نميكند توجه جلب تكراري يا ساده رمان
عشق هنر
منتقد + خواننده + نويسنده
نيمرخ
ناگزير سير
ميكنند؟ چه ناشران
عمومي فلسفه
بود؟ بد ايران و خوب يونان آيا
فرهنگي نشريات
نميكند توجه جلب تكراري يا ساده رمان
فرانزن جاناتان با گفتوگو
آمريكا كتاب ملي كتاب جايزه برنده
حقيقت مهدي امير:ترجمه
و نوشتن وضعيت":نوشت سال 1996 به هارپرز مجله در مقالهاي در فرانزن جاناتان
كه است آمريكايي شهرهاي قديمي و مركزي قسمتهاي مثل درست جدي ، رمانهاي خواندن
جنسي ، رمانهاي دادگاهي ، و تكنو تريلرهاي.است كرده ويرانشان مدرن فوق بزرگراههاي
ديگر و كردهاند اشغال را ادبي فضاي تمام تقريبا رازآلود و قتلآلود خونآشام ،
قبلياش رمان دو كه فرانزن ، ".ندارد وجود جدي رمانهاي خواندن و نوشتن براي جايي
كه دورهاي در كرد ، بحث اينباره در بود ، نگرفته قرار استقبال و توجه مورد زياد
و سرگرم رسانه و فناوري جديد فرمهاي توسط روزبهروز ، باز ، كامپيوتر كتابخوانهاي
"ادبيات و قصه" ظرفيت به نسبت اندكاندك خوانندگان كه زماني و ميشوند منحرف حتي
رمان نوشتن براي آرزوها و روياها ميدهند ، نشان ترديد اجتماعي مطرح و جدي موضوعات
بيشتر باشد ، داشته اهميت جامعه كلي روند و غالب جريان براي بتواند كه جدياي
اين نوشتن از پس سال پنج فرانزن ، ميرسد نظر به حال ، اين با.ميرسد نظر به ناممكن
او بر "ادبيات" مورد در هم كه ياسي ;است برآمده نااميدياش و ياس پس از مقاله ،
مجددش اميدواري از بعد او.قصهنويس يك عنوان به خودش مورد در هم و بود شده چيره
نويسندگي توانست مجددا جدي ، آثار خوانندگان وجود به ايمانش بازيابي و نويسندگي به
منتشر را ،"اصلاحات" خود رمان سومين قبل ، ماه سه نهايتا و بگيرد سر از را خود خلاق
.داد قرار خود تاثير تحت هم را جامعه غالب جريان اصلاحات.يابد دست هدفش به و كند
خود و ميكند طي را خود ابتدايي مراحل رمان اين براساس سينمايي بلند فيلم يك ساخت
اين تمام.كرده پيدا دست جهان كشورهاي از بسياري در بالايي بسيار فروش به هم رمان
آمده دست به رمان اصيل و جدي نكات و اجتماعي محتواي كردن قرباني بدون هم توفيقات
.است
.است خانواده يك متلاشي زندگي شرح از تراژيكي حال عين در و كميك شاهكار اصلاحات
.ميگيرد جالبي كار به تصميم شوهرداري ، و مادري سال پنجاه از بعد ،"لابرت انيد"
داده دست از را عقلش و حافظه كم كم و شده پاركينسون بيماري به مبتلا آلفرد ، شوهرش ،
ترك كلي به را آنها خودشان ، حرفهاي و شخصي مشكلات درگير كدام هر هم فرزندانشان و
.كردهاند فراموش و
هماكنون بوده ، خانواده اهل مردي و موفق مديري زماني كه آنها ، بزرگ فرزند گري ،
باليني افسردگي نشانههاي تمام رغم به كه ، كند متقاعد را همسرش و خودش تا ميكوشد
شغل تازگي ، به دارد ، نام چيپ كه مياني فرزندنيست بيماري اين به مبتلا رفتارش ، در
.است خورده شكست هم تازهاش حرفه در ميرسد نظر به و داده دست از را دانشگاهياش
تصميم مادرش ، برخلاف و گريخته پردردسرش ازدواج از هم خانواده فرزند كوچكترين رنيس
.بريزد ديگري مرد پاي به را زيبايياش و جواني دارد
كريسمس جشن در بار ، آخرين براي را خانواده تمام تا كرده جزم را عزمش انيد حالا و
شمال نواحي) ميدوست در و بيستم قرن نيمه از كه داستان.كند جمع هم دور سال ، آن
دنياي ميشود ، ختم امروز اروپاي شرق و استريت وال به و شده آغاز (آمريكا مركزي
طمع و حرص خشن ، دنياي به را روز آن اخلاقگراي مردمان و شهروندي اخلاقي اصول قديم
.ميدهد پيوند امروز كودكان تربيتي مشكلات و جهاني
برلين آزاد دانشگاه در سال 1981 ، در مور سوارث از مدرك اخذ از پس فرانزن ، جاناتان
وايتينگ جايزه برنده سال 1988 در "پنجم و بيست شهر" رمانش اولين.داد تحصيل ادامه
براي هماكنون شد ، منتشر سال 1992 در كه بود رمانش دومين "قوي انگيزه".شد
وي با امسال سپتامبر مورفي ، جسيكا.است نيويورك ساكن و مينويسد "نيويوركر"
.ميخوانيد را گفتوگو اين متن كه داده ترتيب تلفني گفتوگويي
"بود رويا يك شايد" عنوانش و شد چاپ هارپرز مجله در سال 1996 در كه مقالهاي در &
Social) اجتماعي رمان مرگ خبر آمدم ، بيرون دانشگاه از سال 1981 در وقتي نوشتي ،
سال ، بيست از بعد حالا و چيست؟ اجتماعي رمان از تو تعريف ".بودم نشنيده را (Novel
ميكني؟ ارزيابي طور چه خصوص اين در را نظراتت
دقيق و درست راث ، فيليپ توسط سال 1961 در اجتماعي رمان مرگ اعلان ميكنم گمان من
يا درايزر يا نوريس فرانك كارهاي نظير اجتماعي رئاليسم براي جايي ديگر.بود
و بهتر خيلي را اجتماعي رئاليسم رسانهها ساير.ندارد وجود وولف تام نوشتههاي
رمان يك را اجتماعي رمان.نميدانستم را اين من.ميدهند انجام رمان از سادهتر
همان در و بود ، ذهنم در درسال 1981 كه چيزي.نميكردم تصور ملاكننده بر يا افشاگر
و كرد نفوذ جامعه وجدان به عميقا كه بود 22Catch نظير كتابهايي نوشتم ، هم مقاله
.داد اختصاص خود به لغت فرهنگهاي در را تازهاي مدخل كه بود زياد آنقدر تاثيرش
دنياي در كشور يك عنوان به را آمريكا جايگاهبود قصه يك از بيش چيزي كتاب اين
سال 1981 ، دركرد مطرح صلحطلبي و جنگ درخصوص بنياديني سوالات و ميداد نشان معاصر
حال ، عين در هم ، و كند پيدا دست فراوان مخاطب به هم بتواند واقعا آدم كه ايده اين
جالب ، واقعا من براي كند ، نرم پنجه و دست است جامعه توجه مورد كه مهمي سوالات با
با كه رمانيبود همين "اجتماعي رمان" از من منظور ميكنم خيال.بود زنده و كامل
.دلمشغوليهايش با هم و دريافتهايش با هم ;باشد درگير جامعه
و خطرات چه قصهنويسي در اجتماعي موضوعات به پرداختن و جامعه درباره نوشتن&
دارد؟ پرتگاههايي
نظرش "پستمن نيل" مثلا.است مشاهدات افتادگي پا پيش و ابتذال پرتگاه همه ، از اول
بارها و بارها را حرف يك.نميزند پيچيدهاي حرف ولي است درست تلويزيون درباره
من كه است خطراتي همان از يكي اين.است شيطاني دستگاه يك تلويزيون.كرده تكرار
نكته كه رماني هر بسيط و ساده نظر يك تكرار":كردهام بحث مقالاتم در دربارهاش
مسلما باشد ، داشته خود در افتاده پا پيش _ امروزيها اصطلاح به يا تكراري بسيط ،
.نميكند توجه جلب زياد
جامعه درباره رماني را آن ميشود طور چه پس كشيده ، طول سال هشت "اصلاحات" نوشتن&
حال در سرعت به كه معاصري جامعه در كه نوشت رماني ميشود طور چه.ناميد "معاصر"
!باشد صادق حرفهايش و بماند باقي همچنان است ، دگرگوني و تغيير
چيزي.بشوم رمان اين نوشتن مشغول وقت تمام توانستم كه بود سال 96 تقريبا راستش ،
سبك و شخصيتها از درستي مجموعه كردن پيدا ميكردم ، تلاش دربارهاش بود سال چند كه
به عنصر ، سه اين.بود آنها براي خوبي شخصيتي ساختار طور همين و مناسبشان صداي و
من از زيادي وقت اول فصل خصوص به.پيوستهاند هم به پيچيدهاي ، و تفكيكناپذير طور
و كنم پيدا دست مناسبي موقعيتهاي و مناسب شخصيت مناسب ، سبك به ميخواستم.گرفت
داشته طراوت و تازگي داستان فصل پنج براي كافي قدر به كه بگذارد اختيارم در موادي
نگاهي شما اگر.نوشتم سال 2000 در را كتاب تمام واقع در من كه شد اين نتيجه.باشد
و گودبرداري مشغول ماهها كارگرها كه ميبينيد بيندازيد ساختمانسازيها به
طور همين هم ما قصه.برود بالا هفته چند ظرف فقط شايد بنا كل و هستند پايهريزي
.بود
قسمت آن خواندن از سوال اين دارد؟ اهميت شخصيتهايت و تو براي حد چه تا "مكان"&
بود ، رفته _ "جود سن" روستايي محدوده _ زادگاهش به كه انيد كه رسيد ذهنم به رمان از
و ميهنپرستي واقعي حس تنها را آن و ميكرد تجربه آنجا به نسبت را آتشيني عشق
.ميدانست رشد قابل معنويت تنها
چيزهاي و معنا به زندگي در ميشود طور چه كه ميگردد بر سوال اين به هم مطلب اين
يعني ;ميكند پيدا معنا يافتن براي انيد كه است راهي راه اين.يافت دست معنادار
قصهنويس نگرانيهاي درباره هارپرز در مقالهام درخاص جاي يك به داشتن خاطر تعلق
حذف و شدن همگنتر و هموژنيزاسيون شاهد روز به روز كه بودم نوشته نااميديهايش و
.است كشور اين در بوميگرايي
آنها از قصهنويس كه بودند چيزهايي منطقهاي مناظر و بومي رفتاري خصوصيات سابقا
حتي چه شهري چه مناظر ، همه وقتي ولي.كرد استفاده كتابش صفحات به بخشيدن حيات براي
تماشاي ساعتها از هم رفتاري خصوصيات و ميشود يكسان و يكدست دارد روستايي ،
خيلي خواندني و جذاب صفحه يك نوشتن ميشود ، الگوبرداري امتيوي شبكه برنامههاي
و مختلف مناطق ميان هنوز ، .هست همچنان مكان كه معتقدم هنوز من ولي.ميشود سختتر
.دارد وجود زيادي تفاوتهاي مختلف ، شهرهاي
و كردهاند مقايسه دليلو دون و پينچن توماس با عمدتا را تو منتقدان ، نقدهاي در&
از.كردهاي ستايش گفتوگوهايت در را آنها دوي هر.دادهاند قرارت آنها طيف در
چرا؟ بله ، اگر و داشتهاي؟ هم تاثيرپذيري آنها
حتي.ميآموختم را نويسندگي داشتم كه زماني خصوصا ;بوده اثرگذار مطمئنا دليلو
.مينويسد قوي بسيار چون ;است اثرگذار ميكنم ، گم را راهم وقتي هم ، حالا همين
به دستيابي در پينچن هم و او هم.است آهنگين و زيبا و پيراسته و تميز جملههايش
جمعيت ، تراكم دوران به پرداختن در داشتند ، مهارت خيلي جنگ از پس دوره حال و حس
آنقدر كتابها از بعضي.زبان بر تكنولوژي و رسانهها تاثيرات و اتمي سلاحهاي
از اين !آهان":ميگويم و ميكنم اشاره طرفشان به كه دارند اعتبار و اهميت برايم
".بنويسم ميخواهد دلم كه است كتابهايي دست همان
هم زيادي نشريات و فروختي "اصلاحات" روي از را سينمايي فيلم يك ساخت قانوني حقوق&
شايان ، استقبال اين به نسبت عكسالعملت داري؟ احساسي چه.كردهاند گفتوگو درخواست
چيست؟ آمده ، عمل به كتابات و تو از كه
مقالهام نوشتن براي من آيا كه برميگردد بحث ابتدايي سوالهاي به باز سوال اين
تا دو موقع آن تا ميكردم حس گويا.نه يا ميكردم احساس خودم بر فشاري هارپرز در
قدر به چرا كه بود درد از فريادي مثابه به مقالهام و نوشتهام جذاب و جالب رمان
روز آثارم و خودم به نسبت بيتوجهي از نگراني اين.نگرفتهام قرار توجه مورد كافي
چاپ هم را سومم كتاب هنوز چون ;ميشد بيشتر بيستم قرن رسيدن پايان به با و روز به
بوده من بلندمدت عطش آن ارضاكننده استقبالها اين از بعضي بنابراين ، بودم نكرده
ميداند كه هستم كسي ميدانم.ميرود پيش خوب چيز همه.هستم خوشبختي آدم.است
استقبال و تجليل همه اين شايسته كه ندارم را حس اين.كند خلق رمان يك بايد چهطور
مورد حد اين تا آنها اما بهترم ، كوتاه قصه نويسندگان از بسياري از نميگويم.نيستم
ولي.ميكنند اثرشان وقف را خودشان برابر چندين البته شايد.نميگيرند قرار توجه
و خبري پوشش توجه مورد بيشتر برابر دهها و درميآورم بيشتري پول برابر چندين من
.كرد نميشود كارياش ولي است تاسفباري وضعيت.ميگيرم قرار رسانهاي
تمام برخلاف اين و ميشود تمام اميدواركنندهاي و اميدبخش نكته با "اصلاحات"&
قيود و محدوديتها فشار تحت رمان ، سراسر در كه ، است شخصيتها نگرانيهاي و ترسها
دارد؟ يا داشته برايت خاصي اهميت رهايي و اميد حس اين.هستند زيادي
در او ميبينيم كه است آزاردهنده نظر به.است كتاب قهرمان "انيد" من نظر به
رويارويي در كه باشد عجزي دليل به اين شايد.است اميدوار مشكل همه آن با رويارويي
.است او شخصيتي وجوه زيباترين از يكي اميدواري همه ، اين با.ميكنيم حس واقعيت با
شايد انيد.مهرورزي و اميد ايمان ، .است مسيحيت در اخلاق اساسي تعاليم از يكي اميد
ولي باشد ، داده رخ ايمانش در هم بحرانهايي و باشد كرده مبارزه مهرورزي با سخت
غمانگيز واقعيت اين حول كه باشيم داشته ادبياتي اگر.نداده دست از را اميدش هرگز
آن _ نيست هم گريزي راه و _ بود خواهد هميشه ديدن زجر و كشيدن درد كه باشد شده بنا
چنين شخصيام ، زندگي در خودم ، من.باشيم داشته اميد به هم اشارهاي است بهتر وقت
.است داده نجاتم اميد همين فعلا و داشتهام را تجربههايي
عشق هنر
گويي تك يك
فولي مايكل:نوشته
محمدي ملك نيما_ فرزانه سام:ترجمه
مرد.ميدهد اجاره را گالري راهنماي نوارهاي و نشسته تاشو كوچك ميز يك پشت دونالد]
گوش به را گوشي.ميكند اجاره دونالد از نوار و صوت ضبط يك و ميشود وارد خجالتي
[.ميشنويم را نوار موقر و متين صداي و ميگذارد
و نمايشگاه اين.آمديد خوش "جريان؟ يا مد:مدرنيسم پست" ما نمايشگاه به:صدا
شده برپا "سانتوري" ليكورسازي و "هاستد" مجله همراهي و همكاري با شده ضبط راهنماي
و دارد نام "مصلوب راكون عذاب و رنج" ميبينيد نمايشگاه اين در كه اثري اولين.است
كنيد نگاه جايش به.نكنيد تلف آن تماشاي با را وقتتان اما.است "كروگرهاس" اثر
.ميشود گالري وارد الان همين كسي چه ببينيد
[.ميشود آثار تماشاي مشغول و ميشود وارد جذاب زن يك]
پست هنر تماشاي براي جمعه ، بعدازظهر يك تو كه كني قبول را واقعيت اين بايد:صدا
پست آشناي يك كه آمدي اميد اين به.بشي آشنا كسي با كه آمدي نيامدي ، اينجا به مدرن
كه ميداند بهتر ما از دونالد و ميدانم هم من ميداني ، را اين تو.كني پيدا مدرن
.داد اجاره تو به را نوار اين
شليك او به اشاره انگشت با و ميزند چشمك دونالد.ميكند دونالد به نگاهي مرد]
[.ميكند
چي كه ميگويم بهت من.نباش نگرانميكنم كمك بهت من.بترسي نيست لازم حالا:صدا
او كه نقاشي همان به و بايست پشتسرش و برو طرفش به آرام حالا.كني كار چي و بگي
!ديگه برو يالا ، .كن نگاه ميكند نگاه
[.ميايستد كنارش و ميرود زن سمت به مرد]
نه؟ است ، فوقالعاده":بگو و بده صدايت به شده كنترل ذوقزدگي نوع يك حالا:صدا
".كند خلق را كنايي اثر چنين تا گذاشته پشتسر را فرماليسم مرزهاي طور چه اينكه
چي؟ يعني مزخرفات اين:مرد
[.ميزند لبخند مرد به و برميگردد زن]
.كن تكرار گفتم من كه رو چيزي اون !احمق نه:صدا
..و گذاشته سر پشت را فرماليسم مرزهاي طور چه اينكه نه؟ است ، فوقالعاده آه ، :مرد
.
...اثر چنين تا گذاشته سر پشت:صدا
...اثر چنين تا گذاشته سر پشت:مرد
.كند خلق را كنايي..:صدا
.كند خلق را كنايي اثر چنين كه است اين منظورم:مرد
طرف به و مياندازد مرد به بياعتنايي سر از نگاهي و ميرسد نظر به سرخورده زن]
[.ميشود دور آنجا از و مياندازد بالا شانه مرد ميرود ، ديگري
مجسمه آن به داره ببين ، طرفش ، برو بشي؟ تسليم نميخواي كه راحتي اين به:صدا
.نترسه كه نشو نزديكش زياد كن ، نگاش برو هم تو.ميكنه نگاه آشغال
[.ميرود زن طرف به آرام مرد]
"نيست؟ طور اين.ميدمد روح آدم در اثر اين":بگو حالا
!بابا برو:مرد
.است همين هم من نظر دقيقا ، :زن
چي؟:مرد
فكر چي به مجسمه اين ساخت موقع احمق اين."بابا برو" موافقم ، شما با من:زن
ميكرده؟
هنر نوع اين از هيچي واقعا من.داديد قرار تاثير تحت رو من واقعا شما:مرد
.نميفهمم
.برسي نظر به معلوماتي با آدم بايد نيست ، راهش اين نزن ، رو حرف اين:صدا
سر پشت درباره حرفها اون درميآورديد؟ بازي مسخره پيش لحظه چند پس آه ، :زن
كنايي؟ اثر و فرماليسم مرزهاي گذاشتن
.درسته آره ، :مرد
و ميافتند راه كه احمقهايي اون از هم باز كردم خيال نشد ، باورم اولش:زن
.كنند جلوه معلومات با ميخواهند
...بتوني كه ميشه باعث صداقت ميكني فكر اگه گندزدي ، بابا ، كن ولش:صدا
.بشم آشنا خوب آدم يه با ميخوام فقط بكنم ، كاري نميخوام من [فرياد با]:مرد
[مكث]
بگيريم ، تصميم الان چيز همه مورد در نيست لازم.كنيم عجله نبايد ميكنم فكر:زن
نميكنيد؟ فكر طوري اين شما
.ببخشيد رو من:مرد
[.ميدهد پس دونالد به را صوت ضبط و درميآورد گوشش از را گوشي مرد]
(ميرود زن طرف به).ندارم لازم اينرو من [دونالد به]:مرد
.ميكنند اجاره را اينها اصلا آدمها چرا نميدونم من آفرين ، :زن
آثار تماشاي به شروع و ميكند اجاره صوت ضبط يك دونالد از و ميشود وارد دوم مرد]
[.ميكند
.نميدونم هنر از زيادي چيز من آخه.كنه كمك ميتونه ميكردم فكر من:مرد
.آشغالاند اينها.ميدونم دربارهاش زيادي چيزهاي من ولي:زن
[.ميشنويم را ضبط صداي ديگر بار.ميشوند خارج دو هر]
با را خودتان وقت اماآمديد خوش "جريان؟ يا مد مدرنيسم ، پست" نمايشگاه به:صدا
.شد گالري وارد حالا همين كي ببينيد.نكنيد تلف هنري آثار اصطلاح به اين
لبخند او به دونالد و ميكند دونالد به نگاهي دوم مردميشود وارد جوان مرد يك]
[.ميزند
منتقد + خواننده + نويسنده
ميانديشد ديگري كتاب به فوئنتس
مولايي رامين:ترجمه
سوي از كه نشستي در گذشته هفته (1928_ پاناما) فوئنتس كارلوس مكزيكي ، نويسنده
اين به":نام به را خود كتاب تازهترين يافت ترتيب مادريد در اسپانيايياش ناشر
يك مثابه به كه را ، كتاب اين فوئنتس.كرد معرفي آثارش خوانندگان به "ميانديشم
سفارش به است ، بيپرده و روشنگر ;ادبي و زيباشناسانه بنيادي ، شخصي ، انگارهنويسي
شخصي و فكري اشتغالات از مورد آن 41 طي و است درآورده تحرير رشته به فرانسوي ناشري
لوئيس زيبايي ، دوستي ، :است كرده مطرح شده دستچين اتوبيوگرافي يك قالب در را خود
سياست ، ادبيات ، از ميان اين در او....و من زمان ، رمان ، كافكا ، خداوند ، بونوئل ،
خويش خانواده و سيلويا همسرش از ;مرگ و آزادي زندگي ، ،"خود من" از نيز و خود عقايد
است شده تقديم او به كتاب كه كسي _ "لموس فوئنتس كارلوس" جوانمرگش پسر از خصوصا و
چندگونه تركيبي ميانديشم ، اين به":داشت اظهار مراسم اين در اوميگويد سخن _
بحث ، مقام در ميكنم گمان حال عين در و باشد اعتراف ميتواند آنها از يكي كه دارد
گاه بازميگردد خودم به كه آنجا و است برخوردار پيچيده و تئوريك ساختاري و سبك از
".است شاعرانه بسيار
سپري سالهاي كوران در كه قلبي محبتي دوستي عيار با عمر ، مختلف دورههاي":دوستي
جاري است رودي عشق":عشق و "ميشوند اندازهگيري داشتهايم ، ابراز خود زندگي شده
و ارزشمند خصايل و عشق كه معناست آن به نه اين و ميدارد پاس را آن كه زندگي در
اينها":بدي "باشد تكفيرش پي در ميآيد نظر به كه ميشود شامل را آنچه برجستهاش
به" كه است مكزيكي ، نويسنده ساله ، چهار و هفتاد فوئنتس انگارههاي از نمونههايي
نظراتي و افكار بيان با و ميشود آغاز آنها به مبسوط پرداختن با "ميانديشم اين
و من بر كه هستند رماننويساني از كافكا و سروانتس همراه به او":بالزاك پيرامون
لوئيس" مييابد ادامه بونوئل لوئيس و زيبايي ،"گذاشتهاند تاثير بسيار انديشهام
او ازبود بيحد علاقهاي و مهر با شوخطبعي در يگانه بيهمتا ، خونگرم ، انساني
".ميكنم ياد زندگيام منحصربهفرد امتيازهاي از يكي بهعنوان
فوئنتس":ميگويد مكزيكي ، نويسنده كتاب تازهترين ناشر ارتگه ، گارسيا آدولفو
ارائه ما به جامع كتابي در را خويش آراي بنيادين نظامنامه و ادبي ساختار از شمايي
".دارد حكايت رنجهايش و شادمانيها شخصي ، تجربههاي بر او ژرف نگرش كه ميكند
هم را كتابش بخشهاي از يكي كه شدن ، جهاني پديده از همچنين خود سخنان در فوئنتس
چنان) نميكنيم زندگي فرآيند اين مرحله اولين در ما":گفت و كرد ياد ميدهد ، تشكيل
كه كرد فرض صنعتي انقلاب يا آمريكا قاره كشف را آن پيشين نمونههاي ميتوان كه
قانونمند نظام يك آمدن پديد به زمان بستر در كه بودند منفي و نامطلوب شرايطي حامل
حاضر ، حال در.نيازمنديم جديد قانوني نظام يك به نيز ما دوره اين در اما (شدند منجر
همراه به خود با دشواريهايي اين و هستيم روبهرو بيقاعده شدن جهاني نوعي با
فرصتطلبانه گردش ساختن متوقف قابليت كه قانوني ، نظام يك بايد بنابراين و دارد
همه آن در كه ميكنيم زندگي جهاني در اينك ما.آورد پديد باشد ، داشته را سرمايه
مهاجرتها ، كه ميكند پيشبيني فوئنتس "!افراد از غير به است ، گردش در آزادانه چيز
نظام ديگر نام جهانيسازي":ميگويد او.بود خواهند حاضر قرن اساسي و مركزي مشكل
هنري وظيفه "!است رويت قابل اورست كوه چون و ندارد مرز روحالقدس همچون و است قدرت
و آموزش رواني ، سلامت كار ، چون ارزشهايي تا":ميكند ايجاب نويسنده اجتماعي و
انساني سرمايه به را جهانيان توجه كانون و نمايد احيا را جهاني جامعه در صرفهجويي
".سازد معطوف
در ما":گفت و كرد اشاره "نژادي تنفر" مسئله به سخنانش از ديگر قسمتي در فوئنتس
شرقي ضدنژادهاي ضديهود ، ضداسلامي ، گروههاي و نژادپرستي فاشيسم ، دوباره حيات دوران
شيوههاي شدن پديدار دوران در نيز و ميكنيم زندگي..و لاتين آمريكاي و
فراخ گسترهاي در بلكه خارجيها با تنها نه كه داريم قرار نژادي تنفر خشونتآميز
".ميكند مقابله است غيرخودي كه كس آن هر با
شخصي ، تجربههاي مورد در "ميانديشم اين به" از خواندني بخشهايي در همچنين وي
سسليا ، دخترش ، دو نيز و "دارد جمع خود در را چيز همه" كه لموس سيلويا همسرش ،
اثر بر در 1999 سالگي در 25 كه نويسنده و نقاش كارلوس ، پسرش همه از بيش و ناتاشا
دشمن ، " مينويسد ، بود مبتلا آن به كودكي از كه كرد فوت هموفيلي بيماري به ابتلا
ما از را دوستداشتني وجودي كه هنگام آن در كينهتوز و لجوج رقيبي دشمن ، از بدتر
ما ميان از كه مرگ ، عفريت اين است خبيثي و نفرينشده چه بيدادگري ، عجبميربايد
!آييم فائق ميتوانيم دشمن اين بر همه اين با.ميداريم دوستش كه كس آن مگر نميبرد
هيات عضو بهعنوان جديدش ، كتاب ارائه از بعد روز مكزيكي پرآوازه نويسنده اين
جورج همراه به آن از پس و يافت حضور سالامانكا در سوفيا ، ملكه شعر جايزه داوران
دانشگاه از افتخاري دكتراي دريافت به موفق برجسته ، انديشمند و ادبي منتقد اشتاينر
.گرديد سالامانكا
مه 2002 28_ پائيس ال
نيمرخ
جرالد فيتز اسكات زندگي به نگاهي
آمريكايي روياي توهم
رشيديان مهيار
يك تنها عمرت طول تمام در و دارد خود با ابدي اطمينان كه كامل لبخندي با مرد يك
تو به و ميخواهي تو كه طور همان ميفهمد را تو ميكني گمان.برخوردهاي آن به بار
فراموشش زندگيات لحظه آخرين تا لابد و داري خودت كه طور همان ميآورد ايمان
مينه پال سنت از اشرافيت بطن از دختري دلباخته و وظيفه افسر يك اگر حتي نميكني ،
او راستي.باشد رفته فرانسه سنپلدووانس تا آوازهاش و باشد آمريكا سوتاي
كشور يك فرانسه...بود جهان بهترين آمريكا ، ":اينكه مثلا مينويسد ، هم چيزهايي
همه تاريخ تاريخ ، اين...است غربي تمايل نوعي آمريكا ولي ملت ، يك انگلستان بود ،
."انساني رويايي بلكه آمريكايي رويايي فقط نه و آرزوهاست
با تنها كه و 30 دهه 20 دلتنگيهاي روياي.است آمريكايي رويايي آغاز اينجا و
غم و تنهايي كه خندهرو جوان اين.ميگيرد جان تصنيفهايش و وسترن فيلمهاي
پنهان "ماژستيك" كشتي اتاقكهاي در يا شيكپوش بهادري بزن قالب در را پنهانياش
پالايالت سنت شهر در سپتامبر 1896 زاده جرالد ، فيتز اسكات جز نيست كسي ميكند ،
سال ده كه آنجا.ميبيند آمريكايي رويايي توهم در غرق را خود كه آنجا مينهسوتا
ميشود پرينستون دانشگاه وارد ميگذارد پال سنت آكادمي به پا كه وقتي ندارد ، بيشتر
و مينويسد "لود يوئت" مجله به شعري كرده ، رها را دانشگاه ديگر كه بعد سال دو و
براي و است دوم ستوان كه وقت همان درست.است پول آمريكايي رويايي ملكه روزها اين
همين در.ميرود كانزاس ايالت در ورشا ليون فورت به آمريكا ارتش نظامي تعليمات
طبقه از دختري چشمان ناگاه كه ميكند"The Romantic Egoist" نوشتن به شروع سالها ،
قصد به فوريه 1919 در را نظام خدمت كه وقتي ميبيند ، را "سير زلدا" نام به مرفه ،
"كاليه بارون" تبليغاتي آژانس در سال ، همين مارس ماه در ميرساند پايان به نيويورك
ول را "كاليه بارون" شركت در كار بزند ، هم به را نامزدياش زلدا تا ميشود استخدام
اين در و كند بازنويسي را"The Romantic Egoist " تا برگردد پال سنت به باز و كند
بنگاه اديتور "پركينز ماكسول" و "بهشت سوي اين" نام به شود زاده اثري بازنويسي
به را كوتاهش قصه اولين اكتبر ماه در و بپسندد چاپ براي را آن اسكرينبر انتشارات
به رسيدن براي مينويسد ، پول براي تنها حالا او.بفروشد "ايونينگ ستردي" مجله
مارس 1920 ، در مرفه زلداي چشمان با دوباره نامزدي براي آمريكايي ، روياي پيشگامان
زلدا داستانها اين چاپ از آمده دست به پول ميكند چاپ را "بهشت سوي اين" اسكرينبر
قلمش راه از ميخواهد شبه يك كه كسي با ازدواج ;ميكند راضي او با ازدواج براي را
بپوشاند عمل جامه روياهايش تمام به و كند سفر و زندگي ميليونرها شبيه و شود پولدار
در.ميكند فراهم او براي را اروپا سفر نخستين "فيلسوفان و زنان آزاد" مجموعه چاپ
را جهان بار اولين براي فرانسس دخترش تا بازميگردد پال سنت به سال ، همين اكتبر
را درسهايي" كه كند دريافت پدر از نامهاي ژوئن 1940 در بعد سال بيست و ببيند
را آنها ميتواني خودت چون بگيري ، را نمره عاليترين ميتواني آنها در كه نگير
و شكبگير توانستي كه نمره هر و كن آزمايش را تازهاي و مشكل چيز.بياموزي
".پول نگهداري در من ناتواني كه كرده فلج را تو قدر همان ناراحتي
"لعنتشدهگان و زيبارويان" مينويسد ، پول براي كه ميگويد هم ديگر بارهاي بسيار و
كه آنجا تا مينويسد ، را خودش عصر قصههاي:"جاز عصر قصههاي" و (The Vegetable) ،
و است مضطرب او احوال اين تمام با اما.بدانند آمريكا رماننوي سردمدار را او
رم شهر در دسامبر 1924 ، در و ميگذراند پاريس كافههاي در كه را وقتي حتي و پريشان
بكند ، جديدش رمان عنوان انتخاب از ناتواني اظهار تا مينويسد نامه پركينز ماكسون به
اسكرينبر بنگاه به را بدهكاريهايش كتاب آيا راستي "گستبي" يا "مليكو تري"
اعتراف مينويسد ، پركينز به آوريل 1925 در 10 بعد سال يك كه نامه در و ميپردازد؟
گتسبي" شاهكارش كه است رماني همان اين و ميكند بهنفساش اعتماد دادن دست از به
تا ميشود آشنا همينگوي با پاريس كافههاي از يكي در سال همين در.شده چاپ "بزرگ
.كند مخفي بزرگ گتسبي به را حسادتش هميشه براي او
در و ميگردد باز آمريكا به "غمين جوانهاي" مجموعه چاپ از بعد جرالد نيتز اسكات
چيز همه مييابد ، تحقق رويايش كه زماني همان در و ميشود هاليوود راهي ژانويه 1927
ميشود ، بستري "پرائون" آسايشگاه در زلدا.شده بيماري دچار زلدا و ميريزد فرو
باشد ، الكل پناهش تنها و بميرد هم مادرش در 1936 بعد سال دو تا شده ديوانه زلدا
سناريونويسي براي "گلدوينماير مترو" با ماهه شش قرارداد يك كه زمان همان درست
كار ماه چند از بعد و كند تجربه را هاليوود در زندگي ديگر يكبار تا ميكند امضا
دخترش.است الكل غرق ديگر حالا او.كند تمديد سال يك به را قرارداد "مترو" شركت
.است بستري "پرات شپرد" رواني آسايشگاه در همچنان زلدا و نيست كنارش در فرانسس
تا ميدهد نجات را او برتر انرژي نام به اخلاقگرايانه نگاهي با تنها ديگر حالا
در كه اطميناني.ميدهد تو به ابدي اطميناني كه نادر لبخندي ببيني ، دوباره لبخندي
اجازه ديگر اسكات قلبي سكته كه زماني.مييابد نمود "قارون آخرين" نارسيده وجود
اختيار هميشه براي دسامبر 1940 ، در مرگ نام به چيزي اينكه بهتر يا.نميدهد نوشتن
.ميگيرد او از را
ناگزير سير
كتاب.است تهران دانشگاههاي در فلسفه نامآشناي استاد اردكاني داوري رضا دكتر
ساقي نشر وسيله به كه است او مهم كتابهاي جمله از يكي نيز "غربي تفكر و تمدن"
.است شده منتشر
ناخواسته يا خواسته كه بود انديشمنداني جمله از نيز داوري دكتر گذشته سالهاي در
انديشمندان ، از استفادههايي چنين چه اگر امروز.شد كشيده سياسي نزاعهاي به پايش
از نيز كنندگان استفاده اين خود حالا ، اما است انداخته رمق از را ديار اين خردورزي
.باشد آمده فراهم تفكر براي فرصتي شايد;گرداندهاند رو حيطه اين
مقاله هفت بر مشتمل داوري دكتر از است مقالهاي مجموعه عنوان "غربي تفكر و تمدن"
متفكران گاه نظر از بشر ;غربي تفكر تحول طي در عمل و نظر نسبت ;عنوانهاي با
نظري مباني ;آكويناس توماس فلسفه در الهي عنايت ;چيست؟ تاريخ ;مسيحي و يوناني
كيست؟ نيچه زرتشت ;كيست؟ كييركگارد ;(خانواده) انساني مناسبات و تمدن
وسيله به "غربي تمدن نظري مباني" عنوان با سال 1355 در بار نخستين مجموعه اين
.ميكند ترديد آن مناسبت در نويسنده البته كه عنواني ;است شده منتشر پويش انتشارات
.ميدهد پيوند باهم را آنها كه دارند مشتركي ديدگاههاي و مضمونها مقاله هفت اين
نيست تفكر كه هرجا و است تفكر به قائم تمدن كه است اين" مشترك مضمون اين و وجه اين
بر كه مقدمهاي در مولف (ص1)."يافت ميتوان نشاني كمتر هم نظم و ثبات و قرار از
تا كرده سعي و است پرداخته مقالهها الاشتراك به ما مسايل به نوشته كتاب جديد چاپ
را عمل و نظر بين پيوند ديگر عبارت به يا تاريخ و تفكر بين اصيل و ارگانيك پيوند
نظرهايي اظهار و احكام با "دوم چاپ مقدمه" اين اول صفحه همان از ما.نمايد باز
به را متن باقي سياق هم و ميآيند نظر به گران و برانگيز تامل هم كه ميشويم مواجه
بسياري" كه اين يا و (ص1) "نيست كردني توليد انديشه" كه اين مانند ميدهند نشان ما
بيرون تاريخ گردش از و آمده سر به خردمنديشان و خرد عمر تاريخ در اقوام از
.(ص1) ".افتادهاند
بيشتر را ما كه ميخوانيم ديگري نظر اظهار نيز بگذريم مقدمه اين از كه آن از پيش
تكنولوژي":ميكند آشنا غربي تمدن اخير مرحله به نسبت نويسنده انتقادي نظرگاه با
بيطرف نظري علم كاربرد ميانگارند ، مسلم و ميپندارند معمولا چه آن برخلاف كنوني
قرون در كه است تكنيك انديشه تحقق بلكه نيست ، معاش و صنعت و حرفه و كار در
فلسفي تفكر آثار از جديد تكنيك.يافت بسط زمان اين تا و كرد ظهور هفدهم و شانزدهم
كه است آنرو از مينمايد گسيخته عنان اكنون اگر و است هگل و كانت و دكارت و بيكن
دارد ، قدرت و عظمت زمان هر از بيش كنوني تكنيك.است مانده دور خود اصل و باطن از
كه بسا چه و نباشد خردمندي راه در پيوسته شايد است ، افتاده دور خود اصل از چون اما
از مقدمه آخر از طولاني قول نقل اين آوردن (ص6) ".افتد مخاطره به آن با بشر وجود
اهم در نويسنده كلام لب حاوي سطور اين نويسنده گمان به قطعه اين كه است رو آن
مسايلي به "غربي تفكر تحول طي در عمل و نظر نسبت" اول مقاله.است كتاب مقالات
تمدن با تفكر نسبت و ;تحصلي علم ;تكنولوژي مسئله ;تاريخ حوالت و تاريخ درباره
مقاله اين خواندن با.است برونر فرناند از سخنرانياي ترجمه مقاله اين.ميپردازد
و رويهها كه روايتي.شد آشنا "سنتگرا" تفكر از رفته شسته روايتي با ميتوان
باز وضوح به نيز را هرمنوتيكي انديشه با تفكر اين گرايانه تلفيق گرايشهاي
به را بودن عرفاني و اصيل سنتي ، كه است اين ديدگاهي چنين ويژگيهاي از.مينماياند
.ميدهد قرار يافت بسط بعد به رنسانس از كه چه آن يعني "غربي تمدن" مقابل در تمامي
وسيع كليت در "سنت" درون نزاعهاي وارد كه آن بي ميدهد ترجيح انديشيدن شيوه اين
تصديقاند ، مورد قراري به كه سنتهايي يعني "سنتها" همه ميان از را چيزهايي شود آن
است سياق برهمينگيرد كار به "غربي تمدن" نقد در را آنها و بگزيند اشتراك به
هنگامي نويسنده "خانواده" انساني مناسبات و تمدن نظري مباني مقاله در ميبينيم كه
به غرب جديد تمدن ديدگاه و خانواده به نسبت قديم دنياي نظرگاه مقايسه مقام در كه
ميبرد نام هم كنار در نصيرطوسي خواجه و غزالي امام از تنها ميآيد ، نه بر آن
محكم پيوندي است شده ساخته درس ادب و نفس ادب مفهوم دو حول كه خاص واژگاني با بلكه
قبلا ما البتهميكند برقرار باب اين در اسلامي تفكر كليت و افلاطون ديدگاه بين
به ورود با ارسطو و افلاطون فلسفه كه اين با كه خواندهايم كتاب جديد مقدمه در
دين با مقابله داعيه شد اسلام جهان در آنها از كه تفسيري با و اسلامي عالم
عالم در اينها همه با" اما ميبستند ، خود به ديني صفت و سمت احيانا و نداشتند
تمدن رهآموزان و تاريخ آموزگاران را ارسطو و افلاطون كس هيچ اسلام و مسيحيت
بر ناظر پرسشهايي طرح و بحثها بر مشتمل همچنين "خانواده" مقاله (ص4) ".ندانست
است؟ اجتماعي محيط همان فرهنگ آيا" كه است پرسش اين و خانواده و فرهنگ متقابل تاثير
.نه يا (ص 90) "
كار هالت ادوارد از نام همين با كتابي بررسي به كه "چيست؟ تاريخ" مقاله در
از تاريخ بودن علمي ملاكهاي سنجش به منسجم سيري پيگيري با نويسنده ميپردازد
كلي و تاريخ متعلق بودن ابژكتيو چون ملاكهايي سير اين در.ميپردازد كار ديدگاه
و تاريخ در اسناد مسئله به نويسنده آن از پس.شدهاند بررسي تاريخي احكام بودن
اين است موافق كار.اچ.اي با آن در نويسنده كه نكتهاي.ميپردازد تاريخنويسي
مهمتر و "باشد شده چسبانده هم به كه نيست اسناد از مجموعهاي تاريخ" كه است
و تاريخ علم ميان اشتباه مانع ميتواند" كار ديدگاه اين نويسنده نظر به اينكه
(ص 68) ".شود مدارك و اسناد و قايع و بايگاني
نيست آن مبين خود خودي به اسناد كه دارد سيري تاريخ" كار نظر از نويسنده زعم به
به بشر تاريخ سير سير ، اين.نيست مورخ اصلا نباشد قايل سير اين به مورخي اگر و
(ص 68) ".است پيشرفت و تقدم سير و كلي طور
به نسبت فهمي ما اگر و باشد اگر ;نه يا هست سير اين كه دانست بايد كجا از كه اين
.و ;باشد بايد چه و چيست تاريخي مستندات با سير اين از ما فهم نسبت باشيم داشته آن
اين اما باشند پرداخته آنها به كتاب اين مقالههاي كه نيستند مسايلي اينها..
مقاله در كه چنان مينمايد شده شناخته ظاهرا نويسنده نظر در آن عوارض و سير
يك بسط و نيست اشخاص اغراض و اراده تابع تمدن يك تحول سير":ميخوانيم "خانواده"
جديد تمدن وقتي كه چنان كرد ، متوقف مخالف بحثهاي و حرفها با نميتوان را تمدن
شدند ناگزير مختلف درجات به غربي غير اقوام يافت ، بسط حدودي تا و آمد وجود به غربي
كه جا آن تا و بپردازند تمدن آن صورت اقتباس به و كنند پيدا تماس تمدن آن با كه
(ص 94)."شوند غربي ميتوانند
شان تلويحا ايشان البته "كلا و حاشا" ;نيست اجتماعي پژوهش نقش متفكر نويسنده
است مبنا همين بر و ميدانند "تغييرات اندازهگيري" شان را انساني علوم گونه اين
اجتماعي تغيير را خانواده در تغييرات و فرهنگي تغييرات كه قضاوت اين است معتقد كه
وقتي" ايشان نظر بهاست سطحي حكمي اما نباشد غلط حكمي است ممكن چه اگر بدانيم
مبتني اگر گفتن ، تاثيرات از سخن بگيرد ، را گذشته تمدن جاي كه ميآيد تازهاي تمدن
علم" اين اما (ص 93) "است وقت اتلاف و مشغوليت نباشد ، تمدن به نسبت كلي علم بر
كدام ذيل را تمدنها تحول و تاريخ سير اين ديگر عبارت به است؟ كدام دقيقا "كلي
و غرب تاريخ كه بپرسيم ميتوانيم مشخصتر طور به سنجيد؟ و ديد بايد كلي مقوله
مطرح نويسنده فرضهاي پيش قبول با وضوح به كه پرسشي) چيست؟ آنتاريخ تحول
حرفي نويسنده با اگر كه است نقطهاي همان اين و است روشن اما ايشان پاسخ (كردهايم
غربي تاريخ" مينويسد داوري دكتر.كنيم آغاز آن از ميتوانيم باشيم داشته نقدي و
و عصر درباره قضاوت در علاوه به (ص 96) ".است (الطبيعه مابعد) متافيزيك تاريخ
نفسانيت و نفس بنياد تحكيم وسيله امروز فرهنگ و علم" كه ميگويد نيز امروز تمدن
نيست "ايدئولوژيها ديگر" رده هم چيزي نيز نفسانيت اين و..".است شده آدمي
به...و مبنا خلاصه و ايدئولوژيها و فلسفهها همه ذات جزو بشرانگاري اين" بلكه
صورت اين به تمدني هيچ در و است امروز تمدن (Structure) استروكتور امروز اصطلاح
(ص 98) ".است نداشته وجود
و ديدگاهها بيان در مينمايد ممكن كه جايي تا نگارنده و است روشن زباني كتاب زبان
چند در كه چنان مقالهها ، موضوعهاي صوري تنوع وجود با.دارد صراحت خود احكام
وجود آنها بين رنگي پر و معنيدار اشتراك ديديم نوشته اين در اشاره مورد مقاله
سعي و مفاهيم ايضاح به ناظرند شدهاند وارد آن به كه موضوعي هر در مقالهها.دارد
نظري به مبتلا مسايل در نگارنده گمان به كه خلطهايي معرفتي عوامل كردن روشن در
.است ديدگاه اين خود متافيزيكي و معرفتي مباني در بحث ميماند كه چيزي.است رفته
باشند اعتقاد اين بر و بدانند بيراه را بحثي چنين تفكر سياق اين با آشنايان شايد
از آنقدر هم متون خود در و شدهاند تفهيم كافي قدر به ديگر امروز مباني اين كه
كه نيست اين اما ما مسئله.باشند نداشته بازخواني به نيازي كه هستند برخوردار وضوح
برسر حرف.كنيم مبناها اين شناخت به آغاز يا كنيم روشن را ناروشن امر اين بخواهيم
با باشيم ، يافته در را آنها درستي به ما كه فرض بر مباني ، اين اجزاي كه است نسبتي
خرافات زمره به و "موهبت" رفتن ياد از و "كسب" روزگار از گفتن سخن.دارند يكديگر
وضوح به معتقد كه دانست هرمنوتيكي ديدگاهي بر مبتني ميتوان هم را آن پيوستن
ديدگاه نوعي را آن ميتوان هم و آن ، متدولوژيك كسب نه و است "معرفت" بختيارانه
آن ميتوان هم و مينهد ترجيح "جهد" و "كسب" بر را "عنايت" كه دانست عرفان بر ناظر
ابهام به اين كه است اين سخن.دانست اينها دو هر از برگرفته ديدگاهي بر مبتني را
حد چه تا معرفت نقد ديدگاه دو اين و معرفتي منبع دو اين ميانه در زدن گام
_ معرفتي منابع ميان بنيادين تمايزهاي ميتوانيم ما كجا تا باشد؟ درست ميتواند
به كه حكمهايي گزيدن با و ببينيم رنگتر كم را _ مدرن پست و مدرن و سنتي از اعم
گوناگون مصالحي با بسازيم معرفت از بنايي است مشترك آنها ميان در حقيقتا يا ظاهر
نتيجه به نگاه كه باشيد نظر اين بر ما چون هم شما شايد تلفيقي؟ واژگاني با زباني و
نقدهاي گونه اين و نيست آن نقد براي كافي كم دست و مناسب ملاكي تفكر طرز يك
ميتواند كم دست نگاه ، اين اما ندارند محكمي منطقي پايه رو هيچ به "پراگماتيستي"
نظر با نيز ما كه چرا كند ترغيب تفكر آن نقد و بازبيني بازخواني ، به را ما
فهميده درست هم پراگماتيسم..." كه هستيم راي هم "غربي تفكر و تمدن" نويسنده
و مفيد عملي نتيجه به ناظر نظري و قول هر حقيقت پراگماتيسم در ميگويند.است نشده
نتيجه آن از كه آن شرط به نيست ، نادرست گفته اين.ميآيد پديد آن از كه است مضري
كه است نگفته پراگماتيست.است زندگي مصلحت و عملي فايده عين حقيقت كه نگيرند
با نسبتي ما مسايل كه دارد توجه نكته اين به بلكه است ، بيني مصلحت تابع حقيقت
هستند روشن قدر آن ديدگاه اين نتايج و احكام مباني ، امروز (ص 5) ".دارد علائقمان
.كنيم آغاز مباني همان از را آن نقد بتوانيم كه
ميكنند؟ چه ناشران
رتوش بدون تصوير
سلطنت تا تولد از رضاشاه
نيازمند رضا دكتر:نويسنده
ايرانيان جامعه:نشر
تومان قيمت4500
فخرطاولي كوروش
كتاب ، قهرمان زندگي محيط شناخت براي ناگزير به گرچه نيست ، سياسي تاريخ كتاب اين"
اصلي نظر ولي ميدهد ، تشكيل را كتاب اصلي زمينههاي از يكي سياسي مسائل و سياست
".است زمين ايران سلاطين از يكي زندگي در موشكافي
"رضاشاه زادگاه - الاشت" كه كتاب نخست فصل در مطلب اين ذكر با نيازمند رضا دكتر
گونهاي به درواقع و مينمايد تركيب هم با را مقدمهنويسي و روايتگري دارد ، نام
متن در سرعت به را خواننده مقدمهنويسي ، طريق از درازگويي از پرهيز با متواضعانه ،
.ميدهد قرار وقايع
.ميخورد چشم به ميشود ، شامل را صفحه كه 775 كتاب فصل همه 48 در تواضع اين
جا هر البته و ميكند وقايعنگاري را پهلوي سلطنت شروع تا رضاشاه تولد از نويسنده
را تازه توضيحات و نكات ذكر ويژه به و نيست گريزان توضيح و تفسير از باشد لازم كه
.ميدهد قرار كار دستور در متفاوت منابع به استناد با
كنار را صرف وقايعنگاري روشنگريها ، اينگونه با ميكوشد كتاب جاي جاي در نويسنده
همچنين وقايعنگاريها.نشود غافل آن كور نقاط يادآوري و تاريخ تحليل از و گذاشته
فصل هر پايان در پانوشت عنوان به كه است تاريخي قبول قابل مراجع و اسناد به مستند
قولهاي نقل و نامهها نكردن ارائه با اينكه ضمن نويسنده لحاظ اين ازاست آمده
نيز علاقهمند خواننده به نميكند ، خسته را كمحوصله خواننده كتاب متن در طولاني
كمتر متن از پانوشتها گاه.باشد داشته دقيقتري اطلاعات مورد هر در ميدهد فرصت
.كرد اشاره فصل 45 به ميتوان مثال عنوان به كه نيست
نثر از تاريخي ، كتاب يك جذاب جنبههاي جز به "سلطنت تا تولد از رضاشاه" كتاب
به كه است رضاشاه زندگي زواياي درباره جديدي اطلاعات محتوي و ميبرد بهره سادهاي
در و رفتم جنوبي آفريقاي به حتي":است شده گردآوري نيازمند رضا بيوقفه تلاش مدد
و كردم مطالعه را رضاشاه به مربوط پروندههاي آنجا دادگستري وزارت و وزارتخارجه
پرستاري نيم و سال يك مدت كه بانويي نيز و او معالج پزشك با رضاشاه ، صاحبخانه با
".كردم مصاحبه ساعتها داشت عهده به را رضاشاه
عمومي فلسفه
ساده زبان به فلسفه
تيچمن جني:نويسندگان
اوانز كاترين
سعادتي اسماعيل:مترجم
نشر و پژوهش دفتر:نشر
سال 1380 سهروردي
تومان 2750
ويرايش. Philosophy Beginners Guide:از است ترجمهاي حاضر كتاب
وسيله به سال 1996 در است گرفته انجام آن روي از حاضر ترجمه كه كتاب اين دوم
بخش شش و مقدمه يك بر مشتمل كتاب.است رسيده چاپ به (Blakwell) بلاكول انتشارات
.است
عبارت فلسفه":است شده تعريف چنين فلسفه "چيست؟ فلسفه" عنوان با كتاب مقدمه در
مربوط مسائل اين.هستند فراگير بسيار و انتزاعي نهايي ، كه است مسائلي مطالعه از
".انسان هدف و دليل اخلاق ، معرفت ، وجود ، ماهيت به ميشوند
را شاخه شش ترتيب اين به.است پرداخته فلسفه شاخههاي تقسيمبندي به سپس نويسنده
:اخلاق علم ;شناخت و وجود فلسفه:مابعدالطبيعه ;از عبارتند كه برشمرده فلسفه براي
فلسفه:منطق ;علم فلسفه ;شهروند و دولت فلسفه ;سياسي فلسفه ;ارزشها فلسفه
.زندگي فلسفه ;برهان و استنتاج
قرن فيلسوفان" ،"بزرگ فيلسوفان" معرفي به پيوستها اين كه دارد هم پيوست سه كتاب
مختصر معرفي به پيوستها اين.ميپردازند "معاصر مشهور فيلسوفان از برخي" و "بيستم
.پرداختهاند فيلسوف پنج و شصت حدود
انگليسي قلمرو در كه هستند مطابق بخشبنديهايي با بيشتر كتاب تقسيمبنديهاي
جالب مابعدالطبيعه ذيل در شناخت مسئله گنجاندن حال اين با.دارد رواج فلسفه زبان
.ميرسد نظر به
بخش رود تصور است ممكن چه آن برخلاف كتاب فصل بزرگترين كه است اين جالب نكته
چون فصلهايي بخش اين در.است سياسي فلسفه بخش بلكه نيست مابعدالطبيعه به مربوط
.ميخوانيم را جنسيت فلسفه و ;ماركسيسم و ماركس ;برابري ;آزادي ;بيدولتي و اقتدار
تيچمن خانم.هستند كمبريج فارغالتحصيل اوانز كاترين و تيچمن جني كتاب ، نويسندگان
دارد "جنگداخلي و صلحطلبي" و "مشروعيت عدم" ،"روح و ذهن" چون ديگري كتابهاي كه
نيز حقوق رشته دانشجويان براي آن بر علاوه و دارد اشتغال حقوقي موسسه يك در
ولي نيست فلسفه آنها اصلي رشته كه دانشجوياني با ارتباطميكند طراحي منطق آزمون
بهتر را فلسفي مسائل بتوانند كه است كرده كمك نويسندگان به بدانند فلسفه قدري بايد
.كنند مطرح عموم براي
بود؟ بد ايران و خوب يونان آيا
ايران امپراتوري كتاب مترجم ثابتفر مرتضي با گفتوگو
محمودي هادي از گفتوگو
امروز عصر در غرب تاريخپژوهان و گذشته در باستان يونان مورخان كه برداشتي اساسا
به جبههگيري با همراه و يكسويه برداشتي داشتهاند يونان و ايران مسئله به نسبت
بحث شود روايت غربي تاريخپژوه يك قلم و زبان از وقتي موضوع اين.بوده يونان نفع
"ايران امپراتوري" كتاب نويسنده.ميگيرد قرار فكر اهل توجه مورد بهخود خود وي
و محققين توجه مورد كمتر اين از پيش كه ميكند آغاز سوالي با را خويش كتاب
ثافبفر مرتضي با "بود؟ بد ايران و خوب يونان واقعا آيا":است بوده تاريخپژوهان
.ميآيد پي در كه دادهايم انجام گفتوگويي حاضر كتاب مترجم
.است شده منتشر ققنوس انتشارات طرف از شما ترجمه با ايران امپراتوري كتاب اخيرا&
تاريخ زمينه در را هخامنشيان و باستان ايران كتابهاي اين از پيش اينكه به توجه با
تفاوتي چه (ايران امپراتوري) حاضر كتاب كه است اين من پرسش كردهايد ، ترجمه ايران
بود؟ چه آن ترجمه براي شما انگيزه و دارد؟ آنها بر امتيازي يا آنها با
استفاده مورد ميتوانند كه هستند دانشگاهي تحقيقي آثار كرديد اشاره كه كتابهايي
محقق يك كوتاه اثر اخير كتاب ولي گيرند ، قرار دانشگاهيان و دانشجويان و محققان
و است شده نوشته (ساده كاملا صورتي به) مردم عامه استفاده براي كه است آمريكايي
ميكند داوريهايي حاضر كتاب اين بر افزون.ميدانستم ضروري را كتابي چنين وجود من
اين به اعتراف آن و است كرده متمايز غربي ايرانشناسان آثار ساير از را آن كه
و اروپاييان چه يوناني ، چه) غربي تاريخنويسان تاكنون ، باستان عهد از كه است موضوع
جبههگيري يونان نفع به و داشته يكسويه قضاوتي ايران درباره (امروزي آمريكاييان
و خوب يونان آيا" عنوان با و نگرش اين به پاسخ در ويژه به كتاب پيشگفتار.كردهاند
مورخان نظر در هميشه ايران كه است آن مولف منظور.ميشود آغاز "بود؟ بد ايران
با رابطه در را نمايش منفي بازيگر نقش غرب كنوني تاريخنويسان و باستان يونان
شديد جبههگيريهاي و تعصبات با ايران فرهنگ از ناقص گزارش و شناخت" و داشته يونان
.ميانجاميد ايرانيان از شده تحريف ديدگاهي به بود درآميخته يوناني منابع ايراني ضد
تصوير استبدادي و قهار كشوري را ايران زميني ، مغرب هنر و ادبيات موارد ، اكثر در
محبوب آزادي است كوشيده قلدري با ولي بوده بيكفايت همواره كه كشوري ;كردهاند
رويكردهاي تقويت به تنها نادرست تصويرهاي اين.بازستاند آنها از را يونانيان
روزگار در كه چيزي ;است كرده خدمت قومگرايانه پيشداوريهاي و قديمي نژادپرستانه
و شاداب شريف ، ذاتا را غربي فرهنگهاي ناگزير كه تعصباتي:دارد وجود نيز ما
چه اگر اما.ميكنند معرفي فاسد و شرور را آنها مقابل شرقي فرهنگهاي و نيرومند
اما بودهاند ، بيكفايت و فاسد [غرب رهبران از بعضي مانند] ايران سلاطين از برخي
خلاق و خردمند نيرومند ، فرمانروايي يكم داريوش و بزرگ كوروش مانند ديگر برخي
كالاهاي و طبيعي منابع لحاظ از تنها نه فرمانروايان اين عظيم امپراتوري.بودهاند
يونان مانند درست آورد ، وجود به خويش سبك به كه فرهنگي تنوع لحاظ از بلكه مادي ،
حكومت يوناني كوچك شهرهاي - دولت بر فقط كه يونان رهبران برخلاف.بود غني بسيار
بر و بودند مردم وفاداري بر متكي فرمانرواياني باستان ايران شاهنشاهان ميكردند ،
زباني ، قومي ، ميراث يك هر كه اقوامي داشتند ، تسلط جداگانه ملت و قوم دهها سرنوشت
".داشتند را خود خاص ديني اعتقادات و رسوم و آداب
مجموعه از ايران كه آنجا از":كه است آن ميكند مطرح نويسنده كه ديگري مهم انديشه
ميكردند ، كار هدف يك براي همگي كه ميشد تشكيل خارجياي كارگران و ملل اقوام ،
نتيجه به سپس ".بود يونان از بازتر نوين و بيگانه انديشههاي براي ايران آغوش
آمريكاي متحده ايالات شبيه بيشتر ايران لحاظ اين از":ميافزايد و ميرسد جالبي
نويسنده ".ميگيرد سرچشمه آن فرهنگي تنوع از زيادي حد تا آن قدرت كه بود امروزي
:ميگويد و ميكند مقايسه آمريكا با را ايران ديگر بار يك خود پيشگفتار پايان در
و نظامي فرهنگي ، دستاوردهاي باعث كه خود شگرف و پيچيده تاريخ به اغلب آمريكاييها"
حق نيز ايرانيان ;مينگرند غرور با است شده امروزي جهان در بازگشتي غيرقابل هنري
".باشند داشته غروري چنين خود تاريخ به نسبت كه دارند
ميكند؟ اشاره مهمي مسائل چه به ديگر نويسنده&
گوياي حدي تا خود غيره و فرهنگها چهارراه ايران:نظير فصلها عناوين
ناچار غربي و يهودي يوناني ، تاريخنگاران همه مانند.هستند نويسنده موضعگيريهاي
و مدارا":كه ميكند اعتراف و مياندازد سپر كوروش شگفتانگيز بزرگي برابر در
...داشت خويش مغلوب دشمنان با كه مهربانانهاي و بزرگوارانه رفتار او ، ديني تساهل
قابليت و جنگي فرمانده يك عنوان به او بزرگوارانه فوقالعاده قابليت و مهارت و
نسبت يونانيان ، و بابليان حتي جهان ، همه كه است ستايشي علت دهنده توضيح او مديريت
و دوست فوقالعاده ستايش كه كوروش نظير فرمانرواياني..داشتند بزرگ كوروش به
".كمياباند بسيار جهان تاريخ در برميانگيزند را دشمن
راستي به آيا اينكه و دروغين بردياي يا گئوماتمغ هويت راز كه است آن ديگر نكته
پرده در نيز كتاب اين در همچنان است ، بوده سفاك غاصبي يا حق بر اصلاحطلبي وي
و پهناور امپراتوري يك اداره در داريوش بيهمتاي مديريت به عوض در ولي.ميماند
.ميشود تاكيد بار چندمين براي مليتي چند
است ، ايران تاريخ درواقع او تاريخ تمام كه هرودوت كه كردهاند ادعا بعضيها&
است؟ درست قضاوتي چنين آيا.است بوده ايشان طرفدار و ايرانيان مزدور
به و كرده داوري ايرانيان زيان به توانسته كه جايي تا هرودوت برعكس هيچوجه ، به
نشان زياد بسيار گزافه به را يونانيان عليه خشايارشا و داريوش لشگريان شمار عمد
.شود قائل داشته آنچه از بيش اهميتي ايشان شورشهاي و يونانيان مقاومت براي تا داده
و "افسانهپرداز" را او مشهور پلوتارخ وي هموطن حتي كه است كسي هرودوت
.مينويسد او "غرضورزي درباره" كتابي و مينامد "داستانساز"
تلقي ايران سود به را آن امروز ما كه مينويسد مطالبي كه هنگامي حتي هرودوت
.ميبودهاند نيك صفات اين روز آن يونانيان معيارهاي با كه نيست معلوم ميكنيم ،
تا 20 سنين 5 ميان پسر هر پرورش و آموزش دوره ايران در مينويسد كه هنگامي مثلا
،"راستگويي و تيراندازي سواري ، اسب":ميشود آموخته او به سهچيز فقط و است سالگي
شيوه مقابل در را آن و نيست ايرانيان پرورش شيوه از ستايش منظورش هيچوجه به
نويسندگان برخي و باستان دوران در افلاطون فقط.ميشمارد خوار يونانيان پرورشي
يا.ميدانند نيك روزگار آن جهان براي را پرورشي شيوه اين كه هستند امروزي بيغرض
:ميگويد تمسخر با اسپارتيان حجت اتمام به پاسخ در هرودوت روايت به بنا كوروش وقتي
با را يكديگر آنجا در تا دارند خاصي ميدان خود شهر وسط در كه جماعتي از هرگز من"
كوروش منظور":ميافزايد هرودوت خود سپس و "ندارم باكي دهند فريب زدن چانه و سوگند
بازار و ميدان ايشان زيرا بود يونان مردم همه رفتار از كلي انتقاد پيام اين از
نگه دور بازارها از را كودكان ايرانيان آنكه حال دارند ، كالا ستد و داد براي
ايرانيان خصلت ، اين از ستايش لزوما منظورش ،"نياموزند فريب و دروغ تا ميدارند
و عجيب برايشان اخلاقي چنين بودند ، بازرگان و دريانورد قومي كه يونانيان زيرا نيست
.مينمود مسخره
فرهنگي نشريات
نامه شريعتي
دو روز اين مناسبت به امسال.است شريعتي علي دكتر مرگ سال خردادماه ، نهم و بيست
برگزار ارشاد حسينيه و ارسباران فرهنگسراي در گذشته پنجشنبه روز در مختلف مراسم
.شد پرداخته شريعتي تفكر سياسي اجتماعي ، مختلف جنبههاي به و شد
دكتر درباره ويژهنامهاي با را خود جديد دوره از شماره اولين هم "نامه" نشريه
امروز ، چالشهاي ديني ، نوانديشي مقاله ويژهنامه بخش در.است كرده همراه شريعتي علي
بيژن قلم به نيست توانستن خواستن ، و طهماسبي علي قلم به فردا بحرانهاي
اين در نيز ملكيان مصطفي و پيمان حبيبالله با گفتوگو دو.است شده درج عبدالكريمي
عنوان با گفتوگويي ;است شريعتي درباره پيمان مفصل گفتوگويآمدهاند بخش
است آورده گفتوگو اين در پيمان.فرانكفورت مكتب تا ارشاد حسينيه از ديني نوانديشي
محتواي معرفي بر قرار اگر اما.نيست لازم "ديني" پسوند حكومت شكل معرفي براي"
الهام ديني ارزشهاي و اصول از قوانين اين كه باشد قوانيني گوهر و مضمون و مناسبات
ارزشي سمتگيري و محتوا معرفي براي ديني صفت افزودن صورت اين در باشند گرفته
يا ليبرال دموكراسي مثل تركيبهايي ديگر موارد در چنانكه.است بياشكال آن ، قوانين
لحاظ به دموكراسيها آن سمتگيري بيانگر تا ميرود كار به نيز سوسياليستي دموكراسي
مدرن فكري نظام با او مواجهه نحوه سر بر بحثي در سپس او ".باشد اجتماعي _ اقتصادي
بوده استوار عقل اصالت پايه بر نظام اين به نسبت او انتقاد اصليترين كه ميگويد
.ميرود شمار به مدرنيته اساسي پايههاي از خود كه است
در و طبيعت فهم عرصه در را عقل اين چرا كه بود اين من انتقاد" ميگويد پيمان
در را عقل همين اما ميبرند ، كار به هدف به نيل براي ابزار و روش بهترين انتخاب
اخلاقي ارزشهاي عرصه چرانميدهند دخالت انگيزه و هدفها انتخاب و نقد و بررسي
.داشتهاند محروم عقلاني فهم و نقد و بررسي از را
دين ، عقلانيت ، گفتوگو اين.ندارد شريعتي به مستقيمي ربط اما ملكيان گفتوگوي
نشان ملكيان.ميشود آغاز ديني روشنفكر باب در پرسشهايي با و دارد نام نوانديشي
يكي.است ديگر چيز دو بلكه نيست حقيقت كشف روشنفكر دغدغه او زعم به كه ميدهد
اول كارشهروندان رنج و درد از كاستن دوم و رساندن مردم آگاهي آستانه به را حقايق
در ديني روشنفكري بحث به تدريج به سوالاتمرارت تقليل دوم كار و است حقيقت تقرير
اين به پاسخ اما.ميشود مطرح شريعتي كارنامه باب در هم پرسش يك و ميانجامد ايران
.ميشود مطرح سنت بر ملكيان نقدهاي نهايت در و ميرساند سنتگرايي به را بحث سوال
نظري گفتوگوي دو.دارد وجود خواندنياي مطالب هم ويژهنامه بخش از خارج در اما
تبارشناسي درباره يكي كه كاشي غلامرضا محمدجواد و عبدي عباس با (نامه تعبير به)
.دارد نام باخته رنگ بنيادهاي بياعتباري ;تبارشناسي ديگري و است اصلاحطلبان
حوزه در چالشها و مطالبات ;معلمان جنبش عنوان با مقالهاي هم ناطقي سيدمهدي
با گفتوگو:دارد وجود شماره اين در هم سياسي گفتوگوي سه اما.است نگاشته اجتماعي
كولايي الهه با گفتوگو ;ايران عليه طرح يك اجراي احتمال درباره يزدي ابراهيم
شدن مختل درباره عليجاني رضا با گفتوگو ;ايران عليه اخير تهديدات اهميت درباره
.ايران در دموكراتيزاسيون روند
را آن ملتي فهيمه كه دارد نام "آرنت هانا نگاه در عمومي عرصه" انديشه اول مقاله
عمومي عرصه از اصلاحات جابهجايي كه است پدرام مسعود از هم دوم مقاله و كرده ترجمه
كه را پروژهاي كه است آمده كاشي غلامرضا مصاحبه در.دارد نام حكومتي قلمرو به
تولد با نهايتا كردند ، پرداخته و ساخته مشروطه ، از پس تدريج به ديني روشنفكران
.داد جايگاه تغيير مسلط ايدئولوژي يك به مسلط ، گفتمان يك موقعيت از اسلامي جمهوري
چرخش كه باشيم متوجه بايد.است گفتماني ساختار اين چرخش موعد نمايانگر خرداد دوم
مقاله.نميشود محدود سياسي نظام به موضوع.ميافتد اتفاق كلان سطح در گفتار اين
از بخشي است آمده نامه نشريه در آنچه.است جذابي نكتههاي حاوي هم آرنت به مربوط
.است آمده موف چنتال نوشته "ليبرال دموكراسي جنبههاي" كتاب در كه است مقالهاي
ماند ، برجاي عمومي خاطره و جهان بادوام ميتوان كه ميكند ذكر آرنت قول از نويسنده
كه جهاني حفظ و ساختن با.آمد فائق بشر فناپذيري از بخشي بر افراد ، كارهاي از
از.كند ميسر را جمعي خاطره از مختلفي اشكال و متصل ديگر نسل به را نسل يك بتواند
زمان طبيعي ويرانه از بخواهند است ممكن انسانها كه را آنچه قادريم ما آرنت نظر
جديدنامه ، دوره چاپ و صفحهآراييبدرخشيم و فراكشيم قرون طي كنند ، ذخيره
صميمي كيوان مديرمسئولي به نامه ، .است قبلي شمارههاي از پيراستهتر و آراستهتر
.ميشود منتشر تولايي مجيد سردبيري و بهبهاني
|