واقعبينانه چشمانداز
درايجادهمگراييفرهنگي
كشور خارج و داخل ايرانيان فرهنگي سطوح به نگاهي با
(بخش واپسين)
سطوح بررسي به نويسنده حاضر مقاله بخش نخستين در:اشاره
بررسيفرآيند به آنگاه و پرداخت ايراني فرهنگ متفاوت
و داخل ايرانيان قشر دو ميان در تحولفرهنگي و تغيير
فرهنگي تبديل مقاله آخر در نويسنده.آورد روي كشور خارج
وي.داد نشان شماره 3 نمودار شكل به را مهاجر فرد يك در
و فيزيكي جايابي با چگونه فرد كه داشت اشاره آنجا در
آن حاصل رو اين از و ميشود اجتماعي جديد ، محيط در ذهني
يا و ميكند خو جديد محيط به فرد كه است فرهنگي جذب يا
هر در اصلي عوامل البته.ميشود دور آن از كه فرهنگي دفع
.است فرد ويژه شرايط و فرهنگي تعلق بينش ، دانش ، گرايش دو
وقوع به فرد شدن اجتماعي مرحله در آنچه روي هر به
گرامي خوانندگان از پوزش با.است شدگي فرهنگ ميپيوندد ،
شماره 3 نمودار مطلب ، اين پيشين بخش در جا كمبود دليل به
چاپ به شماره اين در (فرد شدن اجتماعي فرآيند درخصوص) را
.ميرسانيم
انديشه و فرهنگ گروه
فرد فرهنگي هويت عامل ،(شدن اجتماعي) فرآيند اين در
اين پذيرش و درك حاصلدارد تعيينكنندهاي نقش مهاجر ،
پردازش حال در فرد كه است واقعيت اين بيانگر مناسك ،
نوبه به مرحله اين.است فرهنگي هويت در تغيير مهم مرحله
فاز در -:است هم به وابسته و متفاوت فاز سه شامل خود ،
فرد ميكنيم ، ياد "جدايش" عنوان به آن از ما كه نخست
نقشهاي يا نقش ميشود جدا خود قبلي بستر از مهاجر
انجماد حالت از را زمينه آن در خود قبلي شده نهادينه
شامل دوم فاز.(جدايش مناسك و آداب) ميسازد خارج
عدم و جدايش آداب آن طي كه است "انتقالي" آداب و الزامات
ميكند تقويت را پيشين هنجارهاي با ناپيوستگي و پيگيري
پرداخت مثل محدوديتهايجديد پذيرش و قبلي توقعات كاهش)
سوم فاز فرد ، كه زماني تا انتقالي فاز.(ماليات بهموقع
و هنجارها در "الحاق و مشاركت" مناسك و آداب يعني
فاز ، اين در.مييابد ادامه نكند تجربه را تازه رفتارهاي
فرد فراروي را دگرگونهاي مسئوليتهاي جديد ، فرهنگي بار
فرد ذهنيت در آنها شدن نهادينه به كه ميدهد قرار مهاجر
.ميانجامد
فرهنگي تحول فرآيند در آن دوگانه مفهوم و "حضور"
زاويه دو از ميتوان را مهاجر يك اجتماعي "حضور" مفهوم
حضور" و "جغرافيايي -فيزيكي حضور".قرارداد توجه مورد
نمود همانا جغرافيايي حضور از مراد."پنداري -رواني
تهران ، مانند جغرافيايي مكان يك در افراد فيزيكي
.است استكلهم يا سيدني نيويورك ، رشت ، پاريس ، كرمانشاه ،
دروني ساختار و روستا يا شهر يك در افراد بر حاكم ذهنيت
ظاهري حضور بر قائم كه) آنان در يافته سازمان پندار و
يا رواني حضور بيانگر (است جغرافيايي محدوده يك در انسان
يكديگر بر همواره حضور ، دو اين بيترديد ، .است غيرفيزيكي
حاكم ذهنيت آنچه سادهتر ، بيان به.دارند متقابل تاثير
-اقتصادي ساختار فرهنگ ميسازد ، متاثر را رواني حضور بر
در نهايت در كه است ارتباطات و اجتماعي محيط و سياسي
منجر فيزيكي حضور و رواني حضور همگرايي نوعي به درازمدت ،
گونهاي به زمان گذر كه مبناست برهمين.ميشود
و فرهنگ يعني) مهاجر فرد رواني حضور اجتنابناپذير ،
تغيير اين.ميدهد تغيير را (براو حاكم ارزشي مجموعه
است "انفرادي پندار" در وواكنشي كنش تحول يك از ناشي
رفتاري و فرهنگي استحاله به (شد گفته كه همچنان) اغلب كه
يافتگي غلبه در آغازين نقطه واقع ، در اين ، .ميانجامد
در بيش ، و كم و است فرد ذهني -فرهنگي قالب بر تازه محيط
حضور سوي به غيرفيزيكي حضور كه ميافتد اتفاق جايي
در فرهنگي هويت بحران.ميكند حركت و يافته گرايش فيزيكي
آمده پديد چالش و ميشود نمايان عطف نقطه اين گذرگاه
به "گرايش عدم" مولفههاي و "گرايش" نيروهاي مجموعه ميان
.ميشود محسوب بحرانساز بستري غيرايراني ، فرهنگ
جمله از كه آفريناند نقش موقعيت اين در متعددي متغيرهاي
ملي ، غيرمذهبي ، مذهبي ، ) شناخت نوع و سطح آنها مهمترين
طبقاتي گرايشهاي و (ايدئولوژيك غير ايدئولوژيك ، غيرملي ،
.كرد ذكر بايد را افراد
دو طي ايرانيان فرهنگي نهاد در تحول و تغيير فرآيند اين
به بلكه ايراننشين ، ايرانيان در تنها نه گذشته ، دهه
ايرانيان در ديگر محتوايي و كيفيت شكل ، با و ديگر نوعي
غالب ، عامل كه ترتيب اين به...است يافته تكوين نيز مهاجر
و اجتماعي نهاد مجموعه يا و جغرافيايي تازه موقعيت
خود ، نوبه به ايراننشين ، جامعه بلكه نيست بيگانه فرهنگ
و فرهنگي سياسي ، نظر از كه گرفته قرار متفاوتي بستر در
اين البته.است متفاوت قبلي حاكم سيستم با ايدئولوژيك
چارچوب گذشته ، دهه دو تغيير فرآيند برخلاف تكويني جريان
.است داده تغيير را كشوري درون جامعه فرهنگ
دو اين از هريك در حضور با گفت ميتوان خلاصه طور به
مبدا سال به نسبت (كشوري برون و كشوري درون) جديد بستر
خاستگاههاي و ارزشها معيارها ، حامل كه (خورشيدي 1357)
انتظار ميتوان افراد از را واكنش نوع سه است ، متفاوتي
اين."پذيرش" ،"بيتفاوتي" ،"مقابله يا تعارض":داشت
"غربتنشين" و "نشين ايران" جامعه دو هر در را واكنشها
كه بهطوري.كردهايم مشاهده گذشته سال بيست خلال در
فرهنگي چارچوب با رسمي صورت به نيز ايران در هماكنون
دهه دو خلال در فرهنگي مجموعه هر.مواجهيم قبل از متفاوت
از كه بهطوري.است داشته جداگانهاي تكويني روند گذشته ،
دو به هم ، از جداي اجتماعي -فرهنگي حركت و تغيير نظر
را هويتي خاستگاه دو بيترديد و است رسيده متفاوت نتيجه
ايرانيان جامعه فرهنگ تحول سو ، يك از.ميدهد تشكيل
و خود اجدادي سرزمين در عدمحضور محور بر كه مهاجرنشين
و آمريكا اروپايي ، كشورهاي ويژه به) ديگر جوامع در اقامت
ايرانيان جامعه ديگر ، سوي از و گرفته انجام (استراليا
چارچوب در ايران ، در خود حضور استمرار با كه كشوري درون
فرهنگي مولفههاي متغيرها ، ساير و جديد سياسي نظام
اين.دارد خود فرهنگي هويت در گذشته به نسبت را متفاوتي
و دارد "برونگرا" جهتي بيشتر يكي كه تغيير فرآيند دو
موجود فرهنگي فاصله است ، متمايل "درونگرايي" به ديگري
چندان دو را نشين ايران و مهاجرنشين جامعه دو ميان در
.است ساخته
دو از هريك در مزبور تحولات از ناشي تغييرات واقع ، در
دور يكديگر از "متنافر" بيش و كم جهت دو در مجموعه ،
فرهنگ در "واگرايي" عنوان به پديده اين از ما.شدهاند
.ميكنيم ياد ملي
چنين بروز براي ميتوان را متعددي عناصر و علل بيترديد
از هيچيك.است ديگر مقولهاي خود كه كرد بيان پديدهاي
و يكدست هويت از كامل بهطور فرهنگي مجموعه دو اين
نسبتا ديدگاه دو وجود اما.نيست برخوردار يكپارچهاي
به نسبت مرزي برون ايرانيان جامعه بين در يكي:متضاد
آنان به نسبت ايران بر حاكم سياسي نظام در ديگري و داخل
بايد را بيگانگان منافع و ارتباطي مديريت ضعف همچنين و
.آورد شمار به واگرايي اين تقويت عوامل مهمترين جمله از
خاستگاه و ديدگاه برمبناي اجتماعي گروه هر كلي بهطور
مقابل در و ميكند تفسير و درك را پديدهها خود ، فرهنگي
ايرانيان جامعه ترتيب ، همين بهميدهد نشان واكنش آنها
بلكه را خود پيراموني پديدههاي تنها نه نيز مهاجر
درون جامعه اجتماعي و فرهنگي نهادهاي و سياسي موقعيت
تفسير خود جديد بيش و كم هويت براساس نيز را كشوري
و حاكم فرهنگ مبناي بر مرزي درون ايرانيان جامعه.ميكند
و بازشناسي به (سال 1357 از متفاوت) خود كنوني خاستگاه
تفسير ، و شناخت نحوه دو اين حاصل.مينشيند ارزيابي
ميافزايد جامعه دو اين فرهنگي شكاف بر را ديگري مولفه
از دور به و نادرست مفروضات يا فرض برپايه چهبسا كه
نحوه و نوع ديگر ، عبارت به.باشد استوار واقعبيني حداقل
بر مبتني كشور مقيم و مهاجر ايرانيان جامعه دو برخورد
:است متفاوت اهرم چهار
ابزار و فرآيندها كيفيت و اطلاعات كسب چگونگي -1
به دسترسي در محدوديت عدم يا محدوديت) (6)ارتباطي
بررسانههاي حاكم قوانين و جمعي ارتباط ساختار اطلاعات ،
((7)همگاني
به نگرش نحوه) جهاني پديدههاي به نگاه نوع و چگونگي -2
(طبيعت به و واقعيات
هدايت اجتماعي ، فردي ، ارزشگذاري) ارزشگذاري چگونگي -3
(آزاد و دستوري اختياري ، اجباري ، شده ،
ماهيت) تغيير ايجاد راههاي و تحول و تغيير چگونگي -4
.(آن فرآيند و تغيير
خردهفرهنگهاي و رفتاري بررسي در متغيرها اين مطالعه
در حتي كه است داده نشان غربي كشور چند در مهاجر جوامع
فرهنگهاي خرده نيز ، آمريكا مانند مهاجرپذير كشور يك
مقايسه در ((8)استراليايي و ژاپني تايلندي ، ) مهاجر جامعه
واقعيات با متفاوت گونهاي به آمريكايي اكثريت جامعه با
را متفاوتي واكنشهاي ميشوندو مواجه موجود پديدههاي و
را واقعيت اين چنانچه هرحال ، در.ميدهند نشان خود از
صورت به نفر يك ايراني ، هر 15 از اكنون هم كه بپذيريم
نسبت اين و ميكند زندگي غربي كشورهاي از يكي در مهاجر
سيارهاي از ناشي پيامدهاي نيز و كنوني شرايط به توجه با
به 10 حدود 1 به آينده سال بيست طي تا ميرود (9)شدن
در نظريهپردازي و مطالعه و اهميت اين بنابر.شود نزديك
و پويايي و مرزي برون ايرانيان هويت و فرهنگ زمينه
نمايان پيش از بيش كشوري ، درون فرهنگي مجموعه در نوآوري
.ميشود
همگرايي ايجاد لزوم و بينانه واقع چشمانداز
از غير به گريزي ايراننشين ، و مهاجرنشين جامعه دو هر
حركتي ، چنين براي لازم شرط و ندارند متقابل درك و پذيرش
و تنگنظري از دور به فرهنگي ، بسترسازي و فضاسازي
شناخت اين بنابر.است رفتار و تفكر در واپسگرايي
اثربخشي موجبات ارزشي ، و فرهنگي برتريهاي از بيغرضانه
بحران رفع مديريت و فرهنگي استحاله با مقابله شيوههاي
رو ، اين از.ميسازد فراهم را هويتي تضاد و فرهنگي
فرهنگي رفتار در موثر سازمانهاي گروههاو خطمشيهاي
و غلبه يا نگري بعدي تك اصول بر نميتواند جامعه دو هر
خاستگاههاي براساس زمينه اين در.گيرد شكل فرهنگي تهاجم
و كننده سازگار متغيرهاي و محيطي واقعيتهاي و اجتماعي
خاصي تحقيقاتي پروژههاي فرهنگي ، ميان تعامل به احترام
به راهيابي بيشك ، .درآورد اجرا مورد به و طراحي بايد را
تضادهاي حل در نوين و مدارانه انسان عقلايي ، شيوههاي
استحاله با مقابله و فرهنگي تخريب دامنه كاهش و فرهنگي
بدون (داخل مقيم حتي و ) خارج مقيم ايراني جوانان فرهنگي
.بود نخواهد امكانپذير تخصصي مطالعات چنين به دسترسي
بحران شدت تضعيف براي لازم شروط اساسيترين از يكي
در نيز بحران چرخههاي از پيشگيري مديريت تقويت و فرهنگي
پيش از خارج و مسئولانه برخورد ايرانيان ، فرهنگي هويت
دروني عوامل ناسنجيده طرد و طلبي برتري و داوري
ايجاد بر بايد ابتدا اصلي ، تلاش رو ، اين از.فرهنگهاست
متمركز ايرانيان فرهنگي مجموعه عناصر ميان در "همگرايي"
وحدت نيرومند پشتوانه يك با سپس (توانساز فرهنگ) شود
و عقلايي آشتيجويانه ، همگرايي نوعي ، فرهنگي
زندگي محيط در موجود فرهنگهاي با را ايرانمدارانه
استراتژي ، نيازمند فرآيند ، اين.پديدآورد مهاجر ايرانيان
درازمدت بعد دو در كه است مشاركتي مديريت و برنامهريزي
.است تدوين قابل كوتاهمدت و
توقف يا شدن كند سياستگذاري ، چنين نتيجه ميرود انتظار
ميان فرهنگي همگرايي يك سوي به حركت و واگرايانه جريان
تعادل يك به كه باشد مرزي درون و برونمرزي جامعه دو
هرگونه از پيش واقع ، دربشود منتهي ملي هويت بر مبتني
اين پردازش به بايد ابتدا ملتها ، بين گفتمان از سخن
ايراني جامعه درون در يعني آن اوليه سطح در گفتمان
بين مبادلات و تمدني گفتمان به ميتوان چگونهپرداخت
گفتمان برابر در لازم تحمل كه حالي در پرداخت فرهنگي
و زماني و فرهنگي بستر يك بر كه اجتماعي متفاوت گروههاي
بر تكيه باشد؟ نداشته وجود دارند ، قرار مشترك ميراث
واقعي گفتمان زمينهساز ايراني ، جانبه دو همگرايي فرآيند
به ميتوان كه است اساس اين بر.ملتهاست و فرهنگها بين
جهت در آن مواهب از و رفت ملتها و فرهنگها گفتمان سراغ
ملي جانبه همه توسعه و رشد و ايراني فرهنگ ارتقاي
استراتژي تدوين و اصل اين بر اعتقاد بيشك ، .شد بهرهمند
را خود مناسب مشيگذاري خط زمينههاي و راهكارها مناسب ،
امكانات و زيرساختها ايجاد دو ، هر اين كه ميكند طلب
بيش را ارتباطي و (10)اطلاعاتي تكنولوژي مانند زيربنايي
.ميسازد الزامآور پيش از
كهن گوئل
است موجود روزنامه دفتر در پانوشتها *
|