مدرنيسم و گرايي بنياد
گذاري سرمايه سياسي اقتصاد
مدرنيسم و گرايي بنياد
مغربي انديشمند سبيلا ، محمد دكتر با گفتوگو
;اشاره
پژوهشها كه است مغرب دانشگاههاي استاد و ناقد انديشمند ، سبيلا ، محمد دكتر
تاليف عرب جهان معاصر فكري مسائل و اسلام و مدرنيسم مدرنيسم ، درباره فراواني وكتابهاي
انجام وي با الزمات روزنامه خبرنگار كه است مباحث همين درباره حاضر گفتوگوي.است كرده
.است داده
بود گفته كسي بار يك.است "مدرنيسم" پيرامون مفاهيمي از آكنده شما سخنان از بسياري *
بهداشتيتر كاربرد تا دارد "فرهنگي پليس" به نياز عرب جهان شايد و مغرب فرهنگي عرصه
چيست؟ سبيلا دكتر ديدگاه از مدرنيسم دقيق مفهوم.كند كنترل را مفاهيم اين وعلميتر
تكنولوژيك ، اجتماعي ، عرصههاي همه زيرا. دارد منعطف و گسترده مفهومي مدرنيسم ، -
پهنا ، و ژرفا نظر از و چندوجهي مفهوم يك اين.برميگيرد در را سياسي و شناختي روان
غربي مدرنيسم تجربه مبناي بر كنم ساده و خلاصه را آن بخواهي اگر اما است گسترده
مرجع عنوان به را غربي مدرنيسم تجربه من.است آزادي همان مدرنيسم بگويم ، ميتوانم
كه را تاريخي تجربه يك بايد حال هر به زيرا. كنيم رجوع بدان ناگزيريم و كردم ذكر تاريخي
.بگيريم داوري به است داده رخ زمان در
همان ايناست اجماع و تجانس نظام و فرد كردن همسان نظام فكري ، و اجتماعي سنتي نظام
كردن رها مدرنيسم ، تجربه كه حالي در.است فكري و وجودي نظر از فرد كامل كردن همسان نظام
بلكه پيشداورانه احكام و سياسي حاكميت در فقط نه كه است اجبارهايي و محدوديتها از فرد
گوهر كه عنصري نخستين.است نهفته ميكند ، سست را آگاهياش و فردي ابتكار كه چيزي هر در
آزادي ، ، بلكه نيست شناور اينجا در آزادي طبعا.است آزادي ميكند ، متمايز را مدرنيسم
و ميسازد مشخص تشريعي و قانوني ضوابط چارچوب در را فرد مسئوليت كه است شده قانوني
چه هر مدرنيسم فرآورده آزادي فضاي كلي طور به.ميكند معين را كيفرهايش و مجازاتها
متمايز را مدرنيسم فكر گوهر كه ديگري عنصر.است سنتي فضاي از گستردهتر فضايي باشد ،
و تحليلگر جستجوگر ، منتقد ، قدرت عنوان به خرد اساسي اعمال واقع در يا است خرد ميسازد ،
تاريخ ، جامعه ، طبيعت ، كه خرد دايره گسترش نيز و نميشناسد مرزي هيچ كه است پرسشگري
خرد ، دارد مرزهايي خرد ، گفتيم كه همانطور.گيرد مي بر در را اعتقادات و انديشهها
قرار تحليلگرانهاش ميكروسكوپ زير چيز همه است مايل و دارد ژرفش و بهگسترش گرايش
بود كاري اين و نمود ترسيم را مرزهايش و كرد آزاد شيشهاش از را خرد غول مدرنيسم ، .گيرد
.كرد سوال عملي عقل و نظري عقل عقل ، مرز و حد درباره كه داد انجام هنگامي كانت كه
و فلسفي معناي به عقلانيت.است خردورزي و خرد همان مدرنيسم اصولي ، نظر از اما
گوهر عقل ، و آزادي ساده مفهوم دو اين من باور به.است سازمانيابي معناي به عقلانيت
اضافي عناصر ، باقي و ميشود شناخته مشخصي تاريخي تجربه خلال از مدرنيسم.هستند مدرنيسم
.هستند ملحقات يا
با را خود دوران كه است آن معناي به شما نظر از مدرنيسم مفهوم ميرسد نظر به *
.دارد گذشته روبه پيوسته سنتي ، انديشه در زمان كه حالي در ;كنيم زندگي آينده دلالتهاي
كه سنتي ديدگاه با جلو روبه مرحله يا آيندهنگر ديدگاه يك عنوان به را مدرنيسم چگونه
ميكنيد؟ تلفيق است ، گذشتگان ايدهآلهاي و ارزشها به تمسك و گذشته به بازگشت نوعي
آغوش در ناشناختهها ، آغوش در رفتن فرو خود ، ديناميسم صلب ژرفاودر در مدرنيسم -
به دوختن چشم و آينده به وابستگي نوعي نتيجه در و است بيمرز زماني ماجراجويي و آينده
فرهنگهاي در كه گونه آن - سنتي زمان كه حالي در.نامتناهيهاست و نوها ناشناختهها ،
و ميگردد باز زرين روزگار به و عقب به كه است زماني -ميشناسيم ديني پندارهاي و سنتي
از پس چه آن و ميروند شمار به اوليه الگوهاي كه است اصولي به دلبستگي نوعي دربرگيرنده
نخستين ، اصل از تقليد براي كه شدهاي مسخ نسخههاي.نيستند بيش نسخههايي ميآيد آنها
مدرنيسم ، از بخشي خاستگاه كه داد نشان ما به غرب تاريخي تجربه اماميدهد نشان دلبستگي
مدرنيسم تبلور عنوان به سرمايهداري:ميگويد زمينه اين در وبر ماكس.است ديني پندارهاي
ايدئولوژي به را دين كه گرفت پا پروتستانتيسم ايدئولوژي و پروتستانتيسم اساس بر اقتصادي
نشان پروتستانتيسم مساله بهخصوص و غرب ويژه تجربه اين.كرد تبديل ابداع و توليد مشوق
در تصور اين دوباره آميختگي از دين ، بر مسلط زمان از گذشتهگرا تصور اين كه ميدهد
از كم دست - پروتستانتيسم ديني فرهنگ كل.كرد نخواهد جلوگيري آينده مشوق پندار چارچوب
تكرار ديگر ديني ، تجربه.شد تبديل آينده براي انگيزهاي به -غرب تاريخي تجربه اين خلال
در و كارآموزي فعاليت ، كار ، پرستش دنيا ، با پيوند بلكه نبود آنها به دلبستگي و اصول
.شد ديني فعاليت از نوعي نشستن ، پيامدها انتظار
و گذشته به دلبستگي از تحول.بود آگاهي ساختار در شگفتانگيزي تحول فراگرد اين
كارگيري به و بهرهبرداري به مساله.شدن مدرنيسم انگيزه به اصيل زمان و تكراري الگوهاي
تجربه يك همانند مدرنيسم.ميگردد دوبارهباز تاويل و قرائت و
علماني يا اسطورهاي كه است دادههايي دوباره كارگيري به و دوباره تاويل همان تاريخي ،
.است غرب خاص و غريب و عجيب نسخهاي شايد اين.است
داريم دسترسي صنعتي فرآوردههاي واپسين به ما كه است آن ميبينيم جامعهمان در چه آن *
خود عصر در تفكر شيوه نظر از اما ميبريم سر به مدرنيسم در مد ، غوغاهاي واپسين در و
وجود اختلال انديشه ، شيوه و زندگي روش ميان معاصرمان ، عربي زندگي در.نميكنيم زندگي
وجود عربيمان معاصر زندگي در مفقودهاي حلقه كه نيست آن از ناشي امر اين آيا.دارد
به را آن و نمود بهرهبرداري زمان اين از ميتوان چگونهاست زمان حلقه همانا كه دارد
كرد؟ تبديل آينده به جهش براي قدرتي منبع
كه (دورگي) از نوعي.ميبرد سر به تاريخي آميختگي از درگونهاي فرهنگمان و تمدن -
هم با آن در تاريخي گوناگون شتابهاي و انديشه مختلف شيوههاي و زمان گوناگون شيوههاي
سر به مدرن شتاب و ابتدايي شتاب ابتدايي ، در واقعيت يك در اندازهاي تا ما.آميختهاند
چرا؟ ميكنيم ، زندگي زمان يك در زمانهايي در و دوران يك در دورانهايي در ماميبريم
طريقاستعمار از را غرب مدرنيسم تجربه و داشتيم كندي پيشرفت كه بوديم جامعهاي ما زيرا
و فرهنگ همه در و ما تصور و وتخيل ذهن در لذا.كرد دگرگون را جامعه كه كرديم دريافت
.دارند همزيستي متفاوت ، دورانهاي و دورهها زمانها ، ما ، جامعه
انديشه شيوه با علمي خردورزي و علمي منطق چارچوب در ما تفكر ، شيوه نظر مثلااز
معلولي و علت يا اسطورهاي زمان در منطقي نظر از اما ميبريم سر به معلولي و علت علمي
اين همانا ما ، سرنوشتنيست برخوردار مشابهي طبقهبندي از كه ميكنيم زندگي اسطورهاي
و مقومها يك هر كه است فكري و زماني مختلط شيوههاي همه اين و دورگي اين و آميختگي
شيوه ميرسد نظر به گاهي آري.نميشود تسليم آساني به كه دارد را خود ويژه مقاومتهاي
يا اين و بخش آن يا اين در را سنتها ضعف و شدت گاهي و است شده چيره يا يافته غلبه مدرن
كه معنا اين به.مينامم مدرنيسم زايمان درد را فراگرد اين من.ميبينيم عرصه آن
خانواده ، سازمان اجتماعي ، ساختار در متفاوت تاريخي دورههاي به وابسته گوناگون نيروهاي
سياسي ، مشروعيت زمينه در مثلا.كشمكشاند حال در سياسيمان شيوه و اقتصادي توليد شيوه
مشروعيت با گاهي كه ميبينيم را (مقدس حاكميت بر مبتني)مقدس و گرا گذشته سنتي مشروعيت
.كشمكشاند حال در گاهي و دارند همزيستي انتخابات بر مبتني سياسي مدرن
وجود ما ، هستي سطوح همه در مختلف ، دورانهاي نيروهاي كشمكش يعني زايمان درد اين لذا
.مختلفاند معرفتي نظامهاي و ابستيمولوژيها به مربوط نيروها اين.دارد
مدرنيته يا مدرنيسم عنصر -معرفتي بخش يك همانند -دانشگاه در و مدرن بخش در مثلا
و دارند حكومت آنها بر قوانيني و دارد غلبه بشراند ، ساخته كه پديدههايي عنوان به نظري
.شناخت و كرد كنترل را آنها ميتوان
ديگر ، عرصههاي در اما دارد رواج علمي عقلانيت دانشگاهي ، مدرن آموزش در گفت ميتوان
و شدت سرعت ، داراي زايمان دردهاي اين.ميكنيم مشاهده ديگر هدفهاي در را غلبه و چيرگي
است مدرنيسم كند و تدريجي پيروزي قانون تكامل ، همان قانون من ، نظر به.هستند متفاوت حدت
.ميگيرد فرا را جهان كه
اما جزيي عقبنشينيهاي و جزيي پيروزيهاي سنتگرايي ، با سازش فرآيند طي تكامل ، اين
و پايهها معيارها ، تدريجي و كند پيروزي كه ميگيرد انجام تاريخي حتميت چهارچوب در
.ميكند تحميل را مدرنيسم سازمانهاي
اين سبب طبعا است ، فرهنگي زمينه در مدرنيسم شدن نهادينه عرصه دانشگاه ، كه آنجا از *
از كه است انساني علوم روي به دانشگاه درهاي گشايش اهميت -گفتيد كه گونه همان -كار
پوزيتيويسم اين آيا اما.است برده فراوان استفاده پوزيتيويستي و تجربي ، علمي روش روحيه
به -است حق انساني جوهر كه -معنوي جنبه گرفتن ناديده و مادي جنبه بر تاكيد علت به
شد؟ نخواهد بدل واقعي تنگناي
مسايل و مادي مسايل در كه داريم نظر در را روشي ميكنيم ، صحبت علم درباه ما ، وقتي -
شكلي همان به پديدهها بررسي معناي به علمي ذهنيت يا علمي روش.است يافته تطبيق معنوي
و روش عرصه در ما ، پژوهش ولي باشد داشته هم مادي گرايش شايد علمي روش آريهستند كه است
قابل و بررسي و مشاهده قابل عوامل به را اولويت و است پردازش كيفيت و شيوه عرصه در
.ميدهيم نتايج ، استخراج و پيشبيني
شيوه و انديشه سطح ميان كه عربها عمومي زندگي در موجود ظاهري جدايي بر علاوه
و گوهر كه دارد وجود خطرناكتر اپستيمولوژيك مانع يك من نظر به دارد ، وجود زندگيشان
معاصر انديشه فضاي درون در فكري كانون يك برآمدن منظورم.ميكند تهديد را مدرنيسم قلب
و آزادي يعني مدرنيسم اساسي ستون دو از و دارد سياسي قرائتي و تاويل دين ، از كه است عرب
.ميكند شده ، انتقاد مشخص من خود توسط عقل ، كه
ميگيرد تودهاي جنبش از را خود گسترش نيروي كانون ، اين كه ، آن خطرناكتر آن از و*
ميكند؟ رشد جامعه درون در شتاب با كه
از كه كردم صحبت محافظهكارانهاي تاويل سيطره از و كردم اشاره مساله اين به من -
نمونه هر زيرا.نيست اسلامي انديشه نمونه تنها اين و نبود خبري آن در فكري اجتهاد
حكومت برآن عصر آن معرفتي سطح محدوديتهاي و دارد پيوند دورانها از دوراني با تاويلي
اين و ميشود عرضه ما به نهايي اجتهادهاي عنوان به معين دوران يك اجتهادهاي.ميكند
هست ، به نيز عقل اسلام ، زيرا. است مانع اسلام ، كه نيستم معتقد من لذا.ماست مشكل همان
را بينهايت مضامين و دهند تكامل را آن بتوانند اسلام به معتقد اسلامي نخبگان كه شرطي
بينهايت ، خزانه از بايد بشري اجتهاد.كنند استخراج آن از دورانها همه مخلوق عنوان به
اسرار و مكونات و طبيعت شناخت در الهي نداي به و صيقل را انسان عقل و كند برداري بهره
.دهد پاسخ آن ،
دچار آن به ملت كه است معرفتي و فكري جمود در مانع نيست ، دين خود در مانع بنابراين ،
در تقريبا مشكل ، اين.بردهاند رنج آن از فرهنگها همه كه است مسالهاي اين و ميشود
آنهابه تحميل براي كوشش و معين دگمهاي چيرگي از ناشي و دارد وجود فرهنگها از بسياري
آنها از كه اشكالاتي از يكي گفتم سخنراني يك طي من.هستند موجود تنهانمونههاي عنوان
اجتهادهاي كردن جدا مساله ديگر بعد و دوران تكامل از ديني آموزش كردن جدا برديم ، رنج
.است ديني آگاهي از علمي
مدرنيسم آينده
با زيرا ميبينيد؟ چگونه بنيادگرايي پديده افقي توسعه سايه در را مدرنيسم آينده *
و توسعه فرآيند به زنان پيوستن برنامه به نسبت موضعشان)آنان سياسي رفتارهاي به استناد
عكس جهت در يا ميورزند دشمني مدرنيسم پروژه با كه ميشود گفته (ادبي آثار از برخي نشر
ميكنند؟ سير آن
دشمن بنيادگرا ، جنبشهاي كه بگويم نميتوانم آساني به -بگويم صادقانه -واقع در من -
پاسخگويي معناي.ميدانم مدرنيسم به بغرنج پاسخي را بنيادگرايي ، بلكه هستند مدرنيسم
بر را اشكالاتي و پرسشها و ميكند تحريك را خردسنتي مدرنيسم ، كه معناست اين به چيست؟
اخلاقي ، چالشهاي مدرنيسم ، .كند پيدا آنها براي راهحلي بايد كه ميكند عرضه او
.ميكند مطرح را معرفتي و قانونگذاري
نيست گفتن "آري" پاسخ معناي به اما است پاسخگويي نوعي بنيادگرايانه ، پاسخگويي اين
.است ديگري چيز بودن ، منفي يا مثبت موافق ، و است انگيزه به واكنش معناي به پاسخگويي ولي
مثل است بوده مثبت پاسخ چيزها ، برخي در.است مركب پاسخگويي -من نظر به -بنيادگرايي
در است ممكن.هستيم بنيادگرايان پذيرش و پيشرفت شاهد نيز سياست و قانونگذاري در.فناوري
خود بنيادگرايان زمان ، مرور با و كلي طور به اما شود انجام مقاومتهايي جا آن و اينجا
در.بگيرند بهره دموكراسي يا حاكميت عرصه در بشري دستاوردهاي از تا ميبينند نيازمند را
جنبه به اعتراضاست شديدتر اعتراض و نيرومندتر مقاومت ، اخلاقي ، و فكري عرصههاي
جنبه از.ميپندارد مطلق لااباليگري و آزادي از راناشي آن و دارد وجود مدرنيسم اخلاقي
ماركسيسم و روانكاوي با بنيادگرايان و دارد وجود فرهنگي ، اختلافاتي و متافيزيكي
.نيست دقيقي است ، سخن مدرنيسم مخالف بنيادگرايي ، كه اين گفتن من ، نظر به.مخالفاند
التزام بنيادگرا ، نيروهاي از يكي به كه ميبينم را محجبهاي دختر وقتي من مثلا
از كارهايي يا مينشيند خودرويي فرمان پشت يا مينشيند كامپيوتر برابر در يا دارد سياسي
مخالفت بنيادگرايي ، ميگويم و ميكنم باز بدينسان را رمز اين ميدهد ، انجام قبيل اين
.دارد وجود آن در موافقت هم و مخالفت هم كه است پاسخگويي نوعي بلكه نيست مدرنيسم با
.است انتخابگر پاسخگويي نوعي
.نميكند زنداني خانه در را زن و نميدارد باز خيابان به رفتن از را زن بنيادگرايي ،
.است محدود و معين شكلي اين اما ميداد انجام را كارها اين افغاني ، بنيادگرايي طبعا
مدرنيسم مخالف اسلام ، و عرب جهان مدني بزرگ واحدهاي در و تمدني مراكز در بنيادگرايي
.بشود نيز هواپيما خلبان ميكوشد هماكنون و ميراند مترو ايران ، در حجاب با زن.نيست
انواع از نوعي اين و ميكند شركت تظاهرات در ميپردازد ، سياسي فعاليت به ايران در زن
.است پيچيدهتر ميگذرد ، سطح در كه چه آن از مساله.است مدرنيسم پذيرش
الزمان:منبع
طرف بني عزيزي يوسف:ترجمه
گذاري سرمايه سياسي اقتصاد
ايران موقعيت به نگاهي با
سرمايه ، جذب كه ماست روي پيش توسعه حال در ديگر كشور هر در و ايران اساسيدر واقعيت اين
نسبت كه عقيدهاي هر با اقتصاد ، شدن پويايجهاني و گسترده جريان در حضور بدون امروزه
نيست ممكن باشيم ، آنداشته به
آزاد بازار سمت به جهان اقتصادي غالب گفتمان طرف ، اين به گذشته دهه دو از:اشاره
جهاني بواسطه نيز اخير سالهاي در آزاد بازار اقتصاد گفتمان رو اين از.كرد پيدا چرخش
چه توسعه بحثهاي روي هر بهاست شده بدل روزآمد بحثي به ارتباطي رسانههاي گسترش و شدن
.است شده تنيده آزاد بازار اقتصاد گفتمان گرد جهاني سطوح در چه و ملي سطوح در
موقعيت آنگاه و پرداخته گفتمان اين تبارشناسي به نخست ميآيد ، پي از كه مطلبي
در بار نخستين براي زير مطلب.است كرده بررسي آن با نسبت در را ايران اجتماعي و اقتصادي
با.بود رسيده چاپ به يكم شماره يكم ، سال سرمايه ، سرمايهگذاري و مالي بررسيهاي نشريه
.ميخوانيم هم
انديشه فرهنگو گروه
به بدل بازار اقتصاد چارچوب در اقتصادي گفتمان بيستم ، قرن آخر دهه دو سالهاي در
نه كه گونهاي به بود ، شده جهان قدرتدر به معطوف سياسي مباحث تمامي در غالب گفتمان
داشتند ، زمينه اين در طولاني سنتي كه راستگرا احزاب و ليبرالها محافظهكاران ، فقط
از اروپايي حكومتهاي به خود تدريجي ورود از پس) چپگرا احزاب و سوسياليستها حتي بلكه
از گستردهاي صورت به خود استدلالهاي در و پيوستند گفتمان اين به (دهه 80 آغاز
در نسبي برتري" ،"هزينه سود ، رابطه" ،"بازار" ،"سرمايهگذاري" چون واژههايي
اقتصاد مفاهيم از ديگر بسياري و "دولت كردن كوچك" ،"سرمايه جابجايي" ،"سرمايهگذاري
از برعكس يا و كنند تصوير را خود آرماني دولت برنامههاي تا بردند كار به سياسي
هر و گرفت ، خود به نيز بينالمللي ابعاد تدريج به گفتمان اين.كنند دفاع موجود دولتهاي
به نظر تجديد يافته توسعه و توسعه حال در كشورهاي ميان رابطه در تا شد تلاش بيشتر چه
جنگ از پس دهه سه طول در جهاني ، بانك و پول بينالمللي صندوق عمومي سياستهاي آيد ، عمل
سردمداران از بسياري كه گونهاي به ميرساند ياري گفتماني چنين به عملا نيز دوم جهاني
.پرداختند آن تكرار به و پذيرفتند تاثير آن از نيز توسعه حال در كشورهاي
انديشه در و (1)"سوم راه" به موسوم نظريه در آن تجليهاي از يكي كه گفتمان اين مبناي
كلينتون بيل و شرودر گرهارد بلر ، توني چون سياستمداراني و گيدنز چون جامعهشناساني
است ، اقتصادي حلي راه عمدتا جنوب ، كشورهاي توسعه براي سياسي حل راه كه است آن بر يافته ،
كردن اضافه با ،"سوم راه" نظريهپردازان چند هر و بوده مطرح قرن 18 از كه راهحلي همان
ميكنند ، جدا اروپايي ميانهرو احزاب ليبراليسم از را آن ديدگاه ، اين به كينزي رويكردي
اصول اساسيترين پذيرش به نياز ،"بازار" اصل پذيرش با كه دارند اذعان خود وجود اين با
.است ناگزير نيز بازاري چنين تاريخي
ما روي پيش در قرن يك فاصله با را متضاد و متناقض رويكرد دو گذشته ، به تاريخي بازگشت
پژوهش خود تاريخي اثر در اسميت.قرن 19 در ماركس كارل و قرن 18 در اسميت آدام:ميگذارد
وقوع از پيش سال به 15 نزديك ميشد منتشر سال 1776 ، در كه ملل ثروت دلايل و ماهيت در
بزرگ انقلاب چارچوب در اين و مينهد ، بنيان را سياسي اقتصاد فرانسه ، كبير انقلاب
سياسي ، اقليمي ، استثنايي ، شرايط كه است كشوري در صنعتي انقلاب فرآيند آغاز و انگلستان
را جديدي "دولت" اسميت.است آورده گرد خاص مقطعي در را انقلابي چنين تكنولوژيك اقتصادي ،
دولتهاي قالب در اندكي فاصله به و اروپايي مطلقه سلطنتهاي قالب در نخست اروپا كه
تعريف انساني خرد مدل از كلان مدلي حقيقت در بود ، خواهد و بوده آن ظهور شاهد (2)ملي
ثروت توليد در انگيزههايي همان از جهان ، "ملل" اسميت زبان به يا دولتها.ميكند
و است برخوردار آنها از خويشتن زندگي در انساني هر كه باشند ، ميتوانند يا برخوردارند
هدفدار و سودمند و آزاد سازوكاري در آنها كردن عقلاني و انگيزهها اين سازماندهي مهم
.است "بازار" نام به
در آلماني انقلابي و فيلسوف ماركس كارل سال 1859 ، در يعني آن ، از پس قرن يك حدود
كه ماركس.نهاد پيش را متفاوت كلي به ديدگاهي "سياسي اقتصاد نقد بر درآمدي " مقدمه
براي را كوتاهي عمر داشت ، سر پشت را گسترده 1848 انقلابهاي و فرانسه انقلاب تجربه
و ريكاردو ديويد چون متفكراني و اقتصاددانان بدبينانه رويكرد و ميكرد تصور سرمايهداري
اسميت خوشبينانه باورهاي بر اروپايي آتي جامعه در فقر گسترش درباره را مالتوس رابرت
انفجاري به بايد را اروپايي فقر انفجار كه بود آن بر فراتر ، اين از و ميداد ترجيح
منطق به را "بازار" منطق و كند ورو زير را سرمايهداري نظام كل كه كرد بدل انقلابي
ديكتاتوري به را سرمايهداران سودطلبانه ديكتاتوري جاي و سازد بدل "علمي برنامهريزي"
و ظالمانه روابط جايگزين هميشه براي اجتماعي عدالت تا بدهد ، كارگران خيرخواهانه
.شود انسانها ميان استثمارگرانه
تعداد و جهاني جنگ دو خونين تجربههاي و زمان قرن يك به نياز هم باز سرانجام
ملي دولتهاي شكلگيري و كوچك و بزرگ غيرسوسياليستي و سوسياليستي انقلابهاي بيشماري
و آرمانگرايانه ارزشهاي سقوط سومگراييها ، جهان ضد و سومگراييها جهان سومي ، جهان
از توسعه جديد گفتمان تا بود آنها از شده خارج توتاليتر نظامهاي و غولآسا نظامهاي
تثبيت به غيرسرمايهداري ، مدلهاي تمامي شدن بياعتبار از پس و بگيرد شكل دهه 70 ابتداي
اجتماعي ، دقيق كاربردهاي و برنامهها و روشها به همگي كه گفتمانها اين در.برسد مطلق
كامل صورت به اقتصادي و سياسي مورد دو ميان انطباق شدند ، بدل اقتصادي و سياسي فرهنگي ،
بدون است بازار ضامن واحد آن در دولت كه نحوي به ميپذيرد ، صورت خاصي سازوكارهاي با اما
اجتماعي نظم همچنان دولت.آورد عمل به آن در (خود سود به يعني) سودجويانه دخالتي آنكه
دموكراتيك شيوههاي و سازوكارها طريق از بيشتر چه هر را اختيار اين اما.دارد دست در را
يا واقعي تهديدهاي برداشتن ميان از براي مشروعيت اين از و ميبخشد مشروعيت عقلاني
بر در هم پاداشي دولت ، سوي از بازار تضمين البته.ميكند استفاده بازار عليه بالقوه
وجود به را رفاه جامعه دولت ، .است بازار جانب از دولت موجوديت مالي تضمين آن و دارد ،
.ميبخشد تداوم را دولت بقاي رفاه ، جامعه و ميآورد
كه عقلانيتي هستيم ، روبرو ويژه عقلانيتي با طبعا قدرت ، - اقتصاد - قدرت چرخه اين در
براي كه داد نشان واقع در وبردهد نشان را آن ماهيت است نتوانسته وبر از بهتر كس هيچ
،"سود" چگونه و ميشد دگرگون چگونه بايد اخلاق جامعه ، و دولت ميان معامله اين گرفتن سر
ارزشهاي به بدل و مييافت مشروعيت بايد...و "فراواني" ،"مادي رفاه" ،"سرمايه" ،"ثروت"
بود ، ديني اصلاح چرخه ، اين پاي يك چگونه كه ميدهد نشان وبر ديگر عبارت به.ميشد ديني
همگي اين و سياسي اصلاح و اقتصادي اصلاح براي شد مقدمهاي اروپا در ديني اصلاح چگونه و
.زدند دامن اجتماعي حيات سازمان در جديدي مشروعيت به سياسي انقلابهاي قالب در
اتفاق اروپا تاريخ در بار يك آنچه آيا كه بود آن سئوال دهه 70 سالهاي آغاز در اما
خواهد ممكن نيز توسعه حال در كشورهاي در آورده بار به هم مثبتي نتايج ظاهرا و افتاده
پيشكسوتان به شبيه "چيزهايي" قاعدتا بايد سومي ، جهان ملي دولتهاي كه بود آن تصور.بود
براي لازم تضمينهاي ايجاد با زود يا دير بتوانند بايد بنابراين و باشند خود اروپايي
را ، خود اجتماعي و سياسي لازم مشروعيت و كرده فراهم را جامعه ثروتزايي شرايط بازار ،
بدل خويش بقاي تضمين به ميكنند ، جامعه ثروت از كه معقولي اقتصادي برداشت با همراه
دولتهاي است ، بيرون نوشتار اين حوصله از كه بيشماري دلايل به نشد ، چنين اما.سازند
كه آنجا البته) را خود استعماري ضد و آغازين مشروعيتهاي نتوانستند فقط نه سومي ، جهان
خود بيشتر و بيشتر چه هر بلكه كنند ، حفظ (داشت وجود ابتدا از مشروعيتهايي چنين اصولا
بيعدالتي و زور اهرمهاي با خود تركيب در كه شدند فساد اهرمهاي تجمع مراكز به بدل
وجود هم بازاري اگر بلكه نميكردند ، تضمين را آن اقتصادي شكوفايي و بازار فقط نه سياسي
از تجمعي جز كه ميانداختند محتوا و شكل از چنان را آن (داشت وجود بيش و كم كه) داشت
.نميماند باقي آن در معنايي اقتصادي فاسد روابط
تداوم در اهرمي سياست كه آن جاي به:مييافت واژگونه مفهومي سياسي ، اقتصاد اينجا در
و داشت را طبيعي ثروتي شكل اغلب كه) ثروت بيفزايد ، ثروت بر و باشد اقتصادي شكوفايي و
چه هر آزمندتر ، چه هر قدرتهايي شكلگيري براي ميشد منبعي و سرچشمه (دارد هم هنوز
.ظالمتر چه هر و فاسدتر
چنين داشتند عقيده گروهي كرد ، رشد اروپا در دهه 80 از سومگرايي جهان ضد كه هنگامي
مفهوم ديگر بار زمان اين در.است شده نيز پيشبيني و بوده پيشبيني قابل مواردي
كردند ، دنبال باستاني نوشتههاي قديميترين تا را آن رد و شد مطرح "شرقي استبداد"
كه شدند آن بر همگان و كردند مطرح را ماركس "آسيايي توليد شيوه" مفهوم نيز ماركسيستها
اين از و است ، "ريشهاي" لااقل "ذاتي" نگوييم هم اگر اروپايي غير كشورهاي در استبداد ،
عدم و مدني نهادهاي فروپاشي و اداري فساد سراشيبي در ناگزير به كمابيش كشورها اين رو
و پوشيد چشم آنها واقعي توسعه از بايد رو اين از و ميكنند سقوط ملي دولت واقعي تشكيل
.كرد بسنده آنها با كجدارومريز و مدارا به
نيز متفاوتي سياستگذاريهاي به متفاوت ديدگاههاي اين توسعهاي ، سياستهاي قلمرو در
خوشبينانهاي ديدگاه با (3)"مدرنيزاسيون" رويكرد دوم ، جهاني جنگ از پس.ميشدند منجر
و سرمايه تزريق فرمول بود ، كرده تقويت را آن اروپا بازسازي در مارشال طرح نتايج كه
و مينهاد پيش را توسعه حال در كشورهاي به تكنولوژي
آن پي در ،"توسعه مراحل" نظريه با نيز روستو چون برنامهريزاني حقيقت در و انديشمندان
را آن كه (5)"انبوه توليد" مرحله به رسيدن براي را اقتصادي (4)"جهش" شرايط كه بودند
سرمايهاي امواج حال ، اين با.كنند مطرح ميدانستند كشورها اين مشكلات تمامي درد دواي
ميرفت فرو مافيايي و فساد شبكههاي در ميشد ، فرستاده كشورها اين به كه سرعتي همان با
و تورم وافزايش اقتصادي سالم مدارهاي بيشتر چه هر تخريب جز اجتماعي اثري بيآنكه
به جز نتوانست گرفت ، نام تكنولوژي انتقال آنچه حتي.گذارد جاي بر خارجي استقراضهاي
.گردد منجر نسل دو از كمتر فاصله در مغزها فرار فرايند بيشتر چه هر زمينههاي ايجاد
پديد مستقيم سرمايهگذاري در را راديكالي گردش زمينه ، اين در متاخرتر ، رويكردهاي
صنعتي يافتگي سازمان و مديريت فورديستي نظامهاي از گذار با دهه 80 ، ابتداي از كه آورد
كشورهاي صنعتزدايي فرايند بيشتر چه هر گرفتن شدت با و (6)فورديستي پست نظامهاي به
ارزش بر شدت به پيشرفته ، بسيار توليدات يا و خدماتي اقتصادي سودبخشهاي به صنعتي
پيشبينيهاي.نهادند اثر توسعه حال در كشورهاي در شده انجام سرمايهگذاريهاي
داشتند نظر اتفاق امر اين بر همگي جديد هزاره ابتداي در آمريكايي و اروپايي اقتصاددانان
صنعتي كشورهاي ميان در عمدتا خارجي مستقيم سرمايهگذاريهاي جريان آتي ، دهه چند در كه
ضعيفترين ويژه به توسعه ، حال در كشورهاي سوي به بيروني جريان و شده برقرار يافته توسعه
.بود خواهد كاهش به رو سياسي ، ساختار لحاظ از مجموعه اين كشورهاي
روبرو اساسي خطري با توسعه حال در كشورهاي يكم و بيست قرن ابتداي در ترتيب ، اين به
شوند يافته توسعه كشورهاي كثيف و كمدرآمد و آلوده كارگاههاي به بدل اولا اينكه:هستند
قرن اروپاي شهرهاي در صنعتي كثيف محلههاي رابطه به شباهت كهبي برسند وضعيتي به و
آمادگي عدم دليل به ثانيا نباشد ، شهرها همين اشرافي و زيبا محلههاي كنار در نوزدهم
و تصميمگيري اهرمهاي است ، اطلاعاتي نظامي عمدتا كه جهاني نظام در قدرتمند حضور براي
ملي اقتدارهاي و استقلال ترتيب اين به و بدهند دست از نظام اين در را خود نفوذ اعمال
به قادر و دارند آن از كمي شناخت كه شوند بازارهايي تابع و بيندازند خطر به نيز را خود
آمده وجود به جديدي جهاني نظم ناخواسته يا خواسته ترتيب اين به.نيستند نيز آن كنترل
ناممكن كاري اگر آن ، با مقابله و انجاميده ، طول به قرن چهار تا سه لااقل آن شكلگيري كه
اين سئوال.است ناممكن تقريبا است ، توسعه حال در كشورهاي دست در كه ابزارهايي با نباشد ،
كرد؟ بايد چه نظم اين برابر در:است
واقع در.است ناممكن بدان ديگر پاسخي زيرا بدهيم ، ملموس پاسخي سئوال اين به بكوشيم
مجموعهاي اين اما ميشود ، برده نام توسعه حال در كشورهاي عنوان به مقولهاي از چند هر
و است متفاوت روابط و مسائل كاستيها ، مشكلات ، امتيازها ، موقعيتها ، با ناهمگن ، شدت به
اصل اين از نيز ما كشور.دارد را خود خاص الزامات و مسائل آن از نقطهاي هر و كشور هر
.نيست مستثني
سرمايهگذاري به متقاعد شدت به توسعه ، به رويكرد و نظري لحاظ از صنعتي جهان كه زماني
سرمايهها گونه اين به نيازي كمتر ما كشور بود ، توسعه حال در كشورهاي در مستقيم خارجي
فراهم برايش را بزرگي داخلي سرمايهگذاريهاي منبع آن ، نفتي سرشار درآمد زيرا داشت ،
ممكن دوره 801970 در خارجي سرمايهگذاري اعداد و ارقام بررسي چند هر رو اين از.ميكرد
جذب اين واقع در اما داشته ، وجود ايران در بزرگي كشش قدرت كه كند ايجاد را تصور اين است
ترتيب اين به.بود همراه زمان همان در كشور از خارج به متعادلي سرمايه خروج با سرمايه ،
سالهاي فاصله در خارجي ، سرمايهگذاران شتابزده خروج و ايران ، در انقلاب وقوع با كه بود
اين از بيشتر حتي شايد و خود شده متحمل زيانهاي تمام تقريبا آنها انقلاب ، از پس
در خود شده توقيف اموال از برداشت بر داير بينالمللي دادگاههاي حكم با را زيانها
كه بعدي ، دوران در اما.كردند جبران (بود شده خارج سرمايههاي همان كه) ايران از خارج
موقعيت چه يافت ، افزايش روزافزوني صورت به خارجي مستقيم سرمايهگذاري به ما كشور نياز
سرمايهگذاريها ، اين درازمدت و كوتاهمدت اهداف به نسبت جهاني رويكرد تغيير چه و داخلي
.ساخت مشكلتر چه هر كشور به را آنها ورود
حياتي مشكلات زيرا ميشد توجه كمبودها و نيازها اين به كمتر طبعا جنگ ، دوران طول در
اقتصاد كرد ، تلاش كشور عالي مديريت جنگ ، دوران از پس اما.بود كشور متوجه جدي خطراتي و
و "بازار" منطق به ورود آنها از هدف كه بياندازد جديدي مسيرهاي و چارچوبها در را
جذب به تلاشموفق اين اما.شد گفته پيشتر كه دركي و تعاريف همان با بود "توسعه"
صدها افتتاح به كه كرد كشور وارد را استقراضي سرمايههاي بلكه نشد ، مستقيم سرمايهگذاري
بر را راه نتوانست فقط نه شد ، آغاز "خصوصيسازي" عنوان با كه روندي اما.شد طرحمنجر
را مفهوم اين به نسبت عمومي اعتماد بلكه بگشايد ، بازار شكوفايي براي مناسب زمينه تحقق
به افزود ، زيرزميني سرمايههاي گردش و سرمايهها حجم و عمل شدت بر و برد ميان از نيز
در امروز مبادلات ، و سرمايهها اين حجم كشور اقتصادي مقامات اخير اظهارات بنابر كه نحوي
.است سرمايه گردش كل درصد حد 30
گاه و كند حركت بهرغم است ، شده پديدار كشور در خرداد دوم دولت با كه جديدي سرآغاز
بازگرداندن براي را قدمها نخستين است توانسته و بوده موفقتر زمينه اين در آن مردد
ورود از جلوگيري از عاقلانهتر اقدامي هيچ شايد اخير ، سالهاي طول در.بردارد اعتماد
انجام كشور اقتصادي - مالي نظام درون به گذشته سال دو طول در نفت فروش سرمايههاي مازاد
تشويق زمينه در شده ايجاد سازوكارهاي و قوانين از گروهي و.باشد نگرفته
.هستند اميدبخش زمينه اين در نيز خارجي سرمايهگذاريهاي
كه اينزد دامن اقدامات اين اندك اما مثبت اثرات از ناشي توهم به نبايد حال اين با
آنچه اما است ، واقعيت يك ميگذارد تاثير ما كشور در اقتصادي حوزه بر شدت به سياسي حوزه
كه است آن واقعيت.است تاثيرگذاري اين نوع بلكه تاثيرگذاري اصل نه است مهم ميان اين در
براي اساسي اصل سياسي حوزه يا دولت كه داده نشان همواره خود تاريخ در سياسي ، اقتصاد
از چه و بگوييم سخن عام طور به سرمايهاي روابط از چه بنابراين.است بازار بقاي تضمين
وجود دولتي ، استوار ساختارهاي وجود سو ، هر به مستقيم خارجي سرمايهگذاري خاص فرايند
سستي و دولت نبود نبايد و است ضروري روابط اين تداوم براي مستحكم و كافي مقررات و ضوابط
كشورهاي در حتي چند هر گرفت ، (7)سرمايهداري اقتصادي مطلق آزادسازي معادل را آن اركان
شكوفايي تا آفريده اجتماعي بحرانهاي بيشتر شرط و بيقيد آزادي آن هم سرمايهداري
به موسوم دولتهاي با عموما ما نيز ايران در و توسعه حال در كشورهاي در.اقتصادي
بايد بنابراين و اقتصادي ، حوزه از دولت كشيدن عقب تا بودهايم روبرو (8)"سست دولتهاي"
سومي جهان مقتدر دولت يك در مسلما خارجي ، سرمايهگذاريهاي جذب به اميد كه داشت توجه
.است ضعيف دولت يك از بيشتر
روي پيش توسعه حال در ديگر كشور هر در و ايران اساسيدر واقعيت اين گذشته ، اين از
هر با اقتصاد ، شدن جهاني پوياي و گسترده جريان در حضور بدون امروزه سرمايه ، جذب كه ماست
اساسي شرط پيش يك "اقتصادي حضور" اين و.نيست ممكن باشيم ، داشته آن به نسبت كه عقيدهاي
بر بايد حضور چنين براي كه شنيدهايم و گفتهاند بسيار است ، "سياسي حضور" هم آن كه دارد
نيز گذشته در.زد تكيه ايدئولوژيك اتحادهاي حتي يا و بزرگ و كوچك منطقهاي اتحادهاي
داشتهاند ، وجود بوده ، غيرمتعهد كشورهاي مهمترينشاناتحاديه كه اتحاديههايي چنين
حضور از بيشتر بسيار نخواهيم ، چه و بخواهيم چه حضور الزامات كه است آن واقعيت اما
جذب توانايي عدم در اساسي مشكل رو ، اين از.است بينالمللي مجامع در شركت و فيزيكي
فورديستي پست شرايط در حقيقت در دانست ، نيز سرمايه صدور در توانايي عدم بايد را ، سرمايه
سرمايهاي گردش دارد ، اهميت سرمايه قطعي و دائم جذب از بيش آنچه جهاني ، اقتصاد در موجود
زير جغرافيايي پهنههاي كه آورند فراهم را شرايطي بتوانند سياسي واحدهاي اينكه و است
اندك "توقف" ميزان چند هر شوند ، بدل سرمايه "گذار" براي جذاب مكانهايي به آنها ، پوشش
درس ، اين از بهرهگيري با توانستند گذشته سالهاي طول در خليجفارس ، حوزه كشورهاي.باشد
جذب را سرمايهها اين ميداد ، فراري را ما كشور سرمايههاي داخلي سياسي بحران كه بار هر
خود ميكرد ، مسالهساز ما براي را مستقيم روابط بينالمللي مشكلي و تنش بار هر و كنند
بياورند دست به سرشاري سودهاي و اندازند ميان به سرمايهها عبوري كانالهاي مثابه به را
.بگيرند كار به خود توسعه سود به ديگر سرمايهاي مدارهاي در را آن سپس و
جذب براي لازم شرطي سياسي باثبات و آرام موقعيت كه ندارد وجود شكي چند هر بنابراين
شرط موقعيتي چنين كه كرد شك نبايد هم اين در ميرود ، بهشمار خارجي مستقيم سرمايههاي
دموكراتيك نظامهاي اخير دهه دو طول در كه است دليلي مهمترين لازم شرط ايننيست كافي
سال است300 برده در به ميدان از را نظامها ساير و كرده مستقر جهان سراسر در تقريبا را
مدتها بايد آمريكا و اروپا از خارج در جهان نقشه روي دموكراتيك كشور يك ديدن براي پيش ،
نظامهاي.رسيدهايم معكوس موقعيتي به دقيقا امروز كه حالي در ميكرديم ، جستجو
و ميشود آنها از حفاظت صرف كه سرسامآور هزينههاي دليل به چيز هر از بيش غيردموكراتيك
كافي شرط بدون لازم ، شرط اين اماهستند و بوده شكست به محكوم نبودن سودبخش سبب به نيز
مزيت ايجاد اولا بتواند سياسي ثبات كه است آن كافي ، شرط.كند سرمايه جذب نميتواند دوم
شدن جهاني چارچوب در كه كند فعال را روابطي بتواند ثانيا و بكند سرمايهگذاري در نسبي
توسعه كشورهاي كه است دليل همين بهباشد داشته همگرايي آن با و بوده معنيدار اقتصاد
و ميكنند خويش جذب را يكديگر مستقيم خارجي سرمايهگذاريهاي ميزان بيشترين امروز يافته
اقتصاد در ناگزير شرطي صورت به جهاني تجارت سازمان سپس و گات كه است دليل همين به باز
.است درآمده كنوني جهاني
كشور در اقتصادي حوزه بر سياسي حوزه منفي نفوذ كه گرفت نتيجه بايد نهايت در بنابراين
اقدامات از بزرگي مجموعه با بايد كه است حوزه دو اين رابطه بودن غيرعقلاني دليل به ما ،
رو اين از باشد ، سياسي توسعه فرايند از دور به نميتواند اصلاح اين.شود اصلاح تدريجي
هزينههاي اولويت اين چند هر دانست ناگزير را اقتصادي توسعه بر سياسي توسعه اولويت بايد
.باشد داشته بر در نيز زيادي ميانمدت يا كوتاهمدت اقتصادي
فكوهي ناصر دكتر
:پانوشتها
-6 Mass production5- take off 4 Modernization 3 Nation-State 2 third way 1
- Soft States8Laissez faireP7ost-fordistic
|