قلندر چهل مويز يك
ماندگاري سال 23
كتابخانه
تالار
قلندر چهل مويز يك
تئاتر خانه وضعيت از گزارشي
ضعف دچار خود است هنرمندان به مالي كمك و مادي حقوق از دفاع مدعي اگرچه تئاتر خانه
است مالي شديد
رستمي نيلوفر
خود براي ديگري حرفه هر مانند نيز تئاتر كه شد گرفته تصميم بالاخره مدتها از بعد وقتي
.شد خير امر اين باني تئاتر خانه باشد ، داشته مدون حقوقي و صنفي
***
انتخاب از بعد بالاخره و شد آغاز حركت اولين هنرمندان و نمايشي هنرهاي مركز ياري با
و جدي بهطور تئاتر خانه دائمي مديره هيات انتخابات با ماه 80 دي در موقت و موسس هيات
از مديره هيات اعضاي همه روزها آن.كرد آغاز هنرمندان خانه در را خود فعاليت رسمي
:گفت پسياني آتيلا.گفتند شد ، منتشر كه بولتني آخرين و اولين در اميدهايشان و آرزوها
كه همت اصغر و برد خواهند اسم آن از دلگرمي با تئاتر بچههاي كه ميشود جايي تئاتر خانه
خانه از هدف نميدهد ، را تئاتر خانه جلسات در شركت اجازه او به تدريس مشغله روزها اين
را تئاتر خانه نيز تيموريان رويا و دانست منسجم شكلي در تئاتر خانواده شدن جمع را تئاتر
يك به تنها ما تئاتر در اتفاقات اغلب كه آنجا از اما.كرد فرض تئاتريها براي پناهگاهي
شد فراموش سكوت سالها اين همه پس از هم تئاتر خانه شعار ، حد در حرفها و ميماند شوخي
كه توانست سال از 15 بعد سينما خانه مگر كند رشد نتوانست و گرديد تلقي شوخي يك به و
!بتواند ناتوانيهايش همه آن با تئاتر
خانه يك قصه
هدفها عمدهترين بهعنوان بند تقريبا 14 بيندازيد تئاتر خانه اساسنامه به نگاهي اگر
دانشگاهي و جوان گروههاي حقوق از حمايت:جمله از است شده ذكر تئاتر خانه وظايف و
تلاش شهرستانها ، تئاتر از حمايت تئاتر ، توليد سياستهاي بهبود در تاثيرگذاري نمايشي ،
شركتهاي قبيل از اعضا رفاهي امكانات كردن فراهم جهت تلاش نمايشي ، تالارهاي ايجاد براي
نمايش اجراي براي تئاتري گروههاي مبادله امكان كردن فراهم و تعاون صندوقهاي و تعاوني
...و كشور از خارج با
تشكيل تئاتر ، خانه اساسنامه تهيه گرفته ، انجام حال به تا كه كارهايي تنها كه حالي در
توسط حاشيهاي برنامههاي برگزاري همراه است ، به بوده عضو داشتن 1000 و انجمن 11
توسط خواني نمايش جلسات بازيگران ، انجمن توسط تئاتر تله اجراي مانند مختلف انجمنهاي
تئاتر خانه سخنگوي و مديره هيات اعضاي از يكي "همت اصغر"..و نمايشنامهنويسان انجمن
روي را عمرشان مديره هيات اعضاي شود انجام كارها خيلي بود قرار سال اين 4 در":ميگويد
سليقه اختلاف خب.شدند موفق چقدر مگر اما گذاشتهاند ماهانه و هفتگي صورتجلسههاي اين
".بود بودجه عدم ما اساسي معضل اما است گروهها همه بين و جا همه
فاقد هنوز را آن و نيستند خوشبين تئاتر خانه كاركرد به نسبت نيز هنرمندان از بسياري
.ميدانند لازم انسجام
وجود دلبستگي و وابستگي انسجام ، تئاتر هنرمندان بين بايد":ميگويد رفيعي علي مثلا
و جوان تئاتر خانه.برآييم واقعي تئاتر خانه ساختن پديدار پس از بتوانيم تا باشد داشته
كه است حالي در اين ".است لازم زيادي زمان اجرايي مراحل به رسيدن تا و است نوبنياد
:ميگويد اعضا براي شده انجام كارهاي نوع توضيح در تئاتر خانه مديره هيات رئيس راد ، ايرج
كارهاي اگرچه كه است اين واقعيت اما ندارم قانعكنندهاي جواب كاري ، هيچ براي ظاهرا"
تئاتر خانه كه ببريم ياد از نبايد.كردهايم را خودمان تلاش ما اما نميرسد نظر به ما
:ميافزايد وي ".ببرد بين از را تئاتر ساله مشكلات 100 سرعت به نميتواند و است نوپا
اساسنامه تهيه به نوبت بعد كشيد طول مدتها كه داديم انجام را تئاتر خانه ثبت ابتدا در"
بالطبع كه ميشود بررسي قانوني و كارشناسي لحاظ از بار چندين بندهايش از هركدام كه رسيد
كارتهاي صدور و انجمنها تشكيل به نوبت مراحل اين از بعد گرفت را زيادي زماني حجم
ميكنند فكر دليل همين به ماند بينتيجه نيز اكثرا كه بود سازمانها با ارتباط و عضويت
".بود وقتگير و سخت همگي اينكارها كه حالي در ندادهايم انجام كاري ما
دوره به مراحل اين گذاشتن سر پشت با حاضر حال در":ميگويد ادامه در مديره هيات رئيس
تا هستيم كمك گرفتن براي مسئولان با تماس و رايزنيها دنبال به حالا و رسيديم جديدي
ايجاد سالنها ، از بهرهبرداري روي بر حاضر حال در ما باشيم تقاضاهايمان جوابگوي
براي قراردادي همچنين و هنرمندان امنيت براي شغلي قرارداد ايجاد جديد ، سالنهاي
با ".است گرفته انجام كارها اين درصد تقريبا 80 كه هستيم اشتغالزايي طرح و بازيگران
و انجمنها تشكيل اساسنامه ، تهيه براي سال كه 4 ميرسد نظر به همچنان صحبتها اين تمامي
.است بوده زيادي زمان سازمانها با ارتباط
:ميگويد هنرمندان خانه مدير و تئاتر خانه رفاهي و مالي امور رئيس غريبپور ، بهروز اما
به توجه با كه ميگويم اطمينان با بودهام مديره هيات عضو دوره كه 2 كسي بهعنوان من"
اعضا كه خصوص به ميبرد زيادي زمان كارها اينگونه موجود بوروكراسيهاي و محدوديتها
سرعت و مرتب حضور در هم اجباري بنابراين ميكنند كار داوطلبانه و نيستند حقوقبگير
".نداريم حوصله و صبر جز چارهاي ما و ندارند فعاليت
استقلال حفظ گيرودار در
عمل نمايشي هنرهاي مركز از مستقل كه است نموده اعلام بارها و بارها تئاتر خانه اگرچه
.است نيفتاده اتفافي چنين ظاهرا اما دارد فعالي نقش مركز سياستگذاريهاي در و ميكند
اينكه براي دارد فرمايشي و صوري نقش بيشتر تئاتر خانه:ميگويد صادقي قطبالدين دكتر
حرفشان آزادانه نميتوانند كه گرفتهاند قرار جرياني در آنها و نيست مستقل اول وهله در
.كرد نخواهند و نكردهاند هنرمندان به كمكي هيچ هم مادي لحاظ به:ميافزايد ويبزنند را
تصميماتشان ضمن در.ميخواهند سياهيلشكر عده يك فقط و ندارند مشخصي برنامه هيچ آنها
و تئاتر خانه رفاهي و مالي امور مسئول غريبپور بهروز از وقتي.ندارد اجرايي ضمانت نيز
و است چگونه مركز با تئاتر خانه مشاركت كه پرسيديم سرهم پشت دوبار هنرمندان خانه مدير
مركز با موارد برخي در":گفت باشد ، موثر مركز سياستگذاريهاي در توانسته چقدر اينكه
داشته مركز تصميمگيري شيوههاي بر واقعي تاثير حد چه تا اينكه اما آمده عمل به مشاركت
توجه با و است بسياري ارتباط اختلافها ، وجود با دو اين ميان اما.دارد زمان به احتياج
".باشيم هم با دو اين مطلوبتر مشاركت شاهد آينده در انشاالله ميشود كه رايزنيهايي به
وي كرديم ، مطرح نيز همت اصغر با را سوال اين بنابراين ميماند مسكوت مشاركت نوع همچنان
بقيه در نظارت مسئله جز به تئاتر خانه كه بود قرار ابتدا از":ميگويد اينطور
هيچ حال به تا اما باشد داشته مشاركت نمايشي هنرهاي مركز با تئاتر امور سياستگذاريهاي
تئاتر 2 خانه.ماند بينتيجه هم آن كه ساخت شوراي در جز است نيامده عمل به جدي مشاركت
عمل به دعوت نفر اين 2 از حال به تا كه كرد معرفي ساخت شوراي در حضور براي را نفر
".است نيامده
نيستيم نااميد
خود است ، هنرمندان به مالي كمك و مادي حقوق از دفاع مدعي اگرچه تئاتر خانه متاسفانه
.ندارد خود براي مستقلي محل حتي مدت همه اين از بعد كه جايي تا است مالي شديد ضعف دچار
بكنيم ، را خودمان سعي بايد بالاخره شد ، نااميد نبايد:ميگويد باره اين در راد ايرج
مسئولان و بگيرد پا بايد نهاد اين اما هستيم مضيقه در بودجه لحاظ از خودمان كه است درست
.دهند اختصاص تئاتر عرصه به بيشتري بودجه كه بفهمند بايد
نمايشي 5 هنرهاي مركز فعاليت آغاز در:ميگويد تئاتر خانه سرمايه مقدار مورد در وي
منشي ، حقوق مانند اوليه مخارج پرداخت صرف تاكنون آن عمده بخش كه داد ما به تومان ميليون
حق مبلغ ، اين از غير به شده ، تئاتر ويژهخانه برنامههاي و ماهانه و هفتگي پذيراييهاي
اندك سرمايههاي اين با اما ميشود دريافت سالانه كه است اعضا توماني هزار عضويت 5
ما به مركز بود قرار ابتدا در.اميدواريم هنوز ما وجود اين با كرد كاري نميتوان واقعا
نيز قولهايي البته كه كردهايم كمك تقاضاي...و مجلس شهرداري ، از حالا اما كند كمك
واحدي مكان نداشتن را مشكل ابتداييترين مديره هيات رئيس ادامه در.دادهاند ما به
قول شهرداري بالاخره هستيم هنرمندان خانه مهمان كه مدتها از بعد:ميگويد و ميداند
بودجه ، مشكل از غير غريبپور بهروز كه است حالي در اين.كند واگذار ما به را خانه داده
تئاتر خانه وي اعتقاد به.است خويش جايگاه كردن پيدا معطل بيشتر تئاتر خانه است معتقد
متعارض كشوري تئاتر جريان با كند سعي اينكه ضمن در كند ثابت را خود حقانيت بايد هنوز
و ظريف نو ، ديپلماسي شيوه اتخاذ به بستگي اينها همه:ميگويد غريبپور.نشود
.دارد مسالمتآميز
ماندگاري سال 23
آيين تئاتر گروه كارنامه
آشفته رضا
تئاتر سينما ، ) دراماتيك هنرهاي دانشكده در (1357) اسلامي انقلاب بحبوحه در آيين ، گروه
زمان آن راهپيماييهاي در كه بود گروه اين اعضاي از يكي قشقايي ، حسين.گرفت شكل (امروز
حروفيه ، نهضت.است شده مزين او نام به قشقايي تالار شهيد هنرمند اولين ياد به و شد شهيد
در انقلاب از پس تئاتري اجراي اولين عنوان به سال 1358 فروردين در قشقايي حسين قلم به
بود ، گرفته شكل اسلامي تجمعي عنوان به كه گروه اين.شد آورده صحنه به سو چهار تالار
و مترجم دانشور ، داوود گروه متوليان توسط دوباره آن اعضاي شدن پراكنده دليل به بعدها
از را خود فعاليتهاي بزرگتري اهداف با تئاتر مدرس و مترجم براهيمي ، منصور و كارگردان
از اقتباسي كه "نمينويسد نامه سرهنگ به كسي" نمايش اجراي با سال 1381 در تا...گرفت سر
چند و بيست ثبات و پايداري به همچنان است ، كلمبيايي ماركز گارسيا گابريل مشهور رمان
آثار ترجمه زمينه در اجرايي فعاليتهاي بر علاوه آيين ، گروه.دارند تاكيد خود ساله
.هستند فعال نيز تئاتر آموزش و مختلف ملل نمايشنامههاي و تئوريك
گروه مختصات
اهداف با مختلف زمينههاي در را خود فعاليتهاي شكلگيري آغاز همان از آيين گروه
هميشه و نكرده تفكيك نظري مباحث از را عملي كار وقت هيچ آنهااست كرده دنبال بلندمدت
مقولات در را زيادي كتابهاي تاكنون.داشتهاند نظر در سكه روي دو همانند را دو اين
بالا براي فيلمنامهنويسي حتي و تحليل ، نمايشنامهنويسي ، كارگرداني ، بازيگري ، مختلف
.كردهاند منتشر و ترجمه تئاتر علاقهمندان و دانشجويان گروه ، افراد آگاهي ميزان بردن
شايد باشم ، نكرده اغراق اگر:ميگويد باره اين در گروه موسس اعضاي از براهيمي ، منصور
.بودهايم آشنا دنيا عملي و نظري مباحث تحولات آخرين با كه بودهايم گروههايي معدود از
خوبي قدرت نظري لحاظ به آيين گروه كه است شده مطرح نشريات از برخي در اينكه درباره وي
فاصلهاي:ميگويد ميرود ، انتظار آن از كه نيست چيزي آن عملي لحاظ به اما ميدهد نشان
.است وابسته متعددي شرايط به هست نمايشهايمان عملي مرحله با نظري ديدگاههاي ميان كه
خاص سالن كه بوديم گروهي ما اگر فرضا.نميگيرند نظر در را آنها مطبوعاتي منتقدين اما
تماشاگران پاسخگوي كه داشت وجود ما براي امكان اين لااقل داشتيم ، اختيار در را خودمان
فعلي شرايط در زمان گذشت با علاوه به نداشتيم آنها با مشكلي هيچ وقت آن و باشيم
گروههاي تعددميشود محدودتر بشود ، فراهم اجرا خوب كيفيت براي بايد كه امكاناتي
اولين از نقشها به رسيدن و تمرين براي كم فرصت سالن ، تهيه براي زياد تقاضاي تئاتري ،
گاهي.است شده محدودتر (نمينويسد نامه سرهنگ به كسي) اجرا آخرين تا (واتسلاو) ما اجراي
دانشور ، و براهيمي نظر از.ميكنند تحميل امكانات كمبود و اجتماعي شرايط را فاصله اين
به بازيگري در.كردهاند پيگيري را مستمري اصول هميشه متن انتخاب و بازيگري لحاظ به
واقع شيوه با شيوه اين آميزه به هميشه اما شدهاند نزديك غيرواقعگرايانه روشهاي
تا دادهاند بها بازيگران بيان بودن طبيعي به بيان در آنها.دادهاند نشان توجه گرايانه
شده اجرا و ترجمه متنهاي.كنند تبعيت است ، صداسازي به متكي كه تصنعي بيان از اينكه
اين.است كرده باز كشورمان تئاتر روي به را جديدي دنياي هميشه آيين گروه هنرمندان توسط
.بودهاند برخوردار خاصي اجرايي توانايي از متنها
امكان كه بوده ساختاري و محتوايي لحاظ به متنها انتخاب در تنوع ;است معتقد دانشور
وي.است داشته همراه به را التزامي خود دنبال به و كرده فراهم گروه براي را كار و تجربه
متنهايي عموما ما.باشد پاگير و دست ما براي تنوع كه نكردهايم حس وقت هيچ:ميگويد
بيان ، روش در سنگيني اينبودهاند بهرهمند خاصي سنگيني از كه كردهايم انتخاب را
ما كه دارند جذابيتهايي ما براي نويسندگان بومي دنياي و شخصيتها دروني عوالم و ماهيت
با تماشاگران از برخي حال عين درميآموزيم را گوناگون اجرايي شيوههاي آنها از
متن محتواي سنگيني همان در را علت دانشور و نميكنند ، برقرار ارتباط گروه اين اجراهاي
(انگليسي كان استوارت) سلطان اجراي در:ميگويد و ميداند ساختار بودن غريب يا
دريافت خوب را متن موضوع اما بود آمده خوششان اجرا از ساختاري لحاظ به تماشاگران
مسئله يك به و شده گنجانده متن داخل در كه بود اسطورهاي عناصر خاطر به اين.نميكردند
.بود خورده پيوند انگليس جامعه خاص
به ما جامعه در متاسفانه.است عقبتر ما خود حيطه از تماشاگر هم كمي:ميافزايد وي
جايگاه به چندان اجرايي گروههاي.نميشود توجهاي چندان تماشاگر دانش و يادگيري
.ببريم بالا را تماشاگران تئاتري دانش كارهايمان با ميخواهيم.نميكنند فكر تماشاگر
تلويزيون ، در الان كه شرايطي به توجه با.نيست جالب زياد تئاتر تماشاگر براي سادهپسندي
دانشور.ببريم بالا را تئاتري تماشاگران ذوق بايد است حاكم تئاتر و سينما از بخشي يا
را گروه بايد كنند برقرار ارتباط مخاطبان با بتوانند بهتر آنكه براي دارد اعتقاد همچنين
.برسانند بالاتري درجات به
ماندگاري سال 23
با جريان اين در.است بوده فعال و پويا تئاتر عرصه در كه است سال از 23 بيش آيين گروه
دليل به لااقل را خيليها انتظارات كل در كه است شده روبهرو هم زيادي افتوخيزهاي
در را ماندگاري اين راز دانشور داوودكردهاند برآورده مفيد و متنوع ترجمههاي انتشار
و ميكند خلاصه تئاتر به آنان پشتكار و علاقه و گروه افراد راحت خوي و خلق همبستگي ،
.شوند مواجه نمايشي هنرهاي مركز حمايت با بايد ماندگاري براي گروههايي چنين:ميگويد
هزينه تامين منظور به كه ميآوريم صحنه به را نمايشي ناچيز هزينهاي گرفتن با الان ما
.برميداريم را مقداري گروه افراد و بازيگران حقوق از فعاليتهايمان
ملكي پيمان:عكسها
همين براي و نيستند سيگاري اصلا گروه افراد كه ميكند اشاره نكته اين به لبخند با وي
از راحتي به منيتها بردن بين از با آنها ضمن در ندارد ، مزاحمي حضور ديگري براي يك هيچ
تشخيص به بنا كه هستند آزاد گروه اين افراد حتي.برميآيند گروهي و شخصي وظايف انجام پس
تجربيات از مالي ، امتيازات از برخورداري ضمن تا كنند فعاليت نيز ديگر گروههايي در خود
گروههاي حيات به كشور تئاتري حيات كه است معتقد براهيمي منصور.شوند بهرهمند گوناگوني
:ميگويد و كنند سازي جريان تئاتر در نميتوانند تنهايي به اشخاص و دارد بستگي تئاتري
حمايت اخير سال چند در گروهها از باشد ، شده تبديل كلي سياست به اصل اين بيآنكه
ثبت به خاص عنواني تحت خود عمومي اجراي اولين از كه بودهاند گروههايي حتيكردهاند
وي.گرفتهاند جدي را داشتن گروه مقوله و پرداختهاند ، خود آينده و گذشته برنامههاي
ما.نميكند ماندگار را ديدگاههايي يا سبك وقت هيچ جامعه پسند سوي به رفتن:ميافزايد
تاكيد ولي.نيست جامعه پسند مورد هم گاهي كه ميكرديم دنبال را خاصي سياق و سبك هميشه
كردهايم حس را آنچه داريم نگه استوار و پايدار را خودمان خاص سبك كه است بوده آن بر ما
چند هر هست ، كشورمان تئاتري موجود امكانات از بخشي هم اين.دادهايم انجام است ، درست كه
.باشيم اقليت در
شاخص اجراهاي
تكپردهاي نمايشنامه سه خردجال ، سلطان ، تيره ، روشنايي كيمياگر ، واتسلاو ، حروفيه ، نهضت
پردهاي دوتك متخصصين ، و ديوانگان گلابپاش ، و عيار ناب ، در آن لاتين ، آمريكاي از
جمله از..و نمينويسد نامه سرهنگ به كسي سرخپوست ، براي خيرخواهي و مصاحبه
.آوردهاند صحنه به تاكنون آيين گروه كه است نمايشهايي
القاي و عظيم دكور و اجرا و متن بودن شاخص لحاظ به را متخصصين و ديوانگان نمايش دانشور
تئاتر نوعي به ميخواستيم تئاتر اين با ما:ميگويد و ميداند يادماندني به آفريقا فضاي
.بوديم هم موفق كه كنيم معرفي ايراني تماشاگر براي را سومي جهان
سنگين و برجسته اجرايي عنوان به (انگليسي جانسون بن) كيمياگر كمدي اجراي از همچنين وي
.ميكند ياد
اين اجراي در ما:ميگويد و ميداند گروه اجراي بهترين را واتسلاو نمايش هم براهيمي
كه آنچه به خاطر همين به و بوديم برخوردار مساعدي تمرين وضعيت و مالي امكانات از كار
.كرديم پيدا دست ميخواستيم
نمينويسد نامه سرهنگ به كسي
به دانشور داوود توسط و تنظيم صحنه براي اورگوئهاي آكوستامي آرتور توسط نمايشنامه اين
سر پشت را بيپولي سخت روزهاي همسرش و سرهنگ.است شده كارگرداني و ترجمه فارسي
بخشند بهبود مدتي براي را مالي وضعيت جنگي خروس فروش با كه دارد اصرار زن ميگذارند ،
...و بيفتد جريان به شدهاش قطع مستمري كه است اميدوار سال از 15 پس همچنان سرهنگ اما
تبعيت غريب و جادويي فضايي از كاملا است ، آورده رمان در ماركز آنچه طبق هم نمايش متن
به متن كردن استليزه با او.است كرده حذف را كار از بخش اين اجرا در دانشور اما ميكند
.سازد هماهنگ را خود نمايش سالن امكانات و اجرا زمان با تا است رسيده موجز اجرايي
كردهايم حذف آكوستا متن از را غريب نمادهاي و جادويي بصري ، جنبههاي:ميگويد دانشور
وجه هيچ به ايراني تماشاگر كه است حاكم خاصي اسلوموشن و سكوت صحنهها آن در اينكه براي
صحنههاي طول در داشت ، را تماشاگرمان به انتقال قابليت آنچه و نميداند تحمل قابل را آن
.دادهايم قرار اصلي موقعيتهاي روي را خود تاكيد ما.كردهايم منتقل ديگر
افتادن ريتم از و كندي باعث - دقيقه 10- زيادي زمان آكسسوار چيدن و صحنه تعويض در
سريعتر ريتمي و بيان با تا است ساخته آگاه مسئله اين به را گروهش دانشور ميشود ، اجرا
.كنند پر بازيها توسط را دقيقه اين 10
كتابخانه
كنفاني غسان نوشته ابديت سوي به پلي نمايشنامه به نگاهي
اعتراض و تسليم
يزداني اصغر
جهان به چشم عكا شهر در سال 1936 در كه فلسطيني نويسنده (Ghassan Kanafani) كنفاني غسان
ادبي شهرت اوج در سال 1972 در و گذراند دمشق در را خود دانشگاهي و متوسطه تحصيلات گشود ،
.شد كشته بيروت در اسرائيل امنيتي ماموران دست به
زمينه در.بود فعال نمايشنامه و رمان كوتاه ، داستان نگارش زمينه در كنفاني
"پيامآور و كلاه" (1964) "در" نمايشنامه دو بين اين از كه دارد متن سه نمايشنامهنويسي
پلي" نمايشنامه.شدهاند نوشته يوناني كلاسيكهاي سياق و سبك به و فلسفي كاملا (1967)
و كننده سرگرم ساخت ، خوش بسيار كه است شده تنظيم راديو از پخش براي "ابديت سوي به
.ميرسد نظر به احساساتي
فارس.ميكند وجدان عذاب و گناه احساس فارس نام به جواني خانوادگي ، ملودرام اين در
اين از رهايي براي او.است شده توهم دچار همين براي و بوده مادرش مرگ باني كه ميپندارد
قصد به را خود آخر سر نميشود ، ببرد بين از را خود كه ميزند دري هر به شبحگونه وهم
.ميسازد فراهم را آنها آشنايي زمينه كه مياندازد آرزو نام به دختري اتومبيل زير خودكشي
خود خيال در اينكه براي ميشود طرد دوستان و خانواده سوي از آرزو قضيه اين از پس
.نميشود مرگي و جراحت نوع هيچ دچار افسانهاي رويينتنان همانند پسر كه ميپندارد
از فارس خروج روز كه درمييابد فراوان تحقيقات از پس او.ميپيوندد فارس به آرزو بعدها
نوع هيچ فارس بنابراين است شده مرگ و سكته دچار همزمان نيز مادرش كار يافتن براي منزل
...تا ميرسند همديگر به آنهااست نداشته مادرش مرگ در دخالتي
شده فنا آرمانهاي از دفاع براي مبارزهجويانه و معترض روحيه با كنفاني آنكه با
اصول آن از خارج ظاهر به "ابديت سوي به پلي" نمايشنامه در است ، مينوشته فلسطينيان
او زندگي فشار شايد !نيست فلسطينياي هيچ دغدغه كه ميپردازد مسئلهاي به آرمانخواهانه
دست وقوي متخيلانه كاملا طرزي به هم آن عوامالناس براي بار اين كه است كرده مجبور را
.ميكند جلوه هم مطلوب خود نوع در كه بزند اثري نگارش به
از...و دارايي و فقر جستوجو ، ترس ، توهم ، ندامت ، و گناه احساس عشق ، سرنوشت ، تصادف ،
نوع البته.ميشوند نمايش داستان فرودهاي و اوج شكلگيري باعث كه هستند عناصري جمله
هم لحظه يك كه ميشود بافته هم به پركشش و پرجاذبه آنقدر نمايشنامه اتفاقات و برخورد
باعث ماجراها جادويي و وهمآلود فضاي سادگي عين در.نميكند ارتباط قطع آن با مخاطب
همساز اثر مابقي با چندان عشاق گواراي و خوش بسيار پايان اما ميشود اثر نسبي پيچيدگي
ساختار به دادن تن از ناشي سقوط اينميشود كشانده حضيض به اوج آن از چيز همه و نيست ،
و قوي تخيل صورت هر در.برسد خوش پاياني به چيز همه تا ميكند ايجاب كه است اثر ملودرام
كشش و موقعيت ايجاد و شخصيتپردازي ماجراها ، دادن سو و سمت در اثر اين در كنفاني ناب
.مينمايد موفق دراماتيك
خانوادهاي به متعلق آرزو كه تفاوت اين با اما دارند امروزي شخصيتي دو هر فارس ، و آرزو
به و دارند ، عاليه تحصيلات دو هر است ، متعلق فقير خانوادهاي به فارس متقابلا و ثروتمند
همه كه است طوري كنفاني پرداخت اما رسيدهاند ، انساني كنشهاي از عقلاني و منطقي باوري
از پيروي آيا.كند جلوه منطقي چيز همه كه ميرساند ناممكن باورپذيري اين به را
كهن باور يك مبناي بر نويسنده باشد؟ بشر نامكشوف دردهاي التيامبخش نميتواند افسانهها
عاشقانه و خوش پايان آن بتواند تا ميبخشد منطق و رنگ وقايع تمام به امروزين بافتي در
حلال آرزو و فارس تا است شده نوشته قبل از سرنوشت نويسنده منظر از البته و.بزند رقم را
.باشند مشغول دلبرانهاي و آرام زندگي به خوشي با و باشند ، يكديگر دروني دردهاي
فلسطيني يك ذهني هواي و حال از متاثر را "ابديت سوي به پلي" نميتوان احوال اين با
نگاهي با كه است داده قرار متفاوت موقعيت دو در را آدمهايش كنفاني.ندانست معترض
مادر به نسبت كه هستند فلسطين مردمان از عيني نمونههاي اينها كه درمييابيم تمثيلي
تسليم كه است افرادي جمله از فارسميكنند گناه و ندامت احساس كردنش ترك از پس (وطن)
معترضانه آرزو اما.بگذارد بيرون پا آلود عذاب دايره اين از نميتواند و شده فعلي شرايط
فارس فكري و روحي تسلاي باني و ميدهد تغيير حقيقت جستوجوي و مكاشفه با را شرايط اين
كشورهاي در مگر باشد ، داشته مصادق نميتواند جايي هر تحليل نوع اين البته.ميشود نيز
اين از خارج.دارند نزديكي آشنايي فلسطين مسئله و آلام با حدي تا كه همجوار و عربي
موقعيتي ايجاد لااقل.بود خواهد اكثريت نظر مطلوب هم حد همين در نمايشنامه اين بحثها
.نيست بيبهره آن از كنفاني غسان كه ميخواهد استادي خود براي نيز سالم و پركشش
روبهرو آن فارسي نگارش در لغزشهايي با ابديت سوي به پلي ترجمه در نجمالدين ، فاروق
خاطر تسلي باعث مطمئنا ميزدود ، ترجمه متن از را لغزشها اين ويراستاري اگر كه است شده
آن - است؟ اشتباه تركيب يا جمله اين كجاي اينكه درك براي - مكث بدون تا ميشد خواننده
!كند مطالعه را
تالار
متفاوت اجراي يك
پاسكو فابين
آوينيون جشنواره در چخوف اثر "پلاتونف" اجراي به نگاهي
شخصيتهاي.شود پديدار سياه و قديمي ديوار تا ميشوند باز يكي يكي گوتيك دكور پنجرههاي
محكوم شخصيتهاي خلاء ، در معلق آدمهاي مثل ;ميشوند ظاهر صحنه روي يكي يكي نمايشنامه ،
و يكنواخت زندگي با رويا بدون زناني و مردان ميفهميم بعدا كه "پلاتونف" خلاء به
هستند ، تنها نيز هم كنار در و هم با حتي آنها ;مييابند حضور صحنه در هستند ، كسلكننده
اصلي شخصيت پلاتونف ، زودي بهميشوند آماده احتمالي جشن يك برگزاري براي چه اگر
الكلي بريده يك معنا ، تمام به شورشي ديوانه يك:ميگيرد دست در را عمل ابتكار نمايشنامه
عنوان به را او همراهانش كه شخصيتي ;كند مقاومت وي برابر در نميتواند كس هيچ كه جذاب
.ميكنند قلمداد "ما عصر ناامني نمونه كاملترين"
آن در چخوف ;كرد خلق را خودكشي اهل و انفجاري ضدقهرمان اين سال 1878 ، در چخوف آنتوان
ويژگي انحرافات ، انواع به محكوم و انقلابي شخصيتهايي خلق اصولا ;داشت سال فقط 18 زمان
معرفي پلاتونف شبيه شخصيتي "بعل" در نيز برشت ;است هنري آثار خالقان جواني دوران كارهاي
نوجوان بزرگسال يك:باشد ميتواند مجزا كاملا نمونه يك پلاتونف شخصيت اما.بود كرده
بدون جامعهاي سوي از مرگ به محكوم و ممكنها آرزو ، زيادهروي ، از سرشار مانده ،
شخصيت خلال از جوان چخوف آنتوان واقع در ;فرصت بدون و رويا و آرزو بدون زيادهروي ،
هيچ و برنميانگيزد ، اشتياقي هيچ كه ميكشد تصوير به را بسته و كهنه جامعهاي پلاتونف ،
آن با نميخواهند كه كساني كردن قرباني به بيوقفه اما نميكند ، ايجاد را مشتركي آرمان
قبل روسي انسان وجدان نداي واقع در انحرافاتش ، همه با پلاتونف ، .ميپردازد شوند ، همساز
شايد چه اگر سازد ، رها بسته جامعه قيدوبند از را خودش ميخواهد كه است انقلاب 1905 از
.گردد اشتباه دچار راه انتخاب در
اين ميزانسن ، و فضا دقيق درك با فرانسوي ، مشهور تئاتر كارگردان لاكاسكاد ، اريك
صحنه به مينمايد ، منسجم غير و حراف بسيار كه را چخوف آنتوان نشده كامل هرگز نمايشنامه
به آوينيون معتبر بسيار تئاتر جشنواره افتتاحيه نمايشنامه عنوان به "پلاتونف".ميآورد
لاكاسكاد ;ميكند يادآوري آگاه ناظر به را جشنواره نخبهگرايانه و روشنفكري تصوير خوبي
ظاهر عالي پلاتونف نقش در كه گرگوآر آنها راس در و بازيگران صحيح هدايت با ميشود موفق
اين در كارگردان ;نمايد منتقل تماشاگر به را چخوف نظر مورد خفقان و ناامني فضاي ميشود ،
نهايياش ، هدف خدمت در را آن و برده را بهره بيشترين نمايش متن در انسجام نبود از مسير
ذهنيتهاي كه جامعهاي ;درميآورد روسيه ، نوزدهم قرن اواخر جامعه خفگي حس انتقال يعني
رسميت به غيرمعمول ، و مستعد انسانهاي براي را فرصتي هيچ آن در حاكم نخبهكش كوچك
ورطه به اخلاقياش ، انحرافات و ضعفها همه با نيز ، را پلاتونف راه اين در و نميشناسد
.ميكشاند نابودي
بسيار آن بازيگر زنان ويژه به كه) حرارت از پر اركستر يك رهبر همچون لاكاسكاد ، اريك
- ميشود مربوط ديالوگها بيان به آنچه در ويژه به - بازي گرفتن در (ميشوند ظاهر باشكوه
شخصيتهاي ديگر و پلاتونف دهان در چخوف جملات ;ميشود ظاهر قدرتمند بازيگران ، از
در را شخصيتها البته و ميخراشد را بيننده روح و جان دقيق تركشهايي همچون نمايشنامه ،
حركتهاي.ميكند معرفي جمعي تقدير پذيرش به محكوم وقت ، جامعه محصور ديوارهاي ميان
مريضگون سكونهاي و جابهجاييها ويژه به پايين ، و بالا و عقب ، و جلو به بازيگران
.ميكند القا تماشاگر به را شخصيتها بدبختي حس خوبي به پلاتونف ،
روي چخوف از اثري كه است بار دهمين اين آوينيون ، جشنواره قبلي دوره پنج و پنجاه طي
جشنوارهاي در اجرا تعداد اين جهان ، تئاتر در چخوف جايگاه به توجه باميرود صحنه
فضاي در چخوف كارهاي اجراي سختي از حال عين در اما است ، اندك آوينيون ، چون روشنفكرانه
كريستل و كلووز موريل گرگوآر ، كريستوف بازي با "پلاتونف" نمايشنامه.ميكند حكايت باز
ساعت 10 از نمايشنامه) صبحگاهي باران وجود با حتي را ، تماشاگر اصلي ، نقشهاي در لوگرو
زندگي شب آخرين لحظه ، آخرين تا تماشاگران ،(ميكند پيدا ادامه بعد روز صبح تا 5/3 شب
ميميرد ، و ميافتد صندلياش از پلاتونف وقتي حتي.مينشينند نظاره به را پلاتونف
با ساعت پنج از بيش آنها همه ;نميكنند باور را آن _ نمايش پترووناي آنا مثل _ هيچكس
را او مرگ اينك و كردهاند زندگي او خوردن حرص و دادن فحش داشتن ، دوست با پلاتونف ،
.برنميتابند
نمايش" با هيچوجه به و است متفاوت اجراي يك آوينيون جشنواره در "پلاتونف" اجراي
.نيست مقايسه قابل گرفتهاند ، خو آن به حرفهاي تماشاگران كه روسي تئاتر در "اتمسفر
اختلافنظر آن متن اصالت مورد در كه چخوف "پلاتونف" از را خودش برداشت لاكاسكاد اريك
چخوف از نيز را ايوانف اين از پيش كه فرانسوي نوگراي كارگردانميكند ارائه دارد ، وجود
همسر) زنان نقش به ويژه به و برميگزيند "پلاتونف" اجراي براي مدرن زباني برده ، صحنه به
زنانه نداي بيانگر همچنين صحنه جلوي در زنان حضور ;ميدهد بيشتري اهميت (معشوقه يا
.هست نيز اصلي شخصيت دروني
سياه تصوير خوبي به (...كمرنگ نور چهارشاخه انتهايي ، ديوار باز ، فضاي) دكور طراحي
فضاي در پلاتوها دقيق اجراي و ميسازد زنده ميكند ، زندگي آن در پلاتونف كه را جامعهاي
فكري گرداب درون به را تماشاگر (آوينيون جشنواره برگزاري محل) پاپ كاخ نيمهشب تاريك
.است چخوف شايد و پلاتونف زندگي راز اتفاقا اين.ميكشاند چخوف
|