مدرنيته ماهيت و گيدنز آنتوني
فلسفي پرسش يك و صد
6_ مدرن تمدن و فرهنگ
مدرنيته ماهيت و گيدنز آنتوني
نخست بخش
بهيان شاپور
را "امنيت عدم" گروهها و ميآيد پديد وجودي عدمامنيت ميشود ضعيف اعتماد كه جايي
كرد خواهند تجربه
و صفت روباه متفكران ميان كه تمايزي در برلين آيزايا گفته از الهام با كوهن ايراجي
نخواسته كه چرا ميداند روباهصفت نظريهپردازي را گيدنز آنتوني است ، نهاده صفت خارپشت
اين به.گردآورد كلان روايتهاي در را آنها و بسازد سيستم و دستگاه خود آراي براي است
كاملا موضوع دو همه اين رغم به اما.است گريخته سيستمها تله از پيوسته گيدنز ترتيب
.مدرنيته پيامدهاي ديگري و است بندي ساختار نظريه يكي:دارد وجود او آثار در خارپشتوار
آنها از توانسته تا و است گذشته ديگران نظريههاي از كمتر خود ، خوي اين تبع به گيدنز
تبيين براي آنها از و كند رفع را آنها كاستيهاي كوشيده اينكه ضمن است ، گرفته بهره
ردپاي ميتوانيم ما گفته ، پيش موضوع دو همين در.گيرد بهره معاصر اجتماعي واقعيتهاي
ميسازند ، را خود تاريخ انسانها" كه ماركس قصار جمله اگر:ببينيم را وبر ماكس و ماركس
ميكند ، كاسه يك را ساختاربندي نظريه كل "خودشان انتخاب بر مبتني وضعيتي در نه اما
بيانگر "مدرن جهان واقعيتهاي با توهمي ، بيهيچ رويارويي ، ضرورت" يعني وبر ماكس عبارت
.است مدرنيته درباره گيدنز آثار "روح"
است ، هيجانآميز تغييرات دستخوش سخت كه ميبريم سر به جهاني در ما گيدنز گفته به
گيدنز نظر به بنا.دارند را نوزدهم قرن تغييرات سرعت همان تغييرات اين معتقدند بعضيها
:ميگيرند قرار عمده دسته چهار در تغييرات اين
ما زندگي:است يكديگر به آدمها فزاينده متقابل وابستگي معناي به كه شدن جهاني (1
بر ميدهد ، رخ ما زندگي محل از دورتر كيلومترها آنچه و است يافته هم با نزديكي بس پيوند
دربر يكسان به را غني و فقير كشورهاي و است همهگير تاثير اين.ميگذارد تاثير آن
صرفا پديدهاي پديده ، اين اما.است مالي بازارهاي شدن ، جهاني نشانه بارزترينميگيرد
.هست هم سياسي و فرهنگي پيوستگي و ارتباط صنعت ضمنا شدن جهاني نيست ، اقتصادي
.است كرده دگرگون را ما زندگي و كار شيوههاي اطلاعات ، تكنولوژي:تكنولوژيك تغييرات (2
توليد در كمتري انساني نيروي از گذشته به نسبت و است شده اتوماتيك كارها از بسياري
نظام پيدايش با شد همزمان تقريبا تكنولوژيك تغييرات و ميشود استفاده محصولات
اين توسعه.است ثروت روزافزون انباشت و توليد دائمي گسترش متضمن نظام اين.سرمايهداري
درون به فزاينده بهطور علم كه فرايندي ميكند ، تشويق را تكنولوژي دايمي بازنگري" نظام
".ميشود كشيده آن
آينده بلكه گذشته ، نه ديگر امروزه:است داده رخ ما روزمره زندگي در كه تغييراتي (3
رسم و سنت عادت ديگر صنعتي ، جوامع در مخصوصا ميكند ، تعيين را ما زندگي كه است پيشرو
زنان نقش تغيير امر اين نمونه يك ندارند ، داشتند ، افراد زندگي تعيين در كه را موثري نقش
امروزه بچهها ، تربيت و خانگي كارهاي.بود كرده مشخص زيادي حد تا را آنان نقش سنتاست
.زندگياند در مستقلتري نقش خواهان زنان
خاصي رفتاري شيوههاي و نهادها به اشاره "مدرن" اصطلاح از گيدنز منظور:شدن مدرن (4
و آثار بيستم قرن در ولي.يافتند استقرار فئودالي دوران از پس اروپاي در نخست كه است
معادل خام بهطور ميتوان را شدن مدرن.شد تاريخي و جهاني روزافزون سرعتي با آنها عوارض
مدرن دنياي فرد به منحصر بعد را صنعتي توسعه اينكه بر مشروط دانست ، "صنعتي دنياي"
.ندانيم
:است عمده پديده چهار شامل شدن ، مدرن كه است باور اين بر گيدنز
شدناند مدرن فرايند مبناي كه مدرنيته ، نهادهاي مجموعه (1
سرپرستي قدرت (2
نظامي قدرت (3
.شدن صنعتي و داري سرمايه (4
مبتني دولت جديد شكل اين.ميكند اشاره سكولار ملت - دولت گسترش و رشد به سرپرستي قدرت
فوكو از متاثر گيدنز.نظم و قانون و جمعيت اداره بوروكراتيك و عقلاني اشكال بر است
از دور كه ميانجامد كساني و جمعيتها مراقبت گسترش به سرپرستي شدن عقلاني اين ميگويد
.سياستاند دنياي
از و است شده پيچيده بسيار نظامي تكنولوژي.دارد جنگ شدن صنعتي بر دلالت شدن نظامي
مورد سلاح ميان اختلاف پيشامدرن ، ارتشهاي در.است گشته برخوردار عظيمي تواناييهاي
.نبود زياد غيرنظامي جمعيت دسترس در سلاح و ارتش در استفاده
توليد در كه است وابسته سلاحي و دولتي مالياتهاي از حاصله مالي منابع به ارتش همچنين
نظامي قدرت بر اكنون كه ميكند ياد تكنولوژيكي تحول سه از گيدنز ميشود ، ساخته صنعتي
از استفاده و برنده جلو موتور داراي موشكهاي اختراع هستهاي ، سلاح ايجاد:مسلطاند
شدن صنعتي" فرايند گيدنز عقيده به.دفاع و حمله استراتژيهاي به دادن سازمان براي رادار
ارتشهاي.كردند رشد بيسابقه بهگونهاي مسلح نيروهاي و شد آغاز هيجدهم قرن از "جنگ
.كردند پيدا فزايندهاي رشد منظم سربازگيري نظامهاي با كه آمدند پديد بزرگ بسيار ثابت
گذار اين در شدن جهاني كه سهمي و مدرن جامعه به سنتي جامعه از گذار تبيين براي گيدنز
نظرات از نيز اينجا در گيدنز.ميكند استفاده "مكان - زمان گذاري فاصله" مفهوم از دارد
اين در هايدگر.ميگيرد بهره "زمان و هستي" كتاب در هايدگر مارتين آلماني نامدار متفكر
از كانت تصور ميگويد و ميپردازد مكان و زمان كانتي مفاهيم درباره چرا و چون به كتاب
درنظر ظرفي همچون را مكان و زمان كانت.دارد قرار غرب تمدن و فرهنگ افق در مكان و زمان
جايي از را شياي مثلا اگر.ميگيرند قرار آنها در اعمال و اشياء و آدمها كه ميگيرد
زمان.بود خواهيم روبهرو خالي محل يك با اول وهله در بگذاريم ديگري جاي در و برداريم
هايدگر اما.باشد نداشته وجود آن در چيزي كه است خالي وقتي زمان يعنياست چنين نيز
نميكنيم ، زندگي زمان در تنها ما.است ذاتي و لاينفك نسبتي زمان و هستي نسبت ميگويد
تاريخمندي اين غربي فرهنگ منتها.هستيم تاريخمند موجوداتي و ميآوريم دوام "درآن" بلكه
.است تاريخي شديدا فرهنگي كه حال عين در ;است "برده ياد" از را
به ".است اجتماعي نظريه بنيادي مسئله مكان و زمان مسائل":ميگويد اساس اين بر گيدنز
آثار به مراجعه در نتوانند شايد ميكنند كار اجتماعي نظريه مورد در كه آنهايي او عقيده
مراجعه اين اما چيست ، مكان و زمان درباره دقيقا آنها منظور بفهمند هايدگر چون فيلسوفاني
حساسيتي.ميكند حساس خودشان فرهنگي مفروضات درباره را آنها كه دارد را حسن اين لااقل
را آنها تاريخي افق و محدوديت و باشد راهگشا مكان و زمان مفروضات درباره ميتواند كه
.دهد نشان
خاطر به بدينسان ، .بود شده جاگير مكان و زمان در پيشامدرن جوامع در اجتماعي روابط
وسيله عنوان به كشاورزي به وابستگياش اينرو از و داشت طبيعت با كشاورز يك كه مجاورتي
كشاورزي چنين براي زمان.است فصل بر مبتني دريافتي نوعا زمان از او دريافت معيشت ،
هميشه براي يكبار يعني است ، انتصابي نوعا او پايگاه همينسان به.است محلي و چرخهاي
روستايي جوامع در اكثرا كه ميشوند مشخص جمعيتي با پيشامدرن جوامع.است شده داده او به
احساس اجتماعي ، چه جغرافيايي چه "مكان" از جماعت اين احساس.ميكنند زندگي كوچك محلي
اجتماعات مرزهاي از نميدادند اجازه روستاييان به معمولا اربابان.است محدود نسبتا
.بود شده تثبيت و ثابت تصوري مكان از آنها تصور بنابراين.بگذارند فراتر قدمي خود خاص
.بودند شده گير جا محليشان مكانهاي در روستاييان اين ميگويد گيدنز
مدرن جامعه به سنتي جامعه از گذار در مهم پديدهاي عنوان به ساعت اختراع به گيدنز
مفهوم ايناست اجتماعي مصنوعي زمان بلكه نيست ، فعلي زمان ساعت مبنايميكند اشاره
راست به چپ از و.ميرود آينده به و ميآيد گذشته ازاست خطي بلكه نيست ، حلقوي زمان
جهانشمول پديدهاي به شكل اين به را زمان ساعت ، طريق از زمان اندازهگيري.ميكند حركت
اجتماعي فاصلههاي ميتواند زمان اين.نيست محلي و محدود ديگر زمان اين.است كرده تبديل
را احساس اين آدمها در زمان ، مفهوم اين دهد ، كاهش يا و ببرد ميان از را محدود اجتماعات
."ميرود آب" دارد جهان كه ميآورد پديد
وپايگاه ومكان زمان محدود تعاريف اين از را سنتي اجتماعات و افراد شدن ، مدرن فرايندهاي
از" مكان و زمان در شدهاش تثبيت هويت از را فئودالي جامعه فرد شدن مدرن"ميكند بر"
فرايندي مبناي بر مدرنيته و شدن مدرن ميكند استدلال گيدنز اينكه خلاصه.ميكند "كن جا
شونده غالب مفهوم به را خود جاي "محل" عنوان به "مكان" تنگ ايده آن در كه دارد قرار
جداشدگي يا جاكندگي از مفهوم از فرايند اين بيان در گيدنزميدهد جهانشمول "زمان"
پرتب شتاب در مهم عنصر كه است جداشدگي همين دقيقا درآوردن ، از منظورم".ميكند استفاده
".ميدارد عرضه مدرنيته كه است مكان - زمان جدايي تاب و
از گيدنز "نظامهايكارشناسي" و "سمبليك نشانههاي":است نوع دو جداسازي سازوكارهاي
و هستند مبادله ابزار سمبليك نشانههاي.ميكند ياد مجرد نظامهاي عنوان تحت دو هر اين
معروفترين پول.مبادله قابليت داراي اينرو از و شدهاياند استاندارد ارزش داراي
گسترش حدي تا پيشامدرن جوامع در پولي مبادله چند هر.نشانههاست اينگونه از نمونه
پيچيده و انتزاعي پديدهاي به تبديل پولي اقتصاد كه است مدرن دوران در اما بود ، يافته
ميكند ، حذف نيز را مكان.است معتبر وسيله يك خود كه چرا ميكند حذف را زمان پول.ميشود
هم با كه ميكند فراهم افرادي براي را امكان اين شده استاندارد ارزشي عنوان به كه چرا
نيز كارشناسي نظامهاي.نشدهاند روبهرو هم با فيزيكي لحاظ از هرگز كه كنند مبادله
و مشاركتگران از مستقل اعتباري داراي كه فني دانش كارگيري به طريق از) را مكان و زمان
.ميكنند حذف ،(ميكنند استفاده آنها از كه است مراجعي
پيدا نفوذ مدرنيته شرايط در اجتماعي زندگي جنبههاي همه در تقريبا نظامها اين
آنها در كه ساختمانهايي ميگيريم ، كه دارويي ميخوريم ، كه غذايي لحاظ از - كردهاند
به كارشناسي نظامهاي قبيل ، اين از و ميشويم سوار كه نقليهاي وسايل ميگزينيم ، سكونت
به حتي و يافتهاند گسترش اجتماعي روابط خود به آنها نيستند ، منحصر فني مهارت قلمروهاي
و تكنسين و دانشمند اندازه به درمانگر و وكيل پزشك ، .مييابند راه نيز آدميان خلوت
.اهميتاند واجد مدرنيته كارشناسي نظامهاي در مهندس
است متفاوت اعتماددارند بستگي اعتماد به كارشناسي نظام و سمبليك نشانههاي نوع دو هر
چشم به رسمي معاملات در و خواند "ضعيف استقرايي شناخت" را آن زيمل گئورگ كه اطميناني با
يا گذشته روندهاي از استقرايي نتيجهگيريهاي بر مبتني زندگي در تصميمات بعضي.ميخورد
.هستند اتكا قابل حال زمان براي طريقي به كه است اين بر باور كه درگذشتهاند تجربياتي از
رابطه يك تعريف براي فينفسه اما باشد ، اعتماد عناصر از يكي است ممكن اطمينان نوع اين
"ايمان" از وجهي است ، تعهد درون به پريدن متضمن اعتماد.نميكند كفايت اعتماد بر مبتني
نيز و مكان و زمان در غيبت با عليالخصوص اعتماد اين.است تقليلناپذير كه است
و است چشممان پيش دم به دم كه كنيم اعتماد كسي به نداريم نيازي ما.است مرتبط بياطلاعي
يكنواخت كه مشاغلي مثلا اينرو ، از.باشيم داشته نظر زير ميتوانيم مستقيما را اعمالش
-كم" "مشاغل" معمولا است ، ضعيف كار انجام براي انگيزه و كمدستمزد و نامطبوعاند يا
هيات يا مديريت حضور از دور به زيادي حد تا كه آنهايياند "پراعتماد" مناصب.اند"اعتماد
.ميگيرند انجام سرپرستي
در.ندارد اعتماد به نيازي است آشنا فني نظام يك با كمابيش كه خاص فرد يك همينسان به
بيشتر كه ميشود محدودي فني دانش حذف سبب اعتماد كه گفت بايد كارشناسي نظامهاي مورد
تاثير زندگيشان بر معمول بهطور كه دارند آن درباره شدهاي رمزپردازي اطلاعات مردم
.ميگذارد
در.ميدهد پيوند هم به را مدرن جوامع كه باشد "ملاطي" بايد اعتماد اين گيدنز نظر از
گروههاي و افراد و ميآيد پديد "وجودي امنيت عدم" ميشود ضعيف اعتماد اين كه جايي
.كرد خواهند تجربه را "امنيت عدم" اجتماعي
با همراه مكان و زمان استحاله.است سنتي -پسا نظم يك اساسا گيدنز اعتقاد به مدرنيته
دور شده تعيين پيش از تكاليف و احكام حيطه از را اجتماعي زندگي جداسازي ، مكانيسمهاي
در گيدنز نظر مورد عمده عامل سومين كه است فراگيري بازانديشي بافت امر اين.ميكند
بازانديشانه نظارت از متمايز بايد را مدرنيته بازانديشي.است مدرن نهادهاي پوياييهاي
تاثيرپذيري معني به مدرنيته بازانديشي.است لاينفك انساني اعمال همه از كه دانست كنش
در آنها پيگير بازبيني نيز و طبيعت با مادي روابط و اجتماعات زندگي جنبههاي از بسياري
.است جديد دانش يا اطلاعات پرتو
اجتماعي عملكردهاي كه است واقعيت اين برانگيزنده مدرن اجتماعي زندگي در بازانديشي"
و ميشوند اصلاح آنها خود درباره تازه اطلاعات پرتو در و ميشوند بازسنجي پيوسته
".ميسازند دگرگون اساسي بهگونه را خصلتشان بدينسان
بازانديشي امر در را تاثير بيشترين جديد ، علوم از كداميك كه مسئله اين به پاسخ در
درگير عميقتر طبيعي علوم با مقايسه در اجتماعي علوم كه است معتقد گيدنز دارند ،
عملكردها ، اين به مربوط دانش پرتو در اجتماعي عملكردهاي در تجديدنظر زيرا ;مدرنيتهاند
.ميآيد شمار به مدرن نهادهاي بافت از بخشي
فلسفي پرسش يك و صد
مكعبها و مثلثها
كوهن مارتين
صالحي آرش: تدوين و ترجمه
: سيونهم مسئله
ميرسد؟ نظر به واقعيتر مكعب كدام*
است؟ واقعيتر كدام چطور ، مثلثها *
چيست؟ مثلث اصلا*
6_ مدرن تمدن و فرهنگ
ملت فضيلتهاي و هردر
بارنارد فردريك
بشيريه حميد:ترجمه
بسيار تاكيد انسان گوناگون آرزوهاي و اميال ميان هماهنگي و تعادل لزوم بر ولتر آنكه با
تعادل چنين براي وي معيار نماند ، پنهان نيز جوان هردر ديد از كه طور همان اما داشت ،
چه از كه ميپرسد ديگر فلسفهاي اينك كتاب در هردربود فرهنگ به وابسته شدت به مناسبي
آنها خوشبختي ملاك و ما ، كنوني باورهاي با گذشته دوران باورهاي كه دانست مسلم بايد رو
مركز اختري هر كه گونه همان آيا":ميپرسد باز و است؟ بوده يكسان ما معيارهاي با نيز
درون در را خوشبختي كانون نيز عصري هر و ملتي ، هر انساني ، هر كه نيست چنين دارد ، گرانشي
"باشد؟ داشته خود
فرهنگ (مونيسم) يگانهانگاري از اما است ، ولتر مرهون بسياري حد تا هردر تفكر چه اگر
_ مشخص فرهنگهاي از كه باشد آن درستتر ميكرد احساس هردر.ميگيرد بسيار فاصله ولتر
كه كرد تصريح اين بر علاوه وي.عام طور به فرهنگ از نه و آيد ميان به سخن _ جمع صورت به
به جوامع ميان تفاوتهايي البته ، .ندارد وجود هرگز فرهنگ از عاري مردمان با جامعهاي
فرهنگ معيار بكارگيري كه است واضح.نوع در نه و كميت و درجه در اما ميخورد ، چشم
فرهنگي هر.بيمعناست كاملا انساني ، ارزشهاي جهاني معيار تنها عنوان به اروپايي
موجوديتهاي از تركيبي را دنيا ميبايست رو همين از و دارد خود براي ذاتي اعتباري
پوياي رشد و توسعه الگوي از يك ، هر كه نگريست ، بيهمتايي و متفاوت فرهنگي _ اجتماعي
.ميكند پيروي خود ذاتي
سروكار ميشوند معين فرهنگ يك درون در يكپارچگي موجب كه منابعي با بيشتر هردر چه اگر
اثرات از آنها جداييافكن تاثيرات كه شد هم هايي"زيرفرهنگ" متوجه حال عين در اما داشت ،
والاترين جهات برخي از است ممكن ملت يك":مينويسد وينيست كمتر وحدتآفرينشان
حيرتانگيزترين و...باشد داشته خود دامان در ننگي لكه ديگر جهاتي از و را ، فضيلتها
فرهنگي كليت از سخن وقتي رو اين از.بگذارد نمايش به خود از را ناسازگاريها و تناقضها
اشارهاي تنها است ممكن بلكه نيست ، مسرتبخشي هماهنگي معناي به لزوما ميآيد ، ميان به
و معنوي ، مقاصد با را فرهنگ كه كساني برخلاف هردر.باشد داشته تنش ميدانهاي به احتمالي
را غيرمادي و مادي فعاليت بين دوگانگي ميدانستند ، يكسان مادي پيشرفتهاي با را تمدن
و باورها ، انديشهها ، اندازه همان به نيز بشر دست ساخته مصنوعات او نظر از.كرد انكار
و ميدهد انجام آنچه هر آدمي ، خلاق فعاليتهاي همه فرهنگ.دارند سهمي فرهنگ در ارزشها
كه داشت تعيينكنندهاي عوامل به ويژهاي توجه هردر.برميگيرد در را ميانديشد آنچه هر
ارزشهاي و نمادها زبان ، با اساسا را عوامل اين و دارند ، نقش جمعي هويت حس ايجاد در
مادي محيطي عوامل حال ، عين در ويميدانست يكي متقابل ، رابطه هنجارهاي و رسوم مشترك ،
معتقد است ، آورده انديشهها كتاب در كه گونه همان و ميداد ، قرار اهميت دوم درجه در را
اينكه نه باشند ، تاثيرگذار نامطلوب يا مطلوب شكلي به" ميتوانند تنها عوامل اين كه بود
برخلاف هم و جديد انسانشناسي ديدگاه از هم ".كند ايجاب را مشخصي تحول مسير الزاما
نقش داراي را "غيرعقلاني" عناصر هردر كه ميرسد نظر به جالب "خرد عصر" تاريخي پيشينه
انحرافاتي را تعصبات و اسطورهها وي.ميدانست اجتماعي فرهنگهاي قالبريزي در مهمي
از بسياري برخلاف هردر اين ، از گذشته.نميگرفت ناديده را آنها و نميديد نامربوط
فراپديدهاي ، چيزي را باورها و انديشهها ماركسيستها ، ويژه به و خود از پس انديشمندان
اعتقادات يا اسطورهها كه پذيرفت را موضوع اين وي البته.نميدانست روبنايي و فرعي ،
اما ;باشند داشته نزديكي پيوند سياسي و اقتصادي رسوم و نهادها به است ممكن خاصي مذهبي
ذاتي خودمختاري و نميرساند ، اثبات به آنها اهميت يا خاستگاه درباره را چيزي امر اين
"نظام" يك در شود گفته كه هم "كاركردي" هر نشان ، همين به.نميكند منفي نيز را آنها
متقابل روابط و كافي شرايط حتي يا لازم شرايط درباره را چيز هيچ آنهاست عهده بر معين
اما كنند ، كمك اقتدارطلب ساختارهاي ماندگاري به است ممكن اسطورهها.نميكند اثبات آنها
بين از ضرورتا نيز ساختارها اين اسطورهها رفتن ميان از با كه نيست معني بدان اين
از را باورهايي چنين جباران ، يا كشيشان ، شمنها ، اينكه يا و ،(برعكس يا) رفت خواهند
خود اينكه بدون كردهاند ، استفاده ديگران فريب جهت در آنها از همواره و كرده اختراع خود
به تمايل انسان" كه ميدارد اظهار انديشهها كتاب در هردر.باشند داشته اعتقادي بدانها
داده توضيح را چيز همه فريبكار ، جمعي عنوان به آنان به بياعتنايي با كه دارد فكر اين
واقعيت اين اما باشند ، كرده رفتار فريبكارانه مواقع از بسياري در آنان شايد البتهاست
بسيار اسطورهها فريب و بودهاند ، انسان نيز آنان كنيم فراموش كه شود باعث نبايد
".آنهاست از قديميتر
متفكراني بر غيرمستقيم يا مستقيم طور به هردر ، فرهنگي تكثرگرايي و تاريخي نسبيگرايي
جان سياسي ، رمانتيكهاي ساويني ، تاريخي حقوق مكتب هگل ، و اشلگل فريدريش فيخته ، چون
شد ، نوشته توينبي و اليوت.استي اشپنگلر ، زمان تا كه آثاري بر نيز و ميل ، استوارت
و جامعهشناسي با را خود ارتباط هنوز فرهنگ از هردر كالبدشناسي حال عين در.افتاد موثر
_ موقعيت مبناي بر تحليل كه ميدهد نشان ويژه به و است نداده دست از جديد انسانشناسي
توضيح اين از مراد اگر البته بود ، خواهد نارسا توضيحي ابزاري عنوان به تنهايي به كاركرد
بينياز بتواند مشكل كاركردگرايي بنابراين و باشد مقصود و هدف تعيين يا و محتوا ارزيابي
و نبوده يكديگر متناقض تاريخي و كاركردي رويكردهاي حال هر به اما.باشد فرايند تحليل از
.يكديگرند به وابسته و مكمل حقيقت در
مستقل ، چيزي عنوان به فرهنگ جلوههاي از يك هر تلقي بر مبني هردر اكتشافي اصل علاوه به
در] كه است آن از حاكي همچنين اما دارد ، مذكور دوبعدي معناي با متقابلي رابطه اگرچه
انديشه دو هر.شود توجه چندگانه علتهاي به كه است آن مناسبتر همواره [فرهنگ مطالعه
بالقوه چشماندازهاي و هدايتگر مفاهيمي عنوان به علتها ، چندگانگي و دوبعدي تعامل
.شدهاند شناخته ثمربخشي
|