ميرود ياد از كه قصههايي
رفته باد بر آرزوي ;خنديدن
سيما نقد
دوربين پشت نگاه
ميرود ياد از كه قصههايي
خسروي الهه
رفتن بين از باعث ايراني سنتي نمايشهاي ديگر يا تعزيه پيكر به مصنوعي مدرنيسم تزريق
ميشود ما سنتي نمايشهاي اندك مانده باقي همين
عقيده به شود ، دگرگوني دستخوش انقلاب پيروزي با ميرفت آن اميد كه تعزيه نزولي سير
همايش چون جشنوارههايي اخير سال دو يكي طي چند هر دارد ، ادامه همچنان كارشناسان
تعزيهاند ، خاص كه شدهاند راهاندازي...و كاشاني عزاي سير همايش جوان ، تعزيهخواني
ديگري جاي مشكل كه چرا نميكنند ، و نكرده دوا تعزيه از را دردي نيز نمايشها اين اما
.است
را كتبي فرهنگ دوره حاضر حال در ما و دارند تعلق فئودالي دوران به سنتي نمايشهاي"
نمايشهاي اجراي كه است طبيعي پس شدهايم ، تصويري فرهنگ دوره وارد و گذشتهايم پشتسر
به نيز مردم سليقه و ذوق اجتماعي ، شرايط تغيير با چوننيايد خوش ما جامعه مذاق به سنتي
".ميكند تغيير خود خودي
و ميدهد نشان را مشكل حدودي تا تئاتر كارگردان و نويسنده صادقي قطبالدين جملات اين
روزي ، كه بازار و كوچه مردم افرادي ، با تعزيه طبيعي بيگانگي جز نيست چيزي مشكل آن
بلكه...نه و است كسي تقصير نه اول مرحله در مسئله اين و بودهاند مخاطبانش روزگاري
داشتن نگه زنده براي" است معتقد صادقي.است مردم سليقه تغيير و زمان گذر معلول
- حوزهاي 2 صورت به آنها حفظ - دارد1 وجود راهكار دو تعزيه جمله از و سنتي نمايشهاي
صادقي كه نوآوريهايي چنين چند هر ".آن بر جديد فضاهاي افزودن و جذاب جنبههاي بر تكيه
ميشود ديده تئاتر كارگردانان و نمايشنامهنويسان از برخي كار در ميكند اشاره آن به
كتاب مولف سخنان شنيدن اينجا در.است نكرده حل تعزيه از مشكلي هنوز تلاشها اين اما
:ميگويد تعزيه هنر مشكلات درباره بيضايي بهرام.نيست لطف از خالي چندان ايران در نمايش
را تعزيه بر كردن نظارت وي.كرد خواهد پيدا جلوه شود ، اجرا خودجوش صورت به تعزيه اگر
گذشته سالهاي طي متاسفانه:ميافزايد و ميداند آن اصيل روح از هنر اين شدن جدا باعث
لباسها به حتي سليقه اعمال اين و كند نظارت تعزيه بر ميخواست خودش سليقه بر بنا كس هر
تاريخ ، طول در خاك و آب اين در داشتن ريشه دليل به تعزيه اما.ميشود كشيده نيز...و
تئاتر ، پژوهشگر و كارگردان نويسنده ، اين گفته بهميكند و كرده پيدا را خودش راه خودش
خود به خود كنيم ، مسائل برخي مناسب را آن يا كنيم هدايت را تعزيه بخواهيم اگر واقع در
ارتباط از آمد ، ايران به "بروك پيتر" كه زماني پيش سالها.كردهايم تحديد را تعزيه
اين تمجيد و تعريف.شد شگفتزده هنر اين اجرايي تكنيكهاي و شبيهخواني با مردم
را جشن اين از بخشي شيراز هنر جشن بانيان شد باعث شبيهخواني از جهاني نامدار كارگردان
و شيراز هنر جشن در تعزيه اجراي هنگام در قضا بر دست گويا.دهند اختصاص تعزيه اجراي به
اجراي پايان از پس وي.داشت حضور نيز بروك پيتر نبودند هنر اين مخاطب كه كساني منظر در
.بزند لطمه نمايش يك به ميتواند چقدر تماشاگر يك كه فهميدم تازه من:بود گفته تعزيه
حاضر حال در كه چرا.داد تعميم نيز امروز فضاي به نوعي به ميشود را !تاريخي حكايت اين
اين در صادقيندارد نمايش اين روح با سنخيتي هيچ كه ميشود اجرا مكاني و زمان در تعزيه
و ميدهند بها تعزيه به مذهبي - سياسي تشكيلات از برخي حاضر حال در كه است معتقد باره
.مردم نه ميكنند ، حمايت آن از
ديدن براي رغبتي چندان عزاداري ، و سوگواري ايام از غير به مردم تودههاي:ميافزايد وي
.ندارند تعزيه
تعزيه انزواي دليل فتحعليبيگي داوود سنتي ، نمايشهاي كانون رئيس زمينه اين در همچنين
كه هستند كساني اينها متاسفانه.ميداند تعزيه به اصلي سياستگذاران بياعتنايي در را
برگزاري با باشند ، بياعتنا تعزيه به كه زماني تا و دارند اختيار در را اصلي امكانات
.نميشود درمان دردي آيين ، و همايش
تعزيه كه ميدهد نشان فصلش در تعزيه اجراي:ميافزايد تعزيه فعلي جايگاه درباره وي
تعزيه ، كه كرد توجه هم نكته اين به بايد اما دارد ، را خود جايگاه مردم نزد در هم هنوز
تجربه يك تعزيه.ميشود اجرا محرم ماه در كه نيست مجلسي تا 12 همين 10 به محدود تنها
در اما.ميرود بين از سنت اين از بخشهايي روز هر متاسفانه.است قدمت با سنت و طولاني
كرد؟ بايد چه بين اين
ملي تئاتر به پلي تعزيه
نمايشهاي ويژگيهاي از استفاده كه معتقدند تئاتر دستاندركاران و كارشناسان از بسياري
معاصر نمايش تجربههاي با آنها پيوند طريق از ويژگيها اين كردن آمد روز و سنتي
خود اظهارنظر آخرين در بيضايي بهرام اما.شود ما "ملي تئاتر" شكلگيري به منجر ميتواند
:است گفته (نمايش كانونهاي جشنواره چهارمين برپايي حاشيه در وي سخنراني) باره اين در
رفتن بين از باعث ايراني سنتي نمايشهاي ديگر يا تعزيه پيكر به مصنوعي مدرنيسم تزريق
و بازيگر راد ، ايرج وجود اين باميشود ما سنتي نمايشهاي اندك مانده باقي همين
نمايش عناصر تمام از بايد ملي تئاتر به رسيدن براي كه مطلب اين بيان با تئاتر كارگردان
خاصي نمايشي عناصر داراي ما سنتي نمايشهاي:ميگويد كنيم ، استفاده خودمان مذهبي و سنتي
مرزبان هادي اما.كنيم اكتفا تقليد به تنها نبايد نمايشها ، اين از استفاده در.هستند
اصالت رسميت اين كه است معتقد و ميداند هنر اين كردن پيدا رسميت در را تعزيه مشكل
بعد و بشناسيم را خودمان اول بايد ما:ميسازد نشان خاطر او.است برده بين از را تعزيه
بايد كه ميكند اضافه مرزبان.باشد غاز همسايه مرغ اينكه ولو برويم همسايه مرغ سراغ به
با ميتواند كه است جوان نسل اين چون.بدهيم سوق سنتي نمايشهاي سمت به را جوان نسل
.كند خلق جديدي دستاوردهاي سنتي ، نمايش گونههاي و تعزيه به پرداختن
دست از به گواهي همه روبهروست ، آن با كه مشكلاتي و تعزيه امروزين جايگاه حال ، هر در
مردم قصهپردازيهاي و اندوه رويا ، راوي سالها كه هنري.ميدهد مذهبي ملي هنر اين رفتن
تهديد را هنر اين تنها كه است خطري جوان ، نسل نزد در تعزيه نداشتن جايگاه.است بوده ما
اين سنتي و ديرپا هنرهاي شدن فراموش و ايران ملي ميراثهاي رفتن دست ازنميكند
آن ، براي نينديشيدن چاره و بياعتنايي و است گرفته خود به عادت رنگ كه سالهاست مرزوبوم
.است درآمده نانوشته قانوني صورت به
رفته باد بر آرزوي ;خنديدن
"شرح بدون" پايان بهانه به طنز برنامه روند چگونگي
كمانگري بابك
بود شده شروع قبل روز چند از كه سقوطي قشنگ روزگار جديد گروه اين از كردن دعوت با
يافت پايان كارشناسي نقد هيچ بدون شرح بدون و شد آغاز سوم دوران و گرفت ، بيشتري شتاب
از پس اخير ، سال چند در اسلافش مانند ديگر ، بار تا گرفت پايان شرحي هيچ بدون شرح ، بدون
حادثه هيچگونه بدون مردم ، خنداندن مقداري شايد و بودن آنتن روي طولاني نسبتا دورهاي
از شود گرفته تصميم بعدها شايد تا بپردازد ، آرامش دوران به ويژهاي تعبير يا و خاصي
چنين اصلا هم شايد يا و بگيرد شكل _ شرح 2 بدون - مشابه برنامهاي ديگر بار گروه ، همان
.نيفتد اتفاقي
خلاقيت و است دشواري و سخت كاري هنري شاخههاي همه در طنز زمينه در كردن كار اساسا ،
نمايش هنرهاي به را نگاه اين ابعاد و بياندازيم گذشته به نگاهي اگر ميطلبد ، را زيادي
ميشود ، محسوب ژانرها مشكلترين از يكي سينما در ژانركمدي كه ميبينيم كنيم محدود
برآوردن هستند متنوعتر نيز مخاطبانش و گستردهتر ابعادش كه تلويزيون رسانه در همچنين
.ميرسد نظر به دشوار بس كاري آنها ، خنداندن زمينه ، اين در بهخصوص و همه انتظارات
چندان سالهاي به مستمر و مستقيم مشكل اين به ايران ، سيماي و صدا در طنز كار سابقه
كه سريالهايي بيشتر انقلاب ، از قبل بهخصوص سيما و صدا تاريخ در گرچه نميرسد ، دوري
دچار آنها اكثر گرچه بودند ، برخوردار طنزآلودي وجه از مينشاند ، تلويزيون پاي را مردم
آن خاص شوخيهاي لودگيها به زمان ، آن پارامترهاي با و بودند خودشان نوع از ابتذالي
و موجود سياسي اجتماعي شرايط دليل به شصت ، دهه در انقلاب از بعد ولي داشتند تاكيد دوره
سالهاي تا توليد عدم اين و نداشت وجود طنز كار پخش و توليد ظرفيت طولاني ، جنگ همچنين
.انجاميد بهطول نيز هفتاد دهه ابتدايي
مخصوص بازديدهاي و ديد هنگام در يا و خيابان و كوچه در مردم عموم كه بود سال 72 عيد
كار ارائه در سعي نوروز 72 ، عنوان با كه ميكردند صحبت برنامهاي درباره جديد ، سال
و نميشناخت را غفوريان ويا رادش مديري ، مهران كسي زمان آن در.داشت طنز حيطه در جديدي
كه ميشوند مشهور جايي تا بعدها ديگر ، نفر چند همراه به اينها همه كه نميدانست
جامعه از قشري هر زبان ورد كلامشان تكيه و ميگيرد قرار ديگران تقليد مورد ژستهايشان
مردم و ميزد موج جامعه در دلمردگي و خشونت آثار هنوز كه جنگ ، از پس سالهاي در.ميشود
كساني داشتند ، احتياج سرخوشي و شادابي با همراه جديد دوران آغاز و روحيه تجديد نوعي به
را تلويزيون فضاي توانستند ناميد تلويزيون در طنزنو پايهگذار را آنها بتوان شايد كه
ولع با و رسد فرا شب كه ميماندند منتظر سالها ، آن روزهاي آغازين در مردم.كنند عوض
كه آفريد موجي حداقل نداشت هيچ اگر كه برنامهاي ببينند ، را برنامه اين لحظه لحظه تمام ،
اين دامنههاي بعد سالهاي درآورد وجود به آنها در انتظاري و گرفت فرا را مردم همه
فكر به را مسئولان همين بعد به آن از و رسيد سيما و صدا برنامهسازان و مسئولان به موج
ادامه را رويه اين چرا داده ، جواب كه ساختند برنامهاي سالها ، از پس آنها كه انداخت
حاصل آنها در پيشرفتي چه گر و يافت ادامه بعد سال چند تا نوروزها اين بنابراين.ندهند
انتظارها اين اكنون اما.نكرد نيز عقبنشيني سيما ، و صدا توليدات اكثر مانند ولي نشد
آن از.ميشد حس شدت به طنزها كردن بهتر براي تمهيدي به نياز و بود رفته بالا كه بود
آنهايي چه و ميشدند پخش هفتهاي كه آنها چه طنز ، سريالهاي و برنامهها تاكنون ، زمان
اين نويسندگي حتي و توليد كار و بودهاند معدودي گروه يك قبضه در ميشوند پخش شب هر كه
شده ، ذكر برنامههاي كنار در زمان همان در.نميشد خارج دايره اين از برنامهها
همه كه داشتند موفقيتي حدودي ، تا كدام هر كه شد پخش ساعتخوش و مانند 39 مجموعههايي
بسته ، دايره اين از خارج مجموعهاي هرگاه.ميشد توليد ثابت بازيگران سري يك با آنها
كه ميشد ختم "سوم لبخند" و "نگيريد جدي" مانند تصويري فاجعه يك به معمولا ميشد ساخته
ميكرد القا را توهم اين آنها به و ميكرد گستردهتر گروه اين براي را عمل حيطه همين ،
ميشدند محسوب فرعي گروه نوعي به كه گروهها بقيه از حال هر به بسازند چه هر آنها كه
عدم از كه شدند آفتي به تبديل و رسيد خود محتوم سرانجام به محوري ، تك همين و ميشد بهتر
خراب را آنها محصولات شدت به سرانجام و ميكرد تغذيه آنها ابتكار و خلاقيت كارگيري به
آمدن وجود به نتيجههايش ، از يكي كه شود زده افراد اين به تلنگري كه شد باعث اين ، كرد
اين اما ميآمد ، دايره همان از اصلياش ، اركان هم باز كه گروهي بود "شهر زيرآسمان" گروه
.بود شده تعبيه آن در ديگر افراد ورود براي دريچهاي بلكه نبود ، بسته ديگر دايره
تحت نوعي به كه تلويزيون شبانه طنز سريالهاي همه براي بود عطفي نقطه شهر زيرآسمان
فعاليت دوره سه از كدام هر سريالها ، اين كنيم دقت كمي اگر ولي بودند ، سه شبكه مالكيت
معمولا و ميشود آغاز آن قسمت اولين شروع با كه است زماني اول ، دوره.برخوردارند
مردم ديد معرض در گيرندهها ، از كانال تغيير اثر در هرازگاهي و.ندارد ثابتي بيننده
ضعف نقاط بازنگري و بررسي با كه است سريال اوج و شهرت دوره دوم ، دوره.ميگيرند قرار
ديگر ، طرف از جديد شخصيتهاي احيانا و نويسندهها ورود و طرف يك از اول قسمت حدود 20
به كه سقوطي مييابد ، ادامه است مجموعه سقوط دوران كه سوم قسمت آغاز تا و ميشود آغاز
دريافت و مجموعه بقاي دليل به تنها و فيلمنامه اجزاي همه شدن تكراري و سوژه نبود علت
.ميدهد رخ باقيمانده بودجه
اول دوره.ديگري دليل و طريق به ولي است ، نبوده مستنثي مرحله سه اين از نيز شرح بدون
اتمام از پس كه جايي.ميشود مجموعه اول قسمت حدود 20 شامل شهرت ، عدم دوره همان يا
آن جاي نميتوانست طنزي برنامه هيچ ديگر ميرسيد نظر به شهر آسمان زير پرطرفدار مجموعه
شرايط شرح بدون بنابرايندارد نگه آنتن روي نوعي به را خود و بگيرد مردم دل در را
.داشت ويژهاي
محبوبيت نميتوانست هم باز ميداشت هم را شروع قويترين اگر مجموعه ، اين طرفي از
كه ميمانست فرزندخواندهاي به بيشتر مردم ، براي و كند كمرنگ را شهر آسمان زير كمنظير
نه مجموعه اين ديگر طرف از و بگيرد را اصلي فرزند جاي نميتوانست باشد خوب هم چقدر هر
نظر به بدتر نيز طنز ، سريالهاي بقيه شروع از حتي بلكه ، نداشت ، موثري و قوي شروع تنها
به و مطبوعات به پرداختن براي سيما و صدا جديد سياست دوران آغاز كه زمان آن در.ميرسيد
را مردم حساسيت نوعي به موضوع اين بود ، روزنامهنگاري با مردم بيشتر آشنايي خودشان زعم
نوعي بود ، گذشته مطبوعات بر خرداد دوم از بعد كه قضايايي از پس كه اين چه برانگيخت ،
اما.نميتافتند بر را قضيه اين به طنز پرداخت حتي كه بود شده حاكم مردم بر حساسيت
به فرشچي مينو مانند جديد افراد كه شد شروع زماني _ مقبوليت و شهرت دوران - دوم دوران
كار به مشغول صحت سروش نظر زير كه نويسندگاني.شدند اضافه مجموعه اين نويسندگان گروه
به روزنامه يك تحريريه از را كار فضاي كه باشند فرشچي جديد ديدگاه مديون بايد بودند
مبناي جديد ايدهاي و طرح با ولي خانوادگي سريال قديمي فرمول همان تا كشاند خانه محيط
خانوادگي محيط اين كرد ازدواج خاله ناهيد با كاووسي كه زماني از و شود داده قرار كار
.نوشت خوبي فيلمنامههاي بتوان طنز جنبههاي از تا كرد پيدا بيشتري ظرفيت
هم او و بوده مجموعه اين نويسندگان پركارترين از يكي رامينفر ريما شايد بين اين در
يكي.بنويسد خوبي متنهاي توانست مورد درچند كار براي فضا شدن باز و فرشچي حضور از بعد
از يكي و بامزهترين نظر به كه حميد شخصيت كردن پررنگ فرشچي ، زيركيهاي از ديگر
امير كه بود دوم دوره همين در.بود ميرود حساب به مجموعه اين شخصيتهاي محبوبترين
طنز مجموعههاي كل موفق تيپهاي از يكي كه بسازد تيپ يك فريد ، شخصيت براي توانست جعفري
.ميشود محسوب
كاووسي بهخصوص شخصيتها ، همه با خوبي تقابل توانست ميرسد نظر به مستعدي بازيگر كه او
.بگيرد شكل است تيپ دو تقابل همان كه طنز مجموعه يك موفقيت اركان از يكي تا كند برقرار
موفقيت از رنگهايي ته است ، سقوط دوره همان كه سوم دوره پايان تا توانست تقابلها همين
سقوطي قشنگ روزگار جديد گروه اين از كردن دعوت با.دهد قرار بيننده ديد در را اوج دوره
.شد آغاز سوم دوران و گرفت ، بيشتري شتاب بود شده شروع قبل روز چند از كه
.يافت پايان كارشناسي نقد هيچ بدون شرح بدون و
سيما نقد
ناشدني حذف
تلويزيون در برنامهسازي ضرورتهاي
آشفته رضا
محدود دايره در ضرورت اين اما است اجتنابناپذير ضرورت يك تلويزيون نديدن اوقات گاهي
.بود خواهد امكانپذير زماني
ديدن صرف را خود وقت ديگر برخي و ندارند ، تلويزيون از دلخوشي چندان مردم از برخي
فراتر را پا نيز معمول حد از نيز عدهاي و ميكنند خاصي و فرد به منحصر برنامههاي
تا شب كه هستند كساني حتيميشوند برنامهاي نوع هر ديدن به معتاد تقريبا و ميگذارند
.هستند مشغول آن تماشاي به بيداري و چرت حال در روشن تلويزيون كنار در صبح
روزمره زندگي از ماشيني و مدرن ابزارآلات تمام و كتاب مطبوعات ، راديو ، تلويزيون ، اگر
حذفيات اين چه هر و ميشويم ، نزديكتر كلاسيك و بدوي زندگي به تقريبا وقت آن شود حذف
به ضرورت به بنا كه بشري.بود خواهد ممكنتر نيز زندگي اصل به رسيدن مطمئنا شود بيشتر
ديگر نسل به نسلي از را انديشهاش بتواند بهتر آنكه براي و است ورزيده مبادرت خط اختراع
.است داشته مبذول را لازم تلاش فرهنگي سير اين تكامل جهت در قرنها طول در سازد ، منتقل
اين.است متمدنانهاش شكل در بشر بقاي براي ضرورت يك خط اختراع همانند هم تلويزيون
اطلاعرساني ، به مربوط نيازهاي تمام كه ميكند جلوه بزرگ و قوي آنقدر فراگير جمعي رسانه
.پذيرفت خواهد تحقق آن طريق از بشر سرگرمي و آموزش
مدني جامعه ايجاد و فرهنگسازي جهت در رسانه اين از حد چه تا ما مملكت در اينكه البته
به زمينه اين در موشكافانهاي تحقيق با بايد كه است تخصصي بحث يك ميشود ، بهينه استفاده
با مقايسه در معمولي و سطحي ديدگاهي با هم ظاهري شكل در اما.رسيد يقين به نزديك نتايج
ميرود ، آنتن روي ششگانه شبكههاي از شبانهروز طول در كه برنامههايي نوع و جمعي رفتار
وجود مخاطبان و رسانهاي هدف اين بين زيادي فاصله هنوز كه رسيد نتيجه اين به ميتوان
علمي ، چندگانه رشتههاي از نخبگان و متخصصان حضور با فاصله اين كه نماند ناگفته.دارد
كه زماني تا.شد خواهد پر پويا و موثر شالودهفكني براي...و فرهنگي هنري ، آموزشي ،
و بيمخاطب برنامههايش كه شد خواهد همين نتيجه بپوشد ، چشم افراد اين از تلويزيون
پيش چندي مثلا.شود لبريز برنامه به شبيه چيزهايي از آن كردن پر براي بيتاثير
بچهها براي قصهگويي خانم آن در كه ميشد پخش كودكان براي تلويزيون از برنامهاي
در اما ميكرد سخنوري و ميبافت قصه آن نگهداري ضرورت و (اسكناس) پول اهميت درباره
دور كمي پول ارزش بر توجه و تاكيد است ، شده كمرنگ عاطفي و رفتاري ارزشهاي كه روزگاري
با كه باشد تجملگرايانه و مادي نظام ثمره هم معضل اين شايد.ميكند جلوه منطق و ذهن از
ميخواهند است ، ماديات داشتن باني و باعث كه چيزهايي آن همه دادن قرار اصل و تاكيد
هم اتفاق اين شايد.دهند سوق غيرمنتظره اهداف سوي به زودتر رسانه اين طريق از را جامعه
بودن صورت هر در باشد ، گرفته شكل عامدانهاي و سوء بيهدف و سطحي ضرورت يك مبناي بر
جلوه مخاطرهآميز كمي افراد زندگي در تلويزيون ضرورت به توجه با برنامهها قبيل اين
اينگونه تاثير و نفوذ با تدريج به كه كنيد تجسم خود تخيل در شما حالا.ميكند
بودن مطمئنا.شد خواهد ايجاد آنان پيرامون فضاي و افراد روابط در بلبشويي چه برنامهها
مردمي نيازهاي زيادي حد تا برنامهاي نوع هر تصويب براي روانشناسان و فرهنگي كارشناسان
كه حالاكرد خواهد برآورده..و روحي و عاطفي مادي ، نيازهاي برآيند به توجه با را
پيشقراول دهنده خط رسانهاي و تريبون عنوان به اجتماع سالمسازي در ميتواند تلويزيون
نبايد چرا كند؟ پيدا سوق انساني و متعالي مدنيت سوي به جامعه اين نبايد چرا باشد ،
و ساخت در تلويزيون حد چه تا و گيرد؟ قرار اهداف و برنامهها تمامي لوحه سر محض زيبايي
حياتي والاي ارزشهاي و معيار عنوان به مقولات اين به مستند و نمايشي برنامههاي ساز
افكار آينده به ميتوان سطحينگرانه و رنگارنگ برنامههاي هجوم با آياميشود قايل بها
تا نشوند؟ بيارزش و بيهوده سيكل وارد تدريج به كه كرد اطمينان و اعتماد مردم رفتار و
نتيجه كه باشد زيباييشناسانه و حقيقي معناهاي از تهي برنامههاي اين همه بايد حد چه
اگر كه كرد اعلام صراحت با بايد باشد؟ نداشته بر در پوچي ترويج جز تخريبگرايانهاي
به مثلا و.گذاشت خواهند اشخاص بر سوء اثر نگيرند ، سامان و سر دقت با فعلي برنامههاي
افراد يا شد ، خواهد افزوده آنها ميزان بر مرور به شود ، كاسته معتادان تعداد از آنكه جاي
حالي در.كرد خواهند پيدا گرايش اخلاقي و انساني ضد رفتارهاي انجام و بزهكاري به سالم
مردم توده فكري سطح بردن بالا و نسبي آرامش ايجاد در تلويزيون مانند رسانهاي كه
ميفشاريم پا نكته اين بر آخر در هم باز كند ، عمل موفق ديگري تريبون هر از بيش ميتواند
.زد خواهد مهم اين به جهتدهي در را اول حرف تخصص كه
دوربين پشت نگاه
پدربزرگ خاطر به فقط
سانتاناكلاس 2 فيلم به نگاهي
براردينلي جيمز
ايزدپناه پارميس:ترجمه
بايد و است سال 1994 در آن اصلي نسخه و فيلم از ديگري برداشت "كلاس 2 سانتانا" فيلم
جادو را سال ده زير كودك هر و است اثر اين براي شايستهاي جانشين چند هر كه داشت اذعان
ملال و خستگي دچار را ساله ده از بيش بينندگان اكثر اما ميكند جلب خود به و كرده
.ميكند
اما است ، تحسينبرانگيز و ستودني كودكان براي كه است معدودي قابليتهاي داراي فيلم اين
به لحظات در حتي و.نيست هوشمند مخاطب جذب در ويژهاي خصوصيت يا خاص كيفيتي داراي
بسيار ماجرا روايت آن هجو با آميخته و طنزآلود صحنههاي در و فيلم زيركانه اصطلاح
را لبخند يك ايجاد براي حتي خاصي ارزش بزرگسال تماشاگر بر و ميشود تلقي سطحي و كودكانه
.ندارد
با _ است الن تيم عهده بر آن نقش ايفاي كه _ كلوين اسكات حضور با فيلم ، آغازين صحنه در
است نو سال و جشن براي تداركاتي انجام حال در كه او و ميشويم آشنا جديد كلاس سانتانا
آن حل براي كه شده روبهرو مشكلاتي با جديد سال در سانتاناميشود معرفي تماشاگران به
.كند حل را "چارلي" نام به نوجواني پسر مسائل امسال بايد او.ميگردد ياوري دنبال به
كودكان از دسته آن جزء ميكند ، ايفا لويد اريك را آن نقش كه دردسرآفرين ، پسر اين چارلي
نوعي به را او ميخواهند و دارند او به نسبت منفي ديدگاهي همگان كه است شيطاني و شرور
.كنند باز سر از
به او خاص شرايط پذيرش صورت در تا داده قول سانتانا به فيلم اين پرسوناژ ديگر برنارد ،
بتواند شايد تا بيابد را "كلاس ميسيوس" همسرش بايد سانتانا بار اين.كند كمك او
.دارد فرصت هفته چهار كار اين انجام براي تنها و بردارد راه سر از را مشكلاتش
.بيابد را همسرش شايد تا كند سفر شمال قطب به تا ميگيرد تصميم انديشه اين با او
نظر برخلاف رو اين از و ميشود آشنا نيومن كارل با چارلي ، با ملاقات لحظه در كه سانتانا
اين در ميتواند كسي چه كه ميافتد فكر اين به و مييابد دلنشين بسيار را چارلي ديگران
خانوادگي كمدي يك عنوان به "كلاس 2 سانتانا"او جز به باشد او همراه تنها و سرد سفر
كودكان مواردي در شايد تنها آن ضعيف اندك نمايشنامه نيست ، بدي چندان فيلم رمانتيك و شاد
و ترفندها تا داشته آن بر را فيلمسازان و كارگردان امر اين و كند جلب خود به را
را شاد و فانتزي صحنههاي براي بسترسازي گاه و رقص صحنههاي ايجاد چون حيلههايي
ميگيرد جاي آن در سانتانا كه پلاستيكي و زرين جايگاه مثال طور به.دهند قرار دستمايه
اين در "الن تيم" بازي.است تمايلات اينگونه از بارز نمونهاي خود ميرود سفر به و
فيلم عرصه در ديگر تلويزيوني سريال يك در نقش ايفاي از پس او كه چرا است توجه قابل فيلم
ارائه خود از دوستداشتني بسيار شخصيت فيلم در حضورش با بار اين اما نشد ، ظاهر سينما و
.ميدهد
سادگي به آن عهده از و نشده روبهرو مشكلي چندان با سادهاش نقش ايفاي در ميشل اليزابت
لمبك ديويد فيلم ، كارگردان.است آمده بر
است بار نخستين اين بوده تلويزيوني مجموعههاي آگاه و مجرب كارگردان كه (David Lambeck)
اختيار در را بسياري بودجه راستي ، به اثرش اين براي و ميكند تجربه را سينمايي كار كه
آثاري با كار اين كه خصوصا گذاشت او كار روي بر بدي تاثيرات امر اين مسلما و نداشت
به كلاس سانتانا سفر" مثل ، فيلمهايي ديگر و "دزديد؟ را كريسمس چگونه" ;دست اين از موفق
جز دليلي نقصانها اين شايد باشد داشته همراه به را بسياري موفقيت نميتواند "شمال قطب
تنها سرمايه اين كه چرا نباشد ، داده ، قرار لمبك اختيار در ديسني كمپاني كه اندكي بودجه
.است ميكرده كفايت نويسندگان از تن چند و الن تيم دستمزد عنوان به
امر اين و است زننده صحنههاي از عاري و ملايم فيلمي كه است آن "كلاس 2 سانتانا" مزيت
را بچههايشان و است خانوادگي فيلمي كه ميآورد ، فراهم تماشاگران براي را خاطر امنيت
حقيقتا فيلم كه نباشند آن تشخيص به قادر كودكان كه است شرايطي در اين اما ميكند ، شاد
فيلم اين اما ميكنند ، فداكاري كودكانشان خاطر به والدين كه چرا.ندارد تماشا براي چيزي
.ميكند يادآوري آنها به را شدن مادر و پدر لذت
|