!كردهايم بسنده لبخند يك به
كتاب نقد
سيما
!كردهايم بسنده لبخند يك به
"بدونشرح" طنز مجموعه بازيگردان آييش فرهاد با گفتوگو
كار اين هرحال به بگيريم دربر را اجتماع مختلف سليقههاي ميخواهيم ما
دارد كندوكاو به احتياج
كردهايم ثابت الان تا عمل در ما
بيننده لزوما ميخواهد كه نيستيم طنزي آن دنبال كه
است شده قيمتي هر به و بخنداند را خودش
دارد نگه راضي را او ميخواهد
سينما و تلويزيون به سركي گاهي كه است ايران تئاتر شاخص چهرههاي از آييش ، فرهاد
به خود از تازهاي چهره ابدي قطار مجموعه در بازي با اين از پيش او.ميكشد هم
عنوان به "شرح بدون" مجموعه در هماكنون و كرد ، معرفي تلويزيوني بينندگان
.ميكند فعاليت نويسندگان سرپرست و بازيگردان
آشفته رضا
از تلويزيوني كارگردان كنار در تلويزيوني نمايشهاي در كه بود رسم اين از پيش&
عنوان از "شرح بدون" مجموعه تيتراژ در اما بشود ، استفاده هنري كارگردان
مسئوليتتان نوع و باره اين در.است شده استفاده هنري كارگردان جاي به بازيگردان
.بدهيد توضيح
مظلومي مهدي كه بود اين بر قرار كرد ، كار به شروع "شرح بدون" مجموعه وقتي
منحصر تجربهاش تمام كه است بااستعدادي جوان او.بدهد انجام را آن هنري كارگرداني
تجارب به توجه با او.دارد تدوين در خاصي تبحر و است بوده تلويزيوني كارگرداني به
اما.است كرده پيدا هنري كارگرداني از خوبي شناخت همچنين ديگران ، كار ديدن و قبلي
انجام بگيرد ، برعهده هم را كار تدوين و تلويزيوني كارگرداني ميخواست كه آنجا از
انجام كاري تقسيم او درواقعاست ميشده كار فشار باعث هنري كارگرداني مسئوليت
.ميگذارد بنده برعهده را بازيگرداني بخش و ميدهد
در.است مظلومي برعهده مسئوليتها بقيه و هستم ارتباط در بازيگرها با بيشتر من
من كه روزها از خيلي.است شده ايجاد ما بين تنگاتنگي بسيار رابطه حال عين
كار متنها روي بيشتر من و ميدهد انجام را كار اين خودش نميكنم بازيگرداني
شدن همگن باني و باعث برنامه نويسندههاي با ارتباط ضمن كه دارم وظيفه من.ميكنم
.بگيرم برعهده را دراماتورژي وظيفه يا و باشم قسمتها همه
ميخواستند كه بود اين داشت ، بازيگردان به احتياج مجموعه اين كه دلايلي از يكي
بوده گروه تشخيص اين البتهباشد شده كنترل و رئاليستي و طبيعي گونهاي به بازيها
اين در خواستهاند حالا و است ، نبوده چشمگير چندان ديگر كارهاي در بازيها كه
.باشند داشته بيشتري تمركز زمينه
تحليل و بحث آنها درباره و ميخوانيم چندبار را متنها روز هر بازيگرها با ما
.ميكنيم
داشتهايد؟ نقشي هم بازيگرها انتخاب براي شما آيا&
دوتا يكي فقط.بودند شده انتخاب بازيگرها اكثر شدم ، پروژه اين وارد كه زماني من
.شدند انتخاب من مشاوره با آنها كه بود خالي نقش
.داشتهايد تاثير بازيگران توسط نقشها گرفتن شكل روي حال هر در&
و بود نشده نوشته متنها هنوز كار شروع در چون داشتهام تاثير نقشها روي من بله ،
باز دستمان ما پس بود ، نگرفته قرار كارگرداني گروه قبول مورد شده نوشته متنهاي يا
.باشد گرفته نشات بازيگرها خود درون از كه بيايد بهوجود نقشهايي كردم سعي من.بود
برعهده نقش انتخاب درواقع.كرد تغيير درجه نقشها 180 از بعضي دليل همين به
.من سرپرستي با است بوده بازيگرها
اين است ، مشهود كاملا بازيها و ميزانسن "شرح بدون" مجموعه اول قسمت چند در&
شما.است بوده ديالوگ به مجموعه اتكاي بيشتر دست اين از كارهايي در كه است درحالي
.بودهايد دخيل تفاوت اين ايجاد در حد چه تا
بازي طبيعت با ميزانسنها گاه هرازچند منتها است ، كار كارگردان انتخاب ميزانسنها
يا ميشود ، پيشنهاد بازيگر خود يا من وسيله به ديگري ميزانسن ناخواه خواه نخواند ،
و نرم چيز همه كردهايم ، كار ما كه تاكنون ولي.ميدهد تغيير را آن كارگردان خود
اتفاقي و ديالوگها آن طبيعت ميزانسنها كه ميشود سعي خيلياست رفته پيش سيال
ساده را آن بخواهيم اگر.هست هم ممتنع و سهل قضيه.ميدهد رخ لحظه آن در كه باشد
پيچيده قضيه بدهيم پيچش آن به بخواهيم اگر و بود ، خواهد ساده كاملا قضيه ببينيم ،
.ميكنيم انتخاب را آن باشد طبيعيتر هرچه است ، نشده انجام شاقي كار لابد.ميشود
!ماست كار كليد هرچيز طبيعت و بودن طبيعي درواقع
.ميزنيد زمينه اين در هم اتودهايي يعني&
.نميزنيم اتود خيلي.نه
.ميرسيد قضيه اين به مشاوره با فقط پس&
.بله
؟...و ميكنيد استفاده بازيگر خود از يعني&
اين.ميكند انتخاب دوربين جاي تعيين خاطر به كارگردان خود را حركت بيشترين.نه
.است آورده دست به بازيها جنس و داستان شخصيتها ، از كه است شناختي مبناي بر تصميم
كه است گرفته پيش را روندي آن از پس اما مينمود ، جالبتوجه كار اين شروع&
شخصيت يك ورود با قسمت هر يعني ;ميكرد تبعيت آن از هم "شهر آسمان زير" مجموعه
سعي چرا داريد ، نظارت متنها نگارش بر هم خودتان كه اين به توجه با.ميگيرد شكل
بكنيد؟ استفاده آن از متفاوتي بهطور يا و نكنيد استفاده رويه اين از نكردهايد
بر در را قسمت هر ساخت كه است كوتاهمدت اهداف شامل دارم ، پروژه اين به نگاهي
داشته وجود نگاه نوعي و داستانها سري يك كه دارم بلندمدت اهداف سري يك و ميگيرد ،
به.بشود پنهان آن از يا و باشد داشته حضور كار طول در استراتژيك بهطور كه باشد
است ممكن برنامه نويسندههاي.است شاقي بسيار كار بلندمدت اهداف مسئله هزاران خاطر
را مسائلي بخواهيم ما است ممكن.باشد نداشته باهم همگني كه بنويسند داستانهايي
.بكنيم وارد مهمان مجبوريم و نشود ، ارائه داستان ثابت شخصيتهاي توسط كه بكنيم مطرح
اما.بياوريم فرود تعظيم سر جبر برابر در ميكند مجبور را ما كه است مسائلي اينها
اول دوقسمت همين.بردهايم پي اين به تازگي ما.ميكند بازي نقشي چه اينجا اختيار
در را اختيار كه موقعي از يعني است ، شده نوشته تازگي به كرديد ، اشاره آن به شما كه
عادت برنامهها گونه اين به يكماه از پس تماشاگران هرحال بهداشتهايم نظر
.ميكنم تلقي ضعف عنوان به را عادت اين من اما ميكنند ،
در اما است ، پنهان كار طول در پيام كه است اين شما كار جالب نكات از يكي&
به كه است اين بر رسم عموما ميشوند تهيه اجتماعي گروه سفارش به كه برنامههايي
و كار طول در بيان صراحت با را اجتماعي پيام كه ميكنند سفارش برنامهسازان
نتيجه اين به چطور شما حالا.بكنيد ارائه جمعبندي عنوان به كار پايان بهخصوص
كنيد؟ عمل اينگونه كه كرديد راضي را اجتماعي گروه چگونه و رسيديد غيرمتعارف
را خواستهاي چنين ما از هم اجتماعي گروه.نكرديم راضي را اجتماعي گروه ما.نه
صورت به را پيام كه بود پروژه خود سليقه اين.نكرد ديكته ما به را چيزي و نداشت
البته.ميشود زده قضيه اين از ما بيننده كه شديم متوجه درواقع نكند ، ارائه آشكار
باشد ، داشته حضور پيام آن متن يك بطن در وقتي اتفاقا كه هست زدن براي حرفهايي
.گذاشت خواهد بيشتري تاثير
ديگري تجربه خودتان كه اين به توجه با بگوييد ، ايران در تلويزيوني طنز به راجع&
نوآوريهاي از مجموعه آن كه داشتيد بازي ابدي قطار در و داشتهايد تلويزيون در هم
چه تا كار اين در نميكرد ، پيروي تلويزيوني طنز كليشههاي از و بود برخوردار خاصي
كنيد؟ دوري رايج كليشههاي از داريد سعي حد
كارساز عمل هميشه كه معتقدم خودم من.نيست تلويزيوني رايج طنز از شدن دور ما هدف
حضور خصوصياتي درونش ناخواه خواه باشد ، صادقانه عمل كه وقتي.عكسالعمل تا است
كه ببريم كار به را طنزي آنگونه كرديم سعي ما.هست خودش به مختص كه ميكند پيدا
سعي ما ;دو.نشويم دور خودمان صداقت از و باشد مجموعه اين دستاندركاران سليقه يك
.بگيريم نظر در را او و باشيم داشته خودمان بيننده به چشمي كرديم
.دارند دوست را آن فقط مردم كه نيست معنا آن به اين هست ، رايج طنزي نوع يك اگر
ما و بگيرد ، قرار مردم موردپسند كه بيايد وجود به هم طنزي گونههاي است ممكن
آن دنبال كه كردهايم ثابت الان تا عمل در ما ولي.بيفتد اتفاق اين كه اميدواريم
است ، شده قيمتي هر به و بخنداند را خودش بيننده لزوما ميخواهد كه نيستيم طنزي
نوع اگر سكانسها ، و پلانها از خيلي در الان همين.دارد نگه راضي را او ميخواهد
.مييافت افزايش برابر تا 10 ما 5 طنز ميشد ، ارائه غلوآميزتر كمي بچهها بازيهاي
نوع آن به تن داريم ، نگه سالم را آن كار فرم لحاظ به ميخواهيم ما كه آنجا از اما
لبخند يكميكنيم بسنده نطع و ساده طنزي با شيرين برنامهاي به ما.ندادهايم طنز
حس گاهي البته.بكنم رد بخواهم را خنديدن كه اين نه خنديدن ، تا است كافي ما براي
ميدهم ، پيشنهاد بازيها در را غلو حدي تا بنابراين ميشود ، كم كار طنز كه ميكنم
.بكنم حفظ رابطه اين در را سالمي تعادل و بالانس كه ميكنم سعي حال عين در و
در طنزها اين كه باشيد داشته عطفي نقاط مجموعه طول در كرد خواهيد سعي شما آيا&
برسد؟ گزندگي به قسمتها از بعضي
ميآورد ، وجود به خودش بينندگان در را طنز انتظار طنزگونه برنامه يك هرحال به !نه
كه است ممكن قسمتها از بعضي در.باشيم انتظار آن جوابگوي بايد ناخواه خواه ما و
اين.كنيم قناعت بيننده لبخند يك به هم لحظات بعضي در و برسانيم اوج به را طنز اين
هم خودم تئاتري كارهاي درنكردهايم فكر آن به حال به تا نباشد ، و باشد گزنده كه
در و مفاهيم سري يك كردن مطرح مجموعه اين در بلكه.نميپسندم خيلي را گزندگي
برنامه 90 اين كه هستيم آگاه ما.داشتهايم مدنظر را بودنش سرگرمكننده عينحال
از جزيي برنامه اين.دارد فرق فيلم و تلهتئاتر هفتگي ، برنامه يك با شبانه قسمتي
كه رفت جلو بايد محتاطانه خيلي بنابراين ماست ، بيننده كه ميشود خانواده يك
اما ميكند ، انتخاب را هفتگي برنامه تماشاگر چون ندهد نشان شديدي واكنش بيننده
را آن است محكوم شب هر بيننده كه ميآورد وجود به را احساس اين شبانه برنامه
.دارد همراه به سازنده گروه براي را مسئوليتي اين وببيند
شما آيا است ، گروه يك در صميميت ايجاد به احتياج پرانرژي طنز يك به رسيدن براي&
.كردهايد صميميت ايجاد مهم اين به رسيدن براي گروه اين در
بود اين زدم كه حرفي اولين ;شدم روبهرو مجموعه اين بازيگرهاي با كه اولي روز من
صميمي دوستانه ، بسيار محيط يك كه است اين بازيگردان عنوان به من ، هدف بزرگترين كه
روي خواهناخواه بشود ، فراهم محيط اين اگر كه هستم معتقد.بيايد وجود به عاشقانه و
شيرين برنامهاي به رسيدن ما هدف گفتم كه همانطور.ميگذارد تاثير بازيگران بازي
.بچههاست بازي صميميت هدفي چنين لازمه بنابراين كمدي ، سراسر برنامهاي تا است
.بودهايم موفق راه اين در ما خوشبختانه
زمان اين تابستاني تعطيلات در آيا است ، دقيقه زير 30 برنامه زمان حاضر حال سدر&
نيستيد؟ روبهرو رابطه اين در محدوديتي با و شد نخواهد بيشتر
.باشد دقيقه قسمت 40 هر كه بود اين بر قرارمان ابتدا در ما.نداريم محدوديت نه ،
تذكر ما به مسئولان و مردم.ندهيم كش را برنامه كه داريم خودمان با قراري اما
از بعضي كه كرديم سعي ما.نبنديد تويش آب و ندهيد لفتش را برنامه كه ميدهند
در نويسندگان گروه با بيشتر هم الان من.نيفتد اتفاق آن تا بكنيم كوتاه را متنها
.ببريم بالا را برنامه زمان تا هستم ارتباط
.داريد نظارت گروه نويسندگان كار بر شيوهاي چه به شما
سري يك.است بوده متفاوت نويسندگان گروه كنترل نوع كارمان مختلف دورههاي در
به الانآمدند ديگر نويسنده سري يك و رفتند ، تعدادي آنها از و آمدند نويسندهها
در قضايا از برخي كه كردهايم درست را جدولي و هستيم هم طولانيمدت هدف يك دنبال
نيست ، آساني كار مختلف نويسندههاي با كردن كار.بيفتد اتفاق نبايد جدول اين بطن
بيشتر تا باشد داشته وجود بيشتري ارتباط نويسندگان بين كه كردهايم سعي بنابراين
.برسانيم شيريني نتيجه به را كار بتوانيم
.ميكنيد اجتناب تكرار از هم موضوع انتخاب لحاظ به آيا&
روز هرچند كه كردم خواهش نويسندهها از دادم ، توضيح بالا در كه جدول اين رسم با
قبلا.ننويسند تكراري داستان كه باشند مواظب و ببينند را جدول اين و بيايند يكبار
ارائه طرح الان اما ميكردند ، ارائه را آن بعد و مينوشتند را متنها نويسندهها
مختلف سليقههاي ميخواهيم ما...ميگيرد صورت آن نگارش بررسي از پس و ميشود
.دارد كندوكاو به احتياج كار اين هرحال به بگيريم ، دربر را اجتماع
را ضدفرهنگي برخورد نوعي به كه ميكنند استفاده زباني از طنز مجموعههاي از برخي&
"شهر آسمان زير" مجموعه ديدن از كه بودند خانوادههايي چنانكه است ، ساخته متجلي
ارزش تا داريد زبان دغدغه چقدر شما ميكردند ، پرهيز مجموعه زبان خاطر به فقط
.كنيد حفظ را كار فرهنگي
چنين برديد ، نام آن از شما كه هم گروهي آن حتي دارند ، را دغدغه اين همه هرحال به
فكر ولي.نميدانم من است ، نشده و شده قصور چقدر حالا.است داشته را دغدغهاي
ارائه واقعي و صميمي سالم ، بازي يك ما اگر كه است اين قضيه اين حل راه ميكنم
پرهيز و برنامه بودن شيرين همينميشود حذف زوايد و حشو از خيلي ناخواسته بدهيم ،
شما اگر.نرسيم زبان آن به كه است اين براي حل راه يك كمدي سراسر برنامهاي از
اگر حالا.است طنز آمدنش وجود به علت قوي احتمال به ديدهايد ، را زباني همچنين
.نميرود هم زبان نوع آن دنبال نباشد ، كامل طنز گروه دغدغه
اثر طنز بر اجتماعي محتواي شده ، ارائه طنز عنوان تحت كه مجموعههايي در عموما&
برنامهتان اول اولويت را بودن طنز كه داريد آن بر سعي حد چه تا شمااست غالب
دهيد؟ قرار
اين كه معتقدم شخصه به خودم من نيستند ، جدا هم از مقوله دو اين من ذهني ساختار در
از خيلي اگر.است بهتر دو هر از متعادلي تركيب ميكنم فكر.نيستند جداشدني تا دو
اما.نميدهد رنج مرا باشد ، نداشته مهمي خيلي پيام و عميق خيلي محتواي قسمتها
حال عين در.نيست راضي سرگرمكننده صرفا برنامه يك از هم من بيننده كه ميدانم
ما كلي گرايشندارم غريب و عجيب پيامي و بهخصوص حرف يك گفتن براي هم خاصي وسواس
.است سالم برنامه يك ساخت
كتاب نقد
ريش كلود نوشته "زمستان براي بالاپوشي" نمايشنامه به نگاهي
حشت و و طنز
اولين سال 1974 در كه است فرانسه سينماي و تئاتر هنرپيشه (1929) ريش كلود
نام با نمايشنامهاش دومين نوشتن با اما نوشت زوآو نام با را خود نمايشنامه
.كرد معرفي برجسته نويسنده يك عنوان به را خود (1979) "زمستان براي بالاپوشي"
يعني انگليسي و ايرلندي ابزورد نويسنده دو از زمستان براي بالاپوشي در ريش كلود
در بازي خاطر به شايد تاثير اين البته و است ، متاثر پينتر هارولد و بكت ساموئل
گذاشته تاثير ريش كلود روان و روح بر خودآگاه طور به كه باشد آنان نمايشنامههاي
.است
منتظر ويراني و اضمحلال به رو اشرافي خانه در پاس و آس مرد دو نمايشنامه ، اين در
راه از مرد اين برهاند ، زمستان سرماي و فلاكت از را آنها تا هستند آقايي رسيدن
...و ميچشد را آوارگي تلخ طمع گونهاي به نيز خود كه حالي در است رسيده
لايهاي در ميكند ، عمل لايه چند زمستان براي بالاپوشي نگارش در ريش كلود
طنزي دوم لايه در كه ميپردازند خود واقعي شخصيتهاي معرفي به آدمها واقعگرايانه
به بايد كه آدمهايي.ميدهد آدمها اين روانپريشي و ازويراني خبر گزنده و تلخ
به رسيدن پي در هم باز نااميدي اوج در البته و شود ، حاصل فرجي تا باشند انتظار
بينوا سامواي كه مييابد در آنكه از پس ساموئل چنانكه هستند ، دوباره انتظاري
را او تا بود كسي كاش اي كه ميكند آرزو برهاند ، فقر و بيكاري از را او نميتواند
كند معرفي (است كرده تجاري شكست دچار را او تدريج به كه ساموا شريك) راملي آقاي به
دلخوش ديگر دعوتنامهاي رسيدن انتظار با و بفرستد دعوتنامهاي برايش هم او تا
!كند
اين و دارد ، حاكميت فضا بر روز سايههاي و شب تيرگي چون عظيم ترس سوم ، لايه در و
آن سلطه و حاكميت لحظه هر و باشند دور نميتوانند قدرتمند ترس اين از هرگز آدم دو
و ساموئل - بينوا آدم دو بين ارتباط اين البتهميكنند احساس خود درون در را
از اجبار به صنعتي دنياي در كه است آدمهايي مشترك درد بيانگر زيادي حد تا - سيمون
آوردن دست به براي كه ندارند اين جز چارهاي و ميشوند ، خارج سرمايهداري گردونه
كه باشند ويرانگري ماليخولياي و اوهام درگير نشود ، مهيا هرگز شايد كه جديد موقعيت
.ميدهد سوق مرگ به نهايت در و انزوا به را آنان لحظه به لحظه
فضايي در كند ، تصوير وجه بهترين به را مدرني واقعيت بتواند آنكه براي ريش كلود
تفالههاي همانا آدمها اين.ميپرازد متفاوت آدم سه خندهآور كنشهاي به جادويي
تراژيك و دردناك موقعيتي به جبرآلود گونهاي به كه هستند ، پيشرفته و صنعتي دنياي
و غريب و عجيب قدرت همان دارد ، حاكميت آنچه غمزده فضاي اين در.كردهاند سقوط
انگار روزگار اين در و است ، گرفته دست در را ديگران سرنوشت كه است ناشناختهاي
صنعتي كارترهاي و ندارند ، سلطهاي و نظارت فرنگ مردمان سرنوشت بر المپ خدايان ديگر
.بودهاند آنان جايگزينان بهترين
به گريز واقعيت و رويايي آدمهاي اين براي را شاعرانهاي و ساده زبان ريش كلود
بيستم قرن بشر وضعيت نقادي به گزندگي و شيرين آميزش با زبان اين و است ، آورده وجود
اين جز چارهاي هيچ حالا و است ، شده صنعتي نظام قدرت قرباني ناخواسته كه ميپردازد
.ببندد دل بينتيجه و دروغين آرامشي به وپوچ عبث انتظاري با درروياهايش تا ندارد
به اما ميگيرد الگو فراذهني و اساطيري گودوي آن از بار اين بكت برخلاف ريش كلود
آدمهاي احمقانه انتظار پايان كه ميدهد ماموريت بينوا و انساني كاملا ساموايي
از را پوچ انتظار و باطل دور اين موفقيت با نميتواند هم او البته.باشد رويازده
بيعلاج درد و موجود شرايط پذيرش جز چارهاي آدمها اين حال هر به بپاشد ، هم
بنيادين تحول و تغيير اين اساس و عامل نميتواند هم تازهاي اتفاق هيچ و نيستند ،
متعادلتري شرايط پذيراي تدريج به كه سياسي و اجتماعي گردونه و نظام مگر...باشد
و است ، سرايت قابل دنيا جوامع و افراد عموم به ناخواه خواه ويرانگري اين و باشد ،
جلوگيري ويرانگر و مهلك بيماري اين از نميتوان هم قرنطينهاي نوع هيچ ايجاد با
وضعيت نقد به زمستان براي بالاپوشي در نويسندهاي هر از آگاهانهتر ريش كلودكرد
او ميسازد ، بشردوست و دردآشنا چهرهاي او از موفقيت اين و ميپردازد ، امروز انسان
و ميكشاند ، بحث و نقد بوته به را عالم ابزوردنويسان انديشه ديگر يكبار اثر اين با
از بهتر نويسندگان اين كه ميكند فراهم ادعا اين براي را مناسب زمينه همين
و سبكها ديگر از بهتر و بردهاند ، پي فعلي نظام موقعيت درك به خود همنسلان
براي بالاپوشي" حال هر در.پرداختهاند انسان پيرامون كنكاش به ادبي گونههاي
بشر معضلات ساختن نمايان براي معتبر سند يك عنوان به ميتواند كه است اثري "زمستان
.گردد ثبت امروزي
موجهاي افشاگري به هستي جوهره با تنگاتنگ ارتباطي در و عظيم روحي با ريش كلود
نگاه اين و است ، پرداخته مرموز و پيچيده قدرتمداري اين از حاصل پيامدهاي و حاكم
به همچنان كه ميرساند اثبات به را تئاتر هنر عظمت معاصر انسان به ژرف و بينظير
همچون و برميآيد ، انسان درك و شناخت پس از فيلسوفانه و متفكرانه مقولهاي عنوان
پيرايش و روح تزكيه به را آدمي نمايشي و ساختگي چند هر دقايقي براي كهن آيينهاي
.فراميخواند خود
سيما
"سادگي همين به" طنز مجموعه به نگاهي
!است عشق نماد جوجه
يزداني اصغر
همان از مجموعه اين.ميشود پخش سيما شبكه 2 از شب هر "سادگي همين به" طنز مجموعه
دلايل بتوانيم آنكه براي.كند پا و دست مخاطبي خود براي نتوانست آغازين قسمتهاي
طنز و دراماتيك ساختاري ايجاد در آن موفقيت عدم به و بيابيم را مجموعه اين شكست
بقيه البته ميشويم ، يادآور خلاصه طور به را آن قسمت يك داستان فقط بگذاريم ، صحه
:نبودهاند مستثني قاعده اين از نيز قسمتها
اصرار به ميگرنبفروشد و بكند رنگ را آنها تا است خريده يكروزه جوجه چند زكيخان
نميخواهد شرايطي هيچ تحت زكيخان اما بشود ، جوجهها از يكي صاحب كه ميخواهد
ميقاپد ، را جوجهها از يكي ميگرن.دهد قرار او اختيار در مجاني و مفت را جوجهاي
به را جوجه ميگرن بايد و دزديدهاند را جوجهاش كه ميدهد سر دادوهوار زكيخان و
...برگرداند او
دزدي اين از ميگرن اما برسند ، زكيخان داد به كه ميزنند بالا آستين خانه اهل
به را مرغي بياورد ، دست به را زكيخان دل آنكه براي او اينكه تا ميكند خالي شانه
فروش براي را جوجهها اول كه ميگويد گلي به زكيخان و...ميكند هديه زكيخان
جوجه چنانكه باشد عشق نماد است ممكن چيزي هر و شدم ، وابسته آنها به بعد خريدم ،
ممكن عشق كه ميآيد خود به زكيخان شاعرانه و نغز گفتار اين از گلي و است عشق نماد
...اما باشد متكثر چيزي هر در است ،
هر به شبكه اين مديران و است افتاده رونق از كمكم جديد شبكههاي ورود با شبكه 2
اما بشوند ، خاص و عام زبانزد گذشته مثل و كنند ، جلب را خود مخاطب كه ميزنند دري
وجود ايران تلويزيوني شبكههاي بين تنگاتنگي رقابت البته !!نميشود كه نميشود
برنامهسازي مانند خطيري امر به حاضر حال از بهتر تا داشت وجود كاش واي ندارد ،
.ميدادند نشان عمل و توجه
برنامههاي پرطرفدارترين از يكي روزها اين
ميكنند تلاش شبكهها همين براي.باشد طنز برنامههاي ميتواند همانا تلويزيوني
چند براي طريق اين از و برآيند ، طنز برنامههاي توليد پس از ممكن وجه بهترين به
توليد و ساخت كه آنجا از اما.بنشانند تلويزيون پاي را مردم است ، شده كه هم ساعت
بازيگر ، - متخصص نيروي كافي اندازه به و دارد ويژهاي تخصص به نياز طنز برنامه
متشابه يا توليدي برنامههاي تمام.ندارد وجود زمينه اين در - كارگردان و نويسنده
دور تاثيرگذار و جاندار و پخته طنز يك به رسيدن از اينكه يا و ميشوند ، كليشهاي و
طنز ويژگيهاي از سازندگانش باطني ميل عليرغم هم "سادگي همين به" برنامه.ميشوند
اين.ميرسد نظر به تحمل غيرقابل و كننده خسته تماشاگر براي خاطر همين به مبراست ،
نويسندگان چند هر.كند پيدا را خود مخاطب است ، نتوانسته هنوز ماه چندين طي برنامه
موقعيتهاي ايجاد و قديمي محيط يك بازآفريني با تا داشتهاند آن بر سعي برنامه
موضعگيري عمومي فرهنگ و سنتها به نسبت بتوانند اخلاقي مفاهيم القاي و نوستالژيك
فراموشي به دو مسائل اين به نسبت را تماشاگر برنامه اين با و باشند داشته مثبت
در كه آنجا از اما ميرساند را برنامه تهيهكنندگان خير نيت حركت اين.سازند آگاه
كارگرداني و بازيها در مهم اين و بودهاند دور طنز قاعده و خطوط از متن نگارش
.است نشده تزريق برنامه كليت به طنز ساز و ساخت نهايت در است ، شده گريبانگير
ديالوگهاي و كاريكاتورگونه بازيهاي از بهرهگيري با تا كردهاند سعي بازيگران و
تلف بيهوده انرژي اين نهايت در كه كنند ، پر را موجود خلا حدي تا مزهدار اصطلاح به
نميتوان هم پينه و وصله با حالا و است ويران بست پاي از خانه بنابراين.است شده
.گرفت را كار مخاطرات جلوي
ايجاد از تا باشد موفقيتآميز جستوجوگري يك سرآغاز ميتواند بزرگ شكست اين
مخاطبي تنها نه آثار گونه اين پخش و ساخت با وگرنه كند ، جلوگيري بعدي شكستهاي
شبكههاي تقديم ادب دست با هم را مخاطبان اندك همين كه نميسازد تلويزيون براي
وقت نميتواند و دارد استراحت و سرگرمي به نياز بيننده چون كرد خواهد ماهوارهاي
.بدهد هدر تلويزيون بيمزه و لوس برنامههاي پاي را خود
برنامههاي توليد و نوشتن كه داشتهاند اذعان طنز صاحبنظران و كارشناسان اكثر
چندان كار باشد ، هم محتوايي و پيام حامل بودن سرگرمكننده ضمن آنكه براي طنز
.نيست سهلالوصولي
.برسد طنز شاخصههاي تمام با برنامهاي به است نتوانسته هنوز تلويزيون وجود اين با
بايد كه است چيزي آن مشابه معروف قول به ميشود ، پخش طنز نام به آنچه روي اين از
كه هستند مواجه بارزي نواقص با نيز ايران تلويزيوني طنز آثار موفقترين حتي.باشد
خاصي موقعيت و فضا تا و است ، جريان اين دستاندركاران ناتواني بر مستدل دليلي اين
و رفع قابل وجه هيچ به هم نواقص اين مطمئنا نشود ايجاد واقعي طنزپردازان براي
با تا دارد ، بنيادين انقلابي به نياز طنزپردازي زمينه در تلويزيون پس.نيست رجوع
"سادگي همين به" و..شود مهيا بهتر طنازيهاي براي لازم بستر انداختن در نو طرحي
اينان كاش اي و باشند ، شبكه 2 مديران رفته دست از آبروي خريداران نميتوانند هم ها
پرغوغايي و پربار آثار شاهد تا.برسند بايسته و شايسته عملي به وقت صرف و حوصله با
و خندهآور چالش اين سرآغاز ميتواند هم بغض و حب از دور به و سالم رقابت باشيم
ميشود يافت چيزي هر در هم عشق و است عشق نماد جوجه صورت هر در..باشد طنزآميز
!!طنز حتي
|