نداشتيم مانيفست
ضابطهمند و موثر نظارت
8_ ايراني خليج
مجلس و مجمع
كمحوصلگي تاوان

نداشتيم مانيفست
رئيسجمهور معاون ابطحي محمدعلي با گفتوگو
شاهرخينژاد محمدرضا:عكسها
نظريهپردازي امروز جامعه اداره در متفاوت مبناي دو با متفاوت نگاه دو ندارم ترديد
جامعه وقتي كه بود اين ما اعتقاد دارند را قدرت از بخشي آنها از بخش هر و ميكند
اعلام را ديدگاهش مستقيم آراي در بار چهار _ سه بلكه بار يك نه كرده ارائه را ديدگاهش
نميماند پوشيده مسئله تحليلگري و كارشناس هيچ بر ديگر كرده
نتيجه اين به اگر كه است اين آنها سخن كردهاند مطرح را حاكميت از خروج بحث كه كساني
سياسي جريان يك مخالفتهاي دليل به مردم خواست عليرغم مردم عمومي مصالح كه برسيم
شايد و ميشود عمل مردم مصالح به برويم كنار حاكميت از ما اگر و ميشود قرباني
بكشند آنهاكنار باشد مردم نفع به
و جمهوري رئيس سابق دفتر رئيس سخنان پاي:صلواتي عليرضا خوشنويس ، حسين _ سياسي گروه
سخن راحتي به بسياري برخلاف مينشينيم ، كه خاتمي محمد سيد امروز حقوقي و پارلماني معاون
روشن ضبطصوت از ابايي ميشود كشيده حساس موضوعات برخي به صحبت كه هنگامي حتي و ميگويد
وامينهد روزنامه سياستهاي و مصاحبهكننده برعهده را گفتههايش از برخي درج و ندارد هم
.ميكند خلاص را خود ترتيب بدين و
.ميگذارد جاي به خود از روشن و صريح چهرهاي تا ميشود باعث ويژگي همين
منتقل شنونده به صراحت به را خود قلبي مكنونات پرسشها از برخي با مواجهه در حتي ابطحي
" است منطقه و ايران ملت براي خوشي خبر حسين صدام رفتن" كه حرف اين گفتن از و ميكند
نيز وي كه مجمعي دبيركل كه است شده صادر وي از شرايطي در سخنان اينندارد واهمهاي
زبان بر ابطحي اظهارات برخلاف سخناني _ مبارز روحانيون مجمع يعني _ است آن از عضوي
.بود رانده
* * *
سياسي فعالان از برخيكنيم آغاز اصلاحات اول كابينه از ميخواهيم را بحث شروع *
سعي مماشات با بحرانها و معضلات با مواجهه در و اول كابينه در خاتمي آقاي كه معتقدند
محسوب رئيسجمهوري نزديك همكاران از كه شما نظر به.كند عبور بحرانها كنار از كرد
آيا است؟ كرده مماشات و آمده كوتاه مخالفانش برابر در خاتمي آقاي واقعا آيا ميشويد
است؟ درست سياسي فعالان از دسته اين نظر
كه نداشتيم اصلاحات جريان براي قبلي شده تهيه مانيفست يك ما اولا كه ميكنم فكر من
يك خرداد دوم جريان.است افتاده اتفاقي چه اول دوره آيا كه بزنيم محك آن با بتوانيم
يعني كرد رشد خرداد دوم قضيه در كه بود جوشيدهاي درون از آمادگي بدون حقيقت در جريان
خصوص به همهجانبه آمادگي يك قبل از كه بود اين ما اساسي مشكل شايد آنجا در.كرد ظهور
بخواهيم امروز اگر.نداشت وجود خرداد دوم جريان براي اجرايي آمادگي و تئوريك آمادگي
هيچكس در صحنهاي چنين به ورود آمادگي كه كنيم توجه اين به بايد كنيم ارزيابي را گذشته
روال آن براساس كه نبود هم شدهاي آماده و شده تهيه مانيفست يك حال عين در و نداشت وجود
براي زمينهاي كشور واقعيتهاي به توجه با كه بود اين خاتمي آقاي دكترين.كند مشخص را
اصلاحي حركت اين براي اجتماعي جريان و شود فراگير امر اين تا آورد فراهم اصلاحات حركت
به بخشيدن تعميق و شدن نهادينه و زيرساختها ساختن فراهم براي.كند پيدا آمادگي
دوستان از بعضي كه بود اين شيوهها اين از يكي ;داشت وجود شيوه دو جامعه درون دموكراسي
كه داشت وجود نيز ديگري شيوهرود پيش به تند و سريع خيلي [اصلاحات] كه بودند معتقد ما
.برود پيش به [اصلاحات] جامعه واقعيتهاي به توجه با يعني بود معتقد آن به هم خاتمي
است درست دو آن از يك كدام بگويد انسان كه بود نشده تجربه قبل از هيچكدام شيوه دو اين
پيش بيشتري مماشات با و بود آرامتر خاتمي آقاي شيوه.بود هم مكمل آنها دوي هر شايد و
و شده نهادينه اصلاحات حركت اينكه براي ميكرد نگاه اصلاحات افق به حقيقت در و ميرفت
عنوان به آن از كه را حركتهايي خصوص به حركتها همه نميتوانم البته.كند پيدا استمرار
كساني روي جلو خاكريز همين شايد نبود اگر حركتها از خيلي.كنم نفي شد ، تلقي تندرو حركت
اين و نداشت وجود ميبرند اسم آنان از خرداد دوم معتدل جريان عنوان به امروز كه
.بگيرد قرار آن پشت معتدل جريان كه آورد وجود به خاكريزي تند ، حركتهاي
جامعه واقعيتهاي به توجه با بلكه مماشات با نه اول دوره در خاتمي آقاي دارم اعتقاد من
بود كشور در تاريخي اجتماعي ، وضعيت در و قدرت ساختار مجموع در كه آنچه به توجه با و
براي اين و ميشد اصلاحات شدن نهادينه به منجر ولي بود كند هرچند كه داد صورت را حركتي
همه دادن دست از احيانا و جامعه شدن نااميد بعد و تند حركتي تا است مفيدتر جامعه
...اصلاحات دستاوردهاي
.ميكنيم مطرح ديگري جنبه از را سوال.نگرفتيم را سوال پاسخ ولي است درست شما فرمايش *
ميرسد نظر به ميكردند مقايسه غيره و بنيصدر با را خاتمي آقاي اول روزهاي همان از
عنوان به آن از نيز برخي و بيايند كوتاه كردند سعي مقايسهها همين دليل به رئيسجمهوري
.كردند ياد رئيسجمهوري "ترس"
و كردند مقاومت اول است درست ميزنيد شما كه حرفي.نبوده ترسش بابت از خيلي معتقدم من
كردند تلاش و ميزند آسيب ملي امنيت به جمهوري رياست صحنه در خاتمي حضور كه كردند ادعا
آسيب كشور ملي امنيت به خاتمي آمدن كه كنند ثابت شده كه هم قيمتي هر به را فكر اين
...ميزند
نگذاشت؟ تاثير دولت مجموع و خاتمي آقاي عملكرد بر اين و*
بيروني واقعيت اين طبيعتا.بود اجتماعي بيروني واقعيتهاي از بخش اين بگويم ميخواهم
انجام آنچه آيا اينكه.ميشود متفاوت رفتارش نوع ميكند درك خاتمي آقاي وقتي را اجتماعي
روزها اين كه شيوههايياست ديگري بحث آن نه ، يا بوده خاتمي آقاي ظرفيتهاي همه داده
همانطور كند استفاده بايد ظرفيتها آن از كه است اين نشانه ميگيرد پيش در خاتمي آقاي
كه است اين لايحه اين با ارتباط در باشد وارد ايراد يك من به اگر ميگويد خاتمي آقاي كه
.هست هم گذشته به نسبت بازنگري يك اين.است شده ارائه دير چرا
جمهوري رئيس كه بودند عقيده اين بر نيز ابتدا همان از صاحبنظران از بسياري حال هر به *
افتادند؟ فكر به دير اينقدر چرا.كند استفاده خودش اختيارات از بايد
نيز ايشان هنرمندي و بود واقعبينتر رفتار در و راديكالتر همه از فكر در خاتمي آقاي
ايستاده كه بود كسي تنها خاتمي آقاي انتخابات زمان در.كرد حفظ را فاصله اين كه بود اين
داشت يقين كه كانديدايي هم آن نميشوم كانديدا من و كرد كار نميشود كه ميگفت و بود
جامعه واقعيتهاي كه ميشود معلوم اين و پذيرفت را جمعي درخواست سرانجام و ميآورد راي
متفاوتتر مقداري بايد رفتار ميشود محسوس واقعيتها هرچه و است روشن و محسوس واقعا
.باشد
دارد؟ ربط اصلاحات رسيدن بنبست به مسئله به اين*
من.نميدانم حقوقي را واژه اين اصلا و رسيده بنبست به اصلاحات كه نيستم معتقد من
حركت اصلاحات.نميدانم تصميمگير جمع به متكي حتي و خاتمي آقاي به متكي را اصلاحات اين
اجتماعي جريان.است آن پرچمدار هم خاتمي و شده آغاز اجتماعي حركت اين.است اجتماعي
اما بگيرند قرار تضييقاتي مورد سياسي مسئولان يا نخبگان است ممكنندارد كنترل قابليت
امروز گذشته ممنوع ورود راههاي اينكه دليل به است پيشرفت حال در روز هر اجتماعي شرايط
در اصلاحات.گرفت آن از نميتوان ديگر شد آشنا خودش حقوق با جامعه وقتي.است شده باز
در بايد اينكه دليل به است طولاني و زمانبر پروسهاي كلي طور به و شده تجربه دنيا
توجه با.نيست انتخاباتي شعاري _ سياسي جريان يك اصلاحات.بگيرد صورت فرهنگسازي جامعه
نيز ما همجوار و همسايه كشورهاي در حتي كه موضوع اين درك نيز تاريخيو سوابق به
خيلي راه گذشته سال پنج اين در كه است اين من جدي احساس است ، نشده تجربه دموكراسي
.كردهايم طي را اصلاحات طبيعي پروسه از طولانيتري
انتخاب در حتي و كردند مطرح را اعتدال بحث خود مسئوليت دوم دور شروع در خاتمي آقاي *
دليل.ميشوند محسوب غيرسياسيتر كه گماردند كار به را كساني نيز كابينه در خود همكاران
بود؟ چه اقداماتي چنين
از ضعيفتر و غيرسياسيتر مجموع در كابينه اين كه ندارم قبول را شما جمعبندي خيلي من
اين ولي باشد داده دست از كابينه اين را سرشناس چهره چند است ممكناست اول كابينه
هم آنها دادن دست از.نميباشند كار اين براي لايق هستند ، كه افرادي كه نيست آن نشانه
نوري آقاي مثل شخصيتهايي دادن دست از يعني.بيفتد اتفاق دولت اراده با كه نبوده چيزي
جريان اين كه است اين است مطرح كه آنچه لذا و نيفتاد اتفاق دولت اراده با مهاجراني يا
نيست اين و بدهد انجام كشور براي بايد را جاري كارهاي اجرايي ، بستر در خرداد دوم تفكر
دارد ، سياسي بخش كابينه.كنيم انتخاب سياسي بخواهيم آن بخشهاي همه در را كابينه ما كه
ميثاقي يك خاتمي آقاي ;خودشان حوزه در كدامشان هر.دارد اجرايي بخش دارد ، اقتصادي بخش
خاتمي آقاي برنامههاي به پايبندي ميثاق آن در كه كرد امضا انتخابشان از قبل وزراي با
ضعيفتر فعلي دولت كه ندارم اعتقاد من.نميبينم من هم چارچوب اين از خارج كل در و بود
.است رئيسجمهور تفكرات چارچوب در و واقعگرا دولتي [دولت اين] است ، گذشته دولت از
داريد؟ قبول را اين آياميدهد نشان را اين از غير عملكردها ظاهرا ولي*
.ميبينم يكديگر تكميل در و استمرار در را اينها من
نيست؟ مقايسه قابل دوم دوره به نسبت اول دوره در مطبوعات تكثر و توسعه حال هر به *
قانون مثل بودند ، رسيده آن به مرحله اين در حقوقي لحاظ از كه هم مشكلاتي خوب.بله
همان كه نگرفته تعلق اين بر ارادهاي كه نيست اين يعني.نداشت وجود اول دوره در مطبوعات
و كرده برخورد مقطع اين به زماني سير در كه شده ايجاد مشكلاتي يك بلكه باشد گذشته روال
ادامه نميتواند كه است طبيعي قبلي اراده همان با حتي باشد كه هم كسي هر مشكلات آن با
.گرفت نظر در را آنها بايد كه است اجتماعي واقعيتهايي اينها.دهد
همكارانشان و جمهوري رئيس آيا شما نظر به.كرديد اشاره زيرساختها مسئله به شما *
نمايند؟ آماده را زيرساختها و كنند نهادينه جامعه در را خود تفكرات توانستهاند
.است معلوم اينكه نرسيده ، آن به جامعه نه و ما نه ميكرديم را تصورش كه آنچه قطعا
شما زبان از را ناكامي اين دلايل ميخواهيم همين براي نرسيده كه ميدانيم هم ما *
بشنويم؟
راهكار دو با تفكر ، مبناي دو وجود كه ميدانم اين در من.باشد روشن دلايل ميكنم فكر
مسئوليت كسي نباشيم معتقد اصلا اگر.است فعلي وضعيت اصلي دليل حاكميت مجموعه در متفاوت
دو با متفاوت نگاه دو ندارم ترديد باشيم ، نداشته هم را نگاه اين و ميخواهد قدرت دارد ،
قدرت از بخشي آنها ، از بخش هر و ميكند نظريهپردازي امروز جامعه اداره در متفاوت مبناي
با منطبق حاكميت اركان و ميآورد راي درصد بالاخره 51 حزبي [مثال عنوان به]دارند را
اكثريت بتواند آينده دور در بقيه درصد كه 49 است اين دنيا شده پذيرفته روال.ميشوند او
لحاظ از كه مشكلاتي دليل به.نشد عملي اينجا در روال اين متاسفانه.آورد دست به را
يك نه كرده ارائه را ديدگاهش جامعه وقتي كه بود اين ما اعتقاد.دارد كشور وضعيت حقوقي
و كارشناس هيچ بر ديگر كرده اعلام را ديدگاهش مستقيم آراي در بار چهار _ سه بلكه بار
دليلي هر به امروز اگر كه است گونهاي به ايران شرايط.نميماند پوشيده مسئله تحليلگري
.است روشن عمومي افكار پاسخ شود ، مراجعه عمومي افكار به
محافظهكار جريان ادبيات و است مردم ادبيات كنيد ، نگاه را اصلاحطلبان ادبيات شما
دو كه است اين اصلي بحران وضعيتي چنين در.قضيه كلان در است مردم نقش كردن كمرنگ ادبيات
بتواند را تفكر يك كه نبوده عملا هم روشني مبناي يك و دارد حاكميت همديگر با تفكر
جريان يك.رفتهاند پيش و بوده موازي صورت به همديگر با تفكر دو اين و كند ساماندهي
درهاي شدن باز به معتقد جريان يك اقتدار ، به جريانمعتقد يك و مخالف حضور به معتقد
بحران ميتواند همه اينها.است ديگر امر به معتقد جريان يك و مردم به اعتماد و جامعه
كه است معتقد جريان يك باشد داشته اعتقاد است ممكن بيشتر مشاركت به جريان يك.كند درست
در آنها حضور اگر نبودند جنگ و انقلاب با چون نسل اين مثلا اينكه و جواني دليل به
كه است عمدهاي تفاوتهاي اينها.ميشود كمرنگتر انقلاب شود ، بيشتر سياسي صحنههاي
.دارد وجود نيز جامعه مديريت در و است درجامعه امروز
نظر در اختيارات تبيين لايحه ارائه با رئيسجمهوري ميرسد نظر به شما فرمايشات اين با *
بشكند؟ شدهاند ، اساسي قانون نقض مرتكب كه محاكمي آراي دارد
.ميكند متوقف نميشكند ، را راي رئيسجمهورنيست اينطور خير ،
ميكند؟ دوا را دردي چه لايحه اين كلي طور به *
سير.است متفاوت شما پرسش با لايحه اين اصلا.است لايحه توضيح نيازمند شما به پاسخ
مرحله در رئيسجمهور.ميگويم شما به باشيد جريانش در اينكه براي را لايحه اين تاريخي
ايشان كه شد اين جامعه مختلف بخشهاي فشار.شوم كانديدا يا شوم ، وارد نميخواهم گفت دوم
ميدانستم من كه داشت بحثي ايشان موقع همان از.شد كانديد و آمد شوند ، كانديد و بيايند
كه اشكالي آن برابر در.شدم كانديد آمدم خواندم را اساسي قانون چون شدم كانديد آمدم چرا
ميگويد آمده حالا كه چيست اختياراتش نميدانسته خاتمي آقاي مگر ميگويند عده يك
خوانده را اساسي قانون جديت با و دقت با اينكه دليل به رئيسجمهورشود بيشتر اختياراتم
قانون باشد ، روشن كه است اين هم اختياراتششد كانديدا آمد ميدانست را اختياراتش و بود
انتخاب مردم مستقيم راي با اينكه بااست قايل مختلفي شئون رئيسجمهور براي اساسي
يك و بود قوا هماهنگكننده قبلي اساسي قانون در آن شان.است مجريه قوه آن شان ميشود
در بوده يكديگر از جداي متفاوت شانهاي تا ، سه اين.اساسي قانون اجراي مسئول هم آن شان
يعني ديگر بخش دو آن ولي.گرفتند رئيسجمهور از را قوا بين هماهنگي اساسي قانون بازنگري
اين ميشود گفته كه چيزهايي اين مقابل در ماند اساسي قانون مسئول و مجريه قوه رئيس
لايحه اين در كه چيزي آن.ندارد موضوع اين به ربطي هيچ اصلا اين.كرده پيدا تغيير
و وظايف حدود تعيين قانون اين.است رئيسجمهور اختيارات دوم فصل به مربوط آورديم
تاكيد هم خيلي و شده تصويب بودند جمهور رئيس رهبري كه دوراني در جمهوري رياست مسئوليت
مسئوليت اين كه است اساسي قانون اجراي در رئيسجمهور مسئوليت دوم فصل.داشتند
بعد يعني بوده ، بازنگري از بعد هم و بوده بازنگري از قبل هم اساسي ، قانون در رئيسجمهور
پيدا تغييري است ، فصل اين به مربوط كه چيزي آن طبيعتا پس مانده باقي بازنگري از
اساسي قانون اجراي مسئول رئيسجمهور ، اينجا در شده ، ايجاد كه بوده قانوني چون نميكند
رياست كه زماني در انقلاب معظم رهبر نگرانيهاي از يكي.هست هم اساسي قانون دست است ،
كه ايشان نماينده هم مجلس در و ميخواهد اجرايي ضمانت يك اين كه بود اين بودند جمهوري
كيهان روزنامه من.است كرده صحبت تفصيل به موضوع اين با رابطه در بوده ميرسليم آقاي
و ضرورت بر تاكيد ضمن خامنهاي آيتالله حضرت...:ميخوانم را اسفند 76 مورخ 12
اجراي شدن قانونمند.دانستند مهم بسيار را مسئله اين استمرار زمينه كار ، اين اهميت
كردهاند ، تصريح هيات اين تشكيل مورد در مثبتشان كاملا نظر به اشاره با و اساسي قانون
شخصيتي هيچ از خطير مسئوليت انجام اساسي قانون در جمهوري رياست مصوبه وظايف به توجه با
تكميل براي انقلاب رهبر كه آمده خبر اين ادامه در.برنميآيد جمهوري رياست مقام جز
و تذكر از پس لازم اقدامات تضمين براي را قانوني راهكارهاي يافتن حساس وظيفه اين اجراي
رياست هم و رهبري هم كه بود ديدگاهي ديدگاه ، ايندانستند ضروري جمهوري رياست اخطار
قانون از خارج كه جايي ميكرد تصور خاتمي آقاي هم دليل همين به.ميدانستند جمهوري
انجام كاري چنين كه جرياني آن بدهد ، اخطار يا تذكر ايشان اگر ميشود اقدام دارد اساسي
بار چندين.است اساسي قانون اين نبوده متوجه كه است اين حداكثر كند عمل بايد ميدهد
خيلي مطبوعات قضيه در خصوص به.كرد ارائه متعددي اخطارهاي جمهور رئيس يعني.شد اقدام
و تذكر و نامه بگويم تقريبا بتوانم من سياسي بحرانهاي اين همه در شايد.بود روشن
براي حق اين اصل ولي است شده داده گذشته سال سه حدود از موارد اين با ارتباط در اخطار
حق احقاق و خودش وظيفه اجراي به معتقد كه رئيسجمهوري است طبيعي.شد انكار رئيسجمهور
.كند رفتار اساسي قانون چارچوب در بسته مردم با كه پيماني براساس بتواند بايد است مردم
قانون از تعبيري به جامعه از بخشي كه ميدانيم هم ما و ميدانيد شما را واقعيت اين
كند ، برآورده را جامعه مشكلات اساسي قانون اين اينكه به اعتقادي و است كرده عبور اساسي
استيفا قابل هم را مردم حقوق و بوده اساسي قانون اجراي بر ما تاكيد ولي ندارد
قانون همين چارچوب در جدي صورت به بايد حقوق اين بوديم معتقد ولي ميدانيم و ميدانستيم
قدرتمند نظام ديگر بخشهاي لايحهها درباره فضا بستن با كنيد فكر اگرشود طرح اساسي
تضعيف حاكميت مجموعه شود تضعيف جامعه در اساسي قانون وقتي خير ، كه گفت بايد ميشوند
هر و است رئيسجمهور اهداف تحقق براي نياز مورد حداقلهاي اين ما ، اعتقاد به.ميشود
.است مردم حقوق آن و ميگردد باز موضوع يك به نيز لايحه دو
.كرد اعتماد ميتوان مردم به كه است اين ما حرف اصليترين انتخابات قانون لايحه در
فراماسونر شود تصويب لايحه اين اگر ميگويند كه است اين مردم به تاريخي توهين بزرگترين
تصميم بهتر محدود عقل از جمعي عقل قطعا كه حالي در.ميشود مجلس وارد ولگرد و ساواكي و
كه نيست اين معناي به برائت است طبيعيگذاشتيم برائت بر را اصل اينجا در ما.ميگيرد
مورد اين در هوچيگري نوع يك حقيقت در را اين و شود كانديدا كه باشد داشته امكان كسي هر
گفتهايم.نگذاشتهايم كار مبناي را افراد سليقه كه است اين كردهايم كه كاري.ميدانيم
وزارت انتظامي ، نيروي قضاييه ، قوه آن در كه است پيوسته هم به مجموعه يك مملكت كه
خود استدلالهاي بايد كه هستند رسمي مراجع اينها و دارد وجود احوال ثبت و اطلاعات
در.شد تصويب پنجم مجلس در كه است قانوني اين البته.كنند ارائه را مختلف افراد درباره
به.دارد احتياج اجرايي ضمانت يك به رئيسجمهور بالاخره نيز اختيارات تبيين لايحه مورد
مورد رئيسجمهور تذكرهاي و اخطارها تنها نه شد ثابت هم عملا كه فعلي شرايط در خصوص
اين و گرفته قرار انكار مورد نيز رئيسجمهور براي حق اين اصل بلكه نگرفته قرار توجه
هيات كه جايي در ميتواند رئيسجمهور كه است اين لايحه روح.است خطرناكي خيلي بدعت
اساسي قانون كرد اعلام هستند قاضي و حقوقدان آنها خود كه اساسي قانون بر نظارت و پيگيري
ارجاع دادگاهي به را آنها نيز قضايي تصميمات مورد در و شود گرفته نقض جلوي شده ، نقض
بر همه و شود اجرا خوب اساسي قانون اگر معتقدم من.است قضاييه قوه داخل در كه ميدهد
.بود نخواهد كار در دوگانهاي حاكميت كنند ، تفاهم مردم نظر و حق روي
مردم؟ منتخب رئيسجمهور با است كشور امور كردن هماهنگ جور يك اين آيا *
.اساسي قانون نقض مورد در فقط
شود؟ رد لايحه اين دليلي هر به كه نميكنيد فكر آيا *
.باشد لايحه رد بر دليلي كه نميبينم لايحه اين در غيرحقوقي نقطه هيچ دادم كه توضيحي با
سر بر مانع بزرگترين امر همين ميرسد نظر به و كرديد اشاره متفاوت تفكر طرز دو به شما *
است؟ شده انديشيده تدبيري آيا وضعيتي چنين از عبور براياست كشور در اساسي قانون اجراي
روال اين كه است طبيعي و كند حل را مشكلات تمام ميتواند لايحه اين كه نيستم معتقد من
اين و كردن حركت جلو به براي حداقلي گام يك.است گامي يك حال هر به ولي كند پيدا ادامه
را نگهبان شوراي مدد و كمك من دليل همين بههست هم اساسي قانون چارچوب در حداقلي گام
نگهبان شوراي كه ندارد وجود دليلي و ميكنم جلب شده تهيه حقوقي كاملا كه لايحه اين به
عنوان به شخصا.برسيم لايحه اين تصويب به غيرتنشزا فضاي يك در ميتوان.كند رد را آن
.شود تصويب لايحه اين هزينه كمترين با كه اميدواريم انقلاب دلسوز فرد يك
ملي امنيت عالي شوراي مصوبه به منسوب كه كرد صادر اطلاعيهاي تهران دادگستري پيش چندي *
حقوقي معاونت يا رئيسجمهور آيا.كردند نفي را شورا مصوبه اصل هم خاتمي آقاي و بود
دادند؟ انجام اقدامي
.دادند تذكر بله
عالي شوراي رئيس جمهور ، رئيس حال هر به.گرفت صورت عملياي اقدام چه تذكر ، از جداي *
.است امنيتي و ملي مسائل در تصميمگير نهاد بالاترين يعني ملي امنيت
جمهور رئيس و كرديم مكاتبه ما.شد مطرح اساسي قانون پيگيري و نظارت هيات در موضوع اين
شوراي از ما.كرد مكاتبه امنيت شوراي با نيز هيات اين و كرد ارجاع نظارت هيات به نيز
پاسخ نظارت هيات به رسما امنيت شوراي و است داشته مصوبهاي چنين آيا كه پرسيديم امنيت
شوراي مصوبه بر مبتني تهران دادگستري اطلاعيه چون و نداشتيم مصوبهاي چنين ما كه داد
ميخواست رسمي تذكر و اساسي قانون اخطار است طبيعي نداشت وجود مصوبهاي چون و بود امنيت
.دادند را تذكر اين هم جمهور رئيس و
شد؟ برداشته دير گام اين چرا كرديد ، عنوان حداقلي گام را لوايح شما ابطحي ، آقاي *
اساسي قانون تبيين براي حداقلي گام گفتم است اصلاحات جريان در حداقلي گام اين نگفتم من
دير را خود گام و ماندهايم متوقف كه است سال ما 5 كه نيست آن معناي به اين.است
دارد و است كرده پيدا نفوذ جامعه اعماق در اصلاحطلبي تفكر كه است سال برداشتهايم50
اين خاتمي آقاي وتصور بود مطرح موضوع اين پيش سال از 3 گفتم من.ميكند طي را خودش راه
.نشد متاسفانه كه شود داده تن اساسي قانون اجراي به مختلف ، پيگيريهاي با شايد كه بود
داريد؟ اصلاحات از تعريفي چه شما *
به اسلامي انقلاب در بار اولين براي مردم كه است حركتي همان استمرار اصلاحات معتقدم
اسلامي انقلاب در رسمي صورت به بار اولين براي اين و مردم حاكميت يعني بودند آن دنبال
آن محوريت كه كردند انقلابي خشونت به توسل بدون و خودشان حضور با مردم.كرد پيدا ظهور
كرامت و حقوق احياي منميدانستند مردم راي از را حكومت مشروعيت هم امام و بود مردم
.ميدانم اصلاحات را مردم محوريت با دموكراسي شدن نهادينه و مردم
مخالفان امروزه حتي و شده وسيع بسيار اصلاحات چتر كه ميرسد نظر به حاضر حال در *
آقاي ذهن در خرداد دوم در كه چيزي آن با اين مسلما.ميگويند سخن آن از نيز اصلاحات
دارد؟ فاصله بود خاتمي
كه كسي عنوان به.نميكنم تقسيم تشكيلاتي و حزبي تقسيمبندي لحاظ از را مخالفان من
ديدگاهها تغيير و اصلاحطلبي سمت به محافظهكار جريان تغيير از است اصلاحات به معتقد
و مهم بسيار گام يك را اين.ميدانم اصلاحات براي بزرگي موفقيت را آن و ميكنم استقبال
به كه افرادي حتي كه دهد نشان را خودش سنگيني است توانسته اصلاحات كه ميدانم مثبت
سايه در جز مردم راي آوردن دست به كه ميدانند ندارند ، تعلقي اصلاحطلبي پايگاههاي
عقلگراي و خردگرا حركت از ما.است بلندي گام اين و ندارد امكان اصلاحطلبانه نگاه
.ميكنيم استقبال بودند مطرح اصلاحات مخالف عنوان به كه جرياني
رئيس ايدههاي از بسياري با مسلما داشت ، وجود اگر كرديد اشاره كه خردگرايي اين *
نميشود؟ مردم سرخوردگي باعث اصلاحطلبانه شعارهاي همين آيا.نميكردند مخالفت جمهوري
قرار اگر است شعار و نگاه در بودن جدي ميكنند دقت آن به هم مردم و است مهم كه آنچه
بر بودن صادق و بودن جدي.ميآوردند بيشتري راي خاتمي آقاي رقباي بگذارد تاثيري بود
هم دليل همين به.شناختهاند را آن مردم سالها اين طول در كه است واقعيتي شعارها تحقق
.آورد بيشتري راي دوم دور در خاتمي حرفها آن همه عليرغم كه هست
داريد؟ نظري چه اينباره در.كردهاند مطرح را حاكميت از خروج بحث برخي كه است مدتي *
كساني.ندارد مفهوم مردم پشتوانه بدون حاكميت و باشند مردم كه است جايي حاكميت اساسا
كه كساني و بگويند پاسخ مردم خواست و اراده به كه دارند وظيفه هستند مردم خواست مورد كه
.بروند كنار حاكميت از بايد نخواهند را آنها مردم
نداديد؟ را سوال پاسخ *
.كند حكومت مردم بر ابد تا بايد شد وارد حاكميت مدار در كسي هر كه نيست اين حاكميت
متفاوت انتخابهاي با دارند ، متفاوتي ديدگاههاي اگر ميتوانند يكبار وقت چند هر مردم
در كه است مجموعهاي اسلامي ديني دموكراسي يا ديني مردمسالاري.كنند حاكم را ديدگاهها
امام ولي بودند اسلامي حكومت دنبال به خيليهاميكند پيدا تبلور اسلامي جمهوري كلمه
جمهوري كه كساني نه.است پيوسته هم به اصل يك اسلامي جمهوريكرد رد را آن جدي طور به
جامعه واقعيتهاي با هيچكدامشان ميكنند ، نفي را اسلاميت كه كساني نه و ميكنند نفي را
حقيقت در بخش دو اين از هيچكدام.كردند انتخاب هم با را مجموعه اين مردم و نيستند منطبق
اين.است تاثيرگذار خيلي مردم نگاه كه معتقدم دليل همين به.نيست ديگر بخش از تابعي
خواست كه را آنچه بتوانيم اگر باشد حاكم آنها بر تفكري چه ميكنند تعيين كه هستند مردم
بحث كه كساني كنم اضافه را ايندهيم ادامه مشكلات همه با بايد دهيم انجام است مردم
است اين آنها سخن ندارند دادن شعار يا تشنجآفريني قصد كردهاند مطرح را حاكميت از خروج
مخالفتهاي دليل به مردم خواست عليرغم مردم عمومي مصالح كه برسيم نتيجه اين به اگر كه
ميشود عمل مردم مصالح به برويم كنار حاكميت از ما اگر و ميشود قرباني سياسي جريان يك
.ميباشد بعضيها ديدگاه اين.بكشند كنار آنها باشد ، مردم نفع به شايد و
داريد؟ اعتقاد ديدگاه اين به شما آيا *
كنيم ، طي و كرده پيگيري ميخواهند مردم كه را راهي تا كنيم تلاش اگر ميكنم فكر من
.باشد مردم خواست بيشتر
ضابطهمند و موثر نظارت
تاجزاده سيدمصطفي
انتخابات شدن برگزار "عادلانه و آزاد" سياسي ، نظام يك بودن مردمسالار ملاك مهمترين _1
.ندارد چنداني فرق آن برگزاري عدم يا برگزاري شود ، مخدوش انتخابات بودن "آزاد" اگر.است
در بلكه نيست ، انتخابات انجام در ديكتاتوري ، با دموكراتيك نظامهاي تفاوت دليل همين به
برگزاري نيز اسلامي جمهوري افتخار.است آن شدن پا بر "فرمايشي" يا "عادلانه و آزاد"
برگزار فرمايشي طور به انتخابات نيز ستمشاهي رژيم در والا است آزاد انتخابات دو و بيست
.نميخواند دموكراتيك را نظام آن كسي اما ميشد ،
مدني ، نهادهاي و است گسترده بسيار دولتي بوروكراسي آن در كه توسعه حال در كشورهاي در _2
نامزدهاي نفع به انتخابات در دولت سوءاستفاده احتمال همواره ضعيفند ، احزاب ، جمله از
قانون دليل همين به.دارد وجود حكومت قانوني مخالفان يا منتقدان عليه و خود طرفدار
.است گذاشته مجريه قوه از خارج مرجعي عهده به را انتخابات بر نظارت وظيفه بحق ، ما ، اساسي
ناظر مرجع اگر.باشد نافذ و موثر بايد انتخابات بر نگهبان شوراي نظارت نيست ترديد _3
.نميكند تفاوت نظارت نبود يا بود باشد ، نداشته بازدارنده و كافي قدرت انتخابات بر
قانونمند ، ولي قدرتمند نظارت از بايد هستيم ، سالم و آزاد انتخابات خواهان اگر بنابراين
.كنيم استقبال نگهبان شوراي پاسخگوي و غيرسليقهاي
يعني "استطلاعي نظارت" به مجلس و دولت كه نيست معنا اين به استصوابي نظارت حذف _4
گريزانند ، آن "موثر نظارت" از و دارند باور نگهبان شوراي اختيار فاقد و تاثير بدون نظارت
را آن شدن غيرجوابگو و سليقهاي حال عين در و نظارت مرجع اختيارات شدن مطلق آنان بلكه
بر نگهبان شوراي نظارت اصلاحطلبان نظر از ديگر عبارت به.ميدانند مردم و كشور ضرر به
بتواند كند ، اراده گاه هر ناظر اينكه.نه "ضابطهمند" اما باشد ، "موثر" بايد انتخابات
شهرونداني ورود مانع كند ، تفسير خاص بهصورتي را آزاد انتخابات و رقابت قواعد و قوانين
حوزههاي انتخابات يا شود ، انتخاباتي رقابتهاي ميدان به نميپسندد ، را آنان مواضع كه
.كند باطل قانون به غيرمستند را انتخابيه
سلامت نميتواند مناسب ابزارهاي و اختيارات بدون نگهبان شوراي كه پذيرفت بايد بنابراين
انتخاب" حق از را شهروندان باشد قادر نبايد شورا آن حال عين دركند تضمين را انتخابات
.كند محروم قانوني روشن ضوابط براساس جز "كردن انتخاب" يا "شدن
و "سليقهاي" "نامحدود" ،"مطلق" را نظارت اين استصوابي ، نظارت موافقان چنانچه _5
بر نظارت در را نگهبان شوراي اختيارات حدود طرحي ارائه با چرا نميدانند ، "غيرپاسخگو"
سازوكار كنند اعلام استصوابي نظارت طرفداران بجاست بسيار نميكنند؟ مشخص انتخابات
چه نگهبان شوراي و چيست نظارت حدود كردن "ضابطهمند" و "مشخص" براي آنان پيشنهادي
دارد؟ اختياراتي ، مدنظر
نظارت امكان نيز و باشند ، شفاف انتخابات مقررات و قوانين كه ميزاني به ميدانيم _6
مجريان سوءاستفاده اندازه همان به يابد ، افزايش انتخابات در غيردولتي گروههاي و نهادها
راي اخذ حوزههاي در بيشتر خاطر اطمينان با شهروندان و مييابد كاهش حكومتي ناظران و
دارد ، را انتخابات "سلامت" دغدغه كه گروهي يا فرد هر بنابراين.ميشوند حاضر
نهادهاي بازرسان نامزدها ، نمايندگان نظارت از نگهبان ، شوراي كنار در بايد عليالقاعده
ضريب نظارتها اين با چون كند ، استقبال انتخابات بر...و مطبوعات و احزاب مانند مدني
.ميرود بالا انتخابات صحت
سست را نظام مردمي مشروعيت پايههاي شدن پا بر فرمايشي صورت در انتخابات كه آنجا از _7
ميافزايد ، ملت و كشور اعتبار و مقبوليت بر شدن برگزار عادلانه و آزاد شكل در و ميكند
برگزاري شرايط ملي ، و اسلامي رسالت يك عنوان به كه است ، اسلامي جمهوري دلسوزان بر پس
سربلندي و ارضي تماميت استقلال ، جمهوريت ، تا كنند ، فراهم را "عادلانه و آزاد" انتخابات
.بماند محفوظ اسلامي ايران
8_ ايراني خليج
حقيقت به اعتراف
گنابادي محمد
تاريخي منبع هيچ من حقيقتا:مغرب پادشاهي آكادمي عضو و نويسنده تازي عبدالله پروفسور _
نقشهبرداري مسئولان من نظر به.باشد ناميده عربي خليج را ايران جنوب آبراه كه نديدم را
يكديگر با نام اين مورد در و باشند داشته نشستي بايد ايران و عربي كشورهاي كارتوگرافي و
.باشند داشته اطراف همه رضايت مورد سازش و مصالحه
ملاقات) عنوان تحت مقالهاي در نوامبر 1968 ماه در عرب متفكر و نويسنده "قلعجي قدري" _
دولتي ايران":ميكند قضاوت چنين نو بيروت چاپ "الراصد" روزنامه در (اسلام مهد در صلح
دورهاي براي ما فرهنگ و آميخته درهم عرب تاريخ با آن تاريخ برادر ، است ملتي و دوست است
ما اختلاف از بيش فارس خليج عربيت درباره آن با ما اختلاف...است گشته مخلوط تاريخ از
خوارزمي ، سيبويه ، ابنسينا ، ابنقتبيه ، ابينواس ، برذو ، ابن ابنالمقفع ، عربيت درباره
كاشاني ، طغرائي ، گرگاني ، شهرستاني ، غزالي ، بيروني ، بلخي ، موصلي ، رازي ، همداني ، اصفهاني ،
.نيست يافتهاند رشد اسلام محيط در و آمده پديد ايراني شاخهاي از همه كه شيرازي تبريزي ،
(les Princes deorlmoir) كتاب در است عرب عالم برجسته نويسندگان از كه "حميدان علي" _
.ميشود يادآور فارس خليج از همهجا پاريس چاپ
اميدواري اظهار خاورميانه صفحه در سپتامبر 1968 در 26 لندن تايمز روزنامه آن متعاقب _
تغيير در بيهوده سعي از و كرده پيروي منصف محقق اين از نيز نويسندگان ديگر كه است كرده
.نمايند پرهيز است شده طبع نام همين به جهان نقشهاي كليه در قرنها كه فارس خليج نام
وضعيت شرح به آن ضمن و نوشت جالبي مقاله باره اين در "الاخا مله" سردبير فنصه نذير -
دچار غيرمنطقي تعصب و لجاجت از چگونه كه پرداخته عرب متفكرين و دانشمندان و علما
قرار وضعي در فارس خليج تسميه لحاظ از اعراب امروز":مينويسد و گشتهاند ناراحتي
متهم شده ، لبريز احساسات تلاطم در اينكه ترس از منصف مورخان و نويسندگان كه گرفتهاند
بگوييد خدا به را شما..كنند اظهارنظري نميتوانند نشوند ، ارتجاع و نشاندگي دست به
از و قبل سال ده از بدعت اين.گرفت قرار (عربي) لفظ كنار در تاريخي چه از خليج نام كه
نيز ايرانيان گشت ، آغاز..معيني غايب هدف يك راه در و معروف سياستمدار يك زبان
شط را آن (العرب شط) گفتن جاي به و دهند قرار شطالعرب كنار را فارسي كلمه ميتوانند
نكردند كاري چنين گرفته قرار آنان سرزمين آغوش در شط اين اينكه با وليبنامند فارسي
".ميگذارند احترام بينالمللي اصول و تاريخ به آنان زيرا
بشر حقوق كنفرانس در مصر دولت نماينده و عرب اتحاديه معاون مصري ، نوفل محمد سيد دكتر_
كوششهايي من":گفت سخن چنين خليجفارس پيرامون خبرنگاران ، با مصاحبهاي در تهران 1968
اين و داده قرار استهزا مورد ميگيرد صورت عربي خليج به خليجفارس نام تغيير براي كه را
و دارد فارس خليج منطقه درباره مطالعاتي كه گفت وي ،"ميكنم محكوم را بينتيجه كوششهاي
تنها و برده نام فارس خليج از همه است نوشته منطقه اين درباره سال 1952 در كه كتابي در
تونس چاپ آكسيون روزنامه همچنين.است دانسته ايراني نه و عرب نه را خليج شيخنشينهاي
اينكه ضمن (دارد صحت عبارات اين از كداميك) عنوان تحت مفصلي بحث در ماه 1969 اسفند در
و نموده ثابت را فارس خليج بودن فارسي ميدهد ، قرار بررسي مورد را فارس خليج تاريخچه
.است دانسته دور به شبههاي نوع هر از را اصل اين
محققين و نويسندگان از پارهاي طرف از تاكنون سال 1959 از زيادي كتابهاي اين بر علاوه
نام فارس خليج يعني اصلي نام همان به دريا اين از آنها در كه است رسيده چاپ به عرب منصف
به را اسرائيل دولت عربي كشورهاي جغرافيايي ، اسامي يكسانسازي كنفرانس در.ميشود برده
عمل همان چطور.قراردادهاند انتقاد مورد شدت به عقبه خليج نام تغيير براي تلاش خاطر
از بسياري.ميبرند كار به فارس خليج مورد در بيشرمانهتري بسيار شكل به خود را اسرائيل
نام تغيير رواني و معنوي مادي ، زيبانبار نتايج كه هستند معتقد منطقه مسائل آگاهان
.نيست كويت و ايران به عراق تجاوز زيانبار آثار از كمتر اعراب ، سوي از خليجفارس
مجلس و مجمع
درخواست براي زنان حرج و مواردعسر تعيين مورد در نظام مصلحت تشخيص مجمع مصوبه گويا
اين امضاي در.است شده ابلاغ دولت به و شده امضا اسلامي شوراي مجلس رياست سوي از طلاق ،
در مصلحت تشخيص مجمع محتوايي تغييرات را آن علت كه بود آمده پيش طولاني وقفهاي مصوبه
مجمع سوي از قانونگذاري نوعي را آن مجلس نمايندگان از برخي و ميكنند عنوان مجلس مصوبه
ميان گفتوگو باب تداوم منظور به و نهايت در اما.ميكردند قلمداد نظام مصلحت تشخيص
.است شده امضا مصوبه اين مجمع و مجلس
مورد در نظام مصلحت تشخيص مجمع مصوبه اسلامي شوراي مجلس رئيس كروبي مهدي حال همين در
عنوان به را "باشگاهها به سيما و صدا در ورزشي مسابقات پخش درآمدهاي از درصدي اختصاص"
.ميكند خارج قانوني حالت از را مجمع مصوبه عنوان ، اين.كرد ابلاغ دولت به "توصيه"
سالانه بودجه لوايح در را ورزش بودجه كه است كرده توصيه دولت به خود مصوبه در مجمع
به پول پرداخت به مكلف را سيما و صدا خود مصوبه در مجلس كه است حالي در اين.دهد افزايش
و شهرسازي موضوع شد شنيده همچنين.بود كرده مسابقات پخش صورت در ورزشي باشگاههاي
قرار بررسي مورد نظام كلي سياست عنوان به تا شد داده نظام مصلحت تشخيص مجمع به آن مسائل
حوزه در نظامي متعدد پادگانهاي ساخت و شد مطرح تراكم مورد در اخيرا كه بحثي.گيرد
.است بوده مجمع به موضوع ارجاع اصلي علت شهري ، برنامهريزي لزوم و مختلف شهرهاي استحفاظي
از بخشي كردن ايالتي شده گفته.شود بررسي مجمع در نيز كشور كردن ايالتي است قرار
.شود بررسي نظام مصلحت تشخيص مجمع در بايد كه است نظام كلي سياستهاي
كمحوصلگي تاوان
زاهد علي
و دانشجو نسل ما براي آن از برخاسته رواني و معرفتي تبعات و خرداد 1376 دوم سياسي جنبش
يافتيم روبهرو شگفت تازه ، جهاني با را خويشتن باره يك به.بود ثاني تولدي حكم در جوان
حصارهاي برخي شدن ويران با.نيامدهايم بيرون آن از ناشي آشفتگي و گيجي از هنوز كه
از پيشتر كه بشنوند و ببينند را خطيري حقيقتهاي توانستند ما گوشهاي و چشمها فيزيكي
گوشها و چشمها كه بود اين تكاندهندهتر و مهمتر اما نميرفت آنها بر گماني اين
خصلت كه كنند تفسير و بشنوند و ببينند ديگر جور بار اين را پيشين عادي حقايق آموختند
.است نهفته نكته همين در خرداد دوم جنبش بودن انقلابي
جهان در تغيير نخست ميداد خبر بزرگ رويداد دو از كه گشت پديدار ما برابر در افقي
و بايدها همه با نو جهاني آمدن بر ديگر دو و بودهايم زيسته آن در كه مانوسي و مالوف
حسرتهاي آفريننده سو يك از چه اگر معرفتي و وجودي دگرگوني اين.آن به مربوط هستهاي
جانهاي ميتواند كه است نوستالژيك دردهاي از كثيري عامل و گذشته ارزشهاي بر بسيار
پيش تازه امكاني سوي ديگر از اما دهد سوق مطلق بدبيني و ياس برهوت به را رنجور و حساس
چندان دو انگيزهاي و مضاعف تواني با را هستي بازي ميتوان آن براساس كه مينهد چشم
از را مادر و پدر مهر سايه نابهنگام مرگ كه است يافته شباهت كودكي به ما مثال.شد پيگير
اندوه هيولاي قرباني يا دارد وجود امكان دو كودك اين برابر در اكنون.است بازستانده او
جانش در ارادهاي و ايمان يا و بميرد تشنگي و گرسنگي از آخر دست و گردد تنهايي و وحشت و
داده ، تكيه خود لرزان زانوان و ناتوان پاهاي بر حماسي و شكوهمند لحظهاي در و شود دميده
:دارد وجود مضموني چنين جنوبيها فولكلور در.بگيرد سر از را حيات آهنگ و برخيزد جا از
راهزن و درنده صدها بزرگسالي در اما داد دست از را مادرش و پدر خردسالي در پسركي"
در ما امروز نسل اگر كرد نبايد شگفت اكنون ".شد خواهند ناتوان كردنش برهنه از بياباني
.باشد افتاده پيشتر نيز خود فكري الگوهاي از حتي خويش دگرديسي
رو همين از.است بوده عجين و مانوس سنت با جامعه فكري پيشكسوتان نسل از كمتر امروز نسل
بيان استعاري زباني با را خود امروز وضعيت بخواهيم اگراست آسانتر برايش كردن عبور
كهن نهاد:ميستيزند سختي به يكديگر با نهاد دو ما جامعه عرصه در و ما در گفت بايد كنيم
چنين اگراست خورده رقم تضاد و ستيزه اين ميان زيستن در ما سرنوشتنو نهاد برابر در
در.است پذيرفته تخفيف زيادي ميزان به تاكنون پيش سال صد چند از غرب دنياي در ستيزهاي
امري عنوان هيچ به خرداد دوم جنبش آزاديخواهانه و انساني آرمانهاي پيروزي ميانه اين
است آموخته ما به تاريخ باب در فروتنانه ديدگاهي جديد بينش.نيست مقدر و قطعي محتوم ،
و ظفرمندي قطعي نشانه نشانهاي هيچ و نميدهد كس هيچ به قطعي پيروزي وعده تاريخ اينكه
خوش و گماني خوش مينهد هستي ميدان به گام نو ايماني كه آنجا متاسفانه اما نيست قهرماني
خطر اين آماجگاه نوپيوسته ايمان.ميشود زاده آن پس از شوم همزادي چون كودكانه خيالي
بلندپروازانه لفاظيهاي به صرفا مسئولانه عمل به پرداختن جاي به كه ميگيرد قرار عظيم
عرصه كه خطرند اين گرفتار دارند مقدس و والا آرماني كه آنان.كند اكتفا خويش درباره
و پيچيده فرايندهاي درون از و است پيشبينيناپذير تاريخ اما كنند سادهسازي را تاريخ
سخت كه ميآيد بيرون ناخواستني و ناخوانده چنان رويدادهايي گاه آن محاسبهناپذير
.ميبرد فرو ناكامي و حسرت در را سهلانگاران و آسانگيران
دنبال به ديني عناصر بردن كار به با اسلامي انقلاب از قبل كه پرشوري هدف آن بنگريم
پوستين آگاهيبخش و شكوهمند ادبيات آن اينك اما بود اجتماعي دردآگاهي و خودآگاهي ايجاد
خلاف دقيقا اين و است نموده عدول خويش گذشته ذاتي حقيقت جوهره از و كرده برتن وارونه
به رسيدن منظور به ما كه اينجاست اشتباه.ميكرد طلب نخستين ايمان آن كه است چيزي
تاريك ، ژرفاي به نگريستن از انسان از ظاهري و سطحي رويهاي به پرداختن با عاجل اهدافي
را حوصلگي كم اين تاوان اما است حوصله كم سياست.ميكنيم صرفنظر آن سرگيجهآور و مبهم
.داد خواهد سختي به
نه و است ريشهدار ما نهاد در رئيسجمهور آقاي مدني جامعه مفهوم نه كه بپذيريم بايد
اين با تضاد در دارد خانه ما هستي بن در كه آنچه.سروش دكتر آقاي انتقادي رئاليسم
نيز ما باستاني فرهنگ اعماق تا كه هستيم زدهاي آشوب تاريخي فرآورده ما.است انديشهها
خصلت ميگشت روبهرو متعالي حقيقت با آدمي كه هنگامي تاريخ طول در.است دوانده ريشه
.ميساخت متحير را او حقيقت اين وصفناپذيري و ناپذيري مفهوم
و وجودي خلا آن با خويش پيوند در و نشيند گفتوگو به جهان بار كه بود اين انسان خواست
گفتوشنودي چنين خود مبهم يكپارچه ويژگي با راز اين اما بخشد درمان را خود معرفتي نقص
كرانه متعالي حقيقت.ميكرد تبيين غيرقابل و متناقضنما كرده خارج عادي رابطهاي از را
و آزادي از احساسي چنان به ورطهاي چنين برابر در انسان و بود هستي راز و پررمز و تاريك
.آورد تاب را آن پيمايشناپذير و هولناك ژرفاي بتواند كه داشت نياز شجاعت
از كار اين اما شوند نائل شجاعت و خودبودگي از سطحي چنين به ميتوانستند قليلي عده
از داشتند نياز ملايمتر و هضمتر قابل نازلتر ، حقيقتي به آنان نبود ساخته آدميان توده
حقيقت يا كه افتادند راه اين در سنتها.بود اجتناب غيرقابل جزمگراييامري رو اين
و گيرد قرار عوامانه فهم دسترس در روزمره پديدهاي همچون كه دهند تنزل چنان را متعالي
در خالق فروآوردن.گردد التجا و پرستش كهشايسته دهند تعالي چنان را زميني ماهيتي يا
.واحد مقصودي به رسيدن جهت در است متمايز طريق دو خالق حد در مخلوق فرابردن و مخلوق حد
.ندارد را وصفناپذير حقيقت تحمل توانايي آدمي
و.ميكند نوطلب تصميم و مسئوليت انسان از لحظه هر خويش تعين عدم ويژگي با حقيقتي چنين
است مايل انسان اما ميدارد نگه عمل و تصميم دغدغه و انتخاب اضطراب در را آدمي پيوسته
.كند دريافت ابدي صورتي و يقيني شكلي در و شده بستهبندي را حقيقت
|