تماشاگر به شليك
باران در آواز
پاراديزو سينما

تماشاگر به شليك
است مهم هنوز فيلمنامه نوشتن چرا
تاون رابرت
آزرم محسن:ترجمه
حرف بزنند حرف خودشان داستانتان آدمهاي بدهيد اجازه كه گفته جايي چندلر ريموند
نگذاريد آنها دهان توي را خودتان
اين نميدانم "فيلم بعدا فيلمنامه ، اول":ميگويد هاليوودي معروف ضربالمثل يك
امروزه.است بوده فيلمنامهنويس يك آن خالق مسلم قدر اما كرده ، خلق كسي چه را ضربالمثل
بزرگ خيلي را جمله اين كمپاني ، دو يكي حتي.ميگويند را همين هم معظم كمپانيهاي مديران
از كه دارد تعلق كساني به اتاقها آن.زدهاند ديوار به فيلمنامهخوانيشان اتاقهاي در
را چيزي هر آنها نكنيد فكر اما.ميخوانند فيلمنامه و نشستهاند ميزشان پشت شب تا صبح
انتخاب مشاوران.ميخوانند ته تا سر از باشد شده اتاقشان وارد فيلمنامه اسم به كه
ميبرد پيش را كارشان هم كه بلدند را فنهايي و فوت و هستند حرفهاي آدمهايي فيلمنامه
است سالها.است فيلمنامه اول صفحه ده آنها اوليه ملاك.رود هدر وقتشان نميگذارد هم و
صفحه ده را كارشان معيار سنت ، يك طبق شايد معظم ، كمپانيهاي فيلمنامهنويسي مشاوران كه
گاهي.نيست خوب چندان نتيجهاش گاهي اما است پسنديدهاي سنت.ميدهند قرار فيلمنامه اول
تلاش همه دارند ، خبر معيار آن از اما نمينويسند خوب چندان كه جواني فيلمنامهنويسان
راستاش.باشد خواندني و جذاب فيلمنامهشان اول صفحه ده تا ميگيرند كار به را خود
فيلمنامه صفحه ، ده از بعد اگر كه ندارند خبر چون ميسوزد جوانان از دسته اين براي دلام
كاغذي روياش و ميگذارند كنار را فيلمنامه آن اغماضي هيچ بدون مشاوران بيفتد ، نفس از
فيلمنامهاي روي كاغذ اين وقتي خب ، و "نيست استفاده قابل":مضمون اين با ميچسبانند
سليقه چون نميكند ، تاييد را آن هم ديگري كمپاني هيچ كه است اين معنايش شد چسبانده
.ندارد كمپانيهايشان به ربطي و است يكي فيلمنامه مشاوران عمومي
سينمايي داستان
رفتار شرح تعريفاش ، سادهترين در داستان و است رفتارشان آدمها مشخصه اصليترين
تاكيد تعريف ، اين در.زندگي رويدادهاي قبال در است خيالي شخصيتهاي واقع در و آدمها
شخصيتهاي همه كه بود گفته زماني فيلمنامهنويسي محقق يك.شخصيتهاست بودن خيالي روي
از را داستاني شخصيتهاي آن كه نميكند فرقي واقع در و هستند تصوري و خيالي داستاني ،
واقعي ، شخصيتهاي.است جالبي و مهم نكته حرف اين.باشند كرده اقتباس واقعي شخصيتهاي
به نميتواند نويسندهاي هيچ كه است اين هم دليلاش نيستند ، واقعي داستان در وقت هيچ
كه كرد ادعا نميتوان صورت اين غير در كه است طبيعي.كند پيدا دست آنها شخصيت عمق
برداشتهاي ميشود نوشته آنچه همه.هستند آنها رفتارهاي همان عينا شده ثبت رفتارهاي
و خيالي شخصيتهاي كه است طبيعي حساب اين با.آنهاست دروني دنياي از نويسنده شخصي
ريخته درهم دنياي كه آمده وجود به اين براي داستان.باشند خيالي دو هر واقعي شخصيتهاي
چيزها اين همه نيز سينمايي داستان اساس همين بر.دهد نجات آشفتگي از و بدهد نظم را ما
تا ميشود نوشته خيالي داستان نوع اين:هست هم ديگري چيز صاحب اينها بر علاوه و دارد را
بعدا و شود نوشته فيلمنامهاش اول.شود تبديل سينما به سخت اما جالب فرايند يك در
بايد سينمايي داستان كه ميگويند كمپانيها در فيلمنامه مشاوران.كنند كارگردانياش
كه دارند عقيده حتي آنهابكشاند سينماها به را تماشاگران انبوه بتواند تا باشد گيرا
كه بازيگراني به كنند ، فكر سينما ستارههاي به نوشتن زمان در است بهتر فيلمنامهنويسها
اين در.ميشود فروششان باعث فيلمها ، در حضورشان اما ميگيرند كلان دستمزدهاي چند هر
نامها بعضي روي كمپانيها فيلمنامهنويسي مشاوران كه بودهام شاهد بارها اخير سال بيست
نام چند و "استريپ مريل" ،"هافمن داستين" ،"پاچينو ال" ،"دنيرو رابرت":كردهاند تاكيد
در را بازيگران اين از يكي دستكم ميخوانند را فيلمنامه وقتي دارند دوست مشاوران.ديگر
مختلف نقشهاي در بزرگ نام سه يا دو كه بيايد پيش موقعيتي اگر و كنند مجسم ذهنشان
.ميكنند ذوق حسابي برسد ، ذهنشان به فيلمنامه
تماشاگران ميتواند چرا گيرا داستان كه ميدانيد حتما.گيرا داستان به برگرديم دوباره
را كلمه دو اين.است شده تشكيل خطر و خواسته از كه است اين دليلاش بكشاند ، سينما به را
در و كلمه دو اين وجود با.ميآيد كارتان به موارد بسياري در چون بسپاريد ، خاطر به خوب
دچار تماشاگر چرا چيست؟ حرف اين معناي.ميشود تنش دچار تماشاگر كه است عامل دو واقع
درگير تناوب به تماشاگران ميكند ثابت كه هست شده معين پيش از الگويي ميشود؟ تنش
به ماجرا هر گذاشتن پشتسر از بعد كم كم و ميافتد اتفاق فيلم در كه ميشوند ماجراهايي
هستند تاريك جهت آن از سينما تالارهاي بود گفته روانشناس يك زماني.ميرسند خيال آرامش
غلط چندان البته روانشناس اين حرف.شوند ماجراها درگير راحتتر بتوانند تماشاگران كه
عين در مسئله اما.ميشود ماجرا درگير راحت تماشاگر است ، تاريك تالار كه زماني نبود ،
واقع در و ميتابد پرده روي كه نوري وگرنه باشد تاريك بايد سينما تالار كه است اين حال
!نميشود ديده است ، فيلم همان
اصل.است چگونه شكلگيريشان و ميآيند پديد چگونه تنشها اين اينكه به برسيم حالا
.ميآيند وجود به چيزهايي چه توسط و چگونه خطر و خواسته كه است اين بدانيد بايد كه اولي
حرف دربارهاش بعد و بدهم دست به خطر و خواسته از كوچكي تعريف اول است بهتر نظرم به
را خوشبختي آن كه است عاملي هر خطر و خوشبختي به است شخصيت شوق و شور خواسته.بزنم
پول بعضيها نظر در دارد ، وجود خوشبختي آدمها تعداد به كه ميدانيم.ميكند تهديد
هم قدرت.ميدانند خوشبختي را نيك نام هم بعضيها.شهرت ديگر بعضي نظر در و است خوشبختي
اين از كدام هر كه بيايد پيش موقعيتي كنيد فرض حالا.است خوشبختي معادل بعضيها براي
همه شده باعث چيزي چه ميافتد؟ اتفاقي چه وقت آن گيرند ، قرار نابودي آستانه در چيزها
شما مدنظر خوشبختي تعريف كدام كه اين به بسته جواب ، گيرد؟ قرار نابودي آستانه در چيز
ميريزد هم به را خوشبختي آن دارد كه چيزي هر:است قطعي چيز يك اما.است متفاوت باشد
اگر و باشد عواطف برانگيزاندن خدمت در بايد چيز همه كه است اين مهم نكته.است خطر همان
.بگذاريد كنارش سرعت به برنميانگيزد ، را عواطف كه نوشتهايد چيزي كرديد احساس
درگيريهاي.كند خودش درگير را داستان شخصيت كه باشد چيزي دنبال بايد فيلمنامهنويس
كه ميفهمد راحتي به حرفهاي تماشاگر يك كه باشيد مطمئن ندارند ، فايدهاي هيچ هم سطحي
نيروي خواسته شدت ميگويند كه است دليل همين به.جدي مسئله كدام و است سطحي مسئله كدام
كمپانيها مديران بعضي نه؟ است ، جالبي تعبير.آن تپنده قلب نيز خطر و فيلم هر حياتي
و است اول اصل است ، مهمي اصل نگراني.شود نگران تا ميرود سينما به تماشاگر كه ميگويند
چيزي.باشد رفته خندهدار يا و سوزناك جدي ، فيلم يك ديدن به تماشاگر كه نميكند تفاوتي
برد پيش صحنهها اين در را داستان جوري و چيد جوري را صحنهها بايد كه است اين هست كه
يك.شود نگران فيلم كل براي كلي نگاه يك در و صحنه هر براي جزيي نگاه يك در تماشاگر كه
هست كسي:ميگويد الگو اين.ميآيد كار به خيلي موارد جور اين در كه هست هاليوودي الگوي
.نيست انجامشان به قادر دلايلي به يا دليلي به اما بكند ، كارهايي يا كاري ميخواهد كه
ارمغان به تماشاگر براي را نگراني جور يك خودش نميتواند ، اما ميخواهد او كه همين
.تماشاگر هم و ميبرد لذت آن از فيلم سازنده هم كه دلنشين نگراني جور يك.ميآورد
شخصيت يعني شخصيت
برخودتان و دور به دقت با بار يك اگربرميگردد او ديدگاه به شخصيت درباره نكته اولين
را آدمي دو هيچ واقع ، در.دارند فرق هم با چقدر آدمها كه ميبينيد كنيد ، نگاه
بطنشان اما باشد هم مثل نفر دو ظاهري شكل شايد.باشند هم شبيه كه كنيد پيدا نميتوانيد
زمان هم تقريبا كه پسراني و دختران.ندارد وجود دوقلوها از واضحتر مثال.است متفاوت
حتي.است هم شبيه شدت به گاهي ظاهرشان.ميآيند دنيا به زمان هم و آمدهاند وجود به
اما.راست دست كوچك انگشت كنار تا گردن روي خالي مثل دارند ، مشتركي ريز نشانههاي گاهي
بگيريد ، زيرنظر را رفتارشان و كنيد نگاه آنها به درست اگر.نيستند هم مثل هم دوقلوها اين
شايد دارند ، جدايي شخصيت كدام هر.است روشن هم دليلاش.دارند فرق هم با كه ميبينيد
است ، متفاوت آدمها شخصيت.نيستند يكي كلي طور به اما باشد ، يكي گاهي سليقههايشان
اين البته.ديد ظاهرشان در را شخصيتشان ميتوان قديمي ضربالمثل يك قول به گاهي
با آدمها شخصيت كه آمده پيش بارها چون نگيريد ، جدي چندان است بهتر را ضربالمثل
تحقيق بدون نميتوان را داستاني شخصيت هيچ كه بگيريد ياد بايد.است نبوده يكي ظاهرشان
خيليها درباره مينوشتم را "چينيها محله" فيلمنامه داشتم كه زماني.نوشت و شناخت
دارد ، رفتاري چه بوده پليس نيروهاي جزو قبلا كه خصوصي كارآگاه يك كه اين.كردم تحقيق
يك اينكه و ميكند پيدا حالي و حس چه نبوده وفادار او به همسرش بفهمد مردي اگر اينكه
.كند مخفي خوب نقاب يك پشت را خودش ميتواند چگونه رذل و پست آدم
.ميآيد دست به بعد وهله در تجربه و اول وهله در مشاهده با شخصيت هر اوليه فكر
مشخص شخصيت آنها براساس تا بسازد را اوليه كلي خطوط يكسري خودش براي بايد فيلمنامهنويس
خصوصيت اينكنيد پيدا شخصيت آن براي ثابت خصوصيت يك كه است اين نوبت آن ، از بعد.شود
متناقض خصوصيات سري يك و بدهيد خرج به زيركي اگر حال عين در.ميدهد معنا شخصيت به ثابت
ميرود پيش بهتر كارتان بدهيد ، جاي شخصيت در درست ، شيوه به البته را ، غيرمنطقي حتي و
در ميكند جذابتر را شخصيت عاطفي خصوصيت هر.نشويد غافل هم عاطفي خصوصيتهاي از
خودش خاص كه بگذاريد شخصيت در را چيزهايي و كنيد دقت هم جزيي خصوصيات به بايد عينحال
.باشند نداشته را چيزها آن دوروبرش آدمهاي و باشند
عمده."هيچكاك آلفرد":بزنم حرف معروف كارگردان يك فيلمهاي درباره كمي بگذاريد
سينما در شخصيت كه كنند درك ميتوانند راحتتر و ديدهاند همه تقريبا را او فيلمهاي
كاغذ روي بايد اول فيلم ، داشت عقيده كه بود كارگردانهايي از يكي "هيچكاك".چه يعني
.داشتند را نظر همين هم ديگر كارگردانهاي كاش كه ميكنم فكر خودم با گاهي.بيفتد اتفاق
عبارت كنار در هم شما لابد.باشد كامل بايد چيز همه يعني كاغذ روي فيلم افتادن اتفاق
"هيچكاك" نام در چيزي چه.شنيدهايد هم را "هيچكاكي شخصيتهاي" عبارت ،"هيچكاك دنياي"
به چيز همه نظرم به دهند؟ قرار او نام كنار در را چيز همه ميشود باعث كه دارد وجود
را شخصيت معناي بود ، شخصيت صاحب خودش آنكه دليل به او.برميگردد "هيچكاك" شخصيت
در را "تونهيل.ا. راجر".باشند شخصيت آدمها فيلمهايش در تا ميكوشيد و ميفهميد
شخصيتهاي آنها"سرگيجه" در را "فرگوسن اسكاتي" يا بگيريد ، نظر در "غربي شمال به شمال"
درگير بفهمد اينكه براي سرسختياش حال عين در و "تورنهيل راجر" سرزندگي.هستند ماندگاري
كه دارد ظرايفي حال عين در او.ميسازد ماندگار شخصيت يك او از شده ، مرگباري بازي چه
خانمها ، مقابل در ادباش و بودناش مرتب بودناش ، شيكپوش:ميكند جذابتر را شخصيتاش
.است جالبي بسيار آدم او كه ميدهد نشان
.باشد گونه همين هم "چينيها محله" در خودم ساخته بر شخصيت "گيتس جيك" ميكنم فكر
كاغذ روي او كه ميرسد نظرم به اما داشته او درآوردن خوب در مهمي نقش "نيكلسن جك" البته
مخفي مامور يك از اول گرفتم ، وام جا دو از را او شخصيت.است جذابي فوقالعاده آدم هم
شود درگيرش حسابي و درست تا بسپارند او به را مهمي پرونده بود مانده دل به حسرت كه پليس
كارآگاه ،"چندلر ريموند" داستانهاي در علاقهام مورد كارآگاه از دوم و دهد نشان خودي و
حال به تا كه است شخصيتهايي كاملترين از يكي ،"مارلو فيليپ" ،"چندلر ريموند" برساخته
يك "مارلو".ميكند زندگي داستان سطرهاي ميان در دارد كه واقعي آدم يك.آمده كاغذ روي
و ميشود بددهن گاهي آدمها همه مثل.ميخورد شكست هم ميشود ، پيروز هم است ، واقعي آدم
جوري و ميرسد نظر به جذاب حال عين در.بگويد نبايد كه ميآورد زبان به را چيزهايي
از ديگر خيلي مثل و است ادب با خانمها مقابل در.ببرد را خيليها دل كه ميكند رفتار
و دارند مشكل او با برابر صد هم پليسها و دارد مشكل پليس ماموران با خصوصي كارآگاههاي
كه ميكنند تهديدشكنند تلكهاش يا بزنند را زيرآباش ميكوشند بهانهاي به بار هر
به.بلرزد بادها اين با كه نيست بيدي "مارلو" اما ميكنند لغو را كارآگاهياش پروانه
"مارلو" معرف "است من كار و كسب دردسر" يعني "چندلر" كوتاه داستانهاي از يكي نام نظرم
در را "بوگارت".داشت نمود "بوگارت هامفري" در فقط نظرم به سينما در او پرسوناي.باشد
آن همه به بياعتنا آدم يك سرد ، مرد يك ديدهايد؟ "مارلو" نقش به "بزرگ خواب" فيلم
نظر به جوري اين دارد دوست خودش و اوست ظاهر اين البته.ميگذرد دوروبرش كه چيزهايي
است بلد كه آدابدان و جذاب مردي شود ، درگير ميتواند كه خشن مردي حال عين در برسد ،
اما ميگيرد گرم ديگران با گاهي چند هر كه احساساتي و باهوش آدمي.بگيرد خوبي ژستهاي
.هستند هم من محبوب ي"مارلو فيليپ" مشخصات اينها همه.تنها تنهاي تنهاي.تنهاست عملا
شخصيت يك است ، شخصيت يك او:ميرسيد نتيجه يك به بگذاريد هم كنار را مشخصات اين اگر
.ميكنند زندگي و ميروند راه ما دوروبر كه آنهايي همه مثل.كامل
گفتوگو
از بيشتر معمولا كه است فيلمنامه جزء دو از يكي گفتوگو كه ميبينيد كنيد دقت اگر
گفتوگو ميگويد كه هست كلاسيكي الگوي فيلمنامه يك نوشتن براي.ميآيد چشم به اجزا بقيه
ديگري جور هيچ كه دهد نشان را شخصيتها از ابعادي ببرد ، پيش را داستاني خط بايد
.بسازد را فيلم هواي و حال و دهد شرح را گذشته حوادث جزييات ديد ، را آنها نميتوان
و باشد داشته وجود هم گفتوگو در بايد درام ، هر اساس يعني كشمكش كه كنيد فراموش نبايد
مهم نكته.دهد نشان را گوناگون شخصيتهاي متناقض برخورد طرز بايد گفتوگو حال عين در
بايد گفتوگوها بنابراين فهميد حرفهايش از ميتوان را كسي هر شخصيت كه است اين ديگر
يك درباره فيلمنامه يك در شخصيتي كنيد فرض.دهند نشان درست را شخصيت كه شوند نوشته جوري
است؟ عادي گفتوگو اين آيا "!ميزند موج صداش تو پول ميزند ، حرف وقتي":بگويد ديگر نفر
آدمها به خودش نگاه نوع زدن ، حرف شيوه اين با او كه است اين هم دليلاش.نه مسلم قدر
با جورهايي يك ميدهد ، تشخيص را كسي صداي در پول زدن موج كه آدمي.ميدهد نشان را
داستاني دارم كه ميدانستم كردم "چينيها محله" نوشتن به شروع وقتي.دارد فرق ديگران
دلايل به كه شهرينيست ديگري شهر هيچ شبيه كه شهري درباره.مينويسم "لسآنجلس" درباره
نمادي بود ، نماد يك فقط برايم "چينيها محله" بنابراين.بود "چندلر ريموند" محبوب بسيار
مهم برايم گفتوگو "چينيها محله" در.است شهري چگونه لسآنجلس دهد نشان ميتوانست كه
داستانياش دنياي و "چندلر ريموند" مديون جورهايي يك را فيلمنامه كل كه جا آن از.بود
.بزنند حرف "چندلر" داستانهاي مثل دوروبرش آدمهاي و كارآگاهام ميخواست دلم بودم ،
.ميزنند حرف واقعي "چندلر" داستانهاي در آدمها
بار يك حتي كسي واقعيت در كه نميآورند زبان به را كلمههايي نيست ، تصنعي زدنشان حرف
داستانتان آدمهاي بدهيد اجازه كه گفته جايي "چندلر".نميآورد زبان به را آنها هم
.است درست خيلي "چندلر" حرف.نگذاريد آنها دهان توي را خودتان حرف بزنند ، حرف خودشان
ميگذارد ، داستان آدمهاي دهان توي را خودش مسلك را ، خودش حرفهاي زور به نويسنده وقتي
"چينيها محله" در كه گفتوگويي دومين.جعلي و ساختگي ميرسد ، نظر به تصنعي چيز همه
گريه شدت به.درميآمد زانو به و كركره طرف به ميلغزيد "كرلي" كه بود جايي نوشتم
را صحنه سنگين فضاي بود لازم.ميزد گاز را كركرهها داشت كه ميكشيد درد چنان و ميكرد
حالت.بيايم بيرون آن از نتوانم ميترسيدم كه بود التهاب از پر چنان فضابشكنم جوري يك
"مارلو فيليپ" حالتي با "گيتس جيك" كه دادم اجازه بنابراينبود علت بر مزيد هم "كرلي"
تازه !كرلي بخوري نميتوني كه كركرههارو.بسه ديگه ، خب":بگويد "كرلي" به خطاب وار
تعارف "كرلي" به ارزان نوشيدني گيلاس آن از بعد و "!كردهن نصبشون دادم چهارشنبه
بلكه ميبرد پيش را داستان تنها نه.ميكند را چيزها خيلي كار خوب ، گفتوگوي يك.ميكرد
اگر اما نيست ، آساني كار گفتوگونويسي.كند متحول را آن و دهد تغيير هم را فضا ميتواند
!ميگذاريد كنارش سختي به فرابگيريد ، را آن
باران در آواز
شده گم كودكي
محمدعليزاده زويا
اين همه تكليف ;كند روشن را چيزها خيلي تكليف ميتواند "كين همشهري" DVD تماشاي
و ميدهد اختصاص خود به را سينما تاريخ فيلم بهترين مقام "كين همشهري" كه را سالهايي
واگذار ديگر فيلمهاي به را مقام اين هم بعد سالها تا ميرسد نظر به كه اينگونه
منتقدان بعضي توضيحات پيشپردهها ، مانند امكاناتي با "كين همشهري" DVD.نميكند
را آن ميتوان راحت خيلي و است دسترس در داستان اصل درباره توضيحاتي و "ولز" دوستدار
سايت" مجله امسال رايگيري در نيز و اخير دهه چند دركرد بحث دربارهاش و كرد تماشا
از چه و كارگردانها نظر از چه) اول مقام دائما "ولز اورسن" ساخته نخستين ،"ساند اند
كمي آن تماشاگران براي گاهي البته استمرار اين.ميكند كسب را (سينما منتقدان نظر
قبول بايد اما حرفها اين تمام با.است آورده در را لجشان نوعي به و شده خستهكننده
را فيلم اين تاثير نميشود جور هيچ و است جهان فيلمهاي بهترين از يكي "كين همشهري" كرد
.گرفت ناديده (باشيم نداشته آن از دلخوشي اگر حتي) سينما دنياي در
او نميگذشت ، هاليوود در "ولز اورسن" حضور از سال يك هنوز كه حالي در سال 1940 ، در
"ويچ منكيه" و "هاوسمن جان" كمك به را "كين همشهري" نام به فيلمنامهاي گرفت تصميم
.بنويسد
يك به متعلق فيلمنامهاي وجه هيچ به فيلمنامه اين است نوشته جايي "تروفو فرانسوا"
را كوتاهي زمان مدت اينكه با "ولز".كارگردان يك به است متعلق بلكه نيست ، فيلمنامهنويس
فنون از بسياري و داشت را كار شروع براي لازم تجربههاي اما بود گذرانده سينما دنياي در
لوئلا" خانم داشت ، وجود بسياري حرفهاي فيلمنامه اين درباره.ميدانست را كارگرداني
ميكرد ، كار "هرست راندلف ويليام" روزنامههاي در كه روزنامهنگاراني از يكي ،"پارسونز
هرست.است شده نوشته هرست زندگي براساس فيلم اين فيلمنامه كه داد اطلاع رئيساش به
روزنامههاي.كند جلوگيري فيلم اكران از تا كرد تلاش شد ، خبردار مسائل اين از كه زماني
كه مشكلاتي تمام رغم به.نوشتند كارگرداناش و فيلم اين عليه زيادي مقالههاي هرست
اورسن" كردند ، پا به هرست طرفدار روزنامههاي كه مطبوعاتي جنگ و آمد پيش فيلم اين براي
فيلم ارزش از تنها نه جنجالها اين.داد ادامه را كارش و نكشيد كنار عنوان هيچ به "ولز
.برسد بالايي فروش به و شود تبليغ فيلم تا كرد زيادي كمك بالعكس بلكه نكرد ، كم
لحظه در كه است قدرتمند همه از مهمتر و ثروتمند بزرگ ، مردي داستان "كين همشهري"
كلمه آن وسيله به ميخواهند خبرنگاران از عدهاي كه ميآورد زبان به را كلمهاي مرگاش
مثل كين ، مورد در حقيقت "ولز" خود گفته به.كنند كشف را قدرت اسطوره اين زندگي رازهاي
گفته او دوروبر كه چيزهايي آن همه جمعبندي طريق از فقط ديگر ، انسان هر مورد در حقيقت
همسر و روزنامهاش مادرش ، فقط كين كه ميشود گفته ما به.است دستيابي قابل ميشود
.نداشت دوست هم شايد داشت ، دوست را اينها همه شايد داشت ، دوست را دوماش
.خورد بزرگي لطمه كودكانهاش فضاي و مادر و پدر از جدايي خاطر به كودكياش دوران در كين
فكر خوشبختي اوج به رسيدن و پيروزي به تنها و بپوشاند جوري يك را لطمه اين كرد سعي او
كين.بود او اول حرف مبارزه.ميآمد حساب به خوشبختي او نظر از كه خوشبختي.كند
اما كرد ، جنگ داشتن دوست براي.باشند داشته دوستاش همه تا باشد مردم همه قيم ميخواست
ميخواست خودش كه جور آن را دنيا داشت دوست كين.رسيد ثروت به فقط خودخواهياش دليل به
تسخير را كين وجود كاذب قدرتي.ببيند ميخواست خودش كه گونه همان را انسانها و بسازد
در را او هميشه اطرافياناش:بخورد شكست نميرسيد نظر به وقت هيچ كه طوري به بود ، كرده
مشكلات داراي انسانها تمام مانند هم او نميكردند فكر هرگز و ميديدند قدرت راس
.شود نزديك او به عميقا كسي نگذاشت هرگز بود كين اطراف كه قدرتي حصارهاي.است عمدهاي
.كوچك بسيار انساني حال عين در و بود بزرگ بسيار مردي كين همشهري
نام به بود چيزي بود ، آن دنبال به نيز خبرنگاران تمام و بود كرده گم كين كه چيزي
رسيدن براي بود بهانهاي رزباد.بود او گمشده كودكي دوران واقع در كه [رز غنچه] "رزباد"
از كارگردان كه است سوالي علامت عبارت ايناست داشته زندگياي چه كين كه نكته اين به
.ميكند حفظاش فيلم لحظههاي آخرين تا و ميدهد قرار تماشاگر ذهن در را آن ابتدا
آن از يكي فيلم ايناست روشن كاملا فيلم اين در خبرنگاري ژانر قراردادهاي از استفاده
ايجاد ژانرها اين كه را انتظاراتي اما هستند ژانر قراردادهاي به متكي كه است فيلمهايي
كه است درست دارد ، زيادي فلاشبكهاي "ولز اورسن" اول فيلم.نميكند برآورده ميكنند
استفاده آن از ندرت به روزگار آن در اما نيامد وجود به "كين همشهري" فيلم با شگرد اين
به "افتخار و قدرت" ميگويند ببرد ، بهره درستي به آن از توانست كه حدي تا ولز و نميشد
.بودهاند كين همشهري سرمشق فلاشبك از پيچيده استفادههاي خاطر
كلاسيك سينماي روايي چارچوب در فيلماش اما نداشت هاليوود با خوبي رابطه اينكه با ولز
برآورده شايد داريم هاليوود سينماي از كه را انتظاراتي تمام چند هر گرفت ، قرار هاليوود
تعيينكنندهاي لحظههاي "باشكوه آمبرسونهاي" و "كين همشهري" بازن آندره نظر از.نكند
.هستند سينما در واقعگرايانه گرايش شكوفايي در
پاراديزو سينما
هاليوود و نوستالژيا
ابراهيمي افشين
S1mOne** سيمون
اندرونيكول:كارگردان
رايدر وينونا كينر ، كاترين رابرتز ، ريچل آلپاچينو ، :بازيگران
جشنواره چند در كه بود خوبي فيلم نيوزلنديالاصل ، نيكول اندرو ساخته اولين ،"گاتاكا"
اين كه نيكول.انداخت زبانها سر بر را او اسم كه بود "ترومن نمايش" اما ;شد تحسين هم
(بفتا جمله از) زيادي جوايز و شد گلوب گلدن و اسكار نامزد بود ، فيلمنامهنويس فقط بار
به سال دو كه _ ساخت مراحل طي كه رفت فيلمي سراغ به ساختهاش دومين در او.كرد كسب را
بازيگري فيلم ، اصلي شخصيت سيمون ، كه اين به توجه با.بود جنجالبرانگيز _ انجاميد طول
دارد قصد هم نيكول كه شد اعلام ميشود ، خلق كامپيوتر توسط و ندارد وجود واقع در كه است
اكران به توجه با.بدهد نمايش CGI با تماما را او و نكند انتخاب نقش اين براي بازيگري
حضور به كه زيادي اعتراضات هم آن از بعد و "نهايي فانتزي" كامپيوتري تمام فيلم
خبر اين بود ، افتاده راه به تلويزيوني تبليغات در متوفي بازيگران كامپيوتري
و كرد انتخاب سيمون نقش براي را واقعي بازيگر يك نيكول بالاخره اما.شد جنجالبرانگيز
اين به مجبور را او فعلي CGI امكانات ضعف كه اين يا بوده شايعه قبلي خبرهاي نشد معلوم
قراردادش مطابق و ميرفت استوديو به ناشناختهاي بازيگر فيلمبرداري موقع.است كرده كار
اعلام آناگرين هم را اسمش اوميكند بازي را سيمون نقش كه كند اعلام نداشت اجازه
در كه است سبز پرده از استفاده با ويژه جلوههاي تكنيك مخفف شد معلوم بعدا كه ميكرد
بود شده برده كار به فيلم
نام حتي كه _ سيمون نقش ايفاگر درباره زياد شايعات از بعد !(Screen Anamorphic Green)
رابرتز ريچل را او نقش كه شد معلوم _ آمد ميان به هم استيموس _ رامين ربكا
.بود مادل اين از پيش كه ميكند بازي كاناداييالاصل
تارانسكي ويكتور نام به كارگرداني ماجراي كشيد ، طول سال دو حدود ساختش كه "سيمون"
تا دارد احتياج موفق فيلم يك به شدت به و گرفته فاصله اوجش دوران از كه است (پاچينو)
و ميكند كنارهگيري آن از (رايدر) فيلم افادهاي و لوس بازيگر اما.كند حفظ را موقعيتش
افتاده دور به جواني دوران آرمانهاي از هم بوده ويكتور سابق همسر كه (كينر) تهيهكننده
از استفاده با را بازيگرش ناچار به ويكتور.نميكند او به كمكي تاجرانهاش روحيه با و
نامزد و محبوب و مشهور چهرهاي به تبديل غيرواقعي بازيگر اين و ميكند خلق كامپيوتر
.ميشود اسكار جايزه
* * *
براي او.بنويسد "ترومن نمايش" قوت به فيلمنامهاي ديگر بار يك كرده سعي اندرونيكول
سال دو از بعد بالاخره تا جنگيد تهيهكنندهها و مطبوعات با و كرد زيادي تلاش "سيمون"
سينماي درباره نوستالژيك فيلمي اول درجه در "سيمون"برساند نتيجه به را فيلمش توانست
امروز ستارههاي مسخره بهانهگيريهاي و زيادهخواهي فيلم اين در نيكول.است هاليوود
او.باشد آنها ميل مطابق چيز همه ميخواهند چطور كه اين و ميدهد نشان را هاليوود
هنري فيلمهاي ديدن به نيويورك در را جواني دوران كه ميدهد نشان را تهيهكنندهاي
فروش به فقط و شده تجاريساز حالا اما ;است بوده كاساوتيس فيلمهاي عاشق و ميگذرانده
ستاره شمايل يك دنبال به فقط سينما بازيگران در هم مردم حتي.ميكند فكر فيلمهايش
.بدهد ارائه خوبي بازي كه اين تا بخواند آواز محبوبشان بازيگر ميدهند ترجيح و
ميگردند
در نقشي آوردن دست به براي پرمدعا بازيگر.ميدهد تغيير را چيز همه سيمون آمدن اما
فيلم دو براي ندارد وجود اصلا كه را بازيگري اسكار آكادمي و ميكند التماس او كنار
روابط ميتواند كه جايي تا نيكول !ميدهد او به را آن و ميكند اسكار جايزه نامزد
ستارههاي از متفاوت سيمون كه داشت اصرار آنقدر او.ميكند نقد را امروز هاليوود
اصرار و بدهد آنها از كدام هيچ به را نقشش نبود حاضر كه است ، هاليوودي امروز افادهاي
بازيگر از شد مجبور كه نهايت در حتي و شود خلق كامپيوتر با بايد شخصيت اين كه داشت
.بود دور به روحيه اين از و نداشت بازيگري سابقه كه آورد را كسي هم كند استفاده انساني
ميكند تاكيد و ميكند اشاره فيلمها صحنه پشت در ستارهها حد از بيش امتيازات به نيكول
حالي در اما.ندارد بدل و آرايشگر و ليموزين درخواست فيلمهايش تهيهكننده از سيمون كه
در بيندازد ، هاليوود قبلي نظم بر لرزه سيمون با توانسته تارانسكي ميرسد نظر به كه
.ميآيند در آن خدمت در ناخواسته و ميشوند نظام همين دست آلت هم سيمون و او خود نهايت
اما ;ميكند ارائه جذاب داستاني دل در زيبايي به را انتقاديش فراوان پيامهاي نيكول
فراموش را داستان ريزهكاريهاي ديگر كه شده ايده اين مفتون چنان او كه است اينجا مشكل
از بعد ميتواند تارانسكي چطور كه اين.كند پر را آن منطقي حفرههاي نكرده سعي و كرده
در منطقي توجيه هيچ بگيرد را سيمون وجود حقيقت افشاي جلوي هم باز كنسرت ، يك و فيلم دو
پيدا افزايش نقص اين ميرود ، پيش فيلم چه هر.كرد باور را آن نميتوان و ندارد فيلم
نحوه و ميشود فيلم با ارتباط گسست باعث حتي نهايت در و ميآيد چشم به بيشتر و كرده
داستان.است شده خندهدار بيمنطقي ، و سادگي فرط از هم SIMulation ONE برنامه احياي
.باشد موفقتري بسيار فيلم ميتوانست متعدد منطقي حفرههاي اين بدون قطعا "سيمون" جذاب
|