رئاليست يكشاعر
ثالث شهيد نگاري فيلم
منتقد نگاه
ميانبر راههاي
رئاليست يكشاعر
تبعيد در سينماي و ثالث شهيد سهراب
مسائل به او عميق نگاه و گزنده زبان دانست ايران سينماي شاعر بايد را ثالث شهيد
فرد به منحصر و متمايز فيلمسازان آثار ديگر رااز او فيلمهاي انساني ،
است ساخته
وفا سعيد مهرناز
ايزدپناه پارميس:ترجمه
كالج ويدئوي و فيلم پخش وقت تمام و ثابت عضو و مستقل فيلمسازي وفا ، سعيد مهرناز
است قرار شيكاگوريتر منتقد "روزبنام جاناتان همكاري با او.شيكاگوست در كلمبيا
.كند منتشر ايران سينماي و كيارستمي درباره كتابي
* * *
بازيگري و كارگرداني مدرسه درشد متولد ماه 1323 تير دهم در ثالث شهيد سهراب
مدرسه در را خود تحصيلات سپس.كرد تحصيل تئاتر و سينما رشته در كراوس پروفسور
دو پندت دي اين" كنسرواتوار در سال 1345 در.داد ادامه اتريش تلويزيون و سينما
بازگشت با سپس شد ، فارغالتحصيل در 1348 بعد سال و شد مشغول پاريس شهر در "سينما
و ساخت كوتاه مستند فيلم چندين و شد كار به مشغول هنر و فرهنگ وزارت در ايران به
هزينه مستند و كوتاه فيلم ساخت 22 با وزارتخانه اين با خود ساله دو همكاري طول در
.آورد دست سال 1352به در را "ساده يكاتفاق" يعني را خود هنري اثر اولين ساخت
يكسال تا فيلم اين چند هر آورد ، همراه به او جهانيبراي و ملي شهرت فيلم اين ساخت
.نداشت را ايران سينماهاي در اكران اجازه مرگش ، از پيش
عنوان به را او و كرد كسب بيشتري موفقيت "بيجان طبيعت" عنوان با او فيلم دومين
پايهگذار عنوان او رو اين از و ساخت مطرح سينما عرصه در جوان و خلاق فيلمسازي
و سهراب سياسي ديدگاههاي اما.داد اختصاص خود به را ايران در نوگرا سينماي
موضوع انتخاب در او تفاوتهاي و سختگيري همراه به چالشهايش و سازشناپذيريها
.بود ايران در او كار ادامه براي موانعي آثارش
بسازد "قرنطينه" نام با را ديگرش فيلم نتوانست كه زماني سال 1352 در رو اين از
(ميگذشت تهران مناطق فقيرترين از يكي در واقع پرورشگاهي در فيلم داستان كه چرا)
و پربار فيلم سيزده زندگيش ، سال بيست طي كه جايي كرد ، ترك آلمان قصد به را ايران
مطرح آلمان در نوين سينمايي كارگردانان مهمترين از يكي عنوان به و ساخت هنري عميق
.شد
فيلمنامه بهترين فيلمنامهنويسان و نويسندگان جامعه به پيوستن با او سال 1359 در
آفريقا براي سرخ رزهاي كه فيلمنامه اين داد ارائه انجمن اين گذشته سال بيست طي را
عضو عنوان به سال 1363 در او.داشت همراه به او براي ديگر جايزهاي دارد نام
و كرد ترك را آلمان سال 1374 در شهرت اوج در و شد انتخاب برلين هنر آكادمي افتخاري
هنگامي كرد ، زندگي فيلم ساخت اميد به لسآنجلس در سال دو مدت به و رفت آمريكا به
دوران بهترين در كه او.رفت شيكاگو به شد نااميد ايالت اين در فيلم ساختن از كه
سال در شهرت و پختگي اوج در بود گريبان به دست سرطان سپس و سل بيماري با زندگيش
.درگذشت شيكاگو در 1377
مسائل به او عميق نگاه و گزنده زبان دانست ايران سينماي شاعر بايد را ثالث شهيد
ساخته فرد به منحصر و متمايز فيلمسازان آثار ديگر ازو را ، او فيلمهاي انساني ،
.است
سينمايي نمادين الگوهاي ارائه در پراكندگي دچار ايران ، سينماي كه دهه 50 در او
شيوه.درخشيد خوش هنرمند و خلاق كارگرداني عنوان به رئاليستي و ظريف شيوه با بود
اين و هستند حقيقي و لمس قابل تماشاگران اكثر براي اجتماعي موضوعات به او پرداخت
تاثير از يكي عنوان به را او بودن ، خلاق و پيشرو عين در او ، سبك بودن مردمي
با بينندهاي هر.كرد معرفي هنر دنياي به ايران سينماي تاريخ در هنرمندان گذارترين
.گذاشت خواهد صحه نكته اين بر "ساده اتفاق يك" و "بيجان طبيعت" فيلم دو تماشاي
.است درد يك گنگ لحظات در گمشده كودكي از بيروح و شاعرانه چهرهاي ساده اتفاق يك
ميپردازد ، شمالي دورافتاده روستاهاي از يكي در جواني پسر روزمره زندگي به فيلم اين
و تنبيه مورد مدرسه ، در موقع به حضور عدم و ماهي فروش در پدرش به كمك خاطر به كه
تغيير باعث كه ساده اتفاقي عنوان به ميان اين در مادرش مرگ و ميگيرد قرار مجازات
.ميشود او روزمرگيهاي
خلق را تكرار از دايرهاي و يكديگرند از پژواكي آن پايان و آغاز فيلم ، روايت در
دايره ميان در نقطهاي همانند بچه پسر اين.ميشوند تكرار وقايع تمامي كه ميكنند ،
در را زمان ثالث ، شهيد و است شده محصور زمان بيرحمي و زندگي روزمرگيها ميان در
.است كشيده تصوير به سركوبگر عنصري مثابه به فيلم اين
واردات همراه به را شدن مدرنيزه دوران ايران كه شد ساخته زماني در ساده اتفاق يك
زندگي بر تمركز با توانست فيلم اين در او.ميكرد تجربه غربي فرهنگهاي و ارزشها
پيام فقر ، حقيقي چهره از استفاده و فيلم در آنها خود گرفتن بازي به و فقير مردم
از نمادي رنجيده ، و بيمار مادر فيلم اين در.برساند مخاطبين گوش به را خود سياسي
.است غفلت و فراموششدگي براي تشبيهي او فقدان و مرگ و است فيلم هويت و خرد و شعور
مستند روحي فيلم به متن ، در نمايشنامهنويسي با فاصله حفظ و ساده نگارش كند ، ريتم
خوردن ، چون طبيعي فعاليتهاي و روزمره و عادي زندگي از صحنههايي بر او.ميبخشد
روايت فيلم اين.ميكند تاكيد مادر مرگ دراماتيك صحنه از بيش كشيدن انتظار خوابيدن ،
اين زندگي آينه در تكرار اين پژواك و بازتاب و است تكرار و روزمرگي از شاعرانهاي
و فيلم نماهاي تمامي دراست نمايان پيش از بيش دارد خوابآلوده ريتمي كه كودك
ثالث شهيد مثال طور به.حكمفرماست فضا بر خاص سكوتي داستان شخصيتهاي ميان ارتباط
و مادر مرگ بچه ، پسر اين چهره بر تمركز و تركمني (لالايي) زمزمه از استفاده با
اتفاق فيلم گوشهگير و معصوم پسر اين زماني محمد نقش.ميكند تداعي را او نبود
مادر با كه جواني پسر ;ميشود تكرار آلمان در ثالث فيلم در ديگر بار ساده ،
چشم به را نازي رژيم جنايات فجيعترين كه يهودي نيمه پسري ميكند ، زندگي روسپياش
مورد كه دختري و ميكند لمس گوشت و پوست با را نژادپرستي و جنگ سختيهاي و ميبيند
شخصيتها ، اين زخمهاي.ميشود رها خورده زخم و تنها بعد و گرفته قرار سوءاستفاده
يك از كه يكديگرند از بازتابي همگي او آثار همه در آدمها اين مشابهت و دردهايشان
شخصيتها تمام ثالث شهيد ايراني فيلمهاي در.گرفتهاند نشات تلخ واقعيات سري
را شرايط اين لمس...و والدين مدرسه ، مسئولين كه هستند اجتماعي شرايط قربانيان
سيستم سياه و تاريك چهره نيز او آلماني فيلمهاي و ميسازند ساده بيننده براي
.ميكشد تصوير به را كودكان از قشري بر تحميل سختي و فشار و كشور اين اجتماعي
گوشهاي در كه زوج يك زبان از را روزمرگي و يكنواختي بيجان طبيعت فيلم در ثالث
تكرار اين.ميكند روايت ميكنند ، زندگي آهن راه نزديك ايران شمال در افتاده دور
زندگي چشمگير اتفاق تنها مرد ، بازنشستگي كه دوانيده ريشه آنها زندگي در قدر آن
پهلوي رژيم در پير زوجي زندگي دشوار شرايط بر فيلم اين ديگري ديدگاه از.آنهاست
اين زندگي كه چراميكند يادآوري خود تماشاگر به را نابرابري و فقر و ميپردازد
در و شده جدا ميكنند ، سفر قطار اين با كه كساني دنيا از شده فراموش انسانهاي
.كردهاند سقوط گوشهاي
از فضا و لوكيشن به توجه "بيجان طبيعت" و "ساده اتفاق" ثالث شهيد فيلم دو هر در
مخروبه و متروك ظاهر و فقير معماري بر تكيه با.است برخوردار خاصي اهميت
و توازي در پسر تنهايي و انزوا تركمن ، بندر از دورافتاده محلهاي در ساختمانها
.ميشود ديده مشابه نماهايي نيز بيجان طبيعت فيلم در كه ميدهد قرار آن با هماهنگي
تصوير به را پيرمرد حزنانگيز موقعيت خوبي به فروريخته ديوارهاي خشكيده ، درختان
اين برخي قول به شايد كه باشيم مرد از كلامي شنيدن به نيازي بيآنكه.ميكشيد
ايران مردم زندگي سراسر در كه است ويرانيهايي تاريخ از استعارهاي نماها و تصاوير
نگاهي با بيجان طبيعت در ثالث شهيد فيلم ، دو اين مقايسه در.است داشته وجود
مسلما كه است پرداخته آنان تفسير و اجتماعي مسائل به حساستر و موشكافانهتر
بيجان طبيعت فيلم در ثالث.است نبوده بيتاثير بهارلو هوشنگ همكاري و بيشتر بودجه
زوج اين زندگي بر حكمفرما تلخ سكوت شايد تا كرده چاشني نيز را طنز نماها برخي در
آلمانياش آثار در فيلم اين پيرمرد زندگي از ديگر بار او.سازد تحمل قابل را پير
.ميكند استفاده...و دولت پدر ، يك از نمادي عنوان به او از و ميگيرد بهره
خود مكان و زمان به (1991) "آفريقا براي سرخ رزهاي" و (1983) "بيدگريان" پيرمرد
.رنجند در خود غربت و تنهايي از آنها ، از يك هر و ندارند تعلق
و مشتركند ثالث شهيد آثار تمام در كه است عنصري سه گوشهگيري و جدايي آوارگي ،
اين وضوح.ميكشند عذاب اجتماعي بياعتناييهاي و حسي بيگانگي از شخصيتهايش تمام
ملت ، از تبعيد و مهاجرت حس و شد پررنگتر آلمان در ثالث شهيد فيلم در پديده سه
ايران در ثالث فيلمهاي داستان آدمهاي.يافت شدت آثارش در ملياش روحيه و فرهنگ
زنان و شده ترك مردان به را خود جاي ميكردند زندگي دورافتادهاي نواحي در كه
;شدهاند فراموش و شده طرد كه انسانهايي دادند ، او آلماني فيلمهاي حاشيهنشين
"دستور" رواني بيماران ،"اتوپيا" روسپي زنان "خانه از دور" فيلم در مهاجر كارگران
مختلف سطوح در همگي عاشق يك روزانه مخاطرات و "گرب گذشته تابستان" در هنرمندان و
و ميكشند رنج اجتماعي تبعيضهاي و بيعدالتي از خودبيگانگيهايشان و تنهايي
در آنچه با (اجتماعي موقعيت خانواده ، وطن ، ) ميخواهند كه آنچه ميان فاصله همواره
از پس ترك كارگر "خانه از دور" فيلم در كه گونه همان ميدهند ، آزارشان هستند آن
به كودكان خواندهها ، فرزند در و است خود موطن به بازگشت خواستار كافي پسانداز
براي كافي پول آوردن دست به روياي در روسپي زنان اتوپيا ، در و خانواده يافتن دنبال
ميشوند ، ديده مشابه نمونه نيز او ديگر فيلمهاي در كه هستند عادي زندگي به بازگشت
شيوه در چه است ، ثالث شهيد كارهاي از قوي نمونهاي عاشق يك روزانه خاطرات فيلم و
گمشده عشق خلاء بر كارگردان فيلم اين در انزوا ، و خودبيگانگي حس در چه و پرداخت
.ميكند روايت را آن هنرمندي و زيبايي به و كرده تاييد
بر نقاشي و خوردن غذا تنها پنجره ، كنار در مرد انتظار از كه بسياري شاتهاي لانگ
.ميكند احساس وجودش در او كه تنهايياياست و خلا بازتاب همه است گرفته ديوار ،
هنري فيلمسازي - سياسي فيلمسازي قطب دو بين آلمان كشور در ثالث شهيد آثار حركت
.بود جريان
كه رسيده حداقل به رويايي آلمانيهاي از استفاده ثالث شهيد فيلمهاي مقام در
مرزبندي داراي كدام هيچ او آثار.ميدهد قرار مستند آثار رده در را او فيلمهاي
اجتماعي ، وقايع درباره او روايت و نگاه ميتوان كه روست اين از نيست غربي يا شرقي
مواردي و ديالوگ فيلمنامه ، بند در را فيلمهايش آنكه خصوصا دانست ، جهاني ديدگاهي
.است نساخته چنين
و حقيقي ناتوراليسم كه چرا ميداند خود مريد و الگو را چخوف آنتوان ثالث ،
خوردن ، غذا نماهاي رو اين از است آموخته او به روزمره زندگي در را آن بهكارگيري
كشيده تصوير به زيبايي به را روزه هر زندگي ساده لحظات..و رفتن راه كردن ، خريد
انسان براي كه است گونهاي به روزانه جاري اتفاقات و نماها اين به او پرداخت و است
ثالث شهيد.است داده جاي خود در بالايي تاثيرگذاري پتانسيل تكرارها اين با درگير
كه روست اين از و ميدهد اهميت بسيار آنها دروني حقيقت حفظ و اتفاقات وقوع زمان به
.ميشناسند رئال سينماي پايهگذار عنوان به را او ايران در
پرهيز سمبوليسم و ايجاز از همواره كه چرا دانست (واقعگرا) رئاليست بايد را ثالث
ديدگاههاي از گرفته نشات تصاويري در كه كرد اشاره نكته اين به بايد اما كرده ،
در ديوار ، بدون گورستان دروازه مثال طور به ميشود ، ديده او آثار در سوررئاليستي
در صحرا در خانهاي نامريي دروازه صحنه يادآور كه) ساده اتفاق يك در مادر مرگ صحنه
جسد كه صحنهاي در "عاشق يك روزانه خاطرات" در و (است كيمياوي پرويز مغولهاي فيلم
.است هدايت بوفكور اثيري زن از يادآوري ميشود ، پيدا مرد تختخواب زير دلخواه زن
اما دارد فلسفي پيشينهاي ميشود ، ديده ثالث شهيد فيلمهاي تمام در كه تكرار مسئله
فيلمساز يك عنوان به چه او و نميشود تكرار دچار سبكشناسي نظر از هرگز تكرار اين
مرز فيلمهايش و است مطرح جهان و ايران سينماي در نوآور ايراني يك چه و بدعتگذار
او كه روست اين از است ، محور او حول مسائل و انسان تنها و ندارد خاصي فرهنگي
روست اين از و است محور انسان تنها و شود مطرح جهاني فيلمساز يك عنوان به توانسته
.دارد تعلق دنيا به كه است فيلمساز يك او كه گفت ميتوان كه
Life and art: The iranian new cinema
است ملال از سرشار هنوز ;ثالث شهيد
اكبري مينا
ميكند ، انعطاف غيرقابل و خشك را روح بيماري چون كه مدرن زندگي فجايع از يكي
و لطافت از آهستگي به را روح شبها بيپايان تداوم و روزها تكرار.است روزمرگي
كه ميبخشد آدمي درون به بيتفاوتي چهره آرام آرام و ميكند دور تفكر و خلاقيت
شيفته كه است ايراني فيلمساز تنها ثالث شهيد سهراب.است روزمرگي و زوال ثمرهاش
را تكرار مدرن ، دوران در دروني بيماريهاي همه بين از او.بود روزمرگي ملال نمايش
كه پرداخت آثارش عرضه و ساخت به زماني ثالث شهيد سهراب.ميدانست بشر رنج بزرگترين
تمدن دروازههاي سمت به حركت نشانه و نماد دهه 50 ، اوايل ايراني جامعه بود قرار
بندر در كودك يك زندگي در شيفتگيها و شعارها اين درون از ثالث شهيد.باشد بزرگ
چنان (بيجان طبيعت) كشور شمال در همسرش و سوزنبان يك و (ساده اتفاق يك) تركمن
تمدن رشتههاي همه مضمونش و لحن تلخي داد نشان كه كشيد بيرون را روزمرگياي و بختك
در اوداد ادامه را كار همين نيز آلمان در ثالث شهيد.است كرده پنبه را بزرگ
يك خاطرات" و "بيد درخت" ،"آفريقا براي گلهايسرخ" و "اتوپيا" چون فيلمهايي
اثبات به نيازي امروز ديگر.پرداخت اروپايي زندگي يك تكرار ملال و تكرار به "عاشق
او كه است كرده فراوان اشارهاي مسئله اين بر نيز ثالث شهيد خود كه ندارد تحقيق و
.است گرفته روس بلندآوازه نويسنده چخوف آنتوان از را جهان به خود نگرش و ديدگاه
.هستند چخوف به ثالث شهيد شيفتگي و عشق بر ، تاييدي "زندگي يك:چخوف" و "بيد درخت"
آدمهاي و ساده كارمندهاي كوچك زندگيهاي در بشري رنجهاي بزرگترين نويسنده چخوف
.اينتكرار ملال نمايش شيفته ثالث شهيد چون فيلمسازي استو متوسط
به چخوف از داستاني اساس بر ثالث شهيد سهراب ساخته بيد درخت فيلم پاياني نماي در
.درميآميزد هم با ثالث شهيد نگاه نوع و چخوفي ايدهآلهاي همه خوبي
پرتاب بركه درون به را خود هميشه براي غيرمنتظره تصميم يك در مرد كه هنگامي
.است ثالث شهيد ويژه اتفاق يك نما بقيه اما.است چخوفي رفتار يك عمل اين ميكند
آمده وجود به موجهاي دوربين با آب درون به مرد شيرجه دادن نمايش جاي به ثالث شهيد
.ميدهد ادامه بيتعجيل و صبورانه كارش به دوربين.ميدهد نشان را مرد پريدن از
آبي است ، دوخته چشم آن به تماشاگر كه آنجا ;آب روي ولي است مرده مرد آن ديگر حالا
نشان ما به هيجاني بيهيچ را آسمان ;خورشيد گرفته نور زير كه است آرام و راكد
تازه كشفهاي براي درگذشت از پس سال ثالث 4 شهيد سهراب دارد ، ادامه زندگي.ميدهد
.است ملال از سرشار هنوز تازهتر جستوجوهاي و
ثالث شهيد نگاري فيلم
بلند فيلمهاي *
از كارگرداني بهترين جايزه برنده (1352- كارگردان و نويسنده) "ساده اتفاق يك"
.تهران فيلم جهاني جشنواره دومين
جشنواره از نقرهاي خرس جايزه برنده (1353- كارگردان و نويسنده) "بيجان طبيعت"
برلين 1974
كليساي جايزه برنده (1354- كارگردان و هوتزر هلگا همكاري با نويسنده) "غربت در"
برلين 1975 جشنواره و پروتستانها
ماند ناتمام (1355- كارگردان و نويسنده) "قرنطينه"
غربي آلمان در - (1355- كارگردان و نويسنده) "بلوغ"
غربي آلمان در (1356- كارگردان و نويسنده) "عاشق مرد يك روزانه خاطرات"
و فرانسه مشترك محصول (1357- كارگردان و نويسنده) "آيزنر لوته طولاني مرخصي"
غربي آلمان در - غربي آلمان
غربي آلمان در (1358- كارگردان و نويسنده) "نظم"
در (1359- كارگردان و والنتين توماس همكاري با نويسنده) "گروبه تابستان آخرين"
غربي آلمان
1360- كارگردان و پيتراوربان همكاري با نويسنده) "زندگي يك:چخوف ;زندگي يك"
غربي آلمان در (شوروي و غربي آلمان مشترك محصول
غربي آلمان در (1361- كارگردان و گرونر مانفرد همكاري با نويسنده) "اتوپيا"
(غربي آلمان در - 1362- كارگردان و نويسنده) "ناشناس گيرنده"
(غربي آلمان در - 1362- كارگردان و نويسنده) "بيد درخت"
- 1364- كارگردان و فريك هانس نوشته "آبي طلاي" رمان اساس بر نويسنده) "آبي ساعت"
(غربي آلمان در چكسلواكي و غربي آلمان مشترك محصول
(غربي آلمان در - 1370- كارگردان و نويسنده) "آفريقا براي سرخ گلهاي"
كوتاه فيلمهاي *
رقصهاي كردي ، رقص تركمن ، رقص بجنوردي ، رقص درويشان ، بزم سرچشمه ، تا مجلس از آيا ،
...و آسيايي نمايشگاه سفيد ، و سياه تربتجام ،
ديگر فيلمهاي *
(1352- تدوينگر) سازدهني
منتقد نگاه
بيجان طبيعت ساختن درباره ثالث شهيد سهراب حرفهاي
مرگ از بدتر زندگي
سينمايش و ثالث شهيد سهراب به تا داد دستمان به بهانهاي ديگر بار تيرماه ده
براي عميقي رازهاي و حرفهاي سالها از بعد هنوز كه سينمايي از گفتن اما بپردازيم
.نميگذارد باقي برايمان را ديگري راه افسوس جز ثالث شهيد حضور بدون ;دارد كردن كشف
كلك نشريه در كه است بيجان طبيعت فيلم درباره ثالث شهيد مصاحبه از بخشي زير مطلب
.است رسيده چاپ به پيش سالها
رابط شدم پيشرو سينماگران گروه عضو من "بهارلو هوشنگ" و "تقوايي ناصر" طريق از
.تلويزيون در ويسي پيش برويم:گفت.دارم را بيجان طبيعت سناريوي من كه فهميد
واقعا.بساز را فيلم ميگذاريم ، خودمان هم مقداري يك ميگيريم ، پول او از مقداري
فيلمبرداري ، سر نهكرد كمك من به خيلي كار اين سر بهارلو هوشنگ كه بگويم بايد
عامل مدير قطبي:بروم "قطبي" پيش كه گرفتند وقت من براي بعد.فيلم ساختن سر بلكه
فرستادند را ما.بسازيد فيلم بياييد.است خودتان خانه جا اين:گفت.بود تلويزيون
انشا من:گفتم.است چهارم كلاس شاگردهاي انشاي مثل كه اين:گفت او و "ويسي" پيش
به ما گفت تلويزيون طرف ، آن و طرف اين خلاصه.بسازم ميخواهم فيلم من.نمينويسم
در يعني ميدهيم ما را قدرش اين و ميدهيم نورافكن ميدهيم ، "مونتاژ" اتاق شما
را نقاشي ارمني پيرمرد من.بدهيد بايد خودتان هم را ديگرش نصف و نصف حقيقت
.كردم انتخاب اصلي پير مرد عنوان به را او.ميكرد نقاشي را ما خانه كه ميشناختم
هنرپيشههايي از تا سه دو.كردم انتخاب اصلي زن عنوان به هم را او. بود هم پيرزني
رفتيم "تركمن بندر" به و برداشتم بودند ، كرده بازي ساده اتفاق يك فيلم در كه هم را
.كرد "مميز مرتضي" را صحنه طراحي.كرديم فيلمبرداري جا آن "بندرتركمن" نزديك و
و هالو آقاي مثل فيلمهايي براي بهارلو هوشنگ چون.بهارلو هوشنگ هم را فيلمبرداري
تجاري جنبه هم و هنري جنبه هم كه فيلمهايي يعني بود كرده كار قبيل اين از و پستچي
مرتب ولي ميگرفت بگيريم ، ميگفتيم كه را صحنهاي هر.نميشد باورش دارند ،
هشت عرض در را فيلم اين حال هر بهميخنديد فقط.نميكرد مسخره البته.ميخنديد
و ميكردند بيطاقتي خيلي پيرزن خانم "زهرا" و پيرمرد آنكرديم فيلمبرداري روز
.ميكردم صحبت باهاشان و ميدادم دلداريشان مرتب من.برگردند تهران به ميخواستند
با پيرزنه ، خانم ، "زهرا" كه صحنهاي.ميكرديم فيلمبرداري را صحنهاي نميرود يادم
:گفت خانم زهرا.بود آمده ديدنشان به پسرشان و ميخوردند غذا بودند نشسته پيرمرده
اي:گفت.همين ميخوري ، شام و جا اين مينشيني شما.هيچي:گفتيم كنيم؟ كار چه بايد
كه صحنهاي هر.كنيم بازي را گداها رل بايد هم حالا بوديم گدا عمر يك خدا ،
:ميگفت و ميزد بشكن يك.بله:ميگفتم شد ، تمام ميگفت ميشد تمام فيلمبردارياش
راشها كه آمد خبر تهران از بالاخره.داشت شادابي روحيه خيلي ".شد عموم زن گربه"
.برگشتيم ما و برگرديد ميشد ، خوب
.بگوييد بيشتر "بيجان طبيعت" فيلمنامه طرح درباره *
ديگري طور ميخواستم را آخرش كه است يادم مناست رفته يادم بخواهيد را راستش
و ميآيد شديدي باران ميروند ، و ميكشند اسباب اينها كه وقتي فيلم آخر.بسازم
وقتي:گفت.زد من به خوبي حرف "آغداشلو آيدين" ولي.ميميرد و ميخورد سرما پيرزنه
بدتر هم مرگ از.بدهي نشان آن در را مرگ ندارد لزومي ديگر است تلخي اين به زندگي
.فيلم اين به شد تبديل و شد چسبيده هم به كه بود تكهپاره فكرهاياست
...از متاثر هيچ *
خط "سوزنبان" من پدر منتها.بود من پدر شبيه زيادي مقداري يك مثلا پيرمرده.چرا
طبيعت در ميآيد يادتان.نميزد حرف كس هيچ با بود ، قهر همه با عمرش در ولي نبود
پيرمرد و بخرم چادر يك خودم براي بده پول:ميگويد شوهرش به بار چند پيرزن بيجان
را حرف اين عين عروسي؟ بري ميخواي مگه:ميگويد كه آخر بار تا نميدهد را او جواب
.ميگفت مادر به بابام
...قطار آن واقع در *
ميكند پرواز سريع پرندهاي مثل وقتها بعضي "تورگنيف" قول به كه زماني.بود زمان
و كوتاهتر زندگي اين ميرود ، و ميآيد قطار اين بار هر.ميرود و ميگذرد و
.ميشود كوتاهتر
...براي كرديد آمادهاش را "بيجان طبيعت" فيلم بعد *
بهارلو هوشنگ.آمدند"دوايي پرويز" و "تقوايي ناصر".شد تمام كردم كه مونتاژ من
به را فيلم اين بعد.ديدند خصوصي نمايش يك در را فيلم همه.بودند "مميز مرتضي" و
و شد دعوت مسابقه قسمت در فستيوال به رسما فيلم.داديم برلن فستيوال براي كميسيون
حالا.كردند دعوت برلن فستيوال جنبي قسمت براي را ساده اتفاق يك فيلم هم سال همان
برلن فستيوال به را آنها شكسته كمرش كه پيرزن آن نقاش ، پيرمرد كردند؟ دعوت را كي
و ميكنند دق ببينند را آلمان و برلن بيايند اينها اگر كردم فكر من.كردند دعوت
يعني را ، فني تيم آنها ، جاي به نتيجه در كرديم؟ كار چه سال همه اين ما ميگويند
بيجان طبيعت فيلم.فرستاديم بود شده دعوت كه بهارلو هوشنگ اضافه به را ديگر كساني
و "پروتستان ژوري جايزه" ،"كاتوليك ژوري جايزه" ،"نقره خرس":گرفت جايزه چهار
.گرفت جايزه دو بود جنبي قسمت در كه هم ساده اتفاق يك."بينالمللي منتقدان جايزه"
نظر بهبود ديگري چيز جايزه..جايزه هم يكي و "كاتوليك" ژوري هيات جايزه يكي
.بود احمقانه من
است؟ داشته زمان آن در را خودش خاص اهميت جوايز اين ميكنم تصور *
.بسازم فيلم ميخواستم و بودم جوان من كه اين براي.بود مهم ما براي موقع آن.بله
و بيست زمان آن در مننيست مهمي چيز ديگر بگيرم ، جايزه هم مرتب اگر جا اين الان
.آمد ايران به و گرفت جايزه فيلم.داشتم سال نه
ميانبر راههاي
ژانري مناقشههاي و "نون فيلم"
حسنينسب نيما
در پس است ، آن طبقهبندي و دستهبندي موضوعي هر بررسي مرحله نخستين كه بپذيريم اگر
به و كنيم جدا شده توليد فيلمهاي ساير از را ها"نون فيلم" بتوانيم بايد آغاز
كار اين براي مشخصي معيار و ملاك هيچ است ، كار بخش مشكلترين اين فراوان ، احتمال
به تشابهها يافتن و مقايسه با بتوان كه دقيقي مرجع نمونههاي حتي.نداريم دست در
.(ندارد وجود اصلا شايد يا) نيست دسترس در رسيد ، مقصود
است مشترك مولفههاي و نشانهها از مجموعهاي كردن پيدا كرد ، ميشود كه كاري تنها
فيلم يك نظر مورد فيلم كه رسيد نتيجه اين به بشود فيلمها در آنها مشاهده با كه
نگاه در كه كند مطرح را موضوعي يا باشد داشته غلطانداز ظاهري اگر حتي است ، نون
.باشد تامل قابل و جدي پرطمطراق ، اول
يا و مضمون و محتوا به توجه با دستهبندي اين در فيلمها دادن قرار دليل همين به
.طبقهبنديهاست گونه اين شيوه مرسومترين چند هر است ، خطرناكي كار آن داستان حتي
پا پيش گاهي و كليشهاي آشنا ، دستمايهاي انتخاب صرف به سينمايي آثار از خيلي
استفاده يا آن روايت چگونگي كه اين بدون خريدهاند ، جان به را اتهام اين افتاده
كار به احتمالي بداعت يا باشد شده مشخص دقيقا قصهها و مايهها اين از سازندگان
براي تلاش و دقت و جزئيات به توجه و مكرر قصههاي و قديمي الگوهاي تكرار در رفته
از كه هستند هم ديگري آثار مقابل در شود مطرح و بيايد چشم به آنها كردن تصوير جذاب
نابلدي و بيتوجهي ايرادها ، همه تا ميسازند جعلي سپري دستمايهشان و موضوع
و اعتبار به احيانا و كنند پنهان آن پشت را فيلم بيبضاعتي و پديدآورندگان
.نيست ساختهشان و آنها مستحق وجه هيچ به كه برسند موفقيتهايي
"گفتن چگونه" به "نون فيلم" دستهبندي و شناخت براي ميكنيم پيشنهاد دليل همين به
از بخش اين در اصليتر مناقشه.دهيم قرار بعدي مراحل در را "گفتن چه" و كنيم توجه
كافي دستهبندي اين براي را روايت الگوهاي و داستان تنها نه عدهاي كه است اين بحث
كار اين براي هم را خاصي ژانر در فيلم يك داشتن قرار بعدي مرحله در بلكه ميدانند ،
.ميگيرند ملاك
وقت آن و ميشود مذموم خود به خود سينمايي مشهود و مهم - ژانر چند دليل همين به
"بودن ملودرام" جرم به را فيلمي - نيست هم كم عدهشان متاسفانه كه - گروهي كه است
"اشكانگيزي" و "مخاطب احساسات برانگيختن" به را آن يا ميدانند بيارزش
شمار كه ندارند توجه موضوع اين به اصلا و ميكنند متهم (نيستند آشنايي عبارتهاي)
ماندگار اتهامات و ويژگيها همين دليل به سينما تاريخ شاهكاريهاي از زيادي
"اكشن" واژه بردن كار به شيوه آن از جالبتر (هست؟ آوردن مثال به نيازي) شدهاند
نظر به كافي سينما تاريخ در فيلمي هر كردن نابود براي تنهايي به گاهي كه است
عبارتهاي اندازه به هم..و "شليك و انفجار و اكشن سراسر" ،"پرزدوخورد" !ميرسد
يك دانستن بيارزش چماق پرزورترين و حربه مهمترين گاهي و آشناست و تكراري بالا
.است فيلم
آن درباره گاه كه تعبيرهايي و باشد اكشن تعريف در شايد عمده اشتباه كه حالي در
و مولفهها به بيتوجهي و سينمايي ژانرهاي شناخت عدم كه ميدهد نشان ميشود ، شنيده
.دربردارد نتايجي چه كدام هر گوناگون نشانههاي
"بودن خندهدار" چون ارزشمندي و متعالي ويژگي گاهي كه ميشود سبب برخورد شيوه همين
اين ميزان گرچه) رود كار به فيلمي كردن بيارزش براي دليلي عنوان به هم "كمدي" و
آميزترين مناقشه البته خنده و كمدي (كنيد باور.دارد وجود ولي نيست ، زياد خيلي يكي
.است كار بخش
و مسخرگي" و "بودن سطحي" ،"ابتذال" شائبه ، ميتواند سرعت به هجو و هزل كمدي ،
باارزش خندهدار فيلم يك ميان ظريفي و باريك مرز دليل همين به و كند ايجاد "لودگي
.دارد وجود مياندازد ، گريه به را مخاطب خندهآفريني توهم به كه اثري و
به كه است موقعي هم آن:دارد وجود ميان اين در هم پيچيدهتري وضعيت حال عين در
و سازندگانش اصلي نيت اما ميكنيم ، تفريح آن با و ميخنديم دل ته از فيلمي
.نيست مشخص چندان پارودي و كمدي ساختن در آنها خودآگاهي
گاهي و است فيلم يك به توجه و ارزشگذاري براي شرايط مشكلترين قوي احتمال به اين
موضوع فعلا كه ميكشاند ديگري حيطه به و ميكند جدا نونها فيلم دسته از را آن
.نيست بحث
يا درست كه آثاري اغلب كه فهميد راحتي به ميشود فيلمها به اجمالي نگاه يك در
اصلي و مهم ژانر سه اين از يكي به شدهاند ، وارد مرسوم دستهبنديهاي اين در غلط
.گرفتهاند قرار هم كنار ژانر ، انتخاب صرف به اكثرا و دارند تعلق
و است نون فيلم وقت چه ژانري هر در فيلمي هر كه است اين قطعا بعدي بحث قابل موضوع
ژانر هر محتوايي و فرمي مولفههاي و امكانات از غلط بهرهگيري و نيست؟ زماني چه
مرحله اين براي ميكند؟ آسان را نوشته ابتداي در شده عنوان دستهبندي امكان چگونه
در قابلتوجهي و زياد هاي"مثال" روزها اين خوشبختانه و داريم نياز مثال به كار از
.است عمومي نمايش حال
فيلمفارسي "فيلمنون"*
|