ميجنگيد چه براي چهگوارا
شيليايي روايتگر
جانسون تحقيقات
مطلق صلحطلبي ماحصل
ميجنگيد چه براي چهگوارا
دشمنانش بود زنده اگر مسلما كه كساني حساب به "چه" حقيقي ماهيت قلب با كه سرشاري سود
نبنديم دل او امروز محبوبيت به كه ميدارد آن بر را شدهما واريز ميشدند تلقي
ارنستو شدن كشته سالگرد سيوپنجمين با بود مصادف اكتبر نهم مهرماه ، چهارشنبه 17
بسياري الهامبخش نيز مرگ از پس و خود زندگي در كه آرژانتيني چپگراي انقلابي چهگوارا
امل جنبش چريكهاي تا گرفته لاتين آمريكاي شورشيان از:بود "انقلابها عصر" جوانان از
در نهايتا شد ، كوبا ترك مجبوربه شوروي سياستهاي با مخالفت دليل به كه اولبنان
سر او امثال با را ما امثال هيچگاه شايد شد ، تيرباران و اسير بوليوي در چريكي جنگي
مانند نيز او كه چيزهايي اما است تاريخ از بخشي فقط ما براي او امروز و نبود همراهي
سلطهطلبي و بيسوادي فقر ، :هستند پابرجا جهان در هنوز جنگيد رفعشان براي ديگر بسيار
نوشته تايم مجله "قرن ويژهنامه" در دورفمن آريل ميخوانيد كه را مطلبي.سرمايهداري
.است
دورفمن آريل
آران:ترجمه
بوليوي جنگلهاي در و اكتبر 1967 در 9 "چه"به ملقب "گوارا ارنستو" آنكه از پيش حتي
در كه لاتين آمريكاي در فقط نه.بود اسطوره يك من نسل براي او بايستد ، آتش جوخه پيشاپيش
.دنيا سراسر
از كندن دل با كه گمنامي آرژانتيني دكتر اديسه حماسي ، داستانهاي از بسياري همانند
گذارد ، عالم ستمديدگان رهايي آرمان تحقق راه در پاي مادرياش ، سرزمين و خانواده حرفه ،
.شد آغاز سفر يك با
به رفتهاي در زهوار لنچ بر سوار همرزمانش از گروهي و كاسترو فيدل همراه به او در 1956
.بپيمايد كوبا مقصد به را كارائيب درياي عرض جنونآميز سودايي با تا شد "گرانما" نام
".كنند سرنگون را كوبا ديكتاتور باتيستا فولگنيكو ميخواستند خالي ، دست چريك "83
گرفتار تصور غيرقابل جهنمي در دشمن ساحلي تله در گرفتن كناره با آنها حادثه بد از
به راهي دندان و چنگ با و جنگيدند بازماندگان بسيار ، تلفات گذاشتن برجاي از پس و آمدند
.گشودند "مائسترا سيهرا" سوي
و مهارت از چشمههايي "گوريل" به موسوم عمليات در گوارا آنكه از پس بعد ، اندي و سال دو
كمي كه شورشياني.شد برگزيده شورشيان فرماندهي به گذارد نمايش به را خود بيمانند شجاعت
موفق سوسياليستي انقلاب تنها و گرفتند خود به "انقلابيون" نام هاوانا ، به ورود با بعد
هميشگي شكوهي روزها آن تصاوير.بخشيدند تحقق متحده ايالات دماغ زير درست را آمريكا قاره
يانكيها ، برابر در كه ميكرد تداعي را اساطيري قهرماني "چه" تصوير ميان آن در و يافتند
كوبا انقلاب در او جايگاه غربيان ديد از.بود كرده سپر سينه جهان ، مكنت و قدرت خدايان
.دادند را "كاسترو مغز" لقب او به كه آنجا تا بود كاسترو فيدل از والاتر حتي
بر را "نوين بشريت" كه بود اخلاق معلم يك صورت به "چه" دگرديسي بالاتر اينها از اما
همنوعان ، ساير به خالص عشقورزي در چيز همه كردن خلاصه و نفسانيات انگاشتن هيچ به مبناي
بنا خود پوسيده و كهنه قسم خرابههاي بر بايد او نظر از كه نويني بشريت.ميداد مژده
بار اين.گيرد پيش در سفر راه ديگر يكبار تا واداشت را او كه بود شناختي چنين.ميشد
.بپيوندد تاريخ به تا گسست انقلاب از راز و رمز پر وداعي طي "چه"
آنچه حقيقت در اما ميرسيد نظر به آسم كهنه بيماري با مبارزه تقلاي در هميشه او ظاهرا
واله" در اعدامش با سرانجام.بود زمين بر حاكم بيداد و ظلم ميساخت آزرده را روحش
بر و اعدام از پس او مسيحگونه حالت.شد كامل "چهگوارا" اسطوره سالگي در 39 "گرانده
:ميگفت كه آخر لحظه فرياد آن مينگريست ، ما به هوشيار همچنان چشماني با كه مرگ بستر
مرز جمله اين مورد در هنوز گرچه - ".ميكشيد را مرد يك فقط شما !ترسوها كنيد شليك"
پس كه دستهايي آن شدنش ، سپرده خاك به نشان و بينام ،- است مبهم حقيقت و افسانه ميان
همسان را او و بود نشسته ساعدش بر كه زخمي و بودند مانده باقي كرده مشت همچنان مرگ از
همه ميافكند ، هراس به حياتش دوران از بيش را قاتلانش كه چنان ميساخت مصلوب قديسان
باور را قهرمان يك مرگ كه مردماني ياد بر بود داغي مبارزه ، و انقلاب عصر در اينها
پاياني سالهاي طي دنيا سراسر جوانان فريادهاي در "چهگوارا" كه بود چنين اين.نداشتند
در لاتين آمريكاي مردم ساير با همنوا روزها آن كه ميآيد يادم.يافت رستاخيز دهه 60
:ميداديم سر را شعار اين ملتهبانه شيلي سانتياگوي خيابانهاي امتداد
ما شهيد قهرمان و گذشته دهه سه از بيش "NoLo-vamos a olvidar شود فراموش نميگذاريم"
همه "چه" حالا.داشتيم توقع ما از بسياري كه طور آن نه البته.است زنده يادها در هنوز
و نوشيدني بطريهاي تيشرتها ، قهوه ، فنجانهاي روي از آشنايش چهره":است حاضر جا
تا گرفته فروشيها جواهر در زنگ از كه حالي در شده ، خيره ما دنياي به بزرگ پوسترهاي
به "چه" نام جا همه مد ، نمايشهاي تا گرفته اپرا برنامههاي از و پاپ ترانههاي فرازهاي
مرد يك ظهور عدم با سو يك از چهگوارا تصوير يگانه و بكر ابديت امروز"ميرسد گوش
اغلب.خورده پيوند او شخصيت پيرامون خيالي داستانسراييهاي با ديگر سوي از و راستين
ستاره يك به منقش بره كلاه با را - همرزمانش و او لقب - "گوريل" يك تصاوير اين
مد سمبل اين كنار در و شده متولد "چه" درگذشت از پس سال سالهاي گويا كه مينمايانند
دكتر شده فراموش ديگر.ميشوند ارائه او آرمانهاي از ناقص و سطحي برداشتهايي
به عشق كه رنجوري مبارز شده فراموش مينهاد ، مرهم را دشمن سربازان زخمهاي كه سخاوتمندي
در كه پدري شده فراموش.بكاهد نبرد بر تمركزش از مبادا تا ميساخت زايل خود در را زندگي
گونه هر به نسبت كه كن حفظ خود در را قابليت اين هميشه":نوشت فرزندش به نامهاي
چهگوارا حقيقي تصوير حالا ".باشي حساس عالم از گوشه هر در و كس هر به نسبت بيعدالتي
معرفي ياغي يك را او !بشردوست سياستمداران كه وقتي ميرود سايه به بيشتر و بيشتر
بايد اما.ميكرد صادر را كوبايي زندانيان اعدام حكم عادلانه محاكمهاي بدون كه ميكنند
كه چيزي.است تاريخي نماد يك طبيعي سرنوشت خدشهها اين و ساييدگيها آن بروز كه پذيرفت
تمامي به آن اكثريت كه است بشريتي توسط "چه" پرستش ميكند بغرنجتر را پارادوكس اين
همخواني ايدههايش و آرمانها با بود كرده پيشگويي او كه آيندهاي.كرده پشت او باورهاي
قرباني را خود "چه" كه ميپنداشتيم طور اين ما زمان آن.گرديم باز شصت دهه به.ندارد
در موجي كه چنان مينمايد ، تلقي نهضت يك منزله به را او حركت اين جامعه عوض در و ميكند
تعداد يا سه ، دو ، آوردن پديد" - بود او خود لفظ كه طور آن - و موجود سيستم با مخالفت
از تقليد به لاتين ، آمريكاي در خصوص به روشن جوان هزاران.ميخيزد پا به "ويتنام زيادي
سردابهاي در يا شدند عام قتل يا همگي و گذاشتند عصيان به سر كوهها در ،"چه" الگوي
كه كند خطور فكرشان به هم لحظه يك حتي اينكه بدون باختند جان شكنجه زير ديكتاتورها مخوف
.نپيوندد حقيقت به هرگز است ممكن - چه روياي همانند - "مطلق رهايي" روياي
جامعه يك از مدلي ابتدا در كه ويتنام.است موضوع اين بيانگر خوبي به ويتنام تحول سير
طي را جهاني تجارت در ادغام راه مشتاقانه حالا بود سوسياليستي قيام كوره در شده آبديده
ناپذيري سازش نهايت در نه و بماند وفادار نخستين آرمان به توانست ويتنام نه.ميكند
چيره امپرياليسم بر اخلاقياش مطلقگرايي و او واقعبينانه غير مبارزه شيوه چهگوارا ،
.شد
همچنان او نام نموده ، فروكش عالم گوشه چهار در كمونيسم آتش كه زمانهاي در حال اين با
.جاست پابر تودهها انقلابي تعصب برانگيزاننده عامل و عصيان سمبل عنوان به
كه - جنوبي آفريقاي و نيكاراگوآ فيليپين ، ايران ، در اخير قرن ربع انقلابات بزرگترين
نميشود شامل را دموكراسي سوي به شرق بلوك و شرقي آسياي لاتين ، آمريكاي آرام گذار البته
خصم با مذاكراتي مستلزم ادامه در يا آغاز در طرفهشان ، يك و قاطع ظاهر عليرغم همگي -
سازگاري مرگ دم تا "چه" خستگيناپذير جدال با وجه هيچ به كه بستانهايي بده بودند ، خود
.نداشتند
روحيه كاريزما ، كه - "مايا چپاپاس" شورشيان سخنگوي - "ماركوس" فرمانده كمك مثل كسي حتي
نظامي و اقتصادي تئوريهاي از حمايت به حاضر ميانداخت "چه" ياد به را ما رفتارش و
از صحيحي درك به ميتوان چگونه حساب اين با پس.نشد خود مرشد آرمانگرايانه بياندازه
يافت؟ دست جوان تودههاي ميان در خصوص به چهگوارا فراگير محبوبيت
و قراردادها خلال در مداوم طور به مستقل هويت كه گشته ، يتيم زمانه اين در شايد
هم به را مختلف ممالك كه ماجراجويي هيجانانگيز داستان ميبازد ، رنگ مجازي اتحاديههاي
حتي اينكه بدون ميگذارد پا زير را محدوديتها و ميگذرد مرزها از آزادانه ميريزد ،
ما روزگار هنجارستيز و پرشوروشر جوانان براي ورزد ، خيانت خود تعهد به لحظه يك براي
شده ساخته "چه" از كه كاراكتريباشد ميكنند آرزو كه چيزهايي آن همه از ايدهآل تركيبي
سرگيجهآور گردونه كانون به ميتوانند كه ميكند ارضا چنان روحي نظر از را آنها
افتخار يك مدرن دنياي در كه چيزي - برسند سبعيت و شرزگي نقطه يعني ،"رواني جاذبههاي"
افراطي برانگيزشهاي سوي به معاصر ، نمادهاي جذبه همزمان كه حالي در - ميشود محسوب
شبيهسازي كرد ، نخواهند دنبال را "چه" راه هرگز كه جوان تودههاي اين براي.ميكشاندشان
اين تجربه و غوطهورند فلسفي دنيايي در كه ميآورد پيش را توهم اين مزبور كارآكتر فيگور
از بيش چيزي اينها همه كه حالي در ميآيد خوش مذاقشان به سبكسرانه زوال و شخصي لذت
آسايش به رسيدن منظور به او نام ساختن خفيف و لذت كسب براي "چه" نماد دادن قرار وسيله
.نيست روزانه نيازهاي برآوردن و مادي
طريقت از تقليد يا نسخهبرداري آشكارا كه ماست با چه فاصله اين بگويد كسي شايد
.ميگردد چهگوارا شدن خواستني و جذابيت سبب همين و ميسازد غيرممكن را زندگياش
مدل يك ظاهر به انقلابياش ، انبوه ريش و هيپيگونه موهاي آن با نيست؟ "چه" اين آيا پس
.است عبث كاري دادنش قرار مقتدا كه ميكند ، جلوه عيار تمام پستمدرن
سينمايي ، ژستهاي با كه شصت دهه مزور شورشي يك بوده؟ همين "چه" حقيقتا آيا اما
ميكرده؟ تسخير را مردم قلب لباس ، و مو مدلهاي و آتشين نطقهاي
زمره 100 در تايم سوي از كه لاتين آمريكاي شخصيت دو تنها از يكي كه است كردني باور آيا
سمبل يك حد تا راحتي به كه باشد چهگوارايي گرفتهاند ، قرار بيستم قرن تاثيرگذار چهره
جانب از خطري ديگر كه خاطر اين به دقيقا هم آن ميشود ، داده مرتبه تنزل عصيان و شورش
نميگردد؟ احساس او
دنياي جوانان كه دارم ترديد و بشناسم رسميت به را جديد چهگواراي اين نميتوانم من
او از كه مترسكي آن به ربطي ميكند بيداد ديوارها روي پوسترهايش كه مردي دريابند امروز
حربه تحمل به حاضر چون شد جانفشاني آماده كه سكولار قديس يك":ندارد ساختهاند
".نبود عالم مستضعفان مداوم سقوط قيمت به تاريخي حقايق جعل و جابهجايي
دشمنانش بود ، زنده اگر مسلما كه كساني حساب به "چه" حقيقي ماهيت قلب با كه سرشاري سود
.نبنديم دل او امروز محبوبيت به كه ميدارد آن بر را ما شده واريز ميشدند ، تلقي
پيامي كه ميدهم را اجازه اين خودم به من بگذاريم كنار هم را بدبينيهايي چنين اگر حتي
از هشداري !مرده قهرمانان مورد در است هشدار يك پيام اين.برسانم شما گوش به را جديد
سنگيني زندگي دوش بر اندازه از بيش آنان شهادت قبال در ما مسئوليت بار كه بابت اين
.ميكند
همين روي و حالا همين درست انسان ، ميليارد از 3 بيش":ميكنم خطر اعلام گونه اين من
چهل شام تا بامداد هر و ميگذرانند روزگار دلار از 2 كمتر روزي با كه دارند حضور سياره
پلك هر ازاي در يعني.درميآيند پاي از تغذيه سوء از ناشي بيماريهاي اثر بر كودك هزار
مشابه.بوده طور همين هميشه.نيست تازهاي چيز اين.ميدهد جان گرسنه كودك يك شما ، زدن
براي خود سفر پيش قرن نيم "چه" كه شد سبب نابرابري و بيعدالتي وحشتناك وضعيت همين
انتظارش بوليوي در مسيحگونه تصوير آن خالق كه حالي در كند ، آغاز را گلوله با رويارويي
:كنند اعتنا حقايق اين به بايد زمين قدرتهاي.ميكشيد را
ميدهند فريب را خود او به نسبت علاقه ابراز با كه جواناني تيشرتهاي بر چه تصوير به"
".قبل از بيتابتر بار اين شعلهورند ، همچنان چهگوارا چشمان كنيد ، نگاه عميقتر
تايم:منبع
"گوارا چه" زندگي وقايعنگاري
.ميشود متولد آرژانتين روساريوي در ژوئن در 14 دلاسرنا گوارا ارنستو _ 1928
به لاتين آمريكاي در "آدولفومنا" مستعار نام با و اروگوئهاي جعلي پاسپورت با _ 1956
به پا نيروهايش و او همراه به و ميپيوندد كاسترو به مكزيك در.ميپردازد گشتوگذار
.ميگذارد كوبا ي"مائسترا سيهرا" ساحل
پيروزي به كه ميكند رهبري سرنوشتساز نبرد در را (كوبايي چريكهاي) گوريلها _ 1958
.ميشود منجر انقلابيون نهايي
.ميشود كوبا جديد حكومت اصلي مهرههاي از يكي به تبديل _ 1959
آفريقا و لاتين آمريكاي در را رهاييبخش شورشهاي تا ميشود خارج حاكميت از _ 1965
.كند رهبري
.ميسازد برپا بوليوي در را گوريلها انقلاب _ 1966
.ميشود اعدام و دستگير بوليوي ارتش توسط اكتبر 1967 در 9 _ 1967
كشور اين در كه "چه _ ال" لقب براساس و مكزيك در او اقامت جريان در "چه" مستعار نام *
هنگام آرژانتينيها كه است كلامي تكيه "چه".گرفت شكل شده نهاده آرژانتينيها بر
.ميكنند استفاده ديگران دادن قرار مخاطب دوستانه
شيليايي روايتگر
در در 1942 كه شيليايي دانشگاه استاد و شاعر رماننويس ، نمايشنامهنويس ، دورفمن ، آريل
مهاجرت آرژانتين به كه است اوكراينيتبار خانواده يك از حقيقت در شده متولد بوئنوسآيرس
را شيلي تبعيت ترتيب بدين و كردند مسافرت شيلي و نيويورك به او خانواده سپسبودند كرده
.رسيد سانتياگو دانشگاه ارشد استادي سمت به و كرد تحصيل سانتياگو در او.پذيرفتند
عنوان به او شيلي فقيد مردمي جمهور آلندهرئيس سالوادور انتخاب درجريان
زمره در كودتاي 1973 جريان در بعد و پيوست شيلي سوسياليستي جنبش به چپگرا روشنفكر يك
باعث تصادفي حادثه يك اما كند پاسداري آلنده از تا گرفت قرار جمهوري رياست كاخ محافظان
.نباشد حاضر آنجا در آلنده سالوادور مقر به پينوشه حامي كودتاچيان حمله شب در دورفمن شد ،
.شد صادر تبعيدش حكم شيلي از خروج از پس كه بگريزد ، پينوشه چنگ از توانست دورفمن
كرد تقسيم شيلي به انديشيدن و آمريكا و اروپا در زندگي ميان را عمرش او بعد به از 1973
دردمندي از سرشار او ادبيات.نيافت را وطن به بازگشت اجازه آن از بعد سال ده تا و
دموكراسي احياي از پس.است تبعيد سالهاي در شيلي با مشتركش خاطرات و عواطف و ستمكشان
.بازگشت شيلي به در 1990 او
و پرستار" ،"1990- است آتش بر من خانه" ،"1981- پنجرهها 83" شامل او مهم رمانهاي
پرطرفداري شعر مجموعههاي و ميباشد "اعتماد 1995" و "ناپديدشدگان 1988" ،"يخ 1999 كوه
از "تبعيد شعرهاي" و "سانتياگو در والتس آخرين" ،"1987- سندرو مانوئل آواي آخرين" نظير
- ماسكارا" عنوان تحت پريشانهاي روان اشعار مجموعه آنها معتبرترين كه رسيده چاپ به او
- جوان دختر و مرگ" نمايشنامه.رفت چاپ زير اسپانيا و انگلستان در بارها كه است "1988
آن اساس بر سال 1994 در او خود كه است نمايش عالم در او كار معتبرترين "1992
سال در "نامهربان خوانندگان" نام با مزبور فيلم.شد فيلم به تبديل كه نوشت فيلمنامهاي
او كتابهاي آخرينانداخت راه به سياسي سركوبهاي عليه بر را اعتراضات از موجي 95
.هستند "2001- سياه درمان" و "1999- درمان"
در نصيريها ليلا ترجمه با كه - پينوشه ژنرال درباره "ژنرال خداحافظ" مشهور مقاله
.آشناست ايراني مخاطب براي - رسيد چاپ به ماه همشهري
جانسون تحقيقات
آمريكايي تفكر در شرقي انديشههاي
جانسون.تي كارل
بشيريه حميد:ترجمه
صرفا را دادهها همه كه معني بدين بود ، آن غيرتجربي كاملا جنبه جانسون كار اصلي ضعف
كلارك همانند نيز او فكري قواعدميگرفت كار به متعالياش تكامل نظريه تاييد جهت در
عنوان با را هندي ذهن او مثال عنوان به.بود حد از بيش سادهسازي بر مبتني اغلب
با را ايراني ذهن و لخت ، و "عضلاني" چون القابي با را چيني ذهن درونبين ، و انديشهگرا
سادهاي طبقهبندي چنين به مربوط مشكلات.ميكرد توصيف مكاشفهاي و عصبي مانند كلماتي
هندي "انديشه" محصول يا بودايي كيش چگونه كه كرد ملاحظه مسئله اين توضيح در ميتوان را
آن به تائو مذهب كه ميكرد ادعا بايد وي.بدواند ريشه و گيرد پا عضلاني چين در توانست
گرايشهاي از ديگر جلوهاي صرفا بلكه نبود ، عرفاني مسلكي ميشد تصور كه هم اندازهاي
وزين نگارشي سبك وي ، جلدي سه اثر عظمت.ميشد محسوب چينيان شيء به وابسته و مادي ، عملي ،
تا شد آن از مانع مسيحيت ، عليه نيشدار سخنان و كنايهها بيان در مداوم زيادهروي و آن ،
آن نوشتههاي در حال ، اين با.آورد دست به وسيع شهرتي كلارك كتاب همانند نيز جانسون اثر
.ميشد اشاره گفتههايش به اغلب دوره
آزاد مذهبي انجمن
شرقي انديشه در تدقيق به كه نبودند متعالي فلسفه ملايم پيروان تنها جانسون و كلارك
.مينگريستند شرق به مساعدي نظر با متعالي فلسفه متاخر پيروان همه واقع در ;پرداختند
سال در باور يكتا مسيحيان جماعت پيكره از كه بودند ناراضي گروهي جمله از آنان از بسياري
متفاوت جنبشي كه انجمن اين حال ، اين با.دهند تشكيل را آزاد مذهبي انجمن تا گسستند 1867
نگرش از نيز كمي دست كه ميكرد منعكس را متعالي فلسفه نفوذ شدت به بود ، مستقل بسيار و
اعضاي نزد مسيحي انديشههاي مانده ته با ستيز در انجمن اين اعضاي.نداشت شرق به نسبت آن
اديان.پيوستند جانسون به جهاني ديني از پشتيباني در و يكتاباور ، جماعت كارتر محافظه
زمينههاي از يكي.يافتند آن همپايه دستكم اما مسيحيت ، از بيشتر نه اگر اهميتي شرقي
انديشه به آنان مستمر توجه ايندكس ، و راديكال جداييطلب ، گروه نشريه دو مطالعاتي دقيق
شارل لانگفلو ، سامويل كانوي ، مانكيور هيگينسون ، ونتورث توماس.ميدهد نشان را شرقي
اكتاويوس پاتر ، جيمز ويليام آبوت ، الينگوود فرانسيس چينز ، جورج لوئيس ميلز ، دوبرار
شرق درباره كه بودند كساني جمله از همگي آندروود ، فرانكلين وبنجامين فروثينگام ، بروكس
برگزار متعددي همايشهاي مذهب ، همگاني جنبه نمايش هدف با انجمن اين.مينوشتند مقاله
خود سالانه همايش در و ميشدند ، دعوت جهان اديان معرفي براي سخنراناني آنها ضمن كه كرد
سازگاري" درباره جانسون سامويل آن در كه داشت پا بر را كنگره يك به شبيه چيزي در 1870
چين ، مذاهب درباره چنينگ هنري ويليام اسلام ، درباره هيگينسون ونتورث توماس ،"اديان طبيعي
خود توجيه قدري با توانست انجمن اين.گفتند سخن هند اديان خصوص در پاتر جيمز ويليام و
عام شهرت سال 1893 در مذاهب27 نمايندگان مجلس در بعدها كه بنامد مذاهبي كنگره پيشگام را
.يافت
رهبران.يافت چشمگيري وقفه شرق اكتشاف براي تعاليگرايان كوشش دهه 1870 رسيدن فرا با
فكري نيروي يا و بودند ، گفته زندگي بدرود يا برده پايان به را خويش كار فكري جنبش اين
كه بود پاخاسته به تازهاي جريانهاي حال اين با.بودند كرده ديگري امور متوجه را خود
جنبش رشد آمريكا ، شرقي مطالعات مدرسه پيدايش.شود حاكم قرن بعدي دهه سه بر تا ميرفت
بودايي كيش به جامعه انديشهورزان و عموم علاقه شكوفايي و مذاهب تاريخي و تطبيقي مطالعه
.بودند جريانها اين مهمترين
آمريكا در شرقي مطالعات آغاز
سال در آمريكا شرقي انجمن گشايش زمان به ميتوان را آمريكا در جدي شرقي مطالعات سرآغاز
تحت ابتدا در كه انجمن اين.دانست سال 1843 در آمريكا شرقي انجمن نشريه انتشار و 1842
مطالعه بر خود فعاليت سالهاي نخستين در داشت ، قرار مسيحي علماي و مبلغان تسلط
را خود مطالعات دامنه دهه 1870 در اماداشت تمركز عتيق عهد درباره تحقيق و خاورميانه
سمت به سال 1854 در كه ويتني دوايت ويليام.گسترانيد نيز دور خاور تا فزايندهاي طور به
بزرگ شرقشناس نخستين عنوان به بود ، شده نايل ييل دانشگاه در سانسكريت زبان استادي
نيافته پايان اروپايي شرقشناسان به آمريكاييان درازمدت وابستگي اگرچه.شد مطرح آمريكا
راي دبليو تي.مولر ماكس.ف چون دانشوراني نفوذ در ميتوان را موضوع اين و - بود ،
آنان - كرد ملاحظه نوزدهم قرن اواخر در اولدنبرگ هرمان و دوسن پل تيل ، كورنليوس ديويدز ،
زبان دستور.كردند پيدا تحقيقات اين در مهمي سهم رفته رفته بار نخستين براي نيز
لنمن ، راكول چارلز تاليف (1890) هندي ايسم پانته ريشههاي ويتني ، اثر (1879) سانسكريت
ادوارد نگارش (1895) هند مذاهب و وارن ، كلارك هنري نوشته (1896) ترجمهها در بودايي كيش
و لانمن سال 1891 دررسيدند طبع به كه بودند مهمي آثار جمله از همه هاپكينز واشبورن
نسخههاي آن از بعد سال چهل طول در كه كردند ، آغاز را هاروارد شرقي مجموعه انتشار وارن
اختيار در مينمود ، مبهم و غامض آن از پيش كه را شرقي كلاسيك آثار از بسياري متون مستبد
چه تا مذهب موضوع كه بود آن دادن نشان مجموعه اين انتشار از لانمن هدف.گذاشت همگان
.بود كرده حفظ شرق درباره آمريكاييان تاليفات عالمانهترين بر حتي را خود تسلط اندازه
درسهايي زمين مغرب مردمان ما براي كه است اين هدف":داشت اعلام مجموعه اين مقدمه در وي
تعليمپذيري عادت كه باشيم داشته عقل از بهرهاي قدر آن اگر) كه آورد فراهم را بينظير
تمنيات تعديل زيستن ، ساده رسم و راه زمين مشرق دانايان گاه آن (كنيم حفظ را خود ذهن
به را جانبهاش همه حضور به يقين و خداوند جستوجوي همه از فراتر و روح آرامش نفساني ،
مملو آمريكايي شرقشناسان نخستين تاليفي مقالههاي و كتابها بيشتر ".آموخت خواهند ما
از فنيتر بسيار خلاصه و مابانه فاضل دقايق و جزئيات از انباشته و زبانشناختي نكات از
مطالعات جنبش پيدايش حال ، اين با اما ;كند خود جذب را فراواني مخاطبان بتواند كه بود آن
.بود آمريكا در انديشهها اين پختگي و شرقي انديشههاي مسير گشودن جهت در مهمي گام شرقي
مطلق صلحطلبي ماحصل
موزلي آلكس
بهلولي محسن:ترجمه
خاص شرايط گرفتن نظر در بدون را جنگ اخلاقي ، گروه دو هر از مطلق صلحطلبان مجموع ، در
برابر در صلحگرا اصل توجيه مسئول نظريه ، يك عنوان به صلحطلبي.ميكنند نفي
در بايد مناسبي واكنش چه كه شود سوال است ممكن.است جنگ و تجاوز به مربوط استدلالهاي
است؟ ارزشها كسب براي مناسبي روش اخلاقي لحاظ به خشونت است معتقد كه داشت شخصي مقابل
افراد) ديگران و خود از دفاع يا مثل به مقابله براي توجيهي ترتيب بدين مطلق صلحگراي
به توسل اغلب چاره ، راه.داشت نخواهد تجاوز با مواجهه در (گناهكاران يا بيگناه
بازداشت خشن ، مقاومت از برتر اخلاقا مرگ كه است معنا اين به نيست ، غيردنيوي ارزشهاي
پستتر متجاوز و برتر صلحطلب گروه دو به آدميان تقسيمبندي حتي راهحل و باشد تجاوز يا
.نيست نيز
مشروط صلحطلبي
تحت را آنها كاربرد مشروط ، صلحطلبي جنگ ، يا خشونت كاربرد جزمي و مطلق منع برابر در
يا وظيفهشناسانه مواضع بررسي با ميتوان را بررسي و تحليل هم بازميپذيرد خاص شرايطي
.كرد آغاز پيامدگراها
مشروط وظيفهشناسانه صلحطلبي
نميپذيرد ، خلا و انزوا در را تكاليف تصويب وظيفهشناسانه چشمانداز از مشروط صلحطلبي
پذيرش نوعي مستلزم رو اين از و كنند پيدا تداخل يكديگر با است ممكن تكاليف اين زيرا
است ممكن خشونت عدم و صلح حفظ وظيفه مشروط صلحطلب براي.اخلاقياند ارزيابي يا مشروط
وظيفه كه صورتي در البته باشد ، تضاد در تجاوز برابر در زندگي از دفاع يا حفظ وظيفه با
"اضطراري فوقالعاده" وضع والزر مايكل آنچه از نمونهاي در بنابراين.شود پذيرفته دوم
اخلاقي الزامات واسطه به است ممكن صلح وظيفه (ناعادلانه و عادلانه جنگهاي) مينامد
از محدوده اين در سياسي تئوري از نمونه يك گرفتن نظر در.گيرد قرار تحتالشعاع ديگري
از دفاع در مشروع يا موجه رويهاي جنگ يا خشونت كاربرد از كلي دفاع يك است ، مناسب بحث
قرار حمايت مورد مشروط وظيفهشناسانه موضع جانب از اغلب حقوقي تئوريهاي و است ، حقوق
باشد ، حقوق ناقض حقوق از دفاع بهانه به كه استدلالي است معتقد صلحطلب.ميگيرد
.است آن از حمايت يا دفاع مكلف كه است حقوقي ناقض ذاتا زور كاربرد زيرا است ، غيرمنطقي
آنها از بايد كه هستند اموري حقوق كه كرد حل دادن نشان با ميتوان را شده ادعا پارادوكس
به دوم و است خشونت عدم مستلزم اين سلبي نحو به نخست ادعا اين.كرد رعايتشان و دفاع ،
دوي هر ناقض متجاوز يك.است اهداف كردن دنبال براي اختيار مستلزم ادعا اين.ايجابي نحو
آن به اين اما باشد ، دفاع قابل آنكه مگر باشد داشته ارزشي نميتواند حق يك.است اينها
يك چنانكه هم زيرا باشد ، شده نقض حقشان از دفاع در متجاوزان حقوق كه نيست معني
به تجاوز و حمله در را حقوقشان متجاوزان ميكند ، استدلال لاك عقيده پيرو نظريهپرداز
اگر كه كنند استدلال و باشند نظر اين مخالف ميتوانند صلحطلبان.ميدهند دست از ديگران
اگر رو اين از.باشند تفكيكناپذير و نقضناشدني ميبايد حقوق است ، منطقي حقوق نظريه
تلقي "نقضناشدني حقوق" را آنها نميتوانند مشروطاند ، حقوق اين كه باشند معتقد آنها
بدين است ممكن امتيازات اين كه آورند ، حساب به مشروط "امتيازات" را آنها بايد بلكه كنند
.است ديگران سوي از آنها نقض مستحق كند سوءاستفاده حقوق از شخصي اگر كه شوند حذف خاطر
مشروط سودانگار صلحطلبي
مشروط ، صلحطلبي در.هستند شرايطي به مشروط اخلاقي رهنمودهاي تمامي پيامدگرايان ، براي
اين از و دعوا جنگ ، خاص ، عمل هر كه است اين در سودگرايي نظريه در عمل يك بودن مفيد نسبت
نتايج سودمندترين احتمالا آنها از حاصل نتايج شوند ، بررسي اخلاقي لحاظ از اگر قبيل ،
به مفيدي نتايج عموما جنگها كه كند ادعا است ممكن صلحطلب چه اگر بنابراين.بود خواهند
شامل است ممكن مواردي چنين.پذيرفت را آنها ميتوان خاص موارد در اما نداشتهاند ، همراه
حملات مقابل در مردم از حمايت قصد به مداخلهجويانه جنگهاي يا خود ، از دفاع جنگهاي
قلمرو سوي به و برميدارد دست ايدهآل صلح از صلحطلب بعد مرحله در اما.باشد ديگران
.ميشود خوانده "صلحطلبي" كه نظريهاي سوي به يا كرد ، خواهد حركت عادلانه جنگ
صلحطلبي آيين
تعريف گونه اين (1987) "صلح و جنگ باب در تفكر" كتاب در كدل مارتين توسط صلحطلبي آيين
جنگ به را صلحآميز شرايط كه كساني از دسته آن توصيف براي مناسب است اصطلاحي ميشود ،
صلح پيشرفت باعث كه صورتي در جنگها برخي كه ميپذيرند حال عين در اما ميدهند ، ترجيح
اساس بر كه ميشويم دور مشروط صلحطلبي از ديگر مرحله يك معنا اين به.ضرورياند شوند ،
حالت اين در.ميشود ممانعت استثنايي خيلي شرايط در جز به جنگ و زور بردن كار به از آن
باشند ضروري جهاني صلح مبرم هدف براي اگر صلحند ، آورنده وجود به كه سياسي دستاوردهاي
كتاب در نرمن ريچارد آن دنبال به.گيرند قرار دفاع مورد نظامي لحاظ به است ممكن
دفاعطلبيقرار و صلحطلبي ميان را صلحطلبي آيين (1995)"جنگ و كشتن اخلاقيات ، "
را بازدارنده اعمال و تدافعي جنگهاي تمامي كه است نظريهاي دفاعطلبي كه آنجا ميدهد
باب در توجه جالب توجيه يك متضمن امر اين (ندارد قبول را تهاجمي جنگهاي اما) ميپذيرد
غيردنيوي ديدگاه سوي آن در اوقات گاهي بلكه نيست تدافعي ماهيتا كه است صلح خاطر به جنگ
نپذيرد ، را تدافعي جنگ ميتواند صلحطلبي آيين.ميگيرد قرار صلحطلبي از غيرواقعي يا
از دارد قرار بينالملل عرصه در نهان شكل به كه را توافقاتي مجموع در جنگ آن كه شرطي به
قلمروهاي برخي درون نفوذ امر اين.(مدنيباشد جنگ شكل به ملي عرصه در يا) ببرد بين
آيين آن ، ابهام جهت از.است تغييرپذير حال عين در و مبهم آن ارجاع زيرا است ، جالب بسيار
ناتواني يعني.است مواجه آن با كلي پيامدگرايي كه ميبرد پناه مشابهي مسائل به صلحطلبي
رويداد از بديل تفاسير يا جديد رويدادهاي توسط كه راهنما اصل يا قانون يك پيشنهاد در
.نميشود واقع موثر مشابه ،
|