نميشناسيم كه نويسندهاي
بازگشت كابوس
آرامش يعني فرانسه
ساز ستاره
سيما نقد
نميشناسيم كه نويسندهاي
ناآشنايي نام يك همان ادبيات ، نوبل كانديداي آشناي بسيار نامهاي كنار در هم بار اين
رقيباني گمنامها داد نشان و كرد خود آن از را جايزه نداشتيم ، آثارش از اطلاعي چندان كه
هيچكدام اشبري جان و آدوينس يوسا ، بارگاس ماريو.جهاناند مطرح نويسندگان براي جدي
ساله نويسنده 72 كرتژ ، ايمره كه كرد اعلام سوئد علوم آكادمي بلكه نشدند ، نوبل برنده
تصادفات با مواجهه در فرد شكننده تجربه بر كه نوشتههايي" خاطر به مجارستاني ،
به كرتژ شهرت عمده.است سال 2002 در افتخار اين شايسته ميكند ، تاكيد "تاريخ وحشيانه
جواني ماجراي و شده منتشر مجارستان در سال 1975 در كه برميگردد "شوربخت" رمانش ، اولين
در اما ميشود فرستاده اردوگاه يك به داستان اين در كووس.ميكند روايت را كووس نام به
سوئد علوم آكادمي.بپذيرد را اطراف سخت شرايط ميكوشد و ميكند مقاومت سخت شرايط برابر
تاثير مجارستان يهوديان به نازيها آزار خلال در آشويتس در كرتژ بازداشت":است معتقد
اشاره آن به داستانهايش در تناوب به او كه است مسئلهاي و داشته او زندگي بر عمدهاي
".ميكند
بازگشت كابوس
"من محبوب سرزمين آلبالاما" هفته پرفروش فيلم به نگاهي
ابرت راجر
ايزدپناه پارميس :ترجمه
به را ديگري باورهاي و عقايد مدرن زندگي از صحنههايي تشريح و توصيف با فيلم اين
دورويي مردمان تنهايي و انزوا آز و حرص جايگاه صنعتي بزرگ شهرهاي ميكندكه القا تماشاگر
است رواني هراسآور بيماريهاي و يكديگر به نسبت شهروندان رياكاري و
شايد و ميگيرد قرار عموم توجه مورد بسيار ميشود ، تبليغ هاليوود توسط كه آنچه هميشه
قرن در كه مواردي از يكي.كرد تبليغات جايگزين را آموزش واژه بتوان گاهي مورد اين در
فيلم امااست صنعتي شهرهاي در مدرن زندگي گرفته ، قرار بسيار تبليغات محور جديد
تشريح و توصيف با است ، قديمي افسانه يك از بازپرداختي كه "من محبوب سرزمين آلبالاما"
شهرهاي كه ;ميكند القا تماشاگر به را ديگري باورهاي و عقايد مدرن ، زندگي از صحنههايي
نسبت شهروندان رياكاري و دورويي مردمان ، تنهايي و انزوا آز ، و حرص جايگاه صنعتي ، بزرگ
و شهري زندگي ميان كه مقايسهاي ويژه به است رواني هراسآور بيماريهاي و يكديگر به
شيرينيهاي مطبوع بوي از خبري صنعتي شهرهاي ديگردر اينكه ميدهد ، انجام حومهنشيني
آرامش از اثري ديگر و باشد قفل بايد ماشينها و منازل درهاي نيست ، هلو و پايسيب خانگي ،
.نميشود ديده بزرگ شهرهاي در چنين امنيتهايي و خيال
بهندرت هاليوودي آثار در كه است نكتهاي مادري سرزمينهاي به بازگشت و مسئله اين
به سفر در فاكنر ويليام جز كسي داوطلبانه رجعت اين آغازگر شايد اما ميشود ، مشاهده
.نباشد ميسيسيپي
فرارهايي همچون بزرگ شهرهاي به را حومهنشينان سفر و مهاجرت فيلمنامهنويسان
ساكن رويايفردي به كه است ، فيلمي شاهد هاليوود بار اين اما كردهاند مطرح موفقيتآميز
در زندگي به علاقهاي ديگر كه بازگردد كوچك شهري به ميخواهد كه ميپردازد نيويورك
ضدارزش به شهروند اين براي مدرن زندگي ارزشهاي و نميشود ديده او در صنعتي شهرهاي
قرار خود داستان محور را سفري چنين كه باشد فيلمهايي معدود از شايد اين و شده تبديل
.است داده
در ميافزايد آن تماشاي جذابيت بر نيز فيلم اين بازيگران فيلم ، متفاوت موضوع از جدا
است مخاطبان جلب براي دلايل بهترين از يكي (Reese Witherspoon) ويتراسپون ريس ميان اين
به اشتغال و كار براي كه كوچكي شهر از دختري.ميكند بازي كارميشل ملاني نقش در كه
.ميشود بدل مشهوري و مطرح لباس و مد طراح يك به ناگه و ميرود (Apple) اپل بزرگ موسسه
.جاناف نوادگان از و نيويورك شهر شهردار فرزند كه ميشود (دمپسي پاتريك) اندرو عاشق او
مسبب تيفاني كمپاني در تا ميدهد پيشنهاد ملاني به اندرو آنكه از پس.است كندي
در بخشد ، سرانجامي نيمهكارهاش حرفه به تا ميكند سفر آلبالاما به او شود تغييراتي
بازگشت براي او از گريز در ملاني و ميشود ، علاقهمند او به نيز اندرو كه گويا ميان اين
از پسري با او ازدواج از اندرو كه نميخواهد او كه چرا ميشود ، مصمم زادگاهش به
زده لاف شهر در ديگران جلبنظر براي ملاني كه آنچه از اينكه ديگر و شود آگاه آلبالاما
.ميكند مستحكمتر زادگاهش شهر به فرار براي را او دليل نرود ، لو است
محبوب و همكلاسي _ اوست نقش ايفاي عهدهدار لوكاس جاش كه _ (Jake) جيك ملاني شوهر
دست از ملاني ذهن و قلب در را خود جايگاه و احترام امروزه است ، بوده او دبيرستان دوران
ميگيرد تصميم او كه است رسيده آشپزخانه ظروف شستشوي و بچهداري به او كار كه چرا داده
است اميدوار كه روست اين از و دهد تغيير را رويهاش خود پيشين موقعيت بازيافتن براي تا
.ميكند مخالفت او طلاق درخواست با امر اين اثبات براي و بيابد را گذشتهاش جايگاه تا
و مهربان بسيار زادگاهش به ملاني بازگشت مقابل در محلي مردم رفتار و عكسالعملها
كاناپههاي در لميدن و وقتگذراني با را خود عمر همواره كه او والدين.است خوشايند
با و هستند خشنود بسيار خود فرزند موقعيت از كردهاند سپري كمدي و مضحك مكالمات و راحتي
ملاني زود يا دير كه دارند اطمينان آنها كه چرا ميكنند ، برخورد ملاني با علاقه و محبت
اين كه اوست ، زادگاه شهر در خانهاش بود خواهد آرام هميشه كه جايي تنها كه درمييابد
.ميشود بدل حقيقت به پسرش و شهردار پيشنهاد از پس آنها فرضيه
كنكاش به را تماشاگر و دارد تامل قابل و پيچيده شخصيتي (ملاني همسر) جيك ميان اين در
در او:ميكشاند سو اين به را مخاطب آگاهانه فيلمنامه البته كه ميخواند ، شخصيتش دروني
افشاي دنبال به جايي در بيننده تا بگيرد پيش را رمزگونه رفتاري تا دارد سعي فيلم سراسر
نشان خود از قابلتوجهي چندان شخصيت اول نگاه در او.بگردد او شخصيتي ويژگيهاي
.ميشود بدل مسئول و باهوش حساس ، انساني به او زمان گذر اندكي با اما نميدهد
ميشود دلپذيرتر و فهم قابل كمي فيلم روند در است خوشگذران و عياش مردي كه اندرو شخصيت
با كه روست اين از.نميگذارد جاي بر تماشاگر ذهن بر خود از ناخوشايندي چندان خاطره و
اثري فيلم اين از عشقي ، مثلث و فيلم اصلي شخصيت سه اين درباره داستان صحيح پرداخت
C.) كاكس جي سي ، به را ما شك بدون فيلمنامه نگارش فرمول اين و ميسازد پرمخاطب و دلنشين
براي موارد از بسياري در وقايع آنكه وجود با است آن جالب نكته و ميرساند (Jay.Cox
از ريشههايش و همسرش از جدايي و شهردار پسر سوي به ملاني بازگشت و است حدس قابل بيننده
چرا.ميكند جلب فيلم تماشاي براي را تماشاگر همچنان اما است آن پيشبيني قابل نكتههاي
سن از پيش ميتواند كه هوشمند و استعداد با زن يك ملاني رجعت امروزي منطق با همگي كه
عملكرد چگونگي كه اينجاست و ميدانند پذيرش غيرقابل يابد ، دست جهاني شهرتي به سيسالگي
دلچسب زيبا ، اثري به را فيلم و مييابد ارزش بازيگران و كارگرداني گروه و فيلمنامهنويس
آن نوبت امروز شايد.دارد قرار فيلم اين مركز در ويتراسپون ريس كه ميكند تبديل جذاب و
.كند تبليغ را ريشهها و اصل به بازگشت كه باشد فيلمهايي از دست
آرامش يعني فرانسه
فرانسوي كارگردان "ميلر كلود" با گفتوگويي
آزرم محسن:ترجمه
كار بيوقفه كارگردانهايش.است آرام است ، ساكت كه هست سالي چند فرانسه سينماي*
خوشايندي اتفاق اما.ميبرند سينماها پرده روي را هايشان فيلم و ميسازند فيلم ميكنند ،
سينماي طلايي دوران كه ندارند اميدي انگار ، كارگردانها خود حتي هيچكس ، .نميافتد
است؟ قرار چه از داستان.شود تكرار فرانسه
سينماي طلايي دوران نميخواهد كارگرداني هيچباشد شما با كاملا حق نميكنم فكر
هم دور جوان عده يك سالها آنقبل سالها به است متعلق دوران آن.كند تكرار را فرانسه
كس هيچ سالها اين در اما.دادند انجام است صحيح ميكردند گمان كه را كاري و شدند جمع
يك به رسيدن.باشد داشته ديگر طلايي دوران يك بايد فرانسه سينماي كه نيفتاده اين فكر به
همفكر حدي تا كه گروهيميخواهد قبلي برنامهريزي.چيزهاست خيلي مستلزم طلايي دوران
ارائه را تازهاي چيز و كنند بحث بزنند ، حرف هم با بگيرند ، قرار هم كنار بايد هستند
ندارد ضرورتي نظرشان به شايد.ندارد را كار اين قصد كسي كه است اين من گمان اما.دهند
نميتوان ديگري هيچجور يعني برسند نتيجه اين به وقتي خب ، و بزنند كار اين به دست كه
.ميكند حركت آرام فرانسه سينماي.گفت آنها به را مسئله
چگونه حركت اين بگوييد كه است جالب برايم ميبينيد؟ حركتي فرانسه سينماي در شما آيا *
باشد؟ جلو روبه حركت اين اميدواريد آيا است؟
.نبينيم را فرانسه سينماي اخير سالهاي روبهرشد حركتهاي اگر است بيانصافي نظرم به
موفقيتهاي بر چشم نداريم حق باشيم ، نداشته دوست هم را "ژنه پيير ژان" سينماي اگر حتي
سينماي اميد "ژنه" آخر فيلمببنديم "پلن املي افسانهاي سرنوشت" يعني او آخر فيلم
و رساند سود به را سينمادارها كشاند ، تالارها به را زيادي تماشاگران.بود فرانسه
باور هيچكس.بود حيرتانگيز شدت به است ، غيرفرانسوي زبانشان كه كشورهايي در اكراناش
و برود پرده روي متحد ايالات سينماي تالارهاي در فرانسوي فيلمي روزي كه نميكرد
.كرد را كار اين "پلن املي" اما.كند بهتزده را تماشاگران
روي مضمونهايي به عملا فرانسوي كارگردانهاي كه نميكنيد فكر آيا حساب اين با *
كارگردانهاي ميرسد نظرم به كه است اين منظورم نيستند؟ خالص فرانسوي كه آوردهاند
داستانها كدام يا فيلمها كدام ميدانند و فهميدهاند را آمريكاييها سليقه فرانسوي
...ميدهد مزه آمريكاييها دندان زير
بسازد ، فيلم ميخواهد و كرده شروع را سينما كه تازهاي نسل دارد؟ ايرادي چه اما.شايد
تازهنفساند و رسيدهاند راه از كه كنندههايي تهيه.آمريكاست سينماي تاثير تحت شدت به
اما.بد نه و است خوب نه تاثير اين.هستند آمريكا سينماي تاثير تحت همه.همينطورند هم
خوبي فوقالعاده چيزهاي ميتواند آمريكا سينمايبد گاهي و كند عمل خوب گاهي ميتواند
كارگردانهاي.كرد روايت بايد چگونه را فيلم اينكه مثلا.بدهد فرانسه سينماي به
آنها از را چيزها اين بايد فرانسوي كارگردانهاي.هستند سينما در روايت استاد آمريكايي
و صلح يعني فرانسه آرامش ، يعني فرانسه كه كنند فراموش نبايد اما حال عين دربياموزند
.بود نخواهد فرانسوي سينمايي كار يك نتيجه شود ، فراموش چيزها اين اگر
آمريكايي دارد فرانسه سينماي كه بود نوشته قبل مدتي فرانسه سينمايي منتقدان از يكي*
كرد؟ قبول ميتوان را حرف اين نظرتان به.ميشود
.منفي يا باشد مثبتي فرايند فرانسه سينماي شدن آمريكايي شما نظر به كه دارد بستگي
به.گرفت تاثير آمريكا سينماي از هم طلايياش دوران در و دور سالهاي در فرانسه سينماي
خون كنار در فرانسوي كارگردانهاي رگ در.است شوخي كمي سينما اين شدن آمريكايي اما نظرم
كارگردانهاي از دسته آن حتي.شوند غيرفرانسوي كامل طور به آنها نميگذارد كه هست چيزي
ته هم باز بسازند ، فيلم هاليوود خود در اصلا و آمريكا در توانستهاند كه فرانسوي
از جايي يك.تكرارشونده و آشنا مايههايي.ميرسيد فرانسوي مايههاي به فيلمهايشان
هاليوود تازه فناوريهاي همه پشت اگر حتي ميشوند آشكار مايهها اين بالاخره فيلم
.باشند كرده پنهانش
ميكند؟ سينمايي اوضاع بهبود براي كمكي فرانسه دولت آيا*
.باشند پوشيده بايد كمكها اين كه است قرار اين از داستان اما بله ، ميتواند كه جايي تا
سازماندهي.ميكشد خجالت آدم ديدنشان از و.هستند خجالت مايه فقط آشكار كمكهاي
كه است سازماندهي اين كمك به گفتهام بارها من.است خوب بسيار فرانسه در سينمايي
.ميشود موفق حد اين تا "پلن املي افسانهاي سرنوشت"
چگونه او با كردن كار كرديد ، آغاز "تروفو فرانسوا" دستياري با را سينما در كار شما*
بود؟
عاشق "تروفو".است سينما شيفته كه بياموزد كسي از را سينما آدم اگر است بزرگي سعادت
زيادي چيزهاي.درآيند آب از لطيف فيلمهايش و خودش ميشد باعث همين و بود سينما
ديگران ميتوانست راحتي به و ميزد حرف خوب بود هم سينما منتقد كه آنجا از و ميدانست
فيلم ديدن براي همه كه بود فرانسوي موفق و خوب كارگردان يك نمونه "تروفو".كند مجاب را
فرانسوي كارگردان هيچ براي سالها اين در كه است چيزي اينميكردند لحظهشماري بعدياش
.نيفتاده اتفاق
نام آمريكا در نخواستهايد كم دست يا نداريد دوست كه ميرسد نظر به گونه اين اما*
...نميشوند هم گاهي و ميشوند اكران آمريكا در فيلمهايتان گاهي باشيد ، مطرحي
پرداختشان است ، فرانسوي داستانشان كه كوچك فيلمهاييميسازم فرانسوي فيلمهاي من
حادثهاي داستانهاي فرانسه سينماي.ميآيد خوششان آن از فرانسويها و است فرانسوي
استعداد من ديگر سوي از.هستند كم فرانسه سينماي در داستانها گونه اين.ندارد
باشيم ، بلد بازاريابي بايد آمريكا در فيلم اكران و شدن مشهور براي.ندارم هم بازاريابي
ساختهام فيلم سالها اين در كنم؟ شكايت و بزنم غر بايد چرا.ندارم را استعدادش من اما
بعد به اين از ميكنم فكر.بسازم داشتهام دوست كه بودهاند همانهايي هم همه تقريبا و
بازي جهان سينماي در را نقشي راحتي به آمريكايي فيلمهاي كنار در هم فرانسوي فيلمهاي
.بازميگرداند دوباره را فرانسه سينماي اعتبار كه نقشيميكنند
ساز ستاره
فرانسه سينماي اعجوبه گدار ، لوك ژان
استثنا و قاعده
جواهريان نگار
سينماي نام به قاعدهاي بر استثنا يك.است استثنا يك فرانسه سينماي در "گدار لوك ژان"
"سينما كايهدو" در نقد نوشتن با را سينما كار ديگرش دوست چند مانند نيز او.فرانسه
بايد چگونه كه آموخت (فرانسه نوي موج معنوي پدر) "بازن آندره" نظر زير و كرد آغاز
بيشتري اهميت نام دو موجنو ، از برآمده فيلمسازان ميان در.نوشت نقد و ديد را فيلمها
"تروفو" كه اندازه همان به درست."گدار لوك ژان" ديگري و "فرانسواتروفو":دارند
.ميرفت شمار به فرانسوي كارگردان پردازترين نگره "گدار" بود ، فرانسوي منتقد عملگراترين
به بايد را اصلي امتياز "مولف نگره" به پرداختن براي كه داشت عقيده دوستاناش عكس به او
آن در دوستاناش و او كه گفت رسمي اظهارنظري طي پيش سال چند گدار.مولف نه داد ، نگره
را حرفهايشان نگرهپردازانه جنبه كه بودهاند سرمست و شاد خود حرفهاي از چنان سالها
را ديگران حرفهايش تا كوشيده بارها گدار.نپرداختهاند آن به اصلا و كردهاند فراموش
پرده روي را فيلمها داشتند دوست ديگرش دوستان كه زماني در درست.دارد وا واكنش به
عقيده و "است بازتاب واقعيت نيست ، واقعيت بازتاب سينما":كه ميگفت او كنند باور سينما
.داد فريب را تماشاگران نبايد كه داشت
:ساخت جذاب و كوتاه فيلم سه راه ابتداي در و كرد آغاز سال 1957 از را ساختن فيلم گدار
كشيد طول سال سه."محبوباش و شارلوت" و "است پاتريك اسمشان پسرها همه" ،"آب داستان"
.بسازد سينمايي بلند فيلمي يك دوستاناش بقيه از ديرتر كمي واقع در و سال 1960 در او تا
ديدند همه فيلم ، ديدن بابشناساند دنيا همه به را او تا بود خوبي شروع "افتاده نفس از"
غيرمنتظره ورود مانند شايد ميبيند ، غيرمنتظره را دنيا جوان ، فرانسوي كارگردان يك كه
داستان بود ، نوشته را آن "فرانسواتروفو" كه فيلمي فيلمنامهسينما دنياي به خودش
يعني.بود آمريكا سينماي ب رده فيلمهاي به دين اداي جور يك بهگونهاي و نداشت تازهاي
"سينما كايهدو" جوان منتقدان و بودند كرده ردشان زمان آن تا منتقدان كه فيلمهايي همان
بگذارد پا زير را سينما زبان دستور دارد قصد كه ميگفت گدارداشتند را آنها كشف ادعاي
جاي ديگر كه بود شده كهنه آنقدر سينما زبان دستور او نظر به.دهد انجام تازهاي كار و
.بود زبان دستور همين گذاشتن كنار سينما در ابداع براي اول قدم و نداشت ابداع
كه گدار.داشت تازه زباني فيلم اما نبود ، تازه اصلا شد گفته كه همانگونه فيلم داستان
كار در است ، آنارشي دوستدار كرد ثابت (سال 1968 حوادث جريان در مثلا) بعد سالهاي در
نابودكردن معنايش اما آنارشي اين.كند سينما وارد را آنارشي تا كوشيد هم سينمايياش اول
و دارد مشخصي و خاص صورت فيلم يك تاليف و تدوين ميگفت كه بود قديمي و كلاسيك سنتهاي
تدوين در او كه بود دليل همين به درست.پرداخت و كرد نگاه آن به ديگري جور هيچ نبايد
هر موجنوييها كه گفته تلويزيوني گفتوگويي در او خود.كرد ابداع را تازهاي شيوه فيلم
سنتهايي همه با مخالفت نوعي اول وهله در هدفشان و ميگذاشتند پا زير بود سنت كه را چه
نفس از"نداشت را گذاشتنشان زيرپا جرات كس هيچ و بود شده ابداع سالها طول در كه بود
پايه اما است (پليس و دزد داستان) پليسي داستان يك فقط خود ظاهر در گرچه "افتاده
داشت دوست كه آدمي.بود مبارزه داستان نوعي به فيلم.ميآيد شمار به گدار انديشههاي
قبول را فرانسه روزگار آن اخلاقي اصول اوبرسد جديد چيز يك به و بزند كنار را سنتها
دزد اين آدم ، اين كه بود اين در داستان تلخي اما.كند رد را آنها ميخواست و نداشت
كارگردانهايي آن از يكي گدار.نميبرد جايي به راه و ميخورد شكست هدفاش در ماشين ،
كايه" منتقدان از يكي عنوان به اوندارند فيلمنامه تقطيع و دكوپاژ به علاقهاي كه است
به آماده ميزانسن با نكرده سعي گاه هيچ كرده ، صحبت ميزانسن درباره بارها كه "سينما دو
فيلمبرداري از پيش گاه هيچ را عدسيها نوع و دوربين زاويه.برود فيلمبرداري صحنه سر
كامل متني يك چشم به فيلمنامه ، به او كه گفت بايد فيلمنامههايش دربارهنميكند معلوم
در كه ابداعهايي و سرصحنه كار و بداههپردازي اما دارد وجود فيلمنامهنميكند نگاه
فيلمبرداري جاي به گاهي او.هستند فيلمنامه از مهمتر او نظر از ميافتد اتفاق لحظه
و ميآيند و ميروند خيابانها در كه ميچرخاند مردمي طرف به را دوربين فيلمنامهاش
تغيير را او فيلم داستان گاهي تصويرها كه اين جالب.ميگذرانند را عادييشان زندگي
ساخته چه آن نهايت در كه جايي تا ميكشانند ، ديگر جايي به را فيلم مسير و ميدهند
گفته بارها و است سينما در آزادي عاشق او.ندارد اوليه فيلمنامه آن به ربطي هيچ ميشود
.ميخواهد خودش كه بيايد در آب از چيزي فيلماش تا باشد داشته مطلق آزادي بايد كارگردان
به "پييروخله" كه زماني قبل ، سالها.آزاردهندهاند گدار براي داستاني چارچوبهاي
مفصل نقدي جهاني آوازه بلند شاعر و فرانسه ادبيات متفكر مغز "آراگون لويي" درآمد ، نمايش
تنها و چيست؟ هنر پرسيدم خودم از كه بود فيلم اين تماشاي از پس":گفت و نوشت دربارهاش
!"گدار لوك ژان يعني امروز هنر:بود اين كردم پيدا كه پاسخي
سيما نقد
تبريزي كمال كارگرداني به "سركشي دوران" سريال به نگاهي
فراري دختران
آشفته رضا
ميشود پخش شبكه 5 از جمعهشبها و چهارشنبه تبريزي كمال از كاري "سركشي دوران" سريال
.است شده برخوردار بالايي توجه از "فراري دختران" مسائل به ويژهاش نگاه دليل به كه
است ، نداده انجام اجتماعي مسائل پيرامون فراگيري اقدام تاكنون كشورمان تلويزيون متاسفانه
مانند فراگيري رسانه كه باشد قرار اگر.نيست "روز به" تلويزيون ديگر عبارت به و
هيچگاه وقت آن باشد ، بيتفاوت اجتماعي نابهنجاريهاي و معضلات به نسبت تلويزيون ،
خود حد در رسانهاي هر اينكه براي.داشت نبايد را جامعه گرفتن سروسامان و اصلاح انتظار
نسبت را مسئولان و سازد آگاه را مردم معضلات ، به نسبت مستند و مستدل دلايل با ميتواند
اگر.شود موجود وضعيت بهبودي و اصلاح باعث آخر سر و كند ، تحريك نقيصه رفع و درمان به
در چون باشند ، بيتفاوت نبايد جمعي رسانههاي باشند ، بيتفاوت معضلات اين به نسبت همه
خواهيم مردمي تودههاي و اقشار اين در فساد و ابتذال ترويج شاهد تدريج به صورت اين غير
برقراري در ميتوانند آگاهكننده ابزار بهترين عنوان به جمعي رسانههاي مطمئنا.بود
كلاني هزينههاي فرمايشي سريالهاي ساختوساز با تلويزيون اما.باشند موثر عمومي فرهنگ
را مثبتي تاثير سريالها اين بيآنكه ميكند ، پهلوي و قاجار پادشاهان از انتقاد صرف را
پهلوي و قاجار پادشاهان ستم و ظلم به كافي اندازه به مردم آنكه براي باشد برداشته در
در را ديگري عايد هيچ بيتالمال و هزينه ريختن دور جزء مكررات تكرار و هستند آگاه
كثافات و گند به را پهلوي رضاخان صراحت به كه آبدارشاه سريال مثلا.داشت برنخواهد
مانند سريالي ساخت اما.كرد نخواهد درمان را مردم فعلي دردهاي از دردي هيچ ميكشاند ،
و عجيب معضل اين به نسبت را مسئولان و مردم ;فرهنگي چالشگر يك عنوان به "سركشي دوران"
_ فرهنگي و سياسي _ مسئولان دلسوزي و تعهد به اين از پسميسازد آگاه ريشهدار و غريب
اجتماعي معضل اين درمان پس از بلندمدتي و كوتاهمدت برنامههاي چه با كه برميگردد
.برآيند
نوظهوري پديده شاهد بزرگ شهرهاي و ميشود ، افزوده فراري دختران تعداد بر روز به روز
مافيايي گروههاي البته وميكند ايفا را عمدهاي نقش جامعه فساد و تباهي در كه هستند
كه نماند ناگفته.دارند عهده بر اساسياي نقش آن شدن فراگير و معضل اين شكلگيري در
با دختري و دارم سال ترانه 15 من قبيل از فيلمهايي ساخت با سينماگران تلويزيون ، از پيش
ديدگاههاي قضيه اين به نسبت...و (هاشمي اصغر) نگين ،(صدرعاملي رسول) كتاني كفشهاي
نتايج تلويزيوني شبكه يك در موضوع اين پرداخت اما كردهاند ، ابلاغ را خود صريح و روشن
آن به نسبت آگاهانهتر همه صورت اين در آنكه براي.داشت خواهد همراه به را بهتري
ديدگاههاي از آنها پرداخت و سريالهايي چنين تكرار با مطمئنا.كرد خواهند موضعگيري
تهيهكنندگان به قضيه اين حالا.برداشت را اساسي گامهاي معضلات درمان در ميتوان مختلف
.بدهند مانور معضل اين درمان در حد چه تا كه برميگردد تلويزيوني شبكههاي مديران و
شيدا و مادري مهر است ، من با ليلي مانند فيلمهايي ساخت با هم اين از پيش تبريزي كمال
هنرمند يك عنوان به و نبوده بيتفاوت اجتماعي معضلات و مسائل به نسبت كه است كرده ثابت
اين پخش و ساخت البته.است داشته جدياي موضعگيري قضايا اين به نسبت متعهدانه نگرشي با
.شد خواهد واقع موثر جامعه فرهنگسازي بستر در تدريج به اجتماعي و هنري آثار قبيل
تصويري زيباييشناسي عناصر بر آگاهي و هنري ظريف و دقيق شناخت با چيزي هر از پيش تبريزي
به اجتماعي عميق و دقيق ديدگاههاي با شناخت اين كردن مخلوط و بصري عناصر بر تسلط و
اين براي بارزي نمونه "سركشي دوران" سريال كه رسيد خواهد شايسته و نتيجهبخش برآيندي
.است صريح گفتار
نماي تدريج به كه تاريك نماي از شروع) تيتراژ پخش با و قسمت هر آغاز از تبريزي
بر تكيه با پايان تا (ميشود ظاهر باراني شب در تلفن باجه در محصور دختري شدن سولاريزه
اقتصادي ، اجتماعي ، انگيزههاي با را دختران فرار علت قسمت هر در زننده و تلخ واقعيتهاي
و موضوع با شدن درگير با مدام هم تماشاچي.ميدهد قرار كنكاش مورد...و فرهنگي رواني ،
چنين آخر سر و ميگردد ، روحي ملال و عصبي ضعف دچار قهرمانان با همذاتپنداري احساس
فكر به پريشاني با را آنان(تلويزيون سوي از مجاز حد اين در حتي) عجيبي واقعيتهاي
نوع اينيازند دست اجتماعي وضعيت از درستي تحليل و برداشت به تا واميدارد كردن
بودن واقعي بر مدام آنكه براي تبريزي.تلويزيون موفقيت يعني ;بينندگان با رويارويي
سود متن و بازيگري گفتارهاي و رفتارها طبيعيترين از بگذارد ، صحه آدمها و ماجراها
بر تاكيد و تاييد جهت در باز كه ميكند طراحي را ميزانسن و دكوپاژ چنان و ميجويد ،
در رايج تصنع از و افتادهاند ، گير ميزانسنها چارچوب در هم بازيگران.باشد واقعيت
.بخورد رقم كلي موقعيت شدن پررنگتر براي نتيجه تا شدهاند رانده تلويزيوني سريالهاي
به ابتدا از چيز همه تا است بوده سريال آدمهاي باطن و ظاهر برمبناي بازيگران انتخاب
نقش در) مستوفي زهرا بازي بنابراين.باشد آن باورپذيري خدمت در تكنيكي زدوبندهاي از دور
هم ديگران.ميكند جلوه طبيعي است ، شده سركش و عاصي گونهاي به نيز خود كه (پناهي دكتر
در طبيعي و روان بازيهاي از موجي تا گرفتهاند ، قرار آگاهانه ترفند همين خدمت در
در كه بوده سريال ظاهري جذابيت علت مهمترين خصيصه همين شايد.باشد موثر نهايي برآيند
.است كرده خود جذب را مخاطبان بيشترين مدت كمترين
|