تئاتر اداره روزگاري روزي
كتاب نقد
صحنه بر حسين صدام عاشقانه رمان
سيما
تئاتر اداره روزگاري روزي
تئاتر اداره وضعيت از گزارشي
يزداني اصغر
روزها اين پويا و مستمر فعاليت دهه از 4 پس تئاتر اداره
خيابان - پارس كوچه وارد اگر.است ويراني و تخريب حال در
راحتي به بشوي ، - فردوسي ميدان به نرسيده انقلاب
مستقر كوچه اين قسمت كدام در تئاتر اداره كه نميداني
را آن دقيق محل حتما بپرسي محل اهل از اگر اما است ،
بنابه چهل دهه اوايل از اداره اينميكنند روشن برايت
اداره فعاليتهاي تمركز منظور به وقت فرهنگ وزير دستور
نصيريان ، علي جوانمرد ، عباس.شد ساخته دراماتيك هنرهاي
تئاتري سرگروههاي اولين والي جعفر و انتظامي عزتالله
اين در را خود گروههاي كه بودند زمان آن متشخص و معتبر
صحنه براي را نمايش دو يكي اغلب آنهاكردند مستقر اداره
جشنهاي آغاز با سال هر ماه آبان در و ميكردند ، آماده
مردم براي و ميرفتند بزرگ و كوچك شهرهاي به هنر و فرهنگ
و پركارترين از جوانمرد ، يكي.ميكردند اجرا نمايش
ملي هنر گروه كه بود دههها آن كارگردانان پرتحركترين
چهرههاي از بسياري كه ساخت مستقر اداره همين در را
را خود فعاليتهاي اولين امروز هنري مجرب و شده شناخته
بزرگاني ملي ، هنر گروه در.كردهاند آغاز گروه اين با
جميله مرحوم فنيزاده ، پرويز مرحوم نصيريان ، علي همانند
بيژن شكيبايي ، خسرو فراهاني ، بهزاد پرتوي ، نصرت شيخي ،
شاهينفر ، كسبيان ، حسين لايق ، جمشيد بيضايي ، بهرام مفيد ،
و ساعدي غلامحسين صفوي ، نصرت آزاد ، چهره رقيه مرحوم
از) جعفري و رشيدي داود بعدها.كردهاند فعاليت ديگران
نيز آنها و آمدند تئاتر اداره به (باربد جامعه لالهزار ،
.كردند فعال اداره اين در را خود مستقل گروههاي
مركز مهمترين اداره اين تئاتر هنر عطف دوره در بنابراين
شاهكارهايي بسا چه كه است بوده نمايشي آثار عرضه و توليد
كافي فقط باشد ، شده گرفته سروسامان و تمرين اينجا در هم
عضو تئاتر اداره در كه كارگردانهايي آثار پرونده به است
.گردد درك جا اين منزلت و عظمت تا شود رجوع بودهاند ،
* * *
تمرين سالنهاي
هدف با هم ابتدا همان از تئاتر اداره تمرين سالنهاي
آنجا از اما نشدهاند ، بنا تمرين براي محلي به شدن تبديل
گروههاي است ، نبوده تئاتر تمرينات براي ديگري محل كه
زمينه و شدند مستقر تمرينات انجام براي جا اين در اوليه
در سالن از 8 هم امروز.كردند فراهم را آنها از استفاده
در.ميشود استفاده گروهها تمرينات انجام براي طبقه 3
در عمومي اجراي براي كاري كه تئاتري گروههاي حاضر حال
و ميكنند ، آماده نمايشي هنرهاي مركز موردنظر تالارهاي
داشته تمرين محل به احتياج جشنواره در شركت براي يا
قبل از برنامه طبق تا ميشوند معرفي مركز اين باشند ، به
كار ساعات البتهكنند استفاده سالنها اين از شده تعيين
روزهاي در كه است شب الي 9 صبح ساعت 8 از سالنها
.ميرسد هم شب ساعت 12 به آن ازاي در جشنواره برگزاري
فاقد معماري لحاظ به سالنها اين شد ، ذكر كه طور همان
پوشيده سالنها كف.است تئاتر تمرينات براي لازم امكانات
ضمن در است ، مناسبتر آن براي پاركت كه است موزائيك از
غيراكوستيك و دروديوارها بودن كثيف و كافي نور نبودن
كه آنجا از.سالنهاست اين مشكلات ديگر از ديوارها بودن
از 40 پس و ميشود ، ساختمان لرزاندن باعث سنگين تمرينات
با بايد است ، ويراني به رو ساختمان اين دائمي فعاليت سال
در البته و شود بازسازي تئاتر اداره لازم بودجه تخصيص
سالنهاي تا كنند رعايت را نكته اين بايد مجدد بازسازي
.شوند برخوردار كافي و لازم امكانات از تمرين
چاي و گپ
.آنجاست كافه تئاتر اداره نقطه صميميترين و گرمترين
جوانان و شده شناخته و بزرگ آدمهاي كوچك مكان اين در
و خستگي رفع به و ميآيند ، گردهم نام جوياي و علاقهمند
به يا مكان اين در آنان.ميپردازند ديدارها شدن تازه
تلويزيون تماشاي به يا شد خواهند مشغول شطرنج بازي
خستگي سيگار كشيدن و چاي خوردن با اينكه يا و مينشينند ،
و بهگپ هم با مهمتر همه از و كرد خواهند در تن از را
صباغي ، مهدي فراهاني ، بهزاد.نشست خواهند دوستانه گفت
از...و ترحمي وحيد نجفي ، قربان سعيدي ، رضا يگانه ، محمد
با تا ميآيند كافه اين به اغلب كه هستند هنرمنداني جمله
خاطرات تجديد و فكر مبادله به خود تئاتري دوستان
مقدسي مكان را تئاتر اداره فراهاني بهزادبپردازند
امروز كه ميكند تشبيه زيارتگاهي به را آن و ميداند
درباره جا اين در او.نيستند آن در چنارهايي و سروها
و قول قبل از كه هنرمند جوانان خاص مسايل و نمايشنامهها
نواقص رفع براي و كرد خواهد صحبت گذاشتهاند ، قرار
.ميدهد نظر كارهايشان
اعتبار و بودجه
و بودجه نداشتن تئاتر ، اداره مشكل عمدهترين شايد
اداره زيرمجموعههاي از كه اداره اين.باشد خاص اعتبار
توافقي طي است ، تهران استان اسلامي ارشاد و فرهنگ كل
اداره نمايشي هنرهاي مركز نظر زير اكنون هم دوجانبه
و اداري كارمند هنرمند ، 10 تئاتر 90 اداره درميشود
شدن عوض با سال اين 40 در و هستند ، كار به مشغول خدماتي
در مديري هر نشدهبلكه ايجاد آن در خاصي تغيير مدير هر
...بعد و است كشيده آن بروروي به دستي كارش ابتداي
زياد رفتوآمدهاي و سنگين تمرينات انجام و زمان گذشت با
توجه به اينك و است ، تخريب حال در تئاتر اداره ساختمان
حادثهاي وقوع منتظر بايد وگرنه دارد نياز مسئولان خاص
ميتواند مركز اين بازسازي البته !بود دردناك و دلخراش
را تئاتر به علاقهمندان كمبودهاي و معضلات از گوشهاي
هيچ شهر تئاتر و مركز اين جز حاضر حال در چون كند ، حل
هنرهاي مركز به مربوط نمايشهاي تمرين براي ديگري سالن
.نيست فعال نمايشي
كتاب نقد
شاملو ترجمه لوركا ، گانه سه به نگاهي
جهانشمول و جاودانه گانهاي سه
آشفته رضا
خانه و يرما خون ، عروسي - لوركا گانه سه فقيد شاملو احمد
به خاصي جلاي و رنگ او.است كرده ترجمه را - آلبا برنارد
خاصي شوق و ذوق و است داده لوركا مردمي و شاعرانه زبان
آثار با هميشه از بهتر تا ميكند ايجاد خواننده در را
.كند برقرار ارتباط بينالمللي شاعر اين گرانمايه
شهير نمايشنامهنويس و شاعر لوركا ، گارسيا فدريكو
(گردانا دره در واقع) وكروس فوئنته در در 1898 اسپانيايي
زمينه در او.آمد دنيا به ثروتمند و ملاك خانوادهاي در
در و داد انجام را گستردهاي مطالعات ادبيات و موسيقي
منتشر را (چشماندازها و عقايد) كتابش اولين سال 1918
و ارزشمند شعر مجموعه چندين انتشار بر علاوه او.كرد
.بود فعال هم نمايشنامهنويسي و تئاتر زمينه در شاهكار ،
ماريانا ،(1920)پروانهها سخت دوران نمايشنامههاي لوركا
سال پنج ،(1923) متعصب كفاش همسر و كولي ،(1923) پيندا
خون عروسي تريلوژي و (1935) رزيتا دنا ،(1931) گذشت ديگر
به را (1936) آلبا برنارد خانه و (1934) يرما ،(1933)
.گذاشت يادگار
"آلبا برنارد خانه" و "يرما" ،"خون عروسي" گانه سه در
اما ميشود ، مرگ به منجر و ميبازد رنگ درام طول در عشق
.دارد سيطره مردم برزندگي و است غالب مضمون همچنان عشق
عاشقانه مقابله به دختري سر بر پسر دو خون عروسي در
ميربايد را دختر و است سرتر ديگر از يكي كه ميپردازند ،
يرما ، در.ميكشانند مرگ و خون كام به را يكديگر آندو و
او ميشود ، روبهرو مردش بيتفاوتي با كه بيفرزند زني
دو آلبا برنارد خانه در و ميكند خفه دستهايش با را
باطني ميل برخلاف اين و ميورزند عشق پسري به خواهر
را پسر مادر كه ميپندارد كوچك دختر و است آلبا برنارد
لوركا.ميكشد را خود و است درآورده پاي از گلوله با
واقعيت از جزيي را شعر او است ، واقعگرا و مردمي شاعري
قاعده همين از نيز نمايشنامهنويسي در و ميداند ، ملموس
كه واقعيتهايي به متنهايش نوشتن در او.ميكند پيروي
سنتها از و ميكند ، رجوع است ، كرده حس و ديده نزديك از
طول در كه ميآورد ميان به سخن شرافتي و آيينها و
تراژدي اصول به نگارش در لوركا.است كرده لمس زندگياش
نيست ، كمال و تمام وابستگي اين اما است ، وابسته يوناني
نگاه ميتوان و ميشود امروزيتر مسايل به نگاهش او بلكه
لمس خوبي به را سياسي و اجتماعي مسايل به لوركا انتقادي
كارهايش در را خفقانآوري و تيره فضاي او.كرد
جامعه درك و لمس قابل واقعيت در ريشه كه ميگستراند
.دارد خودش روزگار اسپانيايي
و شكل سنتي و روستايي محيطي در را گانه سه اين لوركا
سنتهاي بر تكيه با پرسوناژها تمام و ميدهد ، سامان
تلخ خود كام به را زندگي وسطايي قرون حدي تا و ريشهدار
نقد به كارها اين در دارد قصد او البته ميگردانند ،
و جبر بر سنتها اين دامان در و بپردازد ، رايج سنتهاي
نوشت پيشاني ناجوانمردانه كه ميكند تاكيد محتوم سرنوشت
اين از يك هر پايان در و ميزند ، رقم را آدمهايش
كه ميافتد اتفاق تراژيك و اندوهبار نمايشنامههامرگي
جز چارهاي نمايشنامه قهرمانهاي همانند هم خواننده
.ندارد آن باورپذيري و پذيرش
را انساني پيچيده جريانات ساده بسيار بافتي در لوركا
را آدمي هر قلب و ذهن آن فهم و هضم كه مينگارد
در را مرگ و عشق رويارويي نميتوان راحتي به.ميلرزاند
بزرگ و شاعر لوركاي چند هر پذيرفت جاودانه گانه سه اين
زباني ظرايف و تدابير معقولانهترين با و نحو بهترين به
ساختار و مييازد ، دست مهم اين به دقيق شخصيتپردازي و
هر ذهن بر را مفاهيم اين ناخودآگاه دراماتيك و زيبا
و است ، جبران غيرقابل سرنوشت كه ميكند تحميل مخاطبي
داشته همراه به را تلخكامي و شوربختي هميشه تراژيك خطاي
تكرار به مدام آدم گناه نخستين از كه انساني و است ،
آن تكرار به نيز بار اين است ، بوده مشغول خطاهايش
پايانگاه.ميشود پذيرا را ديگري اندوه و ميپردازد
!ميكند سيخ تن بر را مو لوركا نمايشهاي
احساسات ، از لبريز نوشتههايش و است زندگي شاعر لوركا
حال عين در و انسانيتهاست ، و مهربانيها عواطف ،
.دارد وجود زندگي اين در هم قتلها و خشونتها حسادتها ،
و غالب زندگي هميشه قتل ، و خشونت اين پس در حال هر در
بهروزي و شادكامي درحال مدام مردم و ميماند ، پيروز
و ميخوانند آواز يرما در رختشوها كه چنان هستند
آواز نفوذ از مانع آلبا برنارد خانه بسته پنجرههاي
به را شاعرانهاش فكر كه آن براي او.نميشود برزگرها
زبان كنار در شاعرانه زباني از كند ، تحميل زندگي
حال عين در و ميشود ، بهرهمند روزمره و محاورهاي
بوي و رنگ كه دارد ظريف و لطيف بس عواطفي و تخيلات
و مشهود عينه به آثارش تمامي در را آهنگين و شعرگونه
.ميكند فهم و درك قابل
انديشهاي او مينويسد ، جهانشمول لوركا اينكه ديگر نكته
را جغرافيايي مرزهاي راحتي به كه دارد گسترده و ژرف
جاودانه و معتبر جايگاه اقليمي هر در و درمينوردد ،
رخ آلبا برنارد خانه و يرما خون ، عروسي در آنچه.مييابد
جاي هر يا و ايران در لمسي قابل و آشنا تراژدي ميدهد ،
.دنياست ديگر
صحنه بر حسين صدام عاشقانه رمان
مرزها سوي آن در تئاتر
آلبي ادوارد
بر آثار موفقيت در عمده نقشي برادوي در تئاتري منتقدان
هنري اثر يك حذف يا تثبيت حد سر تا كه دارندنقشي عهده
ميرود پيش
از تئاتري برداشتي رفتن صحنه به شاهد روزها اين بغداد
رشته به عراق رئيسجمهور توسط كه است عاشقانه رمان يك
است درآمده تحرير
بهنام عليرضا
ميدهد ادامه خود حيات به تئاتر هنر شرايطي در امروزه
گره خاص نقطه يك با آن سرنوشت غربي نيمكره در لااقل كه
نام به منطقهاي جز نيست جايي مكان اين.است خورده
تمامي تقريبا.است شده واقع نيويورك شهر در كه برادوي
اتفاق مكان اين در ابتدا از يا تئاتر جهاني رويدادهاي
تجربه هم را مكان اين روزي سرانجام آنكه يا ميافتند
كلينگري نگاه هر كه است آشكار ترتيب اين به.كرد خواهند
ناديده را برادوي رويدادهاي نميتواند جهان تئاتر به
تئاتر اخبار به بخش همين در هفته هر پس اين از.بگيرد
بخش گفته پيش استدلال همان بنابر.پرداخت خواهيم جهان
اخبار پس ميافتد اتفاق برادوي در رويدادها اين از زيادي
اشغال ما گزارشهاي در را زيادي جاي تئاتري مركز اين
.كرد خواهد
تئاتري مهم جايزه دو و آلبي مككوي ، هوراس
بر آثار موفقيت در عمده نقشي برادوي در تئاتري منتقدان
هنري اثر يك حذف يا تثبيت حد سر تا كه نقشيدارند عهده
اين كه ساليانهاي عمده جايزه دو ميان از.ميرود پيش
ميشود اهدا برادوي نمايشهاي به تئاتر زمينه در روزها
است لسآنجلس تئاتر منتقدان مركز به متعلق آنها از يكي
تعلق برگزيده نمايشهاي به پياپي سال سومين و سي براي كه
.ميگيرد
تنظيمي نام جايزه اين اصلي نامزدهاي ميان در امسال
اسبها به آنها" يعني مككوي هوراس معروف رمان از تئاتري
كنار در كه ميخورد چشم به "نه؟ مگر ميكنند ، شليك
سايه" درام و ميلر راجر از "بزرگ رودخانه" موزيكال
ميپردازد ، ولز اورسون آثار و زندگي به كه "اورسون
.دارد منتقدان امسال جوايز تصاحب براي را بخت بيشترين
نام ذكر از را ما جايزه اين دريافت نامزدان طولاني فهرست
ديد و ماند منتظر بايد اما ميدارد معذور آنها تك تك
.هستند كساني چه نهايي برندگان
سوي از است جريان در روزها اين كه ديگري مهم جايزه
در كه شد خواهد اهدا نمايشهايي به لورتل لوسيل تئاتر
ميان در.ميروند صحنه روي برادوي از خارج تئاترهاي
و "فضولات شهر" تئاتر دو به ميتوان لورتل جايزه نامزدان
با عمومي اجراي در دو هر كه كرد اشاره "استعارهها"
.شدهاند مواجه منتقدان و مردم استقبال
به را تئاتري فعاليت عمر يك جايزه لورتل تئاتر امسال
اهدا "آلبي ادوارد" پوليتزر جايزه برنده و مشهور نويسنده
به او هموطن نمايشنامهنويس رومولوسديگر و ميكند
آن متعاقب كه ميشود نايل ويژه تقديرنامه دريافت
تعبيه نمايشنامهنويسان پيادهروي در او نام به ستارهاي
.ميشود
ديكتاتور جانب از سرخي گل
درهم جنگ و خشونت با جهان جاي همه در حسين صدام نام
چنداني رضايت شهرت اين از گويا كه او اما است ، آميخته
گذاشته پا ادبيات عالم به خود پايتخت در اخيرا ندارد
رفتن صحنه به شاهد روزها اين عراق پايتخت بغداد.است
رئيس توسط كه است عاشقانه رمان يك از تئاتري برداشتي
شاعر ناصر ، اديب و درآمده تحرير رشته به عراق جمهور
نمايش ايناست كرده تنظيم صحنه براي را آن فلسطيني ،
يك ناكام عشق درباره آن قصه و دارد نام "پادشاه و زبيبه"
از كه قصه قهرمان زبيبه.است شوهردار زني به پادشاه
خودداري پادشاه با ازدواج از است شده جدا خود همسر
ميگيرد قرار بيحرمتي مورد ژانويه روز 17 در اما ميكند
به سال 1991 در آمريكايي نيروهاي كه است روزي همان اين و
كويت خاك ترك به وادار را كشور اين تا كردند حمله عراق
عامل آنكه از پس سرانجام پادشاه قصه ادامه در.كنند
را زبيبه حيثيت و ميكند مجازات را زن به بيحرمتي
.ميميرد برميگرداند ،
اگرچه "شده گشوده قلعه" نام با ديگري كتاب و رمان اين
ميشود گفته غيررسمي طور به اما هستند نويسنده نام فاقد
.شدهاند نوشته حسين صدام شخص توسط
تئاتر در گذشته جمعه از "پادشاه و زبيبه" تئاتري برداشت
كشور اين رسمي منابع و است رفته صحنه روي عراق ملي
.انداختهاند راه به آن از حمايت در شديدي تبليغات
ديگر خبر چند
تئاتر اجراي سالگرد اولين شاهد برادوي روزها اين
اسكار جايزه كه مردي است ، "بروكس مل" اثر "تهيهكنندگان"
مل.دارد كارنامه در جايزهرا و 12 فيلمنامهنويسي
نمايش عوامل و نميدهد ترتيب جشني سالگرد اين براي بروكس
كه اين آخر خبر و.داشت خواهند گرامي را آن خصوصي طور به
برادوي در "لامانچا از مردي" موزيكال از تئاتري برداشتي
كيشوت دن رمان اساس بر كه موزيكالي رفت خواهد صحنه روي
ميچلي را نمايش اين موسيقي.است شده سروانتسساخته اثر
كه است حالي در اين.است ساخته جوداريون اشعار اساس بر
كه شود ساخته اشعاري با موسيقي اين بود قرار آن از پيش
اودن.اچ.دبليو بيستم سده نخست نيمه مشهور شاعر توسط
.بود شده سروده
سيما
"كاكتوس" تلويزيوني سريال به نگاهي
اتفاق بدون ساده ماجراي يك
هنرمند رضا محمد
صاحبانزند سجاد
پنجشنبه در كه است نمايشي مجموعهاي ،"كاكتوس" سريال
برنامه اينميشود پخش سيما اول شبكه از و شبها
دارد ، را اجتماعي مسائل كشيدن نقد به قصد كه تلويزيوني
از پيش سالهاي در كه است برنامهاي تداعيكننده نوعي به
كه تفاوت اين باميشد پخش "اختاپوس" عنوان با انقلاب ،
انقلاباش از قبل نمونه بر مجموعه اين انتقادي بخش
.ميچربد
شاهد روزها اين كه كاكتوس برنامههاي از دوم سري
عوامل همان داراي تفاوتهايي با هستيم ، سيما از نمايشاش
همان شده سعي نيز دوره اين دراست اول سري سازنده
نظام كه ترتيب اين به.شود رعايت اول مجموعه ساختار
نمادين ، حالت همان با شخصيتها و شده حفظ استوديويي
.دارند حضور نيز اينجا
به تلويزيوني ، مجموعه اين در شخصيتها ، از كدام هر
از تمثيلي بيانگر و جامعه اقشار از يكي نماينده عنوان
دكتر نقش كه "ابراهيمزاده سيروس".آنهاست اجتماعي رفتار
بيانگر و روشنفكر قشر نماينده عنوان به ميكند ايفا را
داراي او.است نمادين صورت به گروه اين نظريات و رفتار
نظريات ميكند سعي مرتبا و است جدي رفتاري و حركات
.كند ارائه كاربردي
اين و بود شكيبايي خسرو آن ، قبل سري بازيگر كه سرهنگ ،
نماينده نوعي به ميشود ، اجرا اويسي فتحعلي توسط بار
سرلوحه را ميانهروي ميكند سعي و است متوسط اقشار
نسل بيانگر ،"بينش" ترتيب همين به و.دهد قرار رفتارش
عامه قالب در "وجيهه" و "تقيزاده" و است دانشجو و جوان
اين كه نكته اين مجدد ذكر با.ميكنند نقش ارائه مردم ،
كارگردان هستند ، كاريكاتورگونگي و اغراق داراي شخصيت شش
در فيلمهايي او از پيشتر كه است هنرمند محمدرضا كاكتوس
،"ديدار" ،"عروسكها دزد" ديدهايم متفاوت قالبهايي
متفاوت آثار جمله از...و "عوضي مرد" ،"(3) موميايي"
.است مجموعه اين كارگردان
اغلب هنرمند سينمايي كارهاي اينكه به توجه با اما
او تلويزيوني كار ميرسد نظر به بودهاند پرتماشاگر
بينندگان وسيع طيف و عام مخاطب با است نتوانسته چندان
كساني برنامه اين انگشتشمار مخاطبان.كند برقرار ارتباط
و ميدهند كمتري اهميت داستاني جذابيت جنبه به كه هستند
كاكتوس.دارند توجه بيشتر برنامه انتقادي محتواي به
استوديويي ساختارش ، در بارز نكته اولين كه است برنامهاي
محيطي در بازيگر ، عدهاي كه ترتيب اين به.است آن بودن
.ميكنند نقش است ، ايفاي شبيه تئاتر صحنه به كه بسته
ديگر در "استوديويي" لفظ كه كرد نشان خاطر بايد البته
از زيادي تعداداست متفاوتي معني داراي جهان ، نقاط
كه ميشود ساخته استوديوهايي در هاليوودي ، فيلمهاي
از قسمتي شهر ، از قسمتي.هستند واقعي دنياي شبيه كاملا
استوديويي فيلمهاي اين در واقعگرايي شكل به...و پارك
كاكتوس بودن استوديويي كه صورتي در ميشود ، بازي باز ،
.تلويزيوني مجموعه يك تا است ويدئويي كار يك شبيه بيشتر
كه است طولاني گفتوگوهاي داراي كاكتوس اين ، بر علاوه
بار از و كند را مجموعه داستاني ريتم گفتوگوها ، اين
.ميكند كم آن نمايشي
عدم دليل تنها غيرتلويزيوني ، ساختار و نبودن تصويري اما
پرمخاطب برنامههاي اغلب كه چرا.نيست برنامه اين جذابيت
مناسب تصويري ساختار و بصري جذابيت داراي نيز تلويزيوني
معمولا برنامهها ، ايندارند وسيع مخاطباني اما نيستند
ساختار اين فقدان كه ميكنند استفاده ديگري جاذبههاي از
ملودرامهاي مثال ، عنوان به.ميكنند جبران را مناسب
كه است ابزارهايي از يكي نوع ، اين از جذاب و خانوادگي
آن حالميگيرند بهره آن از نمايشي برنامههاي سازندگان
بلكه نميكند استفاده جاذبهها اين از تنها نه كاكتوس كه
دغدغههاي از كه ميدهد قرار كارش دستمايه را موضوعاتي
برنامهها ، از بعضي كه صورتي در است جامعه از خاصي قشر
به پرداختن با تنها ملودرام ، از استفاده بدون حتي
برميگيرد ، در را وسيعتري مخاطبان كه اجتماعي موضوعاتي
.است كرده جذب خود به را آنها
مخاطب كه ساده و خطي قصه يك داشتن جذابيت از حتي كاكتوس
به مجموعه قصه تمام است ، محروم نيز كند ، دنبال را آن
خود در دراماتيكي كشش چنان آن كه دارد اشاره داستاني
تاسيس كاكتوس نام به شركت يك تا دارند قصد عدهايندارد
اين كيفيات مورد در تا ميشوند جع هم دور بنابراين.كنند
موضوع همين حول سريال ، ماجراي تمامكنند گفتوگو شركت
هيچ به داستان و نميافتد اتفاق كنشي گونه هيچ امااست
از يكي است قرار كه برنامه ، طنز.نميرود پيش وجه
تند لحن از كاستن براي باشد ابزاري و باشد آن جذابيتهاي
اين بازيگران رفتار و حركات.نيست موفق چندان منتقدانه و
هر به اما نميدهند اهميت عام مخاطب به چنان آن سريال
اگر حتي چنيني ، اين مشكلاتي بيان ميرسد ، نظر به حال ،
دارا و شدن تصوير با ميتواند نباشد ، نيز مردم همه دغدغه
قشرهاي بين كم دست مناسبي ، جايگاه مناسب ، ساختار يك بودن
.باشد داشته جامعه در خاصي
|