ميدهد گزارش هابرماس
اول نگاه
3_ زندگي يك بسط و قبض
ميدهد گزارش هابرماس
يك تيتر
مصاحبه
سبوكي افشين:كاريكاتور
"تمدنها گفتوگوي بينالمللي مركز" دعوت به اخيرا آلماني فيلسوف هابرماس ، يورگن
را ايرانيان ايران ، در خود اقامت طول در آلماني فيلسوف ايناست كرده سفر ايران به
رسانههاي كه حالي دراست يافته گفتوگو آماده و انديشه و فرهنگ صاحب مردماني
اين خلاف هابرماس اما است ، بسته جامعهاي ايران كه ميكنند وانمود چنين غربي
تنها نه ايران او اعتقاد به:است كرده تجربه ايران اسلامي جمهوري در را ديدگاه
علاقه ايرانيان پيش سالها از.است زنده سر و باز بسيار بلكه نيست ، بسته جامعهاي
متفكران اخير دهههاي طي همچنيندادهاند نشان خود از آلماني فلسفه به فراواني
آلماني معاصر فيلسوف هابرماس ، يورگن ديدگاههاي و نظرات به ويژهاي توجه ايراني
دعوت به بنا كه ايران به هابرماس يورگن سفر كه است همين براي.داشتهاند مبذول
ايران متفكران نظر در ويژه به و كشور اين در گرفت ، صورت تمدنها گفتوگوي مركز
گفتوگوي بينالمللي مركز".ميشود محسوب توجه درخور و بااهميت بسيار رويدادي
گفتگوي ايدهاست شده تاسيس ايران رئيسجمهور خاتمي محمد شخص توسط "تمدنها
از پس هابرماس يورگن.شد پيشنهاد جهانيان به خاتمي سوي از بار اولين نيز تمدنها
به سفر درباره سايتونگ آلگماينه فرانكفورتر روزنامه پرسشهاي به ايران از بازگشت
جو از گفتوگو اين در او.است داده پاسخ ايراني جامعه از او برداشت و ايران
فلاسفه ، كه بوده شاهد خود او.است كرده شگفتي ابراز ايران بر حاكم سياسي و اجتماعي
و رسمي گفتوگوهاي در ايراني دانشجويان و هنرمندان روزنامهنگاران ، جامعهشناسان ،
ابراز مانع ايران در كس هيچ سخن ديگر به و ميگشايند نقد به زبان آشكارا غيررسمي
جمعيت مقابل در ايران در خود اقامت طي هابرماس يورگن.نميشود انتقادي ديدگاههاي
نمادين اهميت از تهران دانشگاه كه بايدگفت.كرد سخنراني تهران دانشگاه در عظيمي
مراسم برگزاري شاهد هفته هر جمعه كه چنان.است برخوردار ايران اسلامي جمهوري براي
به تهران دانشگاه در خود سخنراني در هابرماس.هستيم تهران دانشگاه در جمعه نماز
سالن در حاضر جمعيت شمار.پرداخت "غرب سكولار پست جوامع در سكولاريسم" مسئله
.شوند سالن وارد نتوانستند دانشجويان از زيادي عده كه بود زياد قدر آن سخنراني
و سخنراني موضوع درباره حرارت و شور با و كرده اجتماع سخنراني محل مقابل در آنها
.ميكردند گفتوگو و بحث هابرماس ديدگاههاي
به هابرماس سفر به ايراني روزنامههاي واكنش ارتباط اين در ديگر توجه قابل نكته
با ميكردند ، سعي ايراني روزنامههاي.بود تهران دانشگاه در او سخنراني و ايران
مرتبط ايران امروز سياسي شرايط با را آن نوعي به هابرماس ديدگاههاي ساختن مطرح
آنچه.پرداختند ايران به هابرماس يورگن سفر از انتقاد به مخالف روزنامههاي.سازند
استفاده آن از او ميزبانان و آلماني فيلسوف به حمله براي مخالف روزنامههاي
مهاجراني عطاءالله ميان اين در.بود گذشته سالهاي طي هابرماس موضعگيري ميكردند ،
روزنامههاي انتقادات آماج بقيه از بيشتر ايران پيشين اسلامي ارشاد و فرهنگ وزير
وزارت پست از خود فرهنگي سياستهاي دليل به مهاجراني است ، گفتني.گرفت قرار مخالف
يورگن با سايتونگ آلگماينه فرانكفورتر گفتوگوي.كرد كنارهگيري ارشاد و فرهنگ
ميخوانيد را هابرماس
* * *
كنيد؟ سفر ايران به كنوني حساس شرايط در كه داشت وا را شما چيزي چه *
پس حال هر به.ميگذرد سال هفت ايرانيها و من ميان تماسها اولين برقراري زمان از
رسيدم نتيجه اين به گذشته سال پاييز در ايراني همكاران با فراواني گفتوگوهاي از
پيشين وزير مهاجراني ، عطاءالله.بود خواهند من براي مناسبي ميزبانان ايرانيها كه
خود وزارت طول در خاتمي محمد آقاي نزديكان از و ايران اسلامي ارشاد و فرهنگ
محفوظ نجيب آقايكرد آغاز مطبوعات در آزادي هدف با را خستگيناپذير مبارزهاي
ما انديشمندان به زماني تنها غرب":است گفته جايي در نوبل جايزه مصري برنده
".است شده جدا بدن از آنها سرهاي كه ميشود ، علاقهمند
؟ نگرانيهايي چه طور همين و داشتيد ايران به سفر از انتظاراتي چه شما *
ايراني دانشجويان از يكي همچنين.شود تبديل دست آلت به نيست مايل كس هيچ شك بدون
نگراني ابراز ايران به من سفر به نسبت الكترونيكي نامه يك ارسال با شيكاگو از من
.است بوده كرده
است؟ بوده بجا نگرانيها اين كه رسيديد نتيجه اين به ايران به سفر از پس آيا*
رهبر دو از بزرگي تصاوير ميكرد ، توجه جلب تهران در ديگري چيز هر از بيش آنچه
مورد.بود خامنهاي آيتالله و خميني [امام] آيتالله يعني اسلامي جمهوري مذهبي
چشم به شهرها ديوار و در بر كه بود عراق و ايران جنگ شهداي از تصاويري ديگر ،
حضرت زندگي درباره نمايش آنجا در.رفتيم فرهنگي مركز يك به سرزده ما.ميخورد
به.بود ايران به سفر از من اوليه برداشتهاي اينها.بود اجرا حال در (ص)محمد
وضعيت درباره من قبلي پيشداوريهاي ايران در روزمره زندگي مشاهده با تدريج
رژيم يك آن در كه جامعهاي تصوير.شد سپرده فراموشي به ايران سياسي و اجتماعي
كنوني وضعيت با ميراند ، فرمان چيز همه بر پليسي ابزارهاي به توسل با اقتدارگرا
به خود سفر جريان در من ;نيست خاموش جامعهاي رو هيچ به ايران.نيست سازگار ايران
نفس به اعتماد با كه شدم روبهرو شهرونداني و دانشجويان روشنفكران ، با ايران ،
آنجايي از نداشتند پروايي هيچ انتقاد از و ميكردند مطرح را خود ديدگاههاي بسيار
جامعه نميتواند طبيعتا بنابراين است ، شاخه شاخه بسيار ايران در قدرت دستگاه كه
ناخواسته يا خواسته نيز قدرت دستگاه خود بلكه درآورد ، كنترل تحت را ايراني پوياي
وجود نشانههايي البته.ميشود ايراني جامعه متعدد جنبشهاي و فراكسيونها وارد
آنها زيرا است ، اصلاحطلبان از مردم دلسردي و نارضايتي از حاكي كه دارد
كه من جوان همكاران از يكي.كنند عمل خود وعدههاي به تاكنون نتوانستهاند ،
شدم آشنا آمريكا معتبر بسيار محافل از يكي در او با من و است سياسي علوم كارشناس
ايران وطنش به شيكاگو از احتمالي مشكلات تمام عليرغم است مايل كه ميكرد اعتراف
وجود داغ بسيار بحثهاي با سياسي عمومي افكار يك ايران در حداقل كه چرا.بازگردد
.دارد
برخورد تابوهايي يا قرمز خطوط به ايراني طرفهاي با خود گفتوگوهاي جريان در آيا *
كرديد؟
مسير در را بحثها مشكلي هيچ بدون من ايراني پرجنبوجوش و آگاه بسيار مخاطبان
مسائل با ارتباط در.نميآمد پيش هم مشكلي هيچ ترتيب بدين و ميكردند هدايت صحيح
.نشدم ايراني طرفهاي جانب از خويشتنداري و پردهپوشي گونه هيچ متوجه من نيز سياسي
هر بهكرديم گفتوگو و بحث سياسي منتقدان و اسرائيل موجوديت درباره حتي گاهي ما
زيرا نميشود ، قرمز خطوط و مرزها و حد متوجه ميكند ، بحث ايرانيها با كه كسي حال
هنگام به بار يك تنها.كند گفتوگو آنها با چيزي هر درباره ميتواند ، راحتي به
دانشگاه در جوان روحاني اين.شدم مرزها و حد متوجه جوان روحاني يك با گفتوگو
آموزش مركز ديرباز از قم.ميآمد قم مذهبي شهر از و بود كرده تحصيل كانادا مونترال
از تن سه و كوچكش پسر همراه به مقرر زمان در اواست بوده شيعي و اسلامي علوم
پرسش جوان روحانيآمد من نزد بود ، آمريكايي آنها از يكي كه خود ديني برادران
مذهب زبان در موجود معنايي مفاهيم ترجمه درباره من پيشنهاد به راجع را جالبي بسيار
داشت عنوان چنين من پيشنهاد از استقبال ضمن او.كرد مطرح دنيوي و فلسفي زبان يك به
به پاسخ در من نميگيرد؟ قرار مذهب نور تابش زير در جهان تمام ترتيب بدين آيا كه
اسلام چرا گفتم من.زد برهم را گفتوگو آرام جو حدودي تا كه كردم مطرح را پرسشي او
سياسي ابزارهاي از اسلام چرا كند؟ بسنده كلمه نام به رسانهاي به تنها نميخواهد ،
يك ارائه براي من خواهش مقابل در حاضر روحاني كه بود اينجا در نميكند؟ نظر صرف
اينجا در حال هر به.داد نشان خود از تندي نسبتا واكنش بحث اين براي مذهبي توجيه
پايان در.رفت كنار انديشه يك از نقاب لحظه يك براي كه ميرسيد نظر به چنين
اين.كرد من تقديم كتابي بود ، حاضر بحث در كه سالخورده آيتالله يك ما گفتوگوي
درباره آموزشي كتاب يك واقع در بود ، شده ترجمه انگليسي زبان به آمريكا در كه كتاب
فيلسوف يك بعدها.بود درآمده تحرير رشته به آيتالله همان قلم به كه بود اسلام
آن كه كاري بدهد ، من پرسش به مذهبي منظر از قانعكننده پاسخي كرد ، تلاش ايراني
ديدگاه ايراني فيلسوف اين حال هر به.دهد انجام را آن بود نتوانسته جوان روحاني
چند هر وي گفته بهطلبيد چالش به غربي عقلگرايي و عقلانيت خصوص در را وبر ماكس
فرهنگهاي ساير با مقايسه در و رسيده خود شكوفايي اوج به غربي مدرنيسم حاضر حال در
در بايد حال عين در اما است ، داده قرار انسانها روي پيش را تازهاي راه جهان بزرگ
مورد در نگراني اين كه حالي در بود ، نگران غربي فرهنگ در بيمارگونه گرايشهاي مورد
نام به مفهومي مقابل در كه دريافتم ايران در من.است كمتر مراتب به شرقي فرهنگ
نام به مفهومي نيز آنجا در است ، خاصي معنايي بار داراي ما نزد كه "زمين مشرق"
محيطهاي در من صورت هر در اما.است مشابه كاركردي داراي كه دارد وجود "زمين مغرب"
روشني بسيار انديشههاي داراي كه شدم روبهرو افرادي با عمدتا ايران در دانشگاهي
.بودند
ايران در فلسفي - مذهبي بحثهاي بر تاثيري چه غرب در اجتماعي و فلسفي بحثهاي *
دارد؟
ناخوشايندي بسيار وضعيت با آنجا در برويم ، شرق به غرب از ناچيزي فكري توشه با اگر
نخواهد حاصل تفاهم بحث طرف دو در برابري نبود واسطه به كه چرا.شد خواهيم روبهرو
ما درباره (شرقيها) آنها دانستههاي كه ميرسيم نتيجه اين به شرايطي چنين در.شد
ايراني جامعهشناسان از دسته آن.است آنها درباره ما دانستههاي از بيشتر مراتب به
تحولات اكنون هم ولي كردهاند ، تحصيل فرانسه در اغلب كردم ، ديدار آنها با من كه
كه ميرسد نظر به نيز فلسفه زمينه در.ميكنند دنبال را متحده ايالات جامعه
علاقهمند پيش از بيشتر آنگلوساكسوني نظريهپردازان و كانت امانوئل به ايرانيها
گرفته قرار ايرانيان توجه مورد نيز سياسي فلسفه كنوني آموزههاي البته ميشوند ،
ايران در عمومي افكار بر فراواني تاثير كه روشنفكرانهاي بحثهاي اما.است
ديدگاههاي نود دهه در مثال عنوان به.ميگيرد نشات ديگري جاهاي از ميگذارد ،
از سروش عبدالكريم و سو يك از اردكاني داوري رضا ميان بحثهاي در پوپر و هايدگر
علوم آكادمي رئيس اكنون هم داوري دكتر.بود گرفته قرار توجه مورد بسيار ديگر سوي
به را هايدگر ديدگاههاي پستمدرنيستها ميدانند "پستمدرنيست" را او ;است ايران
درباره انتقادي نظرات با و گرفته عاريت به او از "تكنولوژي ماهيت" مورد در ويژه
عبدالكريم ديدگاههاي همچنين.آميختهاند هم در است رايج ايران در كه غربي مدرنيسم
دانشگاه در ميهمان استاد عنوان به اكنون هم كه او.است اهميت حايز بسيار نيز سروش
عين در.است متمايل اسلام از عارفانه تفسير يك به شخصا خود ميكند تدريس هاروارد
باشم ، شده متوجه درست من اگراست علم و مذهب ميان كار تقسيم سرسخت طرفدار سروش حال
در است ، يافته ارتقاء شيعه آيين در صاحبنظر فلاسفه از يكي به تدريج به داوري
ميزان كه چند هر ميكند ، جانبداري سياست و دين ميان جدايي از همچنان سروش كه حالي
.است نهاده كاستي روبه سروش ديدگاههاي تاثيرگذاري
و دين رابطه مانند ميشود بحث آنها درباره ايران در اينك هم كه مسائلي آيا*
طريق از و سكولاريسم و روشنگري واسطه به اروپا در زماني مذهب و جامعه و سياست
است؟ نشده حل ميكند ، تضمين را عقيده آزادي كه اساسي قوانين تدوين
شگفتزده بسيار من.پرداختم مسائل اين به ايران در خود علني سخنراني دو هر در من
نظام بنيانهاي درباره راحتي به آكادميك بزرگ محفل يك در ميديدم اينكه از شدم ،
.ميشود گفتوگو و بحث فكري
بود؟ چيزهايي چه درباره بحثها اين*
اين زرتشتي آيين و يهوديت مسيحيت ، اسلام ، پيروان تنها ايران اساسي قانون براساس
نيز اديان ساير پيروان ديگر سوي از كنند ، عمل خود مذهبي شعار به كه دارند را اجازه
را پرسش اين وضعيت اين.كنند تنظيم حاكم قوانين براساس را خود اجتماعي زندگي بايد
نميتواند ديگر كند ، صرفنظر سياسي قدرت از مذهب اگر آيا كه ميكند ، تداعي ذهن در
نميتواند ، مذهب آيا كند؟ حفظ جامعه افراد زندگي به شكلدهي زمينه در را خود نيروي
دهد تغيير گونهاي به را آنها ديدگاههاي افراد شخصي زندگي بر تاثيرگذاري طريق از
آيا ديگر عبارت به بگذارند؟ نمايش به را آنها موجود دموكراتيك مجاري طريق از كه
ديگري بحث حاضر حال در كرد؟ تصور غيرمستقيم صورت به را مذهبي سياسي قدرت نميتوان
ميتوان آيا كه است اين دارد ، قرار توجه مورد بسيار ايراني انديشمندان محافل در كه
قانون در كه مذهبي پلوراليسم آيا.كرد پياده ديگر كشورهاي در عينا را اروپايي مدل
را پلوراليسم آيا نيست؟ غربي صرفا پديده يك است ، شده تضمين غربي كشورهاي اساسي
اينكه يا داد ، قرار توجه مورد آن شكلگيري روند و تاريخي بستر در ميتوان تنها
روبهرو آن با جوامع اغلب امروز كه مشكلي براي عام راهحلي ميتواند پلوراليسم
مشابه راهحلي يافتن پي در حداقل نبايد ديگر فرهنگهاي آيا كند؟ ارائه هستند ،
باشند؟
دوران به ميكند تصور انسان كه است گونهاي به است ، مطرح ايران در كه بحثهايي *
دارد؟ تازگي هم امروز اروپاي در بحثها شما نظر به آيا.است بازگشته رفورماسيون
در موجود تناقضهاي مقابل در كه است واكنشي مذهبي خودآگاهي كه ميشود گفته
چنين اسلام در اگر.است دروني پديدهاي روند اين شك بدون ميشود ، نمايان مدرنيسم
رو هيچ به ما كه چرا باشيم ، بيتوجه آن به نسبت نميتوانيم ما ميشود ، مطرح چيزي
شكننده و ظاهري مصالحه يك به صرفا غربي كشورهاي در ساكن مسلمانان با نيستيم مايل
طبق بر را اساسي قانون بتوانند بايد ما شهروندان تمام حال هر به.يابيم دست
اسلامي كشورهاي در مذهبي بحثهاي من نظر به.بپذيرند خود مذهبي و شخصي ديدگاههاي
.بگذريم بحثها اين كنار از نميتوانيم سادگي به ما و است برخوردار فراواني ارزش از
كه است گرفته برعهده را نقشي شبستري مجتهد محمد نام به روحاني يك ايران در امروزه
سالي چند شبستري.داشت عهده بر را آن سروش عبدالكريم نام به فيلسوفي نود دهه در
تفسير مكتب پيروان از او.دارد تسلط آلماني زبان به و كرده زندگي هامبورگ در نيز
شبستري.باشند وحي مفسر ميتوانند مسلمانان تك تك وي اعتقاد به.است شخصي
.دارد ايران بر حاكم ايدئولوژي قبال در پروتستانها ديدگاههاي همانند ديدگاههايي
اسلامي علوم درهاي كه است گونهاي به دانش و مذهب ميان ديالكتيك روابط از او فهم
شكلگيري روند او اين بر علاوه.ميكند باز معاصر فلسفه و انساني علوم مقابل در را
و پيامبر آموزههاي ميان ميتواند كه ميكند تفسير گونهاي به را مذهب تاريخي
.شود قائل تمايز مذهب تاريخي چارچوبهاي
نيز خاتمي محمد رئيسجمهور طرفدار اصلاحطلب نظريهپردازان با ايران در شما *
ميان موجود گفتوگوي به حاضرند اصلاحطلبان شما اعتقاد به آيا.كرديد ديدار
خاتمه دموكراسي نفع به دارد ، ايران اساسي قانون در ريشه كه تئوكراسي و دموكراسي
دهند؟
كنار در من شد محكوم زندان به سال 1998 در كه است جوان روحاني يك كديور محسن
ياد اصلاحات نظريهپردازان عنوان به آنها از شما كه كردم برخورد گروهي به كديور
اشاره حجاريان سعيد به شبستري مجتهد آقاي بر علاوه ميتوان جمله اين از.ميكنيد
رنج آن تبعات از شدت به هم هنوز و شد سوءقصد يك قرباني پيش سال دو حدود كه كرد
بايد اصلاحات.كرديم گفتوگو و بحث شده ياد موضوع درباره محفلي چنين در ما.ميبرد
اصلاحطلبان از من كه پاسخي اما هستند؟ جدي حد چه تا اصلاحطلبان برود؟ پيش كجا تا
اصلاحات متفكران.نبود عملگرايانه نظر اظهار يك از بيشتر چيزي كردم دريافت ايراني
درسهاي مسير طول در و كرد حركت گام به گام راه اين در بايد كه هستند عقيده اين بر
اصلاحطلبان كه نفهميدم من مهم بسيار بحثهاي اين طي همچنين.گرفت فرا را لازم
جريان در البتهغربي نه و است شرقي نه كه دارند "سوم راه" از تصوري چه ايراني
كه دلسرد و سرخورده انقلابيهاي اين سياسي احساسات به حدودي تا من بعدي گفتوگوهاي
از ايران در كه پهلوي سلطنتي رژيم.بردم پي بودند ، حرارت و پرشور بسيار ابتدا در
رها خود حال به را مذهبي سنتهاي ميشود ، ياد تكنوكرات و فاسد رژيمي عنوان به آن
توجه قابل نيروي يك عنوان به را خود توانستند مذهبي سنتهاي ترتيب بدين و بود كرده
حتي كه نكنيد فراموش.كنند مطرح بود ، نديده آسيبي گونه هيچ اخلاقي نظر از كه
جوانان حال هر به.بود گرفته قرار غربي فرهنگ و تفكر شيوه تاثير تحت ماركسيسم
به ترتيب بدين و شرقي نه و باشد غربي نه كه بودند سومي راه دنبال به ايران انقلابي
در.ميدهند تشكيل را حكومت اصلي اركان روحانيان ، آن در كه رفتند مذهبي نظام سراغ
به ندارند ، قصد رو هيچ به ايراني طلبان اصلاح كه است اين بر من تصور حال هر
كه حال عين در آنها از بسياري.كنند پشت خميني [امام] آيتالله انقلاب آرمانهاي
طلبان اصلاح.هستند نيز نظام نماينده خود ميكنند ، انتقاد كشورشان بر حاكم نظام از
تلقي اوليه آرمانهاي به بازگشت و انقلاب مسير تصحيح عنوان به اصلاحات روند مايلند
ساختار يك ايجاد دموكراسي ، و مدني جامعه ايجاد معناي به آنها نظر از اصلاحات شود ،
بازارهاي روي بر كشور درهاي گشايش طريق از اقتصادي رشد به دستيابي و كارآمد اداري
وفادار كشورشان اساسي قانون به همچنان ايراني طلبان اصلاح حال هر بهاست جهاني
كرده تحصيل آلمان در و است بهشتي آيتالله پسر كه من ايراني همكاران از يكي.هستند
انتظار در نبايد او گفته به كند ، روشن را قضيه اين جمله يك بيان با داشت قصد است ،
.بود ايران در ديگري انقلاب
آيد؟ فائق مسير اين در موجود تناقضهاي بر ميتواند ايراني جامعه آيا *
عنوان به بايد مسئله اين بهتر درك براي نميداند را پرسش اين پاسخ كس هيچ طبيعتا
.ميگذرد چه ايراني كرده تحصيل و جوان زنان ذهن در ويژه به كه بدانيم مثال
تحصيلات تازگي به كه دختري.هستند زن ايراني دانشجويان از نيمي از بيش هماكنون
جمشيد تخت از بازديد در مرا راهنما عنوان به و بود برده پايان به را خود دانشگاهي
و بود مسلط انگليسي زبان به او.نداشت سياسي مسائل به چنداني علاقه ميكرد ، همراهي
را پرتغالي و آمريكايي رمانهاي ترجمه همچنين او.داشت علاقه يونگ و فرويد آثار به
يك با او دوست.بود عصباني بسيار خود متاهل دوستان از يكي وضعيت از او.ميخواند
.كند مدارا بايد كه ميگويد زن اين به همواره دادگاه است ، كرده ازدواج نالايق مرد
مساجد در مرد و زن ميان جدايي از ايراني جوانان ويژه به و زنان كه كنيد تصور نبايد
شباهتهاي انسانها مذهبي مسائل مورد در.هستند ناخشنود عمومي مكانهاي ساير در يا
ميان چنداني تفاوت باشد ، ميان در مذهبي احساسات مسئله اگر.دارند هم به زيادي
او.داشت نظري چنين نيز من راهنماي.ندارد وجود يهوديان حتي و مسلمانان و مسيحيان
در فردي آزاديهاي وضعيت و فرهنگي شرايط شده ، رئيسجمهور خاتمي كه زماني از ميگفت
.است شده بهتر ايران
اول نگاه
شد شومن كه فيلسوفي
قوچاني محمد
شيراز از بازگشت از پس هابرماس يورگن ماه ، ارديبهشت ششم و بيست پنجشنبه شامگاه
ترك آلمان مقصد به را تهران سپس و ببيند را رئيسجمهور تا ماند انتظار در ساعتي
با ديدار از بيشتر را مازندران استان به سفرش خاتمي.نداد رخ هرگز كه ديداري.كند
انجام به را اين تا نرساند اتمام به را آن رو اين از و داشت دوست آلماني فيلسوف
زنده ماركس را او كه مردي) جهان زنده روشنفكران بزرگترين از يكي زبان از و رساند
وجود بانبرد فرو را حرفش اما هابرماس.است چگونه ايران كه بشنود (ميخوانند
از بسياري به اخير سالهاي در كه هابرماس او ، گزارش شنيدن به رئيسجمهور بيرغبتي
"مدرنيته ناتمام پروژه" تا كرده سفر (ايران و چين چون) غيرغربي دولتهاي و جوامع
به خويش سفر گزارش آلماني روزنامهاي با مصاحبهاي در كند ، مشاهده نزديك از را
.آمد نخواهد خوش ما مذاق به احتمالا هابرماس حرفهاي.است كرده منتشر را ايران
:دارد محور دو دستكم او سخنان
نگاه از برخاسته آنكه از بيش نقدها اين و ميسازد وارد حاكميت به كه نقدهايي اول
ايران به غربي دولتهاي جوامع كه است نگاهي بازتاب باشد تاثيرگذار فيلسوفي نافذ
از حرفها اين انعكاس نه و است گفته تازهاي حرف هابرماس نه حيث اين از.دارند
فكري جنبش به متعلق متفكري كه است بديهي.است غيرمنتظرهاي اتفاق او زبان
.بگويد اين جز نميتواند ليبرال دولتهايي در يافته پرورش و نئوماركسيسم
و بديعتر البته اصلاحات به هابرماس نقد.ميكند وارد اصلاحات به كه نقدهايي دوم
را ايراني اصلاحطلبان هابرماس.ميكند الصاق حاكميت بر او كه است نقدي از عميقتر
است بديهي.ميداند اصلاحات آينده در روشننگري فقدان و سرخوردگي عملزدگي ، دچار
عادت كه محافظهكاراني.ساخت خواهد آزردهخاطر را قدرت جناح دو محور ، دو هر اين كه
فرقي اينجا در و) بشنوند كليشهاي تعاريفي خارجي ديپلماتهاي زبان از كردهاند
(نميبينند اپورتونيست اعراب و كمونيست كاسترو فيدل محافظهكار ، كلارك رمزي ميان
حرفهاي با ميتوانيم.ميگويد سخن روشن و صريح كه ميبينند را فيلسوفي بار اين
كه كنيم برخورد ديپلماتي چون فيلسوف يك با نميتوانيم اما نباشيم موافق هابرماس
.ببندد اسلامي جمهوري با تئوريك مقاولهنامهاي بوده قرار گويي
هابرماس سخنان بود قرار گويي.شدهاند مغموم هابرماس سخنان از هم اصلاحطلبان
تامين سروش و شريعتي به استناد با ديروز تا كه شود مشروعيتي پشتوانه آنان براي
.ميشود جبران هابرماس امثال به دادن رفرنس با امروز و ميشد
براي سندي هابرماس سخنان از نتوانستهاند چه اگر جناح دو كه آنجاست در فاجعه عمق
اما آورند دست به كنند مستقر ميخواهند كه نظمي يا كردهاند حاكم كه نظمي اعتبار
.زدهاند دست بيرحمانه سانسوري به دو هر و برند بهره ميتوانند يكديگر عليه آن از
خشن چهرهاي راوي را او ميكوشند ايران به هابرماس مثبت نگاه حذف با محافظهكاران
و نهاده گام تهران به اصلاحطلبان به متعلق مركزي دعوت به كه كنند قلمداد ايران از
نگاه كردن برجسته با هم اصلاحطلبان و است نهفته سياسي توطئهاي آن پس در بنابراين
را چيزي همان هابرماس كنند ثابت كه دارند وافري تلاش ايران به هابرماس منفي
كه است تلخي تجربه همان اين و.ورزيدهاند تاكيد آن بر بارها آنها كه ميگويد
گرفتار ابتذال باطل دور اين در ما نسل ماركس اگر.كردهاند تكرار بارها ايرانيان
را بسياري ماركسيستهاي.شد غرق سوءتفاهمي چنين در نيز پيشين نسل ماركس است آمده
نخواندهاند را او آثار از خط يك حتي كه كرد شناسايي ميتوان ايران معاصر تاريخ در
هنوز معروف طنز اين.نداشتند اين از بيش دانشي هم آنها مخالفان از برخي كه همچنان
خدا يعني كمونيست و خدا يعني كمو ميگفتند كمونيستها نقد در كه ماست زبان ورد
.است اعدام به محكوم كه هم رشدي سلمان و رشدي سلمان يعني هابرماس گويا اينك و.نيست
از ابتذال كرد ، رديابي نبايد خياباني جنبشهاي در تنها را ابتذال بحران..
است كرده نفوذ هم دانشگاهها حتي و سياسي گروههاي به روزنامهها ، به خيابانها
كه است چنين اين.ميشود آميخته درهم سطحينگري با تفكر و تفكر با سياست كه هنگامي
هرمنوتيك بنيانگذار را او ايران به هابرماس ورود طليعه در اصلاحطلب روزنامهاي
دو.ميكند ياد سكولاريسم پدر نام به او از هم محافظهكار روزنامهاي و ميخواند
از يكي در هابرماس سخنراني به استناد با تنها محافظهكار روزنامه همين بعد روز
معرفي (اصلاحطلب البته) مسلمانان از مسلمانتر را وي ايران فرهنگي انجمنهاي
ستون همان در ميگيرد قرار سردبير ميز روي مربوطه بولتن كه وقتي بعد روز و ميكند
در دانشجو چند همزمانميدهد قرار رشدي سلمان چون رماننويسي همتاي را هابرماس
كه ميكنند بسنده دستاورد اين به ايران در هابرماس حضور از كشور علمي مركز مهمترين
يا حجار ميترا دايي ، علي امضاي كنار در را آن شايد تا بگيرند امضا فيلسوف يك از
با را ايران جامعه كه است آن از هوشمندتر البته هابرماس.دهند قرار شكيبايي خسرو
را پويايي جامعه بحران اين پشت در او.كند تحليل بحران عصر از ناشي نشانههاي اين
فرا را همه كه باشيم ابتذالي نگران ناچاريم اما ما است پرش حال در كه ميبيند
از دانشگاه ، جوانان تا خيابان جوانان از روشنفكران ، تا سياستمداران از است گرفته
.محافظهكاران تا اصلاحطلبان
اين از.باشد داشته ايران حاكميت يا اصلاحات گرو در دلي كه نيست ايراني هابرماس
در كه است منجياني در بر كوفتن بيهوده عين نشستن او از فتوايي كسب انتظار در رو
ميان اين در و نشدهاند فهميده درست هنوز بلكه نشدند رهاييبخش نهتنها ما تاريخ
در ساعتها او هم اما.ندارند يكديگر با فرقي هايدگر و پوپر هابرماس ، و ماركس
به است گفته زمزمه به بارها آن از پس كه را جملهاي تا ماند خاتمي انتظار
و شدهام تبديل شومن يك به ايران در من بود گفته هابرماس.بگويد ايران رئيسجمهور
فيلسوفان هفتهاي در ميتوانند كه ميشويم تبديل كساني تنها به ما كه است اينگونه
.نماند ايران در بيشتر هفته يك هابرماس.كنند تبديل شومن به را
3_ زندگي يك بسط و قبض
سروش باعبدالكريم صدري1 محمود گوي و گفت
غزالي تا بازرگان از
تيموري اميرحسين:ترجمه
همان اين بود ، تفاسير پيچيدگيهاي و جزئيات بيشتر كرد ، خود مجذوب مرا كه چيزي
.شد مذهبي متون تفاسير در اختلافنظر راز درباره انديشيدنم باعث كه بود نكتهاي
پايهريزي را ديني معرفت بسط و قبض تز تا شد عاملي دغدغه اين كه كنم ادعا ميتوانم
متن يك روي بر مختلف مفسرين چرا كه دهم جواب سوال اين به كردهام سعي آن در كه كنم
دارند؟ اختلافنظر واحد
متن ، يك گوناگون تفاسير تاملبرانگيز فكر.پيبردم جالب تشابه يك به جا اين در *
تئوري.كرديد مطالعه را قرآن مختلف تفاسير كه ميآيد وجود به شما براي هنگامي
به شبيه دو اينميشود آغاز مقدس كتاب گوناگون تفاسير از غرب در نيز هرمنوتيك
اين به باشيد داشته آشنايي غربي هرمنوتيك با كه اين از قبل حتي شما.يكديگرند
سبب عواملي چه كه است اين است مطرح هرمنوتيك در كه سوالي حال.رسيديد مشابه موقعيت
متن يك از معتبر و اصيل تفسير يك به رسيدن شرايط و ميشوند متن يك گوناگون تفاسير
چيستند؟ قدسي
نه ;بودهام علاقهمند تفسير سرشت به هميشهباشد ميتواند خوبي بسيار موضوع اين
متني تفسير هنر به مرا كتاب سه اين.مولانا و حافظ كتب تفسير بلكه قرآن تفسير تنها
تفسير ، در من تلاش اوليناست درست كاملا نيز گفتيد شما كه مطلبي.كردند راهنمايي
بينشها اين كه هنگامي بعدها.ميشود مربوط مثنوي چون مهمي صوفيانه متن و قرآن به
و كامل نسبتا هرمنوتيك تئوري يك به افزودم ، تاريخم فلسفه و علم فلسفه دانش به را
.يافتم دست جامع
تئوريهاي بسط ، و قبض نوشتن زمان تا باشم گفته شما به را حقيقت كه اين براي
با بعدها.بودم نكرده مطالعه را گادامر گئورگ هانس چون انديشمنداني هرمنوتيكي
.شدم مواجه گادامر آقاي نظرات با نظراتم تشابه
سوالاتي با آنها بنابراين.دارند اختلافنظر تاريخي رويداد يك تفسير در مورخان
دارد؟ وجود تاريخ از متعددي تفاسير چرا:ميكنند نرم پنجه و دست سوالات اين مشابه
.اينها شبيه سوالاتي و شود؟ نگاشته رويداد يك از نهايي تاريخ يك كه است ممكن آيا
تز منظور و هدف به كنيم ، ادغام هم در را ساختاري هرمنوتيكهاي آن و سوالات اين اگر
كه واقعه يا متن يك بنيادين و عمده صراحت ميرسد نظر به كه رسيد خواهيم بسط و قبض
.كند مطرح ميطلبد را متكثر قرائتهاي و متعدد تفاسير
او.بود بازرگان مهدي مرحوم داد قرار تاثير تحت مرا افكارش كه بزرگي متفكر دومين
بود ، مذهبي شديد علايق داراي كه مدرن دانشمند و سياستمدار يك عنوان به را
يك عنوان به را آنها كه زماني تا داشتم او نوشتههاي از مختصري دانش.ميشناختم
چنان آن كتاب اين.ميآورم خاطر به را او بيانتهاي ذره كتاب.كردم مطالعه دانشجو
بهترين به را آن از نسخه چندين شيمي معلم يك عنوان به كه داشت برايم جذابيتي
.كردم تقديم دانشآموزانم
با ارشاد حسينيه در او موفقيتآميز سخنرانيهاي و شريعتي دكتر پيشرفت
اين طول در.بود مصادف سربازي ساله دو خدمت و تهران دانشگاه از فارغالتحصيليام
روند اين.كنم شركت بود مقدور برايم كه شريعتي سخنرانيهاي تمام در كردم سعي مدت
به سربازي خدمت از بعد.شد بسته حكومت توسط ارشاد حسينيه كه زماني تا داشت ادامه
دارويي و غذايي توليدات لابراتوار ناظر عنوان به بوشهر جنوبي شهر در ماه مدت 15
اين تا شدم دارويي تحقيقات درگير ماه چند براي و بازگشتم تهران به سپس.كردم خدمت
.شدم تحصيل ادامه براي انگلستان به سفر آماده كه
چهار سفر اين در كردهام ذكر [معرفت ارباب قصد] كتبم از يكي مقدمه در كه طور همان
مولوي مثنوي كاشاني ، فيض محجالبيضا ملاصدرا ، اربعه اسفار.بردم خود همراه به كتاب
بر زمان آن در كه است مهمي تاثيرات بيانگر انتخاب اين.حافظ اشعار مجمل ديوان و
.داشت وجود من ذهن
فيض البيضاء محج دانشگاهي سالهاي طول در كه كنم ذكر را مطلب اين كردم فراموش
در كتاب اين.است غزالي محمد علومالدين احياء شيعيگونه روايت كه يافتم را كاشاني
.شدم صاحب را آن از جلدي مجموعه 8 يك بخت مدد به.بود موجود دبيرستان كتابخانه
سخنراني تهران مركزي شمال در فرهنگ با جماعت يك حضور در الجواد ، مسجد در يكبار
.كردم
عنوان به تا ببرم نام دارم آن دريافت به علاقهاي كه را كتابي شد درخواست من از
آن از و بردم نام را محجالبيضاء نيز من شود هديه من به نمازگزار جماعت قدرداني
افكار معرض در كتاب اين مطالعه با.نكردهام قطع كتاب اين با را مصاحبتم زمان ،
احيا و سعادت كيمياي و غزالي اسم تنها آن از قبل تا.گرفتم قرار غزالي محمد امام
با غزالي ، خود نوشتههاي بعدها و كتاب ، اين مطالعه خلال در.بودم شنيده را وي علوم
اخذ براي كه حالي در گذراندم ، انگلستان در را سال يك.شدم آشنا جدي طور به او كتب
تاريخ و فلسفه حوزه به سپس.ميكردم تلاش آناليتيك شيمي رشته در ليسانس فوق مدرك
آموزش.آورد وجود به فكريام تصور در را عطفي نقطه تحول اين.شدم وارد علم
و ماهيت يا اتمي تئوري مانند نوين علوم خاص موضوعات با ندرت به ايران در فلسفيام
نشان را ارسطويي علم و نوين علوم بين شكاف وضوح به كه (Induction) القا فيزيك سرشت
.داشت سروكار ميداد
را آنها كه نبودند مرتبهاي و موقعيت در فلسفهام ايراني اساتيد نه و خودم نه
به مرا فكر تا كردند پيدا ادامه همچنان سوالات امادهم قرار پرسشها اين مخاطب
كه دارد وجود تحصيلياي رشته آيا كه ميپرسيدم خودم از هميشه.ساختند مشغول خود
رفتم لندن دانشگاه روانشناسي بخش به انگلستان در.باشد داشته سروكار سوالات اين با
علم فلسفه بخش به تحقيق براي كه شد گفته من به.دادم توضيح آنها براي را علايقم و
پذيرفته دانشگاه در فورا.بودم نشنيده را رشته اين نام هرگز اين از قبل تا.بروم
.يافتم را خويش گمشده و شدم
.است تگزاس دانشگاه استاد محمودصدري _1
|