سياسي استبداد
(بخش واپسين) ش.ه اسفند 1299 سوم كودتاي انگيزه به
كودتاي رخداد اجتماعي ، مسائل پژوهشگران:اشاره
نااستواري و تضعيف پيامد را اسفندماه 1299 سوم
رشد بسترهاي نگرفتن پا و مدنيمشروطه نهادهاي
نظر اختلاف وجود چه اگر.دانستهاند سياسي مشاركت
نميتوان را مشروطه دوران سياسي گروههاي ميان
اختلافها همين كه دانست بايد ولي كرد انكار
شرط به و مشاركتآميز آرام ، فضايي در ميتوانست
تعميق به مدني و قانوني نهادهاي شكلگيري
توفان اما رساند ، كمك ايران در مردمسالاري
آن در انگلستان نقش بيشك كه اسفند سوم كودتاي
مشروطه از كه هم را دستاوردي اندك بوده ، برجسته
رضاخاني استبداد به و درنورديد بود ، مانده باقي
بررسي به كه را مطلب بخش واپسين اينك.انجاميد
.ميخوانيم هم با ميپردازد ، رضاخان دولت ماهيت
انديشه و فرهنگ گروه
برآمد صدد در خويش ، شخصي مقاصد اجراي جهت شاه رضا
طريق ، اين از و دهد ترتيب يافته سازمان ارتشي تا
.نمايد منكوب و محكوم را خود سياسي ساختار مخالفين
نشان خود از بخشودگيهايي گهگاه ، چه اگر وي (19)
;ميكرد صادر را زندانيان عفو دستور و داده
و سنگدلي جز اعمالش موارد ، بسياري در وليكن
خود سابق ايادي از چندتن وي چنانكه نبود ، بيرحمي
از گروهي رسانيد ، قتل به سپس و افكند زندان به را
در را برخي و فرستاد تبعيد به را مخالفانش
:مخبرالسلطنه حاج قول بهنمود هلاك تبعيدگاه
يكي سلطنت ، تغيير و جمهوري علم پاي زنهاي سينه"
امنيت هيچكس براي از..مييابند خدمت پاداش يكي
(20)".نيست
وضع و ستاره ، حال روزنامه مدير ملكي ، احمد
وصف چنين خان ، رضا دوره در را كشور مطبوعات
طرف از كه مرحمتي اظهار و تعارف تنها":ميكند
عبارت اين ميشد ، روزنامهها به نسبت سابق شاه
!كنند ريزريزتان ميدهم بنويسيد ، كلمه يك اگر:بود
و هوا آمپول با را اشخاص ساير اگر...ترتيب بدين
با يا و مقتول سمي ، مواد تزريق و مسموم آش
حكومت در ميكردند ، خفه آهسته آهسته نازبالش
(21)"!بود شدن ريزريز روزنامهها سهم ديكتاتوري ،
عنوان تحت ايران ، روزنامه مدير موقر ، مجيد و
شاهنشاه جنايات از پرده ايران ، در سانسور سرنوشت
در را ايران مردم روزگار و برميدارد !عظيمالشان
اگر...":ميكند بيان چنين ساله بيست دوره
ميتوانستند مردم نبود ، برقرار ايران در سانسور
باغ را ، ما خانه چرا !شاه اي:بگويند سابق شاه به
به را ما زمين را ، ما مزرعه را ، ما ملك را ، ما
بزور را ما اموال چون چرا ميگيري؟ ما از زور
ميكني وادار ميبري ، سخره به هم را ما ميگيري ،
طريق طي پياده و برهنه پاي با راه ، فرسخ سي از
تمام و ميكني درست ارز ، كميسيون چرا.كنيم
به و ميربايي دستش از رايگان به را ملتي دسترنج
(22)".ميكني فرار خارج
بود خواسته جاويد حيات روزنامه مدير سال 1301 در
مجلس علني جلسه در جنگ وزارت بودجه به رسيدگي كه
رضا نظر با مغاير امري چنين كه آنجا از.شود مطرح
وزارت به روزنامه آن مدير بعد ، روز لذا ;بود شاه
را او دهان مشت ، با سربازان و شده احضار جنگ
بعد چندي.ميشكند او دندان دو كه بطوري كوبيدند ،
وطن ، روزنامه مدير مافي ، محيط خان هاشم ميرزا نيز
افسران از پارهاي از انتقاد در مقالهاي
;ميشود دچار مخالفين سرنوشت به هم او.مينويسد
روزنامه اداره به قزاق ، عدهاي كه نحو بدين
مدير و كردند غارت را موجود اثاثيه و شده حملهور
كه گونهاي به ساختند ، مضروب بشدت را روزنامه
وي سرانجام ، شود ، هلاك لگد و مشت زير بود نزديك
صبا ، حسينگرديد خانهنشين عمر آخر تا
.شد سرنوشت همان دچار نيز ايران ستاره مديرروزنامه
سياسياش سيستم و رضاشاه خودكامگي از كه او
به و سپه سردار اقامت محل در بود ، كرده انتقاد
قرار تنبيه مورد و شد بسته فلك به وي شخصي دستور
(23).گرفت
عدم برحسب همچنين و خود قزاقي تربيت بنابه رضاخان
بر را خويش قدرت عمده محور تحزب ، و حزب به اعتقاد
مهم برايش آنچه ارتش ، از تازه و ساخت متكي ارتش
بدين پادگان اين وضعيت.بود تهران پادگان بود ،
تقسيم مساوي كاملا لشكر دو به:كه بود صورت
به يك ، لشكر (رضاشاه دستور به البته) ميگرديد
به دو ، لشكر و بوذرجمهري آقاخان كريم فرماندهي
بيسواد فرمانده يك.نقدي خان آقا علي فرماندهي
(نقدي) باسواد فرمانده يك مقابل در (بوذرجمهري)
لشكر دو اين بين معمولا رضاخان و داشت قرار
رقيب و دشمن عملا كه بطوري ;ميانداخت اختلاف
يك ، لشكر افسران نزد در رضاشاه ، .بودند يكديگر
روش اين او.برعكس و ميخواند بيعرضه را دو لشكر
اين اگر و داد ادامه خويش رفتن تا را فتنهانگيزي
;نيافتادند هم جان به زمامدارياش مدت در لشكر دو
ضمنا.بس و بود رضاخاني اقتدار وجود خاطر به فقط
تمام اگر كه كرد قدرتمند چنان را لشكر دو هر وي
با مقابله قدرت ميشدند ، جمع نيز ايران لشكرهاي
(24).نداشتند را آن
دولت و دربار ماهيت -2
معظم سردار به ملقب و معروف تيمورتاش ، عبدالحسين
رضا عصر در ايران وزيردربار مقتدرترين خراساني ،
شخص دومين شاه ، رضا از پس وي.ميشد شمرده شاهي
فرد به منحصر قدرت كه بود سياسي سيستم قدرتمند
بلند فرد يك چون ، آوردو بدست تدريجا را خود
زمينههاي خود ، بدست لذا ;بود حصري و بيحد پرواز
اقدامات سياسي ، نظر از.كرد فراهم را خويش سقوط
استوار رضاشاه سياسي ساختار برمبناي تاش تيمور
را شديدي سانسور رضاشاه ، زعم به وي مثلا ;بود
از را انتقاد حق كلا ، و نمود حاكم مطبوعات بر
صورت به را انتخابات و كرد سلب مجلس وكلاي
با را مسائل اين تمام البته ;آورد در فرمايشي
نصرتالدوله خود ، همفكر همكاري و برنامهريزي
تاش تيمور عكسالعمل.رساند ظهور منصه به فيروز ،
و متملق افراد كه شد چنان سياسي ، نهادهاي به نسبت
بخشيدند وسعت را خويش سياسي فعاليت زمينه سودجو ،
از مملكتي ، استخواندار و خوشنام رجال متقابلا ، و
قانونگذاري مجلس دايره از خصوصا و سياست گردونه
الممالك ، مستوفي شرايط ، اين در.گرديدند خارج
موتمن و مشيرالدوله چون افرادي و بود شده مرحوم
رسمي فعاليت اجازه عملا مصدق ، محمد دكتر و الملك
(25).نداشتند
نحوي به را نظام سياسي مخالفين تاش ، تيمور
جمله از كه قرارداد شتم و ضرب مورد مستبدانه
آويختن دار به او ، غيرمردمي و نفرتانگيز اقدامات
ميرزا وفادار يار حشمت ، دكتر ناجوانمردانه
نهضت سرداران از ديگر تن چند و جنگلي كوچكخان
را او عمل ماهيت امر اين كه( 26)بود جنگل
سياسي زندگي سرانجام.ساخت نمايان بهروشني
و سقوط) چيزي آن با منطبق دقيقا نيز تيمورتاش
سياسي تاريخ در كه گرديد (انتظار غيرقابل اضمحلال
در وي ، اينكه از پس.است افتاده اتفاق مكرر ايران
(شاه رضا حكومت اواسط در) جنوب نفت امتياز مسئله
رضاشاه ، دستور به نهاد ، فراتر خود گليم از را پا
به نيز آن علت و (27)گرفت قرار حبس و توقيف مورد
محاكمهاي سپس ;شد اعلام وي خواري رشوه ظاهر ،
محبوس طولاني مدتي براي و شد داده ترتيب او براي
و رفت ميان از تاش تيمور صورت ، هر به.گرديد
و نكرد معين ديگري دربار وزير شاه ، آن ، بدنبال
البته ،"دربارند وزير همه وزرا ، ":كه گفت چنين
نفت امتياز الغاي قضيه در تيمورتاش ، كه هرچند
بود ، انگليسيها عليه ظاهر صورت به كه جنوب ،
گرفتاري علت تنهايي به امر اين وليكن ;داشت دخالت
محدوده در زيادهروياش صرفا بلكه ;نبود وي
بلند گستاخيهاي خصوصا و قدرتسياسي
شخصيت از ناشي كه درباري ، امور پروازانهاشدر
نظر مغبوض شديدا را وي بود ، او ذاتي غرور و جلف
(28).كرد پهلوي شاه رضا
شاه رضا سيستمسياسي در دولت ماهيت رابطه در
انحصار دليل به دولت كه ، اصولا گفت ميتوان
قدرت مالكيتخصوصي ، نسبي ضعف مالكيتو
نشان خاطر بايد البته و داشت خود براي غيرمحدودي
ضعف و دولتي مالكيت انحصار و اقتدار علت كه ساخت
;بود استبدادي نظام خصوصي ، مالكيت انواع همه نسبي
رسيدنرضاخان ، قدرت به كه نبود تعجبآور بنابراين
افسران حمايت و بازرگانان و مالكان مخالفت با
حتي و بوروكراتها مدرنيستارتش ، و بيريشه
دولت بالقوه بالفعليا وابستگان كه) روشنفكران
(29).شد روبهرو (بودند
وتوسعه ايران كردن مدرنيزه بهانه به پهلوي ، دولت
.نمود تقويت را دولتي سوسياليسم جانبه ، همه
بيشترنيروي بايستي موضوعكه اين سرانجام ،
و سازمانها كنترل با همراه توسعه ، محركهلازم
اصل به ;باشد دولت دست ضرورتادر كليدي ، صنايع
تبديل پهلوي شاه رضا دوره سراسر در حكومت اساسي
(30).گرديد
شاه رضا دولت اقتصادي -سياسي قدرت تمركز البته
يك وجود نشانه (شاه رضا سياسي قدرت ساختار)
براي بتواند كه نبود فراگير و ملي مقتدر حاكميت
بلكه ;باشد مفيد كشور جانبه همه توسعه و پيشرفت
چنين در (اقتصادي يا سياسي از اعم) قدرت تمركز
رضاشاه زيرا ;گرديد مدني تكامل مانع نظامي ،
وتمايل بود ايران جامعه بازسازي شخصاعهدهدار
در و قدرت طلق ملك بهمثابه را دولت كه ، داشت
او نگرش.نمايد قلمداد خويش ، شخصي اعتبار نتيجه
نميتوانست و بود پاتريمونيال بهصورت حاكميت به
.شود قائل تمايزي خودش ، آسايش و ايران رفاه ميان
قبيل از) مدرنسازي حوزههاي برخي به چه اگر وي ،
بوروكراسي ، ملي ، توسعه صنايع رشد و تجارت گسترش
نظام به بخشيدن سامان اجتماعي ، روابط تنظيم
نقاط در امنيت و نظم وايجاد ارتش بازسازي آموزشي ،
ركود حالت از را جامعه و نمود اقدام (كشور مختلف
همان به حداقل فوق ، اصلاحات وليكن ;ساخت خارج
و آسايش افزايش به معطوف گذشته ، شاهان اندازه
سال در شاه رضا تاجگذاري متعاقب.بود شخصي رفاه
با همراه (فزايندهاي بهطور) شمسي ، دولت 1305
ايدئولوژيك كار برنامه هيچ".شد شناسايي او
موروثي ، سلطه كردن باور و سنتگرايي بهجز ديگري ،
تمايلات كه وجودي با.نكرد هدايت را حكومتش
آشكار پهلوي شاه نخستين اصلاحات در شدن عقلاني
تا حكومتي ، كارهاي انداختن جريان به از شاه ;بود
اعمال مانع امر اين حتي ، كه ميكرد اجتناب حدي
نظرات برخلاف (31)".ميشد نيز شخصيخودش قدرت
رضا ;ميكردند خطاب انگليسي مهره را او كه رايج
فعاليتهاي و ميدانست ملت منجي را خود شاه
بررسي.ميكرد تلقي جامعه مصالح درجهت حكومتشرا
را شاه ادعاي اين هم ، دوره آن روزنامههاي مقالات
از حاكي موجود ، واقعيت اما (32);ميدهد نشان
محول از وي ، .بود او به كشور تمام مستقيم وابستگي
به و بود نامطمئن و بيمناك ديگران به قدرت كردن
عوامل و دولت شخصياش ، قدرت تحكيم براي جهت ، همين
.كرد خود شخصي فرمانهاي كاملامطيع اجراييرا
هم و مستقيم بهطور هم دولت ، بر شاه رضا نظارت
(دربار وزير تيمورتاش ، طريق از) غيرمستقيم بهطور
سياسي نخبگان نصب و عزل در او ، (33).ميگرفت صورت
اختيار در بلاواسطه را جنگ وزارت و ميكرد مداخله
اينكه با شاه ، رضا حكومت سياسي ساختار.داشت
و بوروكراسيمدرن ارتش ، :اصلي سهستون بر مبتني
حكومتهاي لحاظنسبتابه اين از و بود دربار
سياسي نهادهاي فاقد اما ;داشت شباهت غربي
و داشت صوري نقشي آن ، در وپارلمان دموكراتيكبود
رويهم.نداشتند مشاركتي اجتماعي گروههاي و احزاب
شخصي حكومت نوعي دوره ، اين در ايران حكومت رفته ،
(34).بود
ايران دولتهاي كه ميشود تصور كليچنين طور به
بهمن دوم و بيست تا اسفند 1299 سوم فاصله در را
خيانت يا وطندوست گمنام ، يا مشهور افرادي 1357 ،
از بيبهره يا دانشمند آرام ، يا صدا پرسرو پيشه ،
.بودند انباشته... و دانش
مجلس عملكرد كيفيت -3
مجلس استقلال مشروطيت ، اساسي قانون اينكه با
نهاد اين اما ;بود شناخته رسميت به را ملي شوراي
واحيانا دربار شاه ، فرمان عموماتحت سياسي
از سلطنت خلع جريان مثلادر:داشت قرار دولت
و موسسان مجلس نمايندگان تمام پهلوي ، قاجاريهبه
حكومتي اهرمهاي توسط وقت ، مجلس نمايندگان بيشتر
نهادهاي كلابه رضاشاه ، بودند شده برگزيده
نظر به را سلطنت تغيير اگر و نداشت سياسيعقيده
ظواهر حفظ خاطر به فقط ;كرد منوط پارلمان مثبت
طرف از عموما دولت ، لوايحپيشنهادي تمام.بود
مورد لوايح ، برخي اگر و ميشد تصويب پارلمان
ايرادگيري زمينه در صرفا ;ميگرفت قرار اعتراض
بعضيشخصيتهاي استثناي به.بود عبارتي لفظيو
كه ، بود نحوي به كلينمايندگان قاعده ملي ، مستقل
هميشه كه داشتند را سربازي صفت آنها از كدام هر
اينكه بر علاوه.باشد فرماندهخود مطيع ميبايست
واقعي نمايندگان (غالب بهطور) پارلمان اعضاي
هم سياسي -فكري استقلال از همچنين ;نبودند مردم
شاه فرامين اجراي آماده تنها و نداشتند بهرهاي
دستگاه يك به پارلمان شرايطي ، چنين در (35)بودند
هم ، مشروطيت اساسي قانون و گرديد مهرزنيتبديل
متعدد گروههاي كنش ;ماند باقي صوري شكل به
غيرقانوني هم ، سياسي مخالف تبليغات و اجتماعي
جايگزين دولتي ، ناسيوناليسمرسمي و شد اعلام
(36).گرديد ناسيوناليسمملي
يك براي تلاش وجود با رضاشاه ، كه مينمايد چنين
سياسي نهادهاي جديد ، مليگرايانه سلسلهاقدامات
فعاليت عرصه و درآورد تعليق حالت به را موجود
تكوين از وي ، (37).ساخت محدود را مخالف گروههاي
فرمايشي نهادهاي ايجاد و كرد جلوگيري ملي نهادهاي
طبقه فشارهاي بر علاوه.نمود جايگزينآن را
بالا از مدرنسازي او ، اطرفيان و شاه متوسط ، رضا
و قوي ايران آمدنيك بوجود راه تنها عنوان به را
جهت شاهدر رضا اقدام.ميدانستند احترام شايسته
برنامههاي همراه به بالا ، از مدرنسازيسريع
ايدئولوژيكش ، و اقتصادي آموزشي ، عمراني ، فرهنگي ،
البته كه گرديد اجتماعي گروههاي برخي مخالفت سبب
رضا زمان در (38).شد سركوب مخالفت ، اين غالب وجه
توسعه و افزايش چون) نويني تحولات كه چند هر شاه ،
و نظم ايجاد شهرنشيني ، آموزشي ، گسترش موسسات
;شد انجام(ملي صنايع و ارتباطات امنيت ، توسعه
و درمباني تحول دليلعدم به اما(39)
مكانيزمهاي سياسي ، قدرت ساخت مولفههاي
البته.يافت استمرار همچنان قدرت ، پاتريمونيال
انجام ناشياز شاه ، رضا حكومت اساسي اشكال
آن انجام بهكيفيت اعتراض بلكه ;نبود اصلاحات
واقع در.بود (غيردموكراتيك يا مستبدانه روش)
نيازها رفع براي نه رضاخان حركت آغاز نقطه
خواستههاي به پاسخگويي براي بلكه ;مردم ومشكلات
تطابقبا در كه نفسانياشبود گرايشهاي و دروني
در اسنادي ذكر.بود گرفته استعمارقرار منافع
البته كه بود خواهد بيشتركمككننده رابطه اين
نمونه يك به صرفا كلام اطاله از ممانعت بهمنظور
:اينكه و ميپذيرد پايان نوشتار بسندهشدهو
پوشيده كسي بر رضاخان سوي از جمعآورياملاك حرص
در رضاخان قول از را جمله اين بسياري شايد و نيست
داري؟ ملكي عجب ;كه شنيدهاند ديگران به خطاب
بقيه.پيشكش:ميگفت بلافاصله كه مقابل طرف جواب
ثبت و سند آوردن راحتيبا به كه بود روشن ماجرا
...و خاندرميآمد رضا تصاحب به ملك
منش الهي حسن محمد
است موجود روزنامه دفتر در پانوشتها *
|