(ع) حسين عزاي در گل به آغشته
روستايي فرهنگ با شهري زندگي
عمومي خدمات
(ع) حسين عزاي در گل به آغشته
لرستان در محرم
پنهاني داوود
.صدا بغض به ميزند و ميآيد چيزي "هيرو هيرو ، هيرو ، "
ميگيرد ، اوج رفته ، بالا فغان هيرو ، هيرو ، هيرو ،
مردان هيرو هيرو ، هيرو ، صورتها به ميكوبد و برميگردد
آقام هيرو ، آقام".ميزنند گل به تن درد هلهله در زنان و
سر ، تا پا از.گل به دل و مينشيند دل به گل "هيرو هيرو ،
هنگامي ميشوند هماهنگ حنجرهها با دستها.پا تا سر از
ميگويد ، كسي.ميكوبد سينهها و سرها بر رفته بالا كه
لاي ، روله اصغرم خين و غلطان":صدا حزن با ميخواند كسي
مرغ ا":ميشوند مجموع او با پريشان جمعيت ".لاي اصغر
است حالي در همه اين و "لاي اصغر لاي روله پرم و بيبال
كسي عزادار لرستان ، مردمان.مردمان ميزنند گل به تن كه
به آنان و عاشورا امروز.نوحهها به ميخوانند شاهاش كه
به خود پدران چونان.عزا گل همنشين آن ميآورند ياد
.است عاشورايي است ، عاشورا هيرو هيرو هيرو.دور سالهاي
.هيرو هيرو ، هيرو ، :ميگويد نشسته گل به تنهاي را اين
.شوند خشك تا ميدهند آتش به تن نشسته گل به سوگواران
سهم است ماتم.ميماند بسته صدا بر راه آورده ، هجوم گريه
.ميشود همه تقسيم تساوي به كه عاشورا كرده تب آسمان
عزادار اينگونه اينجاگل خاك و سياه رنگ "چمر" باساز
محرماش به را خود شدي اگر لرستان رهسپار.ميشوند حسين
.ميشود آموخته تو به آنجا كهن رسم اين.بمان آنجا.برسان
شده محرم روز دهمين گرفتار كه ميفهمي زماني را اين
حوضچههايي با مشغول گل كار به مردمان.عاشورا روزباشي
عزا آماده را خويش غرقه ، خاك ، به و آب با آمده ، پيش از
اندازه از بيش تاثر بر است آشكاري نشانه عزا گل.ميكنند
آن عمق و ناراحتي ابعاد كه تاثري.مصيبت اين به نسبت شان
عاشورا صبح به حسين سوگواران.ميپاشد سروصورتشان بر را
عزا محل به خود آفتاب طلوع از پيش.بسيار جماعتي در
دعا.ميطلبند شفاعت.ميسايند گل به تن رسانده
اين به عزاداران.ميبارد سرتاپايشان از "چمر" ميخوانند
از حتي ميطلبند بيمار شفاعت.دارند خاصي عقيده عزا گونه
.كربلا نينواي در عاشورا روز به شهيدان امام فاطمه حسين
كردهاند پژوهش زمينه اين در كه آنها گفته به گل آيين
سوگ به گفتهاند.باستان ايرانيان از بازمانده است رسمي
بدترين يعني اين و زدهاند گل به تن ايرانيان سياوش
در پابرجاست هنوز لرستان در رسم اين رو هر به.مصيبت
گل آيين.شيعيان نزد است (ع)حسين عزاي كه مصيبت بدترين
با شده كار به دست قبل شب از كساني.دارد خاصي حرمت
گلاب آب به.ميكنند آماده عاشورا گل كشيده غسل تنهاي
و ميخوانند دعا كساني.ميمانند كنارش در صبح تا زده
كه كساني از يكيميكنند روشن شمع بالينش بر ديگراني
است نامي "ميرعباس" ميكند فعاليت زمينه اين در سالهاست
خويش دست به را عاشورا گل تاكنون سال كه 25 ساله 45
كه آن بي ميداند خويش كار.است معمولان ساكن او.پرورده
به گل خيسي تا ميافروزند آتش سوگواران براي.بگويدش كسي
نه و ميشناسد زمستان نه عقيده.شود خشك آتش حرارت
.تابستان و باشد گرما چهبرف چه و باشد باران چه تابستان
بعد حسين سوگواران.عاشورا ظهر تا ميشود انجام مراسم
را خويشتن شيوه به عزاداري عاشورا صبح نماز خواندن از
...هيرو هيرو ، هيرو ، .ميكنند آغاز
اين شيعيان برميخيزد برنشسته اندوه به دلهاي از نوا
گل صورت ، به گل و ميزنند گل به ساله هزار درد زمين سوي
نفير گلميآيد بالا و ميجوشد گل.تن به گل سر ، به
آغاز عزا.ميشود تقسيم ناله ميكند ، ناله گل ميكشد ،
به اندوه.ميگيرد اندوه دل.مينشيند بردل عزا.ميشود
گريه.برميدارد ترك بغضميكند بغض گلو.ميزند گلو
.ميزند صورت به گريه.ميگيرد موج گريه.ميشود آغاز
فغان صدا ، برميدارد ، صدا ماتم.ميگيرد ماتم صورت
آسمان.ميرسد آسمان به ميرود ، اوج به فغان ميشود ،
شهيد ، حسين فاطمه ، حسين حسين ، عزاي.ميگيرد عزا محرم
.دادهاند سر ناله جمعيت هيرو هيرو هيرو.كربلا شهيد
...گل به آغشته
روستايي فرهنگ با شهري زندگي
سرمد غلامعلي دكتر
تا و انقلاب روزهاي در ويژه به سال 1357 ، دوم نيمه از
ياسر" گردن شال نوعي و كردي لباس حداقل آن ، از پس مدتي
و يافت رواج سرعت به كه شد متداول مردها بين در "عرفاتي
;ميشد عرضه كردي شلوار مغازه چندين در تهران در مثلا
ساير از برگرفته پوششهاي برخي سالها و روزها همان در
مورد دو رواج و جلوه چه اگر ميشد ، ديده نيز ايران نقاط
عنوان زير كه ديگري پديده هر مثل طبعا ، .نداشت را نخست
خارج صحنه از مدتي از بعد پوششها اين ميشناسيم ، "مد"
را كردي شلوار بقاياي ميتوان هم هنوز اگرچه شد ،
.كرد مشاهده شهرنشينان تن بر گاهوبيگاه
نيز فيلمسازي در پوششي ، مدت كوتاه تحول اين با همراه
گسترهاي و شدت با كه بوديم تازهاي رويكردهاي شاهد
رواج اسلامي انقلاب تحقق از پيش سالهاي از فراتر بسيار
.ميكرد پيدا
در نميتوانم نتيجه در و فيلمساز نه سناريونويسم ، نه من
اين از را آنچه اما كنم ، قضاوت فني بعد از زمينه اين
بدين ميتوان ميبينم ، ارتباط در مقاله اين بحث با مقوله
از استفاده با شهرنشين فيلمساز.كرد1 خلاصه شرح
دارد روستايي تبار آن نويسنده نيست معلوم كه فيلمنامهاي
ارزش متعدد دلايل به كه ميكند تبليغ را فرهنگي نه ، يا
فيلم معدودي استثناي به حال ، عين در.دارد را تصويرسازي
غيرروستايي جنبههاي برخي عليرغم گاو فيلم نظير) موفق
لهجه يا زبان در را فرهنگ اين عرضه يا انتقال ابزار (آن
نمونههايي اينها كه صورتي در ميكند ، جستوجو پوشش يا
;است روستايي نقاط در زيستن عميق فرهنگ از جزيي بسيار
"يزدي" مثلا لهجه با "تهروني" لهجه تداخل اينكه مضافا
دقيقا كه ميسازد ملغمهاي فيلم بازيگر يك گفتههاي در
.ميكند حركت فيلمساز خواسته مخالف جهت در
زودباور و ساده مردمي روستاييان فيلمها اين اكثر در.2
فيلم دو) ميشوند تصوير شهرنشينان وسوسههاي اسير و
اين بارز نمونههاي ميتوان را بلوچ و هالو آقاي معروف
.(دانست نكته
انتخاب گونهاي به فيلم و داستان شخصيتهاي اسامي.3
هر و است شهريها به متعلق "قشنگ" اسم چه هر كه ميشود
.روستاييان ويژه "نازيبا" اسم چه
وسيله رفتن ، راه حتي ظاهري ، آرايش و لباس از غير4
برده كار به نزاع هنگام در مثلا كه ابزاري نقليه ،
آشكار گونهاي به نيز فيلمسازي ملزومات ديگر و ميشود ،
كار اين البته كه ميكند ، تفكيك "روستايي" از را "شهري"
آن اغراقآميز جنبههاي چند هر است ، صحيح زيادي حدود تا
در لابد كه ميكند ايجاد را سوال يا توهم اين بيننده در
عادي جريانهاي نبايد تاكي و باشيم افراطي بايد چيز همه
كنيم؟ تبديل فيلم به را
* * *
شد ، عنوان اختصار به مقوله سه در انديشه گريز سه طي آنچه
را تناقض اين چند هر ميكند ، حكايت آشكار تناقض يك از
در:ببينند نميخواهند يا نميبينند ، مردم ، از عدهاي
چندين كه ميشود تبليغ شهر از گريز طرف يك از ما كشور
شهرها ، حاشيه در كمجمعيت مسكوني مناطق ساختن:دارد نشانه
نمايش جاذبه ، ايجاد براي روستاها به شهري امكانات بردن
از مختلف صورتهاي به غيرشهري مناطق و روستاها ديدنيهاي
ديگر ، طرف از.ديگر مورد دهها و تلويزيون پرده بر جمله
شكلهاي به را آن معنايي و مادي مظاهر و روستايي و روستا
شيوهاي به كار اين اگر حتي ميگيريم سخره به مختلف
.باشد استعاري يا غيرمستقيم
وجود به عمل و فكر دوگانگي نوعي ما فرهنگ در نتيجه ، در
از اعم منطقه ، هر ساكنين گروهبندي با فقط نه كه آمده
مثل جايي در "بالاشهري" محله يك يا كوچك روستاي يك اهالي
و اين مواقعي در ما تكتك حتي بلكه ميشود ، ملاحظه تهران
.ميشويم آن مواقعي در
زبان در ضمير اين.گفتوگو در "تو" ضمير از استفاده.1
:دارد را زير اساسي كاربرد سه فارسي
و پدر اينكه مثل كوچكتر ، با بزرگتر گفتن سخن در.الف
يا شاگرد با معلم يا كنند ، صحبت فرزندشان با مادر
حالت ، اين در.كارگاه يا مغازه پادوي شاگرد با كارفرما
مشكلي باشد ، "نيشزدن" از عاري و آرام كلام سخن اگر
.نميشود ايجاد
"تو" از استفاده كه خودماني بسيار گفتوگوهاي در.ب
و زن دوست ، دو گفتوشنود مثل است ، اخلاص و صميميت نشانه
.باهم كلاس يك شاگردان يا شوهر
براي خداوند و الله اولياء دادن قرار مخاطب در.ج
ساير در لذا ، نفرين حتي يا نيايش ، دعا ، طلب ، و استمداد
تلقي نزاكت از خارج معمولا واژه اين از استفاده موارد
"تو" كاربرد اخير سالهاي در تاسف كمال با اما.ميشود
بار ميدان در مثلا كه شده گسترده چندان "شما" جاي به
چند و شصت سپيدموي مرد به فروش پياز ساله دوازده پسرك
نزن ، دست تو" يا "ميخواي؟ كيلو چن تو":ميگويد ساله
اين از عدهاي كه حالي در ،"ميريزم برات خودم
لهجه با عدهاي و دارند غليظ تهراني لهجه فروشندهها
نه "تو" از غلط استفاده بنابراين.ميگويند سخن شهرستاني
من نظر به بلكه بودن ، شهري نه است بودن روستايي نشانه
فرهنگ كه است زيبايي جلوههاي از مردم ، تدريجي شدن دور
.بود سرشار آن از ما كلامي
بين در ميتوان كه است ويژگيهايي ديگر از دروغگويي ، .2
اما.بود شاهد يا شنيد را آن انواع دنيا آدمهاي تمامي
روستاييان ما كشور در كه ميدهد نشان نويسنده تجربههاي
داده سوق دروغگويي به شهرنشينان از بيش و متعدد دلايل به
:است شرح بدين دلايل اين از مورد دو ;شدهاند
يا محصولات ارزيابي براي حكومتي مامورين وجود.الف
ماليات دولت نفع به آن از بعدا تا روستاييان دامهاي
به داشته مردمي كمتر رفتاري معمولا اينان.دارند دريافت
به.ميشدهاند متوسل "معذور و مامور" چون بهانههايي
بودهاند ، روستاييان تلاش از بيخبر و "شهري" چون علاوه
مراعات را انصاف جانب آنقدرها ارزيابيها در
به روستاييان رفته رفته ترتيب ، اين به.نميكردهاند
مقدار تا ميشدهاند متوسل دروغ انواع يا كاري پنهان
.بماند باقي آنان براي زحماتشان حاصل از زيادتري
اصطلاح با آغاز از كه سربازگيري پديده وجود.ب
انساني هر براي طبعا و شده رايج "اجباري" آزاردهنده
مساوي روستا از دوري سال دو علاوه ، به.است ناراحتكننده
و دام حفظ و درآمد و تلاش و كار از دوري سال دو با است
است مساوي شهر و پادگان در زندگي سال دو همچنين ، مزرعه ،
جستوجوي در روستا ترك به جوانان از عدهاي شدن وسوسه با
.شهر در بهتر زندگي
لذا ، ساختهاند مهاجر روستاييان را شهرها كه ميدانيم
غيرعادي پديدهاي شهرها به دروغگويي فرهنگ اين انتقال
.باشد رفته بين از آن مراحل نخستين ريشههاي چند هر نيست ،
.است دشوار عادت ترك صورت ، هر در
نفس عزت من نظر به كه است پديدهاي چاپلوسي يا تملق.3
در آن رواج اما ميبرد ، سوال زير را ما انساني حيثيت و
در گفتن سخن شايد كه است زياد قدري به ما امروز جامعه
وحشتناك رفتار اين ساده نمونه.باشد بيمعني آن مورد
كرد ملاحظه "بزرگان" سخنرانيهاي در ميتوان را فرهنگي
ديگران ، يا ديگري از تمجيد به كدام هر از بخشي كه
.نيست اين به نيازي هيچ آنكه حال دارد ، اختصاص
ما فرهنگ در كه است ويژگيهايي ديگر از بيجا غرور4
كتب در فقط نه كه حالي در ميشود ، ديده مختلف شكلهاي به
شده ، منع پديده اين سخنرانان فراوان موعظههاي و اخلاقي
.است شده منع و مذمت آن از نيز ما مذهبي منابع در بلكه
حاضر و ميدهد غلط نشاني رهگذر به اطلاع بدون كه كسي از
را دردي هر داروي كه كسي تا گرفته نميدانم بگويد نيست
ديگر مورد دهها تا ميكند ، تجويز دارو و ميداند
.كرد ملاحظه را غرور اين ميتوان
و روستاييان ، كه باشد غرور همين دليل به شايد همچنين ،
امكان حد تا روستايي ، فرهنگ داراي شهرنشينان
.ميكنند دانشمندنمايي
ديگر از فضولي واقع در يا ديگران ، كار در دخالت.5
روستايي.دارد روستايي فرهنگ در ريشه كه است ويژگيهايي
آن ناچار و دارد مطلب به نياز فراغت اوقات كردن پر براي
آن نمونه بارزترين "غيبت" كه ميكند تهيه راهي هر از را
كرد ، پيدا دستاويز بايد ابتدا كردن ، غيبت براي اما.است
همسايه و خويشاوند رفتار در "شدن ريز" با دستاويز اين و
اين بزرگ شهرهاي در البته.ميشود حاصل محل اهالي و
از يك هر گرفتاريهاي هم زيرا شده ، كمرنگ بسيار ويژگي
هم نميگذارد ، باقي غيبت براي مجالي خانوادهها و افراد
وجود هم و رفتوآمد در آنها وقت بودن پر و همگان اشتغال
چند آپارتمانهاي حتي و مسكوني مجتمعهاي همچون بناهايي
هنوز نيز اخير جاهاي اين در حتي حال ، اين با واحدي
.كرد ملاحظه را روستايي فضوليهاي باقيمانده ميتوان
دست منطق ، از استفاده جاي به بدني نيروي از استفاده.6
زيادي تعداد كه خطاكار تنبيه براي خطرناك ابزار به بردن
كارد مثل) ابزار اين نتيجه اخير سالهاي قتلهاي از
فناوري نتايج گرفتن عوضي بوده ، (گرم اسلحه يا آشپزخانه
است شهرها در سرسامآور رانندگي آن نمونه كه اهلي دام با
به الاغ دو اگر و است الاغ يك اتومبيل هر گويي كه چنان
بروز مشكلي و ميسايد هم به پالانهايشان كنند برخورد هم
شيوهاي به سر پشت ارتباطي پلهاي كردن خراب و نميكند
نمونههاي ديگر از نابخردانه و ناجوانمردانه بسيار
.دارد روستايي فرهنگ در ريشه كه است رفتاري
كرد؟ بايد چه
بپرسد قلم اين صاحب از دارد حق خوانندهاي هر طبعا
كرد؟ بايد چه مشكلات اين حل براي
اين در كه ديگري احتمالي سوالهاي يا سوال ، اين پاسخ در
:كرد اشاره زير نكات به بايد ابتدا ميشود مطرح زمينه
.ميكنند مهاجرت گام به گام روستاييان معمول طور به.1
مدتي تا و ميرود شهر نزديكترين به روستايي ابتدا يعني
مورد شهر در قبلا معمول طور به او.ميماند جا آن در
زمين خريد با معمولا كه ميبيند تدارك سكونت محل يك نظر
.است همراه مرغوب چندان نه خانهاي ساختن و شهر حاشيه در
ميدهد تغييراتي خانه آن در شد ، شهر جذب كه تدريج به اما
سوي به زيادتر پيشروي فكر به فرزندانش يا خود سپس و
رسيدن تا ما كشور در روند اين و ميافتند بزرگتر شهرهاي
پيدا ادامه بزرگ شهرهاي ديگر و تهران به روستاييان
.ميكند
به كه است ناگهاني حركتهاي مهاجرت ، ديگر بعد2
:ميشود حادث زير موارد شبيه صورتهايي
متعدد دلايل به زيرپرچم خدمت از بازگشته جوانان - 1
.ميروند شهر به و نميبينند اقامت شايسته را روستا
در يا بزرگ ، شهرهاي در كارگري از بازگشته جوانان - 2
متعدد دلايل به كشور ، از خارج در دسترسي قابل جاهاي
.بمانند روستا در نميتوانند
ادامه خود تحصيلات به مختلف شكلهاي به كه جواناني - 3
و ميآيند در خصوصي يا دولتي بخش استخدام به و دادهاند
.كنند اقامت روستا در نميتوانند
يا كمبود بايد را اساسي علت گام به گام مهاجرت حالت در
مهاجرت بعدي علت چند هر دانست ، روستاها در امكانات نبود
علت كه اين ضمن ناميد ، بلندپروازي و تنوعطلبي بايد را
و دروني وسوسههاي برابر در تسليم ميتواند آن ديگر
.باشد شهرها كاذب جاذبههاي
را هم به مرتبط عامل مجموعه ناگهاني مهاجرت حالت در
نوع اين كه افزود بايد بلافاصله اما گرفت ، سراغ ميتوان
:نيست مسئلهساز قدرها آن زير ، دليل دو به مهاجرت
شهر به روستا از ترتيب اين به كه افرادي عده.الف
مشكلساز معمول طور به معدود وعده است معدود ميروند ،
.نيست
فراتر تخصص يا اطلاعات دليل به عمدتا معدود عده اين.ب
به و ميروند شهر به باشد ، روستا در جذب قابل چه آن از
هم مسئلهساز و دارند اندكي مشكلات شهر در سبب اين
.نميشوند
به گام كه است كساني به مربوط اصلي مشكل ترتيب ، اين به
در را اقليتي شهرها در ميروند ، شهر به روستا از گام
معمولا ميدهند ، تشكيل آن قبلي ساكنين اقامت محل حاشيه
به را خود فرزندان ميآورند ، روي پايين سطح كارهاي به
يك و ميفرستند ، مطلوب چندان نه مدارس يا اشتغال مراكز
جزو شهر در شده بزرگ يا متولد روستازادگان اين بعد نسل
داعيه روستايي فرهنگ با و ميآيند در شهر "قديمي" ساكنين
فرزندان و اينها فرزندان تا بيترديد ، دارند شهرنشيني
شهر در زندگي رسوم و آداب و شوند متحول اينها فرزندان
از بعد كه است همين و ميكشد طول مدتها بگيرند ، ياد را
پايتخت عنوان به تهران انتخاب از كه سال چند و دويست
بسيار روستايي فرهنگ داراي افراد عده هم هنوز ميگذرد ،
.است هشداردهنده واقع در و توجه قابل
به زير توصيههاي در بايد را كرد بايد چه پاسخ اما و
:كرد جستوجو امور مسئولان
پيروزي از بعد ويژه به اخير ، سالهاي در كه آن با.1
لولهكشي ، آب مثل متعدد نعمات از روستاييان اكثر انقلاب ،
برخوردار تلفن حتي و بهداشتي آسفالته ، تاسيسات راه برق ،
يكي ديگر ، مهم دو به حداقل ميرسد نظر به اما شدهاند ،
امكانات ديگري و اسمي نه واقعي درماني - بهداشتي مراكز
در اقامت به زيادتري علاقهمندي تا دارند نياز اشتغال
.كنند پيدا روستاها
از استفاده امكان روستاها از زيادي تعداد در.2
.است محدود امكان اين معمولا ولي شده ، فراهم تلويزيون
براي پيامي هيچ تقريبا تلويزيوني برنامههاي علاوه ، به
كردن داير ميرسد نظر به رو اين از.ندارد روستاييان
موجود شبكه يك از قسمتي دادن اختصاص يا روستا ، شبكه
براي مهمي عامل روستاييان ، به مبتلا مسايل به تلويزيوني
توصيه حال ، عين در.باشد جا آن در روستاييان داشتن نگاه
دخالت برنامه اين در وجه هيچ به را فيلمسازان ميشود
متعددي خانوادگي فيلمهاي كه ميرود آن بيم چون ندهند ،
براي شهرنشينان كنوني خانوادگي فيلمهاي مشابه كه
اين براي باشد ، مفيد كه آن از بيش ميسازند ، روستاييان
ميشود توصيه همچنين ، .باشد زيانآور صميمي و خوب مردم
عامل ميشود ، پخش شبكه اين از كه مطالبي برنامهريزي در
از متعدد مواقع در چون كنند ، مراعات دقت به را زمان
كاشت طرز خردادماه در كه ميشنويم راديو برنامه
جديد سيبزميني كه آن حال ميدهند ، آموزش را سيبزميني
.است شده برداشت آن از پيش مدتها
ماندن عقب در موثر عوامل دقيق برنامهريزي با.3
يك.ببرند بين از قدم به قدم شهرنشينان از را روستاييان
است روستاها در رسمي تربيت و تعليم مقوله ، اين بارز مثال
ميشود ، عرضه شهرها در چه آن با شباهتي هيچ تقريبا كه
نيست آن مانند و معلم و كتاب و مدرسه عنوان منظور.ندارد
روزهاي نخستين از مثال ، براي.است نظر مورد كيفيت بلكه
معلمان نانوشته قاعده يك روستاها ، طبق در مدرسه ايجاد
به و ميشدهاند اعزام روستاها دورترين به كار تازه
به گام به گام ميشود زيادتر آنها تجربه كه تدريج
ترتيب ، اين به.ميروند شهر به سپس و بزرگتر روستاهاي
در معلمان ، آزمايشگاههاي از عبارتند روستايي كودكان
.مضاعف ظلم شاهد نتيجه
ورود از جدي طور به ميشود پيشنهاد بالاخره و.4
كار اين براي.شود جلوگيري شهرها به روستاييان بيرويه
ترك از پيش روستايي هر تا كرد تعيين متعدد ضوابط ميتوان
آشكار ناگفته ضمن ، در.دهد تطبيق آن با را خود ابتدا ده
و 3 و 2 پيشنهادهاي 1 در شده ياد تمهيدات اگر كه است
نخواهد شماره 4 پيشنهاد اجراي به نيازي بپوشد ، عمل جامه
.بود
عمومي خدمات
داريد شما كه حقوقي
اجتماعي تامين سازمان به بيمه حق پرداخت قبال در شما
غرامت مزايا و حقوق اين از يكيهستيد حقوقي داراي
بيماري ايام دستمزد غرامت.است بيماري ايام دستمزد
در وي خانواده و شده بيمه معاش تامين براي كه است مبلغي
از كار به اشتغال موقت توانايي عدم و بيماري ايام طول
.ميشود پرداخت اجتماعي تامين سازمان سوي
دريافت شرايط
توانبخشي درمانهاي يا و معالجه تحت كه بيمهشدگاني
تامين معتمد پزشك تشخيص حسب بر چنانچه ميگيرند قرار
شرايط رعايت با نباشند ، كار به قادر موقت طور به اجتماعي
.داشت خواهند را دستمزد غرامت دريافت استحقاق زير
كار به بيماري وجود با بيمهشده اگر بهكاري اشتغال عدم
.نميگيرد تعلق وي به دستمزد غرامت ورزد ، اشتغال
بيماري مدت طول در حقوق يا مزد دريافت عدم
رابطه اجتماعي تامين شعبه به بيماري اعلام تاريخ در
باشد نشده قطع كارفرما با بيمهشده
توسط حادثهديده يا و بيمار بيمهشده استراحت كه زماني
.باشد شده تاييد اجتماعي تامين سازمان معتمد پزشك
ندارد وجود زماني محدوديت دستمزد غرامت پرداخت براي
به بيمهشده وضعيت به توجه با دستمزد غرامت پرداخت مدت
:ميشود تعيين زير شيوه
حرفهاي بيماري يا حادثه اثر بر بيمهشده كه صورتي در -
بيماري روز اولين از دستمزد غرامت نباشد كار به قادر
.ميشود پرداخت
پزشك تشخيص با عادي بيماري اثر بر كه بيمهشدهاي -
روز اولين از شود ، بستري بيمارستان در اجتماعي تامين
دستمزد غرامت دريافت شرايط واجد بيمارستان در شدن بستري
.است
انواع از يكي به كه بيمهشدهاي دستمزد غرامت -
دستمزد غرامت زير موارد در و شده مبتلا عادي بيماريهاي
موقت طور به ساده بيماريهاي علت به كه شدهاي بيمار
قرار درمان تحت سرپايي صورت به و نيست كار انجام به قادر
:ميشود پرداخت و محاسبه اول روز از ميگيرد
قبلي بيماري عود و تشديد از ناشي بيماري كه صورتي در *
.باشد وي
استراحت نيازمند ادواري معاينات جريان در كه صورتي در *
.شود داده تشخيص
معالجه سرپايي سپس و بستري ابتدا بيمار كه صورتي در*
محدوديت هيچ بيماري ايام دستمزد غرامت پرداخت براي.شود
حسب بر شده بيمه كه زماني تا و نشده گرفته نظر در زماني
كار به قادر اجتماعي تامين سازمان معتمد پزشكان تشخيص
پرداخت شود ، شناخته كارافتاده از مقررات موجب به و نباشد
.يافت خواهد ادامه دستمزد غرامت
|