باشد گفتن براي حرفي بايد هميشه
خوانندگان نگاه از سگكشي
شد منتشر بهمن فيلم
باشد گفتن براي حرفي بايد هميشه
ناتمام قطعه فيلم كارگردان ميري مازيار با وگو گفت
فيلمتان اولين براي كه داشت خاصي دليل ميريآيا آقاي *
به است مخاطب پسند مورد سوژهايكه به پرداختن جاي به
.پرداختيد حساس سوژه يك
و صنعتگرباشم يك نميخواست دلم كه بود دليل اين به -
از ميخواست دلم.كنم تبديل فيلم به را موضوعي هر
.بزنم حرف است مهم برايم كه ذهنيام دغدغههاي
براي حتماحرفي بايد بسازم فيلمي باشد قرار اصولااگر
.باشم داشته گفتن
به"ناتمام قطعه" اصلي محور عنوان به موسيقي انتخاب *
خاطر به يا بود موضوع اين بودن برانگيز حساسيت خاطر
؟ شخصيتان دلبستگي علائقو
اين هم و باشد بوده شخصيام علائق خاطر به ميتواند هم -
كه ميبينم وقتي.دارم فرهنگي دغدغههاي اصولا من كه
معتقدم است فراموشي حال در مملكت موسيقي از عمدهاي بخش
مشكل يك عنوان به و ذهني دغدغه يك عنوان به را اين
.زد حرف آن درباره و كرد مطرح ميتوان
موضوعهايپراكنده شما فيلم موسيقيدر مساله جز به *
كار و بريده خانوادهاش از فرهاد اينكه مثلا.است زياد
دختر به حيران مثلاعلاقهپسر يا برگزيده ، را تحقيق
روي فرهاد براي مسير اين در اتفاقاتيكه يا روستايي
نميكنيد فكرحيران زندگي خصوصي مسائل حتي يا ميدهد
تماشاگرومانع گسستفكري باعث نهايت در فرعي مسائل اين
ميشود؟ اثر با ارتباطاو از
از چون من اما.باشد نداده اتفاقروي اين كه اميدوارم -
فيلمسازيمن نوع حال هر ميآيمبه مستند سينماي دنياي
.ميدهم اهميت بيشتر موضوع بنابراينبه.است مستندگونه
و گذاشتم عشق يك واقع در من را مستند فيلم اين محور اما
البته.ميبرد جلو به را قصه مسير عشق اين واقع در
كرد اضافه فيلمنامه متن در را عشق اين "پرتوي كامبوزيا"
.باشد داشته تاآخر را كار ادامه كشش كه
كسي كه است اين هنري پژوهش بويژه هنر خصيصههاي از يكي *
را زيادي مرارت و رنج بايد ميپردازد مقوله اين به كه
به رسيدن شوق ظاهرابايد كه فرهاد شخصيت اما.كند تحمل
نداشته را شده فراموش آواهاي كردن پيدا و نهايي مقصد
اساسا و ندارد وجود شوقي چهرهاشچنين در اصلا باشد
عليرضا" انتخاب ميكنيد فكر.نيست هم كشيدن رنج اهل
بود؟ مناسبي انتخاب "فرهاد" نقش براي "انوشفر
كه خصوصيات همين با جواني نسل ماست ، نسل نماد "فرهاد" -
درچنين بايد فرهاداست فرزندان و پدران بين ارتباطي پل
اين جوان نسل خودماست نسل اين كه چرا.ميبود سالي و سن
به فرهاد.هستند مملكتجوان اين آدمهاي بيشتر سرزمين ،
گذشتهو بين ارتباطي پل و سال و سن اين نماد حال هر
انوشفربراي آقاي انتخاب خيليها اعتقاد به و است آينده
.است بوده درستي كار فرهاد نقش
از پس پايان در و ميشود شروع ازشهر شما فيلم قصه *
در كه ميرسد حيران زندان به مختلف مكانهاي از گذشت
در قصه كه مكاني براي دارد ، قرار ايران از خاص منطقهاي
داشتيد؟ نظر خاصي جغرافياي به دارد جريان آن
واقع در بشود منطقهايميگشتمكه يك دنبال من -
و باشد كوهستاني هم.بشود داده نشان آن در ايران فصلهاي
كه محلي خراسان ، واقع در كه اين ضمن.باشد كويري هم
دارد را خصيصه اين ميدهد ، روي آن در اتفاقاتفيلم
دارم علاقه خيلي نيز خراسان موسيقي به كهمن اين وديگر
موسيقي لحاظ به ناحيه اين موسيقي ، كارشناسان قول به و
جستجو و رفتن مساله ماجرا اصل حال هر به.است غني بسيار
فكر كه بود ، سرچشمه يا غنا آن به رسيدن هم بعد و كردن
را فيلم پيام مخاطب و بيايد در كار از درست اگر كردم
داد گسترش جا همه به ميشود را فيلم بالطبعقصه دريابد
و كرد بحث آن با رابطه در هم را شيراز موسيقي ميشود بعد
مختلف زواياي از ميتوان كه را لرستان موسيقي بهخصوص
.نشست وگو گفت آنبه درباره و داد قرار بررسي مورد
به رسيدن براي كه داشتيدبگوييد قصد واقع در يعني *
و كند طي را مسير اين بايد ما اصيلجوان و ناب سرچشمه
بكشد؟ مرارت و رنج
ميشود شروع يكآوا از ببينيدفيلم.است قطعاهمين -
يك و داريم آوا يك ما.ميرسد پايان به آواز يك با و
پختگي يك به فيلم اصلي ميانشخصيت اين در آوازو
برسد پختگي يك به خامي يك از كه آن براي فرهاد.ميرسد
اين آوردن دست برايبه.كند طي را طولاني مسير يك بايد
.داشت آمادگي بايد ناب آواهاي اين شنيدن براي فرهنگو
اول همان از ميكند آغاز را سفر اين كه زماني فرهاد *
هر كم كم اما دارد ، را موسيقي علاقهبه و دغدغهتحقيق
پررنگتر گفتوگوها لابهلاي از حيران نقش كه چقدر
او براي قضيه معنوي بعد ديگر كه ميآيد نظر ميشودبه
است حيران نام به زني ديدن شيفته بيشتر بلكه نيست ، مهم
روحاني حس و حالت آن كه ميآيد اينگونه نظرم به يعني
نيست؟ طور اين ميشود ، زميني كششي و عشق به تبديل كمكم
زميني انسان يك نبايد را حيران.است نماد حيران ببينيد -
از گنجينهاي.است سرزمين اين فرهنگ نماد او.كرد تصور
را حيران اگر واقع دراست مملكت اين زوال به رو فرهنگ
هر نماد اين معتقدم من است ، حبس حالا كه بگيريم نماد يك
واقع در چون محبوستراما و باشد حبس بيشتردر چقدر
به متعلق كه ميكند هنريصحبت درباره و است اصيل صدايش
را گوشهايمان ما اگر قطعا است ، ما درخون و خودماست
.ميشويم وجذبآن ميشنويم را آن صداي كنيم تيز
اصيل فرهنگ يك نماد است قرار حيران ميريوقتي آقاي *
را زميني زندگي پيشزمينه و ماجراها آن چرا پس باشد ،
كه اين خان داستان عشق ، آن قضيهآورديد بوجود او براي
زمينهها پيش اين نميكنيد فكر آيا... و داشته همسر او
است؟ كاسته حيران شخصيت معنوي بعد از
يك هم و گرفت نمادين هم ميتوان را ببينيدحيران -
از ونمادي عنصر ميشود واقع در را حيران.زميني شخصيت
زميني آدم يك عنوان به حيران گرفت نظر در نيز جامعه
و داشته عشق يك واقع در كه حيرانياست او دارد ، شخصيت
خان و خان قضيه.است بوده برخوردار طبيعي زندگي يك از
بگيريد نظر در.برود پيش قصه كه است تلنگري يك هم بازي
لازم نيز داستاني بستر و زمينه يك بالاخره فيلمي هر كه
.دارد
حيران نقش براي بياترا غوغا خانم كه داشت خاصي دليل *
و نيستند بازيگر ايشان بهخصوصاينكه كرديد؟ انتخاب
شدهاند؟ ظاهر فيلمي دركمتر
فوت حالا البته كه) بودم ديده را واقعي حيران چون من -
و غرور و اصالت اين كه شخصيتيميگشتم دنبال (است كرده
وجو جست خيلي باشد ، داشته را واقعي حيران ويژگيهاي
خانم اينكه تا نميكردم ، پيدا را مناسبي فرد ولي كردم
ديده را ايشان واقع يكتئاتريدر در روزي يك برومند
من.است مناسب حيران نقش براي بيات خانم گفت من به و بود
كه الان و بازيگر تا ميشناختم عكاس عنوان به را ايشان
مناسب چقدر كه ميبينم كردند بازي را نقش اين بيات خانم
.است درآورده خوب را نقش چقدر و بود بجا چقدر و
شما براي را فراواني مشكلات فيلمشما اولين ميري آقاي *
چه مانع و محدوديت همه اين دليل ميكنيد فكر آورد بوجود
بود؟
و موضوع زن خواندن آواز كه بود فيلمي اولين چون شايد -
در اما.شد ايجاد آن روي بر حساسيت اينهمه بود آن محور
بوجود من براي چرا مشكلات اين واقعا اينكه دليل واقع
.متحيرم هنوز هم خودم من آمد ،
و بود مضمونمتفاوت لحاظ از شما اول ميريفيلم آقاي *
كرديد انتخاب ظرافت حساسيتو با را موضوع گام نخستين در
داد؟ خواهيد ادامه سينما در را راه آيااين
نيز را بعديام وفيلم دارم دوست را سينما نوع منهمين -
درباره هم باز كنم آغاز فروردين در است قرار كه
به و است زن آن محوري شخصيت باز و است فرهنگي دغدغههاي
.دارد ارتباط سرزمين اين فرهنگ با فيلم نوعي
هم و دارد بعدزميني هم حيران گفتيد شما ميري ، آقاي *
كل در اما.است سرزمين اين موسيقي هنر نماد و معنوي بعد
مرزبنديها اين از خارج ميتواند حيران كنيم نگاه اگر
...ومليتي زبان هر از باشد ، فارغ هنرمندي هر آرزوي و آلام
.است نمادهنر حيرانكنم عرض را همين ميخواستم من بله -
باشد ، معماري ميتواند ، هنر اين حالا.هنر كليت از نمادي
اگر اما باشد ، هنري هر ميتواند باشد ، نقاشي ميتواند
هنر گنجينه از نمادي اينجا بسنجيم خاص نگاهي با بخواهيم
در غلط برخوردهاي و خودمان بيتوجهي با كه است موسيقي
من بعدي فيلم در مساله همين.برود بين از كه ميرود واقع
.است شده مطرح ديگري نوع به هم "ناتمام سفر"
موسسيان آناهيد:وگواز گفت
خوانندگان نگاه از سگكشي
خشونت ابزار به مجهز...
جمله از و تاريخ ملعبه فرهنگ اگر كارگردان ديدگاه در -
كمالي گلرخ كه نميشد ساخته فيلمي نبود ، معاصر تاريخ
نبود مجبور (كمالي گلرخ) فرهنگ و باشد معاصر ناصر ملعبه
چقدر بگويد معاصر دوران دهنده تشكيل عناصر به كه
.برداريد من سر از دست ميگيريد
تولد سال كه رمز 1317 با پولي كيف تا نبود مجبور و -
براي و گيرد بهدست (بيضايي بهرام تولد سال) است ، پدرش
.دهد باج است ، فرهنگ كه آن
در تا برود و نمايد موطن ترك انتها در نبود مجبور و -
و پير اكنون و است قبل نسل فرهنگ هم او كه پدرش كنار
تا بماند افتاده گوشهاي در بلااثر و وحشتزده و فرسوده
.شوند خارج تاثير و حيزانتفاع از نسلها فرهنگ دو هر
تاريخ بر را سگكشي نام ناعلاجي در كه نميشد مجبور و -
كه بدبيني كمال در نميشد مجبور و بگذارد معاصرش
هميشه تزوير و زور و زر كه شود يادآور اوست واقعبيني
.كماكان نيز معاصر دوران در و بوده تاريخ
در كل اگر كه ميخواهند ، باج فرهنگ از كه است مطرح زر -
به را بقايش سند تا بدهد وسعش قدر به بايد نيست او بضاعت
.كنند مسترد او
.هويداست گلرخ چهره بر نمودش كه است مطرح زور -
عناصر تكتك و است آن قله ناصر كه است مطرح تزوير -
.مينمايند خود تزوير مصرف را خود زور و زر معاصر دوران
معاصر دوران به ابتدا از كه دارد حق كمالي گلرخ لذا و -
براي حتي و ميدهد رجوع دستور كمالش اگر و باشد بدبين
ادامه در اما ميشود ، قائل مسئوليتي برخود آن جبران
هم حق و است بوده صحيح او شك و نرفته خطا كه درمييابد
.دهد تشخيص درست فرهنگ كه است همين
پديدههاي با مواجهه زمان در كه دارد حق كمالي گلرخ و -
.بگذارد چشم به سياه عينك معاصر دوران دهنده تشكيل
را آنان و داشته شك هم رهايي سندهاي به كه دارد حق و -
.نيست جعلي كه شود مطمئن تا كند وارسي چراغ نور در
مجهز خشونت ابزار به را خود ماهيتش ، عليرغم دارد حق و -
اما ميزند زار او دست در ابزاري چنين كه هرچند نمايد ،
.ميرهاند يازيدن دست از را او ناموس كه است ابزار اين
به ماهيتي ، خوشبيني فرط از كه است انديش ساده چه و -
و ميبرد پناه است ، بيوفايي و بوالهوسي فرهنگ كه رقيبش
.ميخواهد كمك او از
بهطور فرهنگ كه آن كشف عين در كه است بيپناه چه و -
اراده و نيست بازدارنده او كشف اما است ، شنود تحت مستمر
.ميماند برقرار كماكان او كنترل و شنود
تابلوي مقابل در رذالت و نامردي همه اين كه جفاست چه و -
بناي هم روز هر و ميافتد اتفاق "بسيجي سلحشور جوانان"
هيچكس متاسفانه و است تكميل و ساخت حال در ناملايمات اين
توجه "گردد بايد كوتاه واسطه دست" تابلوي به كه نيست
.دهد پايان لعين باجخوري اين به و نمايد
ق.ر.غ
شد منتشر بهمن فيلم
در.كرد منتشر را خود بهمن شماره فيلم سينمايي ماهنامه
فيلم بينالمللي جشنواره بيستمين آستانه در كه شماره اين
به جهان و ايران سينماي درباره مطالبي است شده منتشر فجر
.است رسيده چاپ
يك بررسي فروتن ، محمدرضا و پوراحمد كيومرث با گفتوگو
حسن قضيه به مخملباف محسن پاسخ يلدا ، شب پرونده و فيلم
در چهگوارا محاكمه قندهار ، سفر فيلم بازيگر طنطايي
جانوين ، سينمايي كارنامه و زندگي به نگاهي گاندي ، دادگاه
نيست ، فاجعه ايدز كه وقتي سگكشي ، فيلم به ديگر نگاه چند
با وگو گفت كيارستمي ، عباس ساخته آفريقا ABC درباره
مشيري هلن با گفتوگو و كيش سياحتي موسسه عامل مدير
شبكه فيلم گزينش مسئولان از و فيلم پخش كارشناس
ماهنامه شماره اين در كه است مطالبي از آرته تلويزيوني
.است شده منتشر فيلم
|