اسلام از نافهميغرب
4 جهاني فرهنگ
4_ چيست فلسفه
25 نبود احمق ميتوان چگونه
اسلام از نافهميغرب
فيگارو با جوادطباطبايي سيد گفتوگوي گزيده
ظهور با نيست درك قابل اسلامشناسي سنتي ابزار با كه كرده رشد اسلام در فكري جريان يك
است مخالف است غربي چه آن با كه كردند كشف را اسلامي مشخصتر چهره غربيها جريان اين
و فكري سنتهاي تعقيب به علاقهمند بيشتر فرانسه ، مقيم ايراني روشنفكر طباطبايي سيدجواد
به "ايران در سياسي انديشه زوال" او معروف كتاب.است اسلام جهان و ايران در بومي انديشه
در طباطبايي سيدجواد از.ميشود استفاده كشور دانشگاههاي برخي در درسي متن عنوان
جلدي سه مجموعه از اول جلد جمله از:است آمده بازار به جديدي كتابهاي اخير ماههاي
.ايران انحطاط نظريه
در رفرم امكان بررسي به فيگارو ، خبرنگار "كلودلوريو" با گفتوگويي در طباطبايي سيدجواد
.ميپردازد غرب و اسلام تعامل نيز و اسلامي انديشه
كلودلوريو:گفتوگو
فخرطاولي كوروش:ترجمه
را اسلام جهان و لائيك مسيحي _ يهودي غرب ميان تفاهم عدم ديوار سپتامبر حملات 11 *
داريد؟ توضيحي چه مورد اين در شماكرد هويدا
را اسلام جهان ميكند احساس غرب كه است اخير سيسال طول در بار دومين اين دستكم
گمان غربيها.شد احساس اين بروز باعث ايران انقلاب اول ، باركند درك نميتواند
باشد ، مستبد نه كه ميانهرو رژيم يك ظهور به ميتوان و است ممكن مصالحه نوعي كه ميكردند
مدارا غرب منافع با كه حاكميتي خلاصه طور به ;بست اميد افراطي خيلي نه و كمونيستي نه
.بود اسلام به نسبت غرب نافهمي اولين آن حال هر به.سعودي عربستان شبيه چيزي يك:كند
داد؟ رخ چگونه اتفاق اين*
ظهور بانيست درك قابل اسلامشناسي سنتي ابزار با كه كرده رشد اسلام در فكري جريان يك
.است مخالف است ، غربي چه آن با كه كردند كشف را اسلامي مشخصتر چهره غربيها جريان ، اين
سپتامبر؟ و 11*
درس اولشان دلسردي از آمريكاييها ، ويژه به غربيها ، كه داد نشان روز اين حوادث
.ميشود هم تشديد اسلام جهان به نسبت نافهمي اين ميكنم فكر من.نگرفتهاند
نكردهاند؟ تلاش كافي اندازه به اسلام جهان درك براي غربيها كه گفت ميتوان*
ايران مورد در قبلا من كه اسلام مورد در تازه حرفهاي شنيدن براي آنها.دقيقا
در رشد حال در فكري جريانهاي به بايد غربي دانشگاهيان.ندارند شنوا گوش گفتهام ،
اغلب ولي.كنند توجه است ، غرب سنتي اسلامشناسي تقابل در اگر حتي اسلامي ، كشورهاي
اسلام كه كنند مطرح را ايده اين ميخواهند ميشوند ، ترجمه غرب در آثارشان كه نويسندگاني
... نميكنند تاكيد اين روي بسياري كه آن حال سازگارند دموكراسي [ليبرال] و
خاطر به نه است ، آن اصلاح رويكرد خاطر به بيشتر اسلام جهان به غربيها علاقهمندي*
رويكرد آنها نيست؟ آموزشي يا سياسي بيشتر غربيها رويكرد شما نظر به آياآن شناخت
.ندارند اسلام جهان به نسبت علمي
برداشتشان و درك كه ميكنند فكر غربيها.اينهاست از پيچيدهتر مسايل اما.دقيقا
اين ميكنند فكر است ، افتاده اتفاق رفرم مسيحيت در كه تصور اين با آنها.است شمول جهان
جهان كه نميگويم من.باشد ممكن نميكنم فكر من اما.است ممكن هم اسلام جهان در اتفاق
آمده ، مسيحي - يهودي سنت از بعد چون اسلام جهان كه ميگويم من.نيست اصلاحپذير اسلام
.نميكند احساس خود در را بيشتر اصلاح ضرورت
ميزنيد؟ حرف اصلاح كدام از شما*
كه كرد احساس وقتي مسيحيت ببينيد ، .كرد مقايسه هم با را مسيحيت و اسلام دين دو ميتوان
با شدن همساز ضرورت _ آن با تقابل در نگوييم اگر گرفته قرار دنيوي زندگي با رقابت در
.ميپذيرد واقعياتش تمام با را دنيا اسلام اماشد سكولارتر و كرد احساس را زندگي اين
زندگي از كنيد ، زندگي":دارد اعتقاد الهي و زميني زندگي بين هارموني به اسلامي الهيات
به مسيحيت برعكس ، ".دهيد انجام نيست حرام كه را چه آن هر و ببريد لذت ببريد ، بهره
.است اساسي خيلي مسئله اينندارد اعتقادي دنيا اين از كردن صرفنظر بدون رستگاري
نتيجه در و كند بنا را دنيا از مستقل تئوري يك نكرد سعي دنيا ، اين پذيرش با اسلام
را اصلاح شد مجبور نداشته ، اعتقادي دنيا به كه مسيحيت اما.بپذيرد هم را آن عواقب
اصلاح زمينهساز مسيحيت داخل در كالوين و لوتر سپس و سيزدهم قرن در قديس توماس.بپذيرد
در كه شد متولد زماني غرب كه گفت ميتوان.گرفتند را دنبالهكار اومانيستها و شدند آن
اسلام !برود راه اين از نبوده مجبور اسلام.داد دنيا و اصلاح خرد ، به را جايش مسيحيت آن
.نميكند احساس را سكولار رفرمي ضرورت
مطرح را [غربي سبك به] اسلام جهان نبودن رفرمپذير امكان راحتي همين به ميتوان آيا*
كرد؟
دليل بدان اين نيست ، رفرمپذير [غربي سبك به ] ديگر كه رسيده جايي به اسلام جهان اگر
آن ، افول مراحل و علل درباره نه ميكنند ، سوال امر اين دلايل مورد در نه مسلمانان كه است
گذاشته سر پشت را خودش رنسانس دوره اسلام جهان مسيحي _ يهودي جهان برخلاف زيرا چرا؟
.رفتهاند هم مخالف راههاي از مسيحيت و اسلام مذهب دو.است
كلي ، طور به مدرنيته و اجتماعي علوم چگونه است ، داده توضيح فرانسوي فيلسوف فوكو ، ميشل
.نوشتهام اسلام در اجتماعي علوم بودن ناممكن درباره كتابي خودم من.شد متولد غرب در
در هم با دو اين اسلامي ، فلسفه به هم كرد ، فكر [سكولار و] مدرن غرب به هم نميتوان
.تضادند
.نيست ممكن طريق اين از مسلمان شرق و مسيحي _ يهودي غرب بين روابط بهبود اوصاف اين با*
نميتوان طريق اين از آيا.نيست گونه اين كه سنت الزاما ثابتاست ، كتاب قرآن اگر اما
بست؟ دل زمينه اين در تحولي به
مذهبي رهبران و قديسين ،(ع) عيسي عروج از بعد.نيست يكي اسلام و مسيحيت در سنت مفهوم
.گرفت پي را مسير ادامه كليسا و دادند توسعه را او پيام
پيامبر سخنان و اعمال به سنيها ، نزد سنت.دارد سنت از مشخصتري برداشت اسلام اما
بعد ميكنند ، اضافه آن به نيز را امام دوازده سخنان و اعمال شيعيان اما.ميشود محدود
و سنيها احوال ، اين همه بااست نگرفته صورت مورد اين در خاصي توسعه و پردازش آن از
.دارند مدرن جهان به نسبت يكساني ديدگاه تقريبا شيعيان ،
بين جدي اختلافنظرهاي قبيل اين از و موادمخدر بزهكاري ، ازدواج ، مثل مسايلي درباره*
نيست؟ طور اين.دارد وجود شرق و غرب
اما رفته ، سخن آن از قرآن در چون است ، حرام الكلي مشروبات [اسلام جهان در] جا اين.بله
.نيست چنين موادمخدر ،
و "تمدنها برخورد" درباره هانتينگتون پروفسور تئوريهاي.سپتامبر به 11 برگرديم*
آيا.ميدانيد شما را اسلام جهان عليه فالاچي اوريانا شديداللحن كتاب و احساسات همچنين
و شرق بين مذهبي جنگي آينده سال بيست در مثلا ميكنيد فكر نشانههايي ، چنين وجود با
عراق و اسلامي ايران بين كه جنگي به نسبت بزرگتر خيلي ابعاد با جنگي گيرد؟ در غرب
افتاد؟ اتفاق حسين صدام حاكميت تحت لائيك
براي عمده تلاش اولين خميني [امام] آيتالله عرصه در ايران شود ، چنين نميكنم فكر
مسئله اين به اسلام جهاناست بوده مدرن عرصه در هم آن اسلام ، پايه بر جامعهاي برپايي
همين الزاما نميتواند كند ، ظهور ديگري اسلامي جمهوري يك باشد قرار اگر.است واقف
.بگذراند سر از را تجربه
بردارد؟ در نتايجي چه امر اين*
به دارند دوست اسلامي كشورهاي ساكنان.دارد جامعهشناختي دلايل پديده ببينيداين
.آنهاست خواسته بيشتر ، دموكراسي اندكي و بيشتر اصلاحات اندكي ;شوند نزديك مدرن الگوي
.نميدانند خود خواسته جوابگوي را آن و ندارند موجود الگوي به توجهي آنها زمينه اين در
تجربه افغانستان در قبلا را مسئله اين ما.نبود جوابگو سوسياليست الگوي قبلا كه همچنان
.كردهايم
نيست؟ مطرح غرب _ اسلام مقابله خطر بنابراين*
.ماند خواهد باقي راديكال اسلامگرايان سخت هسته يك همواره.شد ريزتر باره اين در بايد
نيستند حكومتها و كشورها اين دهد ، رخ جنگي هم اگر بنابراين.شد خواهد سختتر هسته اين
ميدان وارد غرب ، منافع مخالف اسلامگراي گروههاي بلكه ميگيرند ، قرار غرب عليه كه
.ميشوند
بنلادن؟ همانندهاي*
.دقيقا
كرد؟ بايد چه مناقشه خطر كردن دور براي*
و بيشتر بايد آنها.دارد قرار مسلمان كشورهاي روشنفكران عهده به كه است نقشي اين
ضعفهاي به اسلامي الهيات دقيقتر شناخت با و كنند توجه مردم عامه خواستههاي به بيشتر
.بپردازند خود سياسي نظامهاي
.كنيم نقد را خودمان بايد ما
ايران ، جمهور رئيس محمدخاتمي ، سوي از كه اسلام و غرب بين آشتي امكان شما نظر به آيا*
دارد؟ تحقق براي بختي هنوز شد ، مطرح
جمهوري دوران اوايل انقلابي يك شد باعث چيزي چه ببينيم بايد.است مهم خيلي خاتمي مورد
او ميكنم فكر منشود تبديل جهان تمام روي به گشايش طرفدار رئيسجمهور يك به اسلامي
ميكند مطرح او كه مفاهيمي تمام ;گرفت قرار ايران عرفي روشنفكران تحتتاثير بيشتر
.است سنتي مفاهيم از خارج ،(بشر حقوق مدني ، جامعه دموكراسي ، )
ميشود؟ موفق او كه ميكنيد فكر شما و *
ايران در سياستي قواي معادله كه اين نخست.دارم سياسي و تئوريك دلايل ادعا اين براي من
.نيست او نفع به
.ميكند گذر اسلامي مفاهيم به غربي مفاهيم از او نيز ، تئوريك نظر از
حقوق از غربي برداشت نفع به شريعت تغيير مانع كه نيستند مسلمان سنتگرايان اين آيا *
ميشوند؟ بشر
شد ، مطلقه سلطنت جايگزين مشروطه سلطنت وقتي سال 1906 ، به مشروطه انقلاب جريان در
بهترين عصر ، هر لباس" كه كشيد بيرون را قاعده اين مختلف ، كتب در تفحص با ايراني روحانيت
زمانه رسوم و آداب با را خودشان بتوانند افراد ميداد اجازه قاعده اين ".است لباس
براي ميتوانست و شد گرفته كار به حكومتي تغيير يك توجيه براي قاعده اين.دهند مطابقت
.گيرد قرار استفاده مورد ديگر تحولات و پوشش نوع تغيير توجيه
در ميكرد توصيه مسلمانان به كه بود قاهره در معروفي قبلواعظ سال چند مثال عنوان به *
...كنند عوض را راهشان شدند ، روبهرو يهودي يا مسيحي يك با اگر پيادهرو
عكس درست پيامبر اعمال و سخنان در كه حالي در.ميشود ناشي سنت از كه است مشكلي اين
و شوند مسجد وارد ميداد اجازه كفار به پيامبر كه ميگويم مصري واعظ آن به من.هست اين
است؟ ممكن كاري چنين مسلمان كشور كدام در امروز.ميكرد بحث خدا وجود درباره آنها با
افتاد؟ كشورش در اتفاقي چه سپتامبر از 11 بعد پرسيدم سعودي يك از من
كرد اضافه او.بشناسند بهتر را غرب گرفتهاند تصميم هموطنانش از برخي كه داد پاسخ او
روي غرب به بهتر درمان و بهداشت و تحصيلات آزادي ، تكنولوژي ، خاطر به سعوديها اغلب كه
آنها علاقه ديگر ميزنند ، حرف سعوديها براي مذهبشان از غربيها وقتي اما.ميآورند
.نميانگيزند بر را
در شما.نيست ممكن مسيحيت فهم بدون غرب فهم اين وجود با.باشد او با حق ميكنم فكر من
درباره خوبي و جدي كتاب دارند ، مسيحي اقليت كه عربي كشورهاي برخي در جز به عملا شرق ،
در اما.دارند وجود قبل سال هزار دو از كمتر ايران در مسيحياننميكنيد پيدا مسيحيت
.كرد پيدا مسيحيت درباره جالبي و جامع كتاب نميتوان هم ايران
در شد ، مطرح خاتمي جمهور رئيس سوي از كه "تمدنها گفتوگوي" نظريه كه ميكنيد فكر آيا*
بيفتد؟ اتفاق آينده سالهاي
گشايش جهان روي به بيشتر روز هر كه كشوري.است ايران همين اتفاق اين براي نمونه بهترين
روشنفكران كه ميكنم تاكيد من.گونهاند اين ايراني جوانان و زنان ويژه به مييابد
ميكنم فكر من.بگيرند كار به نزديكي اين تسهيل براي را تلاششان تمام اسلامي كشورهاي
اين تسريع براي را شرايط بايد ما.مييابد افزايش پيوسته تمدنها گفتوگوي تحقق شانس
.كنيم فراهم اتفاق
داريد؟ اعتقاد اروپايي شهرهاي مسلمان جوانان از ابزاري استفاده به شما آيا:آخر سوال و *
محسوب خاص جايي به متعلق ديگر دارند ، تعلق مهاجران سوم نسل يا دوم نسل به كه جواناني
اروپايي جامعه جذب مختلف انحاء به را آنها بايد يا جوانان اين كنترل براي.نميشوند
البته كه را زادگاهشان به بازگشتشان زمينه هوشمندانه برنامهاي با كه اين يا كرد
حاشيهنشين جوانان اين روزي بپرسيد ميخواهيد اگر.ساخت فراهم است ، ناشناس ديگر برايشان
.نيست بعيد بگويم بايد نه؟ يا ميزنند شورش به دست
4 جهاني فرهنگ
اميركبير دانشگاه در مرديها سيدمرتضي آموزشي دوره از گزارشي
اومانيسم
كلانتر كيانوش:تنظيم
يعني اروپا در مهم واقعه سه بررسي شده برگزار ماه مرداد اول در كه چهارم جلسه موضوع
تكوين در آنها تاثير و فرانسه كبير انقلاب انگلستان ، شكوه با انقلاب پروتستانتيسم ، نهضت
را اروپا در هيجدهم و هفدهم شانزدهم ، قرنهاي مهم واقعه سه مرديها.بود جهاني فرهنگ
نهضت:از بودند عبارت ترتيب به واقعه سه اين.دانست جهاني فرهنگ يا جديد دنياي مباني
.فرانسه كبير انقلاب و انگلستان باشكوه انقلاب آلمان ، در (Protestantism) پروتستانتيسم
بلكه بيافتند ، اتفاق ديگر مكانهاي در يا زودتر ديرتر ، كه نبودند پديدههايي سه ، اين
.بود كرده ناگزير نوعي به را آنها وقوع شد ، داده توضيح گذشته جلسه در كه سيري
مانعتراشي نوع سه انسان ، خواهشگري و لذتجويي برابر در كه شد عنوان گذشته جلسه در
عوام از كه پادشاه.ميكردند وادار حرام و حلال رعايت به را مردم كه كليسا:داشت وجود
دفاع در شدن كشته حد سر تا لزوم هنگام در و نباشند دشمن جاسوس نكنند ، خيانت داشت انتظار
را خود دسترنج و كنند كار ميخواستند مردم از كه اشرافيان يا زمينداران.بجنگند ملك از
.دهند تحويل ايشان به بيغلوغش
و كرد قيام كليسا يعني اول ، مانع برابر در شانزدهم قرن در كه بود حركتي پروتستانتيسم
راه در كليسا آن ، از قبل تاعمل نه است ، اعتقاد به بودن مسيحي:بود چنين آن اصلي شعار
بيشتر:كند تعريف ايشان عمل براساس صرفا را آدميان مسيحيت كه بود مجبور مانعتراشي
ايامي ، در حتي.دست اين از چيزهايي و باشيد كليسا خدمت در بيشتر دهيد ، پول بيشتر بجنگيد ،
.ميفروخت پول مقابل در را موعود بهشت كليسا
و خدا به داشتن دروني ايمان و اعتقاد پاگرفت ، (Luther) لوتر رهبري با كه اعتراضي اما
.خواند بهشت به ورود كافي و اصلي شرط را مسيح
و كار و كسب دنياي انگلستان ;افتاد اتفاق انگلستان در بعد قرن يك فاصله به بعدي ، تحول
و اصل و اشرافي انسانهاي.داشت وجود طبقه دو صرفا انگلستان در زمان آن تا.بود تجارت
خطرپذير و ماجراجو آدمهاي به دريايي بازرگاني و كار و كسب گسترش اما !الباقي و نسبدار
نداشت ، اشرافي اصالت و ريشه كه شد ايجاد جديدي طبقه لذا ;داد ثروتاندوزي و رشد فرصت
كمك بورژوازي طبقه اين رشد به نيز صنعتي انقلاب بعدها ، .داشت پول ايشان اندازه به اما
.كند بيرون صحنه از را ديگر طبقه دو داشت قصد گويي كه كرد رشد قدري به طبقه اينكرد
;كند قيام پادشاه لجامگسيختگي برابر در تا داشت را آن لياقت و قدرت بورژوا طبقه
خطر به را صنعتكاران و تجار منافع كه طوري به شود كنترل و تلطيف بايد پادشاه تصميمهاي
به ساله پروسه 40 يك در مذهبي ، ابزاري از استفاده ضمن تلاشي ، و انديشه چنين.نياندازد
انگلستان ، انقلاب در ترتيب اين به.شد منجر انگلستان عوام مجلس تاسيس و شكوهمند انقلاب
.شد برداشته ميان از (سياسي طبقه مانع) انسان لذتجويي برابر در متراكم مانع دومين
لويي.شود پيروز آن در گرسنگي نهضت بعد ، سال صد به قريب تا بود فرانسه نوبت بالاخره و
پيروزي به پاپتيها حكومت و كرد تعلل قدري معترضين سركوب و خشونت از استفاده در شانزدهم
و رنگ چه هر با و داشتند خشن ذهني ولي بودند ، خالص كه آمدند كار سر بر حاكماني.رسيد
ارزش مردم فرانسه ، انقلاب از قبل تا.ميكردند برخورد شدت به داشت اشرافيگري لعاب
فتواي حتي و نبود عوام طرفدار وجه هيچ به لوتر پروتستانتيسم ، نهضت در ;نداشتند چنداني
به جا هر كه هستند هاري سگهاي آنان":بود كرده صادر شورشي دهقانان درباره وحشتناكي
بورژواها انقلاب اساسا نيز انگلستان انقلاب "!كنيد هلاكشان ميتوانيد آورديد ، چنگشان
تلقي رونشستهها و بيسوادها پابرهنهها ، منزله به مردم فرانسه ، انقلاب از قبل تا و بود
دست از را خود منفي بار بار ، اولين براي مردم اصطلاح فرانسه ، انقلاب در اما !ميشدند
و آلمان انقلاب دو كه ميشود خوانده كبير جهت بدين فرانسه انقلابكرد پيدا ارزش و داد
.بود گنجانده خود درون نيز را انگلستان
گرفتند قرار عالم حركت سرمشق و خطمشي مقتدا ، انقلاب ، سه اين كه گفت ميتوان حال هر در
.شد برداشته انسان لذتجويي پاي پيش از بحث ابتداي در شده ذكر موانع آنها واسطه به و
اومانيسم نهضت ;است اهميت حائز ديگر مكمل حادثه دو ذكر واقعه ، سه اين كنار در
حركتها ساير بناي سنگ نوعي به و افتاد اتفاق ميلادي پانزدهم قرن در كه (humanism)
بازگشت آن ، از منظور و است انسانگرايي يا انساندوستي معناي به اومانيسم.شد برشمرده
از بود توانسته اروپا در كليسا.است باستان روم و يونان فرهنگي و فكري فضاي به دنيا
به كه را بخشي صرفا و كند بياهميت و پاك هم را او خود بشر ، تاريخ ردپاي كردن پاك طريق
.گذارد باقي ميخورد آخرت و كليسا درد
يونان فرهنگي و فكري دنياي ناگهان به كليسا ، سانسور سال هزار وراي از اومانيسم نهضت در
دارد ، شهوت دارد ، شور ميورزد ، عشق كه است موجودي انسان آن در كه دنيايي ;شد كشف روم و
بكشد ، زحمت كند ، بندگي بايد فقط كه نبود انساني ديگر انسان اين...و ميكند اشتباه
... و بجنگد دين دشمنان با لزوم هنگام در كند ، عبادت و باشد دير در
دنياي حتي كه نهضتي.سربرآورد نهضتي چنين دل از اساطير و موسيقي شعر ، هنر ، ادبيات ،
كه ميگيرد نام آپولو ميرود ماه به كه سفينهاي مثال براي ;است متاثر آن از نيز امروز
.است يوناني اسطوره يك نام
عنوان به را آن ميتوان كه شمرد وقايعي از نيز را آمريكا استقلال پايان ، در مرديها
.دانست قبلي شده ذكر حلقههاي مكمل و پنجم مولفه
4_ چيست فلسفه
زبان و ويتگنشتاين
قواعدي درباره مردم كه ميآيند وجود به هنگامي فلسفي مسائل كه كرد استدلال ويتگنشتاين
ميانديشند ميكنند هدايت را واژهها كاربرد كه
پاركينسون:نوشته
بهلولي محسن:ترجمه
كه ديدگاهي از يافت ، انتشار سال 1953 در فوتش از پس كه "فلسفي تحقيقات" در ويتگنشتاين
را جديدي ديدگاه او انتقادات اين جريان در و كرد انتقاد بود كرده ارائه تراكتاتوس در
ماهيت باب در جديد نظريه يك با مرتبط جديد ديدگاه اين.كرد مطرح فلسفه ماهيت درباره
"اسم" او آنچه يعني بنيادي واژه يك معني كه بود گفته ويتگنشتاين تراكتاتوس دربود معنا
شد ، رد ديدگاه اين فلسفي ، تحقيقات در.بود آن بر قائم معني كه بود موضوعي ميناميد ،
آن با مطابق كه است قواعدي از پرسش بلكه نيست ، هويتي از پرسش واژه يك معني درباره پرسش
اينجا است ، زبان در آن كاربرد عبارت يك معناي گفت ويتگنشتاين.ميرود كار به واژه قواعد
يك كه است معني اين به زبان بلكه آلماني ، يا فرانسوي انگليسي ، زبان معناي به نه زبان
بسيار زبانهاي خوبي همان به كند ، صحبت آشپزي يا بنايي ، نجاري ، زبان از است ممكن نفر
اين ميسازد اهميت با ما مقاصد براي را امر اين آنچه رياضيات ، و فيزيك زبان مثل انتزاعي
.بود خورده پيوند فلسفه ماهيت درباره جديد ديدگاه يك با امر اين كه است واقعيت
تحليل وظيفه منطقي پوزيتيويستهاي براي و تراكتاتوس ويتگنشتاين براي ديديم كه همانگونه
فلسفي تحقيقات ويتگنشتاين براي اما.بود ايدهآل زبان به عادي زبان اظهارات ترجمه فلسفي
منظور به" ما زبان در جملهاي بر ميگويد او نداشت ، وجود ايدهآل زبان عنوان به چيزي
اسقف هجدهم ، قرن اوايل در بود؟ چه فيلسوف وظيفه بنابرايناست "هست كه گونه آن اينكه
ميزنند سروكله آن با فلاسفه كه مسائلي همه شايد و بسياري كه كرد استدلال بركلي
نميتوانيم كه ميكنيم گله سپس و ميكنيم پا به گردوخاك ابتدا ما":است خودساخته
تحقيقات در شده مطرح فلسفه ديدگاه براي شعار يك عنوان به است ممكن جمله اين "ببينيم
كه ميآيند وجود به هنگامي فلسفي مسائل كه كرد استدلال ويتگنشتاين.باشد مناسب فلسفي
تصوير يك وسيله به و ميانديشند ميكنند هدايت را واژهها كاربرد كه قواعدي درباره مردم
پيچيدگي كه است چيزي اين.ميشوند گمراه ميرود ، كار به زبان آن در كه نحوهاي از غلط
كردن پيگيري با است پيچيدگي اين بردن بين از فيلسوف وظيفه و ميآورد وجود به را فلسفي
به است ممكن مردم ساير احساسات از ما شناخت.برميگردد زبان درباره غلط نگرش به كه آن
هم انسانها ساير آن مبناي بر كه بيانديشم دلايلي به من اگر.باشد مناسب مثال يك عنوان
بدانم ميتوانم آيا اينكه از شوم شگفتزده است ممكن ميشوند ، توصيف دردمند موجودات چون
گونه اين است ممكن من استدلال سير.ميبرد سر به دردورنج در خودم از بيش ديگري كس كه
معمولا اما باشم ، داشته دسترسي ديگر مردم احساسات به مستقيما نميتوانم هرگز من:باشد
چيزي آن فهميدن نيازمند اين.ببرم پي بيرونيشان عملكرد پايه بر آنها احساسات به مجبورم
چگونه من زيرا ;است دشواري علل اين و نيست دسترس قابل من براي مستقيما هرگز كه است
ميدهد ، ويتگنشتاينپاسخ كردهام؟ نتيجهگيري صحيح شكل به هميشه كه باشم مطمئن ميتوانم
روش آن مطابق كه است روشي از غلط تصوير يك داراي كند ، استدلال صورت اين به كه شخصي
كاربرد كه قواعدي درك در را او كه است ، مجازي كمتر يا دارد كاركرد "بودن دردمند" كلمات
مورد شخص كه ميگويد ويتگنشتاين خلاصه ، طور به.ميسازد عاجز ميكند هدايت را واژهها
واقعيت در كه دارد ، شخصي دروني حالت يك به رجوع "بودن دردمند":عبارات كه است معتقد بحث
شود زدوده تصويرخطا كه همين باشند داشته كاربرد عبارات روش آن مطابق كه ندارد وجود روشي
.ميرود ميان از فلسفي پيچيدگي شود ، آن جانشين درست تصوير يك و
فيلسوفاني چنين گذاشت تاثير فلاسفه از بسياري برروي ويتگنشتاين فلسفي جديد نگرش طريق
نزد يا تراكتاتوس در آنچه از متفاوت تحليلي اما است تحليل آنها وظيفه كه ميگويند هنوز
منطقي ساختار يك ميكوشد فيلسوف كه نيست چنداني زمان.داشت وجود منطقي پوزيتيويستهاي
تصوير يك ارائه در سعي واقع در فيلسوف.بخشد وضوح بود شده پوشيده عادي زبان توسط كه را
دارد وجود راه اين در موانعي اما.دارد ميكنند هدايت را زبان كاربرد كه قواعدي از واضح
اشتباه انديشه حاصل آنها بلكه نميشود ، برگرفته خود بخودي عادي زبان از تصويري چنين كه
خود فيلسوف مسائلميباشند بد فلسفه محصول ديگر ، عبارت به هستند ، عادي زبان درباره
".ببينيم نميتوانيم كه ميكنيم گله سپس ميكنيم پا به گردوخاك ابتدا ما":است ساخته
وجود نوع اين از فلسفه درباره دروني نگرش نوعي اينجا در كه كند اعتراض است ممكن كسي
ساير توسط كه بيايد سردرگمي كلاف كردن باز نظر به است ممكن فيلسوف وظيفه تنها و دارد ،
شدت به كه داريم تعهد همگي كه است اين ميشود داده كه پاسخياست شده يافته فلاسفه
دارد آن اصلاح در سعي ويتگنشتايني فيلسوف كه زباني خطاهاي.باشيم فلسفيدن مشغول
.بيايد وجود به كسي هر توسط ميتواند
25 نبود احمق ميتوان چگونه
پاپر رايموند كارل و راسل برتراند به احترام با
... هم خودت
موسويان نصير سيد
بدي چيز مطلب اين خود ميشود ، پيدا وفور به ما عقايد و كارها در اشتباه و ندانمكاري
امكان كه گيريم پيش در را روشهايي زبانمان و ذهن در كه است اين آن از بدتر اما است
بارها و بارها زندگيمان در ما هركدام اينكه.دهد كاهش نيز را اشتباههايمان تصحيح
چيزي زدهايم ، پلا و پرت حرفهاي يا و كردهايم اظهار نادرست عقايد كردهايم ، اشتباه
ما دروني تمايل اما داد ، نخواهد رخ آينده در گفت بتوان حتي يا كرد انكارش بتوان كه نيست
اين من ، نظر به اما.كرد نخواهيم يا و نميكنيم اشتباه بگوييم كه است جهت اين در همواره
تنها باشيم ، عاقل خيلي اگر ما ندارد ، را وظيفهاي چنين تحمل انسان است ، زيادي توقع
حالت بهترين در درست تفكر و فراوان تجربههاي با.نكنيم تكرار را اشتباهاتمان ميتوانيم
دام به افتادن از امكان حد تا و كرد پرهيز گذشته اشتباهات تكرار از ميتوان تنها
نشات ما انسانناشناسي از بيشتر انسان ، از نكردن اشتباه توقع.گريخت مشابه اشتباهات
.انسانشناسيمان تا ميگيرد
پذيرش آمادگي همواره عمل ، و انديشه در بايد نكنيم تكرار را اشتباهاتمان آنكه براي اما
خطا كارمان فلان كه بپذيريم بتوانيم فكري نظر از هم يعني باشيم داشته را اشتباهاتمان
و نكنيم تكرار را كار آن ديگر عملي نظر از هم و است بوده ايراد بهمان داراي و است بوده
.بگذاريم كنار را آن عملا
آن حل و مشكل يافتن پي در آنكه جاي به ما اوقات ، خيلي و جاها خيلي در همه ، اين با
.است شده كه قيمتي هر به حالا هستيم ، نظرمان يا خودمان از دفاع درصدد بيشتر باشيم ،
روز هر اغراق بدون ما جامعه در متاسفانه كه دفاعها ، گونه اين رايج بسيار اشكال از يكي
در و بپردازند اختلاف مورد بررسي و تحليل به آنكه جاي به كه است اين ميخورد ، من چشم به
طرف در ايرادي كه است آن دنبال به هركس است ، نادرست كه باشند نظرشان از بخشي يافتن پي
نظر در را زير فرضي گفتوگوي.ببندد را او دهان و زبان آن ، اظهار با و بيابد مقابل
.بگيريد
الان كه بلرزد دلم و دست همش مهماني ميرويم كه هم ساعتي يك ندارم ، دوست من:بيژن
.بگير تيشه بده اره هي و بدهم جواب بايد من و ميگويد چيزي يك تو خواهر
توام ، نوكر من مگر بدهي ، دستور من به ديگر آدم تا جلوي 10 ندارم ، دوست هم من:منيژه
.چه من به بردار ، برو ميخواهي چي هر خودت
ميآيد زبانشان به چه هر تو خانواده ميگم ، آخره بار هم بار اين گفتم دفعه يك:بيژن
...زد نبايد يا زد بايد را حرف اين كه انگار نه انگار اصلا ميگويند ،
نكرده فكر همينطوري هم خودت اصلا همينطورند ، هم تو خانواده ميگن ، كه ميگن:منيژه
...همينطوره هم مادرت اون ميزني ، را حرفي هر
و صادقانه موثر ، گفتوگوي يك با ميشد چطور اما ميگيرد ، بالا دعوا واقعا ديگر بعد و
مقالات اين شماره اولين اگر ميكنم ، عرض خدمتتان الان.گرفت را نزاع اين جلوي عاقلانه ،
باشد ، داشته مشخص موضوع گفتوگويمان بايد كه بودم گفته آنجا در بياوريد ، ياد به را
معمولا كنند ، روشن هم با را موضوع چند تكليف توامان ميخواهند كه گفتوگوهايي
جلوي ندارد دوست منيژه اينكه يكي شدهاند ، قاطي هم با موضوع دو اينجا در.ناموفقاند
هر منيژه خانواده اينكه از بيژن اينكه ديگر موضوع و بدهد دستور او به بيژن ديگر افراد
و است ، منيژه با حق گفت ميتوان اول ، موضوع درباره.است ناراحت ميزنند جايي هر را حرفي
و نداشت كاري موضوع اين به اصلا ناخودآگاه ، بهطور بيژن ، باشيم ، كرده دقت هم اگر
دقيقا كه دوم ، موضوع درباره اما.داشت نظر در خودش كه ميرفت موضوعي همان سراغ دائما
دو هر آنكه ، دقيقتر !ندارند حق دو هر هم و دارند حق دو هر هم هست ، هم مقاله همين بحث
افراطي ، ناسنجيدهگويي كه چرا محقاند ، ديگري خانواده نادرست اخلاق از شدن ناراحت در
ديگر عبارت به !ندارند حق هم دو هر ديگر سوي از اماكرد تحمل را آن بتوان كه نيست چيزي
واقع در.است اشتباهي جمله "...هم خودت تو..ميگن كه ميگن" كه منيژه سخن اين
يادآور بيژن به بعد و بپذيرد را خودش خانواده ايراد و اشكال ابتدا آنكه جاي به منيژه
يك هم با نفري دو آن ، درمان براي بايد و نيست او خانواده به منحصر اشكال اين كه شود
كند كوتاه را بيژن زبان بيژن ، خانواده به ايراد اين دادن نسبت با ميخواهد بكنند ، فكري
خانوادهاش نه ميكند ، اشتباه يقين به اما.كند دفاع او مقابل در خودش خانواده از و
.مييابد پايان نزاعشان نه ميشوند ، محترمتر
اشتباه پاسخ اين ميتوان چگونه نبود؟ ، احمق ميتوان چگونه كرد؟ ، ميتوان چه راستي ،
از استفاده ساده حل راه يك من گمان به كرد؟ پاك مخاطبمان ذهن از را "...هم خودت"
"كردي حل غلط هم خودت تو" جمله به پاسخ در مثلا است "...چرا تو...كه گيرم" جمله
پاسخ در يا "كردي؟ اشتباه چرا تو كردم حل غلط من كه گيرم" آرامي ، به البته:گفت ميتوان
كردهام ، اشتباه كردهام ، غيبت من كه گيرم" گفت ميتوان "ميكني؟ غيبت هم خودت تو" به
خيلي هم خودت تو موسويان ، آقاي" كه جمله اين به پاسخ در يا و ،"ميكني؟ غيبت چرا تو
اشتباه حرف من كه گيرم" بگويم اينكه جز ندارم چارهاي "ميزني اشتباه حرفهاي وقتها
!"ميكني؟ اشتباه چرا تو كردهام ، اشتباه هم من ميزنم ،
|