خانهنشيني از دور
تماشاگر نگاه
منتقد نگاه

خانهنشيني از دور
تئاتر دراماتورژ و نمايشنامهنويس چرمشير ، محمد كارنامه
دراماتورژ و نمايشنامهنويس چرمشير ، محمد قلم به نمايش سه همزمان طور به روزها اين
كارگرداني به) "رستاخيز روز" نمايشهاي.ميشود اجرا شهر تئاتر مجموعه در كشورمان
ماه خاموشي و (پسياني آتيلا كارگرداني به) "!شو خفه ديگه بسه" ،(مهندسپور فرهاد
برخوردارند متفاوتي اجرايي شيوههاي و ساختارها از (كاكاخاني رويا كارگرداني به)
و پركارترين عنوان به او.است چرمشير بودن تجربهگرا بر روشن دليلي كه
كرده معرفي خود از را قبولي قابل چهره دهه 70 در ايراني نمايشنامهنويس تجربيترين
هنرهاي دانشكده از نمايشي ادبيات دانشآموخته (متولد 1338) چرمشير محمد.است
وادي در مستمر و مرتب طور به دهه 60 از او.است (فعلي تئاتر - سينما) دراماتيك
اجرا مرحله به را متن دهها تاكنون و داشته چشمگيري فعاليتهاي نمايشنامهنويسي
از حرفهاي و دانشجويي آماتوري ، مختلف گروههاي اينكه توجه جالب.است رسانده
حرفهاي و درسي - كارگاهي پروژههاي انجام براي جسور و نوجو نويسنده اين متنهاي
.شدهاند بهرهمند
آشفته رضا
اين.ساخت تعمق قابل چهرهاي او از كه است چرمشير متنهاي اولين از "آرزوها باغ"
هم هنوز و شد آورده صحنه به آماتور و حرفهاي كارگردانهاي از بسياري توسط متن
آرزوها باغ.ميشود انتخاب كردن كار براي تجربهگرا جوانان از برخي توسط گاهگداري
با ابزورد كاملا ساختاري از و است ايرلندي بكت ساموئل ي"گودو انتظار در" از متاثر
او نيست ، شيوه و سبك يك صاحب فقط و فقط چرمشير البته.است برخوردار انتظار محتواي
پست و ابزورد و اكسپرسيونيستي سوررئاليستي ، ناتوراليستي ، رئاليستي ، متن چندين
كه ميدهد جستوجوگر ذهني از خبر شيوه و سبك در تنوع اين بنابراين.دارد مدرنيستي
براي تجربهكردن چيزي هر از بيشتر و است ، نبوده رايج هاي"ايسم" به متكي هم چندان
چرمشير محمد تعبير اين بااست بوده مهم برايش متفكرانه و اجرايي ساختاري به رسيدن
از بايد را او بلكه كرد ، لازم ويژگيهاي با خاص تجربه نوع يك به محدود نميتوان را
.دارد قرار تحليل و بررسي مورد متفاوت منظر چندين

كارگردانها با ارتباط
اين البته است ، مختلف كارگردانهاي با ارتباط "چرمشير" مشخص و بارز ويژگيهاي از
مثل هم چرمشير محمد اگراست بوده كردن تجربه هدف همان با ارتباط نوع
دو اين در ميكرد ، كار اتاق و خانه به محدود را خود كشورمان نمايشنامهنويسهاي
ملموس طور به نميتوانست و برنميآمد بلند و كوتاه متن و تجربه همه اين پس از دهه
ايراني نمايشهاي اجرايي شيوههاي بر غربي ، نمايشهاي ساختارهاي فراگيري بر علاوه
به تا دارد مبذول را خاصي توجه نمايشنامه در "زبان" به نسبت يا بشود ، مسلط هم
با چرمشير ارتباط نوع مطمئنا.باشد داشته تازگي همگان براي كه برسد صحنه خاص زبان
فراهم نمايشنامهنويسي فن دادن بسط براي را لازم زمينه كارگرداني مختلف ذهنيتهاي
كارگردان دست و كاملتر نمايشنامهنويسي فن و فوت دوجانبه ارتباط اين در.است كرده
عوامل بين برخورد واقعيترين.شد خواهد بازتر صحنه در كردن عمل براي هم بازيگر و
و نزديك ارتباط نوع همين (خطدهنده و متفكر مغز عنوان به) نويسنده و اجرايي
و جذابتر نمايشي به اجراييتر گريزگاههاي ايجاد و معايب رفع با تا است ، تنگاتنگ
دغدغه كه كسي هر براي كه است نمايشنامهنويساني دست آن از چرمشير.رسيد ماندگارتر
متني كارگردان آن ذهني خاستگاه و طرح مبناي بر و برده قلم به دست است ، داشته تئاتر
.است كرده آماده اجرا براي را
درباره (اصلي سالن - سال 77 در اجرا) طهران در شبي نمايش كارگردان آدينه ، گلاب
كار نوع شدم ، آشنا چرمشير آقاي با اينكه از پس من":است گفته نمايش اين شكلگيري
نمايشنامه يك (مرواريد) ما گروه براي كردم خواهش ايشان از و پسنديدم خيلي را ايشان
بود صورت اين به داد ، پيشنهاد چرمشير محمد كه سوژههايي اوليه ، مراحل دربنويسد
آنها برخورد از و شوند آورده خانه داروغه مثل محلي به شده ، دستگير افراد تعدادي كه
جريان در كرديم خواهش او از و كرديم صحبت هاشمي مهدي با بعد.آيد وجود به نمايش
اتفاق مشخصي مكاني و زماني بستر در نمايش هاشمي ، پيشنهاد به.باشد نوشتار اين
بود ، شهريور 20 زمان بهترين.ميداد را فانتزي از شكلي بروز امكان كه بستري ;افتاد
و بود نكردني باور و غريب و عجيب ماركز داستانهاي همانند شهريور 20 حوادث زيرا
"روحوضي" سبك به دقيقا نمايش متن.ميداد نشان ما به را فانتزي به ورود دروازه
كه تدريج به وليباشيم داشته را تصميم اين ابتدا در اينكه بدون است ، شده نوشته
قالب بهترين طنزگونه ، و فانتزي موضوع اين اجراي براي كه شديم متوجه رفتيم ، جلو
(طهمورث سياووش كارگرداني به) كشون عاشق يا "طهران در شبي" چند هر ".است روحوضي
از پر تجربيات اين اما كند جلب را منتقدان و تماشاگران نظر اجرا زمان در نتوانست
و شيش" نمايشنامه كه چنان.آورد وجود به را قويتر متنهاي به رسيدن زمينه ضعف ،
.است ايراني كلاسيك زبان و ساختار به متكي متنهاي قويترين از يكي "بش
"پچپچه" نمايش شكلگيري درباره بازي تئاتر گروه كارگردان و بازيگر نقوي ، فاطمه
"شيخي" خانم همراه به كه هنگامي پيش سال 20:است گفته (ماه 77 خرداد در اجرا)
گرفت ، شكل ذهنم در نمايش اين فكر ميگفتند ، خاطراتشان از ايشان و ميخورديم قهوه
كردم ، مطرح "چرمشير" آقاي با را فكر اين كه سال 76 تا نشد فرصتي گذشته سال طي 20
".رفت صحنه روي به نمايش و نوشت او
مسيح" عنوان تحت چرمشير محمد قلم به نمايشي با را خود كارحرفهاي كاظمي ، مريم
نام با را كوتاهي نمايش سال 77 در و است كرده آغاز سال 66 در "گريست نخواهد هرگز
سال 1373 در":است گفته نمايش اين شكلگيري درباره كاظمي.آورد صحنه به "شهود"
چرمشير محمد از نوشتاري طرحي به ميخواستم من كه اجرايي طرحي از "شهود" نمايش
".شد گذاشته آن بر "شهود" اسم كه شد تبديل
در شهود.است صحنهاي اجراي جديد امكانات يافتن جهت در تلاشي ادامه "شهود" نمايش
هم با ساختاري نظر از ولي ندارند هم با داستاني ارتباط كه ميافتد اتفاق اپيزود 5
در هم نمايش اين.ميپيوندد هم به را آنها نامحسوس ولي مشترك كنشي و هستند مرتبط
شدن آشكار زمينه بعد سالهاي در اما كند جلب را خيليها توجه نتوانست خود زمان
محمد.كرد فراهم را "خوابديده گنگ" و "!شود خفه ديگه بسه" همانند نمايشهايي
و (پسياني آتيلا) بازي ،(كهورينژاد سيروس) برقع گروه سه با ارتباط در چرمشير
تجربياتش كليه به توانسته تاكنون دهه 60 اواخر از (مهندسپور فرهاد) آفتاب
متون بهترين جزو امروز كه برسد آثار اجراييترين به نهايت در و بدهد سروسامان
مورد را شده ياد گروههاي با چرمشير ارتباط ادامه در.ميشود محسوب كشورمان نمايشي
.ميدهيم قرار اجمالي بررسي
برقع گروه
.است مدرس تربيت دانشگاه از تئاتر ليسانس فوق دوره التحصيل فارغ كهورينژاد ، سيروس
به كوتاه سفري از پس است ، پرداخته تئاتر مقوله به جدي طور به سال 69 از كه او
فضاي و ايراني نمايشي تكنيكهاي كه دريافت ديار آن نمايشهاي ديدن و هلند و آلمان
خواهد نمايش صحنه زندگيبخش آن در جستوجو كه است زندهاي روح تنها نمايشي آييني
به "چرمشير محمد" همكاري.كرد متمركز تكنيك اين يافتن در را خود تلاش تمام و بود
كه شد "برقع" نمايش گروه ايجاد باعث دو اين همكاري و بخشيد كاملي شكل پژوهش اين
باعث ايراني نمايشي تكنيكهاي به دستيابي جهت در تجربه و پژوهش روند در گروه اين
پند از پر و دورودراز سفر مكاشفه ، ساعت معطر ، خون بوي:نمايشهاي اجراي و اثر خلق
شرفنامه زندگان ، براي سكوت زمان مشكوك ، مرد روايت به فرنگ ديار به سلطان اندرز و
روزگار ميآيند ، دست به پخته تخممرغ از كه مرغهايي ديوبندان ، تيرهبخت ، يحيي
.شد...و است اسب باد و مهربان طلعت نازنين

آورده صحنه به كهورينژاد همكاري با را خود تجربيات اولين چرمشير محمد بنابراين
بهترين جزو هم هنوز كاستيهايشان و ضعف نقاط تمام با متنها اين شايد كه است
همان بر تكيه چرمشير تجربيات عاليترين و بهترين آنكه براي شوند ، تلقي وي تجربيات
و چرمشير از نامي هم امروز نبودند ، آنها اگر كه دارند ، اشتباه و غلط از پر تجربيات
عرصه در فعال كهورينژاد سيروس از اثري روزها اين متاسفانه.نبود خوبش متنهاي
در شده تهيه مناسبتي سريالهاي در او از تصويري گاهگداري نيست ، كشورمان تئاتر
حرفهاي مراحل دهه 80 در همچنان همكاري اين كاش اي ميشود ، رويت فارس خليج مركز
!كند طي را خود
بازي گروه
هم بازي گروه در و است ، برخوردار تئاتر عالم در منبسطي نگرش و ديدگاه از چرمشير
عاطفي ، حسين.است آورده صحنه به گروه اين مختلف كارگردانهاي با را متنوع متن چندين
نمايشهاي تا 80 سالهاي 70 طي است ، شده جدا گروه اين از تازگي به كه كارگرداني
اجرا چرمشير محمد قلم به را بهجت و مرده سگ براي قلاده ،..فانوس سوسوي بر وصله
نمايش پسياني ستاره پچپچه ، نمايش نقوي فاطمه شهود ، نمايش كاظمي مريم.است كرده
بهرام و ميشود ، شير ميخورد ، گاو كه آبي نمايش پسياني آتيلا سحرآميز ، ساز
گروه اين در صحنه براي شدهاند ، نگارش چرمشير توسط كه را حشمت نمايش عظيمپور
.كردهاند آماده
كه نمايش اين.است !شو خفو ديگه بسه نمايش بازي گروه در چرمشير تجربه آخرين
است ، جنگستيزي بر غلبه براي كودكانه روياهاي بر مبتني و دارد سوررئاليستي ساختاري
فاصله در اصلي ايراد البته.است نبوده ايراني تماشاگران خاطر ارضاكننده چندان
است ، بديهي كه طور همان.است رويا و خواب مكانيزم و فرايند با نمايش اين ساختار
تبعيت پذيرانهاي تاويل و منطقگريزانه فرار ، پويا ، سيال ، كاملا ساختاري از رويا
و است نرسيده خود واقعي اندازه و حد به فرامين و اصول اين رعايت متاسفانه.ميكند
حضور نيز غربي اسطورههاي ضمن در.ندارد رويا فرايند با تناسبي چندان كار ريتم
شرق و غرب فرهنگ دو رويارويي چندان و دارند كودكانه روياي اين در ناباورانهاي
اسپانيايي ، كيشوت دون باوراست نگرفته شكل اسطورهاي بستان و بده اين در (اسلامي)
قاب و چادر در محصور افغاني زن و طالباني مرد كنار در دراز دماغ و دروغگو پينوكيو
غرب فرهنگ آثار ديدن و خواندن با.است ذهن از دور خيلي شرقي مخاطب براي سياه
همراهي اسطورهها باور و لمس رسيد ، غربي اسطورههاي از درستي درك به نميتوان
پاك و عاري غربي تجربيات نوع آن از شرقيان جمعي ناخودآگاه كه ميخواهد هزارساله
عجيب و غيرمنتظر غربيان براي نيز شرقي الگوهاي كهن و اسطورهها باور كه چنان و است
تماشاگران از برخي نظر بتواند توريستي اجراي يك حد در كار اين شايد !ميرسد نظر به
بسه" از غير چيزي ايراني نمايش يك از ايراني تماشاگر انتظار اما كند ، جلب را غربي
قلم يافتن قوام باعث بازي گروه در چرمشير تجربيات حال عين در.است "!شو خفه ديگه
خواهد بهتري تجربيات با توام همكاري اين مطمئنا و است شده فرهنگياش اعتبار كسب و
اميدوار نيز گروه اين بينالمللي اعتبار به بايد شود بريده نامردمان دست اگر و بود
!بود
آفتاب گروه
اين حاصل و رسيده شناخت و پختگي به كه ميپيوندد آفتاب گروه به زماني چرمشير
خود نوع در يك هر كه است بوده دنيا مدرن و كلاسيك متون از بازخواني چندين همكاري
ميروند ، شكسپير مكبث سراغ به گام اولين در چرمشير و مهندسپور.مينمايد توجه جالب
شايسته ساختاري به تا ميكنند قمع و قلع را جاودانه اثر آن امروزي نگاهي با و
هنرمند دو اين پاي پيش را بعدي گامهاي جسارت اين حالا.برسند مدرن مخاطب ذهنيت
تئاتر صحنه خور در موقعيتهايي به خارجي رمانهاي دل از تا ميدهد قرار ساختارشكن
در پرتغالي كاسترو و فرايراد از رماني براساس را راهبان دير دوم ، گام در.برسند
با و ميكاهند قبلي كار كاستيهاي از حركت اين در كه ميآورند صحنه به سال 80
و زيباترين از يكي راهبان ، دير شك بي.ميكنند اندام عرض صحنه در بيشتري جربزه
در هنرمند همكار دو ايناست شده اجرا ايران در كه بوده نمايشهايي تكنيكيترين
تادئوش) صغرا محشر رمان براساس تا ميروند لهستاني نويسنده يك سراغ به سوم گام
نمايش اين اجراي و نگارشي مراحل.كنند اجرا آماده را رستاخيز روز نمايش (كووينستكي
- كارگردان.است گرفته شكل بازيگران بداههپردازيهاي براساس و بوده ، هم با همراه
بهرهوري نهايت (مينيمال) حداقلگرايي و ايجاز از رستاخيز روز در نمايشنامهنويس
كليت به دراماتيك موقعيتهاي خرده چيدن درهم از تا ميبرند را زيباييشناسانه
.برسند تكاندهندهاي اجرايي
اين و است مناسب ريتم ضدبرقراري و آزاردهنده زوايد و حشو از عاري رستاخيز روز
را برتري اين رستاخيز روز.است رسيده زيبايي نهايت به چرمشير ديالوگنويسي در عامل
و است ، دور به ابهامآميز دغدغههاي از فكري بهلحاظ ديگر كه دارد راهبان دير بر
فاقد و شده مستحيل نمايش در بگيرد ، شكل صحنه در بايد كه را آنچه بيان صراحت با
اين كه است آفتاب و بازي تئاتر گروه دو مشترك فصل چرمشير.است گنگ و مبهم نكتهاي
بايد.است شده "ايران تئاتر كارگاه" نام به حرفهايتر گروههاي تشكيل باعث اتفاق
.باشيم جسور و نوپا گروه اين از هنري - فرهنگي آميزش اين محصولات منتظر آينده در
ديگر گروههاي
تدريس به سوره دانشگاه در نوشتاري ، و اجرايي فعاليت بر علاوه روزها اين چرمشير
استقبال جوان نسل با كاري و دوستانه ارتباط از ضمن در است مشغول "نمايشي ادبيات"
اين در تا ميگذارد آنان اختيار در را نظراتش و تجربيات ممكن حد در و ميكند
فعالتر كشور تئاتر عرصه در گذشته تجربيات بر تكيه با آينده نسل آموزشي رويارويي
سال در كه تئاتر - سينما دانشكده ليسانس فوق دوره دانشجوي كاكاخاني ، رويا.بشود
ماه خاموشي روزها اين كرد ، اجرا مولوي تالار در را چرمشير "فنجان در ابر" نمايش 80
فضايي در كه متن اين.ميكند اجرا شماره 2 تالار در...و نجفي قربان بازي با را
را او (فرخ) شوهرش كه است (مينا) جوان زن يك زندگي قصه است ، گرفته جان ناتوراليستي
.است كرده ترك مجهولي دلايل به
تماشاگر نگاه
منفرد واگويههاي
"مليح روياي" نمايش اجراي بهانه به
ابديدوست مهربانو
در روزها اين طباطبايي مجدزاده حسين محمد از كاري و نوشته "مليح روياي" نمايش
وجيهه محمدزاده ، حامد زحمتكش ، وحيد نمايش اين در.است صحنه برروي مهر تماشاخانه
.دارند بازي ناشنوا هنرمند معصومي ، عطيه و مجدزاده محمد صابري ،
سالها كه است "خوشبختي كوچك پرنده" سينمايي فيلم در ناشنوا بازيگر معصومي عطيه
را فجر فيلم بينالمللي جشنواره داوران و منتقدان توجه خوبش بازي با شد موفق پيش
در كوچك دختر كه دارند ياد به ديدهاند را فيلم آن كه كساني.دهد اختصاص خود به
فيلمهاي پايانهاي بهترين از يكي سكانس اينميگشايد زبان فيلم پاياني سكانس
آن با معصومي عطيه كه است رو همين ازاست اخير دهه دو سينماي در خانوادگي ملودرام
كه اثري در تنها بازيگران اغلب.ماند باقي مخاطبان يادهاي در زيبايش و خوب بازي
از بيرون در كه ميآيد پيش كمتر و ميمانند باقي خود مخاطب ذهن در كردهاند ، بازي
علت به معصومي عطيه.كنند جلب خود به را مخاطبشان ذهن مدتها از بعد نيز اثر
كرده جلب خود به همواره را عدهاي توجه كه است بازيگراني جمله آن از بودنش ناشنوا
فراموش فيلم پايان با تماشاگران اغلب كه نماند ناگفته.اند چگونه زندگي در كه
واقعيت.است شده تمام مسئله و ميگشايد زبان فيلم در تنها كوچك دختر كه ميكنند
ناشنوايي مشكل چنان هم اثر از خارج جهان در ناشنوا دختر كه است ديگري گونه به اما
سكانس با نمايشاست تلخ واقعيتي عريانكننده مليح ، روياي نمايش.است همراه او با
ورود بدو در نيز نمايشگران.ميشود آغاز "خوشبختي كوچك پرنده" فيلم پاياني
هدايت سينمايي فيلمي ديدن براي را تماشاگر كه ميكنند وانمود گونهاي به تماشاگران
صراحت به و ميدهند نشان را خالي صندليهاي نور ، كوچك تكههاي با آنها.ميكنند
خوشبختي كوچك پرنده فيلم همزمان ، .شد خواهد شروع فيلم ديگر ، لحظاتي تا كه ميگويند
بازيگر آن ياد به تماشاگر تا ميشود تلاش اينجا در.ميشود پخش تلويزيون صفحه از
ظاهر صحنه بر مليح روياي در كه است قرار معصومي مليحه.بيفتد پيش سالهاي ناشنواي
همان از":كه است آورده نمايش راهنماي كاغذچه در نويسنده اين از قبل البته و شود
به را وافرم علاقه و كنم پيدايش چگونه كه بود شناور ذهنم در او روياي دغدغه سالها
از را او خوشبختي آرزوي تنها نمايش ، اين آوردن صحنه به با اكنون و.ابراز او
".خواستارم مهربان خداوند

كه بازيگري خوشبختي كوچك پرنده فيلم پاياني سكانس درآمدن نمايش به با همزمان
به و ميآيد صحنه بر است ناشنوا هنوز درآمده ، نمايش به دروغ برخلاف شده تاكيد
همچنان سالها اين تمام در ناصري مليحه.ميآيد فرود تماشاگر حافظه بر پتكي مانند
شكل ديگري متن واقع در نمايش ، صحنه بر او آمدن با حالا و مانده باقي ناشنوا
مستقل متني به تا ميكوشد و ميگيرد شكل فيلم آن به ارجاع در كه متني.ميگيرد
موفق قصدي چنين در اندازه چه تا نمايش كارگردان و نويسنده كه ديد بايد.شود تبديل
از خوشبختي پرنده مخاطبان از يكي تا ميشود وانهاده كناري به مليح بود؟ خواهند
من و واگويهها ميان اين در.شود اصلي نقش به تبديل خود و شود صحنه وارد حاشيه
نويسنده ، مجدزاده.ميدهد قرار صحنه قاب كنار در را مليح بازيگر ، روايتهاي
پرنده فيلم از مستقل موجوديتي به تبديل را خود تا است تلاش در بازيگر و كارگردان
خوب چندان نه بازي و نيافته نمود كارگرداني بيسامان ، متن.دهد نشان خوشبختي كوچك
در.كند پيدا مستقل موجوديتي تماشاگر براي او روياي و مليح كه ميشود آن از مانع
.است داده نشان خود ديگري ، از خارج چيز همه آن از بعد و شده اشارهاي تنها ميان اين
ناشيانهاي طور به خوشبختي كوچك پرنده در مليح از نمايش اين عوامل تمام واقع در
روياي نمايش در ناصري مليحه نام به بازيگري مورد در حتي مسئله اين.بردهاند بهره
بازيگري ، در تاملش قابل تواناييهاي با ميتواند ناصري مليحهميكند صدق نيز مليح
بايد خوشبختي كوچك پرنده در مليح با جنگيدن براي اما شود ، ظاهر موفق نقشهايي در
نمايش در چه و خوشبختي كوچك پرنده فيلم در چه ناصري ، مليحه.شود ظاهر ديگر متني در
موفق كارگرداني با فيلم در امر منتهاي ميشود ، ظاهر موفق بازيگري حد در مليح روياي
روياي نمايش در اما ميگيرد ، بازي او از و ميكند هدايتش خوبي به كه است روبهرو
ظاهر عوامل ديگر از جداي كه است رو همين نشده ، از هدايت بايد كه چنان آن مليح
آن به صحنه در تا دارد تلاش مجدزاده چه آن.ميگيرد خود به منفرد هويتي و ميشود
بهتر شايد.ميكند پيدا نمود نامفهوم گاه و منفرد واگويههاي حد در دهد ، شكل
تا وامينهاد ديگري به را آن و ميماند جدا اصلي بازيگر نقش از كارگردان ميبود
متن حاصل نخست ، وهله در كه را نمايش بودن گنگ و باشد صحنه از خارج ناظر خود بتواند
راهنماي دفترچه در كه نويسنده متن از بخشي دريابد خوبي به است بيساماني و پيچيده
فرمان كه كسي اختيار به زيستن":باشد متن نامفهومي گواه ميتواند است آمده نمايش
نداشته نوشتن ميل اگر و ميكند ديكته پوسيده و مبتذل كلامي چون را زندگي و ميدهد
به صفحه به كه آدمياني و...ميدرد ميان از زدن برهم چشم يك بر را طومارت باشي ،
"...ميكارند حسرت خويش دل بر كه جماعتي و ميزنند پوزخند زندگي اين صفحه
تاملي قابل توانايي و استعداد از بازيگر يك فرديت در مجدزاده كه نماند ناگفته
به اما است ، برخوردار خوبي ابتكار و خلاقيت از نيز سوژه انتخاب در و است برخوردار
ندارد اختيار در اجرا براي قوي چنان آن متن نخست ، وهله در شد ، اشاره كه گونه همان
داده ترجيح خود بودن كارگردان - بازيگر به را عواملش و صحنه هدايت سو ديگر از و
باقي مليح روياي همان مخاطب ، با ميرسد پايان به كه نمايش ميان اين در.است
.است آمده كنار خود زندگي واقعيت با نمايش صحنه در بار اين كه ميماند
منتقد نگاه
بازآفريني يا آفرينش
"خفهشو ديگه بسه" نمايشنامه به نگاهي
حسيني روزبه
واژههايي بيدرنگ آيد ، ميان به سخن "بازي" گروه از نمايشي درباره كه زمان هر - 1
نگاشته و ميرسد نظر به..و "بازخواني" ،"كارگاهي" ،"متفاوت" ،"تجربي" چون
بر مبني تازهتر بيانيهاي صدور و ويژگيها آن تمامي لحاظ با بار اين و ميشود
.ايران تئاتر كارگاه تشكيل
اول حرف بيفكنيم ، اخير سال دو طول در بازي گروه "نوشتاري" فعاليت به نظري اگر - 2
...و "شالودهشكني" ،"واسازي" ،"بازسازي".است ميزده "بازخواني" نام به واژهاي را
حالا و رفتهاند كار به ديكانستراكشن و هرمنوتيك نئورئاليسم ، در كه هستند واژگاني
امروز هنر و ادبيات در كه "خوانش" قاعده سمت به را ذهن بلافاصله بازخواني اصطلاح
چون مفاهيمي با قطعا كه است هرمنوتيك نگاه نوعي از حكايت و ميشود گرفته كار به
قابل نكته اما دارد بسياري فاصله...و ايرانيزه آداپتاسيون ، بازآفريني ، اقتباس ،
گشته ، هم روش اين از ممتاز "!شود خفه ديگه بسه" من اعتقاد به كه است جا اين تامل
.است نهاده پافراتر
به ;است تفكيك قابل سختي به نمايش اين كارگرداني و بازيگري طراحي ، نمايشنامه ، - 3
براي است اول نشانه اين و كرد خطكشي ميتوان نمايش اين در عناصر اين ميان سختي
ساختمان و ساختار داراي كامل "پديده" يك عنوان به - تئاتر - هنري اثر يك پذيرش
"هنر - پديده" يك با شما كه معنا بدان.ميشود روبهرو آن با مخاطب كه صحنهاي
نه و هستند بررسي قابل...و بازي ميزانس ، تم ، شناخت اصول با نه كه هستيد مواجه
حالي در اين و ;ايراني نمايش و تئاتر متداول درامشناسي ساختمانبندي معيارهاي با
گشته پديدار تركيبسازي و كولاژ پايه بر كاملا نوشته ساختمان موزاييكبندي كه است
.است
در...و "پينوكيو" ،"پاتر هري" ،"كيشوت دن" ،"افغانستان در زن" - 4
مرحله در و كتابت جادويي تاريخ از برشهايي صورت به بدوا نمايشنامه ، ساختمانبندي
كنار در چيز همه كه حالا.درميآيند يافته پيوند هم به كولاژهاي صورت به دوم
هماهنگ ، اثري تا ميدهد انجام را اوليه حركت بازخواني سبك و حس گرفته ، قرار يكديگر
پيوند و اجرايي نشانهشناسي از من تلقي البتهشود اجرا آماده همگون و تركيبيافته
از پس كه است اين نمايش ، دكوپاژ لحظهلحظه و مضمون با نشانهها اين تفكيكناپذير
قطعا حاضر ، نمايش كه چرا ;است شده آغاز اجرا براي نوشتن تازه بازخواني ، مرحله
ظاهر را خود از خارج به الزام ارجاع عدم و "آفرينش" استقلال كه است اي"پديده"
شوند محسوب خارج به ارجاع ميتوانند نه شخصيتي و پازلهايروايي اين حضور.ميسازد
قبلي مراحل از تركيبسازي و استعمال نوع بلكه ;گشتهاند "بيگانهسازي" دچار نه و
.است يافته ارتقا "آفرينش" به
|