اسلام در گرايي كثرت
كثرت مصالح ، تعدد با و ميكند ديدگاهها ، تغيير تغيير با و است نسبي و انساني حقيقت ،
دارد منفعت جماعت ، و فرد براي آنها از هريك كه دارد كميت دو حقيقت.مييابد
در و درگيري و برخورد و تنافر و تشتت و تفرقه معاني به كثرتگرايي عامه ، رايج فرهنگ در
حق ، با همراه كثرتگرايي ، خطاست تصور اين واقع در.است نظام و حق و يگانگي مخالف جهت
ايمان آن به ملتها و ميكنند افتخار آن به اديان كه است اصلي و ابداع اساس و حق روح
.است شده وحي محمد ، تا آدم از متعدد مراحلي طي دين ، واپسين عنوان به اسلام خود.دارند
جامعه هر نياز و دوران هر شرايط طبق و شيوه چندين به دين اينمسلماناند همگي پيامبران
لايزالون و واحده ، امه الناس لجعل ربك ولوشاء) است گرفته شكل ملت ، هر فرهنگ سطح و
.(خلقهم لذلك و ربك رحم الامن مختلفين ،
و ذكر من خلقناكم انا ايهاالناس يا) است توحيد مقدمه كثرتگرايي و وحدت علت گونهگوني ،
.(لتعارفوا قبائل و شعوبا جعلناكم و انثي ،
وحدت.است شده پديدار عقايد علم و دانشها همه در و ما كهن فرهنگي ميراث در كثرتگرايي
درك براي عام مقدمههاي از يكي عرض ، و جوهر و ممكن و واجب معلول ، و علت با همراه كثرت و
كثرت مظهر خوارج ، و شيعه و سني و اشاعره و معتزله همچون اسلامي فرقههاي.است هستي
مساجد در همگي كه ميشوند تقسيم حنبلي و شافعي و حنفي و مالكي به نيز فقهي مذاهب.بودند
نحلههاي حتي و دارند تعدد اشراق ، و عقلانيت عرصه در فلسفي مذاهب.ميشوند تدريس
پديدار اجتهاد و تشريع اصول از چهارم اصل در كثرتگرايي.هستند كثرت دچار نيز صوفيگري
.شد
ديني اصلاحگري
عمده جريانهاي ميان در كثرتگرايي شاهد ما عربي ، و اسلامي (رنسانس) نوزايش دوران در
:دارد قرار زير براصول كه مكتبش و سيدجمالالدين جمله از.بوديم ديني اصلاحگري فكري
ثانيا و "نمييابد تغيير واقعيت در هيچچيز نيابد تغيير دين از ما درك اگر" اولا
ايجاد نوين دولت اگر نمييابد تغيير واقعي هيچچيز" براصل كه اجتماعي و سياسي ليبراليسم
ابتدا اگر":ميگويد كه را اصل اين و لائيك علمي جريان كنيم اضافه بايد نيز و ".نشود
."نمييابد تغيير واقعيت هيچچيز نكنيم درك را طبيعت
دوران هجري ، چهارم قرن در و گرديد برپا كثرتگرايي اصل بر نوين و كهن اسلامي تمدن لذا
در.رسيد خود اوج به فكري ابداع و شد شكوفا علوم متنبي ، و بيروني ابوريحان و ابنسينا
را كسي عقل با جز و ميشد مناظرهها اديبان و فقيهان و دانشمندان ميان خلفا ، مجالس
اسلامي ، تمدن.برنميخاستند ديگر گروهي بر فشار يا گروهي ياري به و نميدانستند پيروز
غرب در روشنگري دوران و كهن يونان در پريكلس دوران با و روشنگري و فكري پلوراليسم نمونه
.داشت مشابهت نوين
دلايل برابري نسبيت ، به كثرتگرايي كه انديشيد چنين غزالي هجري ، پنجم قرن رسيدن فرا با
آن در.شد خواهد منجر دولت ، ضعف حتي و ايمان رفتن ميان از مردم ، تفرقه باطل ، و حق تساوي
خدمت در اسلامي امت دانشمند عنوان به او و شده آغاز صليبي جنگهاي كه بود سال ده هنگام
وحدت انديشه ، وحدت جهت در را كثرتگرايي بر چيرگي وي.ميبرد سر به بغداد در نظامالملك
را آن و كرد حمايت اشعريه فرقه از او.ميآورد شمار به خود رسالت مواضع ، وحدت و صفوف
اين.گرفت عهده به را مخالف فرقههاي به پاسخگويي كار و نمود قلمداد بشر ناجي فرقه
تشكيل را حاكم نظامهاي با مخالف عقيدتي و فكري سياسي ، اپوزيسيون خود ، دوران در فرقهها
مخفي ، اپوزيسيون خوارج ، معتزله باطنيه ، فرقههاي از ميتوان جمله از.ميدادند
.برد نام مسلحانه علني اپوزيسيون و فكري علني اپوزيسيون
حمايت مصلحت و خرد جمع از و حنبلي و مالكي حنفي ، مذاهب عليه شافعي مذهب از فقه در غزالي
معرفت در ذوقي روش بنيانگذاران از يكي وي.شد پيروز سني تصوف او كوشش به سرانجام و كرد
تكفير را فيلسوفان ،"الفلاسفه تهافت" كتاب در غزالي.بود ديني معرفت به رسيدن منظور به
.كرد ياري را پادشاهان "التبرالمسبوك" كتاب در و كرد
باشد قاهر پادشاه كه زماني تا كرد تاكيد و شد قايل پادشاهان براي را مطلق حاكميت وي
نه و حاكميت قدرت و شوكت از ناشي مشروعيت كه بود معتقد وي.كنند اطاعت او از بايد مردم
در كه آنگونه- را رضا و ترس و صبر و تقوا و اطاعت ايديولوژي غزالي ، .است مردمان بيعت
به محكوم و حاكم ميان رابطه لذا.داد رواج مردم ميان در -آورده علومالدين احياء كتاب
.شد تبديل سرسپرده رعيت و نيرومند چوپان و مطيع ملت و قاهر سلطان ميان رابطه
يك خلافت ، يك حق ، يك:يافت ادامه منوال بدين وضع عثمانيان ، و ترك مملوكان دوران در
.فرقه يك و مذهب يك ذهنيت ،
ميان از خلافت و پرداختند تقليد به دانشمندان شد ، متوقف انديشيدن و گرفتند آرام مردم
آزادي ، كثرتگرايي ، علمانيگري ، نام به كه رفورمي با آتاتورك كمال سال 1924 در.رفت
.برانداخت را خلافت شد ، انجام تركيه در مدرنيسم و دموكراسي
كنوني عمده جريان چهار در كه شد پديدار بارديگر كثرتگرايي عربي ، روشنگري نهضت آغاز از
و عربي ناسيوناليسم يا ناصريسم ليبراليسم ، اسلامي ، جنبشهاي:يافت بروز عرب جهان در
.است (تكگرايانه) موناليستي باطن در اما پلوراليستي ظاهر در وضع اين.عربي ماركسيسم
و دشوار آن در گرايشها و آرا تعدد و قراردارد رهبران براطاعت اصولا عربي ، اسلامي جنبش
باز سر ديگر لاييك جريان سه با گفتوگو از جنبش ايناست مقدمتر اجتهاد بر التزام
و ناسيوناليسم ليبراليسم ، -سكولاريسم و اسلام ميان گفتگويي هيچ آنان نظر از و ميزند
سال هزار از كه دارد قرار كهني ميراث تاثير زير همچنان جنبش اين.ندارد وجود -ماركسيسم
.است معمول تاكنون هجري پنجم قرن در فكري پلوراليسم بر غزالي چيرگي هنگام از و پيش
.است گونهگوني بدون و يگانه كهن ، فرهنگي ميراث كه ميپندارند چنين اينان
طبقات و بيان و انديشه آزادي بيانگر كه گرفت شكل نظري پلوراليسم برمبناي گرچه ليبراليسم
تاريخي رهبران و طبقاتي ديدگاه -ديدگاه يك سيطره زير نيز خود اما است ، اجتماعي مختلف
مذموم دروني جريانهاي ميان كشمكش عرب ، جهان ليبراليسم درگرفت قرار -ليبرال احزاب
و او براي اطاعت و تصميم.كند حل را آن نميتواند حزب رهبر جز كس هيچ و ميشود شناخته
.است ديگران آن از تمرد و تكفير
كه گرفت شكل عراق و سوريه و مصر در تكحزبي الگوي براساس ناسيوناليسم يا ناصريسم اما
تاريخي بنيانگذاران يا [مصر] سوسياليست اتحاد حزب يا بعث حزب عمده شخصيتهاي را رهبرانش
ميگيرند الهام عرب ملي فرهنگي ميراث از آنان.ميدادند تشكيل عرب ناسيوناليستهاي جنبش
.ميشود فصل و حل جنگ ، واسطه به گاهي دشمنيو و جدايي شكل به يا جناحها ميان اختلاف و
كشوري تنگ مصالح بر تاكيد و ايديولوژيك انحراف نوعي نيز ملي آثار متعدد تفسيرهاي
.ميشود قلمداد (عربي -ونهملي)
انحرافها و تحريفها
باشند ، نيامده بيرون لنين و ماركس دامان از كه ماركسيستي ادبيات همه كه ، آن سرانجام
:است يكي ماركسيسم.هستند تحريم و انزوا سزاوار و منحرف راست راه از و آميز تحريف
ماركسيسم.اضافي ارزش و توليد ابزارهاي عمومي مالكيت كارگر ، طبقه پرولتاريا ، ديكتاتوري
ساير همانند پديدارگرا يا اگزيستانسياليست يا ساختارگرا يا ايدهال يا انساني
.است بالنده بورژوازي زاده بيستم ، سده ماركسيسمهاي
بود مسايل همه در تكرايي و يكجانبهنگري اسلام جهان در جديد و قديم كثرتگرايي سرانجام
از رفت برون براي كوشش هرگونه و يافت كاهش ابداع ، .نمود سكون دچار را فرهنگي حيات كه
فساد و ماديگري و الحاد و كفر به آن اصحاب و شد گذاشته كنار انوس____م و متداول واقعيت
قرارگرفتند حاشيه در مبدعان.شد قدما از اطاعت و تقليد گرفتار فرهنگ ، .شدند متهم اخلاق
به يا ميزنند تمرد به دست و ميكنند تظاهر اطاعت به آنان.شدند دوگانگي و ترس دچار و
.ميورزند اطاعت و ميكنند تظاهر تمرد
ترس اينداشت هراس كثرتگرايي از حقيقت ، انكار و نسبيگرايي بهانه به نبايد واقع در
وجود نيز -داده نشان پلورال جهان در جيمز ويليام كه گونه آن -غربي پلوراليسم در عملا
.دارد
كثرت مصالح ، تعدد با و ميكند تغيير ديدگاهها ، تغيير با و است نسبي و انساني حقيقت ،
.دارد منفعت جماعت ، و فرد براي آنها از هريك كه دارد كميت دو حقيقت.مييابد
-بود كليسا و ارسطو بيانگر كه -مذهبي تك و فكري تك جعليات ويرانههاي بر كثرتگرايي وقتي
.گفتيم كه بود شكلي به غربي جامعه گرفت ، شرايط پا
پيشداوري عنوان به را معرفت ديگر هرمنبع و بردند پي ناب اجتهاد به اروپاييان تدريج به
آن واسطه به بتوان كه معياري و گرديد متناقض و متعدد ديدگاهها.كردند رد طرفداري يا
يقين ، و شك:شد برابر همهچيز با همهچيز.رفت ميان از دريافت را ديدگاهها صدق
مرج ، و هرج و نظم گروهگرايي ، و فرديت تجربهگرايي ، و عقلانيت سوسياليسم ، و سرمايهداري
اينجا در كثرتگرايي.رسيد مطلق عدميت به نيچه ديدگاه از اروپايي پلوراليسم كه اين تا
گرد را بشريت كه است يگانهاي مقياس هرگونه و عام معيار نوع هر انكار و سلب و نفي همانا
.ميشد سنجيده آنجا معيار با گاهي و اينجا معيار با گاه و شد دوگانه حقيقت.آورد هم
و است -سنجش و درك نظر از - ويژه معيارهاي با و اجتهادي همانا اسلامي ، كثرتگرايي اما
واحدي معيار پذيرش با كثرتگرايي اين.كردند تدوين را آن ترجيح و تعالي منطق اصوليون ،
درك در اجتهاد سپس.ميشود آغاز شورا ، و آزادي اجتماعي ، عدالت صالح ، عمل عدالت ، همانند
ثابتها و متغيرها كه ميآيد پيش آن نيازهاي و فرهنگ سطح و عصر هر شرايط موافق تطبيق ، و
.ميگيرد نظر در هم با را
قرباني را متغير و متغير قرباني را ثابت اصول غربي ، پلوراليسم همانند اسلامي كثرتگرايي
.نميكند ثابت
كه است عمومي پنداري بلكه ميشود ، دفاع آن از و پذيرفته كه نيست اصل يك تنها كثرتگرايي
.برميگيرد در را -رسانهاي و پرورشي فرهنگي ، آموزشي ، از اعم -زندگي جنبههاي همه
بلكه معلم از تقليد در نه را كار اين و بشناسد را حق كه ميكند عادت كودكي از دانشآموز
نيست معصوم انساني هيچ كه ميفهمد ويميآورد دست به فردي اجتهاد و علمي پژوهش با
ارايه و آزاد بحث به را خانواده افراد خانهاش ، در پدر (عليه مردود كلكم و راد كلكم)
همه نيز رسانهها.كنند عادت حق گفتن و شجاعت به كودكان تا ميدهد عادت ديدگاهها همه
را نيكوتر و كنند مقايسه هم با را آنها مردم تا ميكند مطرح را اجتهادها و جريانها
.باشد آنها قيم كسي كه بيآن برگزينند ،
بند و قيد و انحصار
ديدگاه او.است مردم بر تسلط خواهان بترسد ، كثرتگرايي از كه كسي اعراب امروز جامعه در
وحدت همان اين.ميآورد بهانه را وحدت حفظ و ميسازد مقيد را رفتار و انحصاري را
.داد عادت فرهنگ اين با را مردم پلوراليسم ، فرهنگ بر اتكا با ميتوانبيمحتواست
لاولي آيات) است خردمندان براي نشانههايي قومها ، و زبانها در و طبيعت در گونهگوني
وحدت به كثرت از و همانندي به گونهگوني از انسان تا است هستي سنت گونهگوني ، .(الالباب
و معرفت ضرورت برسد ، حق به كه اختلافي اما است يقين از پس اختلاف مذموم ، اختلاف.برسد
كوهها و رنگها و زبانها و زمين و آب و فلك و باد و ابر و روز و شب.است اجتهاد اساس
.گونهگونياند و اختلاف نشانههاي همگي كشتزارها ، و پرندگان و
.است هدف وحدت و وسيله ، كثرتگرايي ، .رسيد وحدت به ميتوان گونهگوني و كثرت واسطه به
را كثرت وحدت ، نام به كه بود خواهد ميانتهي و صوري -باشد آغاز همان از اگر -وحدت اما
كشورگرايي به و شد آغاز تصور يك عنوان به عربي ، وحدت مثال ، عنوان به.ساخت خواهد مقهور
كثرت با اگر حركت اين.انجاميد تجاوز و فرقهاي جنگهاي و عشيرهگرايي و قبيلهگرايي و
از حركت با شايد مييافت ، پايان هدف مثابه به وحدت به و ميشد آغاز وسيله عنوان به
با و ميرسيد نتيجه به آن عكس نه و (حاكميتها) هرم راس سوي به (تودهها) هرم قاعده
.ميگشت قرين موفقيت
حنفي حسن دكتر
بنيطرف عزيزي يوسف:ترجمه
|