قانونگريزان از دفاع
مدرن پست شكولك
فيلسوف نگاه
جامعهشناس نگاه

قانونگريزان از دفاع
مبادي و مباني برخي كردن لحاظ به ماندن ، پايا براي فرهنگ ، از ديگري عنصر هر نيزهمانند قانون
دارد نياز انساني عملي ظرفيتهاي برخي داشتن نظر در و نظري
چيست ، "انسانها طبيعي حقوق" اينكهباشد انسانها طبيعي حقوق از يك هيچ مخالف نبايد قانون
است ديگري بحث
ابك حميدرضا
ما امتحانات برنامه.داشتيم غريبي و عجيب دانشكده رئيس دانشجويي ، دوران سالهاي از يكي در
در انتخابي كه نداشت را امكان اين كسي دليل همين به و ميشد اعلام واحد انتخاب از پس ماه چند
تداخل دچار دانشجويي هيچ ميكرد سعي و مينمود لطف دانشكده.باشد داشته امتحاناتش زمانبندي
امتحان ترمها از يكي در.بود افتاده ميافتاد ، اتفاقي چنين هم اگر خوب اما نشود ، امتحاني
از ديگر يكي برنامه بود قرار.ميشد برگزار ساعت يك در دقيقا من ، واحدي دو درس دو به مربوط
آن برقضاساعت دست.شود عوض دانشكده ، ناخواسته و غيررسمي تعطيلي خاطر به نيز امتحانها
شب دانشجوي اين تحصيلي سرنوشت و كردند تعيين قبلي امتحان دو همان با مقارن هم را امتحان
و نشسته ، اتاقش در را دانشكده محبوب رئيس مكافات و زحمت هزار با.كردند تيرهوتار را امتحاني
حق تهاجم يا تظلم به تا تاختم مسندش بر جسارت ، مركب بر سوار و يافتم آرميده ، بگويم بهتر يا
چون مشفقانه و فراداد گوش سخنانم به ايوبوار پيرمرد ، .نمايم درمان خويش درد و بازستانم خويش
است گران برايش اندوهم و ميدارد دوست فرزندش چون مرا گفت و كرد همدردي من با آسيزي فرانسيس
درنهايت سرود ، من براي جهان ، بهاي به ولو قانون ، از اطاعت ضرورت در مشبع فصلي آنكه از پس و
به اقتدار نهايت با كه كند قلمي سطري چند تا درآورد به عطوفت زيررداي از را مرحمتش يدبيضاي
نخست ، امتحان به مربوط سوالات به دادن پاسخ از پس بلافاصله كه دهد را اجازه اين بنده
سر بر باشد ، كار در وقفهاي هيچ آنكه بي آن از پس بيدرنگ و گويم جواب را دوم آزمون پرسشهاي
.نشوم خارج بودهام آن در ابتدا از كه اتاقي در كه شرط بدين البته.شوم حاضر سوم امتحان
به برگشتهاش بخت دانشجوي ظرفيتهاي تمامي از هگل ، بزرگوارش سلف همچون من ، گرانقدر استاد
.بود عيار تمام ايدهآليست يك او.بود جسته بهره مطلق قانون نفع
ساكن شهروندان براي اجتماعي - سياسي كليدي دستورالعملهاي از يكي كه گفتهاند بسيار
.است شده وضع قوانين به چرا و چون بي عمل مقولات ، قبيل اين و گذار و توسعه حال در اجتماعات
.برسانند عمل مكافات به را ستيزان قانون و بدانند مهلكي سم را گريزي قانون بايد شهروندان
دليل همين به.آنيم سوي به "گذار" حال در كه است شهري آرمان همان به رسيدن راه يگانه قانون ،
وقعي قانون به مردم كه است آسمان به مدام جوامع اين فرهنگي و اجتماعي مصلحان فرياد كه است
علي قس و نميكنند درك را آن به عمل مزيتهاي و ندارند را آن از استفاده فرهنگ و نمينهند
و اخلاقي ارزش هيچ اگر حتي قانون ، به عمل كه نيست شك است؟ قانون با حق هميشه آيا اما.هذا
كه اينجاست نكته اما.است لازم و ضروري اجتماعي عرف و منطق بنابر باشد ، نداشته هم دينياي
نيز ، قانون.ندارد رعايا جهالت و بيفرهنگي در ريشه هميشه ميناميم ، اش"گريزي قانون" ما آنچه
در و نظري مبادي و مباني برخي كردن لحاظ به ماندن ، پايا براي فرهنگ ، از عنصرديگري هر همانند
.دارد نياز انساني عملي ظرفيتهاي برخي داشتن نظر
"انسانها طبيعي حقوق" اينكه.باشد انسانها طبيعي حقوق از يك هيچ مخالف نبايد قانون:يك
است ، انساني هر طبيعي حق كشيدن نفس كه پذيرفتيم فيالجمله وقتي اما.است ديگري بحث چيست ،
مسواك از پس دوبار حداقل روز شبانه در كند موظف را انسانها كه كنيم وضع قانوني نميتوانيم
.ببرند سر به آب زير در اضافي ، تجهيزات گونه هيچ بدون شده ، كه هم ساعت يك براي زدن ،
اين منظور مطمئنا.است داشته مدنظر را آنان نفع قانون ، كه شوند مجاب بايد انسانها:دو
شده ، وضع او به رساندن منفعت براي صرفا قانون اين كه كند احساس شخصه به كسي ، هر كه نيست
اجتماع مجموعه نفع به قانون اين وضع از ناشي عكسالعملهاي بدانيد كه است اين سخن بلكه
بر را خود اتومبيل ديوانهاي هيچ يقينا.باشد شهروندان اكثريت ديگر ، تعبيري به يا و انساني
قانون آقاي اگر حتي ;كرد نخواهد پارك است ، شده نصب آن كنار در پاركينگ علامت كه پرتگاهي لبه
.است كرده اعطا آزادي او به كار اين با كه كند ادعا
آمده پيش هم شما براي شايد.شود وضع و تدوين انساني ظرفيتهاي با متناسب بايد قانون:سه
شده معطل ربع يك محلتان ، كوچههاي پس قرمز چراغهاي از يكي پشت شب ، نيمههاي در كه باشد
آن از پس و نهادهاند پيشاني بر دست مطمئنا است؟ بوده چه رهگذران عكسالعمل.باشيد
قانونگذار.چسباندهايد آمپر كه بفهمانند شما به تا كردهاند تر دهان بزاق با را انگشتانشان
نبايد روز و شب در راهنمايي چراغ يك بودن قرمز زمان مدت كه بگيرد نظر در را نكته اين بايد
.باشد يكسان
بر مبتني و باشد داشته انطباق شده ، پذيرفته عقلايي اصول و مبادي با بايد قانون:چهار
از ناشي اقتصادي فشارهاي لعنتي ، تحصيل دوران همان سالهاي از يكي در.باشد منطقي استدلالهاي
در هم او و كرد پيدا بيخ كار.بود آورده ستوه به را دانشكده جديد و جوان رئيس بودجه ، كمبود
محيط در اينكه به نظر" كه كرد صادر ماجوج و ياجوج زبان به اطلاعيهاي متهورانه ، اقدامي
چراغهاي برق بعدازظهر ، چهار ساعت از بعد من ،"شده وقوع" دزديهايي "شب ايام در" دانشكده ،
قبله تا فكسني ، دانشكده آن مخوف زيرزمين در شد شكسته پاها و دست ".شد خواهد قطع زيرين طبقات
.كرد روشن را چراغها و آمد لطف سر به عالم
و دليلي هر به بنا.باشد داشته ثبات بايد ميشود ، وضع فوق موارد به توجه با كه قانوني:پنج
وجهي ، پرداخت با بتوانند نظام خدمت مشمولان كه شد مقرر سرزمين اين در روزي علتي هر خاطر به
تقليل نيم به عيال صاحبان براي مذكور رقم.شوند معاف مشروط ، صورت به وظيفه خدمت انجام از
ميان به مصلحتي ازدواجهاي از سخن كه رسيد جايي به كار و افتاد راه به عروسي بساطمييافت
هواي و مفلسانيم كه آورند هجوم جديد سپاه و قديم عشرتآباد ميدان به كرور كرور خلايق ، و آمد
.داريم مطرب ميو
.متجردان كه بپردازند وجهي همان نيز متاهلان آينده سال از كه كرد مقرر و شد نگران قانونگذار
آزاد جاني و شود پرهيز لقا از تا ميشد عطا كه بود مهريهها و افتاد راه به طلاقكشي و طلاق
نان و شد برچيده خدمت ، فروش و خريد گونه هر بساط.نياورد طاقت بار اين قانونگذار.شود
خدمت فروش از جديد خبرهاي" بزنند تيتر روز هر كه شد كرچك و بادام روغن در زرد روزنامههاي
اساس بر را آيندهشان زندگي برنامه كه كساني ميانه اين در نبودند راستي به آيا اما."سربازي
.باشند كرده طرحريزي "بريز" و كژدار قانون اين شقوق از يكي حداقل
نبود اگر كه برد نبايد خاطر از اماافزود سياهه اين بر بسياري موارد ميتوان تامل كمي با
سوالات عنوان به را گذشته ترم دو پرسشهاي كه عظيم ، دانشگاه آن معظم استادان حسنه سنت
نمره اخذ شرف به حقير ، چون "نگريزي" قانون پاي و بيدست مطمئنا كنند ، مطرح ترم هر امتحاني
.نميگشت نايل درس سه آن از قبولي
مدرن پست
شكولك
هستيشناسي بلاي
هستند كه چيزهايي تمام درباره نظريهاي يا "بودن نظريه" يعني كلي ، مفهوم به هستيشناسي
يوسفي حامد:ترجمه
دست هم را قدم ثابت مبتديان حتي كه سپردهاند تعهد جايي "هستيشناسي" نظير مفاهيمي احتمالا
!كنند سر به
از ناگزيرند نيز - جامعهشناسي نظير - علوم ساير امااست فلسفي واژهاي اصل در هستيشناسي
.است پايهاي و اساسي ميكند جامعهشناسي به فلسفه كه كمكي.برند بهره فلسفي مفاهيم بسياري
مفاهيم بر بايد علمياش نتايج و دستاوردها به بخشيدن اعتبار براي جامعهشناسي كه معني بدين
معتبر دستاوردهايش و علمي كارش روش كه كند ثابت مفاهيمي چنين از استفاده با و كند تكيه فلسفي
برخورد حاصل كه كرد قلمداد رشتهاي خرده بايد را "جامعهشناسي فلسفه" ترتيب اين به.است
كه باشيد داشته ياد به.است جامعهشناسي و فلسفه يعني رسمي ، رشته دو اين ميان (مرزي سرزمين)
نيازمند بسيار ترتيب اين به و كرد آغاز "اخلاقي" تعهد يك عنوان به را زندگياش جامعهشناسي
.است فيلسوفانه و فلسفي دروندادهاي
."هستند" كه چيزهايي تمام درباره نظريهاي يا "بودن نظريه" يعني كلي ، مفهوم به هستيشناسي ،
تركيب از استفاده جاي به معتقدند موحد ضيا دكتر جمله از مترجمين برخي دليل همين به
معناي به انتولوژي چون كرد ، ترجمه "هستانشناسي" به فارسي در را Ontology بايد "هستيشناسي"
دكتر.است هستندگان يا موجودات شناخت معناي به بلكه نيست (existence) وجود يا شناختهستي
كه آنهايي" يعني "هستان" آن در كه كرده اقتباس مولوي بيت يك از را "هستانشناسي" تركيب موحد
_ نيست و هست جهان زين اندك اندك:ندارند وجود كه آنهايي يعني ونيستان (موجودات يا) "هستند
و است "خارج جهان" موضوعش هستيشناسانه پژوهش حال هر به.ميرسند هستان و رفتند نيستان
چه از "واقعيت" (چيست؟ واقعيت يا) است واقعيت چيزي چه:از عبارتند هستيشناسانه پرسشهاي
موجودات اصلي ويژگيهاي و ؟(ميدهد تشكيل چيزي چه را واقعيت اساس يا) است يافته بنيان چيزي
چيست؟ جهان
پرسشهايي هستيشناسي ، در مطروحه سوالات شدهايد متوجه هم خودتان احتمالا كه طور همان
.برميانگيزند فراواني مباحثات و مجادلات فيلسوفان بين خصوصا كه است اساسي نسبتا
دارد وجود متعددي هستيشناسيهاي باشيم متوجه كه است اين دارد اهميت ما براي كه چيزي فعلا
همين يعني) دانش و هستي درباره عمومي پرسشهاي به را خود به مختص پاسخهاي كدام هر و
با سه هر كه كرد مشخص هستيشناسي گونه سه ميتوان دستكم.ميدهند (آمد بالا در كه پرسشهايي
كنش) تعاملگرايي و (واقعگرايي) رئاليسم ،(اثباتگرايي) پوزيتيويسم:مربوطند جامعهشناسي
هر چشماندازها اين."فلسفي چشماندازهاي" ميگوييم اصطلاحا سه اين به ما.(متقابلگرايي
.ميكنند ايجاب و ايجاد را خاصي "جهانبيني" كدام
فلسفه و (هيجدهم قرن در فيلسوفان جنبش) روشنگري معتقدند كه شاكياند اين از پستمدرنيستها
پست.بود استوار جبري و مكانيكي عقايد بر هستيشناسانه پرسشهاي خصوص در آن ، به مربوط
پارادايم سلطه تحت همه بود استوار آنها بر روشنگري كه علمي انقلابهاي معتقدند مدرنيستها
به.است طبيعت از مكانيكي تماما تصوري منشاء هم نيوتوني فيزيك.داشتند قرار نيوتوني فيزيك
عليت آن در كه جهانشمول قوانين بر مبتني و منظم ميشد تصور جهاني طبيعي جهان ترتيب ، اين
و پيشرفت جهان ، كلي جهتگيري و هستند مطلق اموري زمان و (وقايع ميان علي روابط به اعتقاد)
"جامعهشناسي" واژه كه همان _ بود كنت آگوست كار اينها از اشتباهتراست تعالي به رو حركت
و داد قرار اجتماعي هستيشناسي در كارش مبناي را روشنگري نادرست انديشههاي او.كرد ابداع را
بود كليتي "جامعه" جامعهشناسان ، اوليه تصورات در خلاصه طور به.اشتباه در اشتباه يعني اين
تعيين را افراد ميان روابط ساختارها همين و است يافته ساختار الگوها و قوانين توسط كه
معتقد و كند ابداع را "جامعه اجتماعي فيزيك" ميكوشيد "جامعهشناس" نخستين اين كنت ، .ميكنند
آورد فراهم (!) "سكولار مجتهدان" از متشكل حرفهاي گروهي است ضروري هدف اين به نيل براي بود
از كنت مكانيكي و فيزيكي تصور نشانههاي همه اينها.باشند جامعه اجتماعي مهندسان آنها تا
.است جامعه
اجتماعي امور آن در كه ميكنند پيشنهاد اجتماعي جهان براي ويژهاي هستيشناسي پسامدرنيستها
آن در كه اجتماعي جهان مدرنيست هستيشناسي با است تقابل در اين.هستند ريخته هم به و بينظم
.ميشود قلمداد الگودار و منظم چيز همه
فراوان بهره نيچه ، و كگارد كير نوزدهم ، قرن فيلسوفان انتقادي نوشتههاي از پسامدرنيستها
از را هرمنوتيك سنت جايگاه ميتوانند پسامدرنيستها جامعهشناسي ، فلاسفه ديدگاه از.بردهاند
آلماني ، جامعهشناس نوشتههاي و ديلتاي ، ويلهلم آلماني ، فيلسوف آثار ميتوانيم.كنند خود آن
صورت و سر منظور به.بدانيم جامعهشناسي در سنت اين شكلگيري در مهم عناصري را وبر ، ماكس
كه را كنت پوزيتيويسم وبر و ديلتاي جامعهشناختي ، پژوهشهاي در پديدارشناسانه رويكرد به دادن
معرفي نامناسب جامعهشناسي براي را آن و داده قرار حمله مورد بود رايج و شايع بسيار زمان آن
اين.ندارد جامعهشناسي با تناسبي نيوتوني فيزيك بر مبتني هستيشناسي كه كرد ثابت وبر.كردند
با جامعه همان يا (بشريت) اجتماعي جهان ميگفت كه بود استوار وبر ادعاي آن بر حدي تا انتقاد
پوزيتويستهايي كه طبيعت با انسان تفاوت همان).است متفاوت كيفي لحاظ به طبيعت هستيشناسي
مورد طبيعي امور همچون بايد را جامعه ميگفتند آنها.بودند منكرش دوركيم حتي و كنت نظير
عمل و ميانديشد بشر (كند بررسي "شي مثابه به را جامعه" ميكوشيد دوركيم.داد قرار مطالعه
كه جا آن تاميسازد معني اعمالش بر يعني ميدهد ، قرار بازانديشي مورد را اعمالش و ميكند
منحصر اجتماعي واقعيت ميتوانند بسازند ، معني با جهاني ميتوانند و ميشوند تحريك بشر ابناي
عظيم واقعيت بلكه ندارد وجود كلي اجتماعي واقعيت يك خلاصه طور به.بسازند هم را خودشان به
جهاني همان يعني خودش ، اجتماعي جهان از است قسمتي فرد هر.هستند انسانها خود همان اجتماعي ،
توضيح براي بهتر راه !يكسانند هستند ، يكي (افراد و اجتماعي جهان) آنها:دارد اقامت آن در كه
برخلاف) !هستند سكه يك روي دو اجتماعي جهان و افراد:است سكه استعاره از استفاده مسئله اين
ساده جمع از عبارت جامعه ميگفت و ميدانست افراد از مستقل موجودي را جامعه كه دوركيم نظر
كنند "تفهم" تا ميكرد دعوت را جامعهشناسان وبر (.دارد مستقل هويتي بلكه نيست ، افراد
مطالعه را آن كه فرهنگي در بكوشند و (يابند راه انسانها درون به - بفهمند را نيتها)
اجتماعي جهان و انسانها ماهيت كه است استوار فرض پيش همان بر دعوت اين."شوند بومي" ميكنند
هستيشناسانهاي زمينههاي كردن مشخص منظور به است كوششي اساسش و ميانگارد يكسان را آنها
سازندگان بايد را افراد.ميبخشند معنا را خويش واقعيتهاي و ميكنند زندگي آن در افراد كه
جامعه كه ساختگراها و دوركيم نظر برخلاف باز) كرد قلمداد جامعه خود حتي و اجتماعي واقعيتهاي
اين اثبات هنگام حقيقت در.(اجتماعي ساختهاي سيطره تحت را فرد و ميدانند فرد سازنده را
مكتب پيروان.ميدهد نشان (تعامل) "متقابل كنش" مكتب در را ريشهاش صريحا پسامدرنيسم مدعا
نوعي انسان":معتقدند (جامعهشناسي در اصلي مكتب چند از يكي عنوان به) "نمادي متقابل كنش"
زمان در انسانها.است بودن اجتماعي مستلزم بودن انسان و (نمادين است موجودي) "نمادين است
ميپذيرند را (زندگي براي آدابي مجموعه) فرهنگي كه است آن از پس بلكه نياموختهاند چيزي تولد
.ميگيرد صورت شدهاند متولد آن در كه اجتماعي نهادهاي و نمادها طريق از "فرهنگپذيري" اين و
از فراتر گامي افراد كه ميكند ايجاب است "افراد اجتماعي شالوده" تشكيلدهنده كه فرايند اين
از است ناگزير چون است ، اجتماع سلطه تحت فرد گفت بتوان شايد وجه اين از و برندارند فرايند
.كند تبعيت فرهنگ
راستاي در است كوششي اساسش پسامدرنيسم.ميروند وبر از فراتر قضيه اين در پسامدرنيستها
.هستيشناسانه پرسشهاي به معرفتشناسانه پرسشهاي از جامعهشناختي / فلسفي پرسشهاي تغيير
پسامدرنيستها.ميكنند ثابت علمي پيشرفتهاي به عنايت با حدي تا را تغيير اين ضرورت آنها
به نظريه و "آنتروپي" به مربوط انديشههاي خصوصا) كوانتوم مكانيك كه دارند اطمينان عميقا
را ما تصورات شدت به و ميدهند تشكيل را علمي نوين رويكردهاي عمده بخش (Chaos) ريختگي هم
ايليا نوشتههاي به مثال براي آنها.كرد خواهند دگرگون اجتماعي جهان و طبيعت جهان درباره
.دارند اشاره پريگنون
.هستند نظر تجديد يك آغاز در دانشمندان":ميكنند جمعبندي چنين را رويكرد اين كلز و بست
نظامي را جهان كه شد خواهند متفقالقول تدريج به آنها.جهان از تصورشان در كلي تجديدنظري
نامنظم و تصادفي پيچيده ، صورتي به نيروها اين و ميدهد تشكيل نيروها از نامتجانس و جورواجور
".هستند متقابل واكنش و كنش در
زيگمونت هستيشناختي ، پرسشهاي به معرفتشناختي پرسشهاي از پسامدرنيستي چرخش راستاي در
از و نيست معرفتشناسي موضوع عقايد اعتبار از و حقيقت پايه از پرسش اساسا":ميگويد بومان
".شود جامعهشناسانه نو از بايد معرفتشناسي.بگيرد تصميم جامعهشناسي براي نميتواند رو اين
بهتر ترتيب اين به تا بخورد پيوند جامعهشناسي با "انتقادي نظريه" كه ميكند پيشنهاد بومان
آنها به تاريخ موقعيتهايي درباره است جامعهشناسانه پرسشي نهايتا حقيقت مسئله" كه بدانيم
".يافتهاند شكل هنجاري عقايد آنها تحت و داده شكل
.بپذيرند را آن ژانبودريار نظير تندرو پسامدرنيستهاي كه نيست عبارتي احتمالا عبارت اين
خارج؟ جهان كدام !دارد مشكل هم "خارج جهان" ايده خود با حتي بودريار
به.گرفتهاند شكل "واقعيت فرا" براساس غربي معاصر جوامع بودريار نظر از بود؟ كجا خارج جهان
نشانهها دائمي طغيان را ساختارشان كه جامعههايي:ميكنيم زندگي نشانهها جهان در ما او نظر
"عميقتر" يا عيني "واقعيتي" نماينده كدام هيچ نشانهها اين البته و ميدهد تشكيل تصاوير و
ايجاد كه آرامشي خاطر به و سودشان خاطر به فقط نشانهها اين بودريار ، نظر به برعكس ، !نيستند
بر _ راستين "نشانه" يك همچون _ كه اين بدون ;هستند جاري سيل چون و دارند وجود ميكنند
معنيشان و است آنها "نشانهاي ارزش" همان نشانهها اين ارزش.باشند داشته دلالت واقعيتي
براي كمي خيلي جاي مدرنيستي پست چنين در !دارند ارزش خود خودي به كه است همين صرفا
.ماند خواهد باقي - مرسوم معناي به - هستيشناسانه پژوهشهاي
فيلسوف نگاه
(3) جهاني ارزش مثابه به دموكراسي
دموكراسي بازدارندگي
سن آمارتيا
اساسياي قحطي هيچ جهان در قحطيها دهشتبار تاريخ در كه دادهام نشان ديگري نوشته در من
جا هر به ما.است نداده رخ آزاد ، نسبتا خبررساني با مردمسالار مستقل كشور هيچ در هيچگاه
ساير و سومالي اتيوپي ، اخير قحطيهاي:بيابيم قاعده اين بر استثنايي نميتوانيم بنگريم كه
و 1958_ سالهاي 61 در چين قحطيهاي ;دهه 1930 در شوروي اتحاد قحطيهاي ;استبدادي حكومتهاي
تسلط تحت هند و ايرلند در قحطيها مانند پيشتر اتفاقات يا و ;"جلو به بزرگ جهش" برنامه شكست
چين ميكرد ، عمل هند از بهتر اقتصادي نظر از جهتها بسياري از اينكه رغم به چين.بيگانگان
بزرگترين حقيقت در حال اين با ميكرد ، برنامهريزي قحطي با مقابله براي هنوز (هند برخلاف)
تا 1961 سالهاي 1958 قحطي در نفر ميليون به 30 نزديك ;داشت را جهان تاريخ در شده ثبت قحطي
سياستها اين از.نشدند تصحيح تمام سال سه براي دولت غلط سياستهاي وضع اين با و مردند
و نبودند كار در آزاد مطبوعات نداشت ، وجود پارلمان در مخالفي حزب هيچ چون نشد انتقادي
سياستهاي داد اجازه كه بود معارض نبود همين دقيقا حقيقت درنبود نيز حزبي چند انتخابات
در ميتوان را مطلب همين.يابند ادامه ميكشتند را نفر ميليونها سال هر كه نادرستي عميقا
.است وقوع حال در سودان و شمالي كره در هماكنون كه گفت جهان در بزرگ قحطي دومين مورد
بر قحطي توجيه براي اغلب مفسران و هستند مرتبط طبيعي بلاياي چون چيزهايي با معمولا قحطيها
در خشكسالي ،"جلو به بزرگ جهش" شكست خلال در چين در سيل:مانند ميگذارند انگشت وقايع همين
طبيعي مشكلهاي كشورها از بسياري وجود ، اين با.شمالي كره در محصولات رفتن بين از و اتيوپي
دولت يك زيرا ميكنند ، كنترل كامل بهطور و خوبي به را بزرگتر مشكلهاي حتي يا مشابه
قحطي قربانيان نخستين كه آنجا از.ميكند دخالت گرسنگان دردهاي تسكين براي پاسخگو ،
كه (اشتغال ايجاد برنامههاي طريق از مثال براي) آنان درآمدهاي احياي با هستند ، تهيدستان
.كرد جلوگيري ميرها و مرگ اين از ميتوان ميكنند فراهم قحطي احتمالي قربانيان براي را غذا
مواجه طبيعي بلاياي ساير يا سيل چون مصيبتهايي با كه دموكراتيك كشورهاي فقيرترين حتي
بدون توانستهاند (دهه 1980 اوايل در بوتسوانا و زيمبابوه يا سال 1973 ، در هند نظير) شدهاند
.برسانند غذا خود مردم به شوند مواجه قحطي با اينكه
با كه دموكراتيك ، حكومت يك و است ، آسان قحطي از پيشگيري باشد كار در جدي اهتمامي اگر
بكند نميتواند كاري است ، مواجه مستقل روزنامههاي و مخالف احزاب سوي از انتقاد و انتخابات
تحت هند كه حالي در كه ندارد تعجبي ترتيب اين بهآورد فراهم را جدي اهتمام همين اينكه جز
در من خود كه را قحطي آخرين) ميشد مواجه قحطي با پيدرپي استقلال از پيش تا بريتانيا سلطه
حكومت استقرار از پس ،(داد روي استقلال ، از قبل سال چهار سال 1943 ، در بودم آن شاهد كودكيام
خصوصا ديگر جاهاي در من.نديد هم را قحطي روي ديگر ناگهان آزاد مطبوعات و چندحزبي دموكراتيك
بر بيشتر اينجا در دليل همين به و كردهام بحث موضوعها اين درباره درز ، ژان با مشتركم اثر
و است ، دموكراسي غناي از مثال يك تنها قحطي با برخورد مقوله حقيقت در.نميكنم تاكيد آن روي
.است آن تحليل براي مورد سادهترين قحطي با برخورد است ، غني جهات بسياري از دموكراسي هرچند
به اجتماعي و اقتصادي مصيبتهاي از پيشگيري در كلي حالت در شهروندي و سياسي حقوق مثبت نقش
دموكراسي ابزاري نقش احتمالا ميرود پيش نظم با و خوبي به چيز همه كه وقتي.ميآيد كار
آمده وجود به تشويق كه است ميريزد هم به كارها دليل هر به وقتي بلكهنميآيد چشم به چندان
موضوع اين از من باور به.مييابند را خود عملي بزرگ ارزشهاي دموكراتيك حكمراني وسيله به
آن از) اقتصادي تشويقهاي از استفاده اقتصادي تكنوكراتهاي از بسياري.گرفت بايد بزرگي درس
غفلت سياسي تشويقهاي از كه حالي در ميكنند ، توصيه را (ميكند فراهم بازار سيستم كه دست
انتخاب معناي به اين.(باشند آن ضامن ميتوانند دموكراتيك نظامهاي كه تشويقهايي) ميكنند
.است پايهاي قواعد از نامتوازني عميقا مجموعه
چيز همه و نباشد روبهرو جدياي فاجعه با كه هست ثروتمند كافي اندازه به كشور يك كه هنگامي
خطر كه هنگامي.نميآيد چشم به چندان نيز دموكراسي پيشگيرانه قدرت ميرود ، پيش آرامي به
شوند موجب را آن نشده تصحيح اشتباههاي يا برآيد ، شرايط باقي يا اقتصادي تحولات از ناامني
اخير مسايل كه چيزهايي از يكي.ميگذرد چه سالم ظاهر به دولت يك پرده پشت در كه ديد ميتوان
.داشت اساسي جنبه دو امر اين.بود غيردموكراتيك حكمرانيهاي خطاهاي كرد روشن آسيا شرق جنوب
و تايلند جنوبي ، كره در جمله از) اقتصادها اين از بعضي در مالي بحران يافتن گسترش اينكه اول
نظارت در عمومي مشاركت عدم خاص بهطور و تجارت نبودن شفاف با داشت نزديكي ارتباط ،(اندونزي
سهمي اتفاق اين در دموكراتيك ، نظر ابراز براي مجالي نبود درواقع مالي برنامههاي بازرسي بر
انجاميد فراگير اقتصادي ركود يك به درواقع مالي بحران كه همين اينكه دوم.است داشته اساسي
قحطي از دموكراتيك كشورهاي در كه نيست نيرويي با بيشباهت كه _ دموكراسي بازدارنده نيروي
مورد آنچه شنيدن گوش جديد مستبدان.شد گرفته ناديده اندونزي چون كشوري در _ كرد جلوگيري
در آنچه به شباهتي است ممكن ملي ناخالص درآمد درصدي تقريبا 10 سقوط.نداشتند را بود نيازشان
و باشد ، نداشته بوديم سال هر در درصد تا 10 بين 5 رشدي شاهد و ميگذشت اخير دهه چند سالهاي
بيافريند مصيبت نفر ميليونها براي و كند نابود را زندگيهايي توانست كاهش اين همه اين با
كساني ;گرفت قرار اقتصادي كارافتادگان از و بيكاران شانه بر و نشد تقسيم ركود اين بار كه چرا
ميگرفت بالا روز هر كار وقتي اندونزي مستضعفان شايد.داشتند آن تحمل براي را توان كمترين كه
نهايتا و شود بلند صدايشان نميگذاشت حاكمان و آنها بين شكاف اما ميخواستند ، را دموكراسي
حفاظتي نقشكرد خفه را صدايشان يافت گسترش و شده تقسيم نامساوي به بحران كه وقتي هم
.ميشود گرفته ناديده بيشتر است احتياج آن به هميشه از بيش كه وقتي همان درست دموكراسي
جامعهشناس نگاه
سروش عبدالكريم با مصاحبه بر تكملهاي
صدري محمود

بر مشتمل كتابي ابتداي در شد ، منتشر اخير هفتههاي در "همشهري" شماره چندين در كه مصاحبهاي
خواننده كردن آشنا مصاحبه اين از مراداست آمده سروش عبدالكريم دكتر مقاله يازده ترجمه
كه ميباشد نيز مقدمهاي شامل فوقالذكر كتاب.است بوده مولف فكري بيوگرافي با زبان انگليسي
چارچوب در نيز و اسلامي الهيات در را همفكرانشان و سروش دكتر تفكر نقش كردهايم تلاش آن در
به امسال ماه شهريور در كتاب اين دوم چاپ.كنيم بيان اختصار به معاصر جهان مذهبي تحولات
.شد خواهد منتشر گسترده سطح در آكسفورد ، دانشگاه انتشارات آن ، ناشر وسيله
بسيار توجه اسلام در ديني تفكر احياي تحول سير به جهان سراسر اسلامشناسان و جامعهشناسان
و ژرف دگرگونيهاي آستانه در اسلام جهان كه باورند اين بر آنها از بسياري.كردهاند مبذول
را مسيحيت كه رفرماسيون و رنسانس جنبش با را تحولات اين انديشمندان اين از برخي.است بنيادين
ذكر مصاحبه در كه چنان هم كه روست اين از هم.ميكنند مقايسه كرد دگرگون و 17 قرون 16 در
.كردهاند ياد اسلام لوتر مارتين عنوان به سروش دكتر از غربي صاحبنظران از برخي كردهام
است قرار اگر معتقدم من ولي نكردهاند ابراز مقايسهها گونه اين درباره نظري ايشان شخص البته
همرزم و همفكر بلكه لوتر نه شخص آن كنيم مقايسه مسيحي فكر احياي در شخصيتي با را ايشان
و روحانيگرايي قشريگري ، بر لوتر اعتراضات همان چند هر ارسموس.است ارسموس او فرزانه
هرگز لوتر برخلاف ميكرد ، بيان فرهيختهتر قلمي و نرمتر زباني به را كاتوليك مذهب كوتهفكري
مردم احياطلبانه ، نوگرايانه ، تحولات.ننمود بنياد را نويني آئين و نكرد رها را كاتوليك مذهب
و علاقه مورد گذشته سپتامبر يازدهم رويدادهاي از پس ويژه به اسلام در صلحجويانه و سالارانه ،
طالباني اسلام مقابل نقطه اسلام از تصوير اين كه چرا گرفته قرار جهان مردم از بسياري استقبال
پندارهاي آسيبشناسانه (جهشهاي) موتاسيونهاي از ناشي خود كه است القاعده جنايتكارانه
سوءبنيادگرايان تبليغات جهت به غريبان قاطبه چند هر.ميباشد اسلام از بنيادگرايانه
تصلب و تعصب خرافه ، خشونت ، از ملغمهاي جز اسلام از تصوري غربي رسانههاي و مسيحي اسلامستيز
از را آن كه هستند اسلام از ديگري تفاسير با آشنايي به علاقهمند آنها از بسياري ندارند ،
چنين در.كند بررسي اسلامي فرهنگ دروني پيچيدگي و تكثر به باالتفات و مقايسهاي منظري
دگرانديش و نوانديش متفكران ساير و سروش دكتر همچون افرادي آثار معرفي كه است بزنگاهي
استقبال با تركيه و اندونزي مالزي ، اردن ، مصر ، الجزاير ، تونس ، مراكش ، جمله از اسلامي كشورهاي
جوانان و غربي كشورهاي در مسلمانان دوم نسل نشرياتي چنين ديگر مخاطبان.ميشود مواجه بسيار
را سنتي اسلام ديگر سوي از و بيزارند لائيك تفكر از سويي از كه هستند اسلام جهان در دگرانديش
در جديد تفكر مقام و اهميت مورد در را خويش نظرات از خلاصهاي جاست به اينجا دربرنميتابند
.كنم عرض ديني مقايسهاي جامعهشناسي منظر از اسلامي الهيات
جهان به سنتي دنياي از پرمخاطره تابگذاري و تب در شرقي و غربي از اعم جهاني مذاهب تمامي
بستري در و خودجوش گونهاي به گذار اين غرب در كه است آن در آنها تفاوت تنها.هستند مدرن
بومي و طبيعي بيشتر و محسوس كمتر غرب فرهنگ و اذهان در لذا.است يافته تكوين درازمدت
بستري در بوده همدوران استعماري تحميلات با دگرگوني اين شرق در آنكه حال و مينمايد
و اجحاف ناگوار خاطرات با مردم عواطف و انديشه در بنابراين و است پذيرفته صورت كوتاهمدت
مطلوب و محتوم امري خود ذات در كه مدرنيته به سنت از گذار بنابرايناست گشته عجين استضعاف
استعمار و مدرنيته بودن توام شرق در آنكه حال و است بوده روبهرو كمتري مقاومت با غرب در است
انجاميده مدرنيته برابر در غيرعقلاني مقاومت به و گشته اذهان از بسياري در مقوله دو خلط سبب
دقيق مفهوم نخست است ضروري شده ابراز گوناگون نظرات تحول اين مدلول معنا در كه آنجا از.است
علمي ، لحاظ به بپردازيم ديني حيات در آن آثار بررسي به گاه آن و كنيم بيان را آن جامعهشناختي
معنا ، اين به.ميشود اطلاق حيات حيطههاي و اجتماعي نهادهاي تفكيك و تكثر به مدرنيته
در اجتماعي كاركردهاي همه سنتي و ابتدايي جوامع دراست پيچيده جامعه هر لاينفك جز مدرنيته
خود تربيتي و عاطفي اصلي وظايف كنار در خانواده مثال عنوان به.محصورند نهادها از معدودي
نيز كارفرما و قاضي و معلم خانواده پدر.دارد عهده به نيز را اقتصادي و سياسي قضايي ، نقشهاي
به شده سلب خانواده از يك به يك كاركردها اين مدرن جامعه در آنكه حال و عليهذا قس و هست
عواطف كانون عنوان به نيز خانواده و ميشوند واگذار اقتصادي و سياسي خصوصي ، آموزشي ، نهادهاي
با تنگاتنگ رابطه در و ميشود حمايت و حفظ است آن اصلي كاركرد كه آينده نسل تربيت و انساني
نتيجه در اجتماعي نهادهاي تفكيك كه كرد تاكيد بايد.مييابد تكامل اجتماعي نهادهاي ساير
اصلي حيطه در يك هر يافتن تخصص متضمن بلكه نيست يكديگر از آنها جدايي معناي به شدن مدرنيزه
از نهادها ساير با مذهب (جدايي نه و) تفكيك.نهادهاست ساير با مدام رابطه در و خويش وظايف
به بلكه نميشود مذهب نهاد تضعيف موجب تنها نه نهايت در و است سنخ اين از نيز سياست ، جمله
اين شاهد.ميگردد دين قوام و تخليص سبب دينستيزان واهي اميدهاي و دين اهل نگرانيهاي رغم
سياسي اهرمهاي از مذهب نهاد مدرنيزاسيون فرايند پيشرفت جهت به آن در كه است غرب تجربه مدعا
تا تدين كه ميپنداشتند چنين متفكران از بسياري رو اين از.است گشته محروم خويش اقتصادي و
نه آنكه حال و بست برخواهد رخت غرب اجتماعي و فرهنگي حيات پهنه از كلي به بيستم قرن پايان
و نو تواني با نهادها ساير از شده تفكيك مذهب بلكه درآمد آب از نادرست پيشبيني اين تنها
نهاد يك چارچوب در آن بازار و يافت بسيار گروندگان و پيروان و شد ميدان وارد جذاب پيامي
(نهادها تفكيك) عيني سكولاريسم فنيتر عبارت به.شد گرمتر هميشه از و تحديد تعريف ، تفكيك ،
تقويت سبب عكس به بلكه نگشته (مردم اذهان و فرهنگ در معنويت تضعيف) ذهني سكولاريسم بروز موجب
نتيجه در.است شده رستگاري و قلوب سكينه و آرامش به فردي نيازهاي حيطه در معنويت به نياز
تفاوت.شدهاند رويآور معاش ابزار و قدرت اهرمهاي از فارغ مذهب به هميشه از بيشتر مردم
غرب جهان در مذهبي جامعهشناسان و يكسو از اسلام جهان در همفكرانشان ساير و سروش دكتر آراي
تفكيك ويژه به مدرنيته ، مستلزم تفكيكهاي شدن واقع دنبال به غرب در كه است آن ديگر ، سوي از
و ميباشند مذهب تقويت حتي و تداوم عوامل و علل توضيح درصدد انديشمندان سياست ، و مذهب بين
آن ، از پس دينداري تداوم و تفكيك اين مطلوبيت و امكان بر احياگران و متفكران شرق در آنكه حال
.ميورزند اصرار انساني و مدرن جهاني در
.است تگزاس دانشگاه استاد صدري محمود دكتر *
|