هستم اصوات معمار من
9_ بيسو سرزمين به سفر
بزرگبين خود حكمرانان و بد هنر
ديد از خارج
هستم اصوات معمار من
يك روي بر وقتي ميرساند روشنايي به را ما كه رنجي است "بردن رنج" چيز هر از قبل هنر
درمينوردم را سيزيف صخره ميروم ، بالا بلند كوهي از ميكنمگويي كار اثر
اركستر دستانش اسرارآميز حركات با دارد كه حالي در ميبينيم ، سر پشت از را او اغلب
آهنگين نواهايي تا ميدهند شكل فضا در را اشكالي كه دستاني ;ميكند هدايت را سمفونيكاش
كلود _ ژان:است معمولي حرف يك كه ميكند زندگي را موسيقي او بگوييم اينكه.شود خلق
شهير استاد اين.نميشود ديده سن روي فقط اووي مالك اين و است موسيقي برده كاسادوسوس
مكانهاي در هم و دنيا بزرگ سالنهاي در (فرانسه) ليل ملي اركستر راس در بينالمللي ،
ميدهد توضيح ما به هيجان با مصاحبه اين در اواست كرده هنرنمايي زندان مثل غيرمعمولي
.است زندگي درس و خود در غور نيستبلكه ذهني و روحي حالت يك فقط موسيقي كه
فخرطاولي كوروش:ترجمه
در ديگران دعوت به شما.نهادهايد بنا را آن خودتان كه هستيد ليل ملي اركستر رهبر شما *
اما ميدهيد ، آموزش كودكان به ليل در و داشتهايد اجرا كشور از خارج در معتبري مكانهاي
.ميكنيد اجرا كنسرت نيز...و زندانها بيمارستانها ، شركتها ، مدارس ، در حال عين در
!است ماموريت يك نيست ، حرفه يك موسيقي شما براي ما نظر به
عالي عنوان شما وقتي.بيوقفه و هميشگي تامل و تلاش نوعي ميخواهد ، كامل تعهد موسيقي
شما ;ميدهيد قرار آزمايش معرض در را خودتان روز هر اينكه يعني ميكشيد ، يدك را آهنگساز
آن به ميخواهيد ميكنيد ، اجرا را آهنگهايشان كه است نوابغي انديشه ترجمه ماموريتتان
بتواند كه است نقطهاي به رسيدن موزيسين براي اصل.كنيد پيدا دست "دستنيافتني ستاره"
هم ارزشهايي ، و معيارها رعايت مستلزم هدف اين به دستيابي ;كند محسوس را ناگفتني
بهتر ميتوانم امروز آيا":بپرسد خودش از بايد هنرمندي هر.است اخلاقي هم و موسيقيايي
بدون مسير اين طي و باشد كمالگرا بايد هنرمند اما ندارد ، وجود كمال "باشم؟ ديروز از
...ميگفت عشق مورد در فرانسواتروفو كه همچنان رنج ، كنار در لذت.نيست ممكن مرارت و سختي
يك روي بر وقتي.ميرساند روشنايي به را ما كه رنجي است ، "بردن رنج" چيز هر از قبل هنر
پايين درمينوردم ، را سيزيف1 صخره ميروم ، بالا بلند كوهي از گويي ميكنم ، كار اثر
بيخيال وسوسه عليه شديدا من..ميآيم پايين دوباره ميروم ، بالا دوباره ميآيم ،
.ميآيد دست به كه است قيمت همين به فقط آزادي.ميجنگم كار جزئيات آن يا قسمت اين شدن
كودكان تمرين هنگام به من.است مطلوب كودكان براي موسيقي به رويكرد كه است دليل همين به
در كه را آنچه موزيسينها ، با همگام آنها.مينشانم سالن در را "مشكلدار" ساله تا 15 8
كني تكرار مرتبا بايد باشي ، دقيق بايد تو":ميكنند درك ميدهند ، آموزش آنها به مدرسه
ميكند تكرار ميكند ، تكرار هنرمند يك چگونه كه ميبينند نزديك از آنها "شوي بهتر تا
قرار آرمان يك خدمت در بلكه فرد ، يك خدمت در نه را خودش چگونه و ميكند ، تكرار هم باز و
همدم موسيقي آلات برخي با برميگزينند ، خودشان پدرخوانده را اركستر برخي.ميدهد
هوس تغذيه براي مجبورند كه درمييابند آنجا و ميكنند شركت موسيقي كلاسهاي در ميشوند ،
.كنند كار شدت به موسيقي
كردهايد؟ تجربه را ميل اين بوديد ، كودك وقتي خودتان شما آيا *
آهنگهاي كه كردم شركت كنسرت يك در بودم ساله من 12 كه سال 1974 روزهاي از يكي بله ،
ايسلود ، مرگ ،"هاوزر تان" اوورتور زيگفريد ، سوگواري مارش:ميكردند اجرا را واگنر
داخل از كه آقايي آن انقياد تحت ناگهان به من..انگليسي كر با همراه تريستان پرهلود
كه كردم ميل من مطمئناگرفتم قرار ميداد ، بيرون طوفان داشت قرار روبهرويش كه دفتري
امروز منبدهم شكل كنم ، لمس را آن باشم ، داشته دسترسي اصوات اين به بتوانم خودم
وقتي البته اما.است بوده درونم مكاشفه ابزار شدن ، اركستر رهبر به تمايل كه ميفهمم
پسرعمويم ميآيد يادم.است مشكل چقدر ميفهميد تازه بنهيد ، گام راه اين در ميخواهيد
او ".كن شروع ضربي آلات با بشوي ، اركستر رهبر ميخواهي اگر":گفت من به كاسادوسوس ژان
من.دارند تسلط گروه جاي همه بر و واقعاند اركستر در مكان بهترين در ضربيها كه ميگفت
در بار اولين براي وقتي.بگيرم ياد را ضربي آلات تا شدم كنسرواتوار وارد سالگي در 18
لحظه در كه بودم من اين گفتم خودم به نواختم ، ضربهاي بتهوون نهم سمفوني اجراي حين
!بود هيجان و لذت اوج اين و كردم بازتوليد را بتهوون ذهن نواهاي از گوشهاي مناسب
اركستر رهبر يك به شما تا بود لازم بيوقفه فعاليت و كار سالها آن از بعد و *
...شويد تبديل بينالمللي
بايد بعد و باشد آدم غريزه بايد رهبري.است گرفتني ياد نيست ، دادني ياد اركستر رهبري
ياد يعني رهبريبود بهرهمند فوقالعاده مشاهده دقت از و داشت ، حساس گوش كرد ، كار
يعني دهيم ، قرار هدايت تحت موزيسينهاي جان و پوست در را خودمان چگونه اينكه گرفتن
.آهنگساز نبوغ برابر در شدن تسليم و دروني خودخواهي از گذشتن يعني نتها ، دقيق رعايت
ميكنيد؟ آماده چگونه اجرا براي را اثر يك شما.ندارد ساز كه است كسي تنها اركستر رهبر *
او.دهد قرار مطالعه مورد را كر گروه و سازها بين تقسيمبندي دقيق بهطور بايد رهبر يك
و دانش بر تكيه با اثر دقيق تحليل طريق از كار اين و بسازد ذهنش در اثر از ايدهاي بايد
ميكنيم؟ حركت كجا از اينكه.باشد روشن برايمان كار منطق بايد.ميشود ميسر گذشته تجارب
..باشد مشخص كار تعليق و فرود و اوج لحظات بايد ميرويم؟ كجا به و ميكنيم؟ عبور كجا از
...شود بازسازي ذهن در كار جزئيات..گيرد صورت مختلف بخشهاي بين لازم تعادلهاي.
تمام جاي بايد بشنويد ، خودتان درون در را اثر بايد اما داريد ، را نت دفترچه شما البته
چند ميتواند كه است طوري اركستر رهبرهاي مغز ميگويند...بگيريد قرار موزيسينها
گيرد ، صورت سنتز بايد اينها همه از بعد...دهد انجام همزمان را هم از مستقل فعاليت
.شود حاصل نظر مورد نواهاي تا بخورند پيوند همساز سازهاي
منتقل موزيسينها به را خودتان ذهنيت بايد حالا مراحل اين طي از بعد ميرسد نظر به *
.كنيد
مثل خوب اركستر رهبر يكميدهم انجام چهره ميميك و نگاه دست ، حركات با را كار اين من
نواخته هم درست نت آن بشنوي ، درست اگرميشنود شدن نواخته از قبل را نتاش نوازنده ، يك
اما نباشد ، زيباترين شايد:است كوچكتر سازهاي ديناميك كنترل كار بخش مهمترين.ميشود
هر.بنوازند نرمي و آرامش كمال در موزيسين صد كه است اين چيز پيچيدهترين من نظر به
.ميشوي موسيقي درياي برابر در كوچكيات متوجه بيشتر ميروي ، جلو شغل اين در كه چقدر
موفق كه است بيشتر زماني خوشحاليام اما.ميشوم خوشحال خيلي ميكند تشويق سالن وقتي
.كنم بلند جايشان از را موزيسينها شوم
نحوه و سازها تقسيمبندي و تركيب مورد در شما ديدگاه انتقال كار مشكل بخش ظاهرا *
.موزيسينهاست به اثر اجراي
هنگام به اتفاقات همه واقع در.است اثر از برداشتمان قبولاندن معناي به همچنين رهبري
مثل موسيقي.ميگيريد قرار قضاوت مورد بار يك دقيقه دو هر شما آنجا.ميدهد رخ تمرين
كه مينشانم خودم جلوي را آدمهايي من زد ، كلك نميتوان كه است حوزههايي معدود از رقص
بروز هنگامي خطر.بگيرم آنها از را اجرا بهترين من اينكه:دارند من از انتظار يك فقط
دچار يا باشد داشته دوست بقيه از بيشتر را موزيسينها از يكي اركستر رهبر كه ميكند
.شود هيجان
است؟ خطرناك هيجان *
.بماند باقي آهنگساز فكر خدمت در و اثر چارچوب در همواره بايد خوب اركستر رهبر يك.خيلي
از بعد البته.ندارم كردن گريه حق خودم اما بيندازم ، گريه به را مردم ميتوانم من
.چرا كنسرت
.ميزنيد حرف زنده موجود يك مثل اركستر از شما *
كه را صدايي بايد خوب رهبر يك اما دارد ، را خودش ويژه شخصيت اركستري هر.است طور همين
بهتر و كاملتر خيلي هم اركستر موزيسينهاي و موسيقي آلات البته.آورد دست به ميخواهد
يك از بعد را [استراوينسكي ايگور قسمتي دو باله] ،"بهار مراسم" مثلا ما الان.شدهاند
لازم تكرار تا 122 ،[1913 اثر اين شدن ساخته زمان در اما ميكنيم ، اجرا تمرين دو يا
!بود
است؟ شده بيشتر موزيسينها دقت و كارايي زيرا *
.نميفهمند عميق اما ميخوانند ، تندتر مردم الان.است كشنده هم زيادي تكنيك اما بله ،
هرگز اگرچه شد ، نزديكتر و نزديك آهنگساز ذهن حقيقت به كرد تلاش بايد همواره اجرا ، در
به را آدم كاملا كه است آهنگسازاني از يكي بتهوون مثال بهعنوان.نميرسد مقصود به آدم
ناراضي اجرايش از را انسان همواره كه بوده معني تمام به ايدهآليست يك او ;ميگيرد كار
سادگي هنرش كه كامل ، نبوغ اين موتسارت ، يا..است بوده گونه اين هم خودش زيرا ميكند ،
فقط من":ميگفت موتسارت.ميكرد تبديل طلا به را چيز همه كه سرخوش بدبين نابغه يك.است
سايه كه شوبرت يا ".دهم قرار هم كنار دارند ، دوست را همديگر كه را نتهايي ميكنم سعي
وقتي تازه.مياندازد [هلندي هفدهم قرن نقاش] ورمير كارهاي ياد به مرا اثرش روشنهاي _
آنها كه ميشوم متوجه من تازه ;ميكند درك بهتر را نوابغ اين موسيقي ميشود ، پير آدم
شنونده به را هيجان و جادو كه است اين هم ما وظيفه.ميكنند بيان را روحيشان حالتهاي
.كنيم منتقل
شوند؟ بهرهمند هيجان اين از دارند حق همه آيا *
اما است ، "نخبهگرا" هنر يك موسيقي كه دارم قبول من البته.است همه به متعلق هيجان
كه بود اين من آرزوي تمام.را اجتماعي نخبگان نه ميكند حذب را احساسي و قلبي نخبههاي
آن از بعد.شد ممكن تلاش سالها از بعد كه كنم برپا بينالمللي اركستري ليل در
همين خاطر به.شود تبديل مردم روزمره زندگي ضرورت يك به موسيقي كه است اين جاهطلبيام
(دوبار سالي) Loos زندان يا شركتها ، مدارس ، در البته و جهان ، پايتخت در 30 كه است
.ميدهم كنسرت
زندگي شيوه براي درسآموزي نوعي و زندگي براي اخلاقي روش يك مثابه به موسيقي به شما *
...مينگريد
من نظر به.دهد نجات را ما انسانيت است قادر كه است ارزشهايي از يكي موسيقي.بله
احساس" مالرو آندره قول به تا دهد اجازه مردم به ميتواند هنري زبان در موجود معنويت
دارد وظيفه هنرمند كه دارم اعتقاد كاملا من.كنند پيدا را "خودشان شده فراموش بزرگي
كنيد درك نميتوانيد.ببخشد معنا زندگي به طريق اين از و كند منتقل گرفته كه را آنچه
نتيجه اين به من..ميشوم حالي چه ميكنم ، نگاه شنوندگانم از برخي چشمان به وقتي
چرا پس !من براي اين از بهتر پاداشي چه و ميكند بهتر را مردم حال موسيقي كه رسيدهام
زمين دادن نجات براي بختي هنوز شايد زيبايي كه باشم داشته باور داستايوسكي مثل نبايد
.باشد داشته
:پينوشت
توسط سيزيف مجازات به هست نيز آلبركامو از نام همين به اثري كه "سيزيف افسانه" _ 1
پايين به هربار سنگ.ببرد بالا صخرهاي از را گرد سنگي بايد كه دارد اشاره خدايان
م.ببرد بالا را آن دوباره بايد سيزيف و ميغلتد
اكسپرس:منبع
9_ بيسو سرزمين به سفر
گچي مردان
غلامي احمد
پيمان به و كنم خيانت او به و بفروشم را احسان كه است وقت حالا.ميشويم ماشين سوار
رفقا اين به تا كنم نصيحتش و بگيريم را او حال تا است كرده تباني من با احسان كه بگويم
:ميگويم.نكند اعتماد
.بگيري مرا حال كردي پاخت و ساخت احسان اين با رفتي مني ، رفيق باشه چي هر تو پيمان ، -
استاد گفت گفت ، چي من به احسان قهوهخانه ، توي ميداني.نكردم را كار اين من اما باشه ،
گذاشتهام را خودم حرف من اينكه از احسان..سركار بذاريمش و بگيريم را پيمان حال بيا
:ميگويد و ميخندد حيرت با.درآورد شاخ او دهان توي
...نامردي خيلي استاد -
:ميگويد دلنشين لحني با و ميكند نگاه احسان چشم به برميگردد پيمان
...آدمفروش -
.است شده تمام بازي.ميخنديم سه هر
با را پيچدرپيچ جاده چشم يك لندرور و مياندازد داغ آب توي را كيسهاي چاي پيمان
ميپيچم كه پيچ از.است خلوت فرعي جاده.گذشتهايم "درود" شهر از.ميكشد بالا خستگي
.ميخورد تكان گوني توي چيزي ميكنم يواش.ميكند جلب را نظرمان جاده لب بزرگي گوني كيسه
تند پاميآيد بيرون گوني توي از نالهاي صداي.برويم جلوتر ميترسيم سه هر ميايستم ،
را گوني در "..كنيد كمك كمك ، ":ميشنوم را صدايي.ميشوم نزديك گوني به و ميكنم
كه كشيده گوني به را پنجههايش آنقدر كرده ، مچاله گوني ته را خودش پيرزني.ميكنيم باز
.است شده خراشيده
بدهد خيرتان خدا":ميگويد و ميكند بلند آسمان به را دستهايش نميشود ، بلند پيرزن
عوض تازه را آبشميآورد را آب گالن و ميرود احسان "...بدهيد آب...آب..مادر
:ميگويد ميشود ، تمام كارش وقتي و ميگيرد عكسي پيمان.است خنك كردهايم ،
...پاسگاه ببريمش بايد -
استوار ، وانت پشت ميگذاريم و ميكنيم بلندش مينشيند ، آن روي پيرزن.ميآورد را پتو
بفرستند كنند مجلس صورت تا پاسگاه بگذاريم بياوريم را او ميگويد.است نكرده تعجب اصلا
:ميپرسم و ميشوم ماجرا پيگير.بهزيستي
...خانوادهاش؟...آمده كجا از كيست ، او نيست مهم برايتان -
بپرسيم ، هم خودش از.را خانوادهاش نه ميدانيم را اسمش نه اماآمده كجا از ميدانيم -
.نميدهد جواب باش مطمئن
آمده؟ كجا از -
...سفيدآباد از كردم شوخي ،"حطمه" روستاي از -
استوار كنايه.است سنگ از دلشان كه آدمهايي با آتشسوزان با جهنمي يعني حطمه ميدانم
.است روشن
.بسوزد دلشان ببينند ، وضع اين به را او وقتي خانوادهاش شايد سفيدآباد ، نميبرينش چرا -
...ولي ندارد امكان -
.برميدارد را كلاهش استوار.ميلرزد و است شده مچاله وانت پشت كه پيرزن به ميكند نگاه
...نميآيد باران.ميغرد آسمان و ميزند برق و رعد اما است گرم هوا
...ندارد ضرر امتحانش -
استوار.ميآيند خيلي هم به آنها است معتقد پيمان.پيرزن پيش عقب ، ميفرستيم را احسان
".كرد پيدا نجات يكي اين پس خوب":ميگويد و ميخندد
به وقتي تا آنها.ندارد وجود پيري هيچ سفيدآباد روستاي در كه ميگويد راه در استوار
رها طرف آن طرف اين ميآورند ، را آنها آن ، از بعد كنند ، كار ميتوانند كه ميخورند درد
...مرده يا زنده.ميرسند ما دست به جوري يك بالاخره كه است راحت خيالشان و ميكنند
اطرافمان دشت كم كم.ميشود كم اطراف مناظر سبزي از ميزند حرف استوار كه همانطور
..نگيرد بارون":ميگويد پيمان.هستند آسمان در هنوز متراكم ابرهاي.ميشود بر و بيبار
خشم فقط ابرها غرش صداي.نميآيد باران وقت هيچ اينجا":ميگويد و ميخندد استوار ".
.كردم شوخي":ميگويد ملايمي لحن با.ترسيدهايم و جاخورده ميخندد ، استوار "..خداست
عسلي چشمان و عقابي بيني.دارد بلندي قد و سفيد يكدست موهاي.است افتادهاي جا آدم "
.نميشود ديده انگشتري يا حلقه آن برانگشتان كه پهن دستهايي با نافذ
...استوار نكردي ازدواج -
.ميداد يعني ميدهد ، زن ما به كي هستيم بيابان توي دائم كه شغل ، اين با بابا اي-
"...ميگرفتي را پيرزنها همين از يكي خوب":ميگويد پيمان
...رفيق پيشكش -
بر برف مثل سفيدي و است تهي دشت.آمدهاند پايين افق توي حالاابرها.ميخنديم سه هر
.است نشسته جاده حاشيه
اين بپرسم ميخواهم.ميشود پهنتر سفيد حاشيه اين ميرويم ، جلوتر كه چقدر هر و
...ميشويم نزديك سفيدآباد به داريم:ميگويد و ميكند پيشدستي استوار چيه ، سفيديها
ميشويم نزديكتر چقدر هر.نمانده سفيدآباد به چيزي فهميد ، ميشه زمين روي گچ گرد اين از
.ميشود ديده غبار از هالهاي در ده حالا.شورهزار مثل.ميشود سفيدتر و سفيد زمين
".ميكند كار دارد كارخانه":ميگويد استوار و گچ سفيدي غبار در ميرود فرو لندرور
درست و ميگذريم پل از دارند ، شانه روي غبار لايههاي از باري بيبرگ ، و خشك درختهاي
.ميايستم كارخانه روبهروي
يكي.ميايستادند كارخانه ميدانگاهي در و ميزنند بيرون كارخانه از تك تك روستا مردان
(8) شكل سبيلهاي و دارند ستبر بازوهاي و فراخ سينههاي او ، سر پشت بقيه و بقيه از جلوتر
فرتوت و پير قلدري و جواني عنفوان در آنها و نشسته گچ گرد آنها روي كه توپي ريشهاي و
.شدهاند
"باز؟ شده ، خبري استوار ها":ميزند فرياد است جلوتر همه از آنكه.ميشود پياده استوار
نيست؟ اينجا اهالي از كردند ، پياده جاده كنار از پيرزنرو يه شهريها اين آره -
ميگه؟ چي خودش بپرسيد ، خودش از -
...نميده آشنايي نميزنه ، حرفي خودش -
...نميشناسه اونو كسي هم اينجا چه ، ما به حالا خوب -
زود خيلي نشسته سرمان روي گچ باران ميآيند ، دنبالم به هم احسان و پيمان.ميروم جلو
.سفيد سفيد.شدهايم بقيه مثل
دارد ادامه
بزرگبين خود حكمرانان و بد هنر
قذافي سيفالاسلام نقاشيهاي و لندن در ليبي هنر نمايشگاه به نگاهي
همواره نرون زمان از
نااميدكننده ارتباط نوع يك
حكمرانان و بد هنر بين
بزرگبينوجود خود
عنوان به است داشته
اپرادوست هيتلر مثال
و نقاش عنوان به
عنوان به استالين ;معمار
نوازنده عنوان به تونيبلر ;شاعر
...و راك سبك گيتار |
|
|
آذرين فرهاد:ترجمه
از بايد نتيجه در.هستند نادر بسيار رويايي افراد امروز كسلكننده و يكنواخت دنياي در
نمايشگاه از چه چنان حداقل) ليبي مطرح نقاش و دوست نوع معمار مهندس قذافي سيفالاسلام
و ممنون (برميآيد شد برگزار لندن در گذشته ماه او خود به متعلق موسسهاي توسط كه نقاشي
.باشيم متشكر
رهبر قذافي معمر پدرش همان كه سيف شهرت ديگر دليل "چالش" عنوان با نقاشيها از يكي در
ندامت خرقه در پوشيده مسيحيان.است شده ظاهر آسمان در شناور آفتابي عينك با باشد ليبي
آفتاب سرشان پشت در و ميكشند دوش بر صليبهايي متروك ساحلي در و تيز نوك كلاههاي با
آنان بر باشد قذافي كلنل يا ليبي رهبر همان كه عقاب يك شبحگون هيبت و ميتابد سوزان
نقاشي اين سيف كه است آمده نمايشگاه راهنماي دفترچه در.است آنان مراقب و انداخته سايه
بر قذافي پيروزي" به دارد اشاره و است كشيده ليبي عليه بينالمللي تحريم زمان در را
صليبيون ناداني كه بوده مستحكم صخرهاي مانند به ليبي.امروز صليبي جنگهاي نيروهاي
".است يگانه عقابي قذافي" جهاني ، نوين نظم در ".شكسته هم در را جهاننو
نام با ديگري اثر در اگرچه.ميشود ديده سيف نقاشي در 35 فرد به منحصر عقاب اين
از حاصل خرابي نماد ميشود گفته كه ميفشرد را درخشاني سنگ پاره شده گره مشت يك انتفاضه
.است قذافي اقامتگاه به آمريكا هوايي حمله
حال و حس عشق ، چون مضاميني و نميشود محدود سياست به تنها سيف ذهني تصاوير حال اين با
و كامل شكلي به او نقاشيهايبرميگيرد در هم را ديگري متصور كليشه هر و بودن هنرمند
به نگاهي.بود نفسگير خود نوع در آن حاصل و نتيجه و شده عرضه نمايشگاه در گسترده
"رز" يكاست مدعا اين دليل "زيبا رز" عنوان با او تابلو در رمانتيسيسم از او بزرگداشت
و شده نصب رز همان شده نقاشي تصوير كنار در و بوم روي بر بلند ساقه با رنگ قرمز واقعي
است يادگاري اين و ،"بشر ابنا تمام براي خداوند سوي از است هديهاي عشق" هنرمند نظر به
اسب يكاست ابتذال از موفقتري نمونه "عربي اسب" تابلو.نقاش زندگي در خصوص به فردي از
به رنگ قهوهاي آسمان با پيچيده هم در و سبز چمنزاري در درخشان سفيد رنگ به دوستداشتني
گچ با كه دارد را نقاشيهايي پيچيدگي و كيفيت ظاهر ، روغن رنگ نقاشي اينميتازد ما سوي
.ميشوند كشيده خيابان سنگفرش روي
چرا كه ميشود روشن كاملا است شده نوشته سيساله سيف نام به كه دستاوردهايي چنين با
نمايشگاه دفترچه.ميرود شمار به تاكنون گذشته زمانهاي از كشورش برجسته هنرمند او
"نميكند سكوت صحرا" مجموعه درباره خصوص به دارد او آثار درباره مجيزگويانه مقاله چندين
از تقليدهايي آثار اين در.است گرفته مجموعه همين از را خود عنوان نيز نمايشگاه كه
لكههاي و خفه انتزاعي طرحهاي با همراه اصلي نسخه چيرهدستي بدون هم آن غارنشيني نقاشي
.ميخورد چشم به پولاك جكسن از تقليدي رنگي
يا است خوبي هنرمند سيف كه بگوييم ميتوانستيم اگر بود خوشحالي و خوشوقتي باعث بسيار
خيريه بنياد و است علاقه مورد بسيار ليبي با فرهنگي روابط ظاهرا اما.است هنرمند اصلا
موزهاي آثار و بسيار پول حتم به نيز دارد برعهده را آن رياست سيف كه قذافي بينالمللي
.است كرده سرازير نمايشگاه به را نادري
يك در هم آن نمايشگاه اين برگزاري محل يعني گاردنر ، كنزيگتون در محوطه يك اجاره
هنري آثار.است برداشته بسياري خرج قطعا شده برپا مقصود اين به تنها كه پردهسرا
اين به كه تريپولي ملي موزه به متعلق تاريخ ماقبل حتي و رومي و يوناني فنيقي ، باستاني
معاصر هنرمندان ساير كه شود گفته بايد هم اين و هستند بينظير شدهاند آورده نمايشگاه
كه است سيف اين اما.دارند سيف با رقابت قابل كاملا آثاري دارند شركت نمايشگاه در كه
به منجر تنها كه پوشانده نقاشيهايي با را ديوارها از عظيمي پهنه و است مجلس ستاره
زمان از.دارد وجود فرزندانشان يا و ديكتاتورها درباره كه ميشود قديمي كليشههاي تاييد
داشته وجود بزرگبين خود حكمرانان بدو هنر بين نااميدكننده ارتباط نوع يك همواره نرون
;شاعر عنوان به استالين ;معمار و نقاش عنوان به اپرادوست هيتلر مثال عنوان به است
...و راك سبك گيتار نوازنده عنوان به تونيبلر
با تازهكار يك حتي نقاش عنوان به اما باشد توانا فرهنگي سفير يك شايد قذافي كلنل پسر
همراه تكنيكياش ناتواني با تنها هم احساساتيگريهايش و نميشود محسوب نيز استعداد
پرشور يا و خارقالعاده سفيد اسبهاي و قرمز رزهاي زردرنگ ، خورشيدهاي آن تمام.شدهاند
مطمئنا قذافي كلنل كه گفت ميتوان آخر در.افتادهاند پا پيش بسيار فقط بلكه نيستند
.است بوده هنر راه در پسرش تشويق در وسواسي پدري
گاردين:منبع
ديد از خارج
موسيقي جهان در بيمانند مسابقه يك
خيريه اپراي
ديانتي نوشين:ترجمه
(غربي ممالك در هم آن البته) نويسندگان برخلاف.دارد خستهكنندهاي و كند روند آهنگسازي
.نميكنند دريافت پيشپرداختي سمفونيهايشان و اپرا ساخت براي معمولا آهنگسازان ،
در جنسيس بنياد نام به انگليسي خيريه موسسه يك كه وقتي نيست تعجب جاي هيچ بنابراين
از 200 بيش گذاشت اينترنت در مجلسي اپراي براي مسابقه به دعوت آگهي يك سال 2000 اواخر
آرژانتين و اوكراين مانند دوري كشورهاي از درخواستكنندگاني حتي.رسيد شركت درخواست
.بودند كرده اقدام
شركت آمريكايي رئيس معاون او.است "استودزينسكي جان" جنسيس بنياد در موثر فرد
.شود پيشقدم كارها انجام در دارد دوست كه است بانكداري و استانلي مورگان بينالمللي
پروپاقرص طرفدار و لندن سلطنتي تئاتر و تيت مدرن موزه موثر و جدي حامي استودزينسكي آقاي
".نميشود صحبت اپرا از اين از بيش چرا كه ميكنم تعجب من":ميگويد او.نواست اپراي
باريل جديد كاردينال تولد سالگرد پنجمين و هفتاد بزرگداشت مناسبت به كاتوليك مرد اين
كار مهمترين اما.بنويسد را "مينسترمس وست" اپراي كه داد سفارش پانوفنيك ركسانا به هيوم
به جوان هنرمندان تشويق جايزه اين هدف او گفته به.است بوده جنسيس جايزه تخصيص او
براي همچنين و كنند چشمپوشي كار اين از تشويق اين بدون است ممكن زيرا است اپرا ساخت
از جديدي نوع و اپرانويسي و آهنگسازي زمينه در تازهكار و جوان استعدادهاي شناسايي
بعد مرحله در.باشد داشته گستردهاي مخاطبين جهان سراسر در ميتواند مدرن مجلسي اپراي
و آهنگساز شامل 9 نهايي كوتاه فهرست نهايت در و شدند حذف رسيده اثر از 200 زيادي تعداد
.گرفت تعلق طرحهايشان اجراي براي نقدي جايزه يك هركدام به كه ماندند باقي اپرانويس
اپرا هر شدن كامل براي.درآوردهاند نمايش به را خود آثار لندن در اخيرا گروهها اين
هشت براي دقيقهاي قطعه 20 يك آن از تا شود نوشته موسيقي كافي اندازه به كه بود لازم
آلمديا مشهور تئاتر در كه كوتاه برنامههاي اين.شود انتخاب كوچك مجلسي اركستر يك و صدا
شنوندگان براي موقعيت اين و بودند معمولي تمرين يك از بيش چيزي شدند ، اجرا لندن در
.گيرند قرار "موسيقي دراما" اثر يك آفرينش چگونگي فرآيند واقعي جريان در كه شد ايجاد
از يكي.بود گسترده بسيار قطعات مضمونهاي و تم بود ، شده معين پيش از كلي خط اينكه با
زوج يك توسط جادهاي فيلم يك صورت به كه است اپرايي "صورتي علفزار در غروب" تمها
اكودرام يك "گيلاس ايستگاه".است شده ساخته لاراكاندلند ، و پلاند كريستين آمريكايي ،
يك در آمده وجود به تنشهاي بررسي به "فوميوتامورا" اثر قدرتمند ، موسيقي با ژاپني
كهنسال گيلاس درخت دو قطع به تصميم محلي شوراي كه ميپردازد زماني در كوچك جامعه
چندبخشي و آوازي قطعه) سياسي اورتوريوي يك"Non Guardate al Domani".ميگيرد
است (روزنامهنگار) ميوتو آنجلو و دلكورنو فيليپو اثر (جمعي آواز و اركستر همراهي با
سال 1978 در را "آلدومورو" سياسي ، رهبر قتل و ربودن حادثه كه را متفاوتي احساسات كه
.ميدهد شرح بود ، برانگيخته
متفاوت كاملا روايتي و داستاني جزئيات نظر از هم و موسيقيايي لحاظ از هم رسيده آثار
رفته قوي اپراي جنگ به موسيقي يا بقيه ، در و هستند جاهطلبانه حد از بيش بعضي.هستند
اما.بودند پيچيده صحنه روي اجراي براي حد از بيش آنها از تا دو يا يك.برعكس يا و بود
به بهخصوص داستان آن ميداد اطمينان كه بود حسي كرد ، مشخص را برگزيده اثر سه كه چيزي
روي يماني شعراي" عنوان با ديگر اثرينيست بيان قابل اپرا جز به ديگري شيوه هيچ
خستهكننده و تقليدي برداشتي ميتوانست كه ميدهد دست به آينده از طنزآلود تصويري "زمين
اپرانويسش و فرهنر ، پل كانادايي ، آهنگساز استعداد اما.شود تلقي اورول جورج از 1984
به بهشدت قطعه ، كه ميرسد نظر به كاغذ روي.ميكند ثابت را گفته اين خلاف مورفي ، آنجلا
را او نيز داوران از يكي كه _ فرهنر آقاي آهنگسازي رواني و ذوق اما.است وابسته كلمات
بنابراين.است شده جور كاملا مورفي خانم شوخطبعي و درك با _ است ستوده خاطر اين به
با كمدي اپراي يك صورت به را تئاتري فرمهاي سختترين از يكي باهم ، شدهاند موفق دو اين
_ است طنز هم صحنه روي حتي بلكه اپرانامه ، در نهتنها چيز ، همه كه جايي _ تند ريتم
بر دليلي بود ، پيدا اجراكنندگان چهره در قطعه اجراي از كه لذتي و خشنودي.كنند منتقل
.است اثر اين موفقيت
بيشتر كه است آورده روي مذهب به و كرده ترك كه است الكلي يك داستان "مردابديت" اپراي
شكسته خوش بسيار خط با و ميزد پرسه سيدني خيابانهاي در را ميلادي دهه 50 سالهاي
و پورتر دوروتي استراليايي اپرانويس.مينوشت پلها و ديوارها روي را "ابديت" كلمه
پيتر روايت از خيلي كه دادهاند تغييراتي اپرا خلق براي ابديت مرد قصه در ميلز جاناتان
كه است كلمهاي تنها اين اينكه و است بيسواد داستان قهرمان اينكه.نيست دور گريمز
منجلاب از را خود او.است معنوي كاملا او جستوجوي ميكند ثابت فقط بنويسد ميتواند
خودكشي آن در خيليها سيدني در كه محلي ،"گپ" از را خود نهايت در و ميكشد بيرون
پايان به ابديت براي او جستوجوي ترتيب اين به.مياندازد آرام اقيانوس به.ميكنند
سيمون ساخته موزيكال ، درام يك كه دارد نام "Thwaite" قطعه جالبترين اما.ميرسد
موزيك صاحبنام عضو سيمپسون ، يورگن و نام جوياي و جوان نمايشنامهنويس يك دويل ،
ميآيند ناكجا از شخصيتها كه ميرسد نظر به سياه ، همهسوزي يك در.است دوبلين زيرزميني
و است لذتبخش و بامزه تاريكي ، عليرغم اپرا.ميدهند خبر تمايلاتشان و نيازها خود ، از و
سيمپسون آقاي دويل ، آقاي زبان فصاحت لطف به.نميشود ديگري مغلوب هنرمند دو از هيچيك
ارتباط نظر از مجموع در قطعه.هستند آواز براي هدايايي شخصيتها كه است كرده درك كاملا
_ كردهاند خلق هنرمند دو هر كه دنيايي.دارد منطقي روال شخصيتها و موسيقي اپرا ،
كاملا _ نگيرند قرار موقعيتي چنين در هيچگاه شنوندگان است ممكن اينكه عليرغم
هم زيرا.است بيمانندي جايزه نمايشي ، هنرهاي جوايز ميان در جنسيس.است قانعكننده
آنها اجراي تكميل ، از پس هم و ميكند تامين مالي نظر از را هنرمندان آثار شدن نوشته حين
است موزيكال نه است ، بهفرد منحصر سبك يك هنري ، فرم يك عنوان به اپرا.ميكند تضمين را
از جدا كلمات و نتها آن در كه است دراماتيك سبك يك موسيقي ، براي نمايشنامه يك نه و
روي به آلمديا در جولاي 2003 در دوباره انتخابي اپراي سه اين.ميرسند بهثمر يكديگر
.داشت خواهد را انتظار اينهمه ارزش حتما آنها اجراي تماشاي.رفت خواهند صحنه
اكونوميست:منبع
|