سفيد خوابي در زندگي شاد لحظات
كارگردان "حاتميكيا ابراهيم" به نامهاي
"پست ارتفاع"
فيلم
سفيد خوابي در زندگي شاد لحظات
جشنواره فيلم چند به ديگر نگاهي
نوروز
جنگ در كه رزمندگاني و جنگ و جبهه به پرداختن
هميشگي دلمشغوليهاي از يكي تقريبا شركتداشتند
كه دارد اينگونه مضموني هم "نوروز".است فيلمسازان
سبب به كه ميپردازد نوجوان رزمندهاي زندگي به
را آن و ميكند برخورد آبي تانكر به اتفاق يك
و خشك روستاي به تا ميدزدد يا و ميگيرد امانت
رزمنده تنهايي فيلم ابتداي دربرساند بيآبشان
روحاني و خاص حالتي كه فيلم متن موسيقي و نوجوان
با نوروز شب تاريكي در كه صحنه آن بعدا و دارد
طرز به مين ميدان از خوابآلود چهرهاي
كه است اين از نشان نوعي به ميگذرد معجزهآسايي
از دقيقا اما.روئيم روبه عرفاني اثري با شايد
فيلم شود مي اصلي جاده وارد نوروز كه زماني همان
نه و دانست جنگ مرتبطبا ميتوان نه راديگر
بين كه گريزي و تعقيب.عرفاني مقولههاي با مرتبط
را فيلم ميگيرد در او مافوق فرمانده و "نوروز"
از.ميبرد حادثهاي و اكشن سينماي حيطه به عملا
باز كه داريم را اسماعيلخاني جمشيد حضور آنسو
شده نمايان شدهاش كليشه و تكراري تيپ همان در
.بامزه حال عين در و دغلكار آدمي يعني.است
نقطه فيلم براي نميتواند نيز او حضور متاسفانه
نشان او كه رفتارهايي با چون آيد حساب به اميدي
حال هر به.روبروئيم كمدي اثري با انگار ميدهد
"نوروز" كه آمده پيش تصور اين كارگردان براي گويا
اينگونه كه اوست فيلم آخرين حال درعين و اولين
آميخته بههم را مختلف ژانرهاي و موضوعات شتابزده
ساخته آشفته فيلمي به تبديل را اثرش نتيجه در و
.است
نگين
ساخت با و بود "زندگي"فيلمش آخرين كه هاشمي اصغر
بود ساخته نااميد را سينمايش به علاقهمندان آن
را همه ديگر بار جشنواره در "نگين"فيلم نمايش با
.ساخت خود متوجه
اخير سال چند دردآوران معضلات از يكي به "نگين"
دلايل به بنا كه جواناني.ميكند اشاره ما جامعه
مصايب بايد و ميشوند مخدر مواد آلوده مختلف
.بپردازند را تلخي تاوان و كنند تحمل را فراواني
به وضعيت دختر ونوجوانان جوانان ميان اين در
.دارند پسرها به نسبت اسفناكتري مراتب
كه ميشود پرداخته دختري زندگي به "نگين" در
اما است برخوردار خوبي مالي وضعيت از اگرچه
آلوده مادر ، بودن زنداني و پدر بواسطهاعدام
همين.ميگريزد خانه از وسپس ميشود مخدر مواد
كارگردان و شود مي داستان اصلي گره به تبديل فرار
جامعه درون در دشوار و تلخ سفري نگين جستوجوي در
.ميكند آغاز را ملتهب
ايده.دارد شده حساب و سنجيده فيلمنامهاي "نگين"
منطقي آنها شكلگيري و گرهها است ، خوب آن اصلي
ميشود باعث لحظهها برخي در كه چه آن اما است ،
كند ايجاد شكاف آن تاثيرگذاري و فيلم ريتم در تا
شعاردادن به شروع فيلم قهرمانهاي كه است آنجا
مسلما نبود اينگونه اگر ميگويند و ميكنند
.داشتيم بهتري وضعيت
پايان سجاديه گلچهره مرگ با اگر نيز فيلم پايان
و تلخي مسلما خاص ، شيوه آن به هم آن نمييافت
اما.ميكرد پيدا بيشتري افزايش تاثيرگذارياش
و تاثيرگذار و جسورانه اثر هم حد همين تا "نگين"
اصغر آن كارگردان دلسوزانه و نگران نگاه نشانگر
يكي "ازدواج آرزوهاي در" يادآور نوعي به و هاشمي
.است كارگردان همين تلخ ساختههاي از ديگر
سفيد خواب
وضعيت كه "رضا" بهنام گذاشته سن به پا پسري
عروس لباس آن در كه مغازهاي در ندارد خوبي زندگي
كار مشغول ميفروشند ازدواج و عقد سفره لوازم و
زيبارو دختري منتظر و عاشق روياهايش در پسر.است
فيلم مضمون اين.ميرسد راه از دختر روزي و است
.است جبلي حميد بلند ساخته دومين "سفيد خواب"
طنز موفق چهرههاي از جبلييكي حميد تاكنون اگر
اكنون بود ، سينمايي فيلمهاي و تلويزيوني آثار در
به در را تازه شيوهاي "سفيد خواب" فيلم ساخت با
.ميكند تجربه كمدي فيلمهاي كشيدن تصوير
هم كه است جبلي حميد "سفيد خواب" فيلم ستاره تك
جبلي.آن كارگردان و نويسنده هم است ، فيلم بازيگر
ميگذراند را خود ميانسالي دوران اكنون آنكه با
را "بروبيا محله" سريال كه زماني همان همانند اما
كه است شيريني همين و است دلنشين ميكرد بازي
.ميزند رقم را فيلم سرخوشانه لحظات
براي همسر انتخاب و ازدواج پايه بر فيلم اصلي گره
نشانه نه او سادگي و رضا صداقتگرفته شكل رضا
داشتني دوست شخصيت يادآور نوعي به كه بلاهت
مشكلات غمخوار رضا.است "جاده" در "جلسومينا"
دنياي حال همان در اما است اطرافيانش و خانواده
از جايي در.دارد را خود روياهاي شيرين و تلخ
برباد آرزوهايش پيميبرد رضا كه زماني فيلم
مزار كنار در كه احساس پر ديالوگي در رفتهاند
كه ميكند سفيدي خواب به اشاره ميگويد مادرش
خواب" فيلم حكايت تمام اين و ميشود سياه بعدا
.است "سفيد
سنجيده خوب ، كارگرداني از است تلفيقي "سفيد خواب"
حيرتانگيز وسواسي با كه محكم فيلمنامهاي و
تصوير به در جبلي كه درخشاني بازي با شده نوشته
ارائه زندگي اندوهبار و سرخوشانه لحظات كشيدن
.ميدهد
مزاحم
صحنه پشت با رابطه در تصويري اثري ساختن هميشه
زندگي با مرتبط حاشيهاي مسائل يا و فيلم
بوده فيلمسازان دلمشغوليهاي از يكي هنرپيشهها
هستند آثاري اتفاقا دست اين از فيلمهايي.است
.ميشوند واقع نيز استقبال مورد عامه طرف از كه
است كرده تلاش خود ساخته آخرين در "الوند سيروس"
براي الوند.كند پيدا دست اينگونه سينمايي به كه
ابايي باشد كرده تضمين را فيلمش فروش اينكه
واقعي نقش در سوپراستار يك چهره از كه است نداشته
"شكيبايي خسرو" نام فيلم در.كند استفاده خود
اين بر دال نشانهها تمامي اما است ، دادگر نيما
. است شكيبايي خود او كه است
اين كه فيلمهايي تمام پوستر تقريبا فيلم در
ديده ديوار و در بر داشته حضور آن در بازيگر
بازي حجار ميترا نيز را او مقابل نقش.ميشود
و جوان دختران تكراري شمايل و شكل همان با ميكند
.روز مد به نزديك
ازدواج دو اين كه ميگيرد شكل جايي از فيلم گره
متعدد تلفنهاي با مزاحم نام با كسي اما كردهاند
است صدد در دادگر زندگي از خصوصي اطلاعات دادن و
آغاز فيلم.بپاشد هم از را خانوادگيش كانون تا
همان باز زمان گذشت با و تدريج به اما دارد خوبي
را تماشاگر حوصله شده تكرار و معروف كليشههاي
كه است طولاني و آشفته آنقدر فيلم.ميبرند
ولي شود طولاني سريالي به تبديل عملا ميتوانست
از.ندارد امر اين از ابايي هيچ الوند گويا
الوند كه است اين فيلم ديگر بامزه نكتههاي
به كهپيشاپيش است داده خرج به هوشمندي آنقدر
توجه.است بوده فيلمش تلويزيوني تيزر پخش فكر
خانه به وقتي حجار ميترا كه سكانسي به كنيد
دستش در وضوح به جامجم روزنامه و ميآيد
.ميكند خودنمايي
بهشت راه
را پناه يكتاه بلند ساخته "جمعه" فيلم كه كساني
را نظري جليل آن افغان بازيگر خوبي به باشند ديده
فراواني مثبت واكنشهاي با "جمعه" فيلمميشناسند
از يكي.شد روبهرو خارجي و داخلي جشنوارههاي در
اين دعوت با او بود آلمان هامبورگ جشنواره اينها
جليل مدتي از بعد اما.ميرود آلمان به جشنواره
كمپ به پناهنده عنوان به ميشود مجبور نظري
.كند سكني درآنجا و برود پناهندگان
همبازي ميدهد روي نظري جليل براي كه اتفاقاتي
براساس تا ميدارد وا را بهرازنيا محمود ديگرش
اين بيپناهي و معصوميت بهخاطر و حوادث اين
.بسازد مستند فيلم جوان بازيگر
نظري جليل تنهاييهاي و مصايب شرح ظاهر در فيلم
فيلمبردار با بهرازنيا كه زماني واقع در اما.است
شخصي حالت از فيلم ميشود پناهندگان كمپ وارد خود
در كه زمانيمييابد عمومي جنبهاي و درميآيد
اين از يكي بهرازنيا ميشود آغاز لفظي دعوايي كمپ
از او و مينشاند خود دوربين مقابل را پناهجويان
خانوادهاش و خود مشكلات و مصايب خواستها ،
اينكه و شدهاش پايمال شخصيت و هويت از و ميگويد
زيستن آرامش در و تمدن مدعي كه كشوري در چگونه
جرم به را انسانها شخصيت و هويت اينگونه است
.ميسازند خرد زيرپايشان بودن پناهنده
پيش شب كه درآمد نمايش به روزي دقيقا "بهشت راه"
.بوديم حاتميكيا "پست ارتفاع" نمايش شاهد آن از
بود انسانهايي زندگي فيلمساز دغدغه نيز فيلم درآن
فيلم دو هر در و بودند زده اجباري كوچ به دست كه
ميرسند ، نسبتاخوب پايان يك به قهرمانها چه اگر
همچنان انسانها ديگر براي جاري تلخ واقعيت اما
فيلم دو اين تلخي كه است امر همين و دارد ادامه
.ميسازد ماندگار مخاطب ذهن در را
موسسيان آناهيد
كارگردان "حاتميكيا ابراهيم" به نامهاي
"پست ارتفاع"
فيلم
خواندهايم و شنيدهايم و ديدهايم بارها و بارها
براي ايراني فيلمهاي كارگردانان از بسياري كه
سود كودكاني بازي از خود فيلم حساس نقشهاي ايفاي
هنوز كه صادقانه بازي اجراي با آنان كه بردهاند
آنها شخصيت برروي بزرگسالان اخلاقي خصوصيات غبار
و ساختن پرفروش براي ميشدند عاملي است ، ننشسته
هم آخر در.اينان فيلم كردن ماندني ياد به
سازنده عوامل كلان دستمزدهاي زياد ، فروش عليرغم
فيلم نوجوان يا و كودك اندازه به كه فيلم
مختلف بخشهاي كانديداهاي و نبودهاند سوژهپرداز
به اندكي مبلغ خارجي ، بعد و داخلي جشنوارههاي
.ميشود رها او و ميگيرد تعلق خردسال بازيگر
و والدين كودك ، براي كه بازي دوران زحمات از غافل
داشته خانواده و كودك ديگر فعاليتهاي بر كه اثري
"پست ارتفاع" حاتميكيا آقاي اخير فيلم دراست
.است نقش ايفاگر مغزي فلج اختلال داراي دختري
آمد و رفت زحمت درماني ، جلسات در مكرر غيبتهاي
عواقب از كودك احساسات شدن درگير و والدين براي
و هواپيما از شديد ترس او براي.است مانده جا به
براي و است مانده باقي آن صداي از ترس حتي
.كلان پولي و بلندآوازهتر نامي كارگردان ،
كه هستند ويژهاي ترس داراي مغزي فلج كودكان
روند وي براي صدا ، از ترس بردن بين از براي مدتها
و ناگهاني پرش باعث ترس اين.است شده طي درماني
بخصوص سيستم كل برروي كه ميشود وي عضلات انقباض
به را او مدتها و ميگذارد اثر او گفتاري سيستم
صداي نوار درماني جلسه در كه هنگامي.ميبرد عقب
ترسيد قطار صداي از شد پخش او براي گوناگون وسايل
حبس صدايش و لرزيد لبهايش.زد پلك مرتب چشمانش و
ميترسم ، چون باشد نداشته هواپيما صداي گفت.شد
پيچيدهتر مراحل بههرحال...و ميدزدند را آدم
.شود شروع نو از دوباره بايد
قفسه از سختي به كه شدهاي حبس صداي شنيدن با
خوب و رسا صدا اين مدتها و ميآمد بيرون او سينه
خشمي كودك ، اين درمانگر گفتار عنوان به بود ، شده
.نشست برقلبم زياد
مسئوليت احساس كه داشت توجه بايد حاتميكيا ، آقاي
جبهه در فقط جامعه اين در بودن خدايي انساني و
.نميشود خلاصه
سلطاني ميترا
درماني گفتار كارشناس
|