پرسش؟ چرا
پرسشگري پرسشو ضرورت درباره بحثي
پيشرفت افقهاي سوي به انسان حركت شالوده پرسش ، :اشاره
پايهاي درحكم بشري ، تفكر دم سپيده همان از پرسش ، .است
قلمرو از شد ، گرفته وانسانبهكار جهان شناخت براي
تا يونانو در فلسفي تفكر آغاز تا رازآميز اسطورههاي
طريق از كه ميدانست قابلهاي را خود سقراط.امروز به
طريق از او.ميگردد نائل فلسفي حقيقت كشف به پرسشگري
هستي در كاوش و غور به گوناگون افراد با گفتوگو
گفته جايي آلمانيدر معاصر فيلسوف ;هيدگر.ميپرداخت
پرسش بيگمان.كرد حفظ را پرسش پارسايي بايد امروزه:بود
رو اين از ميپرسد ، چيز هر وچگونگي سرشت پرسشگرياز و
از ما فهم كليد پرسش.ندارد سروكاري ايدئولوژي با پرسش
موقعيت فراسوي به ميتوانيم كه است پرسش با و است جهان
در كنيم ، ناگشودهسير افقهاي در و كنيم سفر كنونيمان
كوشش فهم همه و ساده زباني ميآيد ، با پي از كه مطلبي
به همگاني جالبو چشماندازي از پرسشگري پرسشو تا شده
:ميخوانيم هم با شود ، بررسيگذارده
انديشه و فرهنگ گروه
مشهور فيلسوف و رياضيدان ;وايتهد نورث آلفرد ، زماني
نخستين حامل احمقانه ، سوال كه اظهاركرد بريتانيايي ،
مقصود ميآيدكه نظر بهاست كاملانوين تحولي خبر ، از
سمت به را انسان پرسشگرانه ، نگاه كه بوده اين او ،
به شروع وقتي.ميكند هدايت كاملاتازهاي ايدههاي
و ميكنيم است ، آشكار و معلوم آنچه درباره كردن سوال
و باشگفتي آن ، در خودمان وجايگاه جهان به كه زماني
امور در سادهانگاري از كه آنگاه و مينگريم كنجكاوي
آماده بديع ، و نو تجربهاي براي را خود ميگيريم ، فاصله
درباره تماما پرسيدنسوالها ، كه ، تجربهاي ميسازيم ،
.است آن
من ديدگاه از آمد ، خواهد پي در كه سوالها ، ليستياز
منظور البته.ميروند شمار به كنجكاوانهترينسوالها
سوالهاي تنها ليست ، اين سوالهاي كه نيست اين من ،
از تعدادي شامل فقط پرسشها ، اين.باشند پرسيدني
نمونه اصل ، در اينهاهستند سوالها كنجكاوانهترين
وجزيي خاص سوالهاي از كه ميباشند كلي و عام سوالهاي
كردهام طراحي آن براي را سوالها اينآمدهاند بيرون
اطلاعاتيكه و اخبار كردن روشن بررسيو به را مردم تا
سوء كه قصد اين با.دارندبرانگيزانم اختيار در
وبه يابد كاهش حداقل به ناهمزبانيهايشان ، و تفاهمها
برايهمديگر درستي نحو به را عقايدشان تا كند ياري آنان
.دريابند اقدامهايشانرا پيامدهاي و نتايج و كنند عرضه
كه است سوالهايي انواع از نمونههايي فقط سوالها ، اين
.كند استفاده آنها از پرسش ، هنگام به است ممكن انسان
برد ، كار به قالبي كليشهايو صورت به نبايد را آنها
خود ، خاص سبك با متناسب و اوضاع تناسب به بايد بلكه
موقعيتها از بسياري در انسان مثال براي.داد تغييرشان
دوست با مذاكره و حقوق افزايش درخواست شغلي ، مصاحبه نظير
آن براساس را سوال انتخاب خانواده ، اعضاي از يكي يا و
.آورد دست به را آن است تلاش در كه ميدهد سازمان چيزي
كافي اندازه به انسان كه دارد ضرورت آن ، بر افزون
و مردم تفكر نحوه براساس بتواند تا باشد انعطافپذير
.بپردازد كردن سوال به عكسالعملشان ، چگونگي برحسب
ارائه است سوال تعدادي شامل كه را ليستي جا اين در
كار به نمونه سوالهاي عنوان به را آنها تا كردهام
طبقهبندي اساسي مقوله چند ذيل را سوالها اين.ببريم
.كردهام
خاص معاني به دستيابي -الف
توضيح ، به كه ميدهند سوق سمت بدان را انسان سوالها اين
با.بپردازد رخدادها و موضوعات كاوي ژرف و تحقيق تعريف ،
گزيد دوري كژفهميها از ميتوان سوالها ، اين از استفاده
.آورد چنگ به رخدادها و مردم از بهتري برداشت و فهم و
انسان ، برداشتهاي سوء يا و معرفتي اشتباهات بيشتر
را مقصودديگران و ميكندمراد فرض كه است آن از ناشي
در كسان ، بيشتر گفتار و تفكر كه آنجايي از.ميفهمد
به دستيابي و بررسي مييابد ، شكل عام و كلي قالبهاي
بالايي بسيار اهميت از آنان ومشخص خاص مقصود و مراد
فكر در خاص معاني به دستيابي راهنماي.است برخوردار
رعايت با را زير سوالهاي كه است اين ديگران ، وكلام
موضعي آنان تا بپرسيم ، مردم رواني و روحي ويژگيهاي
.نگردد ايجاد برايشان خاطر آزردگي و نكنند دفاعياتخاذ
نتيجه اين به كه ساخت فراهم مردم براي بايد را امكان اين
آن از اطمينان كسب آنان ، از ما كردن سوال علت كه برسند
و درست برداشت و فهم آنان گفتههاي از آيا بدانيم كه است
خير؟ يا آوردهايم دست به دقيقي
: خاص معاني بر ناظر سوالهاي
روشن و واضح كرديد ، بيان كه را مطلبي است ممكن آيا
سازيد؟
كنيد؟ بيان است منظورتان آنچه از مثال يك است ممكن آيا -
چيست؟ گفتهايد آنچه از منظورتان مشخص ، و خاص بهطور -
داريد؟ گفتهام الان آنچه ، درباره سوالي -
معيني و مشخص نتايج چه دنبال به مطلب ، اين بيان با شما -
هستيد؟
عقلاني و عاطفي ملاحظه -ب
دارد آن به بستگي حدودي تا كسي ، سخن مقصود و مراد فهميدن
ما.كنيم توجه كس آن فكر طرز يا و عاطفي حالت به كه
دارد ضرورت كه ميگيريم قرار موقعيتهايي در غالبا
موضوع درباره را كننده مذاكره عاطفه و احساس چگونگي
چه از او كه بدانيم است لازم برآن افزون و بدانيم مذاكره
ما اين بنابرميكند نگاه موضوع آن به منظري و زاويه
و مقاصد ديگران ، ديدگاههاي از شدن آگاه با ميتوانيم
چيز چه بدانيم كه معني بدين.دريابيم را آنان انتظارات
چگونه ما و است برخوردار اهميت بالاترين از ديگران براي
بعد ، وهله در بيابيم؟ را آن وجه بهترين به ميتوانيم
توجه خود افكار و عواطف به كه است اين دارد اهميت آنچه
ضروري كه ميگذاريم گام عرصههايي در بيباكانه ما.كنيم
در:بكنيم خودمان از سوال پرسيدن صرف را لحظاتي است
انجام به نياز است؟ كدام است مهم من براي آنچه اينجا ،
بهترين به را آن ميتوانم چگونه و چيزيدارم چه دادن
آن نيازمند اوقات بيشتر در ما برسانم؟ پايان به وجه
توانايي تا كنيم تعريف خودمان رابراي موضوعات كه هستيم
ديگران به شايستهاي نحو به را آنها كه بيابيم را آن
.كنيم منتقل
: ديگران افكار و عواطف درك بر ناظر سوالهاي
ميپرسيد؟ ديدگاهي چه از را سوال اين شما -
چيست؟ آن درباره شما احساس -
است؟ حد چه تا آن مورد در شما احساس شدت -
ميكنيد؟ فكر چگونه آن درباره شما -
است؟ كدام شما براي مورد اين در چيز ، مهمترين -
كدامند؟ باره اين در شما اولويتهاي -
داشتم؟ احساسي چه بودم او جاي من اگر -
:خودمان افكار و عواطف درك بر ناظر سوالهاي
دارم؟ احساسي چه آن مورد در من -
ميكنم؟ فكر چگونه آن درباره من -
چيست؟ خصوص اين در من منظور و مقصود -
دارم؟ فرضهايي پيش چه مورد اين در من -
را چيزي چه دارم سعي واقعا پيام ، اين رهگذر از من -
بگويم؟
است؟ كدام سوال اين بيان براي زباني ، ساختار بهترين -
نتيجه از آگاهي يا بازخورد -پ
كامل شفافسازي صدد در پيوسته ما كه ميآيد نظر به
افراد ، كلام منظور كه است اين حقيقتهستيم خود اطلاعات
فهميدن براي راه بهترين لذا و نيست مفهوم ما براي هميشه
بازخوردهاي بخواهيم كه اندازه هر ما.است كردن سوال آن ،
سوالهايمان ، بايد هم ميزان همان به باشيم داشته شفافتري
خود رئيس از ميتوانيم ما مثال براي.باشند روشنتر
شما نظر مورد آنچه همه توانستهام من آيا" كنيم ، سوال
"كنم؟ ارائه گزارش اين در بوده
بايد آوريم بهدست را موضوعي بازخورد ميخواهيم ما وقتي
.سازيم آماده روشنگر سوالهاي پرسيدن براي را خود
با بهخوبي شما":ميگويد ما رئيس اگر فيالمثل
كردن طرح با بايد "نميكنيد؟ برقرار رابطه همكارانتان ،
آن آيا مثلا.بيابيم جمله آن بيان از را او منظور سوال ،
و بنويسيم ، بهتري يادداشتهاي بايد كه معناست بدين گفته
دقت با او سخنان به بايد كه است مفهوم بدين آن آيا يا
بگويد ، او به كسي همسر اگر همچنين و دهيم فرا گوش بيشتري
شخص آن "داشتم تو از بيشتري كمك انتظار مهماني از قبل"
شما".كند سوال وي از بايد همسرش ، منظور شدن روشن براي
بهتر كاري چه يا و ميدادم ، انجام كاري چه داشتيد دوست
"دهم؟ انجام بعد دفعه كه است
به را خود اشتباهات شفاف ، بازخوردهاي دريافت با ما
تا ميشويم قادر برآن افزون و ميكنيم پيدا شكل بهترين
هنگام به من.كنيم جلوگيري آينده در اشتباهات آن بروز از
را ارزشيابي ورقه يك هميشه گروهي ، آموزشي جلسات برگزاري
اين نظرم به.ميكنم ضميمه كنندگان شركت جزوات آخر به
بسيار نحو به آتي ، برنامههاي طرح در ميتوانند ورقهها
هستيم بازخورد دريافت پي در وقتي.كنند كمك من به موثري
براي بپرسيم خودمان از را سوالهايي بايد هرچيز از قبل
بازخورد ارائه براي موثقي مرجع شخص اين آيا" نمونه ،
محترم ما براي شخص ، اين عقيده آيا است ، ما براي معتبر
بايد او آنچه انجام آماده عاطفي لحاظ از ما آيا است؟
"هستيم؟ بگويد
بازخورد آنان به كه ميخواهند ما از ديگران اوقات بعضي
و نقد ارائه زيرا است ، دشواري كار خورد باز دادنبدهيم
كه بدانيم قطعيت با بايد ما.نيست كارآساني سازنده ، سنجش
.ميخواهند بازخورد ما ، از چيزي چه درباره دقيقا آنان
ديگران از بازخورد دريافت بر ناظر سوالهاي
كردهام؟ شما گفتههاي از درستي برداشت و فهم آيا -
گفتهام؟ پاسخ شما ، سوال به آيا -
ديگران به بازخورد بردادن ناظر سوالهاي
چيست؟ شما ، براي بازخورد نوع مفيدترين -
كنيد؟ كار چه بازخورد ، اين با داريد قصد -
دهم؟ فرا گوش صرفا ميخواهيد ، آيا -
مذاكرات پاياني بخش -ت
.است مذاكرات پاياني بخش سوالهاي در كسان از بسياري مشكل
چيزي ، پذيرش براي افراد ترغيب يا و فروش كار در ما ،
مگر كنيم پيدا را خود مخاطب موضع شد نخواهيم قادر هرگز
ما اگر.كنيم مطرح را مذاكرات پاياني بخش سوالهاي كه آن
چه كه برد نخواهيم پي هيچگاه نپرسيم را سوالهايي چنين
از ترس.دارد وجود راهمان برسر موانعي ، يا و ايرادات
بنابراين.گردد كارمان در انسداد باعث بسا چه پذيرش ، عدم
ايرادات نپردازيم مذاكرات پاياني سوالهاي پرسيدن به اگر
.يافت نخواهند بروز هيچوجه ، به
كار پيامدهاي يا عواقب -ث
هر مااست خود با متناسب و برابر واكنشي داراي عملي ، هر
ضرورت كه است نتيجهاي واجد بگيريم نظر در كه را عملي
عملي كه اندازه هر.كنيم توجه بدان تمام دقت با دارد
ملاحظه نيز ميزان همان به كه است سزاوار باشد مهمتر
با ملاحظهاي ، چنين و دهيم خرج به آن درباره را دقيقتري
.ميگردد آغاز خود ، از سوال پرسيدن
غالبا ميشوند زندگي در ما پشيماني باعث كه چيزهايي
.نميكنيم توجهي پيامدهايشان و آثار به كه هستند آنهايي
او ، وصيت به بنا كرد ، فوت مادريام بزرگ پدر وقتي
محل ولي شد تقسيم وي فرزندان همه بين تساوي به پولهايش
بزرگ خواهر.رسيد ارث به پسرش تنها به او ، كار و كسب
پدرم و داشت پول به شديدي نياز بود ، بيوهاي زن كه مادرم
پول تا كرد بسياري تقلاي بود عدالتخواهي قوي حس داراي كه
ميراثخوار كه داييام به او.برسد خالهام به بيشتري
مشكل بايد كه داد هشدار بود ، بزرگم پدر كار و كسب محل
بود ، شرافتمندانه پدرم نيت و قصد.كند حل را خواهرش مالي
;كرد من دايي عليه دعوا طرح به مبادرت او كه اماوقتي
او اگر.كردند طرد هميشه براي را او ما ، خانواده از بخشي
راه بسا چه ميكرد فكر خود ، اعمال نتايج و آثار درباره
.ميگرفت پيش در را ، ديگري
خودپرسشي -ج
دارد وجود خودمان ، از پرسيدن براي كه سوالهايي تعداد
تهيه سوالهايي آن همه از ليستي نميتوان و است نامحدود
به توان فقط ما بپرسد خود از است ممكن انسان كه كرد
اساسي ، و مهم نكته تنها.داريم را سوالها آن كاربردن
كسب راه آسانترين.بپردازيم كردن سوال به كه است اين
از و ميگردد آغاز خود ، از كردن سوال با پرسيدن ، به عادت
آغاز را ديگران از كردن سوال ميتوانيم ما كه است پس آن
براي كه را سوالهايي از كوچكي نمونه اينجا در.كنيم
:ميكنيم ذكر است خود ، از پرسيدن
كنيد؟ كمك من به ميتوانيد آيا -
كنم؟ كمك شما به ميتوانم من آيا -
باشم؟ ميخواستم كه هستم ، همانجايي من آيا -
بدهم؟ انجام ميخواهم ، چه -
بگذرانم؟ ميخواهم كجا را ، عمرم بقيه -
كسي؟ چه با و -
از من خواسته" كرد ، اظهار من همكاران از يكي زماني
نصيبم نيز اندك مقدار همان لذا و بوده اندك خيلي زندگي
.نگيريم پايين زندگي ، از را خود خواستههاي سطح ".است شده
مرتبه و سطح در ديگران براي چه و خود براي چه را ، زندگي
.بخواهيم بالايي ،
و كوچكترين در را زندگي كه دارند را آن قدرت سوالات ،
بيشتر روزانه چه هرسازند تغيير دستخوش مقياس ، بزرگترين
نسبت همان به نيز ما ، دروني نهفته تواناييهاي كنيم ، سوال
به را سوال مهمترين و آخرين بنابراين.ميشوند بيدارتر
:بسپاريم خاطر
بپرسم؟ بايد چه من ،
ليدز دوروتي:نوشته
پاشاكي صديقي اسماعيل:ترجمه
|