ميكنم تحسين را آنارشيستها
شعر
رخ نيم
فراموشخانهها روشنفكر
فرهنگي نشريات
روزمره ارغنون
فرهنگي گردش
ميكنم تحسين را آنارشيستها
شاعر لواين ، فيليپ با گفتوگو
ابطحي سالومه:ترجمه
اتفاق هيچ كه ميشود باعث شعر:ميگويد است برايييتسگفته كه مرثيهاي در اودن
بپيوندد واقعيت به و بيفتد
.كردن كشف و برگشتن يعني آمريكايي تجربه":مينويسد "زمان نان" كتاب در "لواين فيليپ"
را خود جاي و مييابند پايان ناگهان خيابانها چون ;كند پيدا را راه نميتواند كسي اما
تخريب نيافتهاند ، تحقق هيچگاه كه نوسازيهايي براي خانهها ميدهند ، بزرگراهها به
".نميماند باقي چيز هيچ و ميشوند
يهوديان او مادر و پدر.است آمده دنيا به ديترويت ، در سال 1928 ، در ،"لواين فيليپ"
.بودند كرده مهاجرت خود ديار و شهر از كه بودند روسي
ويتمن والت
و كردهاند سفر هميشه براي كه مادري و پدر.است نمانده باقي چيز هيچ او براي اكنون
را او قلب و شد خرابه به تبديل جنگهاي 1967 از پس كه زادگاهش و نيستند كنارش در ديگر
با آنها آميختن با كه.خاطراتش:است مانده باقي چيز يك "لواين فيليپ" براي.داد خراش
كه زماني.ميبرد فرو شگفتي در را خواننده و ميكند افسانهپردازي زيبايي به تاريخ
كارگاه به ابتدا او.كرد ترك را "ديترويت" ميگذاشت سر پشت را زندگياش دوم دهه لواين
وسيعتر بسيار او شعر دامنه.استانفورد دانشگاه به سپس و رفت "آيووا" دانشگاه نويسندگي
ميتواند سفرها اين.است اسپانيا و نيويورك كاليفرنيا ، در كودكياش دوران حوادث از
داستاني كسي هر":مينويسد اشعارش آخرين از يكي درباشد قوي الهامبخش منبع يك او براي
يكديگر با منسجم و آهنگين چنان آن شخصياش زندگينامه و تاريخ "لواين" شعر اين در "دارد
يك ايجاد باعث او كار اين.ميدهند پيوند هم به را آينده و حال گذشته ، كه دارند جريان
در را آن پاي جاي و دارد تعلق او خود به تنها منحصرا كه ميشود گونهاي داستان حالت
،"بخشايش" نام به اشعارش جديد مجموعه در.كرد مشاهده ميتوان ميگويد كه داستانهايي
به مجموعه اين شعر اولين در اوميگردد باز كودكياش دلمشغوليهاي و خاطرات به لواين
سرزمين دوباره خلق به او "تازه جهان" شعر در.است پرداخته "اليس" جزيره به مادرش سفر
در.بود بخشيده تازه رنگي آن به شهرنشيني و مهاجرت كه ميپردازد اجدادش زمان در ديترويت
دنيا از لواين سالگي پنج در كه) ميرود پدرش زندگي راز كليد جستوجوي به "بازگشت" شعر
_ روشن و ساده بسيار بازباني _ كلمات كارآيي و ثبات درباره را خود ترديدهاي لواين (.رفت
خود به دعا تقريبا يا ورد مانند حالتي اشعارش كار اين انجام حين در و ميكند بيان
ضعفهاي بر تا ميكند را خود تلاش همه "لواين" كه ميرسد نظر به طور اين وميگيرند
ميكند زندگي كاليفرنيا در او حاضر ، حال درآيد فايق كلامش موزيك و ريتم قدرت با زبان
مجموعه هجدهمين "بخشايش".ميكند تدريس كاليفرنيا ايالتي دانشگاه در كه است سالها و
.شد شعر "پوليتزر" جايزه برنده "ساده واقعيت" شعر مجموعه سال 1995 در.اوست شعر
& & &
يك به تعلق احساس وقت هيچ آيا.هستيد "سيندر گري" و "گينزبرگ آلن" همسن تقريبا شما &
كردهايد؟ را خاص نسل
برگ گينز آلن
و جداييها ما همه.ميباليدم خود نسل به داشتن تعلق از ويتنام جنگ زمان دربله
.كنيم مبارزه جنگ عليه تا شديم متحد و همكار يكديگر با و گذاشتيم كنار را تفاوتها
چيست؟ جنبشها و مكتبها نسلها ، درباره شما نظر &
"گان تام" با ميخواندم ، درس استانفورد دانشگاه در دهه 50 در وقتي.دارم مختلفي احساسات
شامل جنبش اين كه _ ميآمد "جنبش يك" همراه به او شعر و نامشدم آشنا انگليسي ، شاعر ،
نقطه هيچ آنها اما.ميشد نيز "آميس لي كينگز" و "لاركين فيليپ" مثل ديگري شاعران
من ، نظر به.بود "عرفانگرايي" با مخالفت آنها مشترك نقطه تنها شايد.نداشتند اشتراكي
وقتي اماميشوند خوانندهها و منتقدان براي كار شدن آسانتر باعث جنبشها و مكتبها
.ندارند تشابهي وجه هيچ كه ميبينم ميكنم ، نگاه "سيندر" و "گينزبرگ" مثل كساني به من كه
...خاص معنويت يك شايد &
.شرقي اديان از تاثيرپذيري.ميگوييد درست شما بله ،
.ندارد سبك به چنداني ارتباط مسئله اين اما &
كنت" و آسيايي اشعار بطن از "گري" و آمده ويتنام قلب از "آلن".دارند فرق هم با نه ،
.دارد وجود بيسروصدا فعاليتهاي و طبيعت جزئيات به توجه "سيندر" كارهاي در"رات ركس
بازي و فوقالعاده تهاجمي و پرسشي جملات "گينزبرگ" كارهاي بهترين در كه حالي در
پيدا را آنها نمونه "سيندر" كارهاي در هيچگاه كه دارد وجود كلماتي با هوشمندانه
.هستند فوقالعادهاي شاعران آنها دو هر كه ميكنم فكر.نميكنيم
در پيش سال چند كه كردهايد تقديم مادرتان به را ،"بخشايش" شعرتان مجموعه آخرين شما &
حتي گذاشتهاند ، زيادي اثر شما شعر بر تجربياتشان و شما والدين.كرد فوت سالگي سن 94
اولين در.ميبينيم شعرتان در نيز را خانواده اعضاي ديگر و مادربزرگ و پدربزرگ ردپاي
اينكه مورد در شما نظرگفتهايد سخن خانواده يك افسانه از "دود" نام به مجموعهتان شعر
چيست؟ است ، خانواده يك تجربيات افسانه پردازش كارتان
اودن.اچ.دبليو
دقيقا اين.است كسي دادن دست از منظورم واقعا ميگويم ، سخن اشعارم در "افسانه" از وقتي
و كردند افسانه يك به تبديل مرا آنها.كردم تجربه خودم بچههاي مورد در من كه است چيزي
چيزهايي من.دادهام انجام خانوادهام همه درباره هم من كه است كاري همان اين مطمئنام
كه نبود مهم برايم و برسند واقعيت سطح به كه پرداختهام آنها به جوري و كردم انتخاب را
حقيقي پيچيدگي بودم ، كرده تمركز آدمها اين روي كه زماني.نه يا حقيقياند آنها آيا
پردازش و تمركز با واقع در يعني ;ميدادم دست از بود ، زنده و داشت واقعيت كه را شخصي
جنبههاي كه بردم ياد از آنها ، دادن جلوه حقيقي و شخصيت يك غيرواقعي يا واقعي جنبههاي
از بسياري.گفتيد سخن من خانواده درباره شما.بودهاند چه واقعا شخص آن درون پيچيده
وجود وجه ، هيچ به كردهام ، استفاده خانواده نام به آنها از اشعارم در من كه اشخاصي
اصلا من كه صورتي در.بردهام نام خواهرانم از اشعارم از بسياري در مثلا.ندارند خارجي
جالب بسيار شخصيت يك ميتوانيد وقتي چرا":ميگفتم شاگردانم به هميشه من !ندارم خواهر
ديگر آدم يك شما كه كنيد تصور باشيد؟ خودتان ميخواهيد باشيد ، جالبتر زندگي يك با
".نباشيد هستيد الان كه آدمي شبيه اصلا و هستيد
سال 1928 در ميشيگان مثلا.است شده ذكر محل و سال و ماه روز ، كارهايتان از بسياري در &
.ميآميزد درهم را آينده و حال گذشته ، اشعارتان از بسياري و
باشد ، اين آن دليل شايد.بودم ساله پنجاه يا چهل كه كردم شروع زماني من را كار اين
يعني ;ميكردم زندگي زمان سه هر در ميرفتم ، فرو گفتن شعر احساس در كه لحظاتي بيشتر
سعي و داشتم همراه به را گذشته زمان واقعيتهاي گونهاي به ولي بود حال زمان در وجودم
نفس يك اندازه به لحظه ، يك فقطببينم آينده در را واقعيتها اين بازتاب كه ميكردم
احساس كه داشتند وجود لحظههايي.كنند سفر آينده به گذشته از واقعيتها تا است لازم
اولين.كنم حفظ را حالت اين داشتم دوست و ميكنم زندگي زماني محدوده سه هر در ميكردم
درباره شعر اين.دادم انجام ،"گمشدگان ياد به" نام به اشعارم از يكي در را كار اين بار
باز را كار اين كردم سعي شعر اين از بعد.است خودم و حال مادرم ، و گذشته پسرم ، و آينده
"بخشايش" مجموعه از "نمك و نفت" شعر ميكنم فكر.نكردم افراط آن در ولي بدهم ، انجام هم
.دارم دوست بسيار را شعر اين منباشد سهزمانهام اشعار از يكي
ميتواند حالت اين آيا.هستند داستان و شعر از تلفيقي شما اشعار ميدانم كه جايي تا &
باشد؟ شما شخصي زندگينامه و تاريخ ميان رابطهاي بيانگر
شامل كه افراد از بسياري و است انتخابگر خيلي تاريخ كه داشتهام را احساس اين هميشه من
نظر در تاريخ براي نامناسبي سوژههاي عنوان به ميشوند ، ميشناسم من كه كساني همه
از پسبودم داستانسرايي عاشق و كردم آغاز داستاننويسي با را كارم من.ميشوند گرفته
"هاردي" اشعار در و كردم كشف موزيك ورود براي خارقالعادهاي ظرفيت "ييتس" كارهاي در آن
كساني هاردي و ييتس !زيبايي و فوقالعاده اشعار چه كه واقعا.ديدم را مسئله همين نيز
اگر ميشود چه كردم فكر خودم با پس.گرفتم تاثير بسيار آنها از كارم اوايل در كه بودند
بگويم؟ شعر و كنم استفاده "هاردي" و "ييتس" ،"ويليامز كارلوس ويليام" لغوي سبك از من
باشد؟ نگفته كس هيچ تاكنون كه بسرايم داستانهايي و كنم تلفيق هم با را عناصر اين اگر
دوست من.شد من خواسته مهمترين و قويترين به تبديل مسئله اين آن ، از پس ميكنم فكر
و بودند عزيز بسيار و خارقالعاده من نظر از كه بگويم را انسانهايي داستانهاي داشتم
پس نگفت ، آنها درباره كلمه يك حتي كس هيچ و بودم دنيا اين از آنها تك تك رفتن شاهد من
".دارد تعلق من به فقط و فقط كه است موضوعي اين خوب ، بسيار" كردم ، فكر خود با من
مستقيم جمله يك با خود خواننده دادن قرار خطاب و شعر در كردن مكث به خاصي گرايش شما&
ميخواهيد انگار.ميشويد ظاهر پرده پشت از ناگهان كه ميرسد نظر به اينطورداريد را
تا شايد يا..!كنم تعريف پرت و چرت برايت نميخواهم من ببين":بگوييد خود خواننده به
ميكنيد؟ را كار اين چرا"...ولي دادهام تحويلت پرت و چرت خيلي الان
مشاهده ميتوان "اودن" اشعار اولين در را آن كاربرد كه است وسيله يك يا تكنيك يك اين
را اشعارش هم هنوز البته.داشتم دوست خيلي را او كارهاي بودم ساله كه 20 ، 30 زماني.كرد
درباره را مشكل و سخت مطلب يك بخواهيم ما اگر كه است واقعيت يك اين.دارم دوست واقعا
بايد شاعر يا نويسنده يك پس.كند مقاومت آن برابر در خواننده كنيم ، بيان خود تجربيات
من اشعار خوانندههاي كه ميكنم احساس هميشه.كند خود تجربه درگير زيركانه را خواننده
مجله در را اشعارم از زيادي تعداد من.ميكنند زندگي شهر حومه در كه هستند كساني جزو
آمدن براي صبحها كه هستند اشخاصي من مخاطبان كه ميآيد نظرم به و كردهام چاپ نيويوركر
ناگهان و بيندازند نگاهي آن به تا برميدارند را مجله و ميشوند قطار سوار شهر به
بسيار افراد اينگونه با كردن برقرار ارتباط من عقيده به.ميافتد من شعر به چشمشان
ماندهاند زنده نيويورك نام به باغوحشي در چون ;دارند سختي بسيار درون آنها.است مشكل
"اودن" اشعار در من آنچهبزند هم به را آرامششان احمق شاعر يك كه نميدهند اجازه و
كه اين از او.است خوانندههايش كردن شگفتزده و يافتن دست براي زيركانه راهي ديدهام
زيبايي رشتههاي دارم دوست من است ، صحيح كاملا.ميبرد لذت بزند برهم را شما تعادل
از را خواننده چنان آن و "!كنيد صبر لحظه يك":بگويم و شوم صحنه وارد ناگهان و ببافم
كاري همان دقيقا اين كه ميكنم فكر و !بيفتد گير رشتهها بين كه كنم خارج تعادل حالت
تلاشش نهايت و ميكرد گيجمان ميانداخت ، گير شعرش كلاف در را ما:ميكرد "اودن" كه است
است درست ميكرد فكر كه را واقعيتي كه بدهد تاب و بچرخاند جوري را ما تا ميكرد را
كمي است بهتر كنم فكر اما كردهام ، استفاده روش اين از اشعارم از بسياري در من.ببينيم
.درنيايد دايمي شيوه يك صورت به تا باشم محتاطتر آن از استفاده در
ميرسد نظر به.است بوده اثرگذار بسيار حال به تا شيوه اين از شما استفاده نحوه اما &
.ميكند آشكار را شما شخصيت در چيزي كار اين
بايد نيز را مسئله اين ديگر جنبه يك اما.ميبرم لذت واقعا شيوه اين از من.متشكرم
بسيار راه كار اين من ، نظر ازكرديد استفاده "افسانهپردازي" كلمه از شما.گرفت نظر در
داستان يك شما.نبودهايد روراست خودتان با فقط شما اما.گفتن دروغ براي است ظريفي
سختش و ناملايم لحظات و گذشته برابر در را شما نحوي به كه ميبافيد رشته ، يك تاريخي ،
واقعيت با آن بردن بين از بعد و واقعيت يك ساختن با شيوه اين اعظم بخشميكند حمايت
به سپس و ميكنيد شروع واقعيت يك گفتن با شما:است نوشتن روش اين.ميپذيرد صورت بعدي
.ميزنيد شيرجه بعدي واقعيت عمق
"ماچادو آنتونيو" مثل اسپانيايي مدرن شاعران به علاقهتان و اسپانيا كشور مورد در شما &
داخلي جنگهاي غيرادبي شخصيتهاي بعضي همچنين.نوشتهايد بسيار "لوركا گارسيا" و
برايتان "اسكاسو فرانسيسكو" و "دوروتي ونتورا بونا" مثل آنارشيستي رهبران و اسپانيا
طرف به را شما چيزي چه داريد؟ اسپانيا به نسبت قوياي احساس چنين چرا.هستند جذاب
ميكشاند؟ آنارشيسم
من مادر و پدرهستند اسپانيايي اجدادم كه بودند گفته من به بودم ، جواني پسر كه وقتي
در اصلا من خود.بودهاند اسپانيايي اجدادم ظاهرا ولي بودند ، شده متولد روسيه غرب در
را يهوديان سال 1492 در كه باشد دليل اين به مسئله اين شايد ولينيستم مطمئن مورد اين
ميكردم ، زندگي بارسلونا در كه زمانيبودند يهودي من والدين و كردند اخراج اسپانيا از
مردم شبيه درست من ظاهر چون ;ميكردند صحبت "كاتالان" زبان به ميديدند ، مرا وقتي مردم
از بسياري.بود من شدن بزرگ با مقارن درست اسپانيا داخلي جنگهاي ضمن در.بود منطقه آن
با منبازگشتند خانه به آنها از نيمي فقط ولي ميرفتند ، جنگ به ما محله جوان مردان
داخلي جنگهاي تاريخ خواندن به شروع شدم ، بزرگتر وقتي.شدم بزرگ جنگ اين افسانه
.كردم اسپانيا
بسيار آنها از و كردم برخورد آنارشيستها با "هيدتوماس" تاريخي كتابهاي خواندن با
.داشتند آينده درباره جالبي بسيار ديدگاه و بودند افراد ايدهآليستترين چون.آمد خوشم
قرباني به آنها عشق اما بناميد ، داريد دوست كه هرچه يا تروريست را آنها است ممكن شما
تحسين و حيرت به مرا بشر نوع ميان در عدالت برقراري براي بيپايان جنگ در خويش كردن
.واميداشت
وضوحي و سادگي چنان" با "ماچادو آنتونيو" شعر كه نوشتهايد "زمان نان" كتاب در شما &
كه است زمان همين در درست و كنيم باور كاملا را آن واميدارد را ما كه است شده نوشته
و "ميآوريم ايمان آنان صحت و اصالت به و ميشويم نايل خود تجربيات عميقترين درك به
استفاده قابل از شما منظور "است سخت استفادهتر قابل شعر يك كردن فرض":ميگوييد سپس
چيست؟ بودن
و فرد يك شخصي تجربه به ارزشگذاري يعني..كلمه معناي تمام به استفاده قابل و مفيد
چيزهايي ما تجربيات.است جهاني امر يك تجربه.خويشتن از وي شخصي احساس به نهادن اعتبار
ساده شرحيافتم "ماچادو" در من كه است چيزي اينميكنيم تقسيم ديگران با كه هستند
غروب خيابان ، در زدن قدم آهنگ تنهايي ، :كوچك و ساده مسائل به افراد عكسالعمل و حالتها
است قادر او.ميرود پايين به تپه بالاي از كه آب پاي صداي درختان ، زيبايي سحرگاهان ، و
ميرسد من نظر به اينطور و كند تبديل قداست و وحدت نوع يك به را ساده چيزهاي اين همه كه
زندگي در ما اينكه و بخشد اعتبار مشترك تجربيات اين به كه بود قادر "ماچادو" كه
مركز به را آنها ماچادو اما.بنگريم حاشيهاي امر يك عنوان به آنها به پرمشغلهمان
كناري به ما آنچه گرفتن دست در كه كردم ، فكر خود پيش من و ميآورد شعرش و تجربه
سايه ديگر چيزهاي تمام بر كه چيزي به آن كردن تبديل و مركز به آن آوردن و افكندهايم
و خودم اهميت و بود استفاده قابل واقعا شعر اين لحاظ اين از و است نبوغ يك ميافكند ،
.داد نشان من به را اطرافم چيزهاي
از خاصتر حداقل يا و نبودم خاص من كه دليل اين به بلكه بودم شخص من كه دليل اين به نه
من به و ميكند زياد را انرژيام ميآورد ، سرحال مرا كه است شعري اين.نبودم ديگران
است شاعري او.باشم ارزشمند ميتوانم من اينكه اميد.ميدهد دادن ادامه و پيشروي اميد
.ميكنم رجوع او به هميشه كه
اتفاق هيچ كه ميشود باعث شعر":ميگويد است گفته "ييتس" براي كه مرثيهاي در "اودن" &
خلاف تا مييابد ادامه شعر بقيه من نظر به ميشود؟ باورتان "بپيوندد واقعيت به و بيفتد
شعر ميرسد نظر به كه طور اين بدهيم؟ جواب شعر بيت آن به چگونه اينكه و كند ثابت را آن
نيست؟ اينطور بيفتد ، اتفاق چيزي كه ميشود باعث
يك شعر كه بود اين او منظور ميكنم فكرميدانست را مسئله اين "اودن" ميكنم فكر من
زنان باشگاه اعضاي شعر ، از استفاده با نميتوانيد شما.ندارد سياسي فوري تاثير
ديگري كار است بهتر داريد احتياج تغييري چنين يك به اگر.كنيد آنارشيست را جمهوريخواه
براي _ يا و بنويسيد شعار و تبليغات است بهتر هستيد نويسنده يك شما اگر.بدهيد انجام
لازم تاثير آن كلمات شايد ولي بنويسيد بايد چه كه نميدانم من _ بنويسيد مطلب تلويزيون
.باشند داشته زور و قدرت شايد ولي باشند نداشته را
طولاني زمان مدت در البته.ميسازد ممكن را چيزها آمدن وجود به شعر كه ميدانيم ما اما
و خويشتن به مردم از زيادي عده احساس روي بر "ويتمن" مثل شاعري كه گستردهاي تاثير به
وارد ما بر هنوز آن اثر اما كشيد طول زيادي مدت كار اين.كنيد توجه گذاشته آمريكا به
پيدا متفاوتي احساس خودش درباره كند ، زندگي "من شعر" شعر خواندن با كه كسي هر.ميشود
چيز مهمترين من نظر از مسئله اين و است شعر در نهفته تجربه خاطر به فقط اين و ميكند
بيت اين به ميخواندم را "ويتمن" اشعار و بودم ساله كه 20 زماني ميآورم ياد به.است
خودم پيش من و "است شاداب و شيرين بسيار همه و من وجود كه است اين مسئله":برخوردم
زيبايي به نسبت شناخت نوع يك اين.نيست من خودخواهي و تكبر از مسئله اين كه كردم فكر
من و "هستيد هم شما هستم ، من آنچه":ميگويد شعرش ادامه در او.است ديگران يا خويشتن
كارگر يك من چرا كنم زندگي فكر اين با كه نميكنم سعي من چرا كردم فكر خودم پيش دوباره
بيدار خواب از صبح روز يك ميتوانم كه حالي در هستم ، خودم براي متاسف و احمق و شكسته
بگويم شما به بگذاريد و "است شيرين و شاداب بسيار آدمها همه و من وجود" بگويم و شوم
.است انداخته طنين زندگيام و كار در اكنون كه است جملهاي اين
شعر
7_ شعرسازي مانيفست
صفاييتبار حامد
كه شعرهايي.بياندازيم مجموعه خود شعرهاي به نيز نگاهي كه باشد شده آن وقت حالا شايد
تفاوت اين كه كرده پيدا چشمگير بسيار تفاوتي قبلي مجموعه آخرين از زماني اندك فاصله با
با برخورد اولين در كه چيزي شايد.دارد بسيار نمود نيز شعرها تقطيع و نگارش شيوه در حتي
در براهني.است مجموعه در روايت شكلهاي و روايي عوامل حضور ميشويم روبهرو آن با كتاب
نوع هر در ولي هستند ، قصه ادبي ژانرهاي همه نه":ميگويد دريدا قول از كتاب صفحه 139
قصويت عامل آن در كه است عالي موقعي شعر ولي ميدهد ادامه طور اين و"هست قصويت ادبيات
شديد اعتراض با كنيم ، تبديل روايت به را شعر خواستيم اينكه محض به يا و برسد حداقل به
ليوتار قول از صفحه 150 در دوباره اما شويم ، روبهرو شعر خلاقه شگرد و كار شيوه مفردات ،
و مبنا دو اين كه ميرسد نظر به ".است محال ادبيات در رواييت از جدايي":ميگويد
گره ميتوانست شايد اينها دوي هر از عميق درك اما است معنايي تناقض دچار ظاهر در ديدگاه
اينكه.كند باز بعد سالهاي شعر از بزرگي گره آن ادامه در و پروانهها به خطاب از بزرگي
و كار شيوه مفردات ، كه كنيم سعي موضوع اين به آگاهي با حالا و است محال روايت از جدايي
اين.بگيرد قرار موجود روايي سطح از بالاتر كه برسانيم حداكثري به شعر در را خلاقه شگرد
.ميرسيد آن به مجموعه بايد كه بود چيزي
روايت حتي كه است اين آن و ميزند او شعر به ديگري ضربه آن يكپارچگي و روايت حضور اما
در و واميدارد معنيروايي خدمت به بزند برهم را نحوي قواعد ميكند سعي كه را او زبان
قرار روايت مركزي ساختار خدمت در نهايت در شود شكسته زبان نحوي قواعد اگر حتي صورت اين
اين در.كرده دگرگون مركزي روايت همان نفع به را زبان ساختار كلي جريان اين و ميگيرد
غلبه اصلي يكپارچه روايت و درميآيد شاعر زباني بازيهاي صورت به زبان دگرگونيهاي صورت
برابر در نميتواند خلاقه شگردهاي و مفردات است اومعتقد كه آنچنان و دارد شعر فضاي بر
از او خود كه است مثالي همان زد ميتوان كار اين براي كه مثالي.كند ايستادگي روايت
.ميآورد نمونه صورت به شعرش
....هميص از عاشقتر
شرا /..هما يك در كه تو همين مثل
پيش" همان" و "همين".شده تشكيل جداگانه سطر سه از شرا":ميگويد سطر اين توضيح در او
يكي كه وقتي.است بيارزشي چيز شعر در بلاغت.شدهاند قطع آخر "نون" به رسيدن از
لازمه ميروند نفس سوي به كلمه از "هما" و "همي".نميانديشد كلمه كمال به است عاشقتر
هم و دارد وجود گفتن هم.ميشوند شعر ادامه امكان عدم و شعر ادامه ;ميشوند شعر گفتن
كه ميكند بيان نحوي قواعد مورد در كه هيجاني و احساسي هرمنوتيك از.گفتن امكان عدم
حالا و ميگويد كه بخشي سه ميبينيم بخوانيم آخر تا اول از را شعر كل بار يك اگر بگذريم
عاشقانه شكل از گذشتن از بعد را شعر كه است شعر مركزي جريان سه آمده شده قطع صورت به
كه آن از بيش پايان در سه اين تكرار حالا و ميبخشد نظام جريان سه اين براساس روايتش
كه را ارگانيكي وحدت باشد ، داشته ميكند بيان ايشان كه گونه آن را نحوي قواعد شكستن
شعر نتيجه در و ميكند تثبيت ببرد بين از زبان نحو شكستن طريق از داشته قصد شاعر
اين از بيش "مي هوش از" شعر در عمل اين.ميگيرد متفاوت لحنهاي كه است عاشقانه يكصداي
تو مرا تو اگر مني مي هوش از ميروم و:ميگويد آخر سطر در كه هنگامي.ميخورد چشم به
حتي ميرساند حداقل به را شعر اين پذيري تاويل سطر اين و هوشمي از مني زانو بزن شانه
در شعر مركزي نقاط تمام و شعر تمام خلاصه ميشود تبديل اسطوره به خود سطر اين ميگفت
هم را آن و نگذشته "و" يعني كرده پيدا مركزيت كه حرفي از حتي او.است پاياني سطر اين
كاركرد وجه هيچ به و است روايي كاركرد شعر در كاركردش كه ميكند تثبيت "و" آوردن.آورده
معاني كه صدا يك به شعر شدن تبديل و ارگانيك وحدت پاياني سطر.نميشود ديده آن نحوي
دايره به را آن پايان در كه شعر جمعبندي تكنيك و ميشود ايجاد هم كنار در متفاوتش سطور
شده خشك سنت در سختي به شعر پاي گفت ميتوان كه است چيزهايي همه ميكند تبديل بستهاي
نميدهد شعر به حركت هم شده شكسته نحو ميگيرد آن از را حركت اجازه شعر بودن بسته و است
روايي وحدتهاي است قرار كه حالا گفت بتوان حتي شايد بستهاند را شعر پاي روايي بندهاي
بلند را آنها موقع به و آمده روايتها اين كمك به نيز زبانشكني بگيرند خود در را شعر
ندارد خود از خارج به ارجاعي نميگيرد ، جان زبان كه ميرسد نظر به حتي.ميكند كوتاه يا
بسته دايرهوار روايت چارچوب در بسته زبان اما - ميخواهد طور اين هم شاعر البته -
.نميآورد وجود به روايت از رفت بيرون براي خلاقه شگردهاي
رخ نيم
ريلكه ماريا راينر زندگي به نگاهي
عروسكها همدم غربت قصه
رشيديان مهيار
بر هاينه و گوته چون كساني كنار در تاريخ ابد تا او نام نبود ، آلمان اهل كه وجودي با
اهالي از.است "ريلكه ماريا راينر" نام به بزرگ شاعري او.ميدرخشد آلمان ادبيات تارك
و.بود غم زاده او.بود ناشاد بس كودكي او.دسامبر 1875 سپيدهدم 4 در پراگ زاده و بوهم
دلايل البته و كند سر وعزلت گوشهنشيني در را عمرش از بيشتري نيم كه شد باعث همين شايد
بعد مادرش براي "ريلكه".ميشود اشارهاي آن به گاهوبيگاه مثال اين در كه بسيار ديگر
ذات بر بود گزيده دختر تربيت براي كه را شيوهاي مادر و ميآيد دنيا به مرده دختر يك از
ميكنند ، تنش دخترانه لباس سالگي شش تا كه _ رنه تعميدي _ نام به پسري.ميكند هموار او
دمخور عروسكها و آشپزخانه وسايل با پسرانه بازيهاي جاي به و ميبافند را گيسهايش
.است
زندگي":ميدهد بروزش "هيتنبرگ ماگدافون" به نامهاي با سالگي چهل در را آن كه عقدهاي
او با حالا كه.بود مرده دختري از مادرش تصورات تنها كه بنياني ".نداشت واقعي بنيان من
پناه خود خويشتن به كه بود مادر وهم اين از فرار براي تنها ريلكه پس.ميپنداشتش زنده
انباشته چيزهايي آنجا":ميگويد مرقوم نامه همين ادامه در او.خودش تنهاي تن به ;برد
واقعيتي آرزوي در كه ميبرم پي ميانديشم آن به وقتي...بيابد نميتوانست كس هيچ كه بود
وجود و باشد وامانده و بيچيز گيج ، نحيف ، برابرش در اطرافم روزه هر هيولاي ملال كه بودم
اين در ميكردم ، نگاه خانوادهام به واقعيتي چنين ديدن براي گاهي...كند انكار را خود
ميكرد ، انكارش نگاهم هنگام آن از پيش كه را ممتازي موقعيت بتواند خانواده شايد كه رويا
فرا نظام خدمت به كه ميشكند آنجا او ذهن در مادر وهم و رويا اما".كند اشغال
پدر از جدايي و.ميكشد اشغال به را تنش عمر تمام ناامني نام به احساسي اما.ميخوانندش
دانشگاه وارد اينكه تا.ميكند ناتوانترش و خسته روزمرگي كسالت كنار در روز هر مادر و
نام به دختري با و ميگذراند را تاريخ و نظري فلسفه ادبيات ، دورههاي.ميشود پراگ
.اولش كتاب ناشر حتي و الهامبخشميشود نامزدش در 1897 كه دختري ;ميشود آشنا "والي"
احساس فريبنده ميبيند ، را "لوسالومه" اينكه تا.ندارد سرانجامي هيچ نامزدي اين البته
نهايت در ريلكه البته.آرزوهايش زن بعدها و بود ريلكه دل اسرار مخزن كه زني.را نيچه
بنمايه پروستوار استعداد و شديد دروننگري بيقراري ، و تنهاييبرميگزيند را تنهايي
اينگونه اثر اين نوشتن پايان در ريلكه.ميشود "ديگرم من خاطرات" عنوان تحت كتابي
ديده را بسياري اشياي و آدمها شهرها ، بايد انسان مصراع ، يك نوشتن براي" ;كرده شروع
مونيخ ، كاپري ، بلژيك ، در خويش سرگردانهاي سوي به سر او اثر اين چاپ از بعد ".باشد
مريم زندگي اوليه ، شعرهاي ساعتها ، كتاب.گذاشت...و تونس ناپل ، كارتاژ ، بيسكرا ،
:مينويسد اينگونه دويينو مرثيههاي بر مقدمهاي در ليشمن.سفرهاست اين زاده همه باكره
كه را جهاني و بيننده ميان راستين ارتباطي طرح و را بشر سرنوشت و زندگي از نهايي ديدي"
مرتاضي همچون او دوران اين در ".افكند پي بود نگريسته آن به دقت همه آن با و مديد مدتي
راه از احساس كه بود ساله پنج و سي تقريبا.جسمي و روحي شديد بيماريهاي با بود ، افسرده
در "ماري پرنسس" قلعه به پا اينكه تا.ميكرد حس زمينياش زندگي در را كلي تغييري رسيدن
.گرفت قرار برابرش در غريب چيزي":ميكند ياد اينگونه روز آن از خود.گذاشت دويينو
حمايت تحت خوشايند ، چنان را خود او.بود شده خم بوتهمانندي درخت شاخه روي اتفاق برحسب
تقريبا تفكري در.طبيعت در پذيرفته كاملا ماند ، حال همان به كه ديد آرامش در و
اگر":شنيد ماورايي از كه بود اينگونه وبود رفته طبيعت سوي آن به گويي ".ناخودآگاه
جملات اينها پس از و "شنيد؟ خواهد فرشتگان صف در را صدايم آيا كسي چه دهم ، سر فرياد
در را سرخوشياش تمام سالگي چهل در ريلكه.شد نگاشته "دويينو مرثيههاي" آغازين
در.شد ماندگار سوئيس در كه بود سالگي چهل همين اوايل در و.داد نمود "ارفه غزلهاي"
پرستارانش همه و.شد بستري والواي بيمارستانهاي از يكي در ماه دو مدت به 1923 ،
بيمارستان سحرگاههاي همان از يكي در اينكه تا.است خون سرطان به مبتلا او ميدانستند
خاك تا خورد خراش دستش سرخ گلي شاخه بريدن حين در مصرياش ، ستايشگر "علوي نعمت" نيت به
نقطهاي در را او آن با دسامبر 1926 در 29 كه عفونتي ;كند هديه خونش به را عفونتي زمين
.ميكند يكي سرد خاكي با سوئيس والواي نام به
فراموشخانهها روشنفكر
ناظمالدوله ميرزاملكمخان رسالههاي
اصيل حجتالله:مقدمه و گردآوري
ني ، 1381 نشر:ناشر
تومان صفحه ، 3400 528
كبير سفير سمت به و درآمد او جانشين با آشتي در از شاه ناصرالدين ترور از بعد ملكم
شد برگزيده ايتاليا در ايران
جمله آن از يوروپا ، و آسيا در جميعا شعرا و كردهاند منتشر عديده تصانيف حكما..."
ظالم كه اين خاطر به ستودهاند ، را عدل كرده مذمت را ظالم خودشان مولفات در بخصوصه سعدي
جميع كه است گرديده مبرهن كثيره تجارت با عاقبت لكنكند عدالت اختيار و شود ظلم تارك
ظلم و است بوده بيثمر و بيفايده دهور مرور در ظلم اعدام در بشري ، اشرف صنف اين زحمات
موثر هرگز ظالم طبيعت در آن ترك براي نصيحت و وعظ و نميگردد مرفوع اصلا جهان از
خطباي و بلغا و فصحا و شعرا و فيلسوفان و حكما حال ، قرن اوايل به قريب پس.نميافتد
به كه فهميدند هم غير و ميرابو و مونتسكيو و روسو و ولتر مثل فرنگستان ، در سحبانمنش
تو !خر اي:كه گفت بايد مظلوم به بلكه پرداخت ، نبايد ظالم به اصلا جهان از ظلم رفع جهت
غفلت خواب از ميشوي؟ ظلم متحمل چرا تو بيشتري مراتب به ظالم از مكنت و عدد و قوت در كه
"!بسوز را ظالم پدر گور شو ، بيدار
يك ملكم.بود ايران در فراموشخانه پايهگذار او.بود بدي بسيار آدم ميرزاملكمخان
.نميكرد پنهان هم را خود غربزدگي و بود غربزده روشنفكر
مذاكره براي هياتي همراه به (ق._ه 1273) نداشت بيش سال چهار و بيست كه حالي ملكمدر
.رفت پاريس به هرات ، سر بر درگيري از پس انگليس ، با صلح
و سياسي اصلاحات درباره را خود رسالههاي نخستين ملكم كه بود سفر اين از بازگشت از پس
از بسياري كه نهاد بنياد را فراموشخانه و 1277 سالهاي 1275 فاصله در و نوشت اداري
ظاهرا.پيوستند فراموشخانه به بودند خودفروخته او خود مانند حكما كه ادب و علم مردان
در هم دارالفنون فارغالتحصيلان برخي كه فراموشخانه اعضاي كمك با داشت قصد ملكم
از وقتها بعضي كه شاه ناصرالدين اما ببرد پيش را خود نظر مورد اصلاحات بودند ميانشان
فسادآوري چيزهاي درباره كه را فراموشخانه ميكرد هم شايستهاي كارهاي و ميرفت در دستش
(ق._ه سال 1278) كرد قدغن هم را آن نام بردن حتي و تعطيل ميشد صحبت آزادي همچون
متحير مسئله اين تحقيق در جمعي.است رسيده شما عرض به فراموشخانه داستان آقا ، جناب"
انسان تكميل مايه ميگويند بعضي.است ضلالت اسباب و كفر اوضاع ميگويند بعضي.ماندهاند
تفاصيل نرفتهاند ، گروهي و نميگويند هيچ و رفتهاند فرقهاي.است عالم نظم منشاء و
و اوليا نظر در معرفت ، رموز كل و بشري علوم جميع كه نيست شكي..مينمايند بيان غريبه
بالغه حكمت اقتضاي به كه است مبرهن نيز نكته اين وليكن.است بوده مشهود انبيا
سكوت است ، معلوم پس..دهند بروز خود عهد در را مخفيه معارف جميع كه نخواستهاند
اين چون ميگويند كه اشخاصي آن و..بود؟ نخواهد علم آن عدم دليل علم ، يك بر اوليا
در بنده اعتقاد به شد ، آن مخرب و منكر بايد دليل همين به است آمده فرنگستان از دستگاه
صورتي در باشد؟ شده ابداع فرنگستان در كه كجا از اولا:دارند بزرگ سهو خود تحقيق اين
زيرا بود نخواهد مطلب نقض موجب وجه هيچ به باشد ، آمده فرنگستان از واقعا مطلب اين كه
اسباب ايران و اسلام مقدسين چشم در امروز و است كرده اختراع فرنگي حكيم هم را عينك
در نه و ميكارند [اتريش] نمسه خاك در نه را بزرگ حقيقتاست شده مجيد قرآن قرائت
كه گوشهاي هر از حقيقت شعاع.ندارد بخصوص اقليم معرفت آفتاب.ميبافند انگليس كارخانه
...بود خواهد يكي آن منشاء و اصل كند بروز
پس ميگويد راست اسرار اين صاحب اگر كه ميزنند فرياد ما محققين كه ميشنوم اطراف از
ندارد؟ معني اسمش چرا پس نيست؟ علم لباس در چرا پس ندارد؟ ريش چرا پس است؟ جوان چرا
از پس "!گفت ميتوان چه ايرادها نوع اين مقابل در:ميپرسم شما خود از !آقار سركار
و بغداد به ابتدا او.كرد بيرون ايران از را پدرش و ملكم شاه ، فراموشخانه كردن تعطيل
ديار آن روشنفكران اصطلاح به از گروهي با ملكم هم استانبول در.رفت استانبول به سپس
در ايران مختار وزير كه سپهسالار خان ميرزاحسين با ملكم علاوه به كرد برقرار ارتباط
به او بازگشت براي و گرفت قرار ملكم تاثير تحت سپهسالار.يافت نزديكي روابط بود عثماني
و آمد ايران به سپهسالار چون و بخشيد را ملكم گناه شاه سرانجام.كرد پادرمياني ايران
در ملكم حضور.شد او مشاور و بازگشت او با نيز ملكم (ق._ه 1288) يافت عظمي صدارت مقام
.شد سپهسالار و او با روحانيان مخالفت موجب او سوء سوابق به توجه با صدراعظم مشاورت مقام
با قياس در را خود مملكت و بود شده ماب فرنگي تشخيص ، اهل درست تشخيص به كه سپهسالار
در خوشبختانه و بزند ايران به ميخواست كه ضررهايي از يكي ميدانست عقبمانده اروپا
سفر به را شاه ناصرالدين كه گرفت تصميم او.بود راهآهن احداث نشد موفق زندگياش زمان
عقبافتادگي آنچه درباره او امثال با "فرنگ ترقيات حسيه مشاهده" با هم شاه تا ببرد فرنگ
كه سپهسالار.بپردازد "موثر و فوري تدابير اتخاذ" به و شود راي هم ميناميدندش ايران
ق._ه اول 1290 سفر) سفرها اين كه داشت انتظار بود ، بسته ديگران تجربيات گرو در دل پاك
پطر بر اروپا سفر كه بگذارند را تاثيري همان شاه ناصرالدين بر (ق._ه دوم 1295 سفر و
ديگر بسياري ظاهرا اينكه جالب.شد روسيه تحول آن دنبال به و او تحول مايه و گذاشت كبير
اثري شاه ناصرالدين براي سفرها اين اما.داشتند اميدي چنين هم روشنفكران اصطلاح به از
.آورد فراهم ايران وضع از را او نااميدي موجبات و داشت معكوس
لندن در ايران وزيرمختار سمت به را ملكم گيرد ، صورت فرنگ به شاه اول سفر اينكه براي
بستن در نيز ملكم اسناد بنابر و شد بسته رويتر قرارداد كه بود سفر همين در.كردند منصوب
صدارت از را سپهسالار خان ميرزاحسين بازگشت ايران به كه شاه.است داشته دست قرارداد اين
انجام براي ق._ه سال 1295 در اينكه تا.بود مطرود مدتي نيز ملكم و كرد كنار بر
نيز او و بستاند عثماني از را ايران مطالبات برخي تا فرستادند برلن به را او ماموريتي
تا شد فرستاده لندن به و گرفت ناظمالدوله لقب بازگشت از پس و داد انجام را كار اين
را لاتاري امتياز سفر همين در ملكم (1306).آورد فراهم را فرنگ به شاه سفر سومين مقدمات
از ليره هزار چهل او كه بود اين قضيه.داشت جالبي پيامدهايي كه ماجرايي ;گرفت شاه از
هم را كار اين و بگيرد شاه از را لاتاري امتياز او براي تا گرفت انگليس اتباع از يكي
ايران به شاه اينكه از پس.كرد واگذار فرد آن به را ايران در لاتاري امتياز شاه و كرد
شدن برقرار امكان نتيجه دردانستند حرام را آن و كردند مخالفت لاتاري با علما بازگشت
شكايت ملكم از بوده شده متضرر ليره هزار چهل دستكم كه هم مزبور انگليسي.نشد پيدا آن
اين كل.داد حواله ايران دولت به را او و ندانست خود عهده به را مسئوليتي هم ملكم.برد
مناصب ، تمام از را ملكم و برانگيخت را امينالسطان او صدراعظم و شاه ناصرالدين خشم ماجرا
.كردند محروم حقوقاش و القاب
اروپا در را قانون روزنامه و افتاد قانونگرايي ياد به پيش از بيش ملكم كه شد همين
روزنامه اينميشد مخالفت استبداد با و دفاع قانونگرايي انديشه از آن در كه كرد منتشر
از بسياري كه گفت بايد كلا داشت مشروطهخواه روشنفكران انديشه شكلگيري در عمدهاي سهم
ملكم نوشتههاي از برگرفته يا متاثر مشروطيت به منتهي دوران سياسي و اجتماعي نوشتههاي
ترور از بعد ملكم.است همين هم او رسالههاي اهميت اصلي دلايل از يكي و بودند خان
كبير سفير سمت به ق._ه سال 1316 در و درآمد او جانشين با آشتي در از شاه ناصرالدين
همان در سال اين تا و رفت دنيا از ق._ه سال 1326 در ملكم.شد برگزيده ايتاليا در ايران
.بود باقي منصب
& & &
بخش در 6 كه است ملكم از رساله حاوي 25 "ناظمالدوله خان ملكم ميرزا رسالههاي" كتاب
قانوني ، نظام از عبارتاند بخشها اين.شدهاند مرتب ضمايم به مربوط بخش يك و اصلي
الفباي ;آدميت جامع و فراموشخانه ;اجتماع ;سياست ;اقتصاد ;نو مدئيست و حكومتي سازمان
خان ملكم درباره كتابي اين از پيش آورده گرد را رسالهها اين كه اصيل حجتاللهجديد
.است بازار در هم "ايراني انديشه در آرمانشهر" كتاب او از اكنون هم.است داشته
وجه كه رو آن از او رسالههاي باشيم ، داشته ملكم زندگي و شخصيت به راجع كه قضاوتي هر
ما به هم را ديگري چيز رسالهها اين.دارند اهميت كردهاند فراهم را حركتي نظري
.است سخت كردن قضاوت چقدر و باشد پيچيده ميتواند چقدر آدم يك اينكه ;ميگويند
فرهنگي نشريات
رجبزاده فيروزه پل
به شمارههايش از كدام هر در است "تمدنها گفتوگوي زمينه در فصلنامهاي" كه فيروزه پل
اين از شماره سه تاكنون.ميپردازد مختلف كشورهاي تمدن و فرهنگ با مرتبط موضوعات از يكي
عنوان تحت نشريه اين چهارم شماره هم بار اين و گرفته قرار علاقهمندان اختيار در نشريه
فلسفي و نظري وجوه به پرداختن ضمن كه است اين فيروزه پل هدف.است شده منتشر "ژاپن"
تمدني حوزههاي و اديان به نيز ويژهنامههايي در فرهنگها و تمدنها گفتوگوي
تئاتر ، نقش و تاثير به و بپردازد لاتين آمريكاي و هند چين ، ژاپن ، چون سرزمينهايي
انتقال در آينده و گذشته در جمعي رسانههاي و اساطير ترجمه ، نقاشي ، سينما ، موسيقي ،
.بپردازد جهان ملل ميان گفتوگو و تمدنها و فرهنگها
بيست شهريور در 25 رجبزادهاست رجبزاده هاشم فيروزه پل شماره اين ميهمان سردبير
درجه اخذ از پس بعدها و است شده متولد تهران سمت به روسي نيروهاي پيشروي با همزمان
دانشگاه در فارسي ادب زبان كرسي استاد عنوان به تهران دانشگاه حقوق دانشكده در دكتري
در سمت همان با فروردين 64 از رجبزاده.است پرداخته تدريس به توكيو خارجي مطالعات
شماره اين يادداشت در او.است مشغول تحقيق و تدريس به اوساكا خارجي مطالعات دانشگاه
خودباختگي ، نگوييم اگر شيفتگي ، از بيشتر آسيا سوي اين مردم براي ژاپن تصوير:است آورده
.شناخت و آگاهي از تا است گرفته مايه
.ميبيند را دو ، هر تاريك ، و روشن رويههاي و نمينگرد سويه يك است ، متوازن درست معرفت
دادن دست به يكي:است بوده چشم پيش رهنمون دو [فيروزه پل] دفتر اين آوردن فراهم در
در بزرگ ايران كه ارزندهاي و شايسته سهم و ژاپن فرهنگ و تمدن و تاريخ از كلي معرفتي
همه با - هست كه چنان امروز ژاپن شناخت ديگر و است داشته آن شدن بالنده و برآمدن
.آن كموكاستهاي و آسيبپذيري و نيرومندي مايههاي
ژاپن هنر هستيشناسي.پرداختهاند ژاپني فرهنگ گوناگون جنبههاي به شماره اين مقالات
ژاپني هنرهاي انواع به تطبيقي و قياسي نگاه يك ارائه قصد كه است رامين علي از مقالهاي
اساسا آيا كه بپردازد موضوع اين بررسي به دارد قصد و دارد را آنها تحولات تاريخي سير و
فلسفي ديدگاه از را آن هنري مسائل بايد و ميطلبد را خود خاص زيباشناسي نظام ژاپن ، هنر
نه؟ يا كرد بررسي غرب ، هنر فلسفه از متفاوت ديگري ،
و تاريخ استاد ينك ، داكتيك با گفتوگو به جهانبگلو رامين هم نشريه از ديگري بخش در
به ديگر بخشي در هم افشار مهدي و است پرداخته واشنگتن جورج دانشگاه بينالمللي امور
سال در كه دارد نام ژاپن شدن جهاني كتابها اين از يكي.است پرداخته كتاب چند معرفي
تابوهاي و تحريمها به توجه با:است آمده كتاب اين از قسمتي در.است شده منتشر 1998
ايجاد شده ، تحميل (ژاپن صلحطلبي تعريف) اساسي قانون ماده 9 توسط كه روانياي و سياسي
.است حتمي و لازم امري اساسي قانون در تجديدنظر از ژاپني دريافتهاي در تغيير
آماده عطارديفرد شهلا توسط كه دارد اختصاص ژاپن كتابشناسي به هم شماره اين بخش آخرين
.است شده
يا تاليف آن مقاله كه 16 است اين فيروزه پل از شماره اين مورد در نكته مهمترين اما
به را شمارههايش از يكي تنها است قرار كه تخصصي نشريه يك ;است رجبزاده هاشم ترجمه
دارد؟ چه از نشان نكته اين شما نظر به دهد ، اختصاص ژاپن مثل موضوعي
روزمره ارغنون
مباحث و مسائل مهمترين از بعضي به پيشين ، شماره همچون ارغنون ، نشريه شماره اين مقالات
انواع و موسيقي.ميپردازد غرب در روزمره زندگي روال و ساختار در موثر هنري و فرهنگي
در آن نقش و پيشرفته جوامع در آن جايگاه و اتومبيل آنها ، متفاوت مخاطبان و آن گونهگون
و دموكراسي شدن نهادي و پيدايش در اقتصادي توسعه و فرهنگ تاثير خاص ، رفتارهاي شكلگيري
و فرهنگ تعامل فرهنگي ، نوين الگوهاي شكلگيري در دموكراتيك آزاديهاي متقابل تاثير
و ويدئو و تلويزيون و سينما سياسي ، زندگي ملاكهاي و هنجارها حوزه در خصوصا ايدئولوژي
شيوه و ساختار و هويت بر آنها شگفت تاثير و هنري و فرهنگي آثار عرضه در مدرن فناوريهاي
در آنها نقش و مختلف طبقات بين در ورزشي كنشهاي و ورزش پسامدرن ، و مدرن عصر در زندگي
و عمومي (سلطه) سيطره فرهنگي ، مطالعات در عامهپسند ادبيات جايگاه اجتماعي ، عادت نظام
.مقالاتاند اين عمده موضوعات مدني ، جامعه با آن نسبت و خصوصي
موسيقي مصرف جامعهشناسي بررسي به "خردهفرهنگها شيفتگان ، مخاطبان ، :من نسل" مقاله
بحث خردهفرهنگها و هويت شكلگيري جوانان ، مسئله درباره رهگذر اين از و ميپردازد
نوع اين طريق از و ميروند شمار به راك موسيقي مصرفكننده سنتي طور به جوانان.ميكند
.ميدهند شكل را پيش نسل با خويش تقابل موسيقي ،
فرد ، سوي از مطلوب موسيقي نوع انتخاب اگرچه كه ميشود تاكيد نكته اين بر مقاله ، اين در
كننده همسان نقشي و رسيد كلي حكمي به نميتوان است ، مرتبط وي تحصيلات و اجتماعي طبقه به
قدرت افزايش نظير) اجتماعي عوامل نقش نميتوان حال ، اين با.گرفت درنظر موسيقي براي
قرار مدنظر را آن با مخاطبان خاص رابطه و موسيقي مختلف انواع شكلگيري در (جوانان خريد
.نداد
شيفتگي ، پديده (...و صفحه فشرده ، لوح صوتي ، نوار كنسرت ، ) موسيقي مصرف شيوههاي
و ميپردازد بدانها مقاله اين كه است مسائلي از زندگي سبك و جوانان خردهفرهنگهاي
پديدهها اين با ارتباط در را (...و متال ، هوي رپ ، راستا ، راك ، بلوز ، ) موسيقي انواع
.ميدهد قرار ارزيابي مورد
شمار به ادبي و فرهنگي نظريهپردازان و فيلسوفان مهمترين از يكي اكنون باختين ميخائيل
دست اشتهاري به خود زمان در ميكرد ، كار و زندگي شوروي حكومت دوران در كه او.ميرود
بوطيقاي مسائل كتاب و كردند كشف را او غربي ادبي نظريهپردازان دهه 70 در.نيافت
ترجمه اروپايي زبانهاي همه به او نشده منتشر آثار پس آن از.ستودند را او داستايفسكي
يكي حاضر حال در را باختين.گرفت قرار بسيار توجه مورد رابله درباره او كتاب خاصه و شد
تخيل" مقاله در گاردينر مايكل.ميآورند شمار به گفتوگو نظريهپردازان بزرگترين از
مقاله اين اما ;است كرده تشريح روزمره زندگي درباره را باختين آراي "باختين معمولي
.رود شمار به نيز باختين آثار كل براي خوبي مقدمه ميتواند
آشكارا آرايي فناوري مورد در كه پيشفرض اين با ،"اتومبيل بزرگ جامعه" مقاله نويسنده
فرهنگ در اتومبيل جايگاه روانكاوي ، مفاهيم از استفاده با ميكوشد دارد ، وجود نقيض و ضد
دارد ، روزمره زندگي در گستردهاي كاربرد كه مدرن فناوري مصداق مهمترين منزله به را مدرن
كه آنگونه مثلا) اتومبيل جنسيتي و فرهنگي دلالتهاي تحليل با وي.دهد قرار بررسي مورد
مانند بدن داراي موجودي به را اتومبيل ،(مييابند تبلور تجاري آگهيهاي در دلالتها اين
و نقصها انواع به زائد ، مواد توليد و ساز و سوخت بر علاوه بدنش كه موجودي ;ميكند
به جسماني دلالتهاي فرافكني.ميشود سالخورده حتي و مييابد ابتلا "ناتندرستيها"
دو به اتومبيل كه ميكند استدلال ادامه در نويسنده.ميگيرد سرچشمه جا همين از اتومبيل
(ميشود1 تداعي - است مدرن جامعه ارزشهاي بنيانيترين از يكي كه - فردي آزادي با دليل
منظور به مختلف مكانهاي در آزادانه تحرك (2;رشد اين فرآيند در تحرك نقش و جسماني رشد
آحاد ساير با ارتباط و فردي استعدادهاي شكوفايي براي بالقوه امكانات همه از برخورداري
و ميگذارد صحه تجربيات همين بر روز هر اتومبيل رانندگي مقاله ، نويسنده نظر به.جامعه
اتومبيل سوخت براي مختلف گزينههاي به راجع مقاله بعدي قسمت.ميكند بازآفريني را آنها
علل نويسنده پاياني ، بخش درگزينههاست اين از يك هر انتخاب روانكاوانه دلالتهاي و
حفظ طرفداران ميان در ويژه به - را اتومبيل درباره فنهراسانه استنباط پيدايش
.ميدهد قرار تامل مورد -محيطزيست
كه دهد نشان است كوشيده "دموكراسي و فرهنگ" عنوان با خود مقاله در اينگلهارت رونالد
در كه است آن از سرنوشتسازتر و قاطعتر دموكراسي شدن نهادي و پيدايش در فرهنگ نقش
از بيشتر مراتب به فرهنگها از بعضي در دموكراسي شكوفايي احتمال.ميرفت تصور گذشته
را خاصي فرهنگي و اجتماعي زمينههاي اقتصادي ، توسعه ميان ، اين در.است ديگر فرهنگهاي
در كه جوامعي بدينسان ، ميرساند ياري دموكراسي دوام و استقرار به كه ميآورد فراهم
گسترش براي فزاينده فشارهاي با درون از رفته رفته برميدارند ، گام شدن صنعتي مسير
به اقتصادي توسعه بالاتر سطوح به جوامع دستيابي درواقع ، .ميشوند روبهرو مردمسالاري
خواستهاي سركوب و دموكراسياند پشتيبان كه ميانجامد نويي فرهنگي الگوهاي شكلگيري
.بود خواهد پرهزينه و دشوار كاري سياسي آزادسازي براي مردم
رسانههاي درباره فرهنگي مطالعات سرشناس محقق) فيسك جان ،"ايدئولوژي و فرهنگ" مقاله در
به ("طبقاتي مبارزه" ماركسيستها تعبير به يا) اجتماعي مبارزه كه ميكند استدلال (جمعي
ميكوشند حاكم طبقات مبارزه ، اين در ديگر ، سخن به.مييابد تبلور معنا براي مبارزه شكل
جلوه "طبيعي" و جامعه "عام عرف" صورت به است ، آنان منافع حفظ متضمن كه را معاني آن
ايدئولوژيك دستگاههاي" و ايدئولوژي درباره آلتوسر نظريه از شرحي ادامه ، در فيسك ، .دهند
قدرت حفظ براي اجتماعي ملاكهاي يا هنجارها كه ميافزايد و ميكند ارائه "داد" "دولت
پاياني قسمت در.مييابند تحقق "داد" روزمره كاركردهاي در و ميآيند وجود به حاكم طبقات
در سال 1991 در آمريكا راهآهن كاركنان اعتصاب شدن گزارش نحوه از فرهنگي تحليلي مقاله ،
نحوه كه ميدهد نشان تحليل اين در فيسك.است شده ارائه كشور اين خبري شبكههاي از يكي
با نظر هم و كنندگان اعتصاب مخالف جايگاهي در را تلويزيون بينندگان خبر ، اين انعكاس
.ميدهد قرار كارفرمايان و دولت
همچون متفكراني آراي ابتدا كابيت شون ،"ويدئو فرهنگ باب در:زمان جابهجايي" مقاله در
;ميدهد شرح رسانه كاركرد و ماهيت باب در را بودريار و ويليامز ريموند لوهان ، مك مارشال
در تلويزيوني بزرگ شبكههاي نقش و تلويزيون مثل پديدهاي فرهنگي و اجتماعي تاثيرات سپس
از پس كه تاثيري و ويدئو مسئله به خود بحث انتهاي در و ميكند روشن را فرهنگسازي
تعبير ميان اين در و ميپردازد است گذاشته "كردن تماشا" فعل ماهيت روي بر اختراعش
.ميدهد شرح نيز را زمان جابهجايي
.بودهاند تاثيرگذار فيلم بررسي بر مختلف شيوههاي به پسامدرن امر به راجع نظريات
پسامدرنيسم درباره را مهم فكري مبحث سه موضوع اين تشريح در "پسامدرنيسم و فيلم" مقاله
به راجع فكري مباحث.زيباييشناختي فرهنگي ، - اجتماعي فلسفي ، مباحث ;ميكند مشخص
تبيينهايي فرهنگي و اجتماعي پديدههاي از كه فكري ، جهانشمول نظامهاي به پسامدرنيسم
اجتماعي ، مباحث در.است مباحث اين خصيصه بنيادستيزي و دارند ترديد ميكنند ، ارائه كلي
اجتماعي هويت دگرگوني نتيجه در و توليد سيستم در تغيير و توليدي نوين شيوههاي پيدايش
تغيير حال در نوين فناوريهاي و گروهي رسانههاي.ميدانند پساصنعتي نوين نظم پيامد را
مهمترين به انگارهها و تصاوير خدمات ، كالاها ، هستند ذهنيت و اجتماعي تجربه دادن
شناختي ، زيبايي مباحث دراست ناممكن واقعيت به دسترسي و شدهاند تبديل زندگيشان واقعيت
مختلف هنري سبكهاي ميان از گزينش و است مدرنيسم ناكامي برابر در واكنشي پسامدرنيسم
قبلي سبكهاي از انتقاد براي آن از و است اقتباس پسامدرن فيلمهاي مشخصه.ميپردازد
.ميشود استفاده
و متن در جامعه ، نخبگان طبقه توسط "محلي ورزشهاي تحول" باب در بودريو تاريخي ادعاي
به كه است تحليلگري بودريو.ميسازد مطرح را جديدي مسئله آنگلوساكسون ، فرهنگهاي زمينه
- فرهنگي مناسبات و روابط بررسي در طبقاتي ، منش و قشر و طبقه چون تعابيري به شدت
تقاضاي و عرضه رابطه تبيين و "اجتماعي عادت نظام" مسئله طرح با او.ماند وفادار اقتصادي
.ميگشايد روزمره زندگي فرهنگ عرصه در نظري مباحث از جديدي انداز چشم نظام ، اين با ورزش
به بدن و فينفسه شيء عنوان به بدن با انسان رابطه درباره مختلف تفسيرهاي ارائه با او
گرايش در طبقاتي و فردي پنهان برداشتهاي تاثير به هدف ، به رسيدن براي وسيلهاي عنوان
.ميپردازد خاص ورزشي به افراد
جامعه مفاهيم و ساخت منتشر را عمومي سيطره ساختاري تغيير كتاب سال 1964 در هابرماس
دهه 80 تا هابرماس كتاب.انداخت زبانها سر بر نو از را خصوصي و عمومي سيطره و مدني
كه تحولي با و كشورها اين سياسي فضاي تغيير با اما نگرفت ، قرار غيرآلمانيها توجه مورد
و بحثها و گرفت قرار بسيار توجه مورد كتاب اين ديگر بار داد ، رخ هابرماس خود آثار در
رسيده ، چاپ به هابرماس از شماره اين در كه مقالهاي.درگرفت آن درباره فراواني مناقشات
درباره را خود نظر مورد مهم مفاهيم آن در و نوشت فيشر فرهنگ براي وي كه است مقالهاي
و كتاب خود ، مقاله در است ، كرده تلاش نيز هوهندال پتر.كرد تشريح ايجاز به عمومي سيطره
.دهد دست به آنها از روشنگر شرحي و دهد قرار آن تاريخي متن در را هابرماس مقاله
فرهنگي گردش
دقيقهاي يك كتاب
ادبي محمدجواد
www.rinkworks.com/bookaminute
(Book-A-Minute) سايت سرآغاز جمله ، اين "!ندهيد هدر كتاب يك خواندن براي را وقتتان"
سرعت است ، گذاشته اثر مدرن انسانهاي فكري ساختارهاي تمام بر مدرن زندگي و زمانهاست
بنابراين.است اطلاعات انفجار عصر دستاورد ممكن ، زمان كوتاهترين در اطلاعات پردازش
.هستيم آن به پرداختن از ناگزير كه است امري دادهها نهايي غايت و اصلي جوهره به دستيابي
عرضه ما به را ادبي مطالعات از جديدي تجربه و ميكند ياري مسير اين در را ما فوق سايت
.ميكند
خلاصهاي بسيار سبك به عامهپسند تخيلي و علمي داستانهاي سايت اين اولين پيوند در
پيرز آثار مجموعه الكساندر ، للويد اثر متكبر پادشاه مثل داستانهايي.است شده ارائه
اثر آتش با جادوگري بروكس ، اثرتري شانارا شمشير بيگل ، پيتراس اثر تكشاخ آخرين آنتوني ،
دهها و جوردن رابرت اثر سايهها گرفتن جان كريچتون ، ميشل اثر ژواسيك پارك كلندر ، دان
كتاب مثلا ميشود ظاهر كتاب چكيده متن كتابها اين از هركدام انتخاب با.ديگر كتاب
كتاب يا "است خندهداري نكته اين و مرد خواهند همه زمين روي آدم ميليون پنج":نيك طالع
توليد زيادي انرژي الكترونها انسانها ، ":آسيموف آيزاك اثر ميمانند خدايان تنها
را زيادي انرژي پوزيترونها بيگانگان ، _ ميشوند ما جهان تخريب به منجر اما ميكنند
به جهان كار كه خوشحالم من:دنيسون) ميشوند ما سياره انهدام موجب ولي ميكنند فراهم
اين در واقعا چرا:سلن _ نيست؟ جنسي احساسات به پرداختن زمان حالا آيا ميرسد پايان
گفته (Book-A-Minute Bedtime) پيوند در.غيره و "!!دهيم انجام را كار اين بايد كم وقت
فرصت اما بخوانند كتاب خواب حال در آنها براي والدين كه دارند دوست كودكان هميشه كه شده
حل كودكان رختخوابي داستانهاي بهترين كردن خلاصه با را شما مشكل ما نترسيد پس است ، كم
پول ، دردسرهاي كهنه ، درخت شبح چشمه ، خرسهاي تختهسياه ، خرس:مثل داستانهايي كردهايم
مخمل بودم ، كوچك وقتي ،!احمقم ميكنم احساس امروز مخفي ، باغ كلاه ، وحشي ، حيوانات و آني
گاهي":برت جان اثر كلاه داستان مثلا غيره و نميپوشند كتاني كفش كه سگها كبريتي ،
و ميپوشند را آن حيوانات ميكنيد ، آويزان كردن خشك براي را لباسهايتان شما كه اوقات
برن استن اثر پول دردسر داستان يا ".است پوشيده را كلاهت تو گربه پس ميزنند پرسه
را آنها پدر ميخواهند ، پول پدر از كردهاند خرج را پولشان كه برادري و خواهر":استين
را مسئوليتپذيري معناي بالاخره ميگويند آنها و باشيد صرفهجو ميگويد و ميكند تنبيه
".فهميديم
صورت به را داستانها همه بك اشتاين تا شكسپير از (Book-A-Minute Classic) پيوند در
اير ، جين آستين ، جين آثار مجموعه:مثل داستانهايي.ميدهد قرار كاربر اختيار در چكيده
اتللو ، هملت ، موبيديك ، اوديسه ، فاوست ، شهر ، دو داستان كاپرفيلد ، ديويد كيشوت ، دن
رمانهاي از ديگر بسياري و پادشاه بازگشت صلح ، و جنگ آدمها ، و موشها سوم ، ريچارد
هستم انسانيت از سمبلي من فاوست ، ":آمده گوته اثر فاوست داستان در مثلا دنيا مشهور
از مفيستوفلس ، كنيم صحبت موردش در بايد !شر؟:فاوست هستم شر از نمادي هم من:مفيستوفلس
براي ميكند كمك تو به كه نيرويي (مادر) نام به اسرارآميزي دنياي از بايد تو نخواه ، من
مسئله نبودن يا بودن":شكسپير اثر هملت داستان در يا "بگيري كمك شر دنياي از شدن خارج
"!مرد خواهم عاقبت است اين
مورد فيلمهاي از بسياري كوتاهي زمان مدت در ميتواند كاربر (movie-aminute) پيوند در
دوچرخه دزد:مثل فيلمهايي (...و اكشن كلاسيك ، ) ببيند متن صورت به را خود علاقه
،(1982) گاندي ،(1988) دايهارد ،(1941) كين همشهري ،(1999) رنگ آبي نوار ،(1948)
،(1995) شبكه ،(1999) ماتريكس ،(1975) آرواره (1998) گودزيلا ،(1931) اشتاين فرانكن
برادران اثر ماتريكس فيلم درباره مثلا.(1986) تابگان ،(1997) تايتانيك ،(1994) سرعت
اما فيلم در من كنيد ، نگاه من به همتون هي ، _:كينوريوس":ميخوانيد (1999) واچوسكي
داريم احتياج تو به ما:نالا بيرون برو:سيمبا كشتي را پدرت تو:اسكار":(Lion king)
براي كه پرداخته مختلفي حوزههاي به مختصر و خلاصه نحو به سايت اين."برگرد:سيمبا
بهروز سال 2002 در سايت اين نسخه آخرين.است كار كمك بسيار مدرن دنياي گرفتار كاربران
.است شده
|