نيست ضربالمثل فقط اين
است كمدي موقعيت يك اين
كوتاه برشهاي
لوسآنجلس محرمانه
نيست ضربالمثل فقط اين
فيلمنامهنويسي درباره سخنراني يك از گزيدهاي
با كه آنها همه.زبانهاست ورد هنوز نيز جهان باقي در كه آمريكا در تنها نه فيلمنامه مسئله
را چيز همه و ميكشند رخ به را فيلمنامهها بودن ضعيف هستند ، مخالف آمريكا سينماي اصلي جريان
سينماي كه چرا است آنها با حدودي ، تا احتمالا حق ، .مياندازند هاليوودي سيستم گردن به
تبديل فيلم به وقتي كه اساسي و درست فيلمنامههاي از بود پر معمولا ، هاليوود ، كلاسيك
افول هاليوود در فيلمنامه سالها اين در اما.ميماند باقي نيز مشخصههايشان همه هم ميشدند
است دليل همين به.است فيلمنامه هم ميسازند خوب كارگردانهاي كه فيلمهايي مشكل حتي كرده ،
تدريس سرگرم دوباره نام صاحب فيلمنامهنويسان و شده متمركز فيلمنامهنويسي به نگاهها كه
محله" فيلمنامهنويس "تاون رابرت" كه است سخنراني دو از گزيدهاي ميخوانيد آنچهشدهاند
بيان هاليوود "كالج منتال اكسپري اوكس شروود" فيلمنامهنويسي كلاس در "ووديآلن" و "چينيها
.گرفت جدي را آنها بايد كه است جذابي نكتههاي حاوي سخنراني دو هر.كردهاند
ضربالمثل يك فقط اين است نهفته خوب فيلمنامه يك خوب فيلمهاي همه پشت
است محض حقيقت نيست هاليوودي معروف
تاون رابرت
بهار اميد:ترجمه
است قرار كه داستاني.است سينمايي داستان يك به رسيدن خوب فيلم يك به رسيدن براي قدم اولين
به هم را عادي داستان يك ميتوان البته.نيست عادي داستان يك شود نوشته فيلمنامه آن براساس
كه ميدانيد حتما.است مراحل يكسري كردن طي مستلزم كار اين اما كرد تبديل سينمايي داستان
شما به حتما اين بر اضافه و واقعي رخدادهاي قبال در است خيالي آدمهاي رفتار شرح داستان ،
داستانتان آدمهاي هم باز بنويسيد ، هم واقعي آدمهاي درباره بخواهيد اگر حتي كه آموختهاند
سينمايي داستاني "بناپارت ناپلئون" درباره ميكنيد قصد شما:ميزنم مثالهستند خيالي
باخبريد؟ او كلامهاي تكيه از داريد؟ خبر او رفتار و اخلاق از ديدهايد؟ را او آيا.بنويسيد
پيدا دست او انديشههاي و افكار به نميتوانيد شما كه اين مهمتر همه از و نه ، كه است مسلم
شخصيتهاي به هم واقعي شخصيتهاي بنابراين.ميدهيد ارائه را او از خودتان برداشت شما.كنيد
يك اگر تا بنويسيد گيرا سينمايي داستان يك شما كه است اين بعدي قدم.ميشوند تبديل داستاني
سينما تالارهاي وارد و بخرند بليت ديدناش براي مردم كرد ، بدل فيلم به و خريد را آن كمپاني
.بشوند
داستان گيرايي
:شنيدهايد را ناماش فقط احتمالا شما كه بود هاليوود در معروفي تهيهكننده پيش سالها
تراژدي يك تماشاي به چه شوند ، نگران تا ميروند سينما به مردم ميگفت او."گووان مك كنت"
تكتك براي كه ميبرند لذت فيلم از كاملا زماني آنها.كمدي يك تماشاي به چه و باشند رفته
نوشتن هنگام كه بكوبيد ديواري روي و بگيريد قاب بايد را حرف اين.شوند نگران كلاش و صحنهها
.است داستاني جور چه گيرا داستان ميگويد شما به چون است مهمي درس حرف اينشماست روبهروي
چون هستند دو اين طالب ميآيند سينما به كه مردمي.است خطر و خواسته از تركيبي گيرا داستان
از شما.است شده پا به تنشي وجودش در ميكند احساس تماشاگر هركدامشان كردن احساس و ديدن با
هم گاهي و شود فيلم ماجراهاي درگير گاهي تناوب به تماشاگر تا ميچينيد را معين الگوي يك قبل
كه چيزي همان يعني.است خوشبختي به انسان شوق خواسته ، هاليوود ، قاموس در.برسد خيال آرامش به
اينها كنار در.ميكند تهديد را خوشبختي كه است چيزي هم خطر و هستند دنبالاش به آدمها همه
درگير را آنها بايد شما.برميانگيزند را تماشاگران عواطف كه باشيد چيزهايي دنبال به بايد
تپنده قلب خطر ، و فيلم هر حياتي نيروي خواسته شدت ميگويند فيلمنامهنويسي مدرسان كنيد ، تنش
.است فيلم آن
داستان طرحريزي
آن گاهي و نميزند دل به چنگي معمولا ميكند تعريف سالها اين در هاليوود كه داستانهايي
.است نبوده پيشرويش نوشتن براي الگويي هيچ فيلمنامهنويس ميرسد نظر به كه است شلوول قدر
كاري ميخواهد كسي":ميكنم شروع هاليوودي ضربالمثل يك با را "داستان طرحريزي" درباره بحث
خواسته مفهوم به دوباره كه ميبينيد "نيست كار اين به قادر دلايلي به اما دهد انجام را
،"دليجان":بياوريم زبان به را فيلم يكسري نام جوري همين و كنيم توقف جا همينبرگشتهايم
"پاريس در آمريكايي يك" ،"معما" ،"كين همشهري" ،"نداشتن و داشتن" ،"بزرگ خواب" ،"كازابلانكا"
فيلمي همهجور متنوعاند ، فيلمها"غيرممكن:ماموريت" مثلا و "چينيها محله" جلوتر بيايم و
پيدا را آنها خواسته اگر.دارند خواستهاي چه فيلم هر آدمهاي كه كنيد فكر حالا.هست آنها در
بدون خوبي فيلم هيچ شخصيتهاي كه چرا.ميكنيد پيدا حتما بار اين.كنيد سعي دوباره نكرديد
.نيستند خواسته
شخصيتپردازي
عمده در شده ، روبهرو آن با روزها اين هاليوود كه است مشكلاتي از يكي هم شخصيتپردازي
هم به فيلمها از خيلي كه است همين براي و ميشويم روبهرو تيپ با شخصيت جاي به فيلمها
هم آزاردهنده بلكه ندارد ، لطفي تنها نه بقيه ديدن ببينيد ، را آنها از يكي اگر.دارند شباهت
و كوتاه داستان در شخصيتپردازي از سختتر سينما در شخصيتپردازي كه ميدانيد حتما.هست
بايد نباشد ضروري كه ويژگي هر كنيد ، فشرده را شخصيتي خصوصيتهاي بايد فيلمنامه در.است رمان
.شوند فشرده بايد هم مانده باقي ويژگيهاي همه كه چرا نيست ماجرا پايان اين تازه و شود حذف
و بيروني رفتارهاي يكسري بايد شخصيتها اصلي خصوصيات انتقال براي كه است اين بعد مرحله
كه كنيد پيدا راهي بايد اين از بعد.دقيق هم و باشند واضح هم كه كنيد انتخاب را غيركلامي
فيلمنامهنويس كار سختي.شود برخوردار خارجي نمودي از عيني چارچوب يك در دروني و ذهني مضمون
يك.اندك زماني طي هم آن بسازد ، را شخصيتها بيروني رفتارهاي طريق از بايد كه است همين هم
رمان در توصيفندارد توصيف رمان يك اندازه به هرگز سهپردهاي ساختار با ساعته سه فيلم
تا نميروند سينما به مردمميرسد نظر به خستهكننده شدت به سينما در اما است مطمئني وسيله
هم تلويزيون در را چيزها اين.ببرند لذت زيبا مناظر از يا كنند تماشا را خالي خيابانهاي
بنابراين.كرد ثبتشان ميتوان هم خانگي فيلمبرداري دوربينهاي كمك به و داد نشان ميتوان
.نمييابند بروز مجال ديگر جاهاي در كه است مهمتري چيزهاي عرصه سينما
گفتوگو
اگر فيلمنامه يك كه باشيد مطمئناست فيلمنامهنويسي مهم كليدهاي از يكي گفتوگو
است ، روشن هم دليلاش.نميآيد شمار به خوبي فيلمنامه نباشند ، بهدردخور و خوب گفتوگوهايش
كه كند معرفي ما به را شخصيتها از ابعادي بايد داستاني ، خط پيشبرد بر علاوه گفتوگو كه چرا
هم را گذشته رويدادهاي جزئيات گفتوگو اين از جدا.ببينيم را آنها نميتوانيم ديگر جور هيچ
اينكه از فيلمها بعضي ديدن با گاهي.ميكند تعيين را فيلم هواي و حال و ميدهد شرح
فوقالعاده موقعيتي او.ميخورم افسوس نداشته گفتوگو نوشتن در چنداني توانايي فيلمنامهنويس
در.نيستند موقعيت آن قدرت به و نميخورند موقعيت آن درد به گفتوگوهايش كه حيف اما ساخته را
كه بنويسيد گفتوگو جوري بايد.نشويد گفتوگوهايتان شيفته.كنيد پرگويي نبايد حال عين
ويژگي چهار.بزند ضربه فيلمنامه به هم نبودنشان و باشند خوشآهنگ اما نشوند ديده گفتوگوها
و موثر گفتوگوهاي با اگر.فيلمنامه ابتداي در مخصوصا باشد ، گفتوگوها همه در بايد گفتم كه
ديگري جور هيچ كه كردهايد وارد مهلكي ضربه فيلمنامه به نشويد ، وارد ويژگي چهار آن داراي
و شده تعيين پيش از هدف يك با كه است برگزيده حرفهاي جور يك گفتوگو.كرد ترميماش نميتوان
ساخته روزمره مكالمه اما ميسازند ، را گفتوگو كه كنيد توجه.است شده ساخته منظم صورت به
حرف هم مثل آدمها كه باشيد داشته خاطر به بايد همه از مهمتر.است جهت هر به باري نميشود ،
در آدمها و ندارند توجه مسئله اين به تازه فيلمهاي عمده كه است تاسفبار واقعا.نميزنند
شخصيتها است قرار گفتوگو چون است ، اشتباه كاملا روش اينميزنند حرف هم عين دقيقا فيلم
كند ، تصوير را آدمها افكار نميتواند فيلمبردارياي دوربين هيچ كه آنجا ازكند معرفي را
با آدمها دهيد اجازه.رودرروست گفتوگوي گفتوگو ، بهترين.رسيد آن به گفتوگو طريق از بايد
شده افشا شخصيتي يك ميبينيد و مينويسيد داريد وقتي.كنند افشا را خودشان گفتوگوهايشان
نگنجانيد ، گفتوگوها در را فيلم پيام حال عين در.داد توضيحاش نميتوان كه ميشويد شاد چنان
را سينما كه است اين شما به من توصيه آخرين...ميشود مربوط شخصيتها كنش به مسئله اين
يك فقط اين.است نهفته خوب فيلمنامه يك خوب فيلمهاي همه پشت.نگيريد جدي فيلمنامه بدون
.است محض حقيقت نيست ، هاليوودي معروف ضربالمثل
است كمدي موقعيت يك اين
ميگويد فيلمنامهنويسي از آمريكايي نابغه
خانه دم پيتزا بودم مجبور نميگرفتم ياد را كار اين اگر كه كنم اعتراف بگذاريد
برسانم مقصدشان به را مردم و شوم تاكسي راننده يا ببرم آن و اين
آلن وودي
پول ميدانستم.است جذابي شغل ميكردم احساس باشم ، نمايشنامهنويس داشتم دوست بودم جوان وقتي
آدمهاي بود ، قلب قوت يكجور.داشتم نياز روشنفكرياش پز به اما شد نخواهد نصيبم چنداني
تعريف.ميگفتند هم به چيزي گوشي در هم گاهي و ميدادند تكان سري ميديدند را تو وقتي تئاتر
كه بود اين مهم نداشت ، اهميتي ميكردند؟ تعريف جوك داشتند يا ميگفتند؟ بيراه و بد ميكردند؟
حماقتباري طرز به.نميآمد خوشم سينما از اما.داشت ارزش كلي خودش اين و ميديدند را تو
هاليوود درباره دارم را حرفها اين.ميكردند استقبال آن از عوام و بود ابلهانه بود ، ساده
تنسي" بود ، "ميلر آرتور" من الگوي ميگشتم ، الگو دنبال كه بودم سالي و سن در من.ميزنم
هاليوود سينماي.بودند داشته نگه پا سر را "برادوي" كه ديگر كلفت گردن آدم چند و "ويليامز
.ميخورد هم به آنها دوي هر از حالم من و وسترن فيلمهاي يا ميساخت گنگستري فيلمهاي يا
قابل هم درآمدشداشتم دوست را كار اين.كنم اجرا نمايش كابارهها در شدم مجبور بنابراين
كه مبلغي.بنويسم فيلمنامه برايشان خواستند من از و آمدند نفر دو يكي بار ، يك.بود توجه
همه بعد ولي.نوشتم را "پوسيكت؟ خبر چه تازه" برايشان سريع.بكشد سوت گوشم شد باعث گفتند
تلاش همه.بود فاجعه شد ، پرفروشي فيلم كه ساختند را فيلمنامه جوري آنها.درآمد دماغم از چيز
مدتي.ندهم فيلمنامه كسي به نكنم كارگرداني خودم اگر بعد دفعه خوردم قسم.بود رفته باد به من
اين و من بين.بدهد نشان خودي ميخواست دلش و نداشت بساط در آه كه شد تاسيس كمپاني يك بعد
.دادم پيشنهاد را "كن فرار و بردار را پول" آنها به بنابراين.داشت وجود زيادي شباهت كمپاني
چه هر وگرنه ميكنيم توليد را آن باشد دلار ميليون يك از كمتر فيلم خرج اگر گفتند آنها
شوم ، كارگردان ميخواست دلم چون كردم قبول هم من خب ، .رفته خودت جيب از برود بالاتر قيمتش
در اروپا سينماي اين ، از جدايميشد حسوديام همه به.ميشدم عقدهاي نميشدم ، كارگردان اگر
.ميبردند لذت دنيا همه و ميساخت فيلم "برگمان اينگمار".داشت فوقالعادهاي وضعيت سالها آن
و شد تبديل سالاري كارگردان به سالاري ستاره سيستمشد عوض دفعه يك چيز همه هم آمريكا در
.كنم احساس قلم با را تفاوتاش و بنويسم دوربين با داشتم دوست هم من.شدند مولف كارگردانها
ببينم ، نميخواهد هم دلم نديدم ، بعدا را فيلمها آن.شدم فيلمنامهنويس و كارگردان بنابراين
.بود مردم خنداندن فيلمها آن هدف چون
ديدن قابل فيلمنامه بدون فيلمي هيچ ميدانيد ، شده ، ارزش صاحب فيلمنامه كه است خوب قدر چه
به كه ندارد اهميت آنقدرها غريب و عجيب فيلمبرداري يا و ستارهها يا تكنيك من براي.نيست
و هم با آدمها رابطه جذاب ، موقعيتهاي عاشق هستم ، شخصيتها عاشق من.ميدهم اهميت فيلمنامه
دوست سينما و فيلم از بيشتر را كتاب موقعي يك.ميآورد سرحال را تماشاگر كه چيزي خلاصه
چيز همه با.است ديگر چيز يك سينما.است شده عوض هم نظرم رفته ، بالاتر سنم كه حالا اما داشتم
بسازد ، را من فيلمنامههاي بخواهد كسي اگر ميدانم چون دارم دوست را كارگرداني من.ميكند فرق
فيلمنامه امابگردم گاف دنبال و كنم تماشا را آنها دارم دوست.ميكند خراب را آنها حتما
فنجانهاي ميكنم ، فكر و مبل روي ميدهم لم.زمستانها مخصوصا دارم ، دوست خيلي هم را نوشتن
خوابم راحتي مبل روي همانجا بعد و ميرسم تازه ايدههاي به و ميخورم يكي يكي را قهوه
تنها خودش با آدم اينكه به برميگردد هم لذتش عمده و دارد لذت خيلي نوشتن فيلمنامه.ميبرد
كلي را نوشتن فيلمنامه گاهي همين براي.ميگذارد مايه خودش از مينويسد كه چه هر و ميشود
.ميدهم طول
"تفريحساز" يك ميخواهد هاليوود كه است اين نميبرم لذت آمريكا سينماي از زياد اينكه دليل
فيلمنامهنويس.است زندگي جاي نيست ، تفريح جاي هم خيلي ميرسد نظر به سينما اما باشد ، بزرگ
سرشار فيلمهايشان اروپايي كارگردانهاي كه همانطور.كند تجربه را زندگي نوشتهاش در بايد
فيلم آمريكاييها و دهند نشان را زندگي تا ميسازند فيلم اروپاييها.است زندگي مفهوم از
را زندگي كه هستم اين عاشق من و است كمدي موقعيت يك اينكنند فرار زندگي از تا ميسازند
بدهيد عادت را خودتان بايد.است مهمي كار فيلمنامهنويسي.بدانيد خود حرفه را سينما.دهم نشان
خجالت هم اصلا.ميخورم نان سينما راه از دارم هم من.درآوريد راه اين از را نانتان كه
خانه دم پيتزا بودم مجبور نميگرفتم ياد را كار اين اگر كه كنم اعتراف بگذاريد البتهندارد
بچه من ميدانيد ، آخر.برسانم مقصدشان به را مردم و شوم تاكسي راننده يا ببرم ، آن و اين
مهم چندان تحصيلات بگويم كه گفتم را اين.بودند كرده بيرونم مدرسه از و نبودهام درسخواني
گذشته اين از.بنويسيد فيلمنامه نتوانيد اما باشيد داشته هم سينما دكتراي شما است ممكن.نيست
نتوانيد؟ شما چرا شوم موفق سينما در حدودي تا توانستهام من وقتي
.شگفتزدهام ميكنم كارگرداني و مينويسم فيلمنامه دارم اينكه از من اما نكنيد باور شايد
وقتي شبها.شوم ماندگار و شود باز سينما به پايم روز يك كه نميديدم هم را خوابش وقت هيچ
خواب از كه صبح فردا شايد وودي ، هي":ميگويم خودم به و درميآورم را عينكم بخوابم ميخواهم
ميزنم چشم به را عينكم و ميشوم بيدار وقتي صبحها اما ".باشد رفته يادت از سينما شوي پا
!است كمدي موقعيت يك هم اينبود كه است همان دنيا ميبينم
كوتاه برشهاي
نميآورد ياد به كسي
آزرم محسن
فيلمها در داستان.ميكند افول دارد آمريكا داستانگوي سينماي خصوصا و غرب داستاني سينماي
به چنگي فيلمهايشان نه و دارند نشاني و نام نه كه سينماگران تازه نسل.ندارد اهميتي چندان
كوچكتر و كوچك روزبهروز فيلمها.ميزنند رقم را سينما آينده سرنوشت دارند انگار ميزند دل
نميسوزاند دل خوب داستانهاي براي كسي.است نابودي به رو نابغه كارگردانهاي نسل و ميشوند
.ميشوند كمرنگتر مدام داستانها چرا كه نيست آن فكر به هيچكس و
شدهاي ساخته دوباره فيلم هيچ.است داغ جديد حتي و قديمي فيلمهاي از برداشت و اقتباس بازار
ستارههاي نه و بسازد خوب فيلم كه دارد را آن قدرت كارگرداناش نه.نميرسد اصيل فيلم پاي به
آقاي" فيلم نمونه تازهترين.ميرسند سينما قديم نسل ستارگان گردپاي به راهرسيده از تازه
فيلم و فيلم اين ميان ميدانند ديدهاند را فيلم آنهاكه همه است ، "بريل استيون" ساخته "ديدز
شوخيهاي.هست زيادي تفاوتهاي "ميرود شهر به ديدز آقاي" يعني فقيد ي"كاپرا فرانك"
جوري "وينونارايدر" و "سندلر آدام" و شدهاند ديگري جور جا اين "كاپرا" فيلم نكتهسنجانه
يك فقط فيلمها اين ديدنبكشند رخ به را خود كه است اين قصدشان تنها انگار كه ميكنند بازي
داستانهاي دنبال آنها.دارند عجيبي نفس به اعتماد سينماگران تازه نسل ميكند ، روشن را نكته
دوباره بايد را شده ساخته فيلمهاي همه ميكنند ، گمان انگار نيستند ، اصيل فيلمهاي و تازه
حكمي بازسازيها مورد در نميتوان البته.است روز سينماي روز فرضيه باطل ، فرضيه اين.ساخت
دم نمونه يك.درميآيند اولي از بهتر دوباره ساخت در فيلمها بعضي گاهي كه چرا كرد ، صادر كلي
بالاتر بسيار و است دقيق و درست چيزش همه كه است "اسكورسيزي مارتين" ساخته "وحشت تنگه" دست ،
.نديدهاند را آن خيليها كه رفته ياد از و مهجور نسخهاي.ميايستد قبلياش نسخه از
همه كه بود سينمايي طلايي سالهاي دهه ، آن.سينماست نهايت خيليها براي چهل دهه هاليوود
مايه دل و جان از ميكردند سينما كار داشتند كه آنها همه و ميآمد چيزش همه به چيزش
به را نقصهايش ميكوشيد سينما كه سالهايي.بود هم حرفهايها دهه حال عين در.ميگذاشتند
مثل "ويليامز تنسي" نمايشنامههاي از مثلا كه كنيد نگاه.كند برطرف ادبيات و تئاتر كمك
ريموند" رمانهاي چگونه يا و شد ساخته فوقالعادهاي فيلمهاي چه "هوس نام به تراموايي"
"نداشتن و داشتن" و "بزرگ خواب".يافتند را خود مناسب قالب سينما در "همينگوي ارنست" و "چندلر
است لازم توضيح اين ذكر "نداشتن و داشتن" مورد در.هستند منحصربهفرد نمونه دو ميان اين در
زندگي و روزگار قضاي از كه "فاكنر ويليام" مثل قدري داستاننويس را "همينگوي" رمان كه
اصل از چيزي كار سينمايي حاصل و كرد تبديل فيلمنامه به بود ، گذاشته پا هاليوود به نامناسب
ريموند" كه است ديگري نمونه هم "هيچكاك آلفرد" ساخته "ترن در بيگانگان".ندارد كم ادبياش
.گذاشت "هيچكاك" اختيار در و كرد فيلمنامه به بدل "اسميت پاتريشاهاي" فوقالعاده رمان "چندلر
رابطهاش سينما سالها اين در كه است اين حقيقت.است متفاوت قدري سالها اين در وضعيت اما
داستانهايشان جوري رماننويسان و نويسندگان.است كرده كمرنگ حدودي تا را تئاتر و ادبيات با
را داستان ذهنيتدرآورد سينما به را آثارشان نميتوان كه ميكنند روايت جوري و مينويسند را
به دست كه اين مگر ساخت موفقي ذهنيتگراي فيلمهاي سينما در نميتوان كه است معلوم و كرده پر
داستان و ادبيات از هم سينما و هستند دور سينما از ذهني داستانهاي.شد فناوري دامان
جريان و روز سينماي اصلي مشكل اين.ميگذارد پا روزمرگي عرصه به و ميشود دورتر روزبهروز
چيز همه چرا كه نميكند فكر اين به كسي و نميافتند جا فيلمنامه قالب در داستانها.است اصلي
.است شده گرفته ساده قدر اين
.كرد جدا دارند روايت و داستان دغدغه كه كارگردانهايي از را حرفها اين حساب بايد البته
آن جزو ديگر بعضي و "سودربرگ استيون" ،"فينچر ديويد" ،"اسپيلبرگ استيون" كار هر مسلما
دليل همين به و است "روايت" كار هر اساسي اصل كه ميدانند آنها.نيستند برشمرديم كه دستهاي
در ميلادي شصت دهه در كه اتفاقي همان آمريكايي گونه شايد ميسازند ، "روايت ضد" آگاهانه گاهي
سينما پرداخت و ساخت در ناآگاهيكرد آغاز را فيلمسازي "گدار" مثل نابغهاي و داد رخ فرانسه
بداند كارگردان يا و نويسنده و باشد آگاهي سر از بايد سينما در چيز همه.است نكوهيدهاي امر
درآمد ، آب از فوقالعادهاي فيلم حاصلاش كه آگاهي نمونههاي اين از يكي.ميكند كار چه دارد
.ميكرد بازي آن در "پيرس گاي" كه بود "نولان كريستوفر" ساخته "يادگاري / بيار ياد به" فيلم
روايت جور يك كوشيد و ساخت برادرش از (صفحه حدودا 12) كوتاهي داستان براساس را فيلم "نولان"
و بود كرده فراموش را چيز همه كه بود مردي درباره او فيلم داستان.ببخشد سينما به را تازه
كند روايت اول به آخر از را داستان تا كوشيد "نولان".بسپارد خاطر به نميتوانست را چيز هيچ
تكان "بيار ياد به" داستانگويي شيوه.كند شريك "شلباي لنرد" گيجي در نيز را تماشاگرش و
هنوز سينما در فيلمنامه ميداد نشان كه بود تذكري و سالها اين نحيف سينماي به بود تازهاي
آب از درست فيلمنامه نگارش زمان در اگر خاص داستان آن كه ميدانيم همه.ميزند را اول حرف هم
كوتاه يادداشت اين پايان در حالا.نميشد دندانگيري چيز هم ساخت زمان در بود ، درنيامده
ميآورد؟ ياد به كسي نميكنند؟ پيدا ادامه ضربهها و تكانها اينجور چرا كه كرد سوال ميتوان
لوسآنجلس محرمانه
هاليوود كامرون ، سلطان
ايزدپناه پارميس:ترجمه
در كه هاست سال. داده اختصاص خودش به كه سالهاست را " هاليوود سلطان " لقب " كامرون جيمز "
و ترين پرهزينه. زند مي كامرون دفتر به سري گردد مي پرفروش هاي فيلم دنبال به كس هر هاليوود
ديگر هاي خيلي مشوق و ساخته او را "تايتانيك " يعني سينما تاريخ فيلم پرفروشترين حال عين در
مدام كارگردانها بقيه مانند هم او معمول مطابقاند گذاشته سينما وادي به پا كه است بوده هم
بلد فقط او معتقدند و آيد نمي خوششان او سينمايي روش از خيليها.ميگيرد قرار انتقاد مورد
اما كند مي خرج را زيادي هاي پول فيلمهايش در البته او.بريزد دور را ها كننده تهيه پول است
. شوند مي فيلم شدن بهتر خرج عملا و شوند نمي خرج بيهوده ها پول اين
هاي كمپاني و هاليوود محبوب او.باشند او مانند دارند دوست كه هستند هاليوود در ها خيلي
سراسر نامهاي يكبار حتي و ندارد مخالفانش به چنداني علاقه او حال عين در.است فيلمسازي
ها آن از و فرستاد " تران كنت " يعني روزنامه آن منتقد و " تايمز آنجلس لوس " براي را دشنام
محبوب كه كرده عادت ، ندارد نقد تاب اوكرد انتقاد شدت به تايتانيك با بدشان رفتار خاطر به
هاليوود سلطان كه زماني اما نيست خوبي عادت اين. نگويد بد او از كلمه يك حتي كس هيچ و باشد
؟ كرد توان مي چه پسندد مي گونه اين
از او ، ايم نديده او از اي تازه فيلم هنوز نساخته ، تازهاي فيلم هنوز او تايتانيك از پس
اما كند زندگي ها آن از دور كند مي سعي و ندارد خبرنگارها كار به كاري است ، شده دور خبرها
وقتي حتي ، باشد خوبي خبرساز هميشه تواند هاليوودمي ، سلطان كنند نمي ول را او خبرنگاران
سه چكيده ميخوانيد آنچه. هستند متناقض البته و زياد او مورد در خبرها. نداريم خبر او از
كامرون. است بوده زبانها ورد سينمايي محافل در وقت چند اين در كه كامرون درباره است خبر
. است جاودانه هميشه
* * *
است؟ ايستاده كجا كامرون جيمز
روي همچنان كه شويم متذكر بايد كجاست ، كامرون جيمز كه بودهايد ، انديشه اين در تاكنون اگر
ايستاده "بيسمارك" دوم جهاني جنگ جنگي ، ناو شده ، غرق تكههاي بر همچنان او است ، غوطهور آب
آنچه و.است تراژدي ژانر در سينمايي عريض پردههاي متخصص كامرون جيمز برخي گفته مطابق.است
گويا و نشده متقاعد هنوز اسكار جوايز دريافت وجود با كه است اين ميرسد نظر به كامرون درباره
به تازه تايتانيك فيلم با":گفت چنين خبرنگاران با مصاحبهاي در او.است نرسيده خود اهداف به
علاقهمند كشتي شدن غوطهور و شدن غرق سوژههاي و تصاوير به حد چه تا شدم متوجه و آمدم خود
جستوجوي و بررسي حال در و ميبرد سر به آتلانتيك شمال در حاضر حال در كامرون "شدهام
براي برنامهاي تا دارد قصد او بلكه نيست فيلم ساخت براي كامرون كاوشهاي اين.است "بيسمارك"
سفر":را آن ضعف و نگرفتهاند نظر در آن براي مشخص نام تاكنون ;كه كند تهيه ديسكاوري كانال
.ناميدهاند "بيسمارك:كامرون جيمز تحقيقاتي
درباره فيلمنامهنويس رينرت آل با تا دارد نظر در كه است كرده بيان ادامه در كامرون جيمز
نوشتن و تهيه حال در كامرون ورايتي از رسيده اطلاعات آخرين براساس.كند همكاري مارس پروژه
اين در تحقيقاتي فيلم دارد قصد كه است بوده "مارس" تخيلي علمي پروژه درباره فيلمنامهاي
با همكاري حال در او كه چرا داشته ، فعال بسيار عملكردي گذشته ماه چند در جيمز.بسازد زمينه
در كارگردان اين رسيده گزارشهاي به بنا است ، بوده "ماريتان" رمان نويسنده گرينو پله چارلز
ديگر مورد در تاكنون كه است بوده تحقيقاتي براساس كه است خود رمان نگارش اتمام حال
بسيار رمان اين موضوع نوشتاري ديدگاه از":ميگويد كامروناست داده انجام پروژههايش
من و هستيم پروژه اين به راجع كردن كار حال در من و رينرت آل.باشد مخفيانه شايد و زيركانه
چه بدانم ميخواهم كه چرا مينويسم ، موجود ، چيزهاي براساس و گذشتهام و تجربيات به توجه با
اين از پيش كه نشود فراموش نكته اين اما ".داشتهاند برتري من اطراف در و من در ويژگيهايي
روز هر كارگردانياش و نويسندگي اهداف از غير به كامروناست كارگردان يك باشد ، نويسنده كه
به سفري روسي فضاپيماي يك با تازگي به كه طوري به ميشود ، نزديكتر شخصياش خواستههاي به
.بكند تجربه را بيوزني و خلاء درباره كارآموز فضانورد يك حس تا داشته ، فضا
|