مكن فراموش
اجرا بيمنطقي متندر اسارت
گناه از بدتر عذر
هنر حاشيه

مكن فراموش
دورفمان آريل اثر "دوشيزه و مرگ" نمايش بر تاملي
رضاييراد محمد
دموكراتيك دولت به را قدرت پينوشه ژنرال كه است مربوط شيلي تاريخ از مقطعي به نمايش
است نيمبندي دموكراسي دموكراسي اين است مشهود كه چنان اما واگذاشته آيلوين پاتريشيو
ميشود احساس خوبي به فرعي قصه اهميت آن در كه است نمايشنامهاي دوشيزه و مرگ نمايش
به مبتلا تقريبا كه مينهد انگشت نكتهاي بر دوشيزه و مرگ نمايشنامه در دورفمان آريل
.ميكنند طي را سياسي اصلاحات و دموكراسي به دردناك گذار دوران كه است سرزمينهايي همه
نيازمند هم و دارند واهمه هم كه است كشورهايي درباره نمايشنامه اين كه است گفته خود او
احياي با گذشته كردن فراموش و بخشش ميان چالش.خويشاند جراحتهاي و واهمهها درك
:بود گفته رسيدن قدرت به هنگام ماندلا نلسون.است دورفمان نمايش درونمايه دهشتناك خاطرات
گفته به زيرا "نكن فراموش اما ببخش":گفتند نيز برخي برابر در ;"كن فراموش و ببخش"
تكرار به محكوم ميبرند ، ياد از را گذشته كه آنهايي" آمريكايي فيلسوف سانتانايا ، جورج
;كند فراموش نميتواند كه است ديدهاي شكنجه زن نمايش ، اصلي شخصيت پائولينا ".هستند آن
- خود شكنجهدهنده او.است زنده همواره او براي روحي و جسمي تجاوزهاي و شكنجه خاطره
نيست پشيمان او كه ميكشد رو آن از بلكه نميكشد ، است گناهكار كه رو آن از را - روبرتو
كه سرخپوستي زن تويوك ، روزالينا."باشد پشيمان واقعا كه ببخشم را كسي ميتوانم فقط من"
فراموش":گفت مصاحبهاي در بود ، رسانده قتل به و ربوده را همسرش و پدر گواتمالا ارتش
ما اگر و ببخشيم را كسي چه كه بدانيم بايد چيز هر از پيش.نيست بخشش مفهوم به كردن
ما...شود تكرار خود خودي به تاريخ است ممكن بوده ، مسئول كسي چه كه كنيم ثابت نتوانيم
كه چنان بنابراين.(ص 19 ش 355 ، يونسكو ، پيام) "ببخشيم نميتوانيم عدالت برقراري تا
حال در دموكراسيهاي همه و ميرود فراتر شيلي تاريخي و سياسي حوزه از نمايش ميبينيم
.برميگيرد در را گذار
دموكراتيك دولت به را قدرت پينوشه ، ژنرال كه است مربوط شيلي تاريخ از مقطعي به نمايش
است ، نيمبندي دموكراسي دموكراسي ، اين است ، مشهود كه چنان اما واگذاشته ، آيلوين پاتريشيو
.نبود برخوردار چنداني كارايي از دموكراسي بوده ، مسلط قدرت مدارج بر نظاميان هنوز زيرا
از گذشته.ميكند اشاره "دموكراسي بازگشت ماجراي" اين به خود نمايش در جابهجا دورفمان
بر كه يادداشتي در او.دهد رخ گذار دوران اين از غير دوراني در نميتوانست نمايش اين
را نمايش اين خواسته پينوشه حكومت دوران در بار يك كه ميآورد ياد به نوشته نمايش
در تا واگذاشت را شخصيتهايش او رو همين بهنميآمد در درستي به روابط اما بنويسد ،
مناسبتترين دموكراسي ، به ديكتاتوري از گذار دوران اين و آيند ، دنيا به خود مناسب زمان
جنايتهاي افشاي مشتاق سو يك از قربانيان زيرا.بود دوشيزه و مرگ نمايش تولد براي دوران
مقاطعي چنين در دقيقا.دارد وجود هنوز ديكتاتوري بازگشت خطر ديگر سوي از و گذشتهاند ،
حال در دموكراسيهاي استراتژي به "كن فراموش را گذشته و ببخش" مصلحتآميز ايده كه است
جنايتهاي پيگيري كميسيون عضو كه پائولينا ، حقوقدان همسر ژراردو ، .ميشود بدل گذار
به را قدرت هم باز آدمها اين ميخواهد دلت":ميكشد فرياد پائولينا سر به است ، پيشين
آنها به آسيبي ما كه شوند مطمئن آنكه براي تا بترساني را آنها ميخواهد دلت بگيرند؟ دست
مرگ و زندگي كه برگرديم روزگاري به ميخواهد دلت برگردند؟ قدرت به دوباره نميرسانيم ،
"بود؟ آدمها اين دست ما
يا و حقيقت كشف مشكل با خود ، اندك توانايي دليل به گذار حال در دموكراسيهاي
به كميسيوني آيلوين ، پاتريشيو پيروزي با سال 1991 از.هستند روبهرو مصلحتي فراموشكاري
واقع در.شد تشكيل قربانيان مرگ پيگيري براي رتيگ كميسيون يا آشتي ، و حقيقت كميسيون نام
اين منتقدان كه چنان اما.باشد بايد كميسيون همين است ، آن عضو ژراردو كه كميسيوني
حافظه در سركوب تاريخ حفظ يعني داشت ، نمادين جنبهاي بيشتر آن نقش گفتهاند ، كميسيون
به را گذشته همگي ميخواهد او ميكند اشاره نقشي چنين به نمايش در بارها ژراردو جمعي ،
سايه كه زماني تا او ، امثال و پائولينا براي اما.بينديشند آينده به و بسپارند فراموشي
همه از نمايندگي به او.ندارد معنايي آينده است ، گسترده آنان سر بر همچنان گذشته
با فقط كميته اعضاي اما":است معترض كميسيون عملكرد و ژراردو نگاه نحوه به قربانيان
حرف ميتوانم من ولي.بزنند حرف نميتوانند كه كساني با يعني.دارند سروكار مردهها
نمايشنامه سنديت ميزان تا كنيد ، توجه كميسيون به معترضان انتقاد از قطعه اين به ".بزنم
گذار فرايند آغاز در كه ملي آشتي و حقيقت كميسيون به ما".دريابيد را دوشيزه و مرگ
ناپديدشدگان شامل فقط كميسيون گزارش چرا كه بود اين ما پرسش.كرديم اعتراض شد ، تشكيل
بازداشت مورد خودسرانه شدند ، كشور از فرار به مجبور شدند ، شكنجه كه را كساني چرا و است ،
گزارش بنابراين...است انداخته قلم از شدند ، گسيل داخلي تبعيدهاي به يا و گرفتند قرار
نه دورفمان نمايش ميبينيم كه چنان.(24- ص 25 همان ، ) "است حقيقت از نيمي تنها كميسيون
را اثر حال عين در اما است ، وفادار كاملا خود زمينه اسنادي و ارجاعي جنبههاي به تنها
جنايتكاران عليه قربانيان همه ادعانامه به و ميبرد فراتر خود تاريخي و سياسي چارچوب از
از ابايي و ميگيرد را حقيقت جانب تمامي به حقيقت و مصلحت چالش برابر در او.ميكند بدل
ميگويد قربانيان همه صداي هم دورفمان.وادارد خشونت به را خود قهرمان كه ندارد اين
اشاره بااهميتي نكته به خود يادداشت در او.كرد برملا را آن بايد نخست گذشته بخشش براي
باشم ، منطقي و مسئول ناگزيرم شهروند يك مقام در اگر ميكردم ، احساس حال هر به":ميكند
انشقاق او ترتيب اين با "گويم پاسخ شخصيتهايم سركش تمنيات به بايد هنرمند مقام در
كميسيون مصالح به احتمالا شهروند يك مقام در او.ميدهد نشان انسان در را بنياديني
است آزاد او ندارد ، اجباري چنين هنرمند ، مقام در اما ميگذارد ، احترام ملي آشتي و حقيقت
آزاد خود كنش گزينش در را آنان و بردارد شخصيتهايش برابر از را مصلحت مهارهاي كه
و اختياري عنصر همين بر - بوديم آن شاهد ما كه اجرايي نه و - نمايشنامه پايان.بگذارد
آينهاي درون پائولينا ، تصميمگيري بزنگاه در درست تماشاگران.ميكند تاكيد آزاد هستي
تماشاي به فرهيخته و محترم شهرونداني عنوان به آنان اكنون ميشوند ، روبهرو خود با
همچون نوعي به شدهاند ، صحنه وارد نيز آنان شدهاند ، گرفته بازي به آمدهاند ، نمايش
برگزينند ، بايد نيز آنان اكنون گرفتهاند ، قرار آزاد انسان و هنرمند مقام در دورفمان
.بكشند يا ببخشند
و ميايستد سياسي و اجتماعي مصالح همه برابر در پائولينا دوشيزه و مرگ اجراي در
نمايش جمله واپسين در) برشت مانند زيرا ميكشد نيست نادم خود گذشته از كه را جنايتكاري
".خزيد بيرون آن از جانوري چنين كه داماني است بارور هنوز" كه است معتقد (اويي و آرتور
آزادي و درام ميان مناسبت بر نوعي به پائولينا ، لجاجت و ايستادگي بر تاكيد با دورفمان
شهروندي ميبايست دورفمان همچون احتمالا درام ، از خارج نيز پائولينا.است نهاده انگشت
رفتار دارد ، دوست كه گونه آن دراماتيك ، شخصيت يك بهعنوان او اما باشد ، منطقي و مسئول
خودانگيختگيهايشان آنها جا آن در.شخصيتهاست آزادي عرصه درام ، عرصه واقع در.ميكند
انگشت نكته همين بر كارگردان نمايش اجراي درميكنند متجلي مصلحتي هرگونه عليرغم را
پايانبندي در تماشاگر مشاركت حس اگرچه پاياني ، صحنه زدودن با او ميگذارد ، تاكيد
از او رهايي و پائولينا خودانگيختگي حس بر صراحت به اما ميدهد ، دست از را نمايش دلخواه
و ابهام از هالهاي در پايان نمايشنامه متن در اما.ميكند تاكيد مصلحتها همه بار
سوي به را تفنگ لوله پائولينا كه لحظهاي در درست نمايش.ميرسد پايان به نمايشي ترفندي
است كرده گير او بخشش و كشتن دوراهي سر بر فراشونده هيجاني در و رفته نشانه روبرتو
در نمايانده ، خودشان به را تماشاگران و ميآيد پايين سقف از آينهاي.ميشود وانهاده
است نكته اين ابراز براي دستي دم ترفندي اين البته.ميدهد مشاركت پائولينا تصميمگيري
را اهميت با كاركرد اين حال هر به اما.ميكنيم رفتاري چه ما از هريك شرايطي چنين در كه
.ميگيرد آزمون به را ما آزادي ميزان و ميكند سهيم تصميمگيري كنش در را ما كه دارد
.نميكند پيروي نمايش خطي منطق از كه دارد ، وجود هم مكملي صحنه البته نمايشنامه در
و واقعي نيست معلوم كه روبرتو با پائولينا و ژراردو آنجا در كه است كنسرتي تالار صحنه
ديالوگهاي از يكي تجسم و ماقبل صحنه بديل صحنه اين.ميشوند روبهرو است خيالي يا
پائولينا و باشد زنده او اگر كه ميدهد نشان صحنه اين در روبرتو مبهم حضور.پائوليناست
پائولينا تصور پس باشد ، خيالي اگر و بازگردد ، ميتواند لحظه هر او باشد ، نكشته را او
سايه.نيست بيش خيالي و خواب ميرسد ، پايان به كابوسهايش همه او كشتن با آنكه بر مبني
فراموشي كنش كه معناست بدان اين و است گشوده شوبرت كوارتت و او سر بر ابد براي روبرتو
اين.شد نخواهد پاك قربانيان ذهن از هيچگاه اعمالشان و افراد از برخي سايه است ، بيهوده
يكسان به دو هر شوبرت دوشيزه و مرگ كوارتت و پائولينا كه ميدهد نشان پاياني صحنه
.شدهاند قرباني
.ميشود احساس خوبي به فرعي قصه اهميت آن در كه است نمايشنامهاي دوشيزه ، و مرگ نمايش
پيش اصلي قصه موازات به فرعي قصه اين.است نمايش فرعي قصه ژراردو و پائولينا رابطه
ميكند ، سنگيني او بر كه نيست سياسي گذشته تنها اين.ميپيوندد آن به انتها در و ميرود
ژراردو.بود تشخيص قابل ابتدا همان از نيز ژراردو با او عاشقانه رابطه گذشته از سايهاي
را خود سياسي گذشته را؟ گذشته كدام اما.بسپارد فراموشي به را گذشته كه ميخواهد او از
او از امروز و است كرده خيانت پائولينا به گذشته در ژراردو را؟ خودشان رابطه گذشته يا
گذار حال در دموكراسي منطق سنخ از او منطق.نينديشد گذشته به و باشد منطقي كه ميخواهد
او اجتماعي سطح در.دارد دوگانه سطحي او درخواست اين بنابراين است ، كميسيون عضو او.است
به را گذشته بايد آينده خاطر به كه بقبولاند ديگر قربانيان و پائولينا به ميكوشد
همه با او.است مردسالار منطقي ژراردو منطق خانوادگي ، زندگي سطح در اما سپرد ، فراموشي
قرباني را پائولينا دو هر خانه و جامعه.است كوچولو خشن عنصر يك خود جذابيت و معصوميت
از وجوهي روبرتو و ژراردو.ميكنند فراموشي درخواست او از دو هر اكنون و كردهاند
به مقاطعي در آنان.كنيد توجه خوابيدهاند او كنار دو هر كه كنايه اين به.همديگرند
ميخواهند پائولينا از دو هر اكنون اما.داشتهاند روا ستم او بر و درآمده يكديگر هيات
با.ميكند فراهم دو هر براي را آينده پائولينا فراموشي.كند فراموش را گذشته كه
و جامعه در پيشين جنايت از فارغ ميتواند روبرتو او ، چون قربانياني و پائولينا فراموشي
.دهند ادامه او امثال و پائولينا كنار زندگي به خانه در پيشين خيانت از فارغ ژراردو
عليه بلكه نميدهد ، رد جواب جامعه مصلحتي خواسته اين به تنها روبرتو كشتن با پائولينا
.ميايستد نيز ژراردو پدرانه و عاشقانه سلطه
نظر بهاست روشنفكر و بيگناه و معصوم چهرهاي خطيبي اشكان اجراي در ژراردو چهره اما
همه.است نكرده توجه گنجانده متن در دورفمان كه نشانههايي به كارگردان كه ميرسد
.ميكنند حكايت او جبن و ترس و رياكاري از شدهاند جمع ژراردو گرد كه نشانههايي
آمدن جمله اين ازاست شده كنشها از برخي دلايل بردن ميان از موجب خطيبي بازنويسي
كميسيون جديد عضو از تا آمده او واقع در.است ژراردو خانه به روبرتو بيهنگام و شبانه
كرده توجه صحنه اين ظاهري سطح به تنها اينجا كارگردان.بكشد بيرون را چيزهايي ملي آشتي
اجرا ، در همچنين خطيبي اشكان.است داده تنزل ميخواري يك حد تا را دروني كشمكش و
اعمال نتايج البته صحنهها كردن پيش و پس با.است كرده پيش و پس را نمايش صحنههاي
صحنهها كردن پيش و پس اين از منظور همه آيا اما.ميگيرد پيشي آن مقدمات بر آدمها
متن مغفول نكته كدام برآوردن جهت در مقدمات بر نتايج جستن پيشي اين چه؟ كه خب است؟ همين
پس صحنه بر چه آن ميرسد نظر به است؟ كرده برملا را نمايش دروني عنصر كدام ميكند؟ عمل
.نميدهد گواهي ديگري چيز بر دلمشغولي نوعي بر جز ميشود ، پيش و
اجرا بيمنطقي متندر اسارت
ابوالقاسمي نسرين كارگرداني به "صليبسرخ" نمايش نقديبر
يگانه خسروي الهه
كنار را خيال / وهم و واقعيت دوگانگي ميشود ، ريخته پي شپارد سام متن در كه جهاني
كند موجوديت اعلام آنها مرزبين در تا ميزند
مرز در شخصيتهايش كه است متنهايي دست آن از "شپارد سام" اثر "سرخ صليب" نمايشنامه
ذهنت كه نكتهاي اولين ميخواني را متن اين وقتي.ميكشند نفس خيال / وهم و واقعيت بين
متن اين ديالوگهاي بين كه است فاصلهاي بعد و ديالوگها زيبايي ميكند خود معطوف را
دنياي بين كه است تفاوتي از برآمده "ديگر چيز هر از بيش" فاصله اين.دارد وجود
هر و دورند هم از هم به نزديكي عين در كه شخصيتهايي.دارد وجود نمايش اين شخصيتهاي
.ميكنند زندگي خود خيالي توهمات با نزديكي و دوري اين بين برزخ در كدام
كنار را خيال / وهم و واقعيت دوگانگي ميشود ، ريخته پي شپارد سام متن در كه جهاني
ورود براي مدخلي كه آن از پيش جهان اين.كند موجوديت اعلام آنها بين مرز در تا ميزند
و خيالياند واقعي ، عناصر آن در كه ميدهد سامان ديدش منظر در را افقي كند ، فراهم مخاطب
خلال در _ كوتاه چند هر _ متن اين جهان شد گفته كه همانطور اما واقعي ، خيالي عناصر
بين كه مييابد فاصلهاي در را هستياش جهان اين بلكه نميگيرد ، شكل شخصيتها گفتار
متن اين شخصيت سه.است ديالوگها بين خالي فضاي كه فاصلهاي دارد ، وجود ديالوگها
بودن غريب دليل به شباهت اين اما.زن دو و مرد يك.دارند شباهت هم با "غريب" بهگونهاي
حاصل تا ميكند ، دور هم از كند نزديك هم به را آنها كه آن از بيش يكديگر از دنيايشان
آمد مقدمه اين.اثر جهان بر ماليخوليايي روح يك سيطره براي شود مجالي "غريب شباهت" اين
مقام در ابوالقاسمي نسرين كه جايي برسيم ، متن اين از ابوالقاسمي نسرين ميزانسن به تا
نمايش اجراي بررسي در.ببخشد عينيت صحنه بر را متن اين جهان تا است كوشيده كارگردان
اين از ميزانسناش در _ كارگردان بيتوجهي ميآيد چشم به كه نكتهاي اولين "صليبسرخ"
نمايش خارجي اجراي
خيال/توهم و واقعيت بين مرز در شد گفته كه همانطور متني جهان.است اثر جهان به متن
چندان نه صحنه طراحي و رئال نورپردازي ميشود ، گم موضوع اين اجرا در اما دارد ، قرار
نيز نمايش صحنه طراحي.ميشود متن ويژگيهاي رفتن بين از باعث متن ، خواست با متناسب
به.است رويت قابل نيز بازيها جنس و نورپردازي در بيمنطقي اين و ندارد خاصي منطق
گويهاي يا شدهاند ، آويخته تالار سوي دو در كه ضخيمي نايلونهاي كاربرد مثال عنوان
دليل به نمايش انتهاي تا ابتدا از است شده پخش زمين روي كه (سفيد و قرمز) پلاستيكي
صحنه نظام شدن مختل باعث بلكه نمييابند صحنه در كاركردي هيچ تنها نه ماندن ، بلااستفاده
خور در فضايي آفريدن به كه آن از بيش نيز نمايش نورپردازي ديگر طرف از.ميشوند نيز
خيال در كه "جيم" صورت به سالن كف از كه نوري _ پاياني صحنه جز به كند ، كمك متن نيازهاي
به ترازو كفه سنگينشدن و متن در موجود خيال / توهم شدن محو باعث _ ميتابد ميكند شنا
.ميشود واقعيت نفع
و ميزانسنها طراحي در اغراق با و مهم عنصر دو اين نقش به بيتوجهي با ابوالقاسمي
.ميشود صحنه بيدليل شدن شلوغ باعث اثر ماليخوليايي روح به عينيتبخشيدن جاي به بازيها
احتياج اغراقآميز ميزانسنهاي به كه آن از پيش متني چنين اجراي كه ميكند فراموش او
.دارد نياز ديالوگها پرداخت قدرت همتراز بياني قدرت به باشد داشته
به و ميرسند نظر به زائد صحنه ابزار از برخي مانند اجرا اين ميزانسنهاي از بسياري
رضا) بازيگران بازي بر حاكم تصنع.نميزند اجرا به لطمهاي هيچ آنها حذف ميآيد نظر
جلوه بيثمر ريختنشان عرق و تلاش تمام تا ميشود باعث نيز (پورخراساني شراره و امامي
.كند
باقي ذهنت در نمايش كهاز چيزي تنها تا ميشود باعث هم كنار در نكات اين شدن جمع
!يادماندني به ميزانسنهايي در هم آن باشد آن بازيگران صداي سرو و شلوغي ميماند ،
گناه از بدتر عذر
"تئاتر اصطلاحات فرهنگ" بر نقدي
آشفته رضا
همايون از كتابي عنوان TheatricalTerms) (Dictionary of "تئاتر اصطلاحات فرهنگ"
و تئاتر هنر به علاقهمندان براي نقطه انتشارات توسط كه است مترجم و مولف نوراحمر ،
.است يافته راه كتاب بازار به پژوهشگران
نفع به شود ، منتشر زمينه اين در چه هر كه داريم كتابكم تئاتر هنر زمينه در قدر آن
جاي به فرهنگ اين ويراستار نويد ، هادي كه همانطوربود خواهد مردمي هنر اين تعالي
احداث با سال 1265 از تئاتر كه است نوشته ايران تئاتر مختصر تاريخچه درباره مقدمه ،
.است دوانده ريشه ايران در دارالفنون مدرسه در آن غربي شكل به تئاتر تالار اولين
اين متاسفانه.بود خواهد بيشتر خيلي سال صد گذشت از پس تئاتر از ما انتظار بنابراين
مسئولان سوي از تئاتر آنكه براي است ، نشده روبهرو مثبت جواب با هم چندان زيادي انتظار
فضاي ايجاد صورت در كه دادهاند نشان بارها مردم كه حالي در.است نشده گرفته جدي فرهنگي
اول سالهاي تئاترهاي ارزش با نمونه.كرد خواهند استقبال آن از تئاتر براي فعالانه
برههاي هر در ارتباطي هنر اين بنابراين.داشت مخاطب و خواهان ايران تمامي در كه انقلاب
منصه به صحنه در را متفاوتي نگرشهاي ميتواند مردم ميل باب هميشه و نميماند ، بيمخاطب
.برساند ظهور
گرهگشاي ميتواند نقصهايش و كاستيها تمام با تئاتر اصطلاحات فرهنگ همين انتشار
كه آنجا از اما.باشد تئاتر مقدماتي و اوليه پژوهشهاي انجام در دانشجويان از خيلي
مورد معتبر منبعي عنوان به بالاتر مراحل در نميتواند است ، اندكي اصطلاحات به محدود
و مولف سوي از اگر كه دارد وجود مورد اين در نيز خاصي دلايل حالا.گيرد قرار استفاده
خواهد پژوهشي نيازهاي جوابگوي حاضر حال از پربارتر مطمئنا شود ، رجوع و رفع مجموعه مترجم
.بود
مانوري هيچ مثلا و است ، امروزي كاملا اصطلاحات از بودن دور فرهنگ اين اشكال مهمترين
و نامآوران حتي.نميشود داده...و پرفورمنس مينيماليسم ، مدرن ، پست تئاتر پيرامون
شيوه به پرداختن كه حالي در ندارند ، مجموعه اين در جايي هيچ دنيا فعلي صاحبنظران
..و سونتاگ سوزان موشكيني ، آرين بروك ، پيتر خاص نظرات بازيگري ، در مهيرهولد بيومكانيك
شده باب خاص اصطلاحات و نظرات كه همانقدر.ميگرداند مضاعف را آن علمي و محتوايي بار.
نظرات دانستن كند ، جلوه معتبر و ارزش با مجموعه اين در ميتواند شعر فن در ارسطو سوي از
.ميكند جلوه ضروري تئاتري فرهنگ يك در هم ديگران و بروك پيتر آرتو ، آنتونن
نور ، و لباس صحنه ، طراحي زمينههاي در فعلي مجموعه در موجود اصطلاحات كه نماند ناگفته
.نيست مبسوط و كامل مختلف ملل در عروسكي نمايش و كارگرداني نمايشنامهنويسي ، بازيگري ،
مفهوم كه حالي در نميشود ، "ميزانسن" به اشارهاي هيچ اصلا كتاب اين در مثلا
واژه به نپرداختن يا.ميكند پيدا معنا و شكل واژهاي چنين با بيستم قرن در كارگرداني
و سر براي واژگان انتخاب در را مترجم و مولف شتابزدگي...و (تركيببندي) كمپوزيسيون
و دانشجو چند به مراجعه با انتشار از پيش كه حالي در.ميدهد نشان كتاب يك گرفتن سامان
در البته.برد پي آن در ضروري و لازم واژگان كمبود به ميشد راحت خيلي تئاتر استاد
و تلاش نتيجه حاضر كتاب":ميدهد توضيح كاستيها درباره ويراستار نويد ، هادي كتاب مقدمه
ابتدايي گامي و است ، ايران زحمتكش و پركار مترجمان از نوراحمر ، همايون آقاي جناب همراهي
واژههاي تعداد با كتاب چاپ ، اين در چند هر تئاتر ، زمينه در جامع فرهنگ يك تهيه جهت در
غناي به بعدي چاپهاي در ديگر واژههاي افزودن با كه تلاشيم در ولي ميشود عرضه محدود
".بيفزاييم آن
و چاپ از پيش را فعلي نمونه آنها كاش اي !گناه از بدتر عذر يعني مقدمهچيني ، اينگونه
تا.ميگرفت قرار علاقهمندان دسترس در كاملتري اثر تا ميدادند ، قرار نقادي مورد نشر
خود فرهنگي پسرفت به نسبت بايد كي تا و بزنيم؟ جا در درشت و ريز اشتباهات با بايد ما كي
اختيار در را خود اثر ميخواهد اينگونه ايران زحمتكش مترجم و مولف اگر كنيم؟ اصرار
.باشد ناموجود چيزي چنين كه بهتر همان دهد ، قرار همگان
از است ، شده كتاب اين در واژگان از برخي درباره كه مثالهايي و اشارهها و تعاريف حتي
ميتوان (dialouge) گفتوگو يا ديالوگ تعريف به مثال عنوان به.مبراست علمي اعتبار
از نوراحمر همايون.نيست سازگار نمايشنامه در آن كاربرد و مفهوم با چندان كه گرفت خرده
يا داستان نوع هر در شخصيتها سخنراني - 1:است كرده ارائه كوتاه تعريف دو گفتوگو
در ".كنند بحث تفصيل به موضوعي ، سر بر شخصيتها آن در كه نمايشي شاخهاي - نمايشنامه20
.ندارد غيره و هذيان نق ، حرافي ، بحث ، سخنراني ، با قرابتي اصلا نمايش گفتوگودر كه حالي
چاشني عنوان گفتوگوبه قالب در فوق موارد از يك هر از ميتواند نمايشنامهنويس البته
.شود بهرهمند
.و خيمهشببازي روحوضي ، تعزيه ، ) ايراني نمايشهاي اصطلاحات به نپرداختن بعدي ضعف نقطه
هند چين ، ژاپن ، خاص تئاترهاي اصطلاحات به اشاره حد در كه است حالي در اين و است ، (..
پرداخته (..و اسپانيا انگليس ، ايتاليا ، روم ، يونان ، ) غرب تئاتر مفاهيم كنار در تركيه و
براي تا بشود پيدا كسي مرزها سوي آن از كه بمانيم منتظر بايد هم اينجا در شايد.است شده
.كند معادلسازي ما نمايشي اصطلاحات
در عكس ارائه است ، تصويري و نمايشي هنري تئاتر كه آنجا از و نيست ، كفايت حد در عكسها
پايان در خاصي راهنماي ضمن در.بود خواهد موثر آن مضاعف درك در مفاهيم از برخي كنار
.بيابد كتاب از را نيازش مورد واژگان بتواند سرعت و راحتي به خواننده تا نيست كتاب
بيشتر را متن با خواننده بهتر ارتباط كتاب ابتداي در ميتوانست نوراحمر مقدمه همچنين
.ندارد كتاب كلي ساختار با منطقي ارتباط چندان فعلي مقدمه كه سازد
در را دقيقي اطلاعات استفادهاش مورد منابع معرفي در نوراحمر كتاب ، پايان در حتي
هنوز جامع فرهنگ يك به تئاتريها مسلم و مبرم نياز بنابرايننميگذارد خواننده اختيار
چنين ساختن برآورده پس از بيشتر دقت و حوصله با ديگر نفر يك شايد.است نشده برآورده
.برآيد نيازي
هنر حاشيه
گذاشت كنار را اجدادي هونگ نادري *
را "اجدادي هونگ" نمايش بود قرار كه جنگ مطرح كارگردان و نمايشنامهنويس نادري ، عليرضا
اجرا:ميگويد باره اين در ويشد منصرف آن اجراي از كند ، اجرا آماده فجر جشنواره براي
آوردن گردهم و است شخصيت پر نمايش اين اينكه اول داشت ، عمده دليل دو اجدادي هونگ نكردن
دوم بخش براي وقتي اما نوشتهام را نمايشنامه اول بخش اينكه دوم.نيست راحت بازيگر چند
چهار صورت به آن بر حكايت دو افزودن با را رحمان حكايت دو روزها اين نادري.نداشتم آن
اين در.است جستوجوگرانه و سيال همچنان نمايش فضايميكند اجرا آماده رحمان از حكايت
.ميكنند همكاري نادري با بازيگر بهعنوان حيدري محمد و امامبخش مهران نمايش
معترض هميشه *
زنده براي گاهي) كارش آخرين تمرين مشغول تئاتر اداره در روزها اين كه قادري نصرالله
كرده اعتراض نمايشي هنرهاي مركز سوي از شده تعيين بودجه به نسبت است ، (مرد بايد ماندن
كرده تاكيد وي.گرفتهاند نظر در بازيگرانش حقالزحمه براي را نامنصفانهاي رقم كه است
از اعتراض بهعنوان نگيرد ، عادلانهاي تصميم قضيه اين به نسبت مركز كه صورتي در است ،
دست آن از قادري است ، ذكر شايان.كرد خواهد انصراف اعلام فجر جشنواره در شركت
كارهايش اصل از بيشتر جاروجنجال هميشه آثارش حاشيه در كه است معترض هميشه تئاتريهاي
.ميزند موج
بييوسف *
.ميكند تمرين شهر تئاتر در را (نميبارد برف مصر در) كارش آخرين روزها اين رفيعي دكتر
تغيير صابري پري كار با همنامي دليل به كه بود زليخا و يوسف نمايش اين قبلي نام البته
نيست يوسفي آن در كه برميگردد آن موضوع به نميبارد ، برف مصر در نمايش پارادوكس.كرد
معجوني ، حسن نويسنده ، بهعنوان چرمشير محمد نمايش اين در !است يوسف درباره نمايش اما
رفيعي ، علي بازيگر بهعنوان...و اسكندري ستاره رضوي ، سهيلا صفري ، سيامك آدينه ، گلاب
.ميكنند ياري را صحنه طراح و كارگردان
مولوي نفع به *
در سال 81 در را خود نمايش سومين بود درصدد كه تئاتر كارگردان صادقي ، قطبالدين دكتر
شد ، روبهرو سازمان اين جديد مديريتي كادر منفي نظر با چون كند اجرا هنري حوزه مهر تالار
در كه داد مساعد قول او به شهر تئاتر مدير پاكدل ، حسين اينكه تا.شد منصرف آن اجراي از
نمايش گروهش و صادقي مقرر موعد در اما كند اجرا قشقايي تالار در را كارش امسال مهرماه
.بودند داده قرار عموم ديد معرض در عراق و ايران كردستان در را (قابيل) خود دوم
مولوي تالار به نوبت اين از پس.بود شده تسخير ديگري گروه توسط سالن آنها برگشت با
با را نمايش اين صادقي.باشد (پيتروايس) "پرتقالي مترسك سرود" نمايش پذيرنده كه رسيد
تالار نفع به حركت اين البته.است آورده صحنه به سوره تئاتر دانشكده دانشجويان همراهي
آنجا در صاحبنام كارگردان يك ورود با دوباره مهجوريت سالها از پس تا بود ، خواهد مولوي
.شوند گسيل شده فراموش تقريبا تالار اين ديدار به كنار و گوشه از تماشاگران
تئاتر يا اپرا شبيه چيزي *
زمان شدن پيش و پس كلي از پس صابري پري نويسندگي و كارگرداني به "زليخا و يوسف" نمايش
اين به محكوم هميشه منتقدانش سوي از كه صابرياست آمده صحنه به وحدت تالار در اجرا
نمايش كه است گفته صراحت با بار اين ميكند ، عمل موزهاي كاملا كه است اساسي نكته
شده روشن هم منتقدان براي تكليف تعبير اين با شايد.است تئاتر و اپرا از ملغمهاي اخيرش
طراح خورشيد ، خسروبود خواهند روبهرو...يا تئاتر يا اپرا به شبيه چيزي با كه است
زليخا و يوسف در صابري همكاران از بازيگر ياران ، يارتا و حركات طراح حسيني ، محسن _ صحنه
.هستند
اميرارسلان و ژيان *
شهر آسمان زير" سريال در او بازي شاهد روزها اين كه تلويزيون و تئاتر هنرپيشه ژيان ، رضا
روزها اين.باشد حاضر فجر جشنواره در "اميرارسلان" نمايش با امسال است درصدد هستيم ، "3
بازي و است ، كرده نمايش اين متن رسانيدن پايان به صرف را خود وقت تمام استادمحمد محمود
به طنزگونه و نو نگاهي با ژيان.است قطعي اميرارسلان در دردشتي شراره و ژيان
موكول آن اجراي زمان به را كار اين درباره نهايي قضاوت و ميپردازد ، نامدار اميرارسلان
.ميكند
آدمها و خرها*
اجرا براي را "رفته دست از خر" نمايش سينما و تلويزيون تئاتر ، هنرپيشه اصلاني ، فرهاد
در اما است حيوانات از قصهاي ظاهر در نمايش اين.ميسازد آماده فجر تئاتر جشنواره در
از خر نمايشنامه وي.ميپردازد اجتماع امروز آدمهاي به انتقادي نگاهي با اصلاني واقع
.است نوشته موضوع اين به وافرش علاقه به توجه با سال 79 در را رفته دست
|