هفته نگاه
ميشود باز كي ايران سينماي اخم
زمان واحد در گردش
41-لينچ زبان از لينچ
هفته نگاه
خارجي فيلم ورود با مخالفت اپيدمي
ايران سينماي متن و حاشيه در
پوريا امير
و فضيلتها به موكد اشارات از سرشار عموما ما سينمايي مباحث نظري زمينههاي
نميكند هم فرقي.است بيان آزادي و آزادانديشي دموكراسي ، به تمايل و هنري مزيتهاي
يا باشد گرفته قرار سينما مورخ و منتقد ديدگاهها ، اين طرح و ارائه جايگاه در كه
چه هر و باشد كه هر.كننده تهيه يا كارگردان يا اكران ، سينماي حرفهاي دستاندركار
بر انديشه آزادي و تكنيكي تبحر ساختاري ، انسجام محتوايي ، ارزشهاي ترجيح باشد ،
.ميرسد نظر به طبيعي كاملا پرداخت ، ضعف و آماتوريسم يا مكررات تكرار تحجر ،
از گوناگوني جرگههاي تاكنون ، انقلاب اوايل همان از ناباوري ، و حيرت كمال در اما
مشابهي مواضع همواره يكسان موضوعي قبال در كشور ، سينمايي امور ناظران يا فعالان
با موضوع ، اين قبال در آنان موضعگيري انگيزههاي و دلايل چند هر كردهاند ، اتخاذ
و سينماگران حرفهاي سطوح در كه موضوع اين.است نبوده همانند و يكسان هم
جاري لايههاي در اما نيست مطرح حاد و جدي بحراني منزله به هنوز سينمادوستان ،
يا نمايش قديمي ماجراي شده ، حساسيتبرانگيز و حياتي شدت به مردم ، ميان و جامعه
.است كشور سينماهاي در خارجي فيلمهاي نمايشهاي از جلوگيري
دارند ، هم با كه اختلافنظرهايي تمامي با مطرح ، و شاخص جرگههاي اين اغلب اينكه
يكديگر با ايران در جهان سينماي روز فيلمهاي عمومي اكران از جلوگيري بر اصرار در
سوي دو در.دارد را خود دلايل حال هر به اما است ، حيرتآوري اتفاق ميشوند ، همصدا
پاي به پا كه دارند حضور اصلي گروه دو خارجي ، فيلم اكران مخالفان گسترده بسيار طيف
مسئولان ، مديران ، يكي:آمدهاند پيش انقلاب از پس سينماي دههاي دو تاريخ
اين معادلات بر هفتاد دهه اول نيمه و شصت دهه در يا كه كارگزاراني و سياستگذاران
پيامد محدوديتهاي انواع با را نگاه نوع همان هنوز يا و بودند حاكم و چيره سينما
روزها ، اين كه تهيهكنندگاني و دستاندركاران ديگري و ;ميستايند و ميپسندند آن ،
فيلمهاي احتمالي سيطره و ورود نگران ايراني ، فيلم اكران بلاتكليفي تاب و تب در
.ميدارند ابراز تمام ، صراحت با را نگراني اين و هستند خارجي
نبايدهاي و بايدها سينما ، صنعت هنر ، گوناگون شاخصههاي ميان در قطعا نخست ، گروه
و (ميدهد و) ميداد قرار تاكيد مورد بقيه از بيش را جامعه رسمي و عرفي ظاهري ،
و روستايي بومي سينماي) شصت دهه شده سفارش سينماهاي كه بنبستهايي همه با شايد
عرصه در حدود و حد تعيين لزوم بر هنوز گشت ، مواجه آن با (عرفاني شبه موهوم سينماي
گروه ، اين زيرمجموعههاي به متمايل ناظران رهگذر ، اين از.ميكند تاكيد فيلم نمايش
قبيل از) سانسور معتنابهي مقادير با آمريكايي روز فيلم نمايش حتي كه باورند اين بر
نميتواند (ميدارد روا فيلمها اين از انبوهي بر تلويزيون كه شديدي قمع و قلع
جامعه نظر مورد مشروع دايره از آنها عدول يا اخلاقي بدآموزيهاي از جلوگيري براي
فيلمها اين نيمهعمومي يا جشنوارهاي نمايش حتي ترتيب ، بدين.باشد كافي ما ، كنوني
.ندارد اعراب از محلي گروه ، اين مطلوب بسته نگرش در هم
آزادي بر مكتوبشان يا شفاهي تاكيدهاي همه با هم دوم گروه كه است شگفتانگيز ولي
را خارجي فيلم نگران ، مطلق آن از خودمحورانهتر لحني با مديوم ، اعتلاي يا بيان
كه ميدانند چون نيست ، سطحي اخلاقيات و ظواهر البته اينان دليل.ميكنند تكفير
اينجا و امروز ضوابط پايه بر فيلمها نسبي تعديل و جرح با مسائل اين از بخشي
انساني ، بسيار مضامين از سرشار گاه سوءتعبيرها ، آن برخلاف ديگر ، بخش و است حلشدني
سينماي" كه قصه اين آشكار طرح با اما.است ابدي _ ازلي و جهانشمول اخلاقي ، عاطفي ،
به جهان سينماي آثار عمومي اكران با ،"ميشود نابود خارجي فيلم ورود با ايران
.ميپردازند علني مخالفت
مجالي كار ، اين انجام از پرهيز يا انجام براي ممكن سازوكارهاي بررسي كه نيست شكي
پا آن در حريفي آنكه بدون ميدان اين و گود اين داشتن نگه وانگهيميطلبد ديگر
به مربوط بحثهاي.ميشود ما سينماي زدن درجا و سستي و رخوت مايه اتفاقا بگذارد ،
نفرت مورد ويژگيهاي از همه كه شيوه اين تماميتخواهي و محافظهكاري و انحصارطلبي
در اما.بعدي فرصتهاي براي بماند ميآيند ، شمار به ايران سينماي دستاندركاران
جايي هيچگاه رايج ، كليگوييهاي و احكام صدور سينما ، صنعت ارتقا و پيشرفت زمينه
به تحليلي ، يا آماري منطقي ، نكات طرح با كسي و نگذاشته باقي دوستان استدلال براي
پيشرفت مانع خارجي فيلم اكران ميپندارند همه چرا كه نپرداخته كلي حكم اين شرح
!ميكند؟ قطع را آن حياتي شريانهاي حتي يا ميشود داخلي سينماي
ميشود باز كي ايران سينماي اخم
ايران در كمدي سينماي وضعيت به نگاهي
كمدي سينماي
افشنگ مريم
انقلاب از ايرانبعد سينماي كمدي فيلم پرفروشترين اجارهنشينها
پيوست ، وقوع به خرداد دو از بعد ايران سينماي مديريتي زمينه در كه انفعالاتي و فعل
زندگي تلخ معضلات و مسائل اكثرا كه اجتماعي فيلمهاي سمت به را ما فيلمسازان
به را سينماگران آوردن روي دليل بتوان شايد.داد سوق ميكشيدند تصوير به را روزمره
براي فرصتي و دانست خرداد 76 از پس سياسي باز فضاي شدن باز اجتماعي سينماي
نسل ورود را آن دليل بتوان هم شايدناگفتهها از برخي پرداختن به كارگردانان
اجتماعي فيلمهاي ساختن به گروه اين تمايل و ايران سينماي به فيلمسازان چهارم
و شاد فيلمهاي جايگزين را اجتماعي عبوس فيلمهاي تدريج به دلايل اين.برشمرد
.كرد كمدي سرگرمكننده
بيستم جشنواره كمدي فيلم تنها موتور 1000 و عشق و نان
ايران سينماي گذشته به كمي كه ميدانيم لازم نشويم گذشتهگرا آدمهاي به متهم اگر
حرفهاي فعاليت "ورابي آبي" كمدي فيلم با بار اولين براي ايران سينمايكنيم نگاه
و 35 صامت صورت به سال 1308 در را فيلم اين اوهانيان اوانس.كرد آغاز را خود
داشت بر در هزينه سازندهاش براي تومان سال 580 همان در فيلم اين.ساخت ميليمتري
عايد رفتند فيلم اين ديدن به كه تماشاگراني بابت از هزارتومان حدود 700 ولي
و محكم فيلمهاي گاه هر ميدهد نشان هم پس آن از ايران سينماي تاريخ.شد اوهانيان
.است گرفته قرار تماشاگران استقبال مورد شده ساخته سينمايي ژانر اين در ساختارمندي
ساخته انقلاب از پس جنگزده و خسته فضاي در مهرجويي داريوش ساخته "اجارهنشينها"
از يكي عنوان به ميتوان آن از و بود انقلاب از پس كمدي پرفروشترين فيلم اين.شد
.برد نام ژانر اين فيلمهاي موفقترين
قابل فيلمي "اجارهنشينها" آنكه باوجود هم زمان آن در كه است ذكر به لازم البته
كارنامهاش در كه فيلمسازي براي را آن منتقدان ولي بود برانگيز بحث و تامل
است دليلي امر همين شايد و ميدانستند كم دارد را "پستچي" و "گاو" چون فيلمهايي
جز نزد ، كمدي فيلمي ساختن به دست هيچگاه "اجارهنشينها" از پس مهرجويي كه آن بر
.بغلتد وادي اين به تا ميكوشيد لحظهها بعضي در كه "ميكس"
نيز زدهاند كميك فيلم ساخت به دست كه كارگرداناني اكثر در ميتوان را تجربه اين
.ديد
ساخت از بعد خودش اوبود تازهاي مسئله كميك قالب مهرجويي كار روال در اصولا
:ميگويد آورد روي قالب اين به كه شد چطور اينكه درباره "اجارهنشينها" فيلم
و كميك نظر از و هوا و حال نظر از است من قبلي كارهاي روال در هم "اجارهنشينها"
كه گفت ميتوان حال هر به.كردهام اين شبيه كاري هم هالو آقاي فيلم در منكمدي
كه اثري هرگونه حال اين با ديد همان يا برداشت همان از است ديگري شكل كار نوع اين
اين از اگر.نيست كمدي باشد داشته نشاطانگيز اصطلاح به روحيه يا و باشد طنز آن در
آن سوي يك در كه دارد گستردهاي طيف كمدي گفت بتوان شايد كنيم نگاه ديدگاه
و تلو لوكاس و بودابوت و هاردي و لورل مثل سپس و كيتون باستر و چاپلين فيلمهاي
آثار از اعم "پوچي تئاتر" يا برشت كارهاي ديگر سوي در و ميگيرند قرار آنها مانند
با ولي هست ، طنز هست ، كمدي عناصر هنري آثار اين همه در.امثالهم و يونسكو يا بكت
.متفاوتند يكديگر
جنگ سينماي كمدي اولين است من با ليلي
مثل بكند تراژدي كار ميخواهد دلش آدم گاهي من نظر به:ميگويد ادامه در مهرجويي
.كمدي هم گاهي (حماسي) اپيك گاهي هستند نمايشي آثار دستاندركار كه كساني همه
جا يك و زمينه يك در فقط ميدهد مجال آدم به كه است نمايشي مختلف صورتهاي اينها
*.نزند جا در
"تبريزي كمال" ساخته "است من با ليلي" ايران در كمدي موفق فيلمهاي از ديگر يكي
پرفروشترين از يكي برانگيخت را منتقدان همه تحسين كه اين بر علاوه فيلم ايناست
دفاع و جنگ سينماي كه افتاد اتفاق زماني فروش ميزان اين.شد نيز سال 76 فيلمهاي
سالنهاي در جنگي فيلمهاي و ميداد دست از را خود تماشاگران رفته رفته مقدس
.ميشد اكران خالي نسبتا
از يكي فيلم اين.است ميلاني تهمينه ساخته "خبر چه ديگه" كمدي فيلمهاي ديگر از
فيلم دو اين كه موفقيتهايي همه وجود با.است ايران كمدي سينماي موفق فيلمهاي
در آن از پس هيچكدام ميلاني تهمينه و تبريزي كمال نه كرد كسب سازندگانش براي
فيلمهايي ساختن به آنها دو هر و نميخورد چشم به كميك فيلم فيلمسازيشان كارنامه
.كشيدند تصوير به خودشان ديد از را جامعه معضلات و آوردند رو اجتماعي مضامين با
بيستمين كمدي فيلم تنها "موتور 1000 و عشق و نان" كارگردان داودي ابوالحسن
از من:ميگويد ايران در كمدي سينماي مشكلات و معضلات درباره فجر فيلم جشنواره
زمينه اين در كه گرفتم تصميم كمدي سينماي زياد مسائل و مشكلات دليل به پيش چندي
تجربه را ژانر اين مجددا كه شد باعث دوستان اصرار و پافشاري ولي نسازم فيلمي ديگر
با كه است اين شده ، آن تدريجي زوال به منجر كه كمدي سينماي مشكلات عمده بخش.كنم
متاسفانه ولي برخوردارند طنز زمينه از آدمها اكثر كنوني جامعه فضاي در آنكه وجود
كه ميشود باعث محدوديتها همين و.ندارند را مسئلهاي هر براي شوخي پذيرفتن جنبه
.كرد شوخي چيزي هر با نتوان
بدون يا دليل با و ميشوند شمرده محرمات جزء كه است چيزهايي دسته آن ديگر مسئله
.است زياد بسيار هم تعدادشان كه هستند شوخي غيرقابل دليل
كه زماني ولي دارد جريان سينه به سينه صورت به جامعه در مقولات اين با شوخي البته
از ديگر يكي داودي.است مواجه بسياري ممنوعيتهاي با ميشود سينما حيطه وارد
در و ميداند اجتماعي زمينههاي پرداختن در محدوديت را كمدي سينماي مشكلات
است اجتماعي زمينههاي پرداختن به موجود محدوديتهاي ديگر اتفاق ميگويد ، اينباره
بين از را درست ارتباط و ميكند مشكل دچار كمدي سينماي با را تماشاگر امر همين كه
.ميبرد
پيدا روشنفكران و نخبگان سطح در را خودش واقعي قرب و ارج كمدي فيلم ديگر طرف از
كمدي سينماي فرهنگ ما كه دانست اين در بتوان را آن واقعي دليل شايد كه است نكرده
اين با منتقدان سوي از هم و جشنواره سوي از هم كه قضاوتي نوع ضمن در.نداريم را
جديتر خود به خود جدي فيلمهاي ارزشگذاري حقيقت در.است سطحي بسيار ميشود سينما
.برميگردد ما فرهنگ به كه است تاريخي اشتباه يك اين و است كمدي فيلمهاي از
هم كه ميشود ساخته (هنرمند محمدرضا) "عوضي مرد" چون فيلمي وقتي كرد سوال ميتوان
و نوكيسهگي جمله از روز ، مسائل به هم و ميگيرد قرار همگان استقبال و توجه مورد
از راضي را تماشاگر حال عين در و ميكند اشاره تجارتپيشگي و دلالي توسعهفرهنگ
بسازند؟ عبوس فيلمهاي كه دارند اصرار ما فيلمسازان چرا ميفرستد بيرون سينما سالن
.نميكنند ديگري كار تماشاگرانش به جامعه معضلات و فشارها تحميل جز كه فيلمهايي
ميكند بسياري تلاش طنز برنامههاي ساختن براي نيز تلويزيون كه است شرايطي در اين
موفق برنامه يك و ميشود سوژه كمبود دچار انبوه توليد دليل به مواقع اكثر در و
.ميكند افت شدت به خود دوم سري در "شهر آسمان زير" مانند
از مردم همهجانبه استقبال چند هر سينمايي فيلمهاي سازندگان ديگر سوي از
عبوس فيلمهاي ساختن بر همچنان ميبينند را كمدي فيلمهايي و طنز برنامههاي
در را آنها بتوان كه ميزنند فيلمهايي ساختن به دست يا و ميورزند اصرار اجتماعي
در موجود فلاكت و فقر فيلمها اين اكثر.گذاشت نمايش به بينالمللي جشنوارههاي
.ميگذارند نمايش به را جامعه
تماشاگر توانستهاند هم اندازه همين تا كمدي فيلمهاي كه آنجا از گفت بايد آخر در
سينما سالنهاي به روز مرده ساعتهاي در حتي را جوان نسل خصوصا روزگار ، اين خسته
.هستند بيشتري بررسي و توجه قابل دهند تغيير را ايران سينماي عبوس فضاي و بكشانند
.كرد خواهد باز ايران سينماي كيفي بهبود براي را راه مسلما بررسيها اين
:پينوشت
زمستان 77 فيلم ، سينمايي ماهنامه *
زمان واحد در گردش
ايراني فيلمهاي در فلاشبك كاربرد به نگاهي
فلاشبك
تاجيك امين _ آشوري عليرضا
حقيقت يا و دارند جبهه از صحنههايي به اشاره عمده سمي ، بهطور قارچ فلاشبكهاي
ميدهند نشانمان را آدم رفتار
به كه است وصلهاي صرفا بلكه ندارد ، داستاني شخصيت ذهنيت به ارتباطي هيچ فلاشبك
كند پيدا برگ و شاخ اصلي داستان تا ميشود اضافه فيلم
از يكي و ميكند پيدا مفهوم تدوين زمان در كه است سينمايي پديدهاي "بك فلاش"
در و سينما تاريخ اوايل همان از كه است روشهايي قطعيترين و كاربرديترين
به اغلب را فلاشبك فيلمها اين در.است ميشده استفاده آن از هم صامت فيلمهاي
كه را زمان آن بيننده مجازياش و وهمگونه حالت كه ميكردند فيلمبرداري فلو صورت
.نسازد زماني تقطيع از ناشي سردرگمي دچار بود نكرده پيدا آشنايي سينما با خوب هنوز
شخص اول از) راوي ذهن در كه ميكنند داستان از بخشهايي به اشاره فلاشبكها
البته ميرسد نظر به ضروري بيننده براي آنها دانستن و ميگذرد (شخص سوم تا گرفته
يك واسطه به كه است گذشتهاي اصولا و دارد هم شده زمانبندي كيفيتي ذهنيت ، اين
درواقع.ميشود متصل آن به خود سوي دو در و ميشود جاري حال زمان در شخصيت ،
روايت كردن پذيرش قابل و داستان خط گسترش و توضيح براي كه است گذشته به بازگشتي
و نميماند جدا تعقيبش مورد شخصيت از لحظهاي بيننده ترتيب اين به.ميگيرد صورت
فلاشبك ديگر ، حالتي در.مييابد راه نيز است شده گذشته به معطوف كه او ذهن به حتي
فيلم به كه است وصلهاي صرفا بلكه ندارد ، داستاني شخصيت ذهنيت به ارتباطي هيچ
داستاني عنوان به صرفا يا حالا.كند پيدا برگ و شاخ اصلي داستان تا ميشود اضافه
زمان در مستقيم طور به كه است چيزهايي توضيح براي يا ميشود ، استفاده آن از فرعي
پيدا استفادههايي گاهي هم مدرن روايتهاي در.ندارد وجود آنها معرفي امكان حال
خاص استفاده فيلم موضوع تناسب به يا است ساختارشكني جهت در يا اصولا كه ميكند
.دارد را خود
راشومون ، ) بگذرد فلاشبك در فيلم يك داستان تمام كه ميآيد پيش گاهي
باشيم ديگري فلاشبكهاي شاهد باز هم فلاشبك يك همان در حتي يا و (آكيراكوروساوا
خاصي تبيين و تعريف هيچ بك فلاش هم گاهي(كورتيز مايكل مارسي ، دريايي گذرگاه)
آن شاهد كه را حالي زمان و ميشود داستان اصلي بخش به تبديل حتي و نميكند پيدا
فيلمهاي از بسياري ميتوان هم مورد اين در.درميآورد فرعي جزئي صورت به بوديم ،
سير زدن برهم با ميتواند فلاشبك.برد نام را (لينچ ديويد مالهالند ، جاده) معاصر
جديد ، بخشهايي افزودن و ميشوند ، رديف هم پس از ساده صورت به كه تصاويري منطقي
كند خلق او ذهن در را خاصي موضوع و بياورد وجود به بيننده ذهن در را نو ادراكي
از ناشي بود ، خواهد سنتزي درواقع جديد تصوير (تاركوفسكي آندري ايثار ، و آينه مثل)
داشته نميتوانند را كاربردي چنين مستقل طور به يك هيچ كه زمان دو اين برخورد
به بك فلاش براي ميتوان كه تعريفي كاربرديترين و قطعيترين شايد مجموع در.باشند
."گذشته به بازگشت":كاربردياش تعاريف نه و باشد آن معنايي تعريف همان كاربرد ،
ايران سينماي در
از استفاده متاسفانه ولي نيست ، ناشناختهاي تكنيك بك فلاش هم ، ايران سينماي براي
مثال مهمترين گفت ميتوان.علمي يا كاربردي تا داشته تزئيني جنبهاي اغلب آن
اين.است هامون فيلم و مهرجويي سينماي ايراني ، فيلمهاي در تكنيك اين از استفاده
عجيبي و پيچيده روايت چنين كه باشد ايران سينماي تاريخ فيلم نخستين شايد فيلم ،
مشكلترين از يكي با فيلم ، اول نيمه در است ، شده تشكيل نيمه دو از هاموندارد
زندگي از ساعت بخش 24 اين درميشويم روبهرو زماني تقطيع يعني روايتي ساختارهاي
فلاشبكهاي از استفاده با كه ميشود كشيده تصوير به "هامون حميد" پرتنش و آشفته
.ميشود افزوده آن آشفتگي و پيچيدگي بر متعدد
به را فيلم ساختاري پريشاني و است شده پياده ماهرانه شكل به ريختگي درهم اين
با و ميكند تبعيت پنهان قاعدهاي از خود بينظمي عين در بلكه نميكشد ، دنبال
.ميگيرد قرار داستان اصلي شخصيت معرفي خدمت در دارد وجود آنها در كه دقتي و ترتيب
حال به گذشته زمان از دوباره كه ميشود آشكارتر وقتي درست فلاشبكها اين تناسب
.برميگرديم
فيلم.ميكند يادآوري ما به را خود مهارت و قدرت مهرجويي دوباره گلابي ، درخت با
فلاشبك كامل مجموعه اين.ميگذرد عاشقانه و نوستالژيك گذشتهاي در عمده طور به
درستي به را داستان توضيح و اطلاعات تخليه يعني خود كلاسيك وظيفه كه اين بر علاوه
گذشته زمان به كه هم را حسي پيچيدهترين حال عين در و نزديكترين ميدهد ، انجام
از مملو است چيزي دارد ، وجود فيلم در كه گذشتهاي.ميدهد جاي خود در ميشود مربوط
آن گذشتهاي است ، نشسته حال زمان دل بر آن از كه افسوسي و رفته دست از خوبيهاي
دلنشينترين شايد اين كرد ، رشد هم باز و شد حبس آن در ميتوان كه داشتني دوست چنان
روندي بك فلاش از استفادهاست مانده باقي برايمان "فلاشبك" از كه باشد تصويري
كدام هر در كه حاتمي علي فيلمهاي از است ، داشته ايران سينماي در همهجانبه
آخرش ، فيلم دو در كه ميلاني تهمينه تا بگيريم كرد ، پيدا فلاشبك يك كم دست ميتوان
سه هر كه امسال نوروزي اكران فيلمهاي و است كرده بنا "گذشت آنچه" اساس بر را كار
.گنجاندهاند خود در را تكنيك اين عجيبي طرز به (آخر شام و مزاحم سمي ، قارچ)
اضافي عنصري عنوان به فلاشبك
جبهه از صحنههايي به اشاره عمده طور به فيلم اين فلاشبكهاي سمي ، قارچ (الف
داستان تنها نه موارد اين اما.ميدهند نشانمان را آدم رفتار حقيقت يا و دارند
شخصيتهاي براي بلكه (نداريم داستاني خط هيچ اصلا چون) نميدهند بسط را فيلم
آن از را فيلم متافيزيكي بار و ميدهد ترتيب زميني شناسنامهاي فيلم اثيري
از بيشتر دارد ، وجود فيلم در كه تمركزي عدم و آشفتگي خاطر به مورد اين.ميگيرند
صحنهاي با ما ترتيب اين به ميكند ، تيرهتر را چيز همه كند ، روشن را چيزي آنكه
اين گذشته كه ميفهميم نه ندارد ، خاصي فرود و فراز هيچ كه ميشويم روبهرو همگن
شاهد ما بايد چرا اصلا كه ميفهميم نه و دارد آنها فعلي وضعيت به ربطي چه آدمها
اضافه فقط فيلم ديگر چيزهاي همه مثل هم مورد اين باشيم ، آنها گذشته از بخش اين
.شود كاملتر فيلم درك غيرقابل مجموعه تا ميشود
تا باشد داشته دربر را ضروري نكاتي بايستي فلاشبك شد گفته كه همانطور مزاحم ، (ب
فيلم داستان خدمت در تنها نه قضيه اين "مزاحم" در اما بردارد ، فيلم دوش از را باري
از را اصلي خط و ميافزايد فيلم بدنه بر را تحميلي داستاني بلكه نميگيرد ، قرار
موقعيت خاطر به ميشود حيايي امين به مربوط كه فلاشبكهايي ميگيرد ، تماشاگر دست
بيننده بلكه شود ، عوض فيلم داستاني فضاي ميشوند باعث تنها نه دارند كه نامناسبي
كه انگار ميشويم ، وارد گذشته به وقتيميكنند پرتاب ديگر محيطي به كلي به را
و ميكند رها را چيز همه باشد ، كرده پيدا زدن حرف براي جديد موضوعي تازه فيلمساز
تنها نه "زنگنه لعيا" به مربوط فلاشبكهاي اما.ميكند تعريف برايمان جديد قصهاي
بسياري.كردهاند پيدا هم ديگري استفاده مورد بلكه دارد ، را بالا ويژگيهاي تمام
صرفا زنگنه ، لعيا حضور خود جمله از دارد ، وجود فلاشبك اين در كه عناصري از
.آمدهاند صندلياش روي نشستن به بيننده تشويق براي كه هستند تزئيني عناصري
ميگذرد طولاني فلاشبك يك در تماما كه نمونهاي عنوان به فيلم اين آخر ، شام (ج
ميشود روبهرو آن با فيلمي چنين كه مسئلهاي اولين.ميكند پيدا حساستري موقعيت
توضيح هيچ متاسفانه "آخر شام" ولي است خود براي ساختار اين توجيه
تنها نه كنيم حذف را فيلم اول پيشدرآمد سكانس اگر.ندارد داستانپردازانهاي
تنها شايد.آورد فراهم بيننده براي هم را بيشتري تعليق شايد بلكه نميافتد اتفاقي
روابط و نگرفته شكل شخصيت توجيه ميآورد فراهم روايت از روش اين كه استفادهاي
قهرمان دو بين عشق ما كه نياز اين فيلم ، فلاشبك واسطه به باشد ، فيلم باور غيرقابل
بعد شدهاند ، هم عاشق نفر دو اين كه ميپذيريم و ميرود بين از كنيم باور را
كه كسي و داستان راوي عنوان به آفاق شخصيت ديگر سوي از.ميكنيم دنبال را داستان
ميكند تعريفشان كه صحنههايي از بسياري در بگذرد ، او ذهن در بايد فلاشبكها
.ميشود آدمها درونيات به مربوط دقيقا كه ميگويد سخن چيزهايي از و ندارد حضور
استفاده در شتابزدگي با هم كمي ولي است ايران سينماي امسال دستاورد گويي فلاشبك
.است بوده همراه
41-لينچ زبان از لينچ
سينما درباره همهچيز
رادلي كريس:گردآوري
صحنههايي بايد":گفت بهم قبيل اين از چيزهايي.بدهد توضيح برايم كرد سعي فرانك
ديالوگهايشان براي بايد.بزنند حرف هم با بايد.باشند آن در شخصيتهايي كه بنويسي
:پرسيدم.ميزند حرف چي از دارد دقيقا نميفهميدم درست هنوز من و ".بكني فكري
هفتگي جلسههاي گذاشتن به كرديم شروع كه بود طوري اين "بگويند؟ چه بايد شخصيتها"
.برسند چيزي چه به ميخواهند آنها نميدانستم عملا چون بود ، آزمايش جور يك مثل كه
نويسنده دنيس گيل.شد نوشته فيلمنامه تدريج به.ميگويند چه بهم ببينم بودم كنجكاو
همهشان.بود حاضر جلسهها در هم ولاني توني.ميآمد هم او ما ، جلسههاي در و بود
.بنويسم چيزهايي يك ميكردم سعي و خانه ميرفتم من و ميزدند حرف من با
در خاصي اتفاق صحنهها ، و ساختار مورد در ولي.بود بيارزش كلي به نوشتم ، كه چيزي
از بخشي به و كرد رسوب من در ولي بود ، چه اتفاق اين نميدانم درست حتي.افتاد من
فقط كه ميدانستم.بود بيارزش كلي به فيلمنامهام حال هر به اما.شد بدل وجودم
.بود متن در داشتم ، دوست كه اجزايي.بود همين طبيعياش راه نظرم بهبستهام آب بهش
و بود اول سال آخر موقع ، اين.بود شده پلا و پخش ديگر ، چيزهاي همه لابهلاي ولي
.آمد پيش برايم ماجرايي
در.كردند مذاكره جديد روساي با و آمدند قديمي روساي دوم ، سال روز اولين در
سال تا ميكردند منتقل مختلف جاهاي به را مختلف گروههاي آنها مذاكره ، اين انتهاي
تحقيرآميز نظرم به كار اين.فرستادند اولي سال گروه يك به مراكنند شروع را جديد
سرخوردگي اين تمام.ريختم هم به حسابي حسابي ، بيايم كنار آن با نميتوانستم آمد ،
و كشيدم عربده زدم ، داد سرش و كردم خالي دانيل فرانك سر بود ، شده جمع من در كه را
.گفتم هم آلن به و رفتم ".ميروم و ميكنم ول.بيرون ميروم اينجا از":گفتم بهش
شده دمغ هم او چون ،"ميآيم باهات هم من":گفت آلن "!بيرون ميروم اينجا از":گفتم
و نشستيم."هملت همبرگر" كافه به رفتيم.بيرون زديم آنجا از فوري دويمان هر و بود
.بوديم كرده را خودمان كار.خورديم قهوه
من."!ميزدند زنگ مركز از بار يك دقيقه ده هر شده؟ چي":گفت پگي رسيديم ، كه خانه
".ببينند را تو ميخواهند كه گفتند":گفت هم او ".كردم ول را آنجا":گفتم هم
:گفت فرانك.بگويند ميخواهند چه اساسا ببينم تا آنجا رفتم فردايش شدم ، آرام
حالا و هستي ما علاقه مورد و يك درجه افراد جزو تو چون باشيم ، كرده اشتباه شايد"
حالا كه مطمئنم خوب ، ":گفتم هم من "كني؟ كار را چي ميخواهيشدهاي دلخور
:پرسيد او ".شده خراب كلي به.كنم كار را لعنتي Gardenback فيلم اين نميخواهم
:گفت هم او ".كنم كار را كلهپاككني مرد ميخواهم":گفتم "ميكني؟ كار را چي"
".كن شروع را كلهپاككني مرد باشد"
داشتيد؟ آماده را فيلم ايده همينجا تا پس *
بود ديگري كس يا بود [ولاني توني] توني نميدانم.داشتم صفحهاي فيلمنامهاي 21
من ".شود ساخته رويش از دقيقهاي فيلم 21 يك است قرار و است صفحه 210:گفت كه
دوبرابرش هم آنها "ميشود طولانيتر اين از نظرم به..ا...خب":گفتم
كمي چون _ حالا كه بود اين جالب نكته ولي.بشود دقيقهاي فيلم 42 يك گفتند و كردند
خاسكي ديويد دوستمبروم وسايل انبار به خودم ميتوانستم _ ميكردند گناه احساس
واگن فولكس همان.بود چيزها بقيه و نورها سيمها ، دوربينها ، همه مسئول (Khasky)
ارتفاع به تقريبا خب ، .داشت را وزن كيلو هزاران طاقت كه داشتم باربندي و داشتم را
با.ميشد دوربين تجهيزات از پر هم ماشين و ميگذاشتم رويش نور و سيم متر 5/1
و ميكردم خالي را بار ميرفتم ، بود مدرسه مال كه اصطبلهايي آن تا ماشين
.ببرم وسيله باز كه برميگشتم
ويلايي خانهبود (Dohney Road) رد داني انتهاي در ويلايي خانهاي پشت اصطبلها
ساخته آجر از را دو هر.داشت آلاچيق و گلخانه.بود فردي به منحصر و جور و جمع
.بود شده خندهدار و كهنه كلي به ديگر ولي.بود كوچك سنگهاي از سقفشان و بودند
داشت ، (L) ال شكل به بزرگي اتاق گاراژش ، بالاي و داشت علوفه مخصوص آخور داشت ، گاراژ
كار داني در كه كساني براي جاهايي هم بالا آن و داشت پيشخدمتها زندگي مخصوص جايي
برش و دور هم ديگر چيزهاي كلي.هتلها مثل حمام ، چند و آشپزخانه چند با ميكردند ،
.گاراژها از تا دو و آخورها اضافه به گرفتم ، را اتاقش پنج چهار منبود
همين؟ و كنيد استفاده آنها از ميخواهيد كه گفتيد
*
براي آنجا ما بنابراين.بودند خالي.نميكرد استفادهاي هيچ آنها از كس هيچ.بله
اتاقهايي تدوين ، اتاق رختكن ، فيلمبرداري ، تجهيزات و دوربين مخصوص اتاق خودمان
سالها.بود شده خودمان مال عملا.انداختيم راه حمام و غذاخوري اتاق صحنه ، براي
.داشتم را اصطبلها آن
باشيد؟ خودتان حال به ميگذاشتند ولي آنجاييد ، شما ميدانستند آنها
*
در حضور دوم سال ] دوم سال طول در.ميكنم هم زندگي آنجا من نميدانستند.بله
كاترين و نانسي جك خانه هم مدتي.كنم زندگي آنجا كه رفتم و شدم جدا همسرم از [مركز
:بود اين داشتم ، كه بود ديگري موهبت.ماند اصطبلها در خيلي هم آل.ماندم كولسون
نگراها ، بگيرم اختيار در را صدا اتاق كل ميتوانستم شد ، صدا واحد مسئول آل وقتي از
داشتم.بود اختيارم در ميخواستم ، چيزي هر.وسايل بقيه و كابلها ميكروفونها ،
عملا.ميساختم فيلم يعني ;داشتم دوست چيزي هر از بيش كه ميكردم را كاري
.داشتم را خودم كوچك استوديوي
|