فرهنگي نقد و انتقادي فرهنگ
دين و بشر حقوق فلسفه
فرهنگي نقد و انتقادي فرهنگ
(بخش واپسين)تاريخ فهم و فرهنگي مطالعات
پبهچ راست از عكس شرح
هوركهايمر ماكس
ماركوزه هربرت
آدورنو تئودور
بلوخ ارنست
بنيامين والتر
برخي شكلگيري پيشينه به حاضر ، مطلب بخش نخستين:اشاره
و پرداخت فرهنگي مطالعات حوزه در فرهنگي مكتبهاي از
.آورد روي غالب ايدئولوژي و فرهنگ ميان نسبت به آنگاه
يكي تاسيس چگونگي و اهميت به مطلب بخش واپسين در اينك
نقش كه فرانكفورت مكتب يعني فرهنگي مكتبهاي از ديگر
سده نيمه از فرهنگي و اجتماعي و فكري تحولات در بسزايي
:ميخوانيم هم با.ميشود اشاره داشته تاكنون بيستم
غالب ايدئولوژي به پاسخ
كه طوري به نيستند بدبين خيلي فرهنگي مطالعات محققان
كنترل جهت در تلاش برابر در كاملا ما باشند داشته عقيده
را متفاوتي شيوه سه آنها.هستيم آسيبپذير ايدئولوژيك
براي كه ارتباطاتي به شايد افراد كه ميكنند شناسايي
پاسخ ميكند تلاش و فكر غالب ايدئولوژي ساختن جاودانه
با غالب ايدئولوژي با امتداد در اول ، پاسخ دو.دهند
طور به شايد ما اينكه اولميكنند حركت متفاوتي درجات
.كنيم مصرف را ايدئولوژيكشان بنيانهاي و پيامها سنجيده
از ديدگاه اين ما كه مورد اين در تنها است پاسخي اين
قرار تاييد مورد و غالب علايق كه بپذيريم را واقعيت
دومين.ميشوند پشتيباني فرهنگي ابزارهاي توسط گرفته
صورتي به غالب ايدئولوژي از را باورمان كه است اين پاسخ
.است شده منعكس فرهنگي اعمال و نهادها توسط كه كنيم اصلاح
كلي طور به رقابت كه باشيد موافق شايد شما مثال ، براي
،(ميپذيريد را غالب ايدئولوژي اساس رهگذر اين از)است خوب
يا احساسي روابط در آن كه ميرسيد نتيجه اين به اما
غيرشرطي موافقت دادن از رهگذر اين از)نيست مناسب دوستانه
.(ميكنيد امتناع ايدئولوژي براي
اين به شدن وارد براياست غالب ايدئولوژي عليه سوم پاسخ
ايدئولوژي غلط ادعاهاي تمام اولا ، ما كه است ضروري پاسخ
محض حقيقت آن كه دهيم تشخيص بايد ما:ببينيم را غالب
علايق به خدمتكننده و جانبدار عوض در اما نيست ،
سركوب اجتماع در را ((فقرا)) كه حالي در است ، ((ثروتمندان))
به كه جايگزين ايدئولوژي يك روي بايد ما ثانيا ، .ميكند
يكي شايد ما يا شويم ، مطمئن باشد شده عرضه ديگران وسيله
براي باشد جانشيني كه طوري به كنيم ابداع خودمان از
.ميكنيم مخالفت آن با ما كه غالبي ايدئولوژي
ميكنند فعاليت فرهنگي مطالعات حوزه در كه محققاني اغلب
ملاحظهاي قابل كنترل ميتواند بشر ماهيت كه دارند عقيده
ايدئولوژيهاي پذيرش به نسبت را آنها كه اظهاراتي روي
ميكنند بيان همچنين آنها.كند اعمال ميكند ، تشويق غالب
ديگر و رسانهها فعاليت چگونگي درباره مردم چنانچه كه
جهانبيني كردن طبيعي و تاييد جهت در فرهنگي نهادهاي
مطلع ميكند ، خدمت گروهها بعضي تنها علايق به كه خاصي
روي انتقادي كنترل يك كه بود خواهند مستعد بيشتر باشند ،
تحقيقي برنامه اين هدف اين بنابر.كنند اعمال آنها
ايدئولوژي بتوانند كه طوري به است افراد توانايي افزايش
پيدا ادامه سلطهشان آن وسيله به كه را مفاهيمي و غالب
.بدهند انتقادي پاسخ بدان و كرده شناسايي ميكند ،
فرهنگي مطالعات تئوريهاي انتقادي بررسي
جالب و دارد وجود فرهنگي مطالعات تئوريهاي از نقد سه
اندازهاي تا فرهنگي مطالعات از اوليه نقد دو كه اين
به تئوري اين كه ميكند بيان نقدها از يكي.متناقضاند
جنسيت ستمديدگي گرفتن كم دست خاطر به ايدئولوژيكي طور
خاطر به تئوري اين از نيز نقد دوميناست ضعيف
از اساسي نقد سومين اما.ميگيرد ايراد بودن ايدئولوژيك
خيلي حوزه تئوري اين ميگويد فرهنگي مطالعات تئوري
ضعف يك شايد اين چرا كه اين فهم براي.دارد گستردهاي
فرهنگي مطالعات كه داد نشان ((دايموند الين)) مطالعه باشد ،
عامه سنتهاي و كارگر طبقه فرهنگ روي اوليه مطالعات از))
رسانه و فرهنگها خرده مطالعات روي تلاش طريق از و گرفته
فمينيسم نظرهاي تجديد و سلطه نژادي ، تبعيض روي كوشش و ها
و مطالعه قلمرو از كلان گسترش اين ((.است يافته گسترش
سوال يك باشد ، فرهنگي مطالعات قلمرو چنانچه نظريهپردازي
اما ?نيست چه پس فرهنگي مطالعات كه كند ايجاد شايد را
ايراد اين به پاسخ در فرهنگي مطالعات تئوريسينهاي
مطالعه آنها آنچه ماهيت در فعاليتشان وسعت معتقدند
را غالب ايدئولوژي كه محلي عنوان به عامه فرهنگ ميكنند
.است ذاتي ميدهد قرار سوال مورد هم و ميكند بازتوليد هم
در ريشه عميقا سياسي ، مبارزههاي كه ميكنند بيان آنها
عوامل و شرايط تاثير تحت و داشته خاص تاريخي زمان و مكان
پس مساله ، اين صحت صورت دردارند قرار چندگانهاي
وظيفهاي تا باشند گسترده بايد فرهنگي مطالعات تئوريهاي
.دهند انجام گرفتهاند ، نظر در آنها كه را
سوال اين ماركس كندوكاونظريه از پس بيستم قرن اوايل
تناقضهاي دليل به سرمايهداري نظام اگر)) كه شد مطرح
براي دليلي چه ريخت ، خواهد فرو خواهناخواه ساختاريش
ترتيب بدين (5)((?ميماند باقي افراد سياسي فعاليت
از را خود اهميت و استحكام حدودي تا اقتصادي جبرگرايي
نظريه هگلي ريشههاي به رجوع با دانشمندان و داد دست
توانايي ذهني جهتگيري يك اتخاذ با كردند سعي ماركس
.سازند تكميل عيني ، و مادي سطح رادر اوليه ماركسيستهاي
و ((كورش كارل)) مانند هگلي ماركسيستهاي هاي تلاش از پس
علاقه)) و ((آگاهي به هگل تعلق)) تركيب براي ((لوكاچ گئورك))
سعي همچنين و ((جامعه اقتصادي ساختارهاي به جبرگرايان
و عمل و انديشه روابط و آگاهي فرد ، كردن برجسته در آنها
نظريهپردازان اجتماعي ، انقلاب ايجاد فرددر اهميت
تحت دهه 1920 سالهاي در نيز فرانكفورت مكتب انتقادي
و جامعهشناسي پيوند براي و گرفته قرار تلاشها اين تاثير
.كردند كوشش ماركسيسم
طرف از ماركسيستي نظريه تحول هدف با فرانكفورت مكتب
اين فكري فعاليت شروع اما.شد طرحريزي ((وايل فليكس))
تئوري و سنتي تئوري)) مقاله انتشار زمان از بايد را مكتب
در كه اجتماعي فلسفه استاد ،((هوركهايمر ماكس)) ،((انتقادي
را فرانكفورت اجتماعي پژوهشهاي موسسه رياست ژانويه 1931
زماني از مكتب اين عمده فعاليت.دانست گرفت ، عهده به
والتر)) ،((ماركوزه هربرت)) ،((آدورنو تئودور)) كه شد آغاز
((فروم اريك)) ،(ادبيات جامعهشناس)((لئولوونتال)) ،((بنيامين
همكاري به (چين امور متخصص)((ويتفوگل كارل)) و (روانكاو)
مكتب ارتباطي نظريات اما.پرداختند موسسه اين با
و ماركوزه هوركهايمر ، آراء بر متكي بيشتر فرانكفورت
مكتب ، اين دوم نسل روشنفكر نظريات همچنين و آدورنو
.است ((هابرماس يورگن))
به جامعه شناخت روشهاي به فرانكفورت مكتب انتقادي نگرش
اداره شيوه به بنياني انتقادهاي ميشود1 تقسيم دسته دو
.روشي انتقادهاي جامعه ، 2
و ايدئولوژي فرهنگ ، جامعه ، از فرانكفورتيها انتقادهاي
گروهي رسانههاي
كاركردگرايي) وظيفه اصالت مكتب از انتقادهايي طرح پي در
دگرگوني به نسبت آن بودن كار محافظه بر مبني (ساختاري
اما.شد آماده انتقادي ديدگاههاي طرح براي زمينه جامعه
فرهنگ برعرصه بازار قانون دانستن حاكم و تجاري نگاه اين
انتقادي ديدگاههاي و كرده دگرگون را نگرشها نحوه كه بود
انديشه سردمدار كه فرانكفورت مكتب.ساخت آشكار را اصيل
دستگاههاي كه كرد اعلام خود تحليلهاي در بود انتقادي
از را ما ذهني مفاهيم تجاري اعلانات و تبليغات با مخفي
(6).ميكنند تحميل ما بر جهان
در ميتوان را انتقادي ديدگاههاي واضح بهطور اين بنابر
به پرداختن با داشتند سعي كه كرد جستجو گروهي انديشههاي
اعتقاد به زيرا.بفهمند را تاريخ كل اجتماعي ، علوم همه
مكانيسم يك ضروري محصول عنوان به تاريخ فهم)) آنها
آزادي و استقلال درك و اشيا نظم عليه شورشي خود اقتصادي ،
اتفاق حال به تا آنچه كنيم فكر اينكه..است بشر نوع
كه است آن براي مبارزه نوعي خود بوده ، ضرورت يك افتاده ،
(7)((.شود تبديل معنيدار ضرورت يك به كور ضرورت يك
.است داشته فرهنگ به نسبت رويكرد سه فرانكفورت مكتب اصحاب
پيوند و اجتماعي مناسبات چارچوب در فرهنگ كردن فهم الف
فرهنگ بين شدن قائل تمايز ب فرهنگي ، نقد و اجتماعي تئوري
تلاشند در آنها.فرهنگي صنعت ، ج تودهاي فرهنگ و متعالي
مكتب اصحاب.دهند قرار بررسي مورد را جامعه بنياني مسايل
تحليل بازار قانون چارچوب در را چيز همه فرانكفورت
رقم را امروزي انسانهاي سرنوشت آنچه معتقدند ، و ميكنند
بلكه ;نيست مستقل افراد ميان آزاد رقابت يك)) ميزند ،
كه است دستجاتي ميان در بينالمللي و داخلي منازعات
به هيچكس ;ميكنند اداره را اقتصادي نظامهاي و دولتها
عمومي افكار كه آنچه و نيست اراده و فكر صاحب تنهايي
(بوروكراسي) ديوانسالاري دستاورد جز چيزي ميشود ، ناميده
دستجات بين در.نيست خصوصي و عمومي از اعم حكومتها
وجود همبستگي موجود ، جامعه از بيشتر جنايتكار ، (باندهاي)
(8)((.دارد
مستقل و مجزا بررسي از قبل كه معتقدند فرانكفورتيها
نفع توليد بر كه پرداخت نظامي كنكاش به بايد پديدهها
بايد ((آدورنو)) قول به عبارتي به.است استوار پرستانه
حركت اجازه ماشين دنده و چرخ به كه را مخفي دستگاه
اساسي مفاهيم از يكي ((سلطه)) اين بنابر.كرد كشف ميدهد
آنها.دارد فراواني توجه آن به فرانكفورت مكتب كه است
وسيع دخالت و سرمايهداري انحصارهاي رشد معتقدند
از بينالمللي و ملي عرصه در خصوصي و عمومي حكومتهاي
آنها)).است شده مردم زندگي بر سلطه موجب رسانهها طريق
:از عبارتند كه ميدهند قرار بحث مورد را سلطه حوزه سه
توسط نظام در مردم جذب و ادغام نحوه ب ابزاري ، عقل الف
ساختار نوع ج ارتباطي ، رسانههاي و مدرن عمومي فرهنگ
(9)((.است سلطه دنبال به كه شخصيتي
تك انسان)) مفهوم دو از ميان اين در ((ماركوزه هربرت))
رسانهها ميكندو ياد ((شده بستهبندي فرهنگ)) و ((ساحتي
از ماركوزه منظورميداند زمينه اين در عامل مهمترين را
مدرن جوامع كه است اين ((ساحتي تك انسان)) مفهوم
خلاقيت و گرفته او از را انسان گوناگون تواناييهاي
و كننده سرگرم صنايع جمعي ، ارتباط دستگاههاي توسط انسان
مفهوم تشريح در.است رفته ميان از پرورش و آموزش همچنين
انسانها دارد ، اعتقاد ماركوزه نيز ((شده بستهبندي فرهنگ))
را خود واقعي نيازهاي تبليغاتي ، پيامهاي تاثير تحت
كه دارند كاذبي خواستههاي ارضاي در سعي و نشناخته
.آوردهاند بوجود آنها رادر شعور اين رسانهها
نيازهاي مدرن سرمايهداري)) فرانكفورت مكتب ديدگاه از
ابزارهاي از آنها برآوردن جهت در و ميكند توليد كاذبي
تامين خدمت در فرهنگي صنعت.ميگيرد بهره گوناگون
راستين و واقعي نيازهاي سركوب و روزمره و كاذب نيازهاي
برآگاهي را كالا منطق فرهنگ صنعت.ميشود كاربرده به
كاذب نيازهاي غلبه از فرد نتيجه در و ميسازد مسلط فردي
(10)((.نمييابد آگاهي خود زندگي بر
توليد فرهنگي صنايع كه فرهنگي فرانكفورت مكتب اعتقاد به
چند فرهنگ اين براي آنها.است ((توده فرهنگ)) ميكنند
به ب است ، زده تجارت يا تجاري الف:هستند قائل خصوصيت
آن كنندگان مصرف ج ميشود ، مصرف و توليد انبوه صورت
بالا از د هستند ، تشخيص قدرت فاقد و منفعل تودههاي
_ه نيست ، جامعه متن از برگرفته و خودجوش و ميشود تحميل
در مقاومت با سنخيتي هيچ و استيلاست و سلطه ابزار صرفا
سرمايهداري سرنوشت با آن سرنوشت و ندارد ، قدرت مقابل
سازي ، استاندارد ز است ، خورده گره يافته سازمان
.ميكند ترويج را مصرفگرايي و كليشهسازي ، محافظهكاري
(11)
اشاره ((هابرماس يورگن)) به ميتوان معاصر انتقادگران از
مكتب دوم نسل اعضاي از يكي و اصلي وارث واقع در كه كرد
به مكتب اين قبلي دانشمندان برخلاف او.است فرانكفورت
پروژه)):است معتقد و پرداخته ((روشنگري)) پروژه از دفاع
هرگز كه گفت بايد بلكه نخورده شكست تنها نه ((مدرنيته
.است نشده كامل مدرنيته عبارتي به و است نپذيرفته تحقق
(12)
روشنگري واقع در)) كه ميكند استدلال اينطور هابرماس
و انحصار شامل فرآيند اين روي يك.است دورويه فرآيندي
روي و ميگويند پسامدرن نويسندگان كه است مراتب سلسله
و آزاد جامعهاي براي بالقوه توان حاصل كم دست آن ديگر
(13).((است همهگير
با مدرن سرمايهداري موضوع با هابرماس برخورد اين بنابر
مانند اگرچه او.است متفاوت فرانكفورت مكتب پيشين اعضاي
ميكند انتقاد ابزاري عقل و تكنولوژي سلطه از خود اسلاف
را ابزاري عقل رشد همچنين و دولت دخالت ميزان حتي و
((منفي آرمانشهر)) است ممكن كه بهطوري كرده توصيف خطرناك
هرچيز ، از پيش را مدرن سرمايهداري اما شود ، پيدا
عقل از گريز راه او.ميداند تكاملي رشد در مرحلهاي
معرفي مفاهمهاي و ارتباطي عقل به بردن پناه را ابزاري
.ميدهد قرار مدنظر نيز را جمع منافع فرد آن در كه ميكند
شناخت روشهاي از فرانكفورت مكتب انتقاد
نگرش نوع از ناشي شناخت روشهاي به فرانكفورت مكتب انتقاد
ديالكتيك به پايبنديشان همچنين و اثباتي روشهاي به آنها
علمي ، تحقيق فلسفي مباني به انتقادي پردازان نظريه.است
به اثباتي روش از آنها.دارند انتقاد گرايي ، اثبات بويژه
واحد علمي روش يك است معتقد كه ميكنند انتقاد دليل اين
.داد تعميم تحقيقي روشهاي همه به ميتوان را
جهان كه اثباتگرايان برخلاف انتقادي نظريهپردازان
دارند تمايل مينگرند ، طبيعي فراگرد يك بسان را اجتماعي
بر انساني فعاليتهاي تاثيرگذاري شيوههاي بر كه
حاليكه در.كنند تاكيد گستردهتر ، اجتماعي ساختارهاي
و منفعل موجودات حد تا را اجتماعي كنشگران اثباتگرايي
ميآورد ، پايين ((طبيعي نيروهاي)) از پذير تاثير
اعتقاد متمايزكنشگران وجود به انتقادي نظريهپردازان
بيچون نميتوان را علمي عام قوانين كه معتقدند و دارند
(14).بكاربرد انساني كنش درباره چرا و
كلي بهطور و موسيقي قلمرو در كه آدورنو تئودور
به تا دارد سعي است ، كرده تامل فرهنگ جامعهشناسي
بر و شده مدرن انسان فريب به منجر كه پنهاني كاركردهاي
كه او.بپردازد افكنده زيبايي نقاب زشت ، جامعهاي چهره
اعتقاد ميلادي پنجاه دهه در يعني خود علمي كار اواسط در
جنبههاي تمامي به ميتواند تجربي پژوهشهاي داشت
عجيب ، عقيده تغيير يك در بعدا بخشد ، غنا جامعهشناسي
((غيرحساس و احمق ، عقيم)) افرادي را تجربهگرايي طرفداران
كه بود شده تازهاي بت تجربي ، پژوهش)):كرد اعلام و خواند
مخفي نقابي زير را معاصر اجتماعي نظام حقيقي ماهيت
(15)((.ميساخت
معتقدند و دارند اعتقاد ديالكتيكي روش به آنها سويي از
هم با تعامل در بايد را اجتماعي زندگي سازنده اجزاي كه
جنبههاي از يك هيچ)):معتقدند فرانكفورتيها.كرد بررسي
بدون نميتوان را جداگانهاي پديده هيچ و اجتماعي زندگي
يك عنوان به اجتماعي ساختار و تاريخي كل با آن ارتباط
(16)((.كرد ادراك جهاني هستي
:پانوشتها
ترجمه معاصر ، دوران در جامعهشناسي نظريه جورج ، رتيزر ، 5
ص 194 علمي ، نشر ثلاثي ، محسن
تحولات مباني و نظريهها به نگاهي)) ابراهيم ، احراري ، 6
.ص 6 تير 1380 ، همشهري 24 ،((رسانهها تحقيقي
جامعهشناسي در عمده گرايشهاي و بينشها پل ، لازارسفلد ، 7
.(1370) اميركبير انتشارات توسلي ، غلامعباس ترجمه معاصر ،
.ص 110
.ص 109 منبع ، همان 8
تحولات مباني و نظريهها به نگاهي)) ابراهيم ، احراري ، 9
.((رسانهها تحقيقي
آينده نشر بيستم ، قرن در فرهنگ نظريه حسين ، بشيريه ، 10
.ص 23 ،(1379) تهران پويان ،
.ص 26 منبع ، همان 11
.ارتباطات انتقادي مطالعات جزوه كاظم ، دكتر معتمدنژاد ، 12
پارسنز از ;جامعهشناسي در مدرن نظريههاي اين ، كريب ، 13
.(1378) سروش انتشارات مهاجر ، محبوبه ترجمه تاهابرماس ،
.ص 276
ص معاصر ، دوران در جامعهشناسي نظريه جورج ، رتيزر ، 14
.201200
در عمده گرايشهاي و بينشها پل ، لازارسفلد ، 15
.ص 114.معاصر جامعهشناسي
ص معاصر ، دوران در جامعهشناسي نظريه جورج ، رتيزر ، 16
.207
دين و بشر حقوق فلسفه
شموليت و كليت يعني ((جهانگرايي)) ميتوان ما اعتقاد به
به استناد با امر اينكرد مشاهده اسلام در را بشر حقوق
فيلسوفان كه ميگيرد انجام آن همانند يا نظريه خود اركان
اين.كردهاند بنا آن براساس را بشر حقوق نوين ، دوران
برابري و آزادي عرصه دو به گفتيم ، كه همانگونه حقوق ،
.ميگردد باز
آن به كه نتايجي و گرفتيم پي در كه شيوهاي بيگمان ،
برخي.انگيخت برخواهد را پرسشهايي و اعتراضها رسيديم ،
و مقايسهها گونه اين درستي در دعوي اين با آنها از
در بشر حقوق نظري چارچوب كه كرد خواهند شك تطبيقها
كه حالي در ;است ((لائيك)) چهارچوبي اروپايي نوين انديشه
اما.ميگيرد قرار ديني چهارچوب در اسلام در بشر حقوق
مشخص اسلامي فقهي احكام ويژگي كشيدن پيش با ديگر پارهاي
نقض را تدين و عقيده آزادي كه (قتل يعني) مرتد حكم نظير
براي كه طلاق و ازدواج و شهادت و ارث احكام يا ميكند
حق بودن جهاني)) است ، قايل زن از بيش ارزشي يا حقوق مرد
((.ميبرند سوال زير را اسلام در برابري حق و آزادي
اين اماميآيند نظر به موجه ظاهر به اعتراض دو اين
نسبي مسالهاي هميشه چيزها عقلانيت منظورم و عقلي وجاهت
بلكه ندارد وجود ثابتي و واحد معقوليت چيزها ، براي.است
اختلاف علت.ساخت را مختلفي معقوليتهاي همواره ، ميتوان
علم در نظريهها تباين و سياست دين ، فلسفه ، در مذاهب
مذهب هرميگيرد نشات موضوع همين از واحد موضوع پيرامون
پديد چيزها تفسير براي كه معقوليتي نوع با نظريهاي هر و
.ميشود متفاوت ديگر نظريههاي و مذاهب با ميآورد
به اعتراف براساس گذشته سده پايان از معاصر علمي انقلاب
هندسههاي دوران ، اين درگرفت شكل معقوليتها تعدد
هندسه همانند معقوليتي داراي يك هر كه گرفت پا ديگري
و ممكن هندسه تنها گذشته ، سده نيمه تا كه بود اقليدسي
نظريههاي سده ، اين آغاز در نيز.ميرفت شمار به مناسب
موضوع درباره را ديگري معقوليتهاي كه شد ايجاد فيزيكي
نظريه.ميكرد مطرح يكديگر با آنها پيوند و مكان و زمان
زمان درباره پيشتر كه چه آن عليه را جديد معقوليت نسبيت ،
ماهيت)) معقوليت ديگر سوي از.كرد ايجاد بود ، رايج مكان و
در پديده همين ((موجي ماهيت)) معقوليت با نور ((ذرهاي
معقوليت آن ، كنار در يا آن جاي به سپس.ماند باقي تعارض
در را موجي تلقي و ذرهاي تلقي كه شد ايجاد جديدي
.ميكرد تلفيق هم با معقوليت يك چهارچوب
اين بدي معناي به ضرورتا ديدگاه يك به اعتراض وجاهت لذا
وجود معناي به بلكه نيست آن با واقعي مخالفت و ديدگاه
مورد موضوع در معقوليت ايجاد براي امكان يك از بيش
آن به يكباره انسان و نيست ((حقيقت)) نقض ايناست اختلاف
نميتواند يا نميرسد ميسازد را ((نهايي حقيقت)) كه چه
و ميآورد دست به كه درستي امور انباشت با انسان.برسد
در اگر و ميكند ايجاد را ((حقيقت)) نادرست امور كشف با
ميآورد ، وجود به را درست امور كه است تجربه اين علوم ،
بيشترين كه است درست امور اين قانونگذاري و حقوق در
((خير)) مقوله از مقدار بيشترين و عمومي مصلحت از مقدار
.ميسازد محقق را گروه و فرد
در ((بشر حقوق)) كه گفته اين اساس ، براين و ديدگاه اين از
در ميگيرد ، سرچشمه ((لائيسم)) از اروپايي نوين انديشه
ميگيرد ، سرچشمه دين از اسلام در بشر حقوق كه حالي
چيزي نخستين.دارد بررسي و غور به نياز كه است گفتهاي
.است ((لائيسم)) اصطلاح خود شود ، بررسي اينجا در بايد كه
در و گرفتند دوش به را ((روشنگري)) مشعل كه اروپا فيلسوفان
كردند ، كوشش نوين انديشه در ((بشر حقوق)) كردن نهادينه جهت
كاركرد عليه بلكه نايستادند ، دين عنوان به دين ، برابر در
برجستهترين از يكي ((ديدرو))گرفتند موضع كليسا ديني
خدا وجود به انسان اگر)):ميگويد ((روشنگري)) جنبش رهبران
كيفر و پاداش و روح جاوداني و اخلاقي شر و خير حقيقت و
انديشههاي حفظ براي ضرورتي چه كند ، اعتراف ديگر جهان در
اسرار همه شخص اين كه كنيم فرض ?دارد وجود (كليسا) سنتي
و اقنومها اتحاد تثليث و مقدس قرباني زمينه در كليسا
اين آيا باشد ، گرفته ياد را ديگر امور همه و قدر و قضا
((?باشد خوبي شهروند تا كرد خواهد او به كمكي اعتقادات
امور تطابق مبناي بر را خود نظريههاي آنان كه است درست
روشنگرانه گفتمان در اما كردند ، بنا طبيعي امور با عقلي
هم با را دو اين بلكه نيست ((الهي)) جايگزين ،((طبيعي)) آنان
((عقل ديانت)) يا ((طبيعي دين)) كه چه آن اما كردند ، يكي
انديشههاي براي صفتي دو هر اين و ميشود ناميده
جايگزين معناي به وجه هيچ به بود روشنگري دوره فيلسوفان
نبود ((دين)) جاي به ((عقل)) و ((الهي)) جاي به ((طبيعي)) كردن
كه بود الهي دين همان آنان نظر از طبيعي دين برعكس ، بلكه
آن به خود برخرد اتكا با تنها و كليسا وساطت بدون انسان
قرار اصل سه بر آنان نظر از ((طبيعي دين)) اينيافت دست
اصول اين است ، اساس همان بر نيز آسماني دين كه دارد
انسان از كه دارد وجود تام قدرت با خداوندي)):از عبارتند
اراده از و باشد داشته فاضلانهاي زندگي ميخواهد
در كه دارد وجود ديگري زندگي نيز.نمايد پيروي الهياش
انسان اگركيفر تباهكاران ، و ميبينند پاداش نيكان آن
به شده عرضه مقدمات از نتيجهگيري در را خود ذهن ملكه
و كند لمس را فاضلانه زندگي فوايد ميتواند كارگيرد ،
.برسد آخرت پاداش به تا دهد سامان عقل براساس را زندگياش
براساس بشر حقوق بنيادگذار كه را لاك جان ترتيب ، اين به
كه ميبينيم مثال عنوان به است ((طبيعي وضع)) انديشه
به امر اين.كند اثبات را ((مسيحيت معقوليت)) ميكوشد
عهد)) در وي.است آن مناسك و كليسا از بينيازي معناي
براي شرط دو فقط آن در و پرداخت بررسي به انجيل يا ((جديد
است دهنده رهايي عيسي كه اين به اعتقاد:كرد پيدا رهايي
گرچه.ميكند توصيه را فاضلانه زندگي به باور و
موصوف ((عقلي دين)) به روشنگر انديشمندان اين ديدگاههاي
.نبودند ((وحي)) از بينيازي به قايل آنان همه اما شد ،
مثلا.بودند قايل تمايز وحي عرصه و عقل عرصه ميان آنان
اموري (ميشد1 قايل تمايز زير مسايل ميان لاك جان خود
آن با كه اموري (و 2 دارد وحدت و بوده منسجم عقل با كه
يكم مقوله دو.است آن از فراتر كه اموري (و 3 است متناقض
لذا.است وحي خاص سوم مقوله اما عقلاند خاص دوم و
منسجم گفتهاي واحد ، خداي وجود بر مبتني گفته)):ميگويد
خدا ، يك از بيش وجود بر مبتني گفته و عقل با يافته وحدت و
مردگان ، رستاخير بر مبتني گفته و عقل با متناقض گفتهاي
داد قرار)) نظريه دارنده روسو ، اما و ((است عقل از فراتر
مورخان اما ميبرد ، سر به ((خرد دوران)) در گرچه ((اجتماعي
قرار دوران آن از ((خارج)) را او اروپايي نوين انديشه
((روشنگري)) فيلسوفان همانند او آنان ، نظر به زيرا ميدهند ،
از گرچه وي.بود عاطفي و رمانتيك بلكه نبود ، خردگرا ،
بلكه نبود دين ضد اما ميكرد ، انتقاد كليسا ديني كاركرد
به محدود)) كه براين مشروط ميورزيد ، تاكيد آن ضرورت بر
و خدا وجود به اعتقاد همانند ;((باشد زندگي ضروري عقايد
اما بازپسين ، زندگي در كيفر و پاداش و خداوندي عنايت
كتاب در روسو كه ميبينيم لذا.كليسا مناسك به نياز بدون
كودك آموزش ضرورت بر است ، تربيت در كتابي كه خود ، اميل
ميگويد و ميكند تاكيد خدا وجود و سالگي پانزده سن در
توسط كه ديني عقايد به بعد سالهاي در بايد كودك اين كه
كشيش توسط بايد عقايد اين.بياورد باور ميشود مقرر وحي
.آن مناسك و كليسا برابر در خشوع بدون اما شود تلقين
حقوق ((بودن لاييك)) كه ميگيريم نتيجه شد گفته آنچه از
به انديشه اين فيلسوفان براي اروپايي نوين انديشه در بشر
معناي به بلكه نيست ، دين عنوان به دين از بينيازي معناي
((معقوليت)) آنان.است آن مناسك و كليسا رابطه از رهايي
آنها.نهادند بنا برعقل اتكاي با فقط عملا را بشر حقوق
توسط شده تحميل فهم برضد بلكه دين برضد نه را كار اين
.دادند انجام فهم اين از ناشي مناسك و كليسا
و كليسا سنتهاي اما كردند حفظ را دين غربي ، روشنگران
جايگزين را عقل سلطه و عقل و بردند ميان از را آن سلطه
را بشر حقوق كه اسلامي موضع با موضع اين آيا.كردند آن
تناقض مينهد ، بنا شورا و پيمان و فطرت و عقل بنياد بر
در بشر حقوق به آن طبق كه شيوهاي به اعتراض لذا ?دارد
اساس ((لائيسم)) كه دعوي اين با بخشيديم ، ((اصالت)) اسلام
مفهوم به را چيزي زيرا است ، مردود است ، حقوق اين نظري
كه اروپايي فيلسوفان انديشه به كه ميكند تحميل ((لائيسم))
.است نكرده تحميل هستند آن نظري پايههاي بنيادگذار
بنيطرف عزيزي يوسف:ترجمه / جابري عابد محمد دكتر
|