي همچنان شود ، ايجاد اشعار نقد براي طريق اين
آفتابگردان و گنجشك داستان
گندم و كلاغ
تبر و درخت
ما دست و داس
ما بيحاصل عشق و..تو بينام مزرعه و
بود آخر داستان
شب محبوبه آخر ، پناه آخرين اي
بينشان باغهاي كوچه ميان
ميداني اگر را بنفشه باغهاي كوچه راه
بيا ما ميهماني به...بيترديد
امشب ما كه
دلگيريم داستان اين از سخت
و است رسيده چاپ به بسياري شعرهاي اينشعر ، شاعر از
ويژهاي قوت و قدرت از نيز شعر اين در موجود عناصر
چند نكاتي در نبودن دقيق حال همين در اما است ، برخوردار
قابل شعر يك عنوان به نتواند شعر اين كه ميشود باعث
.شود مطرح قبول
از ميشود همراه زيبايي تصاوير و معاني با كه زبان سادگي
بر علاوه و است وسليس روان شعر ، .است شعر اين برجستگيهاي
.هستند ساده نيز شده گرفته كار به واژگان جملات ، تركيب
شده ارائه تصاوير همه با خواننده ذهن اين ، بر علاوه
.دارد آنها به نسبت ويژهاي حسي تجربه كمابيش و آشناست
به را ذهن "آفتابگردان و گنجشك داستان" مصراع اولين
گنجشكي:ميشود نقاشي به تبديل كه ميبرد سويي به ناگهان
به و ميچيند را آن دانههاي و نشسته آفتابگردان گل روي
و شده خالي تدريج به كه ميشود ترسيم آفتابگرداني عبارتي
در كه كلاغي است همينطور.ميشود كاسته آن زيبايي از
از تهي را خوشه و چيده خوشه از را گندم دانههاي كشتزار
همه.است درخت قطع حال در كه تبري يا و ميكند گندم
شود آماده خواننده تا ميآورد وجود به را تلخي حس اينها
:شاعرانه حس رسيدن اوج به عبارتي به و خوردن يكه براي
در "ما بيحاصل عشق...تو بينام مزرعه و /ما دست و داس"
واقعيتهاي از ناگهان به دارد تلخي حس كه خواننده اينجا
سخت كه استعاراتي و تعابير سوي به ميشود پرتاب عيني
از نشاني كه مزرعهاي و ميبرد دست كه داسي.است شكننده
درخت قطع با است همسان"تو" نبودن واقع در.ندارد مطلوب
شدن بريده و گنجشك توسط آفتابگردان شدن نابود تبر ، توسط
"تو" فقدان تا ميشود ساخته فضا اين.داس توسط دست
كه اينجاست از و كند پيدا خواننده براي پراهميتي جايگاه
ي"ما"واقع در كه "ما" و ميشود مطرح شعر در "تو" به نياز
دعوت كه آنجا تا.ميطلبد را "تو" شاعر ، "من" نه است جمع
.ماست ي"دلگير" از ناشي كه ميگيرد شكل ما ميهماني به
تلخ حس يك به خواننده رساندن براي شعر ، ابتداي در اما
و گنجشك".نيست ناهمگون تصاوير و طولاني مقدمه آن به نياز
اما هستند ، سنخ يك از دو هر "گندم و كلاغ" و "آفتابگردان
به سرعت به تصوير اين از بيمشكل ، و ساده نميتواند ذهن
.برسد "تبر و درخت"
كه ميكرد اشاره پديدههايي به ابتدا از يا شاعر داشت جا
شدن قطع دو هر كه) "دست و داس" و "تبر و درخت" با همگون
دو با متناسب را دو اين يا و باشند (ميكنند نقاشي را
بر حاكم نظم اين بر علاوه.ميداد تغيير اوليه تصوير
كلاغ ، و را آفتابگردان گنجشك ، :است شكل اين به عبارات
اما.ميكند قطع را دست داس ، همچنين و ميخورند را گندم
تعرضي تبر ، به درخت يعني ميشكند نسبت اين سوم مصراع در
عبارتي به و است درخت قطع پي در كه است تبر بلكه ندارد
.بود بهتر ،"درخت و تبر":ميشد گفته اگر
تا كند منتقل خواننده به را خود تلخ حس اول بند در شاعر
عشق" آن از پس و ميآيد "تو بينام مزرعه" به كه آنجا
.نيست آن به نيازي هيچ كه ميكند مطرح را "ما بيحاصل
فقدان درد تا است كافي "تو بينام مزرعه" خواننده ، براي
"ما بيحاصل عشق" كه است نيازي چه بنابراين و كند حس را
تصاوير با نيز چنداني سنخيت عبارتي به كه كنيم عنوان را
.ندارد شعر ابتداي در شده ارائه
ميگويد ، رابطه يك "نابودي" و "نبود" از كه بند اين از پس
پايان يعني آخر داستان."بود آخر داستان".ميخوانيم
اميد و ميگريزد "آخر" اين از زيبايي به شاعر ، اما كار ،
اين."شب محبوبه آخر ، پناه آخرين اي":ميكند زنده را
چرا است ، همراه اضافاتي با متاسفانه اما زيباست فضاسازي
به نياز چه و "!ما آخر پناه" يا "آخر پناه اي":نگوييم
در نيز ادامه در."شب محبوبه" ،"آخرين اي":اضافات اين
به كه ميشود تكرار ،"باغها كوچه" پيدرپي ، عبارت دو
تكرار موارد برخي در گرچهيابد تغيير ميتوانست راحتي
تكرار و است ضروري بيشتر تاكيد براي واژه يا عبارت يك
نشاني عبارت دو اين در اما ميرسد هم شش يا پنج حتيبه
به برسيم تاكيد به "باغها كوچه" تكرار با بايد كه آن از
جايي به توجه با تركيب اين كه حال عين در نميخورد ، چشم
كه است سيوچهل دهه شعرهاي يادآور كرده ، پيدا شعر در كه
.برد بهره آنها از نميتوان دوره ، اين در
ما كه".است بينياز كاملا هم ، پاياني مصراع دو به شعر
در "ما دلگيري" مگر."دلگيريم داستان اين از سخت /امشب
همان در خواننده بود؟ نشده ارائه خواننده به اول بند
و "تو فقدان" از "دلگير" و ميپذيرد را "تلخ حس" ابتدا
آن ، كردن بيان براين وبنا ميشود "تو و ما رابطه قطع"
چه ميكاهد ، سخت شعري منطق از (شعر پايان در هم آن)
.ميشد تمام "بيا ما مهماني به" همان در شعر كه بود بهتر
غيرشاعرانه تلاشي شاعر كه ميدهد نشان پاياني ، مصراع دو
هنوز شاعر نظر به كه خوانندهاي به تا ميگيرد كار به
كه حالي در كند ، القا را "دلگيري" است نفهميده را موضوع
.است شده دلگير ابتدا ، همان در خواننده شاعر ، نظر برخلاف
نيز "امشب ما كه" در "ما" آوردن به حتي آن ، كنار در
صرف جمع شخص اول با فعل وقتي انتها در زيرا نيست ، نيازي
.دارد همراه به را "ما"، ميشود
شعر
گل عاطفه
شيراز -اجتهادي حسن
معمولا كيست عشق حادثه كنار
معمولا نيست خسته دل تبار از كه
آب قبيله از و نسيمي نژاد از تو
معمولا بايست گل عاطفه كنار
نميدانست شاعري زمين ، زمهرير به
معمولا چيست واژه شعلهور راز كه
را معنا ز پر خلاق لحظه هزار
معمولا نزيست و تمام كرد تباه
خورد نبايد نعرهنامآوران فريب
معمولا بيلبيست در حادثه وقوع
باش پرتلاطم اعماق رهرو هميشه
معمولا يكدانهايست گوهر كشف كه
انتظار
زاده قاضي نيوشا
خورشيد
سنگ و خيال كوههاي پشت
شود پنهان تا ميرود
زلال زمزمه
راه و است علف و است رود
جا اين
است اسباني جولان
بيسوار
آفتاب
شبنمميآيد شكار به
تو و
نميآيي
منتظر نگاه
بهجتي نسرين
...دليل آخرين
رفت بيبهانه و بيدليل
فصل هزار
باريد پنجره پشت
داشت دوست را او هنوز و
بيدليل
دليل آخرين خاطر به...شايد
بيسوار...آمد اسبي
شد آه پنجره كنار در..زن
...سالهاست
خسروپور ليلا
ساحل كنار سالهاست
مينگرم را چشمانت تلاطم
ميخورم افسوس گاهي و
آبادي اين مردمان براي
غرق واژه با كه
بيگانهاند
گلدانها خواب
شادخواست.م
ميخورد ، ورق كتابي
گلدانها خواب در
ميشكفد ، نسيمي
.ميشوند گشوده نگاهت با پنجرهها
!گرفته گرد گنجههاي نجابت اي
قدمهايت ،
است رفته دست از سالهاي فراموشي
...شب
عليمحمدي سينا
نداشت عطر شب
بود سنگين چشمانمان
دريا و
هنوز
آبي
ميباريد باران گل از
!ميريخت آسمان در گلو بغض
صبحدم
ميز روي شبنم
!بود مرده عشق از
زمزمه
بهمني مهدي
تعبم در بيتو كه كلامت سكر به قسم
لبم به خندهاي نه گلويم ، به نغمهاي نه
كرد گم ره بيتو شبهاي ظلمت به دلم
شبم و روز آفتاب تويي كه بيا بيا
ميبيني؟ آه ديده ، غم من بيخبر ، چه
تبم لهيب از ديوانه دل ميكشد چه
امشب نهد لب به تا كو تو گرم نگاه
طربم باده جام غم همه اين رغم به
سخن ناي به بود ، جاري زمزمه كه كنون
عجبم در عجيب "مهدي" تو سكوت از من
دارد دراز سر قصه اين
ايران در نويسي المعارف دايره مشكلات به ديگر نگاهي
درباره مطلبي جاري سال ماه آذر شانزدهم مورخه همشهري در
و نقل و بررسي مورد دايرهالمعارفنويسي مشكلات و مسائل
از بسياري براي روشني راهحل هيچ اما گرفته ، قرار قول
.است نشده گرفته نظر در آن تاريك نقاط
اميرفرياد ، فرخ انوشه ، حسن از نقل به ;نوشته اين در
نبودنكار بلد -1) مورد هشت خليلي مهيار و آژند يعقوب
در پايدار سياستهاي -ايراني 2 پژوهشگران در جمعي
حركت -روزآمد 4 مرجعهاي كمبود -فرهنگي 3 برنامهريزي
انگاشتن ساده -دايرهالمعارف 5 انتشار بطئي
-دايرهالمعارفها 7 نشدن ويرايش -دايرهالمعارفنويسي 6
(منسوخ منابع از استفاده -موازي 8 دايرهالمعارفهاي تاليف
در و ذكر ايران در دايرهالمعارفنويسي مشكلات عنوان به
است غيرتخصصي مديريت از مشكل اگر" شده نتيجهگيري نهايت
در مشكل اگر و آمده وجود به حادي نقايص چنين كه
چرا است ، گروهي تلاشهاي در ايرانيان ما بيتجربگي
...و آمد بيرون كار از سربلند مصاحب فارسي فرهنگ بالاخره
بزرگي كار كه آن با مصاحب ، دايرهالمعارف مورد در اولا
بررسي مورد حال به تا ليكن است تقدير قابل و گرفته صورت
آب نظير مدخلهايي مثال ، عنوان به ببينيم تا نگرفته قرار
درستي اطلاعات ديگر ، تعدادي و آذرگون كهتر ، اذارقي ، زن ،
ميتوانيم چطور ثانيا داده؟ ، قرار مخاطبين اختيار در
كه آن وجود با نبوده ، يا و بوده سربلند كدام كنيم ادعا
دايرهالمعارفها يا و فرهنگها از هيچكدام امروز به تا
عنوان به اصولا و ندادهايم قرار بررسي مورد دقت با را
را جمعبندي اين ثالثا.نكردهايم مطالعه را آنها منتقد
نمونه زيرا داد ، قرار قبول مورد نميتوان كلي عنوان به
مركز بوده موفق بسيار كه نمود ذكر ميتوان كه بارزي
كاظم محمد سرويراستاري به اسلامي بزرگ دايرهالمعارف
كار با متخصص پژوهشگران از عدهاي كه است بجنوردي موسوي
تلاش ايران بزرگ جلدي دانشنامه 30 تهيه در موفق گروهي
و گرفته انجام كارهاي از عيني بررسيهاي با.مينمايند
كه موفقي گروهي كار ضمن كه است مشخص انجام حال در يا
حاوي كه آن ضمن فيشبرداريها و مدخلها ميگيرد ، صورت
از استفاده با ميباشند روزآمدي و صحيح اطلاعات و مطالب
متخصصين ، ادبي و علمي متعدد ويرايشهاي و جديد منابع
وضعيت كه است بيانصافي كمال لذا و ميگردد چاپ آماده
هم فرهنگي بزرگ مركز اين به بخواهيم را برشمرده نابسامان
.دهيم نسبت
ساده با كه ديگري مراكز در را معضلات اين ميتوانيم اما
كتابسازي به اقدام دايرهالمعارفنويسي انگاشتن
چگونه كه برد پي خوبي به ميتوان نمود ، مشاهده مينمايند
ذيلي كه پراشتباه و تقليدي و موازي فرهنگنامههايي
به و چاپ شتاب با نادرستي ديگربرمبناي يك بر هستند
دايرهلمعارفنويسي كند حركت.ميگردند سرازير نشر بازار
باشد قرار اگر زيرا دانست ، اجتنابناپذير ميتوان را
زيادي زمان گيرد ، صورت ايراد بدون و اصولي و صحيح كاري
ادبي و علمي متعدد ويرايشهاي لازمه و ميطلبد را
آيا مدخل هر براي صحيح اطلاعات جستجوي و رشته هر متخصصين
برد؟ نخواهد زمان
زيرا نيست ، بالايي سطح در ما علمي پژوهشهاي كيفيت اما
علمي پژوهشهاي و تحقيقات براي يافته اختصاص بودجههاي
فرخ نظر ، مورد نوشتار دراست كمتر غربي كشورهاي به نسبت
اعلام ، يا دايرهالمعارفها برخي":نموده ادعا اميرفرياد
خندهدار ديگر جغرافيايي ، اطلاعات نظر از بهخصوص
حتي ديگر شايد كه هست روستاهايي اسامي دهخدا در.شدهاند
يك نام بود اين بهتر اولا ".باشند نداشته خارجي وجود
ثانيا مينمودند ، ذكر دليل و نمونه عنوان به را روستا
اين ميتوان آيا جغرافيايي نامهاي چنين وجود فرض بر
نياز كه دايرهالمعارفها در مخاطبين دسترس از را اطلاعات
و نمود خارج دارند ، نيز اطلاعاتي چنين دريافت به
قلعه الموت ، مرغاب ، دشت تيسفون ، مدائن ، نظير مدخلهايي
خراسان ، ابيورد خوزستان ، چغازنبيل فارس ، استخر شوشي ،
ميبايست را بوده ، ايران شهر قديميترين كه كاشان سيئلك
نماييم؟ حذف
و دايرهالمعارفها برخي نابسامان وضعيت كه است اين بهتر
-نمائيم10 ذكر ديگر صورتي به را نامهها فرهنگ
تقليدي ترجمههاي
حتي و نشده ويرايش منابع از نعل به نعل رونويسيهاي -2
انگاشتن ساده -تخصصي 4 مديريت وجود عدم -منسوخ 3
بيشتري اهميت از مورد چهار اين كه نويسي ، دايرهالمعارف
.بود خواهند برخوردار
در نويسي فرهنگ مهم آفات از يكي تقليدي ، ترجمههاي (الف
فرهنگنامهها گروهي و انفرادي كارهاي در كه است ايران
در مترجم تخصص عدم وجود از ناشي و ميشود ديده وفور به
به.ميگيرد صورت اصطلاح يا لغت يك صحيح معني استنباط
(جامع فرهنگ انتشارات طبيعي منابع فرهنگ در) نمونه عنوان
يك علف ترجمه با Billion dollar grass نظير لغاتي
درخت Big tree ساحلي ، گراس Beach grass دلاري ، ميليارد
فرهنگ در) يا و باتلاقي لوبياي Bog bean نمولك ،
Chervil نظير لغاتي (قدس انتشارات غذايي افزودههاي
كورن ، پاپ Popcorn ساوري ، Savory ساج ، Sage چرويل ،
و اورگانو Oregano ميل ، اوت Oatmeal ميل ، كورن Cornmeal
انتشارات آريانپور جلدي پنج فارسي -انگليسي فرهنگ) در يا
و Liver wort, dogfly witeh elm, swamp laurel (اميركبير
و شدهاند ترجمه غلط همگي استثنا بدون كه ديگر مورد صدها
.نمودهاند تقليدي ترجمه تنها
مدعيان از برخي متاسفانه نعل ، به نعل رونويسيهاي (ب
انجام نعل به نعل چنان را رونويسي فرهنگنويسي ، انفرادي
همان به و نبوده شده ضبط لغت بودن اشتباه متوجه كه داده
Ladder لغات مانند نمودهاند ذكر را آن اشتباه صورت
و Larder beetle آنها صحيح صورت كه Kneiffia يا و beetle
فرهنگهاي در غلط صورت همان به عينا ولي بوده Kniphofia
ايران كشاورزي فرهنگ نظير ديگر برخي و آريانپور جلدي پنج
.است شده تكرار اميركبير انتشارات
مولفين يا مولف كه است مهمي مورد ديگر تخصص ، وجود عدم (د
اين به اما ندارند ، بهخصوص مورد اين در تخصصي كه آن با
قول به.مينمايند كتابسازي متاسفانه و اقدام مهم كار
ما امروزه فرهنگي آفت كتابسازي قبيل اين" بهرامي ايرج
اين لغات تمام طبيعي ، منابع فرهنگ يك در ".ميباشد
عدم دهنده نشان كه شده درج بزرگ اول حرف با فرهنگنامه
و بزرگ اول حرف يا لغت يك معاني تفاوت از نويسنده اطلاع
با لغت يك ميباشد ، زيرا كوچك اول حرف با لغت همان معني
اول حرف با لغت همان به نسبت ديگري معني كوچك اول حرف
به كوچك اول حرف با uredo لغت همانند باشد داشته بزرگ
در پوست قرمزي جرب ، بيماري اثر در سوختگي سوختگي ، معني
از جنسي معني به اول بزرگ حرف با لغت همين و جرب اثر
يا وUredinales راسته از گياهي زنگ عامل قارچهاي
به كوچك حرف با و خيزك گوش حشرات از جنسي معني به Labia
يا و orchis + Orchis نظير لغاتي يا و لبها معني
lasso + يا و phallus + Phallus يا و manta + Manta
ص 599 Butterfly Flower يا و...و kerb + Kerb و Lasso
!ميشود گردهافشاني پراونهها توسط كه گلي پروانه ، گل را
آب شبدر آبزي گياه معني به كه Bogbean يا و شود ترجمه
و نمايد ترجمه باتلاقي لوبياي به است Menyanthe جنس از
نام براي مندرآوردي و ساختگي اشتباه نامهاي كه اين يا
براي (زينتي) شباهنگ گل ص 294 نظير شود انتخاب گياهان
براي (زينتي)كامياب گل ص 293 ،Australian rosemary لغت
لغت براي (زينتي) ملول گل ص 372 ،Australian Fuschia لغت
Bell لغت براي (زينتي) آرايشي گل ص 397 ،Bastard balm
و Babies breath لغت براي !!بچه نفس ص 313بوته ،heath
به صفحه همين در Baby,s breath صورت به لغت همين مجددا
،African daisy لغت براي چلچله گل ص 93 يا و كولي گل نام
كه ديگر بيشماري و Acorus لغت براي جويبار گل ص 58 يا و
بدون مولف متاسفانه و بوده غيرعلمي و اشتباه همگي
اين در تخصصي داشتن بدون و گياهشناسي نظرات از استفاده
جديد نامهاي انتخاب به اقدام تعهدي بدون و مورد
.است نموده مندرآوردي
فارسي -انگليسي جلدي پنج فرهنگ در) مانند همچنين و
:شده نوشته black berry لغت ذيل صفحه 574 در (آريانپور
توت:شده نوشته لغت همين ذيل صفحه 575 در و زغالاخته
متفاوت معني نوع دو شاهتوت ، سياه ، توت كوهي ، توت جنگلي ،
كمي اگر كه صورتي در لغت ، يك براي اشتباه نوع دو هر و
يا و ميگرفت صورت است نوشتن لازمه كه تفحص و تحقيق
غيره و وبستر بريتانيكا ، نامههاي فرهنگ به مولف حداقل
معني به تنها black berry ميشد متوجه مينمود مراجعه
Cornel معاني به نه و است سياه تمشك يعني bramble
daddy- لغت ذيل يا و ،(توت) mulberry يا و (زغالاخته)
crane)بلند پا گل:شده نوشته صفحه 1280 در long-legs
گل شده باعث كافي تخصص عدم و زياد بيدقتي كه (fly
مورد لغت معني براي دو هر و باشد Cranefly مترادف پابلند
Crane fly اصطلاح اصولا كه صورتي در رود ، كار به نظر
نوع دو براي تنها نيست بلند پا گل معني به كه آن ضمن
:ميشود برده كار به پشه
و Tipula maxima پابلند پشه-1
daddy- اصطلاح و Pedicia albidivittata بلند پا پشه -2
بلند پا پشه -دارد 1 صحيح معني دو تنها نيزlong- legs
عنكبوت -و 2Tipulidae خانواده ازTipula maxima
از Liobunumvittatum علمي نام با دراز پا كوچك
argusلغت ذيل صفحه 333 در يا و Phalangidae خانوادهاي
رنگ قرمز لاكپشت نوع يك شده ، نوشته ، tortoise beetle
در كه ،Chelymorpha argusخانواده از سياه خالهاي با
صرف به كه اين يكي ، ميشود ، ديده فاحش غلط معنيدو همين
نوعي را سوسك حشره اصطلاح ، اين در tortois كلمه بودن
خانواده را علمي نام كه آن ديگر و نموده ترجمه لاكپشت
ترجمه آنقوت پرنده را coot لغت كه اين يا و نموده معرفي
و ميباشد چنگر پرنده آن صحيح معني كه درصورتي نموده
است توجه جالب و ميباشد آنقوت معني به rubby shelduck
از بسياري استفاده مورد كتاب همين كه پيببريم اگر
ادعاي كه معدودي براي و ميگيرد قرار مترجمين
مورد مرجع كتاب عنوان به دارند هم نويسي دايرهالمعارف
براساس هم نامههايي فرهنگ و ميگيرد قرار استفاده
و مينمايند چاپ سرعت به آن از استفاده و رونويسي
كتاب علمي ارزش ميگردد مشخص توزيع و چاپ از پس متاسفانه
.است صفر حد در شده چاپ
شده اشاره نمونههاي دايرهالمعارفنويسي ، انگاشتن ساده -
نويسي دايرهالمعارف برخي كه هست نيز اين مويد "د" بند در
متنهاي از سستي ترجمه هر كه انگاشته ساده آنقدر را
فارسي به را ديگر دايرهالمعارفهاي از يا و خارجي
دري" شاعر و منتقد دستغيب عبدالعلي قول به يا پراشتباه ،
و تاليف را كامل فرهنگ خود خيال به و نموده ترجمه "وري
بالا نمونههاي چه اگر مينمايند روانه نشر بازار به
در.مينمايم كوتاهي اشاره بازهم ولي ميكند ، كفايت
Oregano لغت ذيل "قدس انتشارات غذايي افزودههاي فرهنگ"
Lippiaگياه برگ اورگانو ، :شده نوشته
غلط سه معني همين در كه نعناع ، خانواده از graveolens
. دارد وجود فاحش
ترجمه -شود 2 نوشته ميبايست كوچك اول حرف با لغت -1
زيرا نموده ذكر غلط را گياه نام -گرفته 3 صورت تقليدي
تيره از ليمو به گياه جنس معني به Lippia گياه جنس
از كوهي پونه معني به اورگانو كه صورتي در است شاهپسند
.ميباشد Origanum جنس
دايرهالمعارفهاي كه آن صرف به نويسان فرهنگ از برخي
و بررسي بدون بوده اشتباه بدون غيره و وبستر بريتانيكا
از غافل و نموده آن از تقليدي ترجمهاي تخصص ، و تفحص
در نمونه عنوان به ميباشند منابع اين سهوي اشتباهات
فرنگي تره گياه:شده نوشته Leek مدخل ذيل Websters فرهنگ
تيره نام كه صورتي در Amaryllidaceae نرگس تيره از
طبقهبندي Liliaceae سوسنيان تيره در و است اشتباه
گليسين گياه جنس عنوان به Wisteria مدخل ذيل يا و ميشود
است صحيح Wistaria صورت به گياه جنس كه صورتي در شده ذكر
ورسك تيره در را امرودي گياه shin leaf مدخل ذيل يا و
طبقهبندي امروديان تيره در كه داده قرار Ericaceae
مدخل ذيل بريتانيكا دايرهالمعارف در يا و ميشود
و داده توضيح را Nemalion جلبك مشخصات Batrachospermum
هم كه داده شرح را توضيحات طوريEuglena مدخل ذيل يا
جلبكهاي از جنسي هم و شده معرفي تاژكداران از جنسي
غير سبز گياهي گروههاي در هم و فيكوفيتا اوگلنو شاخه
متاسفانه كه ديگري سهوي اشتباهات يا و گرفته قرار جلبكي
اين مولفين و مترجمين از برخي تخصص عدم و بيدقتي
ميشوند ذيلي كه نموده منعكس نعل به نعل را نادرستيها
آرزوي دور ساليان از.نادرستي مبناي بر يكديگر بر
مطالب مورد در هايي گزارش و نقدها خواندن كتاب ، مشتاقان
صفحه به كمتر يا متاسفانه كه بوده روزنامهها در كتابها
مشي يا و ميشود داده بها مطالب اينگونه و ادبيات
در اطلاعرساني عدم باعث روزنامهها اكثر كارانه محافظه
چاپ از موارد اكثر در حتي و ميگردد موارد قبيل اين
صورتي در دارند ، واهمه متن توضيح يا و موشكافانه نقدهاي
مستمر چاپ نابسامان وضعيت اين اصلاح راههاي از يكي كه
.است متن توضيح يا و موشكافانه نقدهاي
"بيستم قرن در ادبي نقد" كتاب مترجم نونهالي مهشيد
زمينهاي ، هر را ، در نقد كسان بسياري هنوز":ميگويد
اثر يك عيبهاي و كاستيها موشكافانه جستوجوي صرفا
روند تا كرد خرد را متن ميبايست كه حالي در ميدانند ،
نظام تا كرد كشف را نشانههايي و يافت را آن ساختاري
كه آن وجود با ليكن ".داد تشخيص توصيف نظام از را روايت
كتابها از چند پارهاي جز به علمي ، زمينههاي اكثر در
متاسفانه اما نادرست ، مبناي بر يكديگر بر هستند ذيلي
در پژوهشي صاحبنظري يا و ميگيرند قرار بررسي مورد كمتر
را قلم آنها مورد در منتقدي يا و مينمايد آنها
.ميگرداند
اين خاموش تاكنون محققين و پژوهشگران و صاحبنظران از
منتشر كه كتابي هر قبال در را خود كه دارد وجود توقع
كتاب متن توضيح و تاويل به و دانسته مسئول ميگردد
همچنين و گردد مشخص كتاب ساختاري روند هم تا بپردازند
همچنين و پرداخته تاليف به بيشتري دقت با نويسندگان
شاهد ديگر و يافته ازدياد كتابها خوانندگان و مشتاقان
.نباشيم كتابها در نادرستي و كژي همه اين
رضايي علي
نژاد
ميشود شورايي هنري حوزه سينمايي امور
سازمان رئيس سيدزاده سعيد سيد معارفه مراسم:هنري گروه
رئيس بنيانيان مهندس حضور با هنري حوزه سينمايي توسعه
ارشاد ، وزارت سينمايي معاونت پزشك حسن محمد هنري ، حوزه
هنرمندان از جمعي و سينما خانه عامل مدير محمدي منوچهر
اسلامي هنر و فرهنگ پژوهشگاه اجتماعات سالن در سينما
.شد برگزار
عنوان به ما:گفت سخناني طي مراسم اين در بنيانيان حسن
افزايش را خود فرهنگي مديريت توان بايد سوم جهان كشور
هم زاويه اين از است ديني تفكر مدعي كشور وقتي اما دهيم
ابتدا غرب دموكراسي.باشيم داشته فرهنگي مديريت بايد
تحولات طول در سپس ميكند ، موقتي را ومديريتها حكومتها
ما.ميكند پيدا نسبي ثبات مديريتها احزاب شكلگيري با
عوض سرعت با دولتمردان هم هستيم دموكراسي آغاز در چون
سياستها كه وقتي مديريتي ، سياستهاي هم ميشوند
ادامه در وي.است فرهنگ آن قرباني اولين شد كوتاهمدت
و معرفت و گرايش بر مبتني دانست رفتارهايي را فرهنگ
موانع اعظم بخش كه كردهايم حس وجود همه با ما:افزود
ما براي فرهنگ منابع وقتي.است فرهنگ حوزه در كشور توسعه
گرفتن كار به هنر ما فرهنگي مديران كه داشت خواهد بازدهي
.بفهمند را هنر
فرهنگي تاثيرگذار ابزار اولين را سينما هنري ، حوزه رئيس
حوزه سينمايي امور زمينه در تصميمگيري:گفت و كرد عنوان
.شد خواهد شورايي شكل به
بينالمللي جشنواره هفدهمين برگزاري
فجر موسيقي
خارجي گروه هشت و داخلي گروه حضور 116 با:هنري گروه
در 10 بهمن تا 30 از 15 فجر موسيقي جشنواره هفدهمين
.ميشود برگزار تهران تالار و فرهنگي مجموعه
و شده برگزار جنبي و اصلي بخش دو در فجر دهه برنامههاي
نواحي ، ذاكرين ، و ذكر ياس ، جشنوارههاي برگزيدگان آن در
به حرفهاي خوانندگان و نوازندگان از گروه چهار و جوان
.ميپردازند برنامه اجراي
سطح افزايش" شهرستاني گروه و 60 تهراني گروه اجراي 56
"موسيقي هنرمندان گسترده حضور" و "نوآوري" ،"كارها كيفي
چون وچهرههايي است امسال موسيقي جشنواره ويژگيهاي از
كامكارها ، گروه پورناظري ، كيخسرو نوري ، محمد ناظري ، شهرام
برنامه اجراي به جشنواره اين در سراج و مختاباد
.ميپردازند
از جشنواره در شركت براي متقاضي گروه بانوان 25 بخش در
.دارند برنامه اجراي فرهنگ تالار در كشور سراسر
|