بماند ميخواهدكودك كه مردي
كوتاه برشهاي
دلتنگي از سايهاي
46-لينچ زبان از لينچ
بماند ميخواهدكودك كه مردي
"پسر يك درباره" به "تايمز نيويورك" نگاه
آمريكا سينماي
اسكات.ا.اي
ايزدپناه پارميس:ترجمه
نام به "هورنباي نيك" صميمي و شاد رمان از اقتباسي چند هر ويتز وكريس پل فيلمنامه
يكي.دادهاند قرار محور را پسر دو زندگي آنها حقيقت در اما است ، "پسر يك درباره"
انسانهاي از نمادي كه است (هلت نيكلاس) ماركوس نام با سالهاي پسر 12 آنها از
بر مدرسه محيط در كه آزارهايي و رنجها كشاكش در اوميرود شمار به جامعه ناهنجار
مادري با خانه در و ضعيفكشيهاست و زورگويي قرباني او.ميكند رشد ميشود ، روا او
شخصيت ديگر.است زاري و مويه حال در اتاق از گوشهاي در روز تمامي كه ميكند زندگي
را خود تلاش و نيرو تمام كه است (هيوگرانت) فريمن ويل نام به سالهاي مرد 38 فيلم
كودكي در و كند جلوگيري خود رسيدن بزرگسالي به يعني كردن رشد از تا گرفته كار به
فيلمها از بسياري در آشنا شخصيتي كه ويل شخصيت توصيف راه بهترين.بماند باقي خود
از بسياري و تعهدات پذيرش از كه بدانيم مردي را او كه است آن است ، حقيقي زندگي و
.ميهراسد همواره كه چرا ميگريزد ، اعتقادات
قرار آن محدوده در را خود او آنچه به دقيقتر نگاه با ويل شخصيت بيشتر فهم براي
سيديها ويدئوها ، مكانيكي ، ابزارهاي معناي و ارزش كه چرا بود ، خواهد آسانتر داده
زندگي جامعه در و او ، اطراف در كه است انسانهايي از بيش اسباببازيهايش و(CD)
سروده كريسمس براي پدرش پيش ساليان كه آوازي حقوق از استفاده با ويل.ميكنند
كه كرده تقسيم بخش دو به را زندگياش و ميگذراند تنآسايي و تنبلي با را زندگياش
.ندارد اعتباري و اهميت ديگران براي او جز كه است پيمانهايي و تعهدات آن از قسمتي
اين كه است آن "پسر يك درباره" داستان روند در شگفتآور چندان نه اما جذاب فرضيه
آنها از يك هر كه چرا ميرسانند ياري يكديگر به تكامل و زندگي ادامه در پسر دو
درك را ماركوس دروني مشكلات و احساسات ويل دارد ، ديگري به آموختن براي چيزهايي
و ميفهمد را او ويل اما نبود ، انجامش به قادر هرگز او هيپي مادر كه چيزي ميكند ،
.ميكند برخورد ماركوس به مربوط مسائل با اشتياق با
كرده باور را افراد اين حد چه تا - رمان نويسنده - هورنباي بگوييم است بهتر شايد
- زيستن آسان با زندگي سختيهاي برخي اينكه و است كرده احساس را آنان مشكلات و
زندگي به يعني:شد خواهد آسان - راحت ورزشي كفشهاي پوشيدن و hip-hop موسيقي شنيدن
ماركوس ذهن در خوب مرد يك نماد همچون ويل كه است اين.نگريستن سادهتري ديدگاه از
ضروري ما اطراف انسانهاي تمامي وجود كه ميآموزد او به نيز ماركوس و ميبندد نقش
اين و بمانيم باز ديگران به توجه از تا ميشود باعث تنهازيستي و خودخواهي و است
.داشت خواهد پي در را تنهايي و انزوا مسئله
آثار اغلب در ساله هر كه هستيم ابتدايي درسهاي و اخلاقي نكات شاهد فيلم روند در
"آمريكايي پاي" نويسندگان مانند كه ويتز برادران اما ميشود ، ديده رمانتيك كمدي
نسخه.ميكنند دنبال لطيف و ساده ريتمي با را داستان حس شدهاند ، بدنامي دچار
استفن اثر ديگر با مقايسه در شده نوشته عاميانه سبك به كه "هورنباي" كتاب گستاخانه
كمتري خلاقيت و بدعت از رسيد ، چاپ به گذشته سال دو كه "وفاداري اوج" نام به فيتز ،
در گويا همه اين با ميرسيد نظر به رضايتبخشتر مقايسه مقام در اما بود برخوردار
توجه با كه است شده گنگ و گم چيزي شيكاگو به لندن از فيتز و كوساك جان اثر انتقال
چنين - بازميگردد ريچاردسون و هوگارت زمان به كه - انگلستان فرهنگي ميراث به
كه آنچه و آنها بين مشابه نقطه تنها و ميشود محسوب بيمبالاتي و عياشي مسائلي
.نمينمايد جذاب هم چندان كه است آگاهي و شعور عدم است ، بارز
كه بيمبالات انسان يك نقش در مسحوركنندهاش جذابيت بر تكيه با (ويل) گرانت هيو
.ميشود ظاهر ايدهآل و موفق ميرسد ، آن متضاد نقطه به و كرده طي روندي زمان گذر با
مخفي آنها پشت در او شخصيت كه هستند عاملي دو مضحكش كاكل و كوتاه بسيار موهاي
نشاندهنده ميشود ، دخيل ناگهاني حمل وضع در كه هنگامي او زبان لكنت و ميشود
و دردآور نامساعد ، شرايط بيان هنگام در وقتياست تعهدات از او گريزپايي و ناتواني
كند ، بيان هوشمندانه لطيفهاي صورت به را آن تا دارد سعي پرگويي با زندگي ، دشوار
زنان تلاشي بيهيچ ميكند سعي كه زماني و ميشود چيره او بر كندذهناش انساني چهره
اما داريم اطمينان او بودن خوب به نسبت فيلم ابتداي كه روست اين از كند ، اغوا را
.كرد خواهيم شك خود اوليه تفكر به نسبت فيلم گذر با
ويل ميگيرند قرار لندن در حادثهاي طي آنها.است ماركوس و ويل برعهده فيلم روايت
باعث تنهاييشان شايد كه چرا دهد قرار هدف را تنها و مجرد مادران تا ميگيرد تصميم
تصويري خلق با او كه زماني خصوصا).شوند او اهداف شكار و قرباني سهولت به تا شود
يك تنها كه زماني و (آنهاست قلب به راهيابي خواستار سالهاي دو فرزند فقدان از
خواهند طردش سرعت به ميشوند ، مواجه او مسئوليتناپذير و كودكانه خصوصيات با بار
.كرد
او با نحوي به است ويل نامزد دوستان از يكي كه (تيرهبخت فيوناي) ماركوس مادر
تنهايي دنياي به پسر افتاده اتفاقي چه بداند ويل آنكه از پيش و ميكند پيدا ارتباط
.ميدهد نشان را خود احساسات ويدئويي فيلمهاي غلوآميز تماشاي با و آورده هجوم او
هوس ميان در پسرش و دارد خود نااميدي و اشتياق مهار در سعي ميان اين در نيز فيونا
درگير خودش روش به زندگي براي شوق و ميل سويي از و مادر ، به كمك براي خواستهاش و
.است شده
بسيار او ميشود ظاهر زشت و مضحك لباسهايي با كه است كولت خانم فيلم شخصيت ديگر
فيلمنامه براساس و كشيده كنار هورنباي توسط شده طراحي شخصيت از را خود زيركانه
حدودي تا و طنزآلود شخصيت خود با او.است شده مبدل كنوني شخصيت به ويتز برادران
هر بازنميايستد ، مشكلات مقابل در هرگز شايستگيهايش بر تكيه با خود (Comic) كميك
.ميدهد قرار "خودكشي" اتهام مورد را او بيرحمي با هميشه ويل كه چند
و لطيف شخصيت نقش.است شده فعال بسيار او توجه جلب براي است ريچل دنبال به كه ويل
از زندگياش راه نيمه در كه ويل.ميشود ايفا جذاب ويسنر ريچل توسط ريچل زيرك
اين متوجه هدفش به رسيدن براي او است شده بدل حساس انساني به بيمبالات شخصيتي
همسال فرزندي صاحب ريچل كه چرا دهد قرار بهانه را ماركوس ميتواند كه ميشود نكته
همه از پس.باشد او كودكانه و رنجور روح جانشين ميتواند اين و است ماركوس
و ميرسد فرا موعود لحظه مدرسه محيط در ماركوس به شده وارد آزارهاي و حقارتها
اوج" داستان مانند - پسر يك درباره - فيلم اين در.ميروند ميان از دشواريها
Killing] آهنگ اينجا در كه پاپ آواز يعني قديمي حقهاي و نيرنگ طريق از "وفاداري
چند هرمييابند باز را نجات و رهايي راه داستان شخصيتهاي است ، فليك رابرتا [me
.است بوده اوضاع و روند بهبود متضمن هميشه اما مينمايد بيارزش و حقير حقه اين كه
درميآورد زانو به را بيننده كه است فيلم جوانمرديهاي و صميميت گرما ، نهايت در
از سرشار تنهايي و انزوا از خوشاقبالي با ميتواند نهايت در ويل كه چرا
اين در بسيار عاطفي صحنههاي و است قوي بسيار فيلم روايت زبان.بگريزد بدبينيهايش
.ميشود ديده فيلم
كوتاه برشهاي
مجرد والدين حكايت
وينتر جسيكا
موفقتر بسيار داستاننويسي زمينه در هورنباي نيك كه دارند آن از حكايت امر شواهد
بخش به كه است جذابيتي ميدهد نشان او كتابهاي آنچه و است شده ظاهر موسيقي نقد از
و رايج فرهنگ به را خودباور ، انسانهاي آثارش در او.ميگردد باز زندگي غيرتجربي
.ميداند جدا عادي انسانهاي از را آنها كه است حالي در اين و ميقبولاند عمومي
نمايي در ;دهد نشان خوبي به را ميگذرد انسانها درون در آنچه ميتواند نويسنده
قصد كه است زني جوان پسر همراه او ميگذرد بيمارستاني اورژانس در كه فيلم از
مجذوب" را خود گذشته از بيش ويلفريمن "پسر يك درباره" فيلم در است ، داشته خودكشي
فيلم خوش و شاداب ريتم كه اينجاست در و "ميبيند زندگي زيباييهاي و لذات مسحور و
اندوهگين بسيار را بيننده كه ميشود ، مبدل اندوهناك و افسرده روايتي به لحظه يك در
بين تمايل و قرابت هورنباي داستان قسمت اين در و ميدهد ، قرار تاثير تحت و ميسازد
مشابهي دلمشغوليهاي شايد و نگرانيها كه انسان دو است ، آشكار خوبي به انسان دو
.ميگيرد قرار تنها زن يك راه سر بر دامي همچون كه ثروتمند اما منزوي مردي ;دارند
متن از استفاده و خود اقتباس در "آمريكايي پاي" فيلم كارگردانان نيز بار اين
كه بود شده نوشته اساس آن بر فيلم ديالوگهاي تمام و كردهاند ، عمل وفادار بسيار
.كند نقل داستان از را مفهوم بالاترين
به نسبت كه خودراضي از بسيار فردي ندارد ، دوستي هيچ كه تنهاست آدمي ويلفريمن ،
در را خود او.ميكند عمل بيخيال و بيمبالات بسيار اجتماعي هنجارهاي و قوانين
و مسئوليت هيچ بدون مانده جا به برايش كه ارثيهاي با و كرده محصور خود محدوده
از حدودي تا دليل همين به ويل و است طلاق فرزند او.ميپردازد خوشگذراني به تعهدي
.است خاطر رنجيده خود مادر
،(SPAT) هم كنار در تنها انسانهاي _ "مجرد والدين" نام به گروهي به پيوستن با او
به آن لغزش ميزان كه چند هر است خودساخته از را نوپا كودكي دادن دست از داستان
.است نشده تهوعآور و سنگين - بنافلك پالترو گونيت بازي با - "جهش" فيلم اندازه
از آنان دوي هر شايد تا ميكند ، معرفي ماركوس به را ويل كه است (SPAT) گروه اين
.يابند رهايي خود رنجآور تنهايي
،(گرفته قرار مدرسه در خود همسالان آزار و ضعيفكشي قرباني كه پسري) ماركوس كه چرا
با اما ويل.نيست او رنجهاي بر التيامي نيز افسردهاش و تنها هميشه مادر فيونا و
كه نيست مستحكم و ثبات با شخصيتي داراي رياكارانهاش ، گاه و كودكانه خصوصيات
همچون كه ميآيد پديد حس اين نوجوان آن براي آنكه جز كند ، تكيه آن بر ماركوس
به او ثروت منبع از استفاده با را خود حقوق و كند محافظت او از بايد كودكي پرستار
.آورد دست
رفتار فرزندش همانند او با ويل و كرده تغيير او حالت و موقعيت اين زودي به اما
را ويل اينگونه ماركوس بار اين و گيرد قرار تنها ريچل توجه و محبت مورد تا ميكند
.ميكند ياري
و تماس هيچگونه (دارند را داستان مركزي نقش كه) شگفتآور زوج اين كه زماني تا و
خسته گرانت.كرد نخواهد پيشرفت محبتشان رشته و پيوند باشند نداشته هم با رابطهاي
و مهربان انساني به و ميكشد دست بيمبالاتيهايش از لحظاتي در مردم از بيزار و
ياد به و حفظ با هولت وآورد دست به را خود شكار بتواند تا ميشود بدل دلجو
.دارد لب بر نامفهوم آوازي همواره آزاردهندهاش و نخنما عقايد داشتن
انساني شخصيتي بيخرد و ابله اردكي به تا ميكند سعي همه از بيش Colette كلت
اين داستان.دارد حضور تنهايياش كنار در زبانبازي و چربزباني با كه شخصيتي بدهد
و خودكشي را فيونا تلاشهاي محور شده ، پرداخته 93- سالهاي 94 فاصله در كه كتاب
در نيز گروه اين آهنگهاي از بخشهايي از و است قرارداده نااميديهايش از رهايي
پايان كردن اثر كم براي ويتز برادران.است گرفته بهره داستانش به بخشيدن ريتم
آهنگ از كوبين ، اندوهبار
محتواي به حدودي تا كه كردهاند استفاده"Killing me softly with this song"
احساسي ، روند همچنين و كميك ريتم بتوانند و بمانند وفادار بخش اين در داستان
.كنند حفظ را داستان انساني
ماركوس كه است شده ساخته افرادي براي داستان كه است آن فيلم اين ديگر بارز نكته
بزرگسالان و نوجوانان دغدغههاي و فريبها به كه فيلمي چنين پس آنهاست ، نماينده
سادگي به كودكان بر حاكم سنگدليهاي و بيرحميها با آگاهانه نبايد ميپردازد
.كند برخورد
دلتنگي از سايهاي
"پسر يك درباره" فيلم از گاردين روايت
انگليسي نگاه
برادشا پيتر
شاد صحنههاي در حتي كه است دلتنگي از سايهاي چيرگي فيلم اين مشخص بسيار نكته
ميشود حس آن حضور نيز فيلم
با جز هورنباي نيك ساخته فريمن ويل شخصيت كه دارند عقيده منتقدين از بسياري
يك درباره" داستان فرهنگي تاثيرات او موفق بازي بانميگرفت جان هيوگرانت اجراي
.است شده نمايان پيش از بيش _ بوده سال 1998 كتاب پرفروشترين كه _ "پسر
كه هرچند شده بيمبالات كاكلي يك امروز اما.است بوده ناآرام و بيحال زماني ويل
.ماندهاند باقي پريشانكنندهاي بهطور چربزبانيهايش باقيماندههاي
ثروت بر تكيه با كه است شخصيتي دارد ، برعهده را فريمن ويل نقش كه هيوگرانت
زندگي مانده ، جا به دور سالياني از كريسمس آواز تنظيم و سرودن از كه پدرش فراوان
با مجرد مردي زندگي نيست ، مشخص محوري حول چرخيدن جز چيزي او زندگي هرچند.ميكند
تمايلي هيچ و بشكند را زنان قلب تا است علاقهمند كه مجردي مرد.كودكانه اخلاق
نام به گروهي به پيوستن خواهان جديد فكري با بالاخره او.نميدهد نشان ازدواج براي
برقرار عاطفي ارتباط دلشكسته و تنها مادران با دارد ، سعي بار اين اوميشود SPAT
داده دست از فرزند پدري را خود كه ساختگي و جعلي داستاني بيان با رو اين از.كند
پس اين از.ميكند جريحهدار را آنها احساسات سنگدلي و بيرحمي با و ميكند معرفي
باهوش نوجواني گروه.ميشود تبديل تامل قابل درامي به كمدي اين اصلي داستان همانند
ويل به را است گرفته قرار مدرسه در همكلاسيهايش روحي شكنجه و آزار مورد كه حساس و
كودكپنداري و دروني افسردگي پسر ، اين به مساعدت و دلجويي شايد تا ميكند ، معرفي
.باشند موثر يكديگر تكامل و دگرگوني در دو هر و كند درمان را ويل
با كه است نهفته داستان زيرين لايههاي در ابتدا در هورنباي زيركي با اندوه و غصه
مانند درام كاملا اثر يك از ملاحظهاي قابل بهطور كه ميشود ، آشكار قصه پيشروي
مشابهي كماكان نكات به كه هرچند مينمايد متفاوت پارسونز توني اثر "پسر و مرد"
موسيقي مطرح گروه نيروانا آهنگهاي از يكي از كتاب اين عنوان.است داشته اشاره
گروه اين از تاثيرپذيري و است شده گرفته "دختر يك درباره" نام به 93_ سالهاي 94
با گذار و گشت او تفريحات و لذات از يكي چنانچه است مشخص ويل شخصيت در آهنگهايش و
.است بلند صداي با نيروانا گروه آهنگهاي شنيدن و اسپرت ماشين
كوبين كرت مرگ هنگام در دايانا پرنسس احساسات به جزيي صورت به كتاب در نويسنده
كرده اشاره نيز _ كرد خودكشي دلايلي به كه نيروانا ، گروه خواننده _ Kurt Cobein
شاد صحنههاي در حتي كه است دلتنگي از سايهاي چيرگي فيلم اين مشخص بسيار نكته.است
مظلوم تنهاي پسر ماركوس با ويل كه جايي در خصوصاميشود حس آن حضور نيز فيلم
ميشود ، حس چيزها ديگر از بيش حضورش فيلم صحنههاي غالب در آنچه و است نكرده ملاقات
.است داستان تاريكتر بخش
عاطفي نظر از كه مردي است ، شده ديده ديگري اثر يا فيلم كدام در مشابهي نكات چنين
براي و كند؟ رجوع درماني گروههاي به روحياش مشكلات رفع براي ريخته هم در احساسي
باشگاه برخي نظر از كند؟ رد را روزمره عادات از بسياري مردانهاش روش به زندگي
جوانمرديها ، آن برخلاف پسر يك درباره فيلم اما است داشته مشابهتهايي چنين مشتزني
رهاييبخش تجربه را كودكان پرورش و زنان با ارتباطپذيري مسئوليتپذيري و تعهدات
.است كرده تكيه آنها بر و دانسته
زناني با نوبت به ويل كه چرا دارد رمانتيك كمدي ريتمي گاه فيلم اين داستان
از بيش ميكنند پر را او روحي خلاهاي خود خاص خصوصيات با يك هر كه ميشود روبهرو
اين فعال حضور هرچند.كند عمل موفق كودكصفت مرد اين جلب در ميتواند ريچل همه
در نقشهايش ساير درخشش و جذابيت ديگر گرانت.است مسئله يك نوعي به خود زنان ،
بسيار ويل شخصيت هنرمندي عدم و پوچي دادن نشان در اما.ندارد را سابقش فيلمهاي
ايجاد براي درونياش و شخصي احساسات بيان در او حقارت و سرافكندگي و شده ظاهر خوب
.است ماهرانه بسيار زنان ، با طبيعي و عاطفي ارتباطات
حس انتقال در (Peter Hedge) هچز پيتر همكاري به فيلمنامه نوشتن در ويتز برادران
خاطر به كه مردي شدهاند ، ظاهر موفق بيفرهنگ اما زيرك مردي درباره هورنباي كلاسيك
.است برگزيده را نابهنجاري زندگي خود به مخصوص وسواسهاي
بار اين ميشده ظاهر خلاق و پرشور انرژي ، با نقشهايش در حال به تا كه هيوگرانت
.است شخصيتي تكامل و رشد خواهان كه است جدي حدي تا و متفكر مردي
در شايد كه شده پرداخته سرسري و سطحي بسيار نيز پدرش با ويل رابطه به فيلم در
اين.شود حل مسئله اين ديگر فيلمهاي برخي همچون آن سانسور بدون و DVD نسخههاي
در همواره كه كسي از است ، هيوگرانت از جدي و هوشمندانه بازي يك شاهد بيننده بار
ايفاي با گرانت داشت اميد بايد.بود درخشيده جذاب و خلاق بسيار كميك نقشهاي
.نكند فراموش خود كميك اجراهاي در را خود منحصربهفرد روش جدي ، نقشهاي
46-لينچ زبان از لينچ
منزلهآيين به فيلمبرداري
رادلي كريس:گردآوري
پوريا امير:ترجمه
جريان در چيزي هر است ممكن.نيست معلوم تكليفش نشده ، كامل وقتي تا فيلم بنابراين
.دارد دست در را فيلم نهايي سرنوشت كه است پديده همين ميبيند آدم و بيايد پيش كار
شيفته و ميآورند هيجان به را آدم كه ;كند پيدا را آن مختلف بخشهاي بايد آدم اولش
كار كل هنوز آدم موقع ، اين در كه است اين نكته ولي.مياندازند راه و ميكنند خود
تنها كند؟ پيدا را كار جريان لابهلاي چيزهاي آن همه ميتواند كسي آيانديده را
و سر شايدكني حس را آنها و باشي زنگ به گوش و بماني جا همان كه است اين راهش
.بودهاند برها و دور همان جايي هميشه ولي.شود پيدا خودآگاه ضمير در كلهاش
بود ، توقف حالت در مالي مشكلات خاطر به "كلهپاككني مرد" كه موقعي سال 1974 ، در *
ماجرا اين.است شده ديده كمتر كه ساختيد "شده عضو قطع" نام به كوتاهي فيلم شما
را پايش يا دست كه است كسي معناي به Amputee" "The فيلم ، اين نام] آمد؟ پيش چطور
[م _ كردهاند قطع
و سياه تصويربرداري مخصوص ويدئويي خام نوار نوع دو داشت آمريكا فيلم موسسه ببين ،
المز فرد از و بخرند نوارها اين از يكسري ميخواستند.ميكرد آزمايش را سفيد
را كدام است بهتر ببيند تا كند آزمايش را نوار نوع دو اين كردند خواهش (ELMES)
روز آن فرداي را آزمايشي تصاوير اين ميخواهد گفت و آمد اصطبلها آن به فرد.بخرند
ناگهان.باشند كرده كمكي او به تا بدهند او به پول كمي بود قرار كنم فكر.بگيرد
...م م م":گفت "بگيري؟ تصوير چي از ميخواهي فرد":گفتمزد سرم به فكري
اين در چيزي يا هست ، كاغذ روي كه تست مخصوص طرحهاي اين از يكي از شايد.نميدانم
اگر مثلا ميكنند؟ مخالفت آنها بگيري تصوير ديگري چيز از اگر":گفتم ".مايهها
آنها هم اينطوري كنيم؟ تصويربرداري را آن از مختلف نسخه دو و بنويسم طرحي
هم او ".گرفتهايم فيلمي ما هم و كنند انتخاب را دلخواهشان خام نوار ميتوانند
".باشد هم بهتر اينطوري شايد.باشند داشته مشكلي نميكنم ، فكر":گفت
كار لباس آن روي هم كولسون كاترين با و نوشتن سر نشستم صبح تا شب من ترتيب اين به
را كار كل اول گرفت ، همزمان صداي نميشد ، چون بود ، بيدردسر خيلي.كرديم
مستقيم ، و زنده همانطور را صداها و برگردانديم را نوار بعد و كرديم تصويربرداري
.بود مهيج خيلي واحد ، آن در صوتي جلوههاي خلق.كرديم ضبط و ساختيم
چيست؟ درباره ["شده عضو قطع"] فيلم اين *
را نامهاي دارد.شده قطع پايش دو هر كه است زني نشسته ، صندلي روي كه كاترين خب ،
.ميخواند خودش براي حفظ از بلند ، صداي با را آن.ميكند مرور ذهنش در نوشته ، كه
كه را او پاهاي بالايي قسمت آن تا تو ميآيد ميكنم ، بازي من را نقشش كه دكتري بعد
!است مينيماليستي و ساده خيلي(ميخندد) همين.كند قطع مانده ، تنش روي
بوده؟ موثر و مهم خيلي هم "كني پاك كله مرد" در كولسون كاترين ظاهرا *
كاترين.بود كاترين شوهر داشت ، عهده به را هنري نقش كه نانسي جك.زياد خيلي بله ،
جزء چون است ، تعيينكننده هم خودش حضور ديد كم كم بعد.شد درگير طريق ، اين از
لحظه ، آخرين تاآن اول اول از عملا او.داشتند نقش ماجرا پيشبرد در كه شد عواملي
مري و هنري.ميكرد بازي را پرستار يك نقش هم خودش.داشت مشاركت فيلم كار در
ولي.بياورند و بگيرند را بچه تا ميرفتند بيمارستان به ميبايست [فيلم شخصيتهاي]
مرا صحنه اين بالاخره":ميگفت شوخي به مدام كاترين.نگرفتيم هيچوقت را صحنه اين
بود طوري اصلا كاترين.داشت ادامه طور همين سال پنج تا شوخي اين و "ميگيريم؟ كي
در وقتي.ميكرد فراهم ديگران براي را شرايطش و ميكرد حرام خودش به را لذتها كه
كار و بيرون ميرفت او [كنند كار شب ، در بتوانند تا] بودند خواب همه روز طول
غذايي رستوران از برميداشت ، را دستمزدش.بياورد در پولي تا ميكرد پيشخدمتي
.كرد فيلم خرج را خودش پول بارها او.بود چيز همه به حواسش.ميآورد و ميگرفت
شروع بعدبود [اسپلت آلن] آل براي بوم داشتن نگه ميكرد ، فيلم در كه كاري اولين
زود خيلي و شد دستگيرش دوربين از چيزهايي و (Cardwell) كاردول از پرسوجو به كرد
كار و بوديم جمع هم دور نفر پنج فقط.شد تبديل يكي درجه فيلمبردار دستيار به
دالي مثل ساده دوربين حركت يك فقط اگر و.داشت وظيفهاي كس هر بنابراين ميكرديم ،
تمرين بعد !برود پيش كار تا ميگرفت عهده به را وظيفه نيم و يك بايد كس هر داشتيم ،
خيلي دست ، يك و صاف دالي حركت انجام در [كالدول] هرب.ميكرديم تمرين و ميكرديم
خيلي خيلي "يكدست" كلمه ولي.بدهيم هل را دالي چطور كه داد ياد ما به.داشت وسواس
يكدستي اين هم پولي اوضاع آن با.شده يكدست حركت ، كه ميكرديم حس بايد.بود مهم
كار چه داريم نميدانستيم درست چون.ميگرفت وقت كلي بار هر.ميبرد وقت خيلي
.بود حسي طور همين همهاش.ميكنيم
و فيلم در را "درخت كنده با بانو" نقش اينكه از پيش سالها است گفته كولسون *
در زماني كه بوديد كرده پيشبيني شما كند ، بازي "پيكز تويين" تلويزيوني مجموعه
بود؟ شوخي اين آيا.ميشود ظاهر درخت كنده يك همراه به تلويزيوني مجموعهاي
و جك و او براي را آن و داشتم را ايده اين كني پاك كله مرد روي بر كار طول در.نه
را درختم كنده" بود هم اسمش (ميخندد)ميكردم تعريف ميداد ، گوش كه ديگري هركس
نيم قسمتش هر بود ، تلويزيوني برنامه مجموعه يك !"ميكنم آزمايش علمي ، زمينه هر در
در شوهرش كه بود زني او !درخت كنده با بانويي نقش به كولوسون كاترين حضور با ساعت ،
و پيپها طور همين بود ، خانه طاقچه روي او خاكستر و بود شده كشته جنگل آتشسوزي
.بود جنگلبان او آخر ، جورابياش كلاه
|